1 - جن برادر انس
امام باقر عليه السلام فرمود: جماعتى از مسلمين به سفرى رفتند و راه را گم كردند تا
بسيار تشنه شدند.
(محمد بن عجلان ) گويد: خدمت امام صادق عليه السلام بودم كه مردى آمد و سلام كرد.
حضرت از او پرسيد: حال برادرانت كه از آنها جدا شدى چطور بود؟
امام باقر عليه السلام فرمود: يكى از فرشتگان از درب خانه اى عبور مى كرد، مردى را
ديد كه درب آن خانه ايستاده است . از وى پرسش نمود: چرا در اين جا ايستاده اى ؟ آن
شخص گفت : در اين خانه برادرى دارم مى خواهم سلام كنم .
مردى از اهل رى گفت : يكى از نويسندگان (يحيى بن خالد) فرماندار شهر شد. مقدارى
ماليات بدهكار بودم كه اگر مى گفتند فقير مى شدم . هنگامى كه او فرماندار شد
ترسيدم . مرا بخواهد و ماليات از من بگيرد. بعضى از دوستان گفتند: او پيرو امامان است
؛ لكن هراس داشتم شيعه نباشد و مرا به زندان بياندازد.
يكى از كارها بسيار مهمى كه پيامبر صلى الله عليه و آله بعد از پنج يا هشت ماه به
مدينه آمدند انجام دادند آن بود كه عقد برادرى ميان مهاجر و انصار منعقد كردند.
قال الله الحكيم : (لا تمدن عينيك الى ما متعنا به
مردى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله در تنگدستى سخت قرار گرفت . روزى
زنش به او گفت : خوب است خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله بروى و از ايشان تقاضاى
كمكى كنى . آن مرد خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد، همين كه چشم حضرت به او
افتاد فرمود: (هر كه از ما چيزى درخواست كند به او مى دهيم اما اگر خود را بى نياز
نشان دهد، خدا او را غنى خواهد كرد.)(136)
هنگامى كه (اسكندر)، به عنوان فرماندار
كل يونان انتخاب شد، از همه طبقات براى تبريك نزد او آمدند، اما (ديوژن ) حكيم
معرف نزد او نيامد.
(محمد بن منكدر) گويد امام باقر عليه السلام را ملاقات كردم و خواستم او را پند و
موعظه كنم ، كه او مرا موعظت كرد.
آورده اند كه (شيخ الرئيس ابوعلى سينا) روزى با كوبه وزارت مى گذشت ، كناسى
را ديده كه به كار متعفن خويش مشغول است و اين شعر به آواز بلند مى خواند:
(عبدالله بن مسعود) از اصحاب نزديك پيامبر صلى الله عليه و آله بود، و در مكتب آن
حضرت شخصى غيور و وارسته به بار آمد.
قال الله الحكيم : (الذين يبخلون و ياءمرون الناس
بالبخل و يكتمون ما اتهم الله من فضله و اعتدنا للكافرين عذابا مهنيا
پيامبر صلى الله عليه و آله به طواف خانه خدا
مشغول بود، مردى را ديد كه پرده كعبه را گرفته و مى گويد: خدايا به حرمت اين خانه
مرا بيامرز!
(منصور دوانقى ) دومين (خليفه عباسى )، مشهور به
بخل و امساك بود. او براى صله و جايزه ندادن به ادبا و شعراء
اول به شاعر مى گفت : اگر قبلا كسى اين اشعار را از حفظ داشته باشد يا ثابت شود
كه شعر از شاعر ديگرى است ، نبايد انتظار جايزه داشته باشى .
گفته شده : بخليهاى عرب چهار نفرند. (اول حطيئة ) است ، گويند: روزى عرب درب
خانه خود ايستاده بود و عصائى در دست داشت . شخصى از آنجا مى گذشت ، به او رسيد
و گفت : اى حطيئة من مهمان توام ، حطيئه اشاره به عصا نمود و گفت : اين را براى
پذيرائى مهمانان مهيا نموده ام !
(ثعلبه بن حاطب انصارى ) خدمت پيغمبر صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: يا
رسول صلى الله عليه و آله ، دعا خداوند به من ثروتى عنايت كند.
(سعيد بن هارون ) كاتب بغدادى كه معاصر ماءمون خليفه عباسى بوده است به
بخل معروف است . ابوعلى دعبل خزاعى شاعر مشهور (245 م ) گويد: با جمعى از شعراء
بر سعيد وارد شديم و از صبح تا ظهر نزدش نشستيم ؛ و از گرسنگى چشمهاى ما
تاريك شده بود و بيحال شده بوديم .
قال الله الحكيم : (عسى ان تحبوا شيئا و هو شر لكم
بعد از درگذشت امام كاظم عليه السلام هارون الرشيد خليفه عباسى يكى از فرماندهان
خود را به نام (جلودى ) به مدينه فرستاد و دستور داد: به خانه هاى
آل ابى طالب حمله كند، و لباس زنان را غارت نمايد و براى هر زنى فقط يك لباس
بگذارد!
پس از قضيه حكميت ، كه (عمروعاص ) (ابوموسى اشعرى ) را
گول زد و على عليه السلام را از خلافت خلع كرد حضرت پس از نماز صبح و مغرب ،
معاويه و عمروعاص و ابوموسى را لعن مى كرد.
بدى اعمال فقط موجب عذاب نيست ، بلكه بدى نيت هم مؤ ثر است تا جائى كه به بدى
نيت خلود در جهنم نصيب كفار و معاندين مى شود. (حجاج بن يوسف ثقفى ) در زندانى
كردن و به قتل رساندن سادات به قدرى سفاك و بى رحم بود كه وقتى از مسجد جامع
خارج شد صداى ضجه و ناله جمعيت كثيرى را شنيد، پرسيد: اين ناله ها از كيست ؟
امام صادق عليه السلام شنيد كه مردى شهرت به تقوى پيدا كرده است . روزى آن مرد را
مشاهده كرد كه جمع زيادى از عوام اطراف او را گرفته بودند.
يكى از بزرگان اهل علم و تقوى فرمود: يكى از بستگانشان در اواخر عمرش ملكى خريده
بود و از استفاده سرشار آن ، زندگى را مى گذراند.
قال الله الحكيم : (فاما الانسان اذا ما ابتله ربه فاكرمه و نعمه
فيقول ربى آكرمن
يكى از مسلمانان صابر در بلاء عمران بود. او دچار بيمارى استسقاء(165) باشد، هر
چه مداوا كرد خوب نشد. سى سال روى شكم خوابيد و نمى توانست بلند شود يا بنشيند و
يا بايستاد. در همان محل خوابش گودالى براى ادرار و مدفوع او حفر كرده بودند.
در ميان فرزندان امام حسن مجتبى عليه السلام كه (منصور دوانيقى ) آنها را زندانى
كرد و در زندان فوت شد يكى (على عابد) (على بن حسن مثلث ) بود، كه از نظر
عبادت و ياد خدا و صبر ممتاز بود.
حضرت هود پيامبر صلى الله عليه و آله اشتغال به كشاورزى داشت . عده اى به درب
خانه او آمدند كه او را ديدار كنند.
|