بيانات امام خمينى در مورد مطالبات اجانب در عادات و روحيات شرقيان به
منظوراستعمار و استثمار
شرق شناسى (ايران شناسى ) حيله اى براى نفوذ قدرت هاى خارجى
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
من وقتى آقايان را ملاقات مى كنم ... كم كم قدرت بيان از من سلب شده است از جهت اينكه
اولا پيرمردى و كبرسن است كه نمى گذارد من حتى صدايم به چند قدمى برسد و ثانيا"
اوضاع ممالك اسلامى مطلقا" و اوضاع داخله ايران بالخصوص يك وضعى شده است كه
سلب آسايش را از انسان مى كند و قدرت هر چيز را از انسان مى گيرد و من امروز هم بنا
داشتم كه در اين محلى كه آقايان مجتمع شدند بيايم و در آنجا بعض مطالب ، بعض
درددل ها را به آقايان تذكر بدهم لكن و مقتضياتى پيش آمد كه صلاح نديدم كه امروز
بيايم .در هر حال وضع ممالك اسلامى خصوصا اين ممالكى كه داراى مخازن هستند
مثل مملكت ايران كه در راس آنهاست مورد مطالعه اين قدرتمندها، اين دولت هاى ابرقدرت ،
مورد مطالعه اينها بوده است اوضاع شرق و اگر ملاحظه كرده باشيد در اين سياح هايى
كه از اينها از شايد سيصد سال پيش از اين كه راه يافتند به شرق ، سياح هايى كه از
اينها آمدند به اسم سياحت ، اينها يك مامورين سياسى بوده اند براى مطالعه اين ممالك
شرق ، در ايران اينها مى آمدند و در تمام شهرهاو دهات همه اينها را مطالعه مى كردند،
بيابان ها، حتى آن بيابان هايى كه هيچ آب و علفى نداشتند، اينها با
تحمل زحمت هاى فراوان با شتر در آنوقت مى آمدند و با كاروان ها حركت مى كردند و
اوضاع جغرافيائى اين ممالك را و مهمتر براى آنها، آن مواردى كه مخازن ، هر مخزنى
يعنى طلا، مس نفت ، گاز، هر چه بوده ، اينها دقيقا مطالعه كردند و نقشه بردارى كردند و
مواردى كه در اين ممالك و اينكه ما مى دانيم در ايران داراى يك چيزى بوده است كه براى
آنها مفيد بوده است ، آنها را نقشه برداشتند، علامت گذاشته ، نشانه گذاشته ، يادداشت
كردند و ضبط است پيش آنها. قبل از اينكه آمريكا پايش باز بشود به اين ممالك ، مقدم
بر همه انگليس ها بودند و روس ها بودند و بعضى ممالك ديگر. در هر صورت اين ممالك
ما، اين ممالك شرق از قريب سيصدسال يا يك قدرى بيشتر مورد بررسى اينها و طمع
اينها بوده است منتهى هر چه جلوتر آمده است ، كارشناس هاى آنها بيشتر تخصص پيدا
كرده اند و بيشتر آمده اند دراينجا، در اين ممالك و تمام اينها را، آنها اطلاعاتشان از خود
اهالى آن مملكت بيشتر است ، اطلاع بر روحيه مثلا ايلاتى كه ما در ايران داشتيم
مثل ايل بختيار، ايل قشقايى اينها و امثال
اينها، شاهسون ها، مطالعاتى داشتند براى اينكه به دست بياورند روحيه اينها چه جور
است ، تا چه حد مى تواند اين ممالك از اينها استفاده ببرد و مطالعاتى هم راجع به
شهرستان ها و دهات ، تمام دهاتى كه در ايران هست . از آن دهات بسيار دور افتاده و
كوهستانى تا آخر، اينها تمامش را اطلاع دارند يعنى كارشناس ها را فرستادند، همه اينها
هم نقشه بردارى شده است و هم هر چه دارد در آنجا، هر كجا چيزى درآن پيدا مى شود كه
براى آنها دندان گير است از آن يادداشت برداشتند و خودشان را مهيا كردند براى غارت ،
منتهى اين كسانى كه در راس بودنداز سلاطين يااز روسا كه در راس بودندمختلف بودند
در رساندن منافع به اينها، گاهى اشخاصى بودند كه تا آن حد خيانتكار نبودند و
گاهى هم خيانتكار زياد بودند كه به همه ابعاد تسليم شده من در همدان يك وقت بودم ،
يك نفر از دوستان من يك نقشه اى آورد، نقشه بزرگى شايد مثلا يك متر در يك متر و آن
نقشه هم مال همدان بود دهات همدان تمام در آنجا آنطور كه او مى گفت ، مى گفت تمام دهات
همدان در اينجا ثبت است و در آن نقطه هايى بود زياد، نقطه هايى در آن ورقه با رنگ
ديگرى بود كه زياد بود، آن شخص كه آشناى ما بود گفت كه اين نقطه هايى كه در
اينجاها گذاشتند علامت اين است كه در زير اين نقطه و اين دهى كه در اينجا هست يك چيزى
پيدا مى شود، حالا يا يك معدن مسى ، نفتى ، چيزى پيدا مى شود، كه الان هيچ چيزش تا
حالا درنيامده و آنها مى دانند كه كجا چه هست . در هر صورت با نقشه از
اول وارد شدند و احوال و اوضاع ممالك شرق را و مملكت ايران كه الان مورد اطلاع ماست ،
با نقشه اينجاها را همه چيزش را تعيين كردند.
اسلام و روحانيت اصيل ، دوقوه در برابر سلطه خارجى
بعد يك مطالعات روانى آنها كردند كه آيا چطور ممكن است كه دست بيابند به اين مخازن
عظيمى كه در اين ممالك هست ، در ممالك اسلامى آيا چه بكنند كه اين مخازن با سهولت
به دستشان بيايد و مواجه با يك مخالفت هايى ، مواجه با يك زد و خوردهايى نشود. يك
مطالعات زيادى هم در اين باب اينها كرده اند و به آنكه رسيدند در ممالك اسلامى ، دو
چيز را ديدند كه اين اگر باشد ممكن است كه سد راه آنها باشد، يكى
اصل اسلام ، اگر چنانچه اسلام به آنطورى كه هست و به آنطورى كه خداى تبارك و
تعالى اسلام را تاسيس كرده اگر به آنطور اسلام پياده بشود فاتحه مستعمرين خوانده
مى شود، اين راجع به اسلام كه فكر كردند برايش ، يكى هم روحانيت اسلام اگر اينها
قوه داشته باشند و اينها آنطورى كه بايد، مقتدر باشند در اين بلاد،باز هم آنها نمى
توانند آنطورى كه مى خواهند استفاده بكنند، اينها با تمام ملت سروكار دارند و در بين
ملت اگر قدرت داشته باشد كسى ، اينها هستند كه در همه ملت ممكن است قدرت داشته
باشند، درصدد برآمدند كه اين دو تا سد را به هر جور هست بشكنند يعنى كارى بكنند
كه خود ملت هاى اينها، هر جمعيتى كه هستند، در هر جا كه هستند اين دو تا سد را با دست
خود اينها به واسطه تبليغاتى كه اينها شروع كرده اند از زمان هاى قديم ، با اين
تبليغاتشان اين دو تا سدرا كه احتمال قوى دادند كه اگر مواجه با خطر بشود استعمار
و منافع استعمارى ، اين دو تا سد است
اينها و امثال كه خطر است ، (اين را بشكنند) ديگر باقيش خطر به آنطور نيست ، البته يك
جهت ديگر هم هست كه عرض مى كنم ، جهت ديگرى كه هست جهت فرهنگ جوامع بوده است ، اين
جوامع ديده اند، مطالعه كردند كه اگر فرهنگ اينها يك فرهنگ
مستقل صحيح باشد، از توى اينها يك جمعيت هاى سياسى
مستقل و امين پيدا مى شود و اين هم براى آنها مضر است . بناء عليه در جانب اسلام و
روحانيت دو چيز را سد مى ديدند: يكى اصل اسلام را و يكى هم روحانيت را و در جانب ديگر
باز احتمال اين را كه اگر اين فرهنگ يك فرهنگ مستقلى باشد، در بين اينها تربيت مى
شوند يك جوان هايى و يك رجالى ، اگر اينها تربيت بشوند ولا محاله مقدرات مملكت دست
اينها مى افتد، باز هم مانع مى شود اينكه اينها برسند به
آمال خودشان كه آن آمال زيرزمينى هاست ، روى زمينى هم هست ولى مهمش آنهاست كه در
زيرزمين دارند و درصدد برآمدند كه اين سه تا مطلب را، آن كه مطلب اصلى است ، اين
سه تا مطلب را و اين سه تا سد را بشكنند.
تخريب ارزش هاى اسلامى و منفعل كردن مسلمين ، اساس كار بود
اما راجع به اسلام شروع كردند تبليغات كردن به اينكه اسلام يك مكتبى است كه مى
گويد ملايم ، كم كم لابد پيش مى رود)، يك مكتبى است كه مربوط به دعا و ذكر و يك
روابطى مابين مردم و مابين خالق ، و سياست را كارى به آن ندارد، اسلام به حكومت كار
ندارد، به سياست كار ندارد، اين را آنقدر تبليغات روى آن كردند كه در جامعه خود
روحانيت هم به خورد آنها هم دادند كه بسيارى از آنها هم همين اعتقاد را پيدا كردند كه
روحانى را به سياست چه كار دارد؟ به حكومت چه كار دارد؟ به نظام حكومت چه كار دارد؟
روحانى مسجد برود و نماز بخواند و عرض مى كنم كه از اين صنف كارها، درس بگويد و
مباحثه بكند و آن آداب شرعيه را به مردم نشان بدهد. آنها ديدند كه نماز روحانيون و نماز
اسلام هيچ به آنها ضرر ندارد، هر چه مى خواهند نماز بخوانند، آنها به نفت كار نداشته
باشند، نماز بخوانند تا هر چه خواهند تا خسته بشوند، درس هر چه دلشان مى خواهد
بدهند، مباحثه هم هر چه مى خواهند بكنند، كار نداشته باشند به اينكه سياست استعمارى
در اينجا نبايد اجرا بشود، هر كارى مى خواهند بكنند، اينقدر خواندند به مردم و تبليغات
كردند كه مردم همه تقريبا به اين معنا عادت كردند كه حالا هم باز اين صحبت هست كه
دخالت در سياست به شاءن روحانيت نيست شاءن روحانيت نيست كه برود و ببيند كه كيفيت
حكومت چيست و چه مى كنند اين ظلمه با مردم ، شاءن روحانيت همان است كه تو مدارس باشند
و نماز جماعت هم بخوانند و اول ظهر و اول مغرب مردم هم همين مقدار به روحانيت بيشتر نظر
نداشته باشند. اسلام را اصلش مى گفتند كارى ندارد به سياست ، جداست ، سياست و
ديانت از هم جداست ، سياست مال آنها و ديانت مال ما، مراكز قدرت دست آنها كه هر كارى مى
خواهند بكنند و مساجد و پيرمردهاى توى مسجد هم
مال ما، اين تفسيرى است كه از اول كردند و آنهايى كه يك قدرى جراتشان زيادتر بوده
است گفتند كه ارتجاع است ، اصل دين در بين بشر كه آمده است براى اين است كه مردم
را خواب كند. اينها مى گويند دين از اول به دست قدرتمندها و سرمايه دارها پيدا شده
است براى اينكه اين به واسطه ديانت مردم را آرام كنند و آنها
مال مردم را بخورند. كم كم اين مطالب باور حتى خود مسلمان ها، حتى بعضى از روحانيون
و معممين هم آمده است كه نه ، اين يك چيزى است كه حالا نمى شود اين را پياده اش كرد، اين
چيزى است كه مال هزار وچند صد سال پيش از اين بوده است ، اينطور معرفى كرده
اند.اسلام را به خود جوامع مسلمين . آخوند را هم شروع كردند تبليغات كردند به اينكه
اينها يك مردمى هستند كه فقط نشسته اند آنجا و مى خواهند بگيرند
مال مردم را و زندگى كنند.
بنابر اين اسلام را به اينكه اولا مكتبش بيش از اينكه يك نمازى خوانده بشود و يك روزه
اى گرفته بشود و اينها، نيست و كارى به زندگى مردم ندارد، كارى به دنياى مردم
ندارد و از آنطرف روحانيون را معرفى كردند كه - اينها هم - قدرت ها اينها را روى
كار آوردند براى اينكه افيون باشند از براى جامعه ، اينها مردم را خواب كنند، سست كنند
كه اگر چنانچه آنها ببرند چيزهايشان را، اينها نتوانند حرف بزنند يعنى ديگر مردم را
نگذارند حرف بزنند، اينها خواب كنند مردم را و آنها، اينهائى كه خوابند اموالشان را
ببرند. اين را آنقدر تبليغ كردند و گفتند كه حتى بعض روشنفكرهاى ما هم كه بى اطلاع
از قرآن و سنت بودند باورشان آمده است و آنها هم
دنبال كردند و هم نفس شدند با آنها. ما نبايد هر حرفى كه بشنويم يا منتشر باشد بين
اقشارى نبايد بى دليل مطلب را قبول كنيم انسان اگر بى
دليل يك مطلبى را قبول كند اين مريض است ، انسان سالم نمى شود يك مطلبى به او
بگويند و بى دليل ، همين طور وقتى گفتند قبول كند.
بازگشت به قرآن
ما بايد يك مطالعه سطحى ، لازم نيست خيلى مطالعه دقيق ، يك مطالعه سطحى در قرآن
بكنيم ، يك مطالعه سطحى در آنهايى كه مردم را دعوت كردند و پيغمبرهايى كه مردم را
دعوت كردند، بكنيم ببينيم كه آيا آنهايى كه دعوت كردند مردم را، اينها يك اشخاصى
بودند كه آمدند و توده را ضعيف كردند توده را خواب كردند؟ براى خواب كردن توده
آمدند؟ و اينها عمال قدرتمندها هستند؟ يك مطالعه اى در
حال آنها بكنيم كه ببينيم اينها عمال قدرتمندانند يا نه ، يك مطالعه جزيى هم در قرآن
بكنيم كه ببينيم كه قرآن آمده است كه براى ذكر و دعا و براى حرز و
امثال ذلك ، يا نه قرآن را نشناختند؟ اگر در قرآن مطالعه كنيد مى بينيد كه آنقدر آيات
در جنگ هست كه وادار به جنگ است ، وادار به جنگ با كى ؟با قدرتمند. قرآن آياتى زياد
دارد يكى دو تا نيست ، آيات زياد دارد در جنگ ، در كيفيت جنگ و جنگ هائى كه در صدر اسلام
بوده است بين قدرتمندها و بين پيغمبر اسلام بوده است و قرآن يك كتابى است كه از آن
تحرك بيشتر استفاده مى شود تا چيزهاى ديگر، يك كتابى است كه مردم را حركت داده است
، از اين خمودى كه دارند حركت داده است و با همه طاغوت ها در انداخته است قرآن .
مبارزات پيگير پيامبران و ائمه عليهم السلام با ظلم و ظلمه در
طول تاريخ
آنوقتى كه پيغمبر اكرم در حجاز بودند، قدرتمندان حجاز كه ابتدا سر و كار داشته
پيغمبر با آنها، يك دسته شان در مكه بودند كه تجار خيلى معتبر و قدرتمند بودند، يك
دسته شان در طايف بودند كه آنها ثروتمندهاى آنجا بودند و قدرتمندهاى آنجابودند،
ابوسفيان وامثال اينها، اينها نظير حكام و سلاطين بودند و داراى همه چيز بودند و پيغمبر
اسلام با آنها درافتاد. وقتى كه تشريف آوردند به مدينه با همين فقرا بودند ايشان ، نه
با ثروتمندان بودند براى خواب كردن جمعيت ، با فقرا بودند براى بيدار كردن
فقرا، اين فقرا را شوراندند به آن اغنيايى كه
مال مردم را مى خوردند و ظلم به مردم مى كردند. جنگ هاى پيغمبر زياد است و همه اين جنگ
ها، جنگ هاى با قدرتمندها و ثروتمندها و ظلمه بوده است . جلوتر برويد حضرت موسى
(ع ) عصايش را برداشت با فرعون ، با سلطان عرض مى كنم كه مصر، با او در افتاد،
نه اينكه از قبل سلطان مصر مردم را خواب كرد، مردم را با همين عصا و با همين تبليغات
بر ضد سلطان عصر خودش شوراند.
ابراهيم را كه ملاحظه مى كنيد، تيشه اش رابرداشت اين بت هائى كه
مال اشراف بود شكست و با اشراف درافتاد براى منافع توده ها و براى اينكه ظلم به
توده ها، اينها نكنند البته آنها معنويات هم نقطه اصليش بوده است لكن وقتى مى ديدند
كه يك ظلمى درجامعه واقع مى شود، موظف مى دانستند خودشان را كه باآن سرانى كه ظلم
مى كند درافتند و جنگ بكنند با هر جورى كه ممكن است برايشان ، باآنها درافتادند. پس
اينكه مى گويند كه اينها را قدرتمندها قرارداده اند براى خواب كردن ، اين يك چيزى است
كه حرف استعمار است يعنى آنها اين را درست كردند براى اينكه شما را از قران و از
كتاب خدا و از اسلام رويتان را برگردانند و اين سد را بشكنند و خوب هم شكستند در بين
مسلمين اين سد را. مسلمين خواب رفتند به واسطه تبليغات اينها، مسلمين به جنگ برخاستند
با اسلام ، خودشان ملتفت نبودند، اين معنا را كه كسى بگويد اسلام به زندگى چه كار
دارد، اين جنگ با اسلام است ، اين نشناختن اسلام است . اسلام به سياست چه كار دارد اين
جنگ با اسلام است . بين خود مسلمين كه اين مساءله مطرح است كانه يك مساءله است كه جنگ
با اسلام الان شروع كرده اند و مى كنند. از آن طرف ما بايد ببينيم كه آنهائى اسلام را
تبليغ كرده اند از اول با چه كسانى جنگ مى كردند. خود پيغمبر اسلام با كى جنگ
كرد؟با اين قدرتمندان مكه و اين قدرتمندان حجاز. بعدش خلفائى كه بودند، چه
خلفائى كه ما قبولشان داريم ، چه خلفائى كه ما
قبول نداريم آنها با كى جنگ كردند؟ آنها هم لشكر كشيدند با سلاطين ايران و سلاطين
روم . با اينها جنگ كردند، با سلاطين جنگ مى كردند نه اينكه از
قبل سلاطين مامور بودند كه مردم را خواب كنند، آنها مامور تحرك بودند به اينكه مردم
مسلم و ضعفارا، مستضعفين را بشورانند بر اين اشخاصى كه دارند
مال مردم را مى خورند. رومى هاو - عرض مى كنم كه ايرانى ها آنوقت
محل ابتلا بودند، جنگ كردند با اينها و فتح كردند آنجاها را براى مسلمين و براى اسلام و
ابدا اين مساءله مطرح نبوده است كه يك كسى بگويد كه بسازيد با اين دولتمندان ،
بسازيد با اين سلاطين ، يك همچو مطلبى نبوده است در كار. هميشه جنگ
بوده ، خود پيغمبر اسلام و بعدش هم خلفاى پيغمبر. زمانى هم كه حضرت امير(ع ) بودند
ايشان هم مبتلا شدند به يك جنگ داخلى و ديدند كه اگر اين جنگ داخلى را چيز نكنند، اسلام
را معاويه فاتحه را مى خواند. معاويه يك حكومت بود در شام ،
مثل سلطنت زندگى مى كرد، داراى لشكر، دارى همه چيز بود. حضرت امير هم كه در راس
روحانيت و آقاى روحانيون است ، ايشان هم كه وقتى مى خواهند جنگ بكنند، وقتى كه مى
خواهند زندگى بكنند و خلافت بشناسند، نمى آيند مردم را خواب كنند تا قدرتمندها
بيايند اينها را بخورند، ايشان هم جنگ مى كند ؟با معاويه كه در مركز شام نشسته و
اسلام در بودن او در خطر است و الان دارد مردم را استعمار كرده وظلم مى كند. اينها، ائمه ما
عليه السلام همه شان كشته شدند براى اينكه همه اينها مخالف با دستگاه ظلم بودند.
اگر چنانچه امام هاى ما تو خانه شان مى نشستند و عرض بكنم آنطورى كه اينها مى
گويند براى مردم ، مردم را دعوت مى كردند به بنى اميه و بنى عباس و اينها كه محترم
بودند، روى سرشان مى گذاشتند ائمه مارا، لكن مى ديدند هر يك از اينها حالا كه نمى
تواند لشكركشى كند از باب اينكه مقتضياتش فراهم نيست ، دارد زيرزمينى اينها را از
بين مى برد، اينها را مى گرفتند، حبس مى كردند، ده
سال در حبس آنها بودند. براى نماز و روزه بود كه حبس كردند؟ حضرت موسى بن جعفر
را چون نمازخواند، چون روزه مى گرفت ، چون مردم را دعوت مى كرد كه به هارون
الرشيد و اينها، شما برويد و با آنها بسازيد، هر چه آنها ظلم مى كنند شما حرف نزنيد؟
يا قضيه اين نبوده است ؟ آنها از باب اينكه مى ديدند اين يك خطرناك است ، براى دولت
خطرناك است ،براى اين قدرت هااينهاخطرناك بوده اند، اينهاهم خطرناك بوده اندبراى
اينها ازاين جهت اينطور شد كه آنها را حبس كردند، كشتند،چه كردند، تبعيدكردند،مى
گويندمرديكه از چيز برمى دارد امام عليه السلام راآورد در اينجا، يا حضرت عسكرى را
در سامرا چندين سال نگه دارد و تحت فشار و در نظام ، در عسكر، در نظام ، درجند، ايشان
را نگه دارد و محبوس است امام عليه السلام در آنجا. اين از باب اينكه نماز خواست
بخواند؟ پس چه ؟ خود آنها هم نماز مى خواندند، به نماز چه كار داشتند؟ چون امام عليه
السلام پسر پيغمبر بود - آن وقت پسردارها خيلى هم - اگر پسر پيغمبر سر جاى
خودش مى نشست و كار نداشت به مردم ، چنين نبود اما آنها گاهى به اشاره آنها در ظاهر
چون موردى بود كه اگر چنانچه مى فهميدند ريشه اينها را مى كندند - در ظاهر وقتى
كه يكى از اين هاشميون قيام مى كردند بر ضد حكومت ها، در ظاهر اينها يك انتقاد صورى
هم از آن مى كردند لكن با دست اينها بود، اينها، آنها را وادار مى كردند كه اين كار را
بكنند. دعا مى كند امام عليه السلام به زيد و
امثال اينها كه قيام كردند بر ضد اين خلفا و برضد اين قدرتمندان . روحانيت هميشه
مخالف باقدرتمندها بوده است .اگر يك وقت شما مثلافرض كنيد يك فردى ، چند نفرى
ديديد كه يك سازشى كرده است يا منحرف است به اسلام مربوط نيست ، مكتب ، اين مكتب
نيست و يا اينكه يك مقتضياتى مى بيند كه در اين مقتضيات الان صلاح نيست كه اينطور
عمل بكند. اين دو تا سد را اينها در بين مسلمين به واسطه تبليغات شكستند، جدا كردند
مردم را از آن واقعيات اسلام و جدا كردند مردم را از روحانيت مترقى براى اينكه استفاده
كنند، خود آنها تبليغ كردند لكن وقتى كه سد شكسته شد،
آنها آزاد آمدند نفت ها را بردند و هيچ كس هم نتوانست حرف بزند، هيچ كس هم حرف نزد.
فرهنگ ما هم كه برايش خطر قائل بودند، فرهنگ ما را هم در تحت قبضه گرفتندو يك
فرهنگ استعمارى درست كردند نه يك فرهنگ استقلالى ، الان هم يك فرهنگ مستقلى كه
برنامه اش را خود عقلاى قوم ريخته باشند نيست .
غارت و چپاول ذخاير ايران
الان هم آنها دخالت دارند در كار، نه طبيب حسابى مى گذارند درست بشود، نه سياستمدار
حسابى مى گذارند درست بشود، يك سياستمدارهايى كه براى ما درست مى كنند همان هاست
كه به نفع آنها كارها را انجام مى دهند، اينهم فرهنگ ما، (حالا ديگر من وقت اين را كه
طولانى صحبت بكنم ندارم ) اين سدها را شكستند و آزادنه آمدند
مشغول شدند به بردن چاپيدن اموال مسلمين و شما ايرانش را مى دانيد، چاپيدن نفت كه الان
دارند مى برند. الان نفت هاى ما را به قدرى دارند زياد نفت مى برند، آنها مى برند
انبارم كنند، نفت هاى ما را از زيرزمين هاى ما براى اينكه مبادا يك وقتى پيدا بشود كه
جلويش را بگيرد، از حالا همه اش را مى برند آنجا در انبارهاى خودشان انبار مى كنند. از
زمان رضاشاه (خداوند انشاءالله كه جزاى او را شديدا بدهد و مى دهد) از زمان رضاشاه
تا حالا اينها مبتلا هست ايران به يك حكومتى كه تمام حيثيت ايران را دو دستى
تحويل داده به اين نفتخوارها. وقتى كه ملاحظه بكنيد، اقتصاديات ملت را ملاحظه بكنيد،
زراعت ما را بكلى به هم زدند به اسم اصلاحات ارضى كه تز آمريكا بود، اصلاحات
ارضى به ما چه مصيبت ها وارد آورد؟ مصيبتى كه وارد آورد، تمام زراعت هاى ايران را از بين
برد، يك مملكت زراعى كه يك استان آذربايجان يا خراسانش مى توانست كه قوت اين ملت
را بدهد حالا رسيده به آنجائى كه براى 30 روز يا 33 روز (فوقش 33) تمام زراعت
ايران براى 33 روز جمعيت فعلى ايران كافى است . ما بقيش از كجاست ؟ مابقيش يك
بازار درست كردند براى آمريكا، آنها زياد داشتند، مى سوزاندند يا به دريا مى ريختند،
حالا دهند پول مى گيرند، نفت مى گيرند، اين يك باب كه زراعت ما را از بين بردند و ما
شديم جيره خوار آنها و بازار براى آنها مصرف ما شديم . از آن طرف يك ضرر ديگر
خورد و آنكه تمام اين دهقان ها كه ايشان در اول فرمودند كه ما ديگر رعيت ها را از چيز
درآورديم دهقان شدند ديگر، هم سطح شدند با چه تمام اين بيچاره ها وقتى كه زراعت
هايشان از دستشان رفت ، كوچ كردند به شهرها (كه عمده اش تهران است ) آمدند در
اطراف تهران با يك كوخ هائى ، با يك چادرهائى ، با يك خانه هاى گلى كوچك با عائله
زيادشان در آنجا منزل گرفتند و با يك مصيبت هائى اين بيچاره ها اعاشه مى كنند و
زندگى ، نه برق دارند، نه آب دارند، نه اسفالت دارند، در يك
گودال هايى زندگى مى كنند كه آب را اگر خواهند براى بچه هايشان بياورند، اين مادر
بدبخت بايد در زمستان سخت از پله هايى كه الان عددش را يادم نيست لكن زياد است عددش
، از پنجاه بيشتر، صد تقريبا از اين پله ها بايد برود تا خيابان برسد، يك كوزه آب
كند باز برگردد اين پله ها را طى كند برود توى اين كوخ براى بچه اش آب ببرد. اين
دهقان هاى بزرگى كه درست كرده اند و اين دروازه تمدن ، اينهاست اينها را براى ما درست
كردند، اين قضيه زراعت ما، زراعت ما بكلى فلج شده است ، ديگر ما زراعت نداريم و معلوم
نيست كه عاقبتش به كجا برسد.
ايران پايگاه تسليحاتى غرب
از آنطرف نفت ما را مى دهند به آمريكا، عوضش چى مى گيرند؟ من اين را كه مى گويم ، من
بايد هر روز اينها را بگويم براى اينكه هر روز ممكن است يك گوش اينجا باشد كه
نشنيده باشد اين حرف را، مى دهند به آمريكا، عوض چه مى گيرند؟ عوض اسلحه مى
گيرند، كدام اسلحه ؟ اسلحه هائى كه ايران نمى تواند
استعمال كند،نمى داند چه جورى بايد اين اسلحه را
استعمال كند. براى چه مى دهند؟ براى اينكه پايگاه درست كنند در آنجا براى آمريكا، هم
نفت رامى خورند هم عوضش را.اينها پول نفت را
خيال كنيد كه به ما مى دهند؟ نه اين يك اشتباه است ، اينها هم نفت را مى خورند و هم اسلحه
مى آورند، اسلحه هائى كه هيچ نظيرش مثلا حتى در فرانسه پيدا نمى شود، آمريكا مى دهد
به اينها، اما مى دهد براى ايران ؟ نه ، پايگاه درست مى كند براى خودش ، هم عوض را
مى خورد هم معوض را مى خورد. خدا مى داند كه اين مرد نالايق كه اسمش محمدرضاست ، اين
مرد نالايق چه خيانت هايى به اسلام كرده و مسلمين كرده من و شما حالا مى توانيم مطلع
بشويم ، بگذاريد اين بميرد يا برود از اين مملكت ما، قدرت اين سلب بشود آنوقت ببينيد
آنهائى كه نوشتند مسائل را، حتما اشخاص تاريخ را ثبت كردند و تاريخ ها كه بيرون
آمد آنوقت خواهيد ديد كه آنها چه كرده اند با اين مملكت . نفتى كه ايشان مى گويد كه بعد
از 30 سال ديگر تمام مى شود و ما الان بايد فكر كنيم از انرژى شمس استفاده بكنيم ،
آقايى كه با چراغ نفتى هم نمى تواند كارى انجام بدهد از انرژى شمس مى خواهد استفاده
كند!! اين نفتى كه تمام مى شود، چرا تمام مى شود؟ براى اينكه اين لوله عظيمى كه
انسان ، كسانى كه در بيست سال پيش از اين رفتند، الان زيادتر از اين معانى است )
كسانى كه آنوقت رفته بودند مى گفتند لوله هايى كه آنجا گذاشتند كه براى نفت از آن
استفاده بشود، همين طور صاف آدم مى رود توى آن ، به اين بزرگى است ، لوله هاى چند
متر در چند مترى است ، با اين لوله ها دارد نفت ايران مى رود، عوضش اسلحه مى آيد براى
پايگاه درست كردن . اگر اينها نفت را درست بفرستند و نفت درست فروش برود يعنى به
اندازه احتياج ايران فروش برود،به اندازه اداره مملكت فروش برود ما تا دويست
سال ديگر هم شايد نفت داشته باشيم ، تمام مى شود خوب ، آنها دارند تمام مى كنند،
ايشان مى گويند تمام مى شود، كى تمامش مى كند؟ تو تمامش مى كنى بعدها ما چه بكنيم
؟ اين ملتى كه چند وقت ديگر به قول ايشان نفتش را دادند به غير و تمام شد، زراعتش هم
كه از بين رفت بعدش ما چه بكنيم ديگر؟ اين ملت ضعيف چه بكند؟ (صنعتى مى خواهيم
بكنيم )!! آخر، قضيه صنعتى نيست گول نخوريد، قضيه ذوب آهن نيست ، قضيه درست
كردن مطلب نيست ، قضيه پايگاه درست كردن براى شوروى است ، مى خواهند كه
عمال
شوروى كه به اينجا مى آيند راحت بيايند و همه كارها را انجام بدهند، گاز ما را كه دارند
آنها مى برند، نفت ما را هم كه دادند آنها مى برند، بعد نه گاز است ، نه نفتى است ، نه
چيزى ، نه زراعتى ، نه هيچ چيز، اين ملت بايد چه بكند؟ معلوم نيست . اينكه او مى گويد
كه من اگر بروم همه ايران را تل خاك مى كنم اين حالا اين كار را كرده است اگر بماند
بدتر مى كند تل خاك ايران را، اگر برود باز ممكن است اشخاص صحيحى و امينى
بيايند سر كار و نفت ما را حفظ كنند كه براى خودمان باشد، زراعتمان را سروسامانى به
آن بدهند.اگرايشان خرابكارى كند كه دارد مى كند خرابكارى كند و گورش را گم كند و
برود به نفع ما هست .ما كه فرياد مى زنيم ، ما براى همين فرياد مى زنيم نه براى
اينكه ما مى خواهيم اصلا مظاهر تمدن نباشد، ايشان مى فرمايند كه آخوندها مى گويند كه
ما نمى خواهيم اين مظاهر تمدن را، ما مى خواهيم حالا هم با الاغ سوار بشويم و برويم . يك
آدمى است كه ، انسان چه بگويد به او؟ ما كه اينقدر فرياد مى زنيم مى گوييم كه ما
همه مظاهر تمدن را قبول داريم اما مظاهر تمدن اين است كه حكومت نظامى اين كار را به
مردم بكند؟ آقاى بچه هاى كوچك مارا، دختر بچه هاى 8 ساله و 9 ساله را اين چند روز
كشتند حالا كارشان را از دبيرستان ها خون دانشگاهى ها را كه ريختند و آنقدر چيز كردند
كه هميشه در اعتصابند آنها، حالا از آنجا آمدند سراغ دبستان ها و آن بچه هاى كوچك
دبستان را اينها دارند مى كشند، اينها الان دارند خرابكارى مى كنند، آن خرابكاريى كه
ملت ما را ميخواهند بكشند و بروند. ما فريادمان اين است كه بايد اين ملت هر چه دارد
مال خودش باشد و خودش اداره خودش را بكند، ما مستشار نمى خواهيم از آمريكا، شصت هزار
مستشار كه اينقدر بودجه دارد كه من و شما تصورش را نمى كنيم ، اين بودجه مملكت را
صرف مستشارها ديگر نكنيد. اين خيلى عجيب است ، پايگاه براى آنها درست مى كنند،
مستشاران مى آورند خرجش را ما بايد بدهيم . نفتمان را مى دهيم براى درست كردن پايگاه
آخر شما حساب بكنيد اين را و بعد مطالعه كنيد در اين امور، يك اسلحه هايى كه ايران به
دردش به هيچ وجه نمى خورد اين مال جنگ هاى بزرگى است كه بين دو تا ابرقدرت يك
وقتى اين جنگ ها مى شود، يك همچو اسلحه هايى براى ما نيست ، ما يك همچو اسلحه هايى
نداريم ، ما مسلسل ها و اينها كافى مان است ، آنقدر كه مى توانيم
استعمال كنيم براى تنظيم امور داخلى خودمان ما كه مى خواهيم جنگ بكنيم ، مگر ما با
شوروى حالا مامى توانيم جنگ كنيم يا با آمريكا مى توانيم جنگ كنيم ؟ ما با بازار تهران
مى توانيم جنگ كنيم خوب مسلسل ها بس است ! ما با دانشگاه و جوان هاى دانشگاهى مى
توانيم جنگ كنيم ! ما حالا رسيديم به آنجايى كه با دبستانى ها، با اين بچه هاى هشت
ساله و نه ساله جنگ بكنيم ! همين ديروز خواندم كه تلفنى آمده بود - همين ديروز يا
پريروز باز ريخته اند توى يك دبستان و بچه ها را زده اند و
شل كرده اند، و چه كرده اند خوب ما، اين مسلسل براى كشتن
اهل ملت خودمان كافى است ديگر محتاج به آن چيزها نيستيم ،پس آنها
مال ما نيست ، مال كس ديگر است ، مال آنى است كه مى تواند
استعمال كند، مال آنى است كه به دردش خورد، آن آمريكاست ، آنوقت آن نفت را داديم و
پايگاه براى خود آنها درست كرديم يعنى براى اينكه
پول نفت باشد، مستشارها را آورديم براى مطالعه در اين امور و پولش را ما مى دهيم . اين
كارهاست كه آنها
دارند مى كنند، مملكت را رسانده اند به آنجايى كه ساقط دارد مى شود، از بين دارد مى
رود اين مملكتتان آقا.
فرياد مستضعفان
الان مردم مملكت ما قيام كرده است ، ما مكلفيم كه به آنها كمك كنيم هر مقدارى كه مى توانيم
هر قدر كه مى توانيد با رفقايتان مى نشينيد بگوئيد، صحبت كنيد، برسانيد به رفقاى
اروپايى تان كه داريد، با آنها صحبت كنيد، مطلبتان را برسانيد، هر كدام به ده نفر از
آنها بگوييد، شما چند هزار نفر هستيد، به چندين هزار نفر مى توانيد مطالبتان را
بگوييد، اينها بد منعكس كردند اوضاع ايران را.
روزنامه هاى اينجا كه صد ميليون دلار اين مرد براى تبليغات مى دهد به آنها، بد منعكس
مى كنند مسائل ايران را، شما ايرانى هستيد مسائل ايران را براى اين اروپائيان بگوئيد،
تشريح كنيد، مى توانيد بنويسيد در روزنامه يا در مجله ها،بنويسند، ما نبايد بى تفاوت
باشيم براى يك ملتى كه جانش را دارد براى شما مى دهد، اينها جوان هايشان را دارند مى
دهند، فردا كه روز چهلم جمعه سياه هست ، من نمى دانم چه مصيبتى بر اين ملت خواهد وارد
آمد. اينها ايستاده اند جان مى دهند، بچه هاى 7 ساله و 8 ساله شان ايستاده اند و مى گويد
مرگ بر اين سلطنت و تظاهر مى كند و كشته مى شود، فردايش هم همان بچه ديگر باز
دوباره مى گويند، اينطور ايران الان قيام كرده است و نهضت كرده است و ما مكلفيم كه به
اينها كمك بكنيم ، بى تفاوت نباشيم .مى توانيم بگوييم ، در جوامع بگوئيم ، بنويسيم
، منتشر كنيم عالم را آگاه كنيم از اين مصيبتى كه بر سر ملت ما آمده است . ديگر حالا وقت
نماز شد. خداوند انشاء الله همه تان را حفظ كند و موفق باشيد انشاءالله .
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
پاسخ امام خمينى به تلگراف هاى همدردى با ايشان
25/7/57
بسم الله الرحمن الرحيم
حضور محترم علماى اعلام و حجج اسلام دامت بركاتهم پس از عرض سلام ، تلگراف هائى
از ايران واصل گرديد و اطلاع حاصل شد كه تلگراف ها بيش از اين بوده است و بر حسب
معمول ، چون گذشته ، نرسانده اند. لهذا اينجانب از تفقد حضرات آقايان محترم تشكر مى
نمايم و رساندن تشكر مرا به برادران عزيز از هر طبقه و صنفى كه هستند، اميدوارم .
و در اين فرصت ، لازم است از طبقه جوان تقاضا كنم كه نسبت به ساحت محترم مراجع و
روحانيون ، احترامات لايقه را مراعات نمايند .جوانان عزيز آگاهند كه در اين وقت حساس
كه نهضت اسلامى به نتيجه نزديك مى شود، هيچ امرى از اختلاف كلمه خطرناكتر نيست و
در شكوفائى نهضت ، هيچ چيز موثرتر از حفظ وحدت كلمه و ابقاء صفوف مبارزه نخواهد
بود.
از خداوند متعال نصرت اسلام و مسلمين را خواستارم .
روح الله الموسوى الخمينى
پيام امام خمينى به زائرين بيت الله الحرام
26/7/57
بسم الله الرحمن الرحيم
اكنون كه موسم حج بيت الله الحرام است و مسلمين از اطراف جهان به زيارت خانه خدا آمده
اند، لازم است در خلال اعمال شريفه حج به يكى از بزرگترين فلسفه اين اجتماع عظيم
توجه داشته و به وضع اجتماعى و سياسى كشورهاى اسلامى رسيدگى كرده و از
گرفتارى هاى برادران ايمانى خود مطلع گشته و در رفع آن در حد وظيفه اسلامى و
وجدانى كوشش كنند. اهتمام به امر مسلمين از فرائض مهمه اسلام است .
اينك اينجانب از وضع گرفتارى ملت مسلمان ايران ، گزارشى به شما زائرين بيت الله
الحرام مى دهم و از مسلمين همه اقطار عالم استمداد مى كنم .
پنجاه سال سياه ، براى مردم ايران
ايران كه اكنون حدود سى ميليون مسلمان دارد، از پنجاه
سال قبل تاكنون گرفتار در چنگال خاندان پهلوى كه رسما نوكر اجانب بوده و هستند،
مى باشد. در اين پنجاه سال سياه ، اين ملت بزرگ در تحت فشار پليس و اختناق و
شكنجه روحى دست و پا مى زند و تمام مخازن زير زمينى و منافع حياتى ملت را شاه به
اجانب داده است . نفت را آمريكا و گاز را شوروى و مراتع و
جنگل ها را علاوه بربخشى از نفت ، انگليس و بعضى كشورهاى ديگر. مردم را از تمام مظاهر
حياتى محروم نموده و به حال عقب ماندگى نگه داشته و نظام ارتش و فرهنگ ما و اقتصاد
كشور را استعمارى و رشد را به همه ابعادش از ملت سلب نموده است .
قتل عام هاى شاه روى تاريخ را سياه كرده
اكنون كه در سال هاى اخير، ملت بيدار شده و براى احقاق حق خود به پا خاسته و فرياد
مظلومانه بلند شده است ، جواب آنها با مسلسل و تانك و توپ داده مى شود.
قتل عام هايى كه در اين چند ماه اخير در شهرهاى ايران رخ داده ، روى تاريخ را سياه نموده
. شاه با تمام قواى جهنمى به پشتيبانى آمريكا به جان مردم مظلوم افتاده ، ايران اكنون
به شكل قبرستانى مبدل و اعتصابات عمومى سرتاسر كشور را فرا گرفته و شاه در
اين نفس آخرش مى خواهد از اين ملت مستضعف انتقام بگيرد.
سايه شوم حكومت نظامى بر سر ملت برقرار و دست كماندوهاى مزدور براى
قتل بزرگ و كوچك و زن و مرد باز است .
اى مسلمين ! در امر ايران اهتمام كنيد
اينجانب در هيچ يك از كشورهاى اسلامى اجازه ادامه به فعاليت خود كه رساندن نداى
مظلومانه ملت است به عالم ندارم و چون وظيفه دينى و وجدانى خود را بايد ادا كنم ، به
ناچار به خارج از بلاد مسلمين آمده ام ، شايد بتوانم جوامع بشرى را از آنچه به ملت
مظلوم ايران مى گذرد آگاه و تا پيدا كردن فرصت براى ادامه
عمل در يكى از بلاد اسلامى ، در خارج زيست مى كنم .
اكنون اى مسلمين جهان ! در امر ايران اهتمام كنيد و ناله يك ملت سى ميليونى مستضعف را به
جهانيان برسانيد. از رسول اكرم صلى الله عليه و آله
منقول است : من اصبح و لم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم . اللهم قد بلغت والسلام على
من اتبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
بيانات امام خمينى در مورد ادعاهاى پوچ كارتر
29/7/57
بسم الله الرحمن الرحيم
بررسى ادعاى پوچ كارتر مبنى بر اعمال يك دموكراسى تند و قاطع در ايران
به همين معنا عرض كردم كه مخالفت هاى چپ و راست شروع شده است . و باز گفتند
(كارتر) كه من بنا ندارم در امور داخلى ايران دخالت بكنم و سابقا هم گفته بودند كه
يك اجتماع مترقى ، ايشان در ايران يك جامعه مترقى در ايران درست كرده است . چند جمله
دارد حرف هاى كارتر يكى اينكه يك دموكراسى تند وقاطع در ايران به دست شاه
عمل شده !! اين يك جمله ، يك جمله اينكه يك جامعه مترقى شاه در ايران بنيانگذارى كرده
است !! و يك جمله ديگر اينكه جمله سومش من دخالت - بنا ندارم دخالت در امور داخلى
ايران بكنم !! حالا بايد خود ايرانى ها در اين سه جمله اى كه ايشان فرموده اند خودشان
بررسى كنند كه آن جمله اى كه آقاى كارتر فرموده اند، اين براى ايرانى ها اين را
فرموده اند يا براى دنياى غرب گفته اند و يا براى آمريكائى ها گفته اند و براى كره
اى از كرات ديگرى كه هنوز بشرش نيامده در زمين .
خوب حالا جمله اول ايشان اين است كه شاه يك دموكراسى تند وقاطع در ايران
عمل كرده است و اوضاع ايران را از زمانى كه شاه تشخيص ...كرده است و پدرش
مشغول كار بودند و آنوقتى كه خودش مشغول سلطنت شده به امر خارجى ها و متفقين پس
حالائى كه الان بالفعل مشغول كار است و الان فعلا در ايران مشغولند، آيا اين
دموكراسى كه به نحو تند و قاطع ايشان عمل كرده اند، اين آزادى كه به نحو تند و
قاطع به مردم داده عبارت است از اين كارهائى است كه در تمام مدت سلطنت كه ايشان كرده
اند؟ بيايند و بينند كداميك از اين مجالسى كه حق ملت است كه سرنوشت خودشان را به
وسيله اين مجالس تعيين كنند، مجلس شوراى ملى (به اصطلاح ) و مجلس سنا بيايند
ببينند كه از زمانى كه سلطنت روى كار آمده است و من از همان
اول زمان بودم و ديدم ، يعنى من از آنوقت درك كردم من آنوقت را تا حالا كه ما اينجا هستيم و
اين وكلا هم در مجالس دارند كار انجام مى دهند، ببينيد كه آيا در تمام آن دوره هائى كه اين
دو نفر به قدرت رسيده اند، كدام روز ما يك انتخاب صحيح ، آزاد كه مردم خودشان بروند
و در صندوق رايشان را بياندازند، در كدام دوره ها از اين دوره هائى كه ما گذرانديم و
خصوصا اين دوره اخيرى كه اين آقائى كه دموكراسى تند رفتار كرده است ، در كدام يك
از اين دوره ها اين وكلا، وكلاى ملت هستند؟ جز اين است كه با دستور است منتهى
خيال
مى كنند مردم كه با مى گويد با دستور شاه است و لازم نيست كه با دستور اجانب يعنى
.... خود شاه در بعضى از گفته ها مى گويد كه خوب ما حالا كه آنطور نيستيم لكن
آنطورى بود - رفت - كه ليست ها را از طرف سفارتخانه ها، اسماء وكلا را، وكلاى
خودشان را (يعنى آنهائى كه براى آنها كار مى كردند نه براى ملت ) (شاه گفتند) كه
ليست ها را از سفارتخانه مى آوردند و مجبور بوديم كه همين ليست ها را
عمل بكنيم منتهى ايشان ادعا مى كنند كه نخير ديگر حالا يك قدرتى بالاى قدرت ما نيست .
ببينيد كه اين يك حق مسلم ملت ، اين يك حقى كه همه عالم مى گويند كه بايد با ملت ها
باشد و از اساس دمكراسى اين است كه مردم آزاد باشند در اين آراء خودشان ، در وكلايى
خودشان كه به مجلس بفرستند، سرنوشت يك مملكتى به دست وكلا و اينها هست و بايد
خود مردم سرنوشتشان در دست خودشان باشد، قانون اساسى اين اختيار را داده است به
مردم . آيا اين دمكراسى تندى كه ، تند و قاطعى كه به منطق كارتر شاه
عمل كرده است ، اين حق مسلم و معلومى كه هيچ كس نمى تواند انكار كند كه اين حق ، حق ملت
است ، از زمانى كه ايشان به سلطنت رسيده اند يا ايشان را به سلطنت رسانده ايد تا حالا
ما يك وكلائى داشته ايم ؟ از هر شهرى از شهرهاى ايران مى خواهند، بروند سؤ
ال كنند. اين يك مطلبى نيست كه پوشيده باشد. شما برويد از هر شهرى از شهرهاى
ايران سؤ ال كنيد كه آقا اين كسى كه از طرف شما
وكيل است كى است ؟ چه آدمى است ؟ اكثر مردم اصلا نمى شناسند اينها را و نمى دانند كى
هستند اينها. اين ملتى كه بايد سرنوشت خودش را خودش معين كند و بايد وكلاى خودش را
خودش تعيين كند، اكثر مردم نمى دانند كه اين كى هست و وقتى اسمش را مى برند نمى
شناسند او را. اين معناى دموكراسى تند و قاطع اين است كه سلب كرده است اين حق مسلم
معلوم يك ملت را. يك شهر اينها بيايند بگويند فلان شهر، خوب مركز تهران است بيايند
بگويند اين تهران كه مركز است و اساس است و در اينجا اگر بنا باشد يك آزادى باشد
بايد در تهران باشد كه مركز مثلا سياستمداران و
امثال ذالك است ، خوب بيايند بگويند كه كدام يك از اين وكلاى تهران ، آزاد مردم رفته
اند پشت صندوق و راى داده اند به آنها.اين كه يك مطلبى نيست كه بشود سرش را
پوشانيد. آقاى كارتر براى كى دارد اين حرف ها را مى زند؟ براى كره مشترى مى
گويد؟ آنها كه نيامده اينجا اينجا كه گوش و چشم بسته باشند. براى مردم دنيا مى
گويند؟ كدام مردم دنيا اطلاع ندارد از اين معنا؟ كدام مطبوعات دنيا اطلاع از اين معنى
ندارند؟ بله مطبوعات ممكن است بسيارى شان به نفع آقاى كارتر بنويسند كه نه ،
دموكراسى ، آزاد است مردم آزاد هستند، همه راءى داده اند، خودشان وكلايشان را تعيين
كردند، ممكن است بگويند اما هم آنها كه (اگر بگويند) مى دانند خلاف مى گويند هم آقاى
كارتر مى داند اين را. نه اينكه كارتر نمى داند، مى داند كه اين چه آدمى است . مى داند
خودش چه آدمى است ، مى داند كه چه آدمى را ماءمور كرده است . مى داند كه مردم به چه
گرفتارى گرفتار هستند.
اوضاع و احوال مطبوعات زمان شاه اين راجع به قضيه مسلمى كه بين مردم است و از اركان
آزادى است و عرض مى كنم دموكراسى است . خوب بيائيم سراغ مطبوعات ....مطبوعات هم
كه همان روزنامه هاى رژيم ايران كه آنوقت هر
چه مى نوشتند فقط فرمايش اعليحضرت آريامهر بود و هر چه مى گفتند ثناخوانى و
ثناگوى او بود و از آراى ملت هيچ در آن نبود. الان دارند مى گويند كه ما آزاد نبوديم .
همين روزنامه هاى خودشان است ، همين اينهائى كه از خودشان است الان دارند مى گويند كه
ما در آن چيزهائى كه آنوقت مى نوشتيم آزاد نبوديم حالا هم نمى گذارند كه آزاد باشند.
اين هم يكى از چيزهاست . كدام روزنامه در زمان سلطنت ايشان (حالا سلطنت پدرش زياد اما
الان مبتلا نيستيم ،يا بدتر از اين بوده يا مثل اين بوده ) كدام يكى از اين روزنامه هائى
كه ما داريم ، مطبوعاتى كه ما داريم ، اينها در زمان سلطنت ايشان از اولى كه سلطنت را
متفقين اعطاء كردند به ايشان ، تحميل كردند اين آدم را به ملت ايران ، تا حالا بيايند
ببينند كه كدام يك از اين مطبوعات آزاد بوده است و اعليحضرت آزاد كرده است . علاوه از اين
اعليحضرت حالا آزاد كرده اند خوب در يك سال پيش از اين چطور؟ معلوم مى شود كه يك
سال پيش از اين آزادى اين نبوده است و ايشان حالا آزاد كرده اند.
محاكمه شاه به جرم سلطنت غاصبانه و نقض قوانين
پس ايشان مجرم است و ايشان خيانتكار است . به منطق كارتر خيانتكار است ، همين كه خواهد
از را پاكيزه اش كند و منزه اش كند، خوب ايشان مى گويد كه -دموكراسى - الان
دموكراسى تند و قاطعى ايشان عمل كرده است و از اين جهت با ايشان مخالف هستند. خوب اين
دموكراسى تند و قاطع را تازگى اعطا كرده چنان كه خود شاه هم مى گويد كه من اعطا
آزادى مى خواهم بكنم . يكى نيست كه بگويد آقا تو چه كاره اى مى خواهى كه اعطاء آزادى
بكنى ؟ آزاد كه قانون اساسى به مردم داده است شما اعطا مى خواهى بكنى ؟ تو چه كاره
هستى كه مى خواهى اعطا بكنى ؟ تو،به فرض اينكه سلطنت تو سلطنت قانونى بوده
است (و حال اينكه نيست ) هيچ وقت حكومت نبايد بكنى . تو در اين مدتى كه در كرسى
سلطنت غاصبانه نشسته ايد همه اش را حكومت كرده اى ، دراين صورت هيچ ملت خودش اختيار
نداشته است كه كارى بكند و همه را تو كردى . همه جرم ها به گردن تو است . پس با
همين منطق كارتر كه حالا آزادى داده است و دموكراسى تندى و قاطعى الان
عمل كرده است ، اين دليل بر اين است كه ايشان
قبل از اين آزادى نداده بوده است ، دموكراسى نبوده مملكتش و با قلدرى اين مملكت اداره مى
شده است و همين جرم است براى شاه كه بايد محاكمه بشود اين آدم به حكم قوانين بايد
محاكمه بشود. آنوقتى شاه را محاكمه نمى كردند كه سلطنت بكند فقط و غير مسؤ
ول باشد. كسى كه همه مسؤ وليت به گردن او است بايد بيايد پيش ملت و اگر هم
بخواهد برود، بايد بيخ ريشش را بگيرند (اگر داشته باشد) نگذارند برود تا
محاكمه اش كنند تا اين همه خونريزى كه اين آدم كرده است جواب بيايد بدهد تااين سلب
آزادى كه از مردم كرده است بيايد جواب بدهد. اين هم باب مطبوعاتشان .
مسؤ ول مستقيم تمامى جنايت ها و خرابى شخص شاه است
خوب يكى از اين چيزهايى تبليغى ، راديو تلويزيون است ، كدام يك از اين دو مركز
تاكنون توانسته است يك كلمه اى ، اگر شاه يك تخلفى كرده باشد، اگر يك كشتارى
كرده باشد، بگويند شاه اين كار را كرده است ؟الان كدام مطبوعات جراءت مى كند كه
بگويند كه امر شاه است ؟ الان كه دارند گويند دولت است ، شهربانى است و حكومت
نظامى است ، اينها شعر است ، خود اين آدم است ، الان هم كه شكست خورده است باز هم از آن
زير خود اين است كه دارد اين كارها را انجام مى دهد و الا شهربانى چه كار دارد كه مردم
اينطور باشند، امرش مى كنند، همه گويند امر است . ما آنوقت كه قم بوديم ، وقتى كه
آمدند مدرسه فيضيه را به آن فضاحت ريختند و طلبه را آنطور زدند و بعضى شان را
كشتند و بعد به هر كس كه مراجعه مى شد مى گفتند امر اعليحضرت است ، هر كس ،
شهربانى قم مى گفت امر اعليحضرت است ، به هر كه مراجعه مى كردند همه اش امر
اعليحضرت كه كسى نيست در كار. اين هم باب راديو و تلويزيونشان و
امثال وسائل تبليغاتى شان . در اين تبليغات كدام آزادى مردم دارند در اين تبليغات كه
ايشان مى فرمايند كه (آزادى تندى و دموكراسى تندى داده است ، خيلى آزاد كرده مردم را
مردم حوصله شان سر رفته فرياد مى كشند! اين از باب اينكه زياد تند است اين مساءله ،
چپ و راست الان اعتراض مى كنند به شاه ! اختلافشان اين است كه اين آزادى مى خواهد بدهد
به همه تخلف از او دارند مى كنند نمى خواهند آزادى را)! اين داد و فرياد اين مردم كه
توى خيابان ها دارند فرياد مى زنند (آزادى و
استقلال ) مقصودشان از آزادى يعنى آزادى نمى خواهيم ! آزادى و
استقلال يعنى ما آزادى نمى خواهيم ! ما استقلال نمى خواهيم و شاه آزادى و
استقلال مى خواهد بدهد مردم اينطور با او مخالفت كرده اند. منشا اين تغيير اين است ، منشا
تغييرى كه در روزنامه هاست كارتر گفته است كه ايشان چون آزادى تند و قاطع دادند
منشا اختلاف مردم و مخالفت چپ و راست با او همين معنا است كه او آزادى قاطع داده آزادى -
آزادى چون داده از اين جهت اين احزاب سياسى و - نمى دانم اين حزب كذا و كذا و جبهه هاى
مختلف همه با او مخالف هستند كه چرا تو آزادى دادى ملت هم با او مخالف است كه چرا تو
آزادى داده اى ! اين منطق كارتر است راجع به آزادى كه ايشان به ملت داده اند.
جاى پاى آمريكا در تمام شريانات مملكت
و اما مملكت مترقى ، جامعه مترقى كه ايشان درست كرده ! يك مملكت مترقى درست كرده ! و
مملكت را رو به ترقى دارد مى برد! منشا مخالفت من همان دوره
اول و سابقا همين بوده و باز منشا مخالفتم همين معنى است ! در منطق آقاى كارتر ترقى
يك معنائى دارد كه ماها نمى توانيم بفهميم والا يك مملكتى كه هر كجايش را دست بگذارى
خرابى است ، شما الان هر جا اين انقلاب سفيدى كه ايشان مى گويد، شما هر ماده از آن را
كه ميخواهيد بياوريد و در مجامع انسانى بگذاريد ببينيد كه ايشان چه كرده اند با اين
مملكت با اين بساطى كه درست كرده است و نمى دانم چه ....
اين به قول خودش ديگر ارباب و رعيتى در كار نيست واصلا ارباب و رعيتى از بين
رفته و دهقانان هم آزادمردان و آزاد زنانند. اين مطلبى است كه آنوقت ها مكرر مى گفت حالا
هم اگر يك خرده رهايش كنند مى گويد. خوب ، اين دهقانان و بيچاره گان همين ها هستند كه
تمام هستى شان از بين رفته است ، اين اصلاحات ارضى همين است كه اصلا مملكت ما را
بكلى زراعتش را سلب كرده است و، الان شما زراعت ديگر نداريد در مملكتتان .براى 30
روز شما يا 33 روز شما در مملكتتان زراعت هست كه بتواند
مال مردم باشد باقى آن نيست ، باقى آن را بايد از خارج بياوريد. آن چيزهاى ديگرى كه
مثلا سپاه دانش ، سپاه چه ، سپاه دين ، اين را همه مردم مى دانند كه اين سپاه دانش براى چه
رفته است توى اين دهات و قصبات اينها همه اش براى ثناخوانى براى ايشان است ، همه
اش براى تبليغ باطل است ، همه اش مامور اين هستند كه اين مردم را عقب نگه دارند، اين
مردم را تبليغات بكنند كه اين مردم همه اش تابع شاه باشند، (چه امر خداوند و چه امر
شاه )باشد منطق مردم . تمام اين كارهائى كه اين آقا كرده است ، براى اين مملكت اينها را
برگردانده است به عقب ، عقب ، عقب . نمى گذارند اينها كه يك فرد لايق در مملكت ما پيدا
بشود، اينها از آدم مى ترسند، مى ترسند كه يك آدمى پيدا بشود لايق و مقابلشان
بايستد كه چرا؟ چرا اينكار را مى كنيد؟ اين كه
وكيل نمى گذارند ما داشته باشيم براى اين است كه اگر ما
وكيل داشته باشيم مقابلشان ايستند، مى گويند چرا؟ دولت بخواهد يك غلطى بكند
استيضاحش مى كنند، شاه هم بخواهد يك غلطى بكند خوب به او مى گويند، به او اعتراض
ميكنند، استيضاحش مى كنند، اعتراض به او مى كنند. البته نمى گذارند مردم
وكيل به مجلس بفرستند.
اين مملكت مترقى و اجتماع مترقى اينها،آن كجااست آخر كه ما نمى دانيم و اطلاع نداريم از آن
؟ كجاى اين مملكت را ايشان آباد كرده است ؟ جز اينكه يك پايگاه هائى براى ديگران در
اين مملكت درست كرده است ، جز اينكه مملكت ما را مورد تسلط ديگران قرار داده است . آمريكا
الان در تمام شريانات مملكت ما دست دارد. يك مملكت مترقى !!
اول نمود ترقى اين است كه مملكت مستقل باشد، خودش سرپاى خودش باشد كجاى اين
مملكت مامستقل است ؟ اين از يك طرف مى كشد آن از يك طرف مى كشد. آن پنجه اش در اعماق
چاه هاى نفت ما فرو رفته است آن پنجه دراعماق گازهاى فلان ما فرو رفته است . اين
مملكت مترقى كجايش مترقى است ؟ كدام دانشگاه مترقى ما داريم ؟كدام فرهنگ مترقى ما داريم
؟ كدام نظام مترقى ما داريم ؟ نظامى كه تحت فرماندهى مستشارهاى آمريكااست ، اين نظام
است ؟
اين هم از اينكه مملكت ما ترقى كرده يعنى همه چيزها در منطق ايشان اين است كه ترقى
كرده است ، شاه ترقى داده است يعنى همه چيزهايى كه اين مملكت دارد تسليم آقاى كارتر
كرده اند، البته كارتر كه نفتخوار است بايد يك چنين چيزى بگويد، نفت مى خواهد دارد
نفت هاى ما را ميخورد، البته او بايد يك همچو مطلبى را بگويد.
|