next page

fehrest page

back page

دخالت آشكار و همه جانبه امپرياليسم در امور داخلى ايران
مطلب سومش هم (البته اينها هر كدام طولانى است اما شما خودتان مى دانيد) اين است كه ما بنا نداريم كه در امور داخلى اين مملكت ، در ايران دخالت بكنيم . شما بنا نداريد دخالت بكنيد؟! شما در كجا دخالت نكرده ايد؟ اين مستشاران شما در نظام ما چه مى كنند؟ چرا اين مستشاران آمده اند چه مى كنند؟ شما پايگاه هائى كه در كوهستان هاى ايران درست كرديد اينها را كى درست كرده ؟ براى كى درست كرده ايد؟ اينها دخالت نيست در امور مملكت ما؟ همين حرف هاى تو دخالت نيست ؟ تو شاه را وادار نمى كنى به اينكه اينطورى مملكت را به باد فنا بدهد؟ تو هيچ دخالت ندارى در مملكت ؟ خود ايشان مى گويد كه ليست براى ما مى فرستادند منتهى حالا مدعى است كه نخير ديگر حالا نمى فرستند، دروغ مى گويد، نخير حالا هم مى فرستند حالا هم ليست آنهاست ، غير از آن چيزى نيست . (دخالت نمى كنم !!) آخر يك مملكتى است كه مردم همه آشنايى دارند به وضع مملكتشان ، دانند كه چه به سرشان دارند مى آورند و آمده است . (من دخالت نمى كنم !) آخر براى چه ايشان مى گويد كه من دخالت نمى كنم ؟ خوب ، ايرانيان مى دانند كه دخالت مى كنى ، مطبوعات دنيا هم مى دانند كه آقاى كارتر و هر كسى رئيس جمهور بشود در آمريكا دخالت در امور مملكت ما مى كنند، نمى گذارند مملكت ما سرپاى خودش ‍ بايستد. الان ما نه استقلال داريم و نه آزادى داريم - نه - به هيچ وجه نه مردم آزادند و نه مطبوعات آزاد هستند، الان هم آزاد نيستند، الان هم حكومت نظامى نمى گذارد كه حرف ها را بگويند. اين مطبوعاتى كه الان خودشان هم مى گويند ما آزاد هستيم ، خوب بنويسند كه شاه اين كارها را مى كند. چرا نمى نويسيد؟ شما در همه مطبوعات كه بگرديد، اين كلمه نيست كه آن كسى كه اين جرم ها را دارد مرتكب مى شود آن عبارت از شخص شاه است كه اين جرم ها رامرتكب شده است از اول تا حالا. آن روزى كه اين پايه بريزد آنوقت خواهند گفت ، حالا جرات نمى كنند براى اينكه الان حكومت نظامى است و تهديد همه چيز مى شود و تعطيل مى كنند اگر يك چنين حرفى بزنند، اعدامشان مى كنند. چطور شما ادعا مى كنيد كه آزادى است ، ادعا مى كنيد ترقى است و روى اين جهت كه آزادى داده است به مردم و مملكت را رو به ترقى برده است ، اين اختلافات پيش آمده است ، اين مردم كه اين هياهو را تو خيابان راه انداختند و فرياد دارند مى زنند، براى اين است كه ايشان آزادى دادند ومردم نمى خواهند؟ اين چه حرفى است ؟ كه يك آدم ، رئيس جمهور يك مملكت يك همچو حرفى را بزند؟ در مطبوعات هم اين را نوشته اند و كسى هم حرف رويش نمى زند يك مقدار گفته بشود اينها بايد در اين حرف ها، حرف هائى است كه همين طورى گفته شده ، مى خواسته حالا بزند و مى خواسته براى دلخوشى هائى (به خيال خودش ) بزند والا كى است كه نداند اين مسائل را.
مبارزه با منطق غارتگرانه ابرقدرت ها
ما همه دردمان از اين سران ملت ها است ، از اين سران دول . همه مصيبتى كه بر ايران دارد وارد مى شود و بر ممالك شرق دارد وارد مى شود از همين سران ابر قدرت است به اصطلاح . اين
قدرتمندان ضعفا را مى خواهند به كار بكشند و منافع ضعفا را ببرند، يعنى ضعفا كار بكنند تسليم آنها بكنند، ضعفا گرسنگى بخورند و آنها نفت هاشان را بخورند، آنها معادنشان را از بين ببرند يا آنها گرسنگى بخورند روى اين معادن نفت ، اين معادن بزرگ نفت ، مردم روى اين معادن بزرگ نفت بنشينند و گرسنگى بكشند. اين منطق اين قدرتمندهاى بزرگ است مثل شوروى و مثل آمريكا و امثال اينها است منطق شان اين است و ما مى خواهيم كه اين وضع نباشد.
قدم اول ، مخالفت با قراردادهاى غير قانونى و محكوم نمودن وضع تحميلى موجود
ما هم يك قدم اولمان اين است كه اين وضعى كه الان دارد و وضعى است كه شاهش و حكومتش و وزيرش و وكيلش و همه اينها اين وضع را دارند كه تحميل بر اين مملكت هستند، وكيل را مردم تعيين نكرده اند، وكلاى سنا را آنقدرى كه بايد مردم تعيين كنند نكرده اند، وقتى مجلس مال مردم نشد وزرا غير قانونى هستند و وقتى وزراء غير قانونى هستند، تمام قراردادها غير قانونى هستند. همه قراردادهائى كه وزراى ايران با ممالك ديگر، چه با مملكت آمريكا و چه با ساير ممالك قرارداد كرده اند، همه قراردادشان بر خلاف قانون اساسى است براى اينكه قانون اساسى ما اساس حكومت را بر اين قرار داده است كه مجلس تصويب كند، مجلس راءى بدهد. پس اساس مجلس است ، مجلس هم به حسب قانون اساسى با ملت است ، اگر يك مجلسى را ملت تعيين نكرد، مجلس نيست ، اگر مجلس نشد ديگر وزيرى را كه آنها تعيين كنند، نخست وزيرى را كه آنها تعيين كنند نخست وزير نيست . اگر وزرا، وزراى قانونى نشدند دولت قانونى نيست و اگر دولت قانونى نشد، تمام قراردادهائى كه با ممالك ديگر بسته اند. هر قراردادى كه خواهد، قرارداد نفت بسته اند، باطل است ، قرارداد - نمى دانم - خريد اسلحه ، باطل است همه آنها خلاف قانون اساسى است براى اينكه اصلش خلاف قانون است .
30/7/57
بيانات امام خمينى در تبليغات سوء استعمارگران و مدعيان خلق دوستى بر عليه اسلام و قرآن .
بسم الله الرحمن الرحيم
امر، امر من نيست ، امر خداست
بعضى آقايان مى گويند كه اگر تو امرى داشته باشى ، ما در اطاعتش حاضريم . آقايان بدانند كه من امرى ندارم . امر، امر من نيست . امرى كه الان همه ما مبتلاى به آن هستيم و همه ما بايد اطاعت كنيم امر خداست كه ما بندگان او هستيم و نعمت هاى او را از آن استفاده مى كنيم .
ملت ايران ملت مستضعف است ، ملتى است كه مسلم است ، ملتى است كه مورد عنايت خداست و ما بندگان خدا در هر جا باشيم ، بايد هر قدر كه مى توانيم به آنها كمك كنيم و مساءله ، مساءله امر و نهى و رهبرى و غير رهبرى نيست اصلا اين حرف هانيست ، مطرح نيست كه يكى رهبر باشد و يكى فرمانبردار يا راه ياب . الان همه اقشار ملت ما، از آن جوان ها بلكه آن بچه دبستانى تا جوان هاى دانشگاهى و قشرهاى اهل علوم اسلامى و بازارى و زارع و همه ، مطالب را مى دانند، اين احتياج به اينكه كسى آنها را حالا ديگر راهنمايى كند نيست .
اجانب ، اساس گرفتارى مسلمين
الان همه كس مى داند كه ابتلاء مسلمين ، ابتلاء ملت ايران ، ابتلاء ملت مسلمان ، ابتلاء مكتب اسلام چيست و گرفتارى هاى ما كى هست و راه اينكه اين گرفتارى ها رفع بشود تا حدودى پيش همه روشن است . همه ما مى دانيم كه 50 سال بيشتر اين ملت ايران در تحت سيطره اين خاندان پهلوى بوده اند و اينها هر چه مى خواسته اند با اين ملت كرده اند و هر چه ظلم داشته اند كرده اند و آنها هم نوكر اجانب بوده اند. ابتدائا رضاخان نوكر انگليس ها بود وآنها آوردند او را روى كار و اخيرا هم اين پسر خلف ، نوكر آمريكاست . خودش گفت متفقين من را صلاح دانستند كه سر كار باشم . اعترافى بود كه خودش كرد و بعد مثل اينكه از كتاب هايش اين را، اين جمله را ديدند خيلى مفتضح است الغاء كردند ولى ايشان گفتند.
ابتلاى ما اساسش اجانب است و اين ابتلائى نيست كه تازه ما پيدا كرده باشيم . اين خيلى تاريخ قديمى دارد كه از آنوقتى كه اينها راه پيدا كردند به ايران به شرق و مطالعات كردند در حال شرق ، از آنوقت اينها فهميدند كه يك لقمه چربى است شرق و داراى مخازن و معادن است و بايد اين را به هر طورى كه هست ،
اين طعمه را به هر طورى كه هست بايد اينها ببرند و نگذارند كه مردم خود آن ديار استفاده از اين بكنند و كارشناسانشان معادن ما را همه را مى دانند در كجا چه معدنى هست . من در همدان بودم يك نقشه را يكى از اهل علم آنجا كه بعد وارد در مسائل ديگر شده بود آورد و به من نشان داد كه نقشه بزرگى بود كه در آن آنطور كه او مى گفت اسم تمام دهات همدان در آن بود و نقطه هاى زيادى در آن بود كه نقطه ها را من پرسيدم كه اينها چه هست ، گفت كه اينها آن جاهايى است كه يك چيزى در آن هست ، زير زمينش يك چيزى پيدا مى شود، حالا نفت يا ساير چيزها، فلزات مثلا. ايشان اينطور گفت كه اين كارشناسان اينها آمدند و نقشه بردارى كردند و مواردى كه چيزى داشته است ، آنها ثبت كرده اند. اين انحصار به آنجا نداشت ، تمام بيابان هاى ايران را اينها با شتر رفته اند. آنوقت كه وسيله شتر بوده است با شتر رفته اند و گرديده اند و همه اينها را پيدا كرده اند كه ما چه داريم كه با آن مى توانند استفاده از آن بكنند و همه دارائى ما را آنها ثبت كرده اند.
اسلام ، سدى بزرگ در برابر اجانب
موانع را هم موفق شده اند كه در اين تقريبلا دويست سيصد سال ، موانع را هم از سر راه خودشان بردارند كه آن موانع يكى از آنها اسلام است كه مانع مى دانند، دامن زدند در اين سال هاى متمادى كه اين سد را بشكنند.آنى كه سد بزرگ است از براى منافع آنها، تشخيص دادند كه اسلام است كه نمى گذارد اجانب استفاده هاى خودشان را بكنند وجديت كردند و مبلغين آنها و كارشناسان آنها وادار كردند و مبلغين آنها تبليغ كردند بر ضد اسلام ، اسلام را آنطورى كه اسلام هست معرفى نكردند، اسلام را گفتند مثل همه اديان آنطور هست كه يك مخدرى است . اصل ديانت را مخدر حساب كرده اند، كه اين يك افيونى است براى جامعه كه اين اسلام يا ساير اديان ، مردم را تخدير كند كه هر چه آنها ازشان مى برند، آنها صدايشان در نيايد، اينطور اسلام را معرفى كردند يعنى مبلغين همين منفعت طلب ها و اين نفتخوارها، مبلغين اينها در اين زمان هاى طولانى دائما خواندند اين مطلب را. جوان هاى بى اطلاع ما را از اسلام ، جوان هائى كه اصلا نمى دانند - كه - بسيارشان كه قرآن اصلا چيست ، محتواى قرآن چه هست ، قرآن به چه دعوت مى كند، قرآن برنامه اش در باب مسائل روز، چه هست هيچ اطلاعى ندارند، فقط آنهائى كه وادار شدند به اينكه اسلام را يك جور ديگر نمايش بدهند، اينها به گوششان - آنها - خورده بودن اينكه بفهمند چه هست مطلب و اساس مطلب چه هست ، ريشه مطلب چه هست ، اينها باورشان آمده است و گول خورده اند.
مكاتب ساختگى هموار كنندگان راه استعمارگران
الان انسان مى بيند كه در خارج از ايران و گاهى هم در داخل ، بعض افراد پيدا مى شوند كه اينها همان انحرافاتى كه آنها دستى درست كرده اند، نه اينكه يك مكتبى باشد، اين مكاتبى كه عرضه داشته اند به جوان هاى ما،نه اينكه يك مكتبى باشد، مكتبى علمى يا يك مكتب سياسى باشد به آن
معنايى كه مكتب حقيقى سياسى ، بلكه يك مكتب درست كردنى ، يك مكتب هايى كه درست كردند و دامن به آن زدند براى اينكه مردم را منحرف كنند از اسلام و ديدند كه اسلام اگر به آنطورى كه هست مردم آن را بشناسند، راهى براى اين استفاده جوها و نفتخوارها، راهى براى آنها نيست . اسلام براى آنها هيچ راهى باقى نگذاشته است . اگر اينها قران را درست مطالعه كنند، قرآن يك كتاب مخدر نيست ، قرآن يك كتاب محرك است ، يك كتابى است كه اين اعرابى كه در آنوقت هيچ نمى دانستند، آنها را راه انداخت و امپراطورى هاى بزرگ را كه ظالم بودند، به زمين زدند آنها.
پيغمبران علما و توده هاى مسلمان ، هميشه جنگاوران تاريخ با سلاطين جور
اگر قرآن و تعلميات اسلام يك چيزى بود كه مخدر بود - كه - اين عالمگير نبود كه امپراطورى ها را به هم بزند. جنگ هايى كه هميشه بين اسلام يا موسسين اسلام يا موسسين ساير مكتب هاى الهى و توحيدى بوده است ، جنگ ما بين پيغمبرها و توده مردم با سلاطين بوده است موسى عليه السلام عصاى شبانيش را بر مى دارد و راه مى افتد دنبال قصر فرعون ، قصر فرعون را مى خواهد سرنگون بكند، نه اينكه فرعون موسى را واداشته به اينكه مردم را تخدير كند كه فرعون ظلمش را بكند، او عصايش را برداشته و بساط ظلم او را به هم زده است پيغمبر اسلام صلى الله عليه و اله كه مبعوث شدند، ايشان هم خوب حساب آدم بايد بكند، تاريخ را بايد ببينيد، حساب بايد بكنيد كه آيا پيغمبر به نفع اين سرمايه دارهاى حجاز و طائف و آنجاها، مكه و آنجاها وارد عمل شده است و مردم را تخدير كرده كه اينها بخورند آنها را يا نه ، اين مردم ضعيف و مستضعف را، اين سرو پا برهنه ها را تحريك كرده و برضد اين سرمايه دارها و جنگ ها كرده اند با اينها تا اينها را شكست دادند و بعضى شان هم آدم كردند. همين طورى اين جوان هاى ما همين طورى يك مطلبى وقتى كه مى شنوند، بدون اينكه تفكر كنند، بدون اينكه ملاحظه كنند كه اينها چه مى گويند، مقصد اينكه اينها از مكتب مثلا كمونيست اينها دارند تعريف مى كنند، مقصد چه هست ، مقصد اينهاست كه مسلمان ها و اسلام را يك جورى به اين مسلمانها نمايش بدهند كه از اسلام برگردند اينها، نمايش بدهند كه اسلام براى اين بوده است كه اين اشراف و اعيان را سوار مردم كند و مردم هم حرف نزنند. خوب نخوانده اند قرآن را ببينند اسلام براى چه آمده .اين همه آيات قتال كه وارد شده است اسلام ، قتال اعلام جنگ كرده است با اين سرمايه دارها، با اين بزرگ ها، با اين شاه ها، با اين سلاطين ، نه اين است كه با آنها همراهى كرده تا مردم را بخورند آنها.
علماى اسلام ، پيغمبر اسلام ، ائمه اسلام هميشه مخالفت با اين سلاطين عصر خودشان كرده اند. زمان آنها ديگر سلاطين بوده اند اينهايى كه به اسم خلفا سلطنت مى كردند اينها حضرت موسى بن جعفر را 15 سال يا 10 سال در حبس نگه مى دارند براى اينكه نماز مى خواند؟! خودشان هم نماز مى خواندند، هارون و ماءمون خودشان نماز مى خواندند، امام جماعت هم بودند، امام جمعه هم بودند، براى اينكه نماز مى خواند اينطور شد؟! گرفتند ايشان را براى اينكه يك سيد اولاد پيغمبرى است يا امامى
است براى اينهاست ؟! نه ، براى اين است كه حضرت موسى بن جعفر مخالف با رژيم بوده است ، با آن رژيم طاغوتى مخالف بوده است مخالفتش با رژيم اسباب گرفتاريش بوده است ، نه اينكه يك آدمى بوده است چون نماز مى خوانده گرفتند او را. چون يك آدم خوبى بوده چون كه پسر پيغمبر بوده ، آنها پيغمبر را فرياد مى كردند در اذان خودشان و پيغمبر را ثنا مى كردند لكن وقتى مخالف رژيم مى بينند اين آدم هست بايد بگيرند حبسش بكنند.
منشاء تمام قيامها به دست ائمه و علما بوده است
علماى ما از آن صدر اول تا حالا در هر عصرى قيام كردند و در تاريخ نشان مى دهد كه اينها هى قيام هائى كردند و زمين خوردند. در زمان ائمه ، اولاد ائمه قيام مى كردند و به تحريك خود ائمه بوده ، نه اين است كه ائمه اطلاع نداشتند. گاهى هم امام عليه السلام يك چيزى فرمودند براى حفظ روحيه ، براى جهات ديگر اما بر حسب واقع اينها همان ها بودند و براى خاطر ائمه آنها قيام مى كردند. زيد براى آن قيام آنقدر ثنا از او كردند. اگر زيد يك آدمى بود بر خلاف كرده بود، ديگر ائمه عليهم السلام چرا تعريف از او مى كردند؟ چرا تاسف مى خوردند اينقدر؟ - اينها ما در عصر خودمان چند تا قيام علما را سراغ داريم ، اين علمائى كه اينها مى گويند كه دربارى هستند و علمائى كه عرض مى كنم كه چپى ها و اين منحرفين مى گويند اينها جزء دربارى ها هستند، خوب اينها مطالعه نكرده اند، سنشان هم اينقدر اقتضا نكرده ، گوششان هم آنقدر باز نيست كه ببينند كه چند دفعه در زمان رضا شاه تا زمان محمدرضا شاه اين علماى اسلام قيام كرده اند - برضد - برضد پهلوى كه نفس ها را در سينه ها حبس كرده بود. كسى كه بلند شد و قيام كرد، يك دفعه علماى اصفهان بودند، يك دفعه علماى عرض مى كنم آذربايجان بودند، يك دفعه علماى مشهد بودند، قم بودند كه اجتماع مى كردند و مخالفتشان را اعلام مى كردند.
تبليغات كذب استعمار براى سركوبى اسلام و مسلمين
آيا اينها هيچ وقت دربارى بودند؟ البته توى همه اقشار عالم چهار تا آدمى هم پيدا مى شود كه معوج و دربارى باشد كه ما هم همچنين چيز هست اما اين نيست كه اين مكتب ، يك مكتبى باشد كه براى اينكه يك تخدير بكند، يا آن كسانى كه اين مكتب دستشان هست اينها جزء اعوان - واعوان - ظلمه بودند و نور السلطان بودند خير، اين حرفها نبوده است ، اينها تبليغات است ، شما را تبليغ كرده اند. به دست خود، به دست خود اين نفتخوارها اين تبليغات شده است كه فلان آقا انگليسى است . مى خواهد بشكند اين را، خود انگليس وا ميدارد كه بيايند اينكه بگويند چون ميداند خودش اينقدر پست است كه اگر يك كسى به او منتسب بشود اين هم پست خواهد شد - (اين ، نخير اين انگليسى هست ، اين با آمريكا روابط دارد، اين باچه در روابط است ) اينطورى ، هى يكى يكى ، يكى را اينطور معرفى كرده اند، جوان هاى ما هم آنهايى كه حسن نيت دارند،بازى خورده اند اينها، اينها از اين
مكتب ها بازى خورده اند. كلاه سرتان رفته آقا، خيال نكنيد اين مكتبى است ، مكتب توحيد مكتب است .
رؤ ساى مكاتب توحيدى و كفر
شما به رؤ ساى اين مكاتب يك نظرى بكنيد. ما وقتى نگاه مى كنيم به خود پيغمبر كه اين مكتب را آورده ، زندگيش چه جورى است ، به اميرالمؤ منين كه خليفه صحيح پيغمبر است ، شما ببينيد كه چه جور زندگى اين داشته است . سلطان بوده است سلطنتش تقريبا يك دامنه بسيار وسيع ، چندين مقابل ايران از حجاز گرفته تا برود آفريقا و كذا، همه جاها را اين سلطنت داشته است ، آنوقت زندگيش را ببينيد چه هست كه روزش چه جورى مى گذشته ، شبش چه جورى مى گذشته ، چه جورى زندگى مى كرده ، چه وضعى داشته است ، عبادتش چه جورى بوده ، توجهش به مردم چه جورى بوده است ، با ضعفا چه جورى بوده است . غصه مى خورد كه مبادا من نان جو مى خورم ، مى ترسم كه يك نفرى در سر حد كذا، در يمامه ، در كجا، يك وقتى كم داشته باشد، كم خوراك داشته باشد. اينها از بس كه مى خورند، اين روسائى كه شمابازيشان را مى خوريد از بس كه مى خورند تخمه دارند. آن رئيس ، رهبر چين وقتى كه وارد ايران مى شود، از روى كشته هاى ما رد مى شود اين آدم دوست ، اين رهبر خلق ، از روى اين آدم ها و كشته هاى ما رد مى شود.
همين چند روز كه وارد ايران شد - از - مى داند چى است قضيه ، شاه نتوانست او را از خيابان ها ببرد براى اينكه فرياد مردم كه مرده باد كذا، نمى گذاشت كه اين را ببرد، او هم مى دانست قصه چيست . با هليكوپتر اين را برداشته ، بردند رساندند او را به محل خودش . يك همچنين آدمى كه ادعايش اين است كه ما كمونيست كذا هستيم و با مردم كذا هستيم و با توده كذا هستيم ، اين مردم را مى بيند فوج فوج اين آدم كشته ، معذلك مى آيد با او دست مى دهد و خواهرش هم دعوت مى كند به عرض مى كنم آنجا كه قبلا بود و اين حرفها. اين بازى ميدهند شما را آقا. آن رئيس كمونيست را آنوقتى كه جنگ عمومى بود، خوب من يادم است ، شما شايد يادتان نباشد، من يادم هست كه متفقين وقتى روسايشان آمدند به ايران چرچيل با همان اتومبيل خودش آمد رفت آنجا، روزولت هم با يك ترتيب معمولى آمد ولى استالين از آنجا كه بارش كردند گاوش هم آوردند كه - شير- مبادا يك وقتى يك شيرى بخورد كه اشكالى داشته باشد، حتى گاوش همراهش آوردند - در صورتى كه من خودم اين را ديگر ديدم - اين مسموعاتى بود كه آنوقت معروف شد كه اينها گاوش هم آوردند. من خودم اين را ديدم كه لشكر او يعنى چيزهائى كه آنها فرستاده بودند، لشكرهاى آنهااز تقريبا بين راه خراسان تا خراسان و آن طرف ها مال شوروى بود - من خودم در راه خراسان ديدم كه اينها براى يك سيگار مى آمدند گدايى مى كردند. آنوقت قارداش مى گفتند به آنها، برادر، برادر. چه برادرى ؟ برادرى كه با اين مكتب مى خواهد اين بيچاره ها را خواب كند و از آنها بخورد. كمونيستى مخدر است ، نه قرآن . قرآن كه همه روساى آن با آنهائى كه جنگ كردند، با ظالم بودند و خودش وقتى كه زندگى مى كند يك زندگى عادلانه كه
كمتر از مردم ، نه عادلانه ، دون مردم زندگى مى كند، اين مكتب ، مكتب است ، نه آن مكتبى كه خودش گاوش را همراهش مى آورد و شير گاوش را مى خواهد بخورد و مردم را مى خواهد ببلعد و ظلمش از همه چرتكه مى اندازد. آقاى لنين چرتكه انداخته اند، مى گويند، گفته اند كه چرتكه مى انداخته است كه كسى كه (يكى يكى افراد)، هر كه به اندازه خرجش در مى آورد حق زندگى دارد، هر كس كسر دارد اين را بكشيد،بيندازيد توى دريا.اين تز آنهاست ، اين آدم دوست و اين خلق پرور اين است . اين چكار دارد به آن مكتبى كه به ضعفا بيشتر از اغنيا،به بيچاره ها، به آنهائى كه نمى توانند كار انجام بدهند بيشتر از اينها نظر دارد، بيشتر از بزرگان نظر دارد، اداره مى خواهد بكند اينها را، از خرج خودش به آنها بدهد و آنها را اداره بكند.
كمونيست هاى ساواك پرورده
آقا بازيتان مى دهند، خدا مى داند بازيتان مى دهند. بازيشان دادند اينها بچه هاى ما را كه در خارج آمدند. آنهايى كه در ايران هستند، كمونيست نيستند، آنها هم شما را بازى مى دهند، آنهايى كه در ايران هستند سازمان امنيتى (خيلى هايشان هم اينجا هم همين طوريند) اينها سازمان امنيتى هستند و لهذا در بهشت زهرا رفتند شعار كمونيست دادند مردم مچ آنها را گرفتند و بيرونشان كردند كه شما از سازمان آمديد اينجا. توى دانشگاه مى خواهند بفرستند يك دسته از همين سازمانى ها كه شعار كمونيستى بدهند. اينها كمونيست نيستند، اينها را سازمان امنيت درست كرده براى اينكه مردم را بترساند و بگويد اگر چنانچه آريامهر برود، ديگر دنيا به هم مى خورد، كمونيست مى شود. نخير ايشان بروند، كار دنيا خيلى هم ، ايران خيلى هم خوب مى شود يعنى مزاحمش رفته است و خودش مى تواند كار خودش را انجام بدهد.
استقلال و آزادى ، خواسته هاى بحق ملت ايران
حرف ملت ايران اين نيست كه حالا ما يك رهبر داريم و يك رهنما. همه رهبرند، همه ، همه مى دانند مطلب را. حرف مردم ايران اين است كه ما يك چنين رژيمى كه از اولش به ما آنقدر ظلم كرده است و همه چيز ما را به يغما داده و نفت ما را به مجان ، كاش مجان بود، نفت ما را مى دهد پايگاه براى او درست مى كنند يعنى عوض اينكه به ما يك چيزى بدهند، اسلحه مى دهند كه پايگاه درست كنند در ايران ، هم نفت را مى خورند هم پايگاه درست مى كنند براى خودشان ، اين مردم ايران صدايشان از بچه تا بزرگ بلند است كه آقا، مرگ بر اينجور حكومتى كه پدر ما را در آورد. اينها فرياد دارند مى زنند كه ما آقا آزادى مى خواهيم ، ما 50 سال ، هيچ چيز ما آزاد نبود، نه مطبوعات مان آزاد بود، نه خطباى ما آزاد بودند، نه علماء ما آزاد بودند، نه دانشگاه ما دانشگاه بود، هيچ چيز نبود. ما آزادى مى خواهيم ، استقلال ما مى خواهيم ما همه چيزمان نبايد بند ديگران و انگل باشد ما بايد مستقل ، خودمان اداره بكنيم مملكت خودمان را، اينها دادشان براى اين است كه آزادى به دست بياورند.
تحمل آزادى شاهانه !
آقاى كارتر (ديروز در روزنامه من خواندم ، پيشتر هم بود اين ) مى گويند كه يك دموكراسى تند چيزى ، شاه داده است به مردم ، دموكراسى تند داده است كه مردم اينقدر داد مى زنند يعنى يك آزادى تندى داده كه مردم نمى توانند تحمل اين آزادى را بكنند. مى گويد همين منشاء است از براى (در روزنامه ديروز يا اطلاعات يا كيهان بود) همين منشاء است از براى اينكه مردم دارند با او مخالفت مى كنند، مخالفت چپ و راست با او براى همين معناست كه او يك آزادى تندى به مردم داده است ، اينهمه مردم مى گويند آزادى به ما بده ، منطقشان اين است كه بابا آزادى به ما نده !! اينقدر آزادى كه بله ، اين آزادى كه آقا داده ما همه مى گوئيم كه نده . آزادى اين است كه همه آقايان الان مى دانيد كه علماى ما، سياسيون ما، بازارى ما، الان يك دسته دختر، پسر، زن ، مرد، همه در حبس هاى اينها دارند به سر مى برند. چه گفتند كه اينطور شده ؟ يك كلمه گفته اند كه آقا مثلا بالاى چشمش ابروست .آزادى ما عبارت از اين است .آن آزادى كه آقاى كارتر مى فرمايند كه آزادى تندى داده است و مملكت را مترقى ، (ترقى اجتماعى ) يك اجتماع مترقى شاه درست كرده و منشاء مخالفت مردم با او اين است كه مردم مى گويند ما ترقى نمى خواهيم ، ما مى خواهيم الاغ سوار بشويم . ايشان ، آقاى كارتر عقيده اش اين است عقيده اش نيست ، حيله اين است ، او خيال مى كند كه اين حيله ها را ديگر مردم مى پذيرند. آقاى كارتر ديگر بايد بداند كه اين حيله ها را، اين بازى ها را ديگر نمى پسندند از او، ديگر مردم فهميده اند قضيه را.
وظيفه ايرانيان در خارج ، تبليغ انقلاب اسلامى
در هر صورت اين را من به همه آقايانى كه ملاقات كردم ، عرض كردم كه ماها همه مكلف هستيم يعنى من طلبه كه اينجا نشسته ام ، آن آقا كه آنجا نشسته است ، شماها در هر جا هستيد و در هر صورتى كه هستيد تكليف الان داريد يعنى تكليف داريد كه با اين قيامى كه ملت ايران الان كرده است ، با اين اشتراك داشته باشيد. شما در اروپا هستيد نمى توانيد كه ، يك ميدانى نيست كه در جنگ برويد،آنها، ميدان است و به مبارزه روند و خوب كتك مى خورند و عرض مى كنم كه كشته مى دهند و خون مى دهند، اينجا اينجور نيست ، شما مى توانيد با تبليغاتتان ، شما هر يكتان با 10 نفر، 20 نفر از همين اروپائى ها آشنايى داريد رفاقت داريد، به آنها بگوئيد مطلب را.اينها تبليغ كرده اند بر ضد ايران ، بر ضد اسلام . شما مطلب را بگوئيد كه آقا دعواى ما بر سر اين حرف ها نيست كه به ما آزادى داده اند نمى خواهيم . همه حرف مردم ايران اين است كه ما آزادى مى خواهيم و نداريم . به ما خيانت كرده اند، اموال ما را دارند مى دهند به آمريكا، نفت ما را دارند مى دهند به آمريكا، چنان هم نفت را مى دهند كه بعد از 30 سال ديگر به گفته شاه ما ديگر نفت نداريم نداريم آقا،كى اين (ندارى ) را براى ما آورده ؟ ايشان . مانفتمان از بين مى رود. كى از بين برده ؟ براى اينكه بى اندازه دارد مى فرستد، اندازه احتياجات مملكت زيادتر دارد مى فرستد. نه هيچ چيز به دست مملكت نمى آيد. مردم اين
خيانت ها را مى گويند ما نمى خواهيم اين خائن ها را. مى گويند اينها خيانتكارند، اين خائن ها را نمى خواهيم ، داد مردم اين است . شما مردم كه اينجا هستيد، من طلبه اى كه اينجا نشسته ام شما آقايى كه آنجا نشسته اى ، آن دانشگاهى و دانشكده اى ، آن دبيرستانى ، آن همه زن و مرد، اين كار از شما بر مى آيد كه هر كدام در هر جا كه هستيد با آن عده اى كه تماس داريد مسائل ايران را طرح كنيد. اگر چند هزار جمعيت اينجا كه ايرانى هستند، هر كدام به 20 نفر، به 10 نفر كه بتوانند به مردم بگويند مطلبشان را، يك موجى در اينجا پيدا مى شود كه خدمت است . لازم نيست شما راه بيفتيم برويم ايران . از من هى مى پرسند بعضى ها كه برويم آنجا؟ نخير شما اين كارى كه شما مى توانيد اينجا بكنيد، اين هم خودش يك نقشى است كه شما در اين مملكت كه هستيد، در فرانسه هستيد، در آلمان هستيد، در هر جا، آمريكا، هر جا هر كدامتان در آن مدرسه اى كه مى رويد، در آن موسسه اى كه مى رويد وقتى 10 نفر رابينيد بايستيد حرفتان را بزنيد به ايشان ، بايستيد زبان آنها را كه دانيد، صحبت كه مى توانيد بكنيد، بايستيد صحبت كنيد با ايشان ، بگوئيد كه ايران الان وضعش چه جورى است ، گرفتارى مردم چيست ، گرفتارى مردم زير سر آقاى كارتر و امثال اينهاست ، زير سر شوروى و او گاز ما را دارد مى برد و او نفت ما را مى برد، غارت دارند مى كنند. اينها را به مردم بگوئيد. اگر چنانچه بگوئيد تبليغات تاءثير دارد، شما بعد از يك مدت ... شايد يك مدت كوتاهى بتوانيد كه مطلبتان را به اين توده هاى مردم كه تبليغات آنها ممكن است آنها رامعوج و منحرف كرده باشد، به اين توده هاى مردم مطلبتان را حالى كنيد. يك جمعيت زيادى مى تواند اينها يك جمعيت زيادى كه پشتيبان شما شدند آنها هم انسانند وقتى كه يك ملت مظلوم ... ايشان كه زراعت ما را به هم زد. نفتمان هم كه دارد مى رود. ما بعد از چند سال ديگر نه زراعت داريم ، نه نفت داريم ، اين ملت چطور زندگى بكند؟ فرياد ملت ما اين است كه اين خائن بايد برود و مرگ بر اين سلطنت و انشاءالله مى رود. وقتى كه ملتى يك چيزى را خواست انشاءالله انجام مى گيرد. شما مى توانيد تبليغ بكنيد و يك ارزشى دارد اين كار شما و مسؤ وليد پيش خدا. خيال نكنيد كه ما حالا اينجا هستيم و الحمدلله راحت . نخير شما مسؤ وليد پيش خدا هر كدامتان مسؤ وليد كه در هر كجا كه هستيد، با آن كسانى كه ملاقات مى كنيد حرف هايتان را بزنيد حالا او از شما مى پذيرد يا نپذيرد كارى نداشته باشيد، شما اين تبليغ خودتان را بكنيد و تبليغات تاءثير دارد، كم كم يك موجى در اورپا پيدا مى شود كمك ايرانى ها و روسايشان ممكن است يك وقتى مجبور بشوند كه آنها هم دست بردارند از ما.
مهذب شويد و تمسك بجوئيد به اسلام كه بعدها مسووليت داريد
انشاءالله خداوند شما همه را توفيق بدهد، مؤ يد باشيد همه تان براى ايران ، براى اسلام يك افراد شايسته بشويد. جديت كنيد كه خدمتگزار بشويد به اين جمعيتى كه در راه شما، در راه مصالح كشور شما دارند الان خون مى دهند، تو حبس هستند از همه طبقات ، شما كمك كنيد به آنها و دعا هم به آنها بكنيد و خودتان را هم ارزش دار بكنيد كه مثل اين هيات حاكمه و اينها فردا نيائيد آنجا شما هم همين جورى وقتى يك پستى دستتان بيايد همانطور بشويد - آنها- غالبا ماها وقتى كه چيزى دستمان نيست
بله ، خوب - و چيز - است ، وقتى دستمان آمد ديگر اين طورها نيست . نه ، جديت بايد بكنيد، خودتان را مهذب بكنيد و تمسك به اسلام بكنيد و اعمال خودتان را تطبيق كنيد با احكام اسلام ، افراد شايسته بشويد كه بعدها انشاءالله اميد است زود باشد آنوقت كه مقدرات مملكت خود دست خود اهل مملكت بيفتد و شماها هم وارد بشويد در مملكت تان و اداره كنيد مملكت خودتان را و من از اينكه منزل ما محقر است و آقايان بزرگ و جا نمى شود، معذرت مى خواهم خوب همين است بايد بسازيم .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
بيانات امام خمينى در مورد لزوم تداوم نهضت تا انتقراض سلسله پهلوى
2/8/57
بسم الله الرحمن الرحيم
غارت و كشتار دستجمعى نشانگر ضعف و ياس شاه
حال من امشب مقتضى اينكه مزاحمت كنم به آقايان نيست ، اوضاع ايران براى ما حالى باقى نگذاشته . حتمى است تقريبا در ايران باز يك كشتار هست ، باز اين رژيم منحط، اين رژيم سفاك به جان مردم افتاده است و دارند ما را قتل عام مى كنند. در عين حال اوضاع رضايتبخش است ، در عين حال كه كشتار هست ،
اوضاع طورى است كه ايشان را ماءيوس كرده است ، ديگر ايشان از وضع خودش مايوس است و تصديق هم مى كند به اينكه من ماءيوسم و بايد هم مايوس باشد لكن در اين حال ياءسش الان دارد از يك طرف ارزهاى ملت را مى برد بيرون ، جواهرات سلطنتى را مى گويند با طياره حمل كردند به خارج اين جزيره اى كه براى كارهاى زشت درست كرده بودند و خيلى چيزهاى زياد در اينجا خرج شده بود و موسسات زياد، آنها را هم بعضى از آقايان گفتند كه فروخته است به شركت نفت و پول هايش را حمل كرده به خارج و از يك طرف هم حالا كه ماءيوس شده است افتاده است به كشتار دستجمعى و به هيچ كس رحم نمى كند.
مهلتى به شاه مصيبتى براى ملت
بايد ملت ايران مهلت به اين ديگر ندهد، بايد بدون مهلت اين را كنار بزند و قطع يد او را از سر ملت بكند. اگر مهلت پيدا بكند اين مصيبت است براى ملت ايران . گاهى يك پيشنهادهائى از بعضى اشخاصى كه خيلى توجه به تمام مسايل ندارد مى شود، از بعضى از آقايان ، از محترمين كه مثلا خوب است كه اصل رژيم باقى باشد و اين شخص برود لكن بعضى تصريح به اين مى كنند كه (ايشان هم باشد لكن همانطورى كه قانون اساسى تكليف سلطان را معين كرده است كه سلطان باشد و حكومت نكند، همين سلطنت بكند، بايستى ما هم همين طور رفتار كنيم و بگوئيم كه ايشان سلطنت بكند و حكومت نكند و حالا به اين مطلب قانع بشويم و بعد كم كم يك قدم ، يك قدم جلو برويم ) اين جزء اشتباهاتى است كه آقايان دارند، آنهائى كه سوء قصد دارند، يعنى مى خواهند اين رژيم را حفظش كنند و بعد هر كارى خواهد بكند، آنهايى كه حسن نيت دارند و آنطور نيست كه بخواهند يك ظلمى ادامه پيدا بكند آنها هم اشتباه دارند.
سازش با شاه براى حفظ آرامش ، خيانت به ملت است چ
اگر چنانچه ملت ايران كه اينهمه جنايات برايش واقع شده است ، اين آدم الان حدود سى سال است كه دارد جنايت مى كند، در اين سال اخير چقدر جمعيت از ايران به دست اين و به امر اين كشته شده است حالا بعد از اينهمه كشتار، بعد از اينكه همه مخازن ما را، نفت ما را، همه چيز ما را، مراتع ما را، جنگل هاى ما را به ديگران واگذار كرده است و نفت را بكلى از بين برده است و زراعت را بكلى از بين برده است و اين ملت را همچو كرده است كه بعد از چند سال ديگر هيچ ندارد اين ملت ، هيچ پشتوانه ندارد، يك كسى كه اينهمه جنايات را كرده ما بگوييم كه خوب آقا، شما حالا ديگر بفرمائيد بالاى مسند بنشينيد برويد سراغ الواطى تان ، به حكومت كار نداشته باشيد؟! اين ملتى كه اينقدر خون داده حالا آقا را سلطانش ، به سلطنت قبولش بكند و بگويد كه خوب شما، ببخشيد حالا ديگر همان سلطنت بكنيد، آن آقا باشيد شما، ديگر لازم نيست كه قوه اجرائيه هم باشيد!
خوب ، كدام ، كدام مسلمان از ما يك همچو مطلبى را قبول مى تواند بكند؟ كدام آدم منصف قبول مى كند كه بچه هاى مردم را، جوان هاى مردم ، دخترهاى مردم ، بچه هاى كوچك مردم را اين مرد، اين آدم سفاك به كشتن داده است ، خودش در 15 خرداد متصدى فرمان بوده و به طورى كه مى گويند پانزده هزار نفر جمعيت را با فرمان او كشتند و امكان ندارد كه اين كشتارهايى كه مى شود بى فرمان او باشد، جرات نمى كنند بى فرمان او آدم بكشند، يك دفعه هم ايشان نگفته است كه من نكردم و ماءمورهاى من كردند براى اينكه معلوم است مساءله . يك آدمى كه يك عمر جنايت بر اين ملت كرده است ، يك عمر خيانت بر اين ملت كرده است ، يك عمر خون بچه هاى اين مملكت را ريخته حالا ما بگوئيم كه خوب حالا براى اينكه آرامشى پيدا بشود ايشان سلطان باشند، آقا باشند، ديگران خدمتگزار اين را كدام ملت مى تواند اين را از ما قبول كند؟ كدام آدم كه اعتقاد به خدا و اسلام دارد مى تواند اين نقشه را پياده كند و تصديق اين مطلب را بكند؟ جز آن كس كه اشتباه كرده ، ما آن آدمى كه اشتباه كرده مى گوئيم از اشتباه بيرون بيايد.
ملت با اتحاد و يكپارچگى به غارت و خيانت شاه مهلت ندهد
و ثانيا بايد بدانند اين آقايان كه اگر اين آدم را امروز شما مهلت داديد و گفتيد سلطان باشد و حكومت نكند، اين حالا قبول مى كند. خودش هم در مجلس گفته است كه قانون براى من وظيفه معين كرده است و من قبول كردم . اين را قبول كرده است اما همين آدم مى خواهد شما را بازى بدهد. مردم را بازى بدهد تا حالا سكوت بشوند مردم ، اين نهضتى كه الان پيدا شده است و همه دستجمعى مى گويند كه ما نمى خواهيم اين آدم را، مرگ بر اين سلطنت ، اين خاموش بشود، اين كه خاموش شد امكان ندارد دوباره مثل حالا بشود يعنى اين قيامى كه الان شد و اين نهضتى كه الان شده است و آنهمه
زحمت ها كشيده شده است تا به اينجا رسيده ، اگر اين نهضت بخوابد و مردم بروند سراغ كارهايشان ، سراغ زندگيشان بروند ديگر محال است كه برگردد اين و اين نهضت پيدا بشود و اين آدم از اين قدمى كه گذاشته بر مى گردد، اين وقتى كه برگشت ، تمام مردم را، تمام مخالفين خودش را خواهد قتل عام كرد بدتر از حالا.
كدام آدم همچو، كدام عقل اين مطلب را اجازه مى دهد كه ما يك دشمن سرسخت يك ملتى را رسانديم تا آنجائى كه دارد حالا خاضع مى شود و دارد گورش را گم مى كند برود ما حالا مهلتش بدهيم كه بعدها، بعدها يك قدمى برداريم ؟ الان بايد اين را چاره كرد، الان بايد قطع كرد اين ريشه را، ما همه مان بايد شركت كنيم در اين مطلب ، همه قشرهاى ملت بايد شركت كنند در اين مطلب ، اگر كسى در اين مطلب موافقت با ما نكند، اين سوءنيت يا دارد يا آدم نفهمى است ، جاهلى است ، آن كه جاهل است بايد به آن حالى كرد، آن كه سوءنيت دارد بايد به آن تشر زد كه اين دست بر دارد از اين . خيانت است به يك ملتى كه خون داده است حالا ما بگوئيم كه خير، ما اين قدم اولمان كه بر داريم كه ايشان حالا سلطان باشد و فرح خانم ، يا سلطان يا اين برود و فرح خانم سلطان مملكت ما بشود و شوراى مملكتى ، شوراى سلطنتى پيدا بشود و بعدش آنوقت بيائيم قدم دوم ، بگوئيم نه او هم نباشد. آقا همين حالا بايد اين كار را كرد، اشتباه است ، همين حالا، همين حالا بايد اين ملت تا اينجا كه رسانده حركت بدهد و همين طورى كه مثل سيل دارد يكى پايه ها را يكى بعد از ديگرى مى ريزد، همه پايه ها را بريزند تمام دست هائى كه در اين مملكت قدرتمندى كردند و با قدرتمندى دارند ذخائر ما را مى برند اينها تمام بايد قطع بشود، اين دست ها بايد قطع بشود و كنار بروند. مملكت ، مملكت ماست و ما خودمان مى خواهيم اداره كنيم مملكت را، مستشار آمريكائى ما نمى خواهيم ، اينكه يكى گاز ما را ببرد و آن يكى عرض مى كنم كه نفت ما را ببرد و آن يكى مرتع ما را ببرد و آن يكى جنگل ما را ببرد. چه براى مملكت ما باقى گذاشته اين آدم ؟
انقراض سلسله پهلوى يك تكليف الهى است
حرف ما اين است و - از - اين حرف ، حرف من نيست آقا كه من بگويم حقى مال من است و اين حقم را گذشتم ، اين حق ، حق الهى است ، اين حكم ، حكم خداست ، مساءله ، مساءله تكليف شرعى الهى است ، كسى نمى تواند تخلف بكند، نبايد تخلف بكند. يك كسى كه سر تا پايش ظلم است بايد قطعش كرد، اين ريشه را بايد قطع كرد، اين مسلمين را دارد به ، مسلمين ايران را دارد به نابودى مى كشد، اين را بايد قطعش كرد تا اينكه مردم بتوانند يك نفسى بكشند. پنجاه سال بيشتر مردم خفقان گرفته بودند، مردم را سلب آزادى همه طرفه كرده بودند اينها، پنجاه سال است كه مردم زجر كشيدند، اولادهايشان را دادند، چه زمان آن پدر و چه زمان اين پسر حالا كه مردم رسيدند به اينجا و قيام كردند، يك قيام مردانه كردند مردم ايران ، الان هم در ايران ، همين حالا كه من و شما اينجا نشستيم بلا اشكال در ايران يك هياهوئى هست و
تلفن صدايش بوده است كه مى گفتند صداى تفنگ ها الان دارد مى آيد، همين امروز چيز كردند، همدان هم كه آن قيام هست و اطراف كرمان هم لابد هست ، تهران هم كه هميشه يك چيزى هست در كار. الان كه اين مردم مهيااند و به اينجا رساندند و حاضرند مردم براى همه جور جانفشانى براى اسلام ، براى ملت خودشان ، ما حالا بيائيم بگوئيم كه حالا باشد، بگذاريد بعدها اين كار را مى خواهيم بكنيم ، حالا اين قدم اولى را بر مى داريم ، ايشان را مى گوئيم آقا سلطان باشد لكن حكومت نكند!! اين چه حرفى است كه از دهن ما بيرون بيايد؟ كدام ملت مى تواند اين مطلب را قبول بكند؟ خير.ايشان بايد بروند اين سلسله بايد منقرض بشود، ايران اين سلسله را نمى خواهد، بچه هفت ساله اش هم نمى خواهد، پيرمرد هشتاد ساله اش هم نمى خواهد.
تمام قواى مسلمين بر عليه تبليغات اجانب بسيج شوند
و الان وقت كار است كه همه دست به هم بدهيم ، شماها كه در خارج مملكت هستيد، با تمام قوائى كه داريد كمك كنيد به اين مملكت ، به اهل مملكت خودتان آنها دارند خون مى دهند، شما قلم قدم عرض ‍ مى كنم كه تظاهر، هر چه بلديد، هر طورى كه مى توانيد، خطا به بخوانيد براى مردم اين مملكت ها، صحبت كنيد برايشان ، مطالب ايران را به آنها بگوئيد، حاليشان كنيد كه وضع در ايران چه مى گذرد و ما چه مصيبت هائى داريم و ايرانى ها گرفتار چه مصيبت هائى هستند بلكه انشاءالله ملت هاى ديگر هم بيدار بشوند. الان به ما مى گفتند كه ملت فرانسه همه الان راجع به اينكه اين بايد برود همه قبول دارند كه اين بايد برود، راست هم مى گويند و ليكن بايد فهماند به آنها، بايد گفت ، خوب تبليغات چقدر ساله الان آنجاست كه شايد بسيارى از مردم ندانند كه اين بيچاره مردم چه چيز دارند مى گويند، خوب آزادى داده و كارتر مى گويد چون آزادى تندى داده است به مردم از اين جهت مردم از اين جهت مردم با او مخالف هستند!! آخر اين چه حرف احمقانه اى است ؟ مردم آزادى چون دادند به آنها حالا دارند داد مى كنند كه آزادى بده ؟! مردم را، مملكت را چون رو به ترقى دارد مى برد از اين جهت مردم از ترقى مملكتشان وحشت دارند!!
بقاى سلطنت در ازاى نابودى مملكت
مملكت را برده تا لب هلاكت و اگر اينطور اين آدم خداى نخواسته باقى بماند شما بعد از چند سال ديگر نه نفت داريد براى اينكه تمام راه لوله ها را باز كردند و همين طور دارد مى رود، نه نفت داريد، نه زراعت داريد، وقتى كه نفت نيست و زراعت نيست چى ديگر، ما چى داريم ؟هيچى .اين آدم اگر چند سال باشد ما را مى كشد به نابودى ، ملت نابود خواهد شد.
رجال صالح عهده دار اداره مملكت خواهند بود
الان وقت اين است كه همه دست به هم بدهيم و اين ريشه را قطع
بكنيم و دنبالش ريشه هاى ديگر هم قطع بكنيم ، مملكت مال خودمان است و حرف حق داريم ، حرف صحيح داريم كه مملكت خودمان را مى خواهيم خودمان اداره كنيم ، ما داريم اشخاصى كه اداره كنند مملكتمان را، ما رجال صالح داريم ، ما رجال مسلم داريم ، ما تحصليكرده ها داريم ، عده كثيرى در اروپا و آمريكا هستند نمى توانند برگردند به مملكت براى اينكه مورد زجر و حبس و اعدام و اين چيزها واقع مى شوند، آنها مى آيند به مملكت خودشان ، زندگى مى كنند و اداره مى كنند مملكت را. (نباشد ايشان كمونيست مى شود) يك حرف غلطى است ، كمونيستى ديگر در كار نيست ، ايران كمونيستى ندارد، چهار تا بچه اگر يك وقتى يك چيزى بازيشان بدهند، يك صحبتى بكنند، اگر از خود آنها نباشد و تحريك خود آنها نباشد چهار تا بچه هم كه از بين مى روند، چيزى نيستند اينها تا اگر ايشان نباشند، يك مملكتى كه سى ميليون جمعيت علم بلند كرده و داد مى زند اسلام ، اسلام اينجا مى شود كمونيستى باز كرد؟ خفه مى كنند كمونيست را، مگر مى شود يك همچو چيزى ؟ اين تبليغات شاه است براى اينكه خودش را نگه دارد و براى اينكه چند روزى زنده بماند و اين مى گويد اگر من نباشم كمونيست مى شوند، خودت از كمونيست هم بدتر هستى .
تبليغ نهضت و تهذيب نفس تكليفى براى عموم مسلمين
در هر صورت شما همه ، ما همه موظفيم به اينكه كمك كنيم به رفقايمان در آنجا، كمك ما در اينجا و در ممالك خارجه اين است كه تبليغات كنيم يعنى هر كدامتان يك مبلغ ، يك خطابه خوان باشيد براى مردم ، مى رويد توى مدرسه تان آنجا چند نفر را پيدا مى كنيد صحبت كنيد، بگوئيد كه مساءله اين است ، مملكت ما اينطور است ، مردم اين را مى خواهند، اين آدم اين كار را كرده اين حرف را كه مى دانيد همه تان ، همه تان مى دانيد اطلاع داريد الان چه مى گذرد به مملكت ما. انشاءالله خداوند همه تان را موفق كند و حفظ كند و سالم باشيد و خودتان را بسازيد براى مملكتمان . انشاء الله همه با هم وارد مملكت بتوانيد بشويد و سالم باشيد، مملكتتان از خودتان باشد انشاءالله . والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
بيانات امام خمينى در مورد علت مخالفت مردم با رژيم سرسپرده شاه
2/8/57
بسم الله الرحمن الرحيم
ما اين روزها، هر روز مواجهيم با اين مسائلى كه پيشتر ممكن بود در ماهى يك مرتبه ، بيست روز يك مرتبه مواجه باشيم و قبلا اين مهلت را به مردم مى دادند كه تا هفته اينهائى كه كشته شدند مهلت باشد براى هفته ، تا چهلم مهلت باشد و در چهلم باز يك جنايت واقع بشود.
ريشه اختلاف مردم با دستگاه هاى حكومتى شاه
امروز وضع ايران طورى شده است كه الان كه من با شما صحبت كنم ، در همدان اختلافات هست و به هم ريختگى ، از سه روز پيش از اين تا حالا بين مردم و پليس و دستگاه انتظامى اختلاف هست . قضيه اختلافات مردم با دستگاه از يك جهت نيست ، از دو جهت نيست هر جهتى از جهات را كه يك ملتى به آن احتياج دارند و مى بينند كه اين دستگاه ظلم اين شاه ، اين ارباب هاى شاه كه آمريكا و انگلستان و شوروى مهمشان هست ، هر دستگاهى از دستگاه هائى كه ملت از آن يك نحو استفاده اى دارد، اينها به خطر انداختند و از بين بردند. يك ملتى احتياج به فرهنگ دارد، ملت با فرهنگش زندگانى سياسى تواند بكند، ما فرهنگمان يك فرهنگى است كه استقلال ندارد و مربوط به خود مردم نيست بلكه اداره اش بايد به دست خارجى ها بشود و به امر آنها تنظيم بشود برنامه هايش و لهذا يك فرهنگ سالم تحويل نمى دهند، يك فرهنگيان سالم تحويل به ما نمى دهند، اساتيد دانشگاه نمى توانند، نمى توانستند كه به كار خودشان آنطور كه بايد ادامه دهند، دانشجوهاى دانشگاه ها نمى توانند به آنطورى كه مى خواهند به كارشان ادامه بدهند، اينها همه دستگاه بايد دستگاه مداحى براى آريامهر باشد. همه ، همه بايد يك كلام دستگاهى باشد كه اداره ظلم را تقويت كند. ملت مى بيند مى رود سراغ فرهنگش ، يك فرهنگ فلج ، يك فرهنگى كه از آن هيچ كار نمى آيد و نمى تواند يك نقش صحيحى داشته باشد در ملت ، مى رود سراغ ارتشش ، مى بيند كه ارتشى است كه انگل است ، شصت هزار نفر مستشار آمده اند و عده كثيريشان ، اينهائى كه آمدند و ارتش را به دست گرفته اند مستشارهاى آمريكائى هستند كه الان ارتش ما را دارند اداره مى كنند. ارتش تحت فرمان ما نيست ، تحت فرمان ملت نيست ، براى ملت نيست ، به نفع ملت نيست ، همه قوايشان را رويهم گذاشتند براى كوبيدن اين ملت به امر شاه و به امر دستگاه هاى جلوتر.
رژيم شاه ، عهده دار تامين منافع اجانب
شاه اينهمه فجايع را دارد انجام مى دهد به دست همين اتباع خودش و اينها بسياريشان ، خيلى شان هستند كه اينها نمى خواهند ميل ندارند لكن يك قوه بالاترى بالاى سرشان هست ، مستشارهاى آمريكا هستند، دستور را به آنها مى دهند و عمل مى كنند و شاه را مى خواهند با همه جنايتش نگه دارند. ديروز وزير خارجه ، همين ديروز، پريروز وزير خارجه انگلستان گفته است كه : (ما منافع داريم در آنجا، در ايران و ما نمى توانيم يك كسى كه منافع ما را تامين مى كند (قريب به اين معنا) يك كسى كه منافع ما را تامين بكند، از آن پشتيبانى نكنيم ) ما دنبال همين معنا هستيم ، ما هم همين ادعا را داريم كه شاه براى تامين منافع انگلستان ، براى تامين منافع آمريكا، براى تامين منافع شوروى مانده است الان . متفقين او را گذاشتند سركار براى اينكه منافع آنها را تاءمين بكند. خود ايشان هم گفتند كه متفقين گفتند كه ما باشيم ، ما سركار باشيم ، خاندان پهلوى باشد. خدا لعنت كند اين متفقين را كه يك همچو حيوانى را به ما مسلط كردند. همه حرف ما اين است كه آقاى وزير خارجه انگلستان مى گويد، همه درد ما اين معناست كه ايشان براى منافع شما الان در مملكت زندگى مى كند، براى منافع اجانب دارد زندگى مى كنند.
تضعيف فرهنگ ، اسلام و علماى اسلام ، پلى براى تامين مقاصد استعمار
ايشان مى خواهد همه چيزهاى ما را به باد بدهد به نفع شما، نفت ما را به شما بدهد - عرض كنم معادن ما را به شما بدهد، فرهنگ ما را فداى شما بكند، نگذارد كه يك فرهنگ صحيح باشد تا جلوى شما را بگيرد، اسلام را تضعيف كند، نگذارد كه اسلام به آنطورى كه هست منعكس بشود كه نگذارد اسلام مقاصد خارجى ها انجام بگيرد علماى اسلام را تضعيف كند، نگذارد كه اينها نفسشان در آيد و به مردم برسد و بگويند كه اين آدم دارد با شما چه مى كند. جناح هاى سياسى همه جناح ها را، بازارى هاى صحيح و روشنفكر را، دانشگاهى هاى ما را همه راكوبند، نمى گذارند كه صداى آنها در آيد و اگر هر جا يك صدائى در آيد، با كماندو، با آنها، با اين اجيرها آنها را مى كوبند. مگر همدان چه كرده است ؟ همدان يك كلمه اى گفته است كه دنبالش ريختند و دخترها را گرفتند. اين هياهوئى كه الان پيدا شده ، يكى از دخترها را خلاف عفت با او كردند و خودكشى كرده ، الان هياهوى همدان كه پنجاه نفر مى گويند تا حالا كشتار داده است براى يك همچو مسائلى است .
قتل و كشتار و ديوانگى ، آخرين مرحله عمر سلاطين
و اين است كه آنطورى كه من سابقا حدس زدم (شايد دو سال سه سال پيش از اين بود) كه بايد ما بترسيم از اين ديكتاتورها اواخر عمرشان اواخر عمرشان ديوانه مى شوند، اين آقا محمدخان قجر هم ديوانه شد آن آخر عمرش ، نادرشاه هم ديوانه شده آن آخر عمرش بعضى شان هم از اول ديوانه اند مثل رضا شاه (از اول ديوانه بود) اين الان به حال ديوانگى و عصبى دارد زندگى ميكند،
الان وقتى كه باهاش مصاحبه مى كنند، نمى فهمد. آن كسى كه مصاحبه ديروز ظاهرا كرده ، پريروز كه (امروز براى من آوردند همين تازه كرده ) حالا شايد امروز بوده كه مى گويد كه من كه حرف مى زدم او خودش با خودش داشت حرف مى زد و يك مسايلى را همين طور پيش خودش هى مى گفت . اين روزنامه اى كه از فرانسه هست ، اين كه با آنها مصاحبه كرده ، در خلالش مى گويد كه من چى گفتم او چى گفت ، بعد مى گويد كه : همين طور يك چيزهائى مى گفت و درد دل هائى خودش با خودش مى كرد و بيست مرتبه (ظاهرا نوشته است كه ) اين كلمه را بيست مرتبه گفت كه (حالا چاره چيست ؟ حالا چه بايد كرد؟ چه بكنيم ؟) خوب معلوم است چه مى خواهند، بگذار برو ديگر چه مى خواهى از جان اين ملت ؟ علاجش با خودت است بگذار برو. حالا هم كه دارد طلاها را مى برد و پريروز به ما اطلاع ، دادند كه روز قبل طياره اى كه پر بوده است از جواهرات سلطنتى فرستادند برايش رفت ، پدرش هم همين كار را كرد. اين گرفتارى هاى ملت اينهاست .
نزاع ما بر سراسلام و مسلمين است
ما اختلاف شخصى و خانوادگى با تو نداريم كه مى گوئى كه اين خمينى با من اختلاف شخصى دارد. چه اختلاف شخصى من با تو دارم ، چه كردى كه ، به شخص من چه كارى تو دارى ؟ من با ملت دارم حرف مى زنم ، ما درد ملت را داريم نه درد خودمان را. ما مى گوئيم كه با ملت ما دارى چه مى كنى ، تو با اسلام ما چه كردى يا دارى چه مى كنى ، تو با علماى اسلام ما دارى چه مى كنى . شخصيتى توى كار نيست . نزاع ما سر ملت است ، سر اسلام است كه تو دارى تمام مخازن ايران را به باد مى دهى و به ديگران مى دهى و ما مى گوئيم نه نبايد، بايد مال خودمان باشد - مال گرسنه هاى ما بايد سير بشوند. ما حرفمان اين است كه اين برهنه ها و گرسنه هائى كه توى كوچه ها دارند مى گردند و هيچ چيز ندارند و گرفتار هستند، اين رعيت هائى كه به اصطلاح خودتان با اصلاح ارضى خواستيد كارى بكنيد، براى آمريكا هم كرديد آن كار را و ماموريت تان را براى وطن تان انجام داديد و ماموريتى كه آمريكا به شما داده بود، انجام داديد و يك مملكتى را محتاج كرديد در همه چيز به آمريكا و خارج .

next page

fehrest page

back page