دعاى امام صادق (ع ) در تعقيب نمازعصر
8 - از ديگر جمله تعقيبات مهمّ، باز دعاى امام صادق (ع ) بعد از نماز عصر است ، به اين
صورت كه :
اءَلْحَمْدُللّهِِ رَبِّ الْعالَمينَ، وَ صَلَّىَ اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِيِّينَ، وَ عَلى آلِهِ
الطّاهِرينَ، اءَللّهُمَّ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ فِى اللَّيْلِ إِذا يَغْشى ، وَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ فِى النَّهارِ
إِذا تَجَلّى ، وَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ فِى الاَّْخِرَةِ وَ الاُْولى ، وَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ ما لاحَ الْجَديدانِ وَ مَا
اطَّرَدَ الْخافِقانِ، وَ ما حَدا الْحادِيانَ، و ما عَسْعَسَ لَيْلٌ، وَ مَا ادْلَهَمَّ ظَلامٌ، وَ ما تَنَفَّسَ
صُبْحٌ، وَ ما اءَضآءَ فَجْرٌ، اءَللّهُمَّ، اجْعَلْ مُحَمَّداً خَطَيب وَفْدِ الْمُؤْمِنينَ إِلَيْكَ، وَالْمَكْسُوَّ حُلَلَ
الاَْمانِ إِذا وَقَفَ بَيْنَ يَدَيْكَ، وَ النّاطِقَ إِذا خَرِسَتِ الاَْلْسُنُ بِالثَّنآءِ عَلَيْكَ، اءَللّهُمَّ، اءَعْلِ
مَنْزِلَتَهُ، وَ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ، وَ اءَظْهِرْ حُجَّتَهُ، وَ تَقَبَّلْ شَفاعَتَهُ، وَابْعَثْهُ الْمَقامَ الَْمحْمُودَ
الَّذى وَعَدْتَهُ، وَاغْفِرْ ما اءَحْدَثَ الُْمحْدِثُونَ مِنْ اءُمَّتِهِ بَعْدَهُ، اءَللّهُمَّ، بِلِّغْ رُوحِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
مِنِّى التَّحِيَّةَ وَالسَّلامَ، وَ اءَوْرِدْ عَلَىَّ مِنْهُمْ تَحِيَّةً كَثيرَةً وَ سَلاماً، يا ذَاالْجَلالِ وَالاِْكْرامِ وَ
الاِْفْضالِ وَ الاِْنْعامِ.
اءَللّهُمَّ، إِنّى اءَعُوذُ بِكَ مِنْ مُضِلاّتِ الْفِتَنِ، ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ، وَالاِْثْمَ وَالْبَغْىَ بِغَيْرِ
الْحَقِّ، وَ اءَنْ اءُشْرِكَ بِكَ ما لَمْ تُنَزِّلُ بِهِ سُلْطاناً، اءَوْ اءَقُولَ عَلَيْكَ مالَمْ اءَعْلَمْ، اءَللّهُمَّ،
إِنّى اءَسْاءَلُكَ مُوجِباتِ رَحْمَتِكَ وَ عَزآئِمَ مَغْفِرَتِكَ، وَ الْغَنيمَةَ مِنْ كُلِّ بِرِّ، وَالسَّلامَةَ مِنْ كُلِّ
إِثْمَ، وَ اءَسْاءَلُكَ الْفَوْزَ بِالجَنَّةِ، وَالنَّجاةَ مِنَ النّارِ.
اءَللّهُمَّ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ اجْعَلْ لى فى صَلاتى وَ دُعآئى بَرَكَةً تُطَهِّرُ بِها
قَلْبى ، وَ تُؤْمِنُ بِها رَوْعَتى ، وَ تَكْشِفُ بِها كَرْبى ، وَ تَغْفِرُ بِها ذَنْبى ، وَ تُصْلِحُ
بِها اءَمْرى ، وَ تُغْنى بِها فَقْرى ، وَ تَذْهَبُ بِها ضُرّى ، وَ تُفَرِّجُ بِها هَمّى ، وَ تُسَلِّى
بِها غَمّى ، وَ تَشْفى بِها سُقْمى ، وَ تُؤْمِنُ بِها خَوْفى ، وَ تَجْلُو بِها حُزْنى ، وَ تَقْضى
بِها دَيْنى ، وَ تَجْمَعُ بِها شَمْلى ، وَ تُبَيِّضُ بِها وَجْهى ، وَاجْعَلْ ما عِنْدَكَ خَيْراً لى .
اءَللّهُمَّ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ لا تَدَعْ لى ذَنْباً إِلاّ غَفَرْتَهُ، وَ لاَ كْرباً إِلاّ كَشَفْتَهُ،
وَ لا خَوْفاً إِلاّ آمَنْتَهُ، وَلا سُقْماً إِلاّ شَفَيْتَهُ، وَ لاَ هَمّاً إِلاّ فَرَّجْتَهُ، وَ لا غَمّاً إِلاّ اءَذْهَبْتَهُ، وَ لا
حُزناً إِلاّسَلَّيْتَهُ، وَ لاَ دْيناً إِلاّ قَضَيَْتَهُ، وَ لا عَدُوّاً إِلاّ كَفَيْتَنيهِ، وَ لا حاجَةْ إِلاّ قَضَيْتَها، وَ
لا دَعْوَةً إِلاّاءَجَبْتَها، وَ لا مَسْاءَلَةً إِلاّ اءَعْطَيْتَها، و لا اءَمانَةً إِلاّ اءَدَّيْتَها، وَ لا فِتْنَةً إِلاّ
صَرَفْتَها، اءَللّهُمَّ، اصْرِفْ عَنِّى الْعاهاتِ وَالاَّْفاتِ وَالْبَليِّاتِ ما اءُطيقُ وَ ما لا اءُطيقُ
صَرْفَهُ إِلاّ بِكَ.
اءَللّهُمَّ، اءَمْسى ظُلْمى مُسْتَجيراً بِعَفْوِكَ، وَ اءَمْسَتْ ذُنُوبى مُسْتَجيرَةً بِمَغْفِرَتِكَ، وَ
اءَمْسى خَوْفى مُسْتَجيراً بِاءَمانِكَ، وَ اءَمْسى فَقْرى مُسْتَجيراً بِغِناكَ، وَ اءَمْسى ذُلّى
مُسْتَجيراً بِعِزِّكَ، وَ اءَمْسى ضَعْفى مُسْتَجيراً بِقُوَّتِكَ، وَ اءَمْسى وَجْهِىَ الْبالِى
الْفانى مُسْتَجيراً بِوَجْهِكَ الدّآئِمِ الْباقى . يا كآئِناً(216) قَبْلَ كُلِّ شَىْءٍ، وَ يا مُكَوِّنَ
كُلِّ شَىْءٍ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَاصْرِفْ عَنِّى وَ عَنْ اءَهْلى وَ مالى وَ وُلْدى وَ اءَهْلِ
حُزانَتى وَ إِخْوانى فيكَ، شَرَّ كُلِّ ذى شَرٍّ، وَ شَرَّ كُلِّ جَبّارٍ عَنيدٍ، وَ شَيْطانٍ مَريدٍ، وَ
سُلْطانٍ جآئِرٍ [يا: جابِرٍ] وَ عَدوٍّ قاهِرٍ، وَ حاسِدٍ مُعانِدٍ، وَ باغٍ مُراصِدٍ، وَ مِنْ شَرِّ السّآمّةِ وَ
الْهآمَّةِ وَ ما دَبَّ فِى اللَّيْلِ وَ النَّهارِ، وَ مِنْ شَرِّ فُسّاقِ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ وَ فَسَقَةِ الْجِنِّ
وَالاِْنْسِ، وَ اءَعُوذُ بِدِرْعِكَ الْحَصينَةِ الَّتى لا تُرامُ، وَ اءَسْاءَلُكَ اءَنْ لا تُميتَنى غَمّاً وَلا هَمّاً وَ لا
مُتَرَدِّياً وَ لا رَدْماً وَلا غَرْقاً وَلاحَرْقاً وَ لا عَطَشاً وَ لا صَبْراً [يا: ضَيْراً] وَلا قِوَداً وَ لا اءَكيلَ
السَّبُعِ، وَ اءَمِتْنى عَلى فِراشى فى عافِيةٍ، اءَوْ فِى الصَّفِّ الَّذى نَعَتَّ اءَهْلَهُ فى
كِتابِكَ فَقُلْتَ: كَاءَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ (217)، مُقْبِلينَ غَيْر مُدْبِرينَ،
عَلى طاعَتِكَ وَ طاعَةِ رَسُولِكَ(ص )، قائِماً بِحَقِّكَ غَيْرَ جاحِدٍ لاَِّلائِكَ، وَلا مُعانِدٍ لاَِوْلِيآئِكَ،
وَلا مُوالِياً لاَِعْدائِكَ، يا كَريمُ.
اءَللّهُمَّ، اجْعَل دُعآئى فِى الْمَرْفُوعِ الْمُسْتَجابِ، وَاجْعَلْنى عِنْدَكَ وَجيهاً فِى الدُّنْيا
وَالاَّْخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبينَ، اءَلَّذينَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ، وَاغْفِرْلى وَلِوالِدَىَّ وَ ما
وَلَدَا وَ ما وَلَدْتُ وَ ما تَوالَدوا مِنَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ، يا خَيْرَ الْغافِرينَ، وَالْحَمْدُللّهِِ الَّذى
قَضى عَنِّى صَلاةً كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنينَ كِتاباً مَوْقُوتاً.
- ستايش خدايى را كه پروردگار عالميان است ، و درود خداوند بر حضرت محمّد خاتم
پيامبران و بر خاندان پاك او، خداوندا، بر حضرت محمّد درود فرست در شب هنگامى كه
مى پوشاند، و بر او درود فرست در روز هنگامى كه روشن مى نمايد، و بر او درود
فرست در آخرت و دنيا، و بر او درود فرست تا زمانى كه شب و روز آشكار مى گردند، و
مشرق و مغرب در پى هم مى آيند، و دو ستاره مشخّص طلوع مى كنند، و شب روى مى آورد و
مى رود، و شديداً تاريك مى گردد، و صبح آشكار گشته و سپيده دم روشن مى گردد.
خداوندا، حضرت محمّد (ص ) را سخنور مؤمنانى كه بر تو وارد مى شوند قرار داده ، و
هنگامى كه در پيشگاهت مى ايستد، جامه هاى نفيس ايمنى را بر تنش بپوشان ، و هنگامى
كه زبانها لال مى شوند زبان او را به مدح و ثناى بر خويش بگشاى ، خداوندا، مقام و
منزلت او را بلند، و پايه اش را رفيع ، و دليلش را آشكار گردان ، و شفاعتش را
بپذير، و او را به مقام محمود و جايگاه ستوده اى كه وعده اش داده اى برانگيز، و آنچه را
بدعت گزاران و نو آوران از اُمّتش بعد از او بدعت گذارى نموده اند، بيامرز [و محو
فرما]. خدايا، از سوى من به روح محمّد و آل محمّد درود و سلام برسان ، و از آنان بر من
درود و سلام بسيار وارد گردان ، اى صاحب عظمت و بزرگوارى و بخشش و انعام ،
خدايا، به تو پناه مى برم از فتنه هاى گمراه كننده ، آشكار و نهان آنها، و از گناه و
تجاوز به ناحقّ و اينكه آنچه را كه دليلى براى آن
نازل نفرموده اى شريك تو قرار دهم ، يا درباره تو سخنى را كه از آن آگاهى ندارم
بگويم ، خداوندا، از تو رحمتهاى لازم و آمرزشهاى حتمى ، و غنيمت برگرفتن از هر كار
نيك ، و سلامتى از هر گناه را درخواست مى نمايم . و راه يافتن به بهشت و رهايى از آتش
جهنّم را از تو مى خواهم .
خدايا، بر محمّد و آل محمّد درود فرست ، و در نماز و دعايم بركتى قرار ده كه به وسيله
آن دلم را پاكيزه گردانيده ، و هراسم را ايمنى بخشيده ، و ناراحتى سخت و گلوگيرم را
برطرف ، و گناهم را آمرزيده ، و امورم را اصلاح ، و فقر و نادارى ام را
مبدّل به بى نيازى ، و رنجورى و گرفتارى ام را مرتفع ، و ناراحتى ام را برطرف
نموده ، و اندوهم را تسلّى داده ، و بيمارى ام را بهبودى بخشيده ، و ترسم را ايمنى داده ،
و حزن و اندوهم را برطرف ، و بدهى ام را ادا نموده ، و پراكندگى و پريشانى ام را جمع
، و رويم را سپيد گرداند، و آنچه را كه در نزد توست برايم خير قرار ده ،
خدايا، بر محمّد و آل محمّد درود فرست و هيچ گناهى براى من مگذار مگر اينكه آن را
آمرزيده باشى ، و هيچ ناراحتى سخت مگر اينكه برطرف نموده باشى ، و هيچ خوف و
هراسى مگر اينكه ايمنى بخشيده ، و هيچ بيمارى مگر اينكه بهبود ساخته باشى ، و هيچ
ناراحتى مگر اينكه برطرف نموده باشى ، و هيچ غمى مگر اينكه مرتفع ساخته باشى ،
و هيچ اندوهى مگر اينكه تسلّى داده باشى ، و هيچ بدهكارى مگر اينكه ادا نموده باشى ، و
هيچ دشمنى مگر اينكه مرا از آن كفايت نموده باشى ، و هيچ حاجتى مگر اينكه برآورده
باشى ، و هيچ دعايى مگر اينكه اجابت نموده باشى ، و هيچ خواسته اى مگر اينكه عطا
فرموده باشى ، و هيچ امانتى مگر اينكه ادا فرموده باشى ، و هيچ امتحان و گرفتاريى
مگر اينكه جلو آن را گرفته باشى ، خداوندا، تمام آسيبها و آفات و گرفتاريها، چه
آنچه را كه توان مرتفع ساختن آن را دارم و چه ندارم ، از من بازدار.
خداوندا، ظلم من با پناهنده شدن به عفو تو، و گناهانم با پناهنده شدن به آمرزشت ، و
خوف و هراسم با پناهنده شدن به امن و امان تو، و نادارى ام با پناهنده شدن به بى
نيازى ات ، و خوارى ام با پناهنده شدن به سرافرازى ات ، و ناتوانى ام با پناهنده
شدن به نيروى تو ، و روى [و وجود] پوسنده و فانى شونده ام با پناهنده شدن به
روى [و اسماء و صفات ] جاودان و پاينده تو شب نموده ، اى خداوندى كه پيش از هر چيز
بوده اى ، و اى پديد آورنده هر چيز، بر محمّد و
آل محمّد درود فرست و از من و از خانواده و مال و دارايى و فرزندانم و تمام خويشان
وبستگانى كه به واسطه ايشان ناراحت مى شوم و از برادرانم در راه تو، شرّ هر شرّ
رسان ، و شرّ هر سركش خيره سر و شيطان گردنكش ، و پادشاه و فرمانرواى ظالم [يا:
سركش ]، و دشمن چيره ، و حسود ستيزه جو، و ستمكارى كه در كمين است ، و از شرّ هر
حيوان زهرآلود و غير سمّى و تمام آنچه كه در شب و روز مى جنبد. و از شرّ گناهكاران
عرب و عجم و گناهكاران و فاسقان جنّ و انس بدور دار، و به زره آهنين محفوظ تو كه هيچ
كس و چيز نمى تواند آهنگ آن را بكند پناه مى برم ، و از تو درخواست مى نمايم كه مرا
با حالت غمناك و اندوهگين و يا در حالتى كه از جايى پرت شده و بيافتم ، و يا
ديوارى خراب شود و بر روى من بريزد، و يا غرق شوم ، و يا بسوزم ، و يا در حالت
تشنگى و يا در حالتى كه به زور نگاهم دارند و بكشند، [ويا: در حالتى كه به من
آسيب برسانند و كشته شوم ] و يا مرگم به خاطر قصاص و يا خوراك درندگان گردم ،
مَميران . و در رختخوابم در حالت عافيت يا در صفّى كه
اهل آن را در كتاب خود ستوده و فرموده اى : به گونه اى كه گويى ساختمان صُربين
هستند بميران ، در حالتى كه روى [به دشمن ] باشيم نه در
حال پشت كردن و فرار و گريز از آنها، و نيز در حالتى كه در طاعت تو و پيروى
رسولت (ص ) بوده ، و به حقّ تو قيام نموده [و آن را بجا آوريم ] بدون اينكه نه
نعمتهايت را انكار نماييم ، و نه با دوستانت دشمنى داشته باشيم ، و نه با دشمنانت
دوستى كنيم . اى بزرگوار.
خداوندا، دعاى مرا در ميان دعاهاى بالا برده شده و مستجاب قرار ده ، و مرا در نزد خود در
دنيا و آخرت آبرومند و از مقرّبان درگاهت بگردان ، آنان كه نه بيمى بر آنان است و نه
اندوهگين مى شوند، و من و پدر و مادر و تمام فرزندان آنها و مرا و تمام كسانى را كه از
مردان و زنان مؤمن تولّد يافته اند، بيامرز، اى بهترين آمرزندگان ، و ستايش براى
خداوندى كه نماز ديگرى را كه نوشته معيّن و وقت دار براى مؤمنين است ، از ناحيه من
برآورده ساخت .
9 - از ديگر تعقيبات مهمّ دعاى مولايمان حضرت مهدى (ع ) است كه را پيش از اين تعقيب
تمام نمازها ذكر و روايت كرديم .
10 - از جمله تعقيبات مهمّ، دعاى احمد بن عبداللّه بن خانبه است كه پيشتر در تعقيب نماز
ظهر يادآور شديم ، و آن بعد از همه نمازها براى جبران گناهان و جنايات خوانده مى شود.
كيفيّت سجده شكر در تعقيب نمازعصر
11 - وقتى بنده از تمام اين امور به صورتى كه ذكر نموديم ، يا به هر اندازه كه
براى او مقدور بود، و خداوند جلّ جلاله توفيق آن را به او عنايت فرمود و از آن خشنود مى
گردد - فراغت پيدا نمود، لازم است كه سجده شكر را به كيفيّتى كه در تعقيب نماز ظهر
بر آن آگاهى داديم ، همراه با ذلّت و خاكسارىِ بندگى براى عظمت الهى بجا آورد.
بعد سجده بجاآور و بگو آنچه را كه روايت شده مولايمان علىّ بن الحسين - صلوات اللّه
عليه - همواره در سجده صد بار مى فرمود:
اءَلْحَمْدُللّهِِ شُكْراً.
- از روى شكر و سپاسگزاى ستايش خدا را مى نمايم .
و پس از هر ده بار گفتن آن ، مى فرمود:
شُكْراً لِلْمُجيبِ
- سپاس مى گزارم خداوندى را كه اجابت مى نمايد.
سپس مى فرمود:
ياذَا الْمَنِّ الدّآئِمِ الَّذى لا يَنْقَطِعُ اءَبَداً، وَ لا يُحْصيهِ غَيْرُهُ، وَ يا ذَاالْمَعْروفِ الَّذى لا
يَنْفَدُ اءَبَداً، يا كَريمُ، يا كَريمُ، يا كَريمُ.
- اى خداوندى كه صاحب بخشش جاودانى اى كه هيچگاه پايان نپذيرفته ، و غير تو نمى
تواند آن را به شماره درآورد، و اى صاحب نيكى اى كه هيچگاه تمام نمى شود، اى
بزرگوار، اى بزرگوار، اى بزرگوار.
بعد دعا و تضرّع نموده و حاجت خويش را ذكر مى نمود، آنگاه مى فرمود:
لَكَ الْحَمْدُ إِنْ اءَطَعْتُكَ، وَلَكَ الْحُجَّةُ إِنْ عَصَيْتُكَ، لا صُنْعَ لى وَلا لِغَيْرى فى إِحْسانٍ
مِنْكَ إِلَىَّ فى حالٍ [يا: حالِىَ] الْحَسَنَةِ، يا كَريمُ، يا كَريمُ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ اءَهْلِ بَيْتِهِ،
وَ صِلْ بِجَميعِ ما سَاءَلْتُكَ وَ اءَسْاءَلُكَ مَنْ فِى مَشارِقِ الاَْرْضِ وَ مَغاربِهِا مِنَ الْمُؤْمِنينَ وَ
الْمُؤْمِناتِ، وَ ابْدَاءْ بِهِمْ وَثَنِّ بى بِرَحْمَتِكَ.
- اگر اطاعت تو را نمودم سپاس براى توست ، و اگر معصيت تو را نمودم حجّت و براى
توست ، در احسان و نيكوكارى از ناحيه تو به من در هنگام انجام حسنه و كار نيك [و يا
حال نيكم ] نه من ونه ديگر هيچ نقشى نداريم ، اى بزرگوار، اى بزرگوار، بر محمّد و
اهل بيت او درود فرست . و به رحمتت ، تمام آنچه را كه درخواست نموده و مى نمايم ، به
تمام مردان و زنان مؤمنى كه در قسمتهاى مشرق و مغرب زمين قرار دارند، برسان ، و
نخست به آنان عنايت فرما، و در مرحله دوّم به من بده .
آنگاه سمت راست صورت خويش را بر زمين گذارده و مى فرمود:
اءَللّهُمَّ، لا تَسْلُبْنى ما اءَنْعَمْتَ بِهِ عَلَىَّ مِنْ وِلايَتِكَ وَ وِلايَةِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، عَلَيْهِ وَ
عَلَيْهِمُ السَّلامُ.
- خداوندا، آنچه را كه از ولايت و دوستى خود و ولايت محمّد و
آل محمّد - كه درود بر او و ايشان باد - بر من ارزانى داشته اى ، باز مگير.
بعد سمت چپ صورت خويش را بر زمين مى نهاد و
مثل آن را مى فرمود. (پايان روايت )
12 - سپس هر حاجتى را كه دوست داشتى درخواست مى نمايى ، و اگر خواستى در
حال سجده مى گويى :
اءَللّهُمَّ، لَكَ قَصَدْتُ، وَ إِلَيْكَ اعْتَمَدْتُ وَ اءَرَدْتُ، وَ بِكَ وَثِقْتُ، وَ عَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ، وَ
اءَنْتَ عالِمٌ بِما اءَرَدْتُ.
- خدايا، تنها قصد و آهنگ تو را نمودم ، و به تو تكيه كردم و تو را اراده نمودم ، و فقط
به تو اعتماد نموده و بر تو توكّل كردم ، و تو نسبت به آنچه كه اراده نموده ام آگاه
هستى .
زيرا در روايت آمده كه : هركس آن را بگويد، سر از سجده برنمى دارد، مگر اينكه حاجت
و خواسته اش برآورده مى گردد. ان شاء اللّه تعالى .
اعمال بعد از سجده شكر و اتمام نماز
13 - وقتى سر از سجده برداشتى ، سه بار دستت را بر جاى سجده ات بكش ، و در هر
بار آنچه را كه پيش از اين بعد از سجده نماز ظهر ذكر نموديم بگو، و دست بر
صورتت بكش .
14 - اگر درد و يا بيمارى داشته باشى ، هفت بار دست بر جاى سجده ات بكش و در هر
بار آنچه را كه يادآور شديم بگو، و دستت را بر جايى كه بيمار است بكش ، ان شاء
اللّه برطرف مى شود.
15 - بعد از خواندن نماز در مسجد با حضور قلب و طهارت باطن ، اعمّ از مسجدهاى خاصّ،
يا جايگاه مخصوص نمازگزاردن در خانه يا مسجدِ حضور در پيشگاه خداوند - جلّ جلاله -
هنگام جدا شدن به اين نيّت جدا شو: براى امتثال امر خداوند - جلّ جلاله - در انجام
اعمال شايسته اى كه او - جلّ جلاله - امر فرموده ، از پيشگاه او برمى خيزم ، در حالى كه
مقصودم از اين بندگى خالصانه او - جلّ جلاله - اوست از آن جهت كه او در هر
حال زيبنده پرستش است .
16 - همچنين بگو آنچه را كه روايت شده كه امام صادق (ع ) فرمود
رسول خدا(ص ) فرمودند: وقتى نمازتان را خوانديد و از مسجد بيرون آمديد، بگوييد:
اءَللّهُمَّ، دَعَوْتَنى فَاءَجَبْتُ دَعْوَتَكَ، وَ صَلَّيْتُ مَكْتُوبَتَكَ، وَانْتَشَرْتُ فى اءَرْضِكَ
كَما اءَمَرْتَنى ، فَاءَسْاءَلُكَ مِنْ فَضْلِكَ، الْعَمَلَ بِطاعَتِكَ وَ اجْتِنابَ مَعْصِيَتِكَ وَالْكَفافَ
مِنَ الرِّزْقِ بِرَحْمَتِكَ.
- خداوندا، مرا خواندى و دعوتت را اجابت نمودم ، و نماز واجبت را خواندم ، و چنانكه امر
فرمودى [بعد از خواندن آن ] بر روى زمين [دنبال كار خود] رفتم ، پس از
فضل تو، و به واسطه رحمتت ، عمل كردن به طاعت و عبادتت ، و اجتناب كردن از معصيتت ،
و از روزى به اندازه اى كه مرا از مردم بى نياز كند، درخواست مى نمايم .
اينك مى گويم : بنابراين ، شايسته است كه بنده بعد از خواندن نماز عصر و اظهار
خاكسارى و ذلّت براى خدا و ياد او، هنگام جدا شدن از آن توجّه داشته باشد كه هرگز از
خاكسارىِ بندگى خداوند و از اطّلاع و آگاهى و اشراف احاطه علوم ربّانى او جدا نمى
گردد، و نيز توجّه داشته باشد كه بعد از اين در هيچ حركت و سكونى كه با خداوند
معامله مى كند آزاد و رها گذاشته نشده ، بلكه از او خواسته اند كه در تمام تصرّفات و
كارهايش عابد خداوند - جلّ جلاله - باشد.
در برخى از حكايتهاى اهل مراقبه آمده كه بعضى از آنان همراه با دوستى كه مدّت زمانى
با او مصاحبت اختيار نموده بود با عدّه اى در كشتى اى كه در آن گندم بود نشسته بودند،
و گندم مال هيچيك از اين دو نفر نبود، يكى از روى غفلت از گندم برداشت و يك دانه از آن
را خورد، دوستش به او نگاه كرد و گفت : اين چه كارى است ؟ وى گفت : از نَفْس خويش
غافل شدم . رفيقش به او گفت :
إِمّا تَقُومُون كَذا، اءَوْ فَاقْعُدُوا
|
مَا كُلُّ مَنْ رامَ السَّمآءَ يَصْعَدُ
|
عَنْ تَعَبٍ اءَوْ رَدِّ ساقٍ اءَوَّلاً
|
وَ مَسَحَتْ غُرَّةَ سَبّاقٍ [يا: سَيّافٍ]يَدُ
|
لَوْ شُرِّفُ الاِْنْسانُ وَ هُوَ وادِعٌ
|
لَقَطَعَ الصَّمْصامُ وَ هُوَ مُغْمَدُ
|
- يا چنين [جوانمردانه ] برخيزيد وگرنه بنشينيد، چنين نيست كه هركس آهنگ آسمان را كرد
بتواند بالا برود.
به اين صورت كه ابتدا رنج و سختى را تحمّل و پا فشارى و استقامت كنيد، كه تنها در
اين صورت است كه شخص پيشرو در مسابقه [يا: شمشير زن يكتا] به جايزه نفيس دست
مى يابد.
اگر انسان با وجود رها كردن و ترك طلب ، شرافت و برترى مى يافت ، مسلّماً شمشيرِ
تيزى كه در غلاف است ، نيز مى بُريد.
فصل بيست و دوّم : محاسبه و اصلاح نامه عمل و ادعيه هنگام غروب آفتاب
لزوم محاسبه و توبه از گناهان
در روايت آمده كه حضرت ابى الحسن ماضى امام كاظم - صلوات اللّه عليه - فرمود:
هركس در هر روز، خود را محاسبه ننمايد، از ما نيست ، پس اگر كار نيكى انجام داده
باشد از خداوند طلب مى كند كه آن را افزايش دهد، و اگر كار بدى كرده باشد، از
خداوند طلب آمرزش نموده و توبه مى كند.
و نيز در حديث است كه حسن بن علىّ (عليهماالسلام ) فرمود
رسول خدا(ص ) فرمودند: بنده ، مؤمن نمى شود، تا اينكه سخت تر از حساب كشى اى
كه شريك از شريك خود، و مولى از برده اش مى كشد، از نَفْس خود حساب بكشد...
بر اين پايه ، مى گويم : اگر در هر روز هنگام نزديك غروب آفتاب در حالى باشى
كه از هر چه كه مقتضى استحقاق عقوبت يا سرزنش يا نكوهش است سالم و ايمن باشى ،
بنده نيكبختى هستى . هر چند اين مقام براى غير معصوم بعيد است ، زيرا مولايمان اميرالمؤ
منين - صلوات اللّه عليه و سلامه - وقتى در نهج البلاغه دنيا را توصيف مى
فرمايد، و ذكر مى كند كه پيامبر اكرم - صلوات اللّه عليه و سلامُه - آن را دشمن مى داشت
، و حقير و كوچك مى شمرد، و همچنين خداوند - جلّ جلاله - آن را براى اوليا و ويژگان و
دوستانش دشمن و بد مى داند، آن بزرگوار(ع ) مى فرمايد: اگر جز اين خصلت در ما
نبود كه هرچه را كه خداوند دشمن مى دارد دوست مى داريم ، و هرچه را كه خداوند كوچك و
بى ارزش مى داند بزرگش مى شماريم ، بى گمان همين براى دشمنى و ستيز با
خداوند و بيرون آمدن از تحت فرمانش كافى بود.(218)
اينك چگونه است حال ما كه چيزهاى ديگرى را بر اين مصائب و گرفتاريها افزوده ايم ،
به گونه اى كه توكّلمان بر حول و قوّه و نيرو خود و بر
اموال و آرزهايى دست نايافتنى از آرامشمان به خداوند - جلّ جلاله - كه مالك همه
بخششهاست ، قوى تر است ، و نيز اطمينان قلبى مان به نويدهاى بندگان از اطمينانمان
به نويد خداوندى كه پادشاه آخرت است قوى تر، و بيم و هراسمان از وعده كيفر مردمان
از وعده عذاب خداوندى كه پادشاه شبها و روزهاست بر ما سخت تر است ، و مقصودمان از
دوستى يكديگر شيرين تر و قوى تر از دوستى مان با خداوند يا دوستى خداوند - جلّ
جلاله - با ما است ، و نزديكى به يكديگر براى ما مهمّ تر از نزديكى جستن به درگاه
خداوند - جلّ جلاله - يا قُرب او به ما است ، و روى آوردن و توجّه مان به يكديگر از
اقبال و توجّه بر خداوند - جلّ جلاله - يا طلب توجّه او بر ما كاملتر است ، و مدح همديگر
در نفوسمان مؤثّرتر از مدح و ستايش او - جلّ جلاله - يا طلب مدح و ثناى او ما را مى
باشد، و نكوهش همديگر در نزدمان سخت تر از سرزنش خداوند - جلّ جلاله - ما را، يا
نكوهش برخى از دشمنان او - جلّ جلاله - او را مى باشد، زيرا ما گاهى با برخى از
كافرانى كه خدا را نكوهش مى كنند مصاحبت مى كنيم ، و اُنسمان به مصاحبت با كسى كه در
حقّ ما اعمال نيكى را انجام مى دهد بيشتر از مصاحبت با كسى است كه در حقّ خداوند - جلّ
جلاله - چنين مى كند، و اُنسمان به يكديگر از اُنس به
جلال و حضور خدا بر ما كاملتر] است . و نيكوكارى مان به يكديگر در دلمان از احسان
خداوندى كه از اندك شكر نعمت او ناتوانيم بزرگتر است ، و درخواست حوايج ديگران از
ما و انجام دادن آنها براى بندگان براى ما آسانتر از بجا آوردن واجبات يا مستحبّات يا
پيروى از خواسته خداست . و به ديگر بيماريهاى عقلى كه مضمون اين كتاب
مجال آن را ندارد، قبلا هستيم ، در حالى كه كتاب خداوند - جلّ جلاله - نسبت به پيروان اين
آيين مبين اسلام چنين مطالبى را نمى پسندد، و مى فرمايد:
وَ لايَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً اءَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ. (219)
- [بگو: اى اهل كتاب ...] و اينكه ما يكديگر را به عنوان پروردگارانِ غير خدا نگيريم .
همچنين در روايت آمده كه مولايمان علىّ (ع ) فرمود: امّا بعد، براستى كه خداوند - تبارك
و تعالى - حضرت محمّد(ص ) را به حق برانگيخت ، تا بندگانش را از پرستش بندگان
به پرستش خويش ، و از وفاى به پيمانهاى بندگان به
عمل به پيمانهاى خود، و از اطاعت بندگان به طاعت و عبادت خود، و از ولايت [يعنى دوستى
و يا سرپرستى ] بندگانش به ولايت خويش بيرون آورد.
و نيز در بعضى از احاديث ديدم كه : خداوند - جلّ جلاله - به بعضى از پيامبران و خواصّ
درگاهش از ظلم و ستم بندگان نسبت به مقام مقدّسش گله و شكوه مى نمايد.
براستى اگر گله و شكوه از بيان و گفتار خداوند صادر نشده باشد، زبان
حال او چگونه شكايت ننمايد؟ در حالى كه ما به
اعمال زشتى كه شرح داديم متّصف هستيم . و نادانى بندگان و بردگان به آنجا رسيده
كه خداوند - جلّ جلاله - به تنهايى آنان را آفريد، و هيچ كس در آفرينش و تقدير امور
آنان شريك او نبود، آنگاه هم او - جلّ جلاله - به منظور آگاهانيدن آنان نسبت به يگانگى
اش - جلّ جلاله - در پديد آوردن و تدبيرشان فرمود:
نَحْنُ خَلَقْناكُمْ، فَلَوْلا تُصَدِّقُونَ، اءَفَرَاءَيْتُمْ ما تُمْنُونَ، اءَاءَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ اءَمْ
نَحْنُ الْخالِقُونَ؟! (220)
- ما شما را آفريديم ، پس چرا باور نداريد؟ پس آيا نديديد كه شما منى بوديد، آيا
شما آن را [به صورت انسان ] خلق مى كنيد، يا اينكه آفريده ماييم ؟!
و نيز او - جلّ جلاله - فرمود:
ما اءَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ، وَلا خَلْقَ اءَنْفُسِهِمْ. (221)
- آنان را بر آفرينش آسمانها و زمين و يا بر آفرينش خودشان آگاه نگردانيدم .
و پيش از آفرينش آنان ، زمينها را براى آنان آماده ، و آسمان را سقف محفوظ قرار داد، و
ستونى براى آن قرار نداد، و كوهها را به عنوان ميخهاى محافظ زمين قرار داد، و جويها را
در آن روان ساخت ، و درختان را براى آنان نشاند، و شب و روز برايشان در پى هم آورد، و
مسكن و خانه و ديگر چيزهايى را كه در طول زندگى شان بدان نيازمند هستند كاملاً براى
آنان مهيّا نمود.
وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللّهِ لاتُحْصُوها، إِنَّ الاِْنْسانَ لَظَلُومٌ كَفّارٌ. (222)
- و اگر بخواهيد نعمت خدا را به شماره درآوريد، نمى توانيد، براستى كه انسان بسيار
ستمكار و ناسپاس است .
سپس آنان را با نرمى و آرامش و اكرام تربيت نمود، و بعد از بلوغ به نيكويى و احترام
با ايشان معامله نمود و او - جلّ جلاله - فرمود:
وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنى آدَمَ، وَ حَمَلْناهُمْ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ. (223)
- و براستى كه پسران [و فرزندان ] آدم [(ع )] را گرامى داشتيم ، و آنها را در خشكى و
دريا حمل نموديم .
وهنگامى كه سوء عبوديّت نمودند، با گذشت و چشم پوشى با آنان معامله نمود.
ولى آنان نه حقّ آفرينش خدا را شناختند، و نه به حقوق پرورش او اعتراف نمودند، و نه
حقوق مصاحبتِ نيكوى او را مراعات كردند، و نه از ستر و پوشش و بردبارى او حيا
كردند، و نه حقّ پادشاهى و سرورى او را به خاطر مقام بزرگش بجا آوردند، و نه به
خاطر اقبال و توجّه او، و يا به جهت بخشش و نويدها، و يا به جهت تهديد و وعده عذابش
براى انجام حقّ بندگى اش بپا خاسته اند. و كار به آنجا رسيد كه مانند آزادگان در
خويش تصرّف مى نمائيد، لذا بر چهره ها و حركتها و سكناتشان اثر حضور در محضر
مولايشان را - كه همواره آنان را مى بيند - مشاهده نمى نمايى تا خاكسارى بندگى و
شكست و انكسار بر آنان نمايان باشد. و اين از سخت ترين خطرهاست .
سپس تا وقت معيّن دار دنيا را به آنان عاريه و امانت داد، و با دستور دادن و فرستادن
پيامبر و كتاب آسمانى آنان را آگاهانيد كه آن را از ايشان خواهد گرفت و به ديگران
خواهد داد، ولى آنان مانند مالكان در آن تصرّف نمودند. و هنگامى كه پيكش ، يعنى
فرشته مرگ به دستور او به سوى آنان مى آمد، مانند ستيزه جويان و ناخوشايندان از
آن بيرون مى آيند.
و اموالى را به آنان عاريه و امانت داد، تا در راه خشنودى اش از آن بهره برگيرند، ولى
آنان مانند كسى كه دستِ ديگرى بالاى دستش نيست و هيچ مولايى هم او را نمى بيند
تصرّف مى كنند، و آن را عليهِ او به ملك خويش درمى آورند، تا اينكه سوء ادبشان در
پيشگاه خداوند به آنجا رسيده كه وقتى كتابى براى آنان فرستاد، و حضرت محمّد (ص
) را به عنوان پيامبر برانگيخت ، و آن بزرگوار از آنان اموالى - كم و يا زياد - را
خواست تا آن را در آبادانى آخرتشان صرف كنند، از صرف كردن آن
اموال بدشان آمد، به گونه اى كه گويى آن را به ديگرى مى دهند، و گويا كه آنان
مالك آن هستند و خداوند - جلّ جلاله - از آنان به عاريه چيزى مى طلبد. و اين از جمله
هلاكتهاى عظيم و بزرگ است .
و نيز سوء بندگى ، آنان را به آنجا رسانيد كه خود را شريك مالك زندگانى و
مرگشان قرار دادند، و با اراده ها و ناخوشاينديهايشان ، با خواستهاى و ناخوشاينديهاى
او - جلّ جلاله - ستيزه جويى نموده ، و سرانجام سوء بندگى شان به آنجا رسيد كه
مولايشان را از مقام الهيّت بركنار شمرده ، و از تدبير و كارسازى او جز آنچه كه با هوا
و هوسشان [يا: خشنودى شان ] موافق باشد، ناخشنود شدند، به گونه اى كه گويا مى
خواهند تدبير دنيا و آخرت به سود آنان و به دستشان باشد.
نتيجه اينكه : هركس اين راه را بيپمايد، يا حالش اندكى كمتر از آن و مشابه آن باشد،
رويش در نزد كسى كه بر اسرار او آگاهى دارد سياه ، و نامه عملش در نزد خدا و
فرشتگان نگاهبان بر او در شبانه روز، سياه خواهد بود.
در روايتى آمده كه مولايمان علىّ (ع ) فرمود: هيچ ايمان همراه با يقين شبيه تر به شكّ
و ترديد، براى انسان نديدم كه هر روز افرادى را در قبرها به وديعه مى گذارد و
تشييع مى كند، ولى باز به سوى فريب دنيا بازمى گردد، و از
ميال ميل نفسانى و گناهان خود دست برنمى دارد.
بنابراين ، اگر فرزند بيچاره آدم هيچ گناهى نداشت كه وارسى شود، و هيچ حسابى
نداشت كه به واسطه آن مورد بازخواست قرار گيرد، جز مرگ - كه امور گرد آمده او را
پراكنده ، و جمع او را جدا مى سازد، و فرزندانش را يتيم مى نمايد - بى گمان شايسته
بود كه با تحمّل سخت ترين رنج و دشوارى و آزردگى از آن بيم داشته و بپرهيزد. و
حال آنكه ما چنان از مرگ غفلت داريم كه گويى هرگز بر ما فرود نخواهد آمد، و مانند
مردمانى كه به ماندگارى در دنيا يقين دارند، به دنيا و شهوات آن آسوده ايم ، و همانند
عدّه اى كه نه اميد به حساب دارند و نه بيم از عذاب ، از معاصى و گناهان غفلت داريم
.
و اين حال ماست كه حضرت با اين اشاره و عبارت روشن ، بر اساس ضرب
المثل عربى كه إِيّاكَ اءَعْنى ، وَ اسْمَعى يا جارَةُ: (مقصودم تو هستى ، ولى تو
بشنو اى زن همسايه .) بدان اشاره نموده است .
از آنجا كه حضرت ائمّه (عليهم السلام ) از فرجام
حال ما آگاهى دارند، و جريان و امور بندگان به ايشان واگذار شده است ، لذا به هرچه
كه خداوند - جلّ جلاله - و رسولش آنان را مطلّع ساخته ، اشاره كرده اند تا آغاز نامه
عمل بندگان و خاتمه عمل آنان خير باشد، و اعمال ما بين آن دو آمرزيده گردد:
1 - از آن جمله در حديث است كه امام باقر(ع ) به
نقل از پدر بزرگوارش امام زين العابدين (ع ) فرمود: فرشته اى بر بنده گمارده
شده كه نامه عمل او را مى نويسد، پس اوّل و آخر آن را با
عمل نيك پُر كنيد، تا اعمال ميان آن دو براى شما آمرزيده شود.
2 - به خطّ همچنين در روايتى آمده كه امام صادق (ع ) به
نقل از پدر بزرگوارش فرمود: هيچ روز بر فرزند آدم نمى گذارد مگر اينكه آن روز
مى گويد: اى فرزند آدم ، من روز نو و جديد هستم ، و بر ضرر تو شهادت خواهم داد، پس
در من عمل خير انجام ده ، تا در روز قيامت به نفع تو شهادت دهم ، براستى كه هرگز و
هيچگاه مرا نخواهى ديد.
3 - در روايت آمده كه حضرت جعفر بن محمّد به
نقل از پدر بزرگوارش (عليهماالسلام ) فرمود: براستى كه وقتى شب فرا مى رسد،
با صدايى بلند كه همه خلايق جز جنّ و انس مى شنوند، ندا مى كند كه : اى فرزند آدم ،
براستى كه من آفريده اى نو هستم ، و بر تمام امورى كه در من واقع مى شود شهادت
خواهم داد، پس از من بهره برگير، كه اگر آفتاب طلوع كند، ديگر هيچگاه به دنيا
بازگشت نمى كنم ، و هيچ كس نمى تواند در من كار نيكى انجام داده و يا از كار بد و
گناهى توبه نمايد؛ و هنگامى كه شب سپرى مى شود و پشت مى كند، روز نيز به اين
همين صورت سخن مى گويد.
لذا مى گويم : وقتى اواخرِ روز اين بنده پرلغزش فرا رسيد، و او سوء بندگى و
اصرار بر گناهان كه ذكر نموديم داشت ، لازم است كه با قلب خويش به سوى دَرِ رحمت
پروردگارش روى آورده ، و جناياتى را كه در
طول روز در باطن و ظاهر انجام داده به ياد بياورد، و مانند بنده
ذليل در پيشگاه خداوند مالك و توانا و قاهر از آن توبه نمايد.
در مرحله بعد، اگر آنچه را كه در روز انجام داده به يادش نيآمد، اين نشانه كم اعتنايى
او نسبت به خداوندى است كه بر اسرار آگاهى و اشراف دارد، به
هرحال در اين صورت اجمالاً از تمام گناهان باطنى و ظاهرى و اوّلين و آخرين آنها توبه
مى نمايد.
در مرحله سوّم ، اگر نَفْسَش با اخلاص باطن و صدق نيّت را بر توبه از گناهان ، با
ظاهرش موافق نديد، بايد بيم آن را داشته باشد كه خداوند از او قصاص نموده و به
واسطه نابودى و تباهى و ويرانى دنيا نابود شود، و با اين حالت در پيشگاه خداوند -
جلّ جلاله - بايستد، و از او درخواست عفو نمايد، زيرا گاهى مولى با اينكه بنده اش
ناخشنود است ، او را عفو مى نمايد.
و بالاخره نه اگر باطنش صدق نيّت داشت و نه حالت توبه جنايتكاران با وجود اصرار
بر گناه و نيز بسان گناهكاران سركش و نافرمان اراده
كامل در اخلاصِ طلب عفو با حالت ذلّت و خاكسارى نداشت ، بايد مانند كسى كه خود را
تسليم مولايش نموده و گردنش را دراز كرده ، خويشتن را نسبت به جنايتى كه نموده در
جايگاه قصاص قرار دهد، و با حالت كسى كه در برابر خداوندگار اعظم بزرگوار
تسليم و ذليل است با رعايت آداب اهل مناجات با خداوند كه ما پيش از توصيف نموديم
،(224) او را بخواند.
ناگفته نماند كه : اگر همنشين با اهل غفلت بودى ، مبادا كه به جاى
اشتغال به مولايت كه مالك سعادتمندى تو در دنيا و دين است ، به آنان
مشغول گردى .
كيفيّت محاسبه و مناجات با پروردگار
بايد هنگام حساب كشيدن از خود، عقل و دلت نسبت به خداوند - جلّ جلاله - كه از غيب و نهان
آگاه است ، و براى دو فرشته نگاهبان [اعمال ] حضور و توجّه داشته باشد، و همانند
حساب كشيدن مولى از برده اش و يا صاحب كالاى از كارگرى كه براى او كار مى كند و
يا بسان حساب كشيدن شريك از شريك خود كه بر تمام امورى كه براى او رُخ داده اطّلاع
دارد، از خود محاسبه نما، و آگاه و متذكّر باش كه انكار كردن و خود را به غفلت زدن
براى تو سودمند نيست ، بلكه مقتضاى آن خشم و غضب خداوندى است كه براى او محاسبه
مى كنى ، و كاملاً از اعمال تو آگاه است .
سپس با عقل خويش متذكّر باش كه اعضا و جوارحت ، در مقام شكايت از تو به واسطه بكار
گرفتن آنها در غير آنچه براى آن آفريده شده اند، شكايتهايى به درگاه خداوند
متعال دارند، و همچنين از تو نسبت به تمام كسانى كه به اداى حقّ آنها مكلّف بودى و انجام
ندادى شكايت و گله گذارى مى كنند. پس حال كه اعضا و جوارح با تو از دَرِ
عَدْل درآمدند، تو نيز همراه با آنها به اين صورت از خود و آنها به درگاه خداوند
متعال گله گذارى كن و عرضه بدار و همه را از باب
فَضْل بر خدا عرضه كن ، پس بگو:
خداوندا، من جهت محاسبه در محضر تو آماده شده ام ، ولى نه قدرتى براى حضور در
پيشگاهت براى حساب كشى تو دارم ، و نه جراءتى بر آشكار شدن
اعمال بدم ، لذا من به ياد حضرت تو هستم ، به جهت
امتثال امر و تعظيم قدرتت بر اين كار اقدام نمودم ، و نخست چيزى كه مى گويم اين است
كه : من عملى ندارم كه مورد پسند درگاه تو باشد؛ زيرا مى بينم كه نشاط نَفْس من
براى خواسته هاى فراوان خود و كسانى كه در نزد من ارجمند هستند، از نشاطم براى طاعت
و عبادتت بيشتر است ، و مى بينم كه بيشتر خواسته هايى كه بدان نشاط پيدا مى كنم همه
و يا بيشتر سودش براى ديگرى است ، و من با سرگرم شدن به آنها مقدارى از عمر
خويش را تلف نموده و به بيهوده صرف نمودم ، در حالى كه قدرت آن را داشتم كه در آن
مدّت براى تو عمل و به سود خود عمل كنم ؛ بنابراين ، در معامله با تو بدْ تدبيرى
داشتم ، و هيچ عمل مورد پسند در برابر جلال و عظمت و نعمتت براى من باقى نمانده است .
اى آقاى من ، همچنين تاب تحمّل
عقاب و توبيخ و عدم احسان يا خوار نمودنت را ندارم و دستم از آن تُهى است ، و تو خود
فرموده اى كه
وَ إِنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ، فَنَظِرَةٌ إِلى مَيْسَرَةٍ. (225)
- و اگر بدهكار تنگدست باشد، تا زمان توانگرى او انتظار بكشيد.
و اين تنگدستىِ مرا اميدِ توانگرى نيست ، و بزرگوارى و بردبارى و عفو تو زيبنده
پذيرش عُذرِ پوزشْ خواهان است . چگونه در زندان خشم يا عذاب تو محبوس باشم ، در
حالى كه خود طلبكار و شاهد تنگدستى ام مى باشى ؟! و با عقلم كه به نور خويش بر
من ارزانى داشته اى ، دريافته ام كه وقتى بنده از مولاى خود به سوى او بگريزد، يا در
پيشگاهش تسليم شود، يا از خشم او به عفو و گذشتش پناه ببرد، يا به خاطر غضب
آقايش ، بر خود خشمگين گردد، و با واسطه قرار دادن كسانى كه در نزد او ارجمند هستند
به او توسّل جويد، يا از دَرِى وارد شود كه آقايش كسانى را كه از آن در به محضرش
وارد مى شوند مورد مرحمت خويش قرار مى دهد، مسلّماً شايسته كاميابى و دست يافتن به
رحمت يا عفو يا خشنودى مولايش مى گردد.
و من نيز به خاطر مهالكى كه بر من احاطه نموده ، همه اين راهها را به سوى حلم و
بردبارى ات پيموده ام ، و از درى داخل شده ام كه قوم حضرت ادريس و قوم حضرت يونس
(عليهماالسلام ) از آن وارد شدند و آنان را مورد مرحمت خويش قرار داده ، و به واسطه خشم
پيامبرت بر آنها، بر عذاب آنان اصرار ننمودى . و از درى وارد شده ام كه ابليس با علم
به اصرار ورزى پيوسته اش بر نافرمانى ات از تو مهلت خواست ، و تو خواسته اش
را اجابت نمودى . و بر دَرى ايستاده ام كه هدايت و عنايت خويش را از آن بر ساحران و
افسونگران فرعون آغاز نمودى ، تا اينكه از دوستان تو گرديدند با وجود اينكه از
دشمنان تو بودند، و بر همان در ايستاده ام كه هدايت و عنايتت را بر امّتهاى پيامبران
پيشين كه پيوسته بر پرستش بُتها روى آورده و مستحقّ نابودى بودند، آغاز فرمودى ،
پس از روى خشم و غضب پيامبر را به سوى آنان
گسيل داشتى كه ايشان را راهنمايى كرد، تا اينكه عدّه بسيارى از آنان از اولياء و
عزيزان درگاهت گرديد. و بر دَرِ رحمت رسولت حضرت محمّد (ص ) ايستاده ام ، و به
وسيله رحمت او يارى مى جويم و اميدوارم كه گناهانم بيشتر از اُمّت حضرت موسى (ع )
نباشد، آنان كه گوساله پرست بودند، و گفتند:
إِذْهَبْ اءَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا (226)
- تو همراه پروردگارت برويد و با او بجنگيد.
و گفتند:
اءَرِنَا اللّهَ جَهْرَةً. (227)
- خدا را آشكارا به ما نشان بده .
ولى با وجود اين همه گناه ، حضرت موسى (ع ) از آنان شفاعت نمود، به حدّى كه در
تورات ديدم كه وى به تو جلّ جلالُك - عرض كرد: اگر شفاعت مرا درباره آنان نمى
پذيرى ، نام مرا از رسالت و پيامبرى محو فرما. و تو اى خدا، - شفاعت او را پذيرفتى
و با اينكه مرده بودند زندشان گردانيدى ، و آنان را بسانى كسانى كه معصيت تو را
مى نمايند توصيف نمودى ، پس ما به واسطه تو به رسولت حضرت محمّد(ص ) متوجّه
مى شويم تا شفاعت ما را به تو بپذيرد و شفاعتش را درباره ما ردّ نفرمايى .
و با اين همه واسطه ، به اندازه جنايات و گناهانم ، و به اندازه اى كه به خاطر
نافرمانى ها و گناهانم حرمتت را دريدم (هر چند نيست به آن
جاهل بودم )، و حُرمت رسولت و شريعتت و حرمت ويژگان درگاهت و حرمت قرآنت را شكستم و
به مقام بزرگت اهانت نموده و كوچك شمرم ، به سوى تو توبه مى كنم .
پس اگر توبه ام را بپذيرى كه چه خوب ، وگرنه پس از من درگذر، كه گاهى مولى
با اينكه از برده اش ناخشنود است او را عفو مى كند، يا
حدّاقل بر من خشم مگير، زيرا كسى كه بر عذاب و عقوبت كردن قادر نباشد يا وقتى كه
جانى از او سرپيچى كند، خشمگين مى گردد، و تو قادرى و من تسليم تو، اى آقاى من .
تو آگاهى كه شيطان ، دشمن من و توست ، و اگر با تسلّط دادن او بر من ، مرا مؤاخذه
نمايى ، او به من و به جناب تو شماتت مى نمايد. و اگر از عذاب كردن من ناگزيرى ،
تقاضا دارم كه عذاب من تنها از سوى تو باشد، نه به دست دشمن تو و من .
و از آنجا كه نسبت به من نيكى مى كنى و گناهانم را مى پوشانى ، دريافتم كه نَفْس من
نسبتى با تو دارد و بر درگاه تو درآويخته است ، و ديده و شنيده ام كه پادشاهان از
كسانى كه به آنان وابسته شده و نسبتى داشته باشند، درمى گذرند، و
عقل گواهى مى دهد كه عفو و گذشت از صفتهاى
كمال است ، و تو به داشتن صفتهاى كمال زيبنده ترى ، پس اگر واسطه ها و
درخواستهاى من در نزد تو كوچك و بى اهميّت است ، پس در دفترى كه در آن - آرزو
شوندگان نسبت به آرزو كنندگان ، و درخواست شوندگان نسبت به درخواست كنندگان ،
و نيكوكاران نسبت به بدكاران ، و نيرومندان نسبت به ناتوانان ، و توانگران نسبت به
نيازمندان ، و سرافرازان نسبت به افتادگان ، و فرزانگان نسبت به نابخردان ، و
پادشاهان نسبت به زيردستان ، و آقايان نسبت به بردگان و اطرافيانشان ، و بزرگان
نسبت به فرومايگان ، و ميهمان داران نسبت به ميهمانان ، و پناه آورده شدگان نسبت به
كسانى كه در همسايگى آنان درآمده و به آنان پناه آورده اند - سفارش شده ، و به طور
كلّى در سفارش هر اهل كمال نسبت به اهل نقصان از من ياد كن .
اى آقاى من ، اين سفارشها و مرحمتها مرا نيز فرا مى گيرد، به رشته هاى اين اخلاق
بزرگمنشانه چنگ مى زنم ، زيرا تو - جَلَّ جَلالُكَ - بالاترين صفات
كمال را دارا هستى ، و من در اعمال و حالاتم به صفات نقصان متّصف هستم .
و نيز مى بينم كه بندگان را به عفو و گذشت سفارش ، و بر آن پاداشها و عطاياى
فراوان عطا نمودى ، و كسانى را كه خشم خود را فرو برده و از مردم گذشت مى كنند
ستوده اى ، و تو نسبت به عفو و گذشت زيبنده ترى .
و اين بنده ات كلماتى را مى گويد كه هركس آنها را بگويد،
مشمول مرحمتها و استجابتهاى تو را، خواهد شد. مى گويم :
رَبَّنا، ظَلَمْنا اءَنْفُسَنا، وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْلَنا وَ تَرْحَمْنا، لَنَكُونَنَّ مِنْ الْخاسِرينَ
(228)
- پروردگارا، ما به خود ستم نموديم ، و اگر ما را نيامرزى و بر ما رحم نيآورى ، مسلّماً
از زيانكاران خواهيم شد.
لا إِلهَ إِلاّ اءَنْتَ، سُبْحانَكَ، إِنّى كُنْتُ مِنَ الظّالِمينَ. (229)
- معبودى جز تو نيست ، پاك و منزّهى ، براستى كه من از ستمكاران بودم .
رَبِّ، إِنّى مَسَّنِى الضُّرُّ، وَ اءَنْتَ اءَرْحَمُ الرّاحِمينَ. (230)
- پروردگارا، بى گمان رنجورى بر من رسيده ، و تو مهربانترين مهربانها مى باشى
.
رَبَّنا، إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادى لِلاِْيمانِ، اءَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ، فَآمَنّا، رَبَّنا،
فَاغْفِرْلَنا ذُنُوبَنا، وَكَفِّرْ عَنّا سَيِّئآتِنا، وَ تَوَقَّنا مَعَ الاَْبْرارِ، رَبَّنا، وَ آتِنا ما
وَعَدْتَنا عَلى رُسُلِكَ، وَلا تُحْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ، إِنَّكَ لاتُخْلِفُ الْمِيعادَ. (231)
- پروردگارا، شنيديم كه ندا برآورنده اى براى ايمان آوردن صدا مى كند كه : به
پروردگارتان ايمان بيآوريد، و ما ايمان آورديم . پروردگارا، پس گناهانمان را
بيامرز، و بديهايمان را بپوشان ، و ما را با ابرار و نيكان بميران ، پروردگارا، و
آنچه را كه به فرستادگانت وعده دادى به ما نيز ارزانى دار، و در روز قيامت رسوايمان
مگردان ، براستى كه تو هرگز خلف وعده نمى نمايى .
و آخرين سخنى كه مى گويم اين است : اى آقاى من ، هيچ چيز از آنچه را كه با تو گفتگو
نمودم ، و يا به واسطه آن به درگاه تو چنگ زدم ، نمى دانستم . تو بودى كه مرا با
بردبارى و بزرگوارى و رحمتت آشنا فرمودى ، تا اينكه زبانم براى
توسّل به مهر و راءفتت گشوده شد، پس تمام آنچه را كه سزاوار كسى است - كه
نيكوكارى چيزى از او نمى كاهد، و محروم گردانيدنِ ديگران چيزى بر او نمى افزايد هم
او كه به بندگان جنايتكارش راههاى درخواست نمودن از خود را مى آموزد، و آنان را آگاه
مى كند كه چگونه بخواهند كه درهاى رحمتش را بگشايد، و نسبت به آنان به اندازه اى
بردبار است كه آنان با او گفتگو نموده و تسليم او مى شوند - نسبت به من شايسته
ترين امور به صفتهاى كمال و شيوه هاى زيبايت را روا دار. كه تو مهربانترين مهربانها
و بزرگوارترين بزرگوارترين ها و دلسوزترين مالكان مى باشى .
خداوندا، براستى كه من تو را خواندم و به تو اميد بستم ، اگر بر من روى آورده و
توجّه نموده اى بر من رحم فرما، و دعايم را مستجاب نما، و اميدوارى ام را به خاطر مشرّف
گردانيدن من به اقبال و توجّه خود تصديق فرما. و اگر هنگام گفتگوى من با مقام بزرگ
خود، از من روى گردانده اى ، پس به خاطر نابودى و هلاكتم به واسطه اعراض خود از من
، با رحمت واسعه و بخششى كه دارى ، بر من رحم آر، كه در تضرّع و زارى در پيشگاهت ،
با واسطه قرار دادن كسانى كه در نزد تو ارجمند هستند به تو متوجّه شده ام ، پس اگر
ايشان به من توجّه دارند، به خاطر آن بزرگواران بر من رحم كن ، و اگر به خاطر تو
از من روى گردان شده اند، پس به خاطر حُرمت وفاى آنان به خود در روى گردانيدن از من
، مرا مورد رحمت خويش قرار ده ، و در زير سايه رحمت خويش و عنايت آنان
داخل گردان .
|