22)) ارزش هدايت كردن
امام حسين (ع ) به مردى فرمود: كدام يك از اين دو كار را دوست دارى ؟ 1- نجات شخص
ناتوانى كه مردى قصد كشتن او را دارد؟2- نجات مؤمن شيعه كم مايه اى كه شخص
ناصبى و بى دينى ، قصد گمراه كردن او را دارد؟ و تو با
دلائل روشن او را از پرتگاه گمراهى حفظ كنى ؟
ماجراى جنگ جمل در سال 36 ه - ق در بصره بين سپاه على (ع ) و سپاه طلحه و زبير، رخ
داد كه منجر به قبل پنج هزار نفر از سپاه على (ع ) و سى زده هزار نفر از سپاه
جمل شد.
هنگامى كه در جنگ جمل ، على (ع ) بدون اسلحه به ميدان رفت و زبير را طلبيد و با او
اتمام حجت نمود (كه در داستان قبل بيان شد ) و سپس به صف سپاه اسلام بازگشت .
روزى يكى از بستگان امام سجاد(ع ) در حضور جمعى ، بر سر موضوعى بر امام سجاد(ع
) سخنان نامناسب گفت .
اصحاب در محضر رسول اكرم اسلام (ص ) بودند، در ضمن سخن ، عرض كردند: (( آيا ما
برادران توايم اى رسول خدا ؟!)).
يك سال مردم مدينه به خشك سالى شديدى افتادند، بيشتر سرمايه زندگى آنها همان
كشاورزى بود، و با نيامدن باران ، خطر جدّى قحطى آنها را تهديد مى كرد، به حضور
پيامبر (ص ) آمده و تقاضاى دعاى استسقاء كردند، و آنحضرت از درگاه خدا، طلب باران
كرد، طولى نكشيد ابرهاى متراكم بر آسمان مدينه سايه افكندند.
يسع بن حمزه مى گويد: در مجلس حضرت رضا (ع ) بودم و جمعيت بسيارى در مجلس
حضور داشتند، و از آنحضرت سؤال مى كردند و از احكام
حلال و حرام مى پرسيدند و امام رضا(ع ) پاسخ آنها را مى داد، در اين ميان ، ناگهان
مردى بلند قامت و گندمگون وارد مجلس شد وسلام كرد و به امام هشتم (ع ) عرض نمود:
امام جواد نهمين امام بر حقّ(ع ) به عيادت يكى از اصحابش كه بيمار شده بود رفت و در
بالين او نشست وديد او گريه مى كند و در مورد مرگ ، بى تابى مى نمايد.
روزى ابوذر در راهى عبور مى كرد، رسول خدا (ص ) را ديد كه همراه دحيه كلبى است
(جبرئيل به صورت دحيه كلبى در محضر پيامبر (ص ) بود) ابوذر از آنجا رد شد (و
حالت و توجه عرفانى رسول خدا (ص ) مانع از آن شد كه سلام كند)
يكى از مفاخر بزرگ جهان تشيع و اسلام ، فقيه وفيلسوف برجسته ، مرحوم علامه شيخ
محمد حسين اصفهانى (معروف به علامه كمپانى ) قدس سره است .
محمد بن نعمان معروف به شيخ مفيد، از علماى برجسته و فقهاء ومتكلمين بزرگ و از زهّاد و
وارستگان كم نظير شيعه مى باشد كه سنى و شيعه او را به علم و
كمال قبول داشتند، وى بسال 336ه -.ق يازدهم ذى قعده متولد شد و در
سال 413 در سن 76 سالگى از دنيا رفت ، جنازه او را هشتاد هزار نفر تشيع كردند و در
حرم كاظمين به خاك سپردند. وى از نوابغ تاريخ است كه بيش از دويست كتاب ، تاءليف
نمود، و اهل تسنن او را بزرگترين عالم از علماى شيعه مى دانستند.
سال يازده هجرت بود، ماه صفر فرا رسيده بود، پيامبر (ص ) در بستر رحلت خوابيده
بود، بود، و هر لحظه به سوى آخرت ، وداع از دنيا، نزديك مى شد، در اين موقعيت ،
اسمامة بن زيد را كه در حدود بيست سال داشت فرمانده لشگر نمود و فرمان داد كه مهاجر
و انصار از او اطاعت كنند و مدينه را بسوى سرزمين فلسطين و شام براى جلوگيرى از
دشمن متجاوز ترك گويند. لشكر تا ((جرف )) (يكفرسخى مدينه ) حركت كرد، با اين كه
حضرت اصرار داشت كه سپاه از حركت باز نايستد، منافقان سستى مى كردند و مى گفتند:
در اين حال ، پيامبر (ص ) را بگذاريم و به كجا برويم .
دعبل خزائى از شاعران متعهّد و حماسه سرايان معروف از اصحاب حضرت رضا(ع ) است ،
او اشعار پرمحتوا و شور آفرينى در مدح و هدف و مراثى ائمه اهل بيت (ع ) مى سرود، و در
مجامع مى خواند، با اين كه سخت در خطر مرگ ، از طرف خلفاى بنى عباس بود.
دعبل خزاعى شاعر متعهد و آگاه ، وقتى قصيده شورانگيز خود را در حضور امام رضا(ع )
خواند، و سپس تقاضاى لباسى از آنحضرت (براى تبرك ) نمود، امام رضا(ع ) يكى از
لباسهاى خود را به او داد.
يونس بن يعقوب مى گويد: در مدينه بودم ، در يكى از كوچه هاى مدينه با امام صادق (ع
) ملاقات نمودم ، به من فرمود:(( اى يونس بشتاب به طرف خانه ، كه در كنار خانه
مردى از ما اهل بيت منتظر است )).
فرعون طاغوت زمان موسى (ع ) به قدرى مغرور بود، كه در برابر دعوت حضرت
موسى (ع ) صريحا گفت :
يكى از علماء نقل مى كرد: در زمانهاى قبل ، جمعى از علماى نجف اشرف تصميم گرفتند تا
براى زيارت مرقد شرى ف حضرت رضا(ع ) به مشهد بيايند، ولى راه سفر، ناامن بود،
بخصوص با وسائل آن زمان و طولانى بودن راه ، خطر جدّى آنها را تهديد مى كرد.
توسل به ائمه اطهار(ع ) و اولياء خدا، داراى نتائج فراوان است كه در اينجا به ذكر دو
نمونه از نتيجه توسّل به حضرت معصومه (ع ) مى پردازيم :
امّ حبيبه دختران ابوسفيان از زنانى است كه برخلاف مخالفت شديد بستگانش ،
قبول اسلام كرد و سپس با عبيداللّه بن جحش ازدواج نمود، و با همسرش در كاروان 82
نفرى جعفربن ابى طالب (در سال پنجم بعثت ) به حبشه مهاجرت كرد.
جابر گويد: در محضر امام صادق (ع )، ناگهان ديدم مردى بزغاله اى را به زمين
خوابانده تا آن را ذبح كند، دراين هنگام ، آن بزغاله فرياد وناله كرد.
وقتى كه امام خمينى (مدّظلّه العالى ) در آستانه پيروزى انقلاب
سال 1357 شمسى در نوفل لوشاتو (نزديك پاريس ) واقع در كشور فرانسه ، تشريف
داشت ، دراطراف و اكناف و در ايران ، افراد مختلفى به حضور امام مى رفتند، برخورد
امام با افراد، بر اساس ميزان جذب ودفع اسلام بود،به عنوان نمونه :
آنگاه كه امير مؤمنان على (ع ) زمام امور مسلمانان را به دست گرفت ، در اين ايام روزى در
((نخيله )) (سرزمين نزديك كوفه ) بود، پنجاه نفر از يهوديان به محضر آنحضرت
رسيده وعرض كردند. ما از كتابهاى خود ديده ايم كه خبر داده اند از سنگى عظيم كه نام
هفت نفر از پيامبران در آن نوشته شده وآن سنگ در همين سرزمين است ولى هر چه كاوش
كرديم آن را نيافتيم .
|