آخرالزمان دوران سختيها و امتحانهاى شديد است
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
اصبغ بن نباته گويد: حضرت امير عليه السّلام فرمود:
در ميان مردم مانند زنبور عسل باشيد در ميان پرندگان ، هر پرنده اى زنبور
عسل را ضعيف و ناچيز مى شمارد و اگر پرندگان بدانند آن بركتى كه در باطن اوست آن
را ناچيز نشمارند.
با زبانها و بدنهاى خود با مردم آميزش كنيد (در ميان مخالفين خود با اخلاق خوب
معاشرت كنيد ولى ) با دلها و اعمال خود از مردم كناره گيرى نمائيد.
سوگند به آنكه جانم در دست اوست آنچه را دوست مى داريد (گشايش كار و دولت حق را)
نخواهيد ديد تا اينكه (از شدت اختلاف ) به صورت يكديگر آب دهان اندازيد و يكديگر
را دروغگو بناميد! تا آنكه باقى نماند از شما شيعيان مگر (اندكى چون ) سرمه اى كه
در چشم كشيده شده و نمكى كه در طعام ريخته شد.
من براى شما مثلى مى زنم و آن مثل مردى است كه مقدارى گندم دارد و آن را از گرد و غبار و
دانه تلخ و سياه و خاك پاك گرداند و در انبارى ذخيره نمايد و پس از مدتى ببيند مقدارى
از آن گندمها آفت زده و كرم گذاشته ، گندمهاى آفت زده را پاك نموده و دوباره
(باقيمانده را) در انبار ذخيره كند، اين كار را بارها ادامه دهد تا آنكه در انبار نماند مگر
دانه هائى كه بسيار سخت و محكم باشد (و آفت در آن تاءثير نكند) همچون دانه هاى
گندمى كه در خرمن كاه بعد از كوبيدن بماند (كه بسيار سخت است ).
شما هم همين طور جدا مى شويد افراد ضعيف الايمان از افراد قوى مشخص گردد) تا آنكه
باقى نماند (در ايمان و اعتقاد و دين و عمل به آن ) مگر گروهى كه فتنه به آنها ضررى
نخواهد رسانيد.(420) |
شيعيان در دست دشمن گرفتار خواهند بود
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
اميرالمؤمنين عليه السّلام در مورد گرفتاريهاى فوق العاده شيعيان در آخر الزمان مى
فرمايد:
((لا تنفك هذه الشيعة حتى تكون بمنزلة المعز لا يدرى الخابس على ايها يضع يده
فليس لهم شرف يشرفون و لا سناد يستندون اليه فى امورهم ؛ يعنى : اين
گروه شيعه چنان در سختى و فشار خواهند بود كه همانند (گله ) بزى باشند كه در
اختيار قصاب است ، هر كدام را بخواهد به چنگ آورد (و گردن زند) اينان نه پناهگاهى
دارند كه به آن پناه برند و نه پشتيبانى كه در كارهايشان به او تكيه
كنند.))(421) |
مذمت تقليد از كفار
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
اميرالمؤمنين عليه السّلام در مورد تقليد از كفار فرمود:
((لا تزال الاءمة بخير ما لم يلبسوا ملا بس العجم و يطعموا اطلعمة العجم فاذا
فعلوا ذلك ضربهم اللّه بالذّل ؛ همواره اين امت در خير (و صلاح ) هستند تا
وقتى كه لباسهاى عجم نپوشند و غذاهاى عجم نخورند و چون اين كار را انجام دهند (غذا و
لباس بيگانگان را استفاده كنند) خداوند ذلت را بر ايشان وارد كند.))(422)
منظور از عجم در اينجا بيگانگانى هستند از كفار كه تقليد از آنان و شباهت به آنها سبب
نزديكى مسلمانان به كفار و پيروى از آنها مى شود، مانند پيروى از مدهاى غربى در
پوشاك و غذا و وضع سر و صورت و امور ديگر.
امام صادق عليه السّلام فرمود: خداوند به يكى از پيامبران خويش وحى نمود كه به مؤ
منين بگو:
((لا تلبسوا لباس اعدائى و لا تطمعوا مطاعم اعدائى و لا تسكلوا مسالك اعدائى
فتكونوا اعدائى كماهم اعدائى ؛ لباس دشمنان مرا نپوشيد، غذاهاى دشمنان مرا
نخوريد و روش هاى دشمنان مرا پيروى نكنيد كه اگر چنين كنيد شما هم دشمنان من خواهيد
بود همچنانكه آنان دشمنان من هستند.))(423)
و به استناد همين حديث معتبر پوشيدن و خوردن آنچه مخصوص كفار است نه اينكه مشترك
ميان مسلمانان و ديگران باشد اشكال شرعى دارد. |
اختلافات شيعيان و آوارگى آنان در آخرالزمان
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
عبادية الاسدى گويد: شنيدم از اميرالمؤمنين عليه السّلام كه مى فرمود: چگونه ايد
زمانى كه بدون امام باشيد و هيچ پرچم (يا دانشى ) براى شما نباشد، برخى از شما از
ديگرى بيزارى جويد.(424)
و در حديث ديگرى فرمود: گويا شما (شيعيان ) را مى بينم كه چون گله چرنده گان
(چهارپايان ) جولان دهيد و گردش مى كنيد و
دنبال چراگاه (محل استراحت ) مى گرديد ولى آن را پيدا نمى كنيد.(425)
و در حديث ديگرى فرمود: ((لا يخرج المهدى حتى يبصق بعضكم فى بعض ؛
يعنى : مهدى خروج نمى كند تا آنكه (آنقدر ميان شما اختلاف و دشمنى افتد كه ) بر
يكديگر آب دهان اندازيد.))(426) |
حكومت به قتل و ثروت به بخل و دوستى به هوس خواهد بود
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمود: زمانى مى آيد كه حكومت استقرار نمى كند مگر به آدم
كشى و ستمگرى ، و ثروت به دست نيايد مگر به
بخل و ندادن حقوق واجب ، و دوستى پديد نيايد مگر به پيروى از هواى نفس و خارج شدن
از دين .
پس كسى كه در آن زمان باشد و بر فقر و فلاكت صبر كند با اينكه مى تواند به
واسطه ندادن حقوق مردم به ثروت برسد و بر ذلت صبر كند با اينكه مى تواند به
عزت رسد و بر دشمنى صبر كند با اينكه مى تواند از هواى نفس مردم به محبت و دوستى
رسد، خداوند پاداش پنجاه صديق (كسى كه در ايمان و
عمل راستگوست ) به او عطا كند.(427)
حضرت باقر عليه السّلام از اميرالمؤمنين نقل مى كند كه فرمود: ((اذا قطعوا الارحام
جعلت الاموال فى ايدى الاشرار، هنگامى كه مردم رسيدگى به
فاميل را رها كنند (با فاميل و نزديكان خويش رفت و آمد نداشته و به آنها رسيدگى
ننمايند) اموال و ثروتها به دست اشرار خواهد افتاد.))(428) |
در شعله هاى آن فتنه مؤمن مى سوزد
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمود:
آگاه باشيد: پدر مادرم فداى كسانى كه نامهاى آنها در آسمان مشهور و معروف و در زمين
ناشناخته اند.
بدانيد و منتظر پيشامدهائى كه خواهد آمد باشيد، پيشامدهائى كه عبارت است از: پشت
نمودن كارها و قطع شدن پيوندها و فرمانروا شدن افراد پست ، اينها زمانى است كه
شمشير زدن (و تلاش و جهاد با دشمنان ) براى مؤمن آسان تر است از پيدا كردن يك درهم
حلال .
اينها زمانى مى شود كه گيرنده از بخشنده اجرش بيشتر باشد، زمانى كه مست شويد نه
از شراب بلكه از ناز و نعمت ، قسم مى خوريد بدون اينكه ناچار باشيد، دروغ گوئيد
بدون اينكه در تنگنا باشيد، زمانى كه بلا شما را بگزد همچنانكه پالان شتر، كوهان آن
را مى گزند، چقدر اين رنج و زحمت طولانى است و اميد (رهائى ) دور است .
اى مردم اين افسار حيوانى كه بر پشت آن ، بارها سنگين (از گناه يا هوى و هوس )
حمل مى كند از دست بيندازيد، و از سلطان (عادل ) خود فاصله نگيريد كه از
اعمال زشت خود پشيمان گشته و خويشتن را بر كرده خود مذمت خواهيد كرد.
بى باكانه در فوران آتش فتنه اى كه به شما روى مى آورد فرو نرويد، از راههاى آن
بپيچيد و ميان راه را براى آن باقى گذاريد.
به جان خودم سوگند كه در شعله هاى آن فتنه مؤمن مى سوزد و غير مسلمان سالم مى ماند.
همانا مثل من ميان شما چون چراغى است در تاريكى ، هر كه
داخل گردد از نور آن استفاده كند. اى مردم بشنويد و حفظ كنيد و گوش دلتان را حاضر
كنيد تا بفهميد.(429) |
آتش در حجاز و آب در نجف
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمود: ((اذا وقعت النار فى حجازكم و جرى الماء بنجفكم
فتوقعوا ظهوره ؛ زمانى كه آتش در حجاز شما افتاد و آب به نجف شما جارى شد
(نجف را آب گرفت يا آب به آنها رسيد) پس منتظر ظهور او (حضرت مهدى عليه السّلام )
باشيد.))(430) |
برخى از صفات ناهنجار مردم آخرالزمان
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
اميرالمؤمنين عليه السّلام در خطبه اى پس از حمد و ثناى الهى سه بار فرمود:
((سلونى ايها الناس قبل ان تفقدونى ؛ بپرسيد از من
قبل از آنكه مرا نيابيد.))
صعصعة بن صوحان (از ياران حضرت ) برخاست و گفت : اى اميرالمؤمنين
دجال چه وقت خروج مى كند؟ حضرت فرمود: خداوند كلام تو را شنيد و فهميد آنچه اراده
كرده اى ، به خدا قسم مسئول (يعنى حضرت على عليه السّلام ) در اين مساءله از سؤ
ال كننده عالمتر نيست (زمان ظهور حضرت مهدى يا قيامت از نادر اسرارى است كه در اختيار
كسى نيست ) ولى براى آن علاماتى و شكلهايى است كه يكى پس از ديگرى مو به مو
اجرا خواهد شد، اگر مى خواهى به تو خبر دهم ؟
صعصعة گفت : آرى اميرالمؤمنين ، حضرت فرمود:
حفظ كن (آنچه مى گويم ) علامت خروج دجال اين است : زمانى كه مردم نماز را از بين
ببرند و امانت را ضايع گردانند، دروغ را حلال شمرند و ربا بخورند و رشوه بگيرند،
ساختمانهاى محكم بسازند! دين را به دنيا بفروشند، نادانان را رئيس گردانند و با زنها
مشورت نمايند، از فاميل و بستگان خود بريده به
دنبال هوى و هوس مى روند، خونريزى را آسان شمرند، حلم و بردبارى را علامت
ناتوانى دانند، ظلم و ستم افتخار شود، اميران فاجر باشند و وزيران ظالم و رؤ سا
خيانتكار، قاريان قرآن فاسق گردند، شهادتهاى دروغ ظاهر گردد و فجور و تهمت و
گناه و سركشى آشكار شود. قرآنها زينت شود و مساجد طلا كارى گردد و منبرها (يا مناره
ها) طولانى و بلند گردد، آنگاه كه اشرار احترام شوند و صفها شلوغ شود و خواسته هاى
افراد، گوناگون شود و اختلاف پديد آيد، عهدها شكسته گردد و موعود نزديك شود.
زنها با شوهرهايشان در تجارت و كسب براى حرص دنيا شريك شوند، صداهاى فاسقان
بلند شود و شونده پيدا كنند، رئيس گروه پست ترين آنها باشد، از فاجر به خاطر
ترس از شر او اجتناب كنند، دروغگو را تصديق كرده خائن را امين شمرند.
ساز و آواز وسائل آوازه خوانى را بكار برند، آخر اين امت
اول آن را لعنت كند، زنها سوار بر زينها شوند و زنان به مردان و مردان به زنان شبيه
گردند. شاهد بدون اينكه از او بخواهند شهادت دهد، آن ديگرى براى تلافى و خالى
كردن عقده خود به ناحق شهادت دهد، براى چيزى غير از دين يادگيرى كنند، كار دنيا را
بر آخرت ترجيح دهند، پوستهاى ميش را بر دلهاى گرگ بپوشانند (گرگهائى هستند
به لباس ميش ، به ظاهر خيرخواه و مظلوم و در باطن دشمن خونخوار هستند).
قلبهاى آنها از مردار گنديده تر و از (گياه تلخ ) صبر تلختر است . الحديث (431) |
معاشرتهاى بيهوده در آخرالزمان خطرناك است
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمود: زمانى بر مردم مى آيد كه سلامتى و عافيت ده قسمت شود
و نه جزء آن در دورى از مردم و يك قسمت آن در سكوت است .
و در حديث ديگرى فرمود: زمانى بر مردم مى آيد كه بهترين مردم از نظر آسايش كسى
است كه در خانه خود بنشيند.(432)
مؤ لف گويد: مسلما منظور حضرت از اين بيانات ارزنده اين نيست كه افراد جامعه وظايف
اجتماعى خود را كه از نظر اسلامى و عقل به عهده آنها گذارده شده است كنار گذارند و
همانند راهبان و مرتاضان يا برخى از صوفى منش ها از جامعه و مصالح آن دورى
گزينند.
چگونه چنين باشد با اينكه در روايات وارد شده است كه رهبانيت در اسلام نيست ، حج و
جهاد و امر به معروف و نهى از منكر و يادگيرى احكام و دفاع از اسلام و مسلمين و حضور
در نماز جماعت و جمعه و دهها امور ديگر همگى دستورات حياتى اسلام هستند.
بلكه منظور از اينگونه روايات به حداقل رساندن حضور در اجتماعاتى است كه يا صد
در صد انسان را به گناهانى مثل تهمت و غيبت و دروغ و فحش و كدورت و مانند اينها مى
كشاند و يا حداقل احتمال اين گونه فسادها در آن هست و
لااقل اينكه ذهن انسان را مشوش و از خداوند غافل مى كند.
و مى دانيم بيشتر محافل امروز جامعه ما از نوع
محافل غير ضرورى است ، و صرفا براى تفريح يا وقت گذرانى يا هوسرانى انجام مى
گردد، مخاطب اين روايات كسانى هستند كه صرفا براى اينكه حوصله آنها سر نرود يا
اهداف سبك و ناچيزى دارند به معاشرت مى پردازند.
آرى اگر دوستانى و محافلى پيدا شد كه انسان را به خدا و معنويت و صلاح دين و دنيا
نزديك مى كند، اين حضور نه تنها مذموم نيست بلكه ممدوح نيز هست و چه اندك است
اينگونه محافل و افراد.
و امروز با گسترش وسائل ارتباط جمعى كسى كه بخواهد از اين آفت در امان بماند كار
براى او آسان تر است .
پس در ضمن اينكه به وظايف و فعاليتهاى اجتماعى دينى خود مى پردازيد، سعى كنيد تا
از خطرات آن آگاه باشيد و روايات ما همين را تذكر مى دهد، متاءسفانه جو جوامع امروز
به گونه اى نيست كه اميد استفاده بيشتر از حضور بيشتر در
محافل برده شود.
و اين راهنمائى عميق اسلامى اگر بطور صحيح مورد استفاده قرار گيرد بهترين وسيله
براى مصون ماندن از مضار و مفاسد اجتماعى است ، در عين حالى كه انسان همواره آماده
براى دفاع از دين و كشور اسلامى و ارزشهاى دينى و امر به معروف و نهى از منكر خواهد
بود.
اميرالمؤمنين عليه السّلام در مورد علائم ظهور مهدى (عج ) فرمود:
مهدى خارج نمى شود تا اينكه يك سوم مردم كشته شوند (در اثر جنگها و |
خداوند به واسطه ما اهل بيت تمامى بلاها را برمى دارد
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
اميرالمؤمنين عليه السّلام در ضمن مباحثى طولانى كه با جاثليق (عالم يهودى ) مطرح
نموده فرمود:
بعد از من و اين قوم (بنى اميه ) و گذشت مدتى از روزگار، كسانى بر مردم حكومت خواهند
كرد كه دين خدا را تغيير داده و سخنان او را دگرگون كنند و دوستان خدا را بكشند، به
واسطه ايشان بدعتها زياد شود و سنتهاى (اسلامى ) از بين برود تا اينكه زمين از ظالم و
ستم و بدعت پر شود.
پس از آن خداوند به واسطه ما اهل بيت (خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله ) تمام بلاها
را از آنها كه به دين خدا دعوت مى كنند برمى دارد پس از آنكه به بلاهاى سخت مبتلا شده
باشند، تا اينكه سرانجام زمين را از عدل و داد پر كند همچنانكه از ظلم و ستم پر شده
باشد.
اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمود: همانا اين امت به هفتاد و سه گروه متفرق شوند، سوگند
به آنكه جانم به دست اوست تمامى آن گروهها همگى گمراهند مگر آنكه از من پيروى كند
و از شيعيان من باشد.(433) |
مرگ قرمز و مرگ سفيد
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمود: نزديك ظهور قائم عليه السّلام مرگ قرمز و مرگ سفيد
و ملخ هائى در وقت و بى وقت كه به رنگ خون هستند خواهد بود.
اما مرگ قرمز، مرگ با شمشير است ، اما مرگ سفيد همان طاعون است .
و در حديث ديگرى فرمود: نزديك ظهور قائم (عج )
سال هاى خدعه و حيله است كه شخص راستگو دروغ گويد و دروغگو راست گويد و شخص
حيله گر نزديك شود.(434) |
نابودى يك سوم مردم
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
امير المؤمنين عليه السلام در مورد علائم ظهور مهدى (عج ) فرمود:
مهدى خارج نمى شود تا اينكه يك سوم مردم كشته شوند (در اثر جنگها و بلاهاى خانمان
سوز كه انجام اين مساءله با انبوه بمبهاى اتمى و غيره كه براى نابودى چندين برابر
كره زمين كافيست بعيد به نظر نمى آيد) و يك سوم مردم مى ميرند (در اثر بيماريها و
قحطى ها) و (تنها) يك سوم مردم باقى مى مانند. (435)
اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمود: چون منادى از آسمان ندا كند: همانا حق با
آل محمد صلى الله عليه و آله است ، در آن هنگام (نام ) مهدى بر زبانها افتد و محبت او را
به دل گرفته و ذكرى جز (ياد) او ندارند.(436) |
زمين هرگز از حجت خدا خالى نمى ماند
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
امام صادق عليه السّلام فرمود: يك خبر كه بفهمى بهتر از ده خبر است كه
نقل كنى ، همانا براى هر حقى حقيقتى است و براى هر ثوابى نورى .
به خدا قسم ما از شيعيان خود كسى را فقيه (دانشمند) نمى شماريم مگر اينكه از كيفيت
سخن و بيان ، منظور ما را متوجه شود (سخندان و كنايه فهم باشد).
همانا اميرالمؤمنين عليه السّلام بر منبر كوفه فرمود:
در پشت سر شما فتنه هاى تاريك و ظلمتى كور است كه از آن نجات پيدا نكند مگر گمنام .
عرض شد يا اميرالمؤمنين گمنام چيست ؟ فرمود: كسى كه مردم را بشناسد ولى آنها او را
نشاسند، بدانيد كه زمين هيچگاه از حجت خداى عزوجل خالى نمى شود ولى خداوند گروهى
از مردم را بخاطر ستمى كه بر خودشان كرده اند، آنها را به خودشان واگذار كرده كور
گرداند، اگر زمين ساعتى از حجت خدا خالى ماند، اهلش را فرو برد، حجت خدا مردم را مى
شناسد ولى آنها او را نمى شناسند. همچنانكه يوسف مردم را مى شناخت ولى مردم او را
نمى شناختند سپس حضرت آيه اى را تلاوت نمود كه مضمون آن اين است : اى حسرت بر
بندگان كه هيچ فرستاده اى نيامد مگر اينكه او را مسخره نمودند.(437) |
خوشا به حال مؤمنين آخرالزمان
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: يا على بدان كه
عجيب ترين مردم در ايمان و بزرگترين آنها در يقين ، گروهى هستند كه در آخرالزمان مى
آيند، پيامبر صلى الله عليه و آله را نديده اند و حجت (خدا يعنى امام ) از ايشان پنهان است
، آنها به واسطه سياهى بر روى سفيدى ايمان آورده اند(438) (يعنى با مطالعه
كتابها)
اللهم ارنى الطلعة الرشيدة و الغرة الحميدة
واكحل ناظرى بنظرة منى اليه و عجل فرجه و
سهل مخرجه و اوسع منهجه و اسلك بى محجته و انفذ امره و اشدد ازره و اعمر اللهم به
بلادك واحى به عبادك .(439)
اللّهم كن لوليك حجة بن الحسن صلواتك عليه و على آبائه فى هذه الساعة و فى
كل ساعة وليا و حافظا و قائدا و ناصرا و دليلا و عينا حتى تسكنه ارضك طوعا و تمتعه
فيها طويلا. |
على عليه السّلام و حوادث آينده جهان
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
خطبه اى است كه به اميرالمؤمنين عليه السّلام منسوب مى باشد و در آن خطبه حضرت به
حوادث آينده ، اخبار فرموده است ، و حقايق آينده را روشن نموده است البته خطبه بسيار
طولانى است كه تا حد امكان جملاتى از آن را كه مقتضى درج در اين كتاب مى باشد ذكر
مى نمائيم .
عبداللّه بن مسعود گويد: چون خلافت بعد از آن سه خليفه ، به اميرالمؤمنين عليه السّلام
رسيد، حضرت به بصره (يا كوفه ) آمده و بر منبر مسجد جامع آن صعود كرده و خطبه اى
ايراد نمود كه عقلها را متحير نموده و بدنها از آن به لرزه در آمد، چون اين خطبه را مردم از
حضرت شنيدند بسيار گريستند و ناله ها و فرياد و ضجه از آنها برخاست . (ابن مسعود
گويد) پيامبر اكرم اسرار نهانى كه ميان خود و خداوند
عزوجل داشت به على عليه السّلام تعليم مى داد و به همين سبب نورى كه در صورت
پيامبر صلى الله عليه و آله بود، به صورت على عليه السّلام
منتقل شد. پيامبر صلى الله عليه و آله به على عليه السّلام وصيت نمود تا اين خطبه كه
نامش خطبه خطبه البيان است براى مردم بخواند كه در آن است علم آنچه هست و تا روز
قيامت خواهد شد.
على عليه السّلام بعد از رحلت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و بعد از صبر بر
ستمهاى امت چون هنگام اجراى وصيت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله رسيد برخاست و
آن را ايراد نموده فرمود:
اى مردم ، من و حبيبم محمد صلى الله عليه و آله ، همچو ايندو (و اشاره به انگشت سبابه و
وسطى نمود) مى باشيم ، اگر نبود آيه اى از كتاب خدا شما را خبر مى دادم به آنچه در
آسمانها و زمين و آنچه در قعر اين (زمين ) است ! هيچ چيز از آن بر من پوشيده نيست ، من اين
علوم را وحى نمى دانم (پيامبر نيستم ) بلكه اينها علومى است كه
رسول خدا صلى الله عليه و آله به من تعليم داده است ، همانا آن حضرت هزار مساءله به
من آموخت كه در هر مسئله اى هزار باب و از هر بابى هزار نوع گشوده مى شود. پس
بپرسيد از من قبل از اينكه مرا نيابيد، بپرسيد از من از آنچه زير عرش است تا شما را
خبر دهم ، اگر نبود خوف اينكه گوينده اى از شما بگويد على بن ابيطالب جادوگر است
همچنانكه درباره پسر عموى من گفته شد (يعنى به پيامبر نسبت سحر دادند) هر آينه شما
را خبر به تفكرات (و نيات ) شما و آنچه در زمين مى باشد مى دادم . پس از آن حضرت
گوشه اى از صفات خود را بيان نموده تا آنجا كه فرمود: ((انا ابولمهدى القائم
فى آخرالزمان ؛ يعنى : منم پدر مهدى آنكس كه در آخرالزمان قيام كند.))
در اين هنگام مالك اشتر برخاست و عرضه داشت :
يا اميرالمؤمنين اين قائم از فرزند شما چه وقت قيام مى كند؟
آن حضرت فرمود: زمانى كه باطل پيشى گيرد و حقائق خوار شوند، بينى صاحب
مال به خاك ماليده شود و بكوبد پاى خود را كوبنده و قناتها خشك گردد و قبيله ها
طغيان كنند، سختيها بسيار شود و عمرها كوتاه گردد و اختلاف در ميان عربها افتد، و روان
شود اشكها از چشمها و فريب خورد مرد سست عمل و شادمانان هلاك شوند، و شورش كنند
شورشيان و عاجز شود رئيس و تاريك گردد نور آفتاب و كر شود گوشها، عفت و
پاكدامنيها از بين برود، انصاف خوار شود و شيطان غالب گردد. زمانى كه گناه بسيار
گشته و زنان حكومت كنند و حادثه ها سخت شود، زمين را زلزله گرفته و احكام الهى
معطل مانده ، امانت سرنگون گردد و خيانت ظاهر شود و محافظه كار ترسانيده شده و خشم
و كينه توزى شدت يابد، مرگ ، مردم را ترسانيده و مدعيان به پا خاستند و اولياء
نشستند، و ثروتمندان پليد گرديدند.
گفت و گفت تا آنجا كه در آخر فرمود: در آن وقت منتظر خروج صاحب الزمان باشيد، در اين
هنگام حضرت بر بالاترين پله منبر قرار گرفته و فرموده : آه آه از كنابه لبها و
پژمرده شدن دهانها (آرى مستمعين آن حضرت را تاب فهم آن مطلب نبود).
آنگاه حضرت نگاهى به چپ و راست نموده ، بزرگان و اشراف
قبائل را ديد كه در مقابل وى نشسته و آنچنان سكوت و جمود آنها را فراگرفته كه
گوئى بر سرهاى آنها پرنده است (اين جمله اخير ضرب المثلى است براى اينكه شدت
سكوت را بفهماند) پس آه سردى از دل كشيد و ناله اى اندوهگين نمود و لحظه اى (آن شير
بيشه فصاحت ) ساكت شد. |
سويد بن نوفل على عليه السّلام را استهزاء نمود
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
ناگاه يكى از بزرگان خوارج (خوارج گروهى هستند كه با على عليه السّلام جنگيدند)
به نام سويد بن نوفل برخاسته و از روى استهزاء و مسخره گفت : يا اميرالمؤمنين مى
فهمى چه مى گوئى ؟ آيا از روى علم سخن مى گوئى (يا لاف بيهوده مى زنى )؟
راوى گويد: ناگاه حضرت توجهى به او كرده و نگاهى تند و خشم آلود به او نمود (كه
از شدت ترس ) سويد ناله اى عظيم سر داد.
در همان وقت مرد و او را در حالى كه قطعه قطعه بود از مسجد خارج كردند.
((على عليه السّلام فرود: ((ابمثلى يستهزء المستهزئون ام على يتعرض
المتعرضون اويليق لمثلى ان يتكلم بمالا يعلم و يدعى ما ليس له ، بحق هلك و الله
المبطلون وايم الله لو شئت ما تركت عليها من كافر بالله و لا منافق برسوله و لا مكذب
بوصيه و انما اشكوبثى و حزنى الى الله و اعلم من الله ما لاتعلمون ؛ يعنى :
آيا مانند مرا استهزا كنندگان استهزا مى كنند و بر همچو منى اعتراض كننده ها اعتراض مى
كنند؟ آيا به مثل منى سزاوار است كه سخن گويد به آنچه نمى داند و ادعا كند آنچه را
كه براى او نيست ؟ حقا كه به خدا قسم هلاك شدند
باطل كنندگان (حقائق )، به خدا قسم اگر بخواهم بر روى زمين يك كافر به خدا و منافق
به پيامبر و منكر وصى او باقى نمى گذارم ، به سوى خدا حزن و اندوه خود را شكوه
مى كنم و از جانب خدا آگاهم آنچه را كه شما نمى دانيد.)) |
من شما را به وقايع بعد از مرگ خود خبر مى دهم
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
در اين هنگام صعصة بن صوحان و ميثم و ابراهيم بن مالك اشتر و عمروبن صالح
برخاسته ، عرض كردند: يا اميرالمؤمنين تو را قسم مى دهيم به حق پسر عمويت
رسول الله عليه السّلام ، آنچه را كه براى ما در
طول زمان واقع مى شود با كلامى واضح كه
عاقل و جاهل بفهمند بيان فرمائى .
حضرت پس از حمد و ثناى خدا و ياد پيامبراكرم صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: شما
را خبر مى دهم به آنچه بعد از موت من و آنچه در آخر زمان تا خروج صاحب الزمان آن قائم
به امر از فرزندان فرزند حسين واقع مى شود، از برادرم پيامبر خدا شنيدم كه مى
فرمود: صد خصلت در اين امت جمع گردد كه بر غير آن جمع نشود، عرض كردند: كدام
است آنها؟ فرمود: گروهى از (آن مردم سابق الذكر) صورتهايشان زيبا و سيرت هاى
ايشان پست است ، عرض كردند چه وقت واقع مى شود اينها؟ فرمود:
زمانى كه مرگ در فقها واقع شود (دانشمندان بميرند) امت محمد صلى الله عليه و آله
وسلم نماز را ضايع نمايند و پيرو شهوات گردند و امانتها كم گردد و خيانتها بسيار
شود و مسكرات را بنوشند، بدگوئى و ناسزاى به پدران و مادران را اشعار خود كنند (و
ظاهر گردانند، پدر و مادر خود را به كم عقلى و كهنه پرستى و بيسوادى نسبت دهند)
صداها در مساجد به واسطه خصومتها بلند شود، مساجد را مجالس طعام قرار دهند، گناهان
را بسيار انجام دهند و از نيكى ها بكاهند، آسمان فشرده شود
(بخيل گردد و ديگر نبارد) سال چون ماه و چون هفته و هفته چون روز و روز چون ساعت
شود (كنايه از اينكه بركت از زمان آنها برداشته مى شود و سالهاى آنها در بى ثمرى
چون ساعتى مى گذرد و در آن براى آخرت خود هيچ كسب نمى كنند و از آن بهره نمى
برند).
در فصل بارش باران ، باران نبارد، فرزندان كينه پدر و مادر را در
دل گيرند، مردم آن زمان را صورتهاى زيبا و سيرتهاى پست مى باشد، هر كس ايشان را
ببيند او را به شگفت درآورند (از اعمال زشت خود) هر كس با آنها معامله كند به او ظلم كنند،
صورتهاى آنها صورت انسانهاست ولى قلبهاى آنها دلهاى شياطين است ، پس (سخنان و
يا همنشينى و يا قلبهاى آنها) تلخ تر است از صبر (گياهى است زرد يا قرمز رنگ كه در
بلاد گرم مى رويد و بسيار تلخ مى باشد و در طب براى
اسهال به كار مى رود) ايشان از مردار گنديده تر و از سگ (قلبهايشان ) نجس تر (و
پليدتر است ) از روباه مكارتر و از اشعب - شخصى پر طمع است كه ضرب
المثل مى باشد - حريص و پرطمعتر مى باشند. از جرب چسبنده ترند (به دنيا) از كارهاى
زشتى كه انجام مى دهند بواسطه نهى از منكر دست نمى كشند. |
مرد از زن خود فرمان برد ولى پدر و مادرش را نافرمانى كند
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
(در آن زمان ) اگر با آنها سخن گوئى و براى آنها خبرى را
نقل كنى تو را تكذيب كنند، اگر آنها را امين شمارى با تو خيانت كنند، اگر به آنها پشت
كنى تو را غيبت كنند، اگر ثروتى داشته باشى حسد ورزند، اگر از آنها
بخيل باشى (و به آنها عطا نكنى ) دشمنت گردند. اگر آنها را موعظه كنى ناسزايت
گويند، به سخنان دروغ بسيار گوش مى دهند، محرمات الهى را بسيار مى خورند زنا را
حلال مى دانند (اگر پسر و دخترى ارتباط نامشروع داشته باشند عيب نمى دانند بلكه
تمدن مى شمارند) شراب و سخنها(ى فتنه انگيز) و طرب و آوازه خوانى و ساز و نوازها
را جايز مى شمارند. فقير در ميان ايشان خوار و
ذليل است و مؤمن ضعيف است و كوچك ، عالم و دانشمند نزد آنها بى ارزش است . فاسق و
گنه كار نزد آنها گرامى است ، ستمكار بزرگ شمرده مى شود (و مظلوم ) نزد آنها هلاك
شونده است (منطق آنها اين است كه زندگى براى قوى است ) نيرومند نزد آنها مالك دنياست
(و حق حيات دارد)،امر به معروف نمى كنند و نهى از منكر نمى نمايند، ثروتمندى را دولت
(و باعث عزت ) مى دانند، امانت را غنيمت دانسته (تصرف مى كنند) پيش آنها زكوة غرامت است
(دادن خمس و زكوة و حقوق واجبه را غرامت و ضرر مى پندارند و نمى دهند) مرد از زن خود
اطاعت مى كند (و از خود اراده اى ندارد) ولى به فرمان پدر و مادرش گوش نمى دهد و به
آنها ظلم مى كند، براى از بين بردن برادر خود مى كوشد، (در آن زمان ) صداهاى
اهل فجور بلند شود (كه مردم از هر طرف به سوى ضلالت مى خوانند) فساد و تبهكارى
و غناء و زنا را دوست مى دارند، با يكديگر معاملات حرام و ربوى انجام مى دهند، علماء مورد
سرزنش قرار گيرند (زيرا آنها مردم را از اين
اعمال نهى مى كنند و مردم به خاطر هوى به آنها بدگوئى مى كنند) در ميان ايشان
خونريزى بسيار شده قاضى هاى آنها رشوه مى گيرند، زنها با زنها جفت شوند و
خودشان را مى سازند و آرايش مى كنند آنچنانكه براى شوهر خود انجام مى دهند، و آشكار
گردد دولت بچه ها در هرجا و جايز شمرده شود خوانندگى زنهاى خواننده ، و رقاصه ،
و غناهاى حرام و آشاميدن مسكرات . |
در آخر زمان حج كنندگان بر سه دسته اند
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
مردها به مردها اكتفا كنند (و لواط انجام دهند) و زنها به زنها اكتفا كنند (و شوهر نگيرند)،
زنها بر زينها(ى اسب يا مطلق زين اسب و ماشين و غيره ) سوار شوند، زن بر شوهر خود
بر تمام امور غلبه داشته باشد، (در آن زمان ) حج كنندگان بر سه دسته اند:
ثروتمندان براى تفريح و خوشگذرانى حج مى كنند، مردمان متوسط براى تجارت و
فقيران براى پول در آوردن ، احكام الهى باطل شود، اسلام
باطل و ناچيز شمرده شود، دولت اشرار ظاهر گرديده ، ظلم و ستم در تمام شهرها جائز
(و رايج ) شود.
پس در آن زمان تاجر در تجارتش دروغ گويد (مقصود از تاجر فقط
اهل بازار و كسبه نمى باشند، ريخته گر در صياغت خود و هر صاحب شغلى در
شغل خويش ) پس كم شود كسبها و تنگ شود راه زندگى و معيشت (هر كس براى امرار معاش
خود پريشان است ) و مختلف شود مذهبها (هر كس به
دنبال كسى رفته ) بسيار گردد فساد و كم گردد راه هدايت ، پس در اين هنگام دلها سياه
شود و بر ايشان سلطان ستمگر حكومت كند، سخنان ايشان (چون با
عمل همراه نيست و از طرفى راجع به گناه و معصيت و نفاق است ) از صبر (آن گياه تلخ )
تلختر است قلبهاى آنها از مردار گنديده تر و بدبوتر مى باشد.
چون اين امور واقع شد (خداوند نعمتهاى خود را بردارد) دانشمندان از دنيا بروند و قلبها
فاسد گرديده گناه زياد شود، قرآن به دور افكنده شده مساجد آنها خراب گردد
(بواسطه نبودن نمازگزار) و آرزوها طولانى شود ولى عملها
تقليل يابد، در شهرها حصارهائى ساخته مى شود كه مخصوص انجام دادن يا برداشتن
چيزهاى عظيم است كه فرود آيد، در آن هنگام اگر يكى از آنها روز و شب نماز خواند
ثوابى براى وى ننويسند و نمازش را قبول نكنند زيرا نيت او در هنگام نماز اين است كه
چگونه به مردم ظلم كند و از چه راهى مسلمانها را فريب دهد. |
سخن مردم آن زمان فحش و دشنام است
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
(در آن زمان ) به دنبال رياست براى فخرفروشى و ظلم و ستم بر يكديگر مى روند،
اماكن آنها (منازل و دكانها و ساير ساختمانها) مسجدهاى آنها را تنگ مى كند (مسجدها را خراب
كرده مغازه و خيابان و غيره مى نمايند) در حق ايشان كافر حكم كند، بعضى بر بعضى
ستم مى كنند و دسته اى دسته اى را مى كشند از روى عداوت و دشمنى ، به آشاميدن
شرابها مباهات مى كنند، در ميان مساجد سازها مى نوازند و كسى بر ايشان انكار نمى كند،
در آن زمان زنازادگان و اشخاص پست بزرگانند، سرپرست آنها سفيهان ايشان هستند،
مالك اموال شود آنكه مالك نيست و اهل آن نمى باشد، پست فطرتى هستند از فرزندان پست
فطرتها، رؤ سا رياست را به كسى دهند كه مستحق آن نيست و تنگ شود خلق و خويها، و
فاسد شود زراعتها و آشكار گردد بدعتها و ظاهر شود فتنه ها، كلام و سخن
(متداول مردم آن زمان ) فحش و ناسزا است ، كار آنها وحشيگرى است و افعالشان پليد است
، ايشانند ستمكاران بى باكى كه در ستمگرى فروگذار نكنند (تا آخرين درجه ستم
كنند) بزرگان (ثروتمندان و اشراف ) آنها بخيلها و گدايانند (زيرا با ربا و عنوانهاى
ديگر از ديگران پول مى گيرند) فقهاى ايشان فتوى مى دهند آنطور كه بخواهند (نه
آنطور كه خداوند فرموده است ) قضاوت آنها حكم كنند به آنچه نمى دانند و اكثر آنها به
دروغ شهادت مى دهند، هر كس نزد او درهم (پولى هست و ثروتى دارد) نزد آنها بلند است
و هر كس كه او را فقير يابند نزد ايشان خوار است ، فقير و محتاج نزد ايشان مطرود و
مبغوض است . ولى ثروتمند (اگر چه بى دين باشد) محبوب و مخصوص است ، آنكه
شايسته و صالح است گلويش گرفته و راهها بر او بسته است .
هر سخن چين دروغگوئى را بزرگ مى شمارند، خداوند سرهاى آنها را به زير افكند (آنها
را ذليل مى گرداند) و قلبهايشان را كور مى گرداند، غذاهاى آنها پرنده ها و تيهوهاست ،
پوشاكشان خز يمانى و ابريشم است ، ربا و شبهات را
حلال مى دانند، شهادت را به يكديگر قرض مى دهند (يكى در حكمى به دروغ به نفع
ديگرى شهادت مى دهد تا او هم در حكم ديگرى به نفع وى شهادت دهد).
در علماى خود ريا مى كنند، عمرهايشان كوتاه است ، سخنى از كسى
مقبول نيست نزد آنها مگر از فرد سخن چين (دروغگو و جاسوس )،
حلال را حرام مى گردانند.
كار آنها زشتيها است ، باطل را در ميان خود تدريس مى كنند و از كارهاى زشت باز نمى
ايستند، نيكان آنها از اشرار خوفناك هستند، همديگر را در غير ذكر خداى تعالى پشتيبانى
مى كنند (در اعمال زشت به هم كمك مى دهند).
محارم را هتك كرده پاره مى نمايند، با هم مهربان نيستند و از همديگر روى گردانند،
نيكوكار را رد مى كند و از گنه كار استقبال مى نمايند، هر كس به آنها بدى كند او را
احترام مى كنند (از ترس ، ولى به نيكان خود چون از آنها نمى ترسند، احترام نمى
گذارند و ناصح را از خائن نمى شناسند، (هنرپيشگان فاسد و خائنين را احترام مى كنند)
اولاد زنا زياد گردد. |
مردان آخر زمان را غيرت نيست
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
(در آن زمان ) پدران از اعمال زشت فرزندان خود شادمانند، پس آنها را نهى نمى كنند و از
آن اعمال ، باز نمى دارند، مرد از زن خود زشتى مى بيند ولى او را نهى نمى كند (بلكه )
از آن پولى كه زن از سرمايه بى عفتى خود به دست آورده مى گيرد تا آنجا كه اگر
زن او را تماما بى عفت سازند اهميت نمى دهد، اگر درباره آن زن كلام قبيح بشنود گوش
نمى دهد (زيرا براى او قابل اهميت نيست ) پس اوست همان بى غيرتى كه خدا براى او
سخن نپذيرد (دعاى ديگران در حق وى مستجاب نشود) و نه كار درستى و نه عذرى ، خوردن
آن پول بر او حرام است و نكاح او حرام و در شرع اسلام
قتل او (آن زن ) واجب و همچنين واجب است كه در ميان مردمان رسوا كنند او را، و در روز قيامت
به جهنم واصل خواهد شد. در آن زمان پدر و مادرها را دشنام دهند، بزرگان
ذليل شوند، فرومايگان بلند شوند، پريشانى و ديوانگى بسيار شود، (كارهاى مردم از
روى عقل نيست ، اگر از آنها بپرسى كه چرا چنين مى كنيد جواب عقلائى ندارند)، چقدر
نادر است برادرى در راه خداوند تعالى و چقدر ناياب است درهم
حلال ، حال مردم به بدترين حالات برمى گردد، پس در آن وقت دوران مى كند دولتهاى
شياطين و بر ناتوانان حمله مى كنند همانند حمله يوزپلنگ به شكار و طعمه خود،
ثروتمند از ثروت خود بخل ورزد، فقير دين را به دنيا فروشد، پس اى واى بر فقير و
آنچه بر او مى آيد از زيانكارى (در دو دنيا) و ذلت و خوارى در آن زمان ، زمانى كه اهلش
را بيچاره كند، زود است كه طلب كنند (فقراء) آنچه را كه براى آنها
حلال نيست ، پس چون چنين شد فتنه هائى بر آنها روى آورد كه تاب مقابله با آن نداشته
باشند و همانا اول آن فتنه از شخص حجرى (قصبه اى است از بحرين ) و رقطى (به
شخصى گويند مرض پيس دارد) شروع مى شود و آخر آن به سفيانى و شامى ختم مى
گردد. |
مردم دنيا از ديدگاه على عليه السّلام
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
در آن هنگام شما بر هفت دسته ايد: طبقه اول : در آن بسيارى تقوى و نيكوكارى است تا
سال هفتاد هجرت (و در نسخه ديگر اهل سخت و دشوار زندگى كردن و
اهل قضاوت هستند تا سال هفتادم هجرى ). طبقه دوم :
اهل بذل و بخشش و مهربانى هستند تا سال دويست و سى هجرى ، طبقه سوم :
اهل پشت نمودن و قطع رابطه با يكديگرند تا
سال پانصد و پنجاه هجرى ، و طبقه چهارم : اهل سگ صفتى و حسد هستند تا
سال هفتصد هجرى ، طبقه پنجم : اهل تكبر و تهمت هستند تا
سال هشتصد و بيست هجرى ، طبقه ششم : اهل هرج و مرج و خونريزى و سگ صفتى دشمنان و
ظهور اهل فسق و خيانت هستند تا سال نهصد و چهل هجرى و طبقه هفتم : پس ايشان
اهل مكر و فريب و غدر و جنگ و فسق و تفرقه و دشمنى و لهو و بازى هاى بزرگ
شهوترانيها و ساز و نوازهاى حرام و كارهاى مشكل (يا از نظر دينى كه گناهان بزرگ و
يا از نظر دنيوى صنايع بسيار مهم ) و مرتكب شدن شهوات و خرابى شهرها و ديوارها و
انهدام عمارات و قصرها مى باشند و در اين طبقه ظاهر مى شود آن ملعون (سفيانى ) از
بيابان شوم و در اين طبقه است آشكار شدن پرده حيا و فرجها (زنها پرده عفت خود را عقب
مى زنند) و در اين طبقه بر همين حال هستند تا آنكه قائم مهدى صلوات الله على ظهور كند.
پس از آن حضرت به درخواست بزرگان كوفه احوالات شهرها و اشخاص جانى و
فرمانروايان را بيان نمود و از خرابى شهرها و پادشاهان ممالك خبر داد. |
واى بر فلسطين و آنچه از بلا بر وى وارد شود
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
از جمله راجع به رى فرمود: اى واى بر رى و آنچه بر اين شهر آيد از
قتل عظيم و اسيرى زنان و ذبح اطفال و نابودى مردان . اى واى بر شهرهاى فرنگ و آنچه
بر آنها از اعراب رسد، اى واى بر شهرهاى سند و هند و آنچه از
قتل و ذبح و خرابى در آن زمان واقع مى شود تا آنجا كه راجع به فلسطين فرمود: آگاه
باش واى بر فلسطين و آنچه بر آن شهر از فتنه هاى كمر شكن وارد خواهد شد، آگاه
باشيد اى واى بر اهل دنيا و آنچه بر آن از فتنه ها وارد خواهد شد در آن زمان ، و (اى واى )
بر تمام شهرهاى غرب و شرق و جنوب و شمال ، آگاه باشيد كه مردم بعضى بر
بعضى سوار شوند و جنگهاى دائمى بر آنها حمله كنند، اين (ستمها) بواسطه آن اعمالى
است كه خودشان انجام داده اند و پروردگار تو هيچ بر بندگان ظلم نمى كند.
آنگاه بعد از كلامى فرمود: اى گروه مردم در اين سخنان من شك مى كنيد كه من تكلم نكرده
و ادعائى ننمودم كه بر دروغ باشد و شما را خبر نمى دهم مگر به آنچه
رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم مرا تعليم داده است ، همانا مرا هزار مساءله آموخت
كه از هر مسئله اى هزار باب از علم و از هر بابى ، صد هزار باب گشوده مى شود، شما
را به اين خبرها خبر دادم با كمى صبر شما، پس چقدر شگفت آور است ، بسيارى فتنه هاى
شما و پليدى زمان شما و خيانت حكام شما و ظلم قضاوت شما و سگ صفتى تجار شما و
بخل فرمانروايان شما و آشكار شدن اسرار شما و لاغر شدن جسمهاى شما و بسيارى
آرزوها و زيادى شكايتهاى شما، چقدر شگفت آور است كمى معرفت شما و ذلت فقير و تكبر
اغنياء و كمى وفاى شما.
انالله و انااليه راجعون از اهل آن زمان ، در ميان ايشان مصيبتها وارد شود ولى آنها را
بزرگ ندانند، شيطان با بدنهاى آنها آميخته و در اجسامشان و خونهايشان جاى گرفته و
آنها را به تهمت وسوسه مى كند تا مرتكب فتنه هاى شهرها بشوند. (در آن زمان ) مؤمن
مسكين و دوستدار ما گويد: من از ناتوانانم ، بهترين مردم در آن هنگام كسى است كه ملازم
نفس خود باشد و در خانه خود مخفى شود و با مردم آميزش نكند و ديگر آن كسى كه نزديك
بيت المقدس ساكن شود و آثار انبياء را طلب كند. |
اگر شما را به دشنام ما وادار كردند
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
اى گروه مردم : ظالم و مظلوم ، جاهل و عالم ، حق و
باطل ، عدل و ستم ، با هم يكسان نيستند، آگاه باشيد كه براى خدا راههاى معلوم و
واضحى است ، هيچ پيامبرى نيست مگر اينكه ضد و دشمنانى دارد كه مى خواهند نور آنها را
خاموش كنند، ما خاندان پيامبر شما هستيم ، آگاه باشيد كه اگر شما را به ناسزاگوئى
به ما وادار كنند، پس ما را ناسزا گوئيد و اگر شما را به دشنام به ما وادار كردند، پس
ما را دشنام دهيد و اگر شما را به لعنت ما وادار كردند، ما را لعنت كنيد.
(اما) اگر شما را به بيزارى (قلبى ) از ما دعوت كردند پس از ما بيزارى نجوئيد و
گردنهاى خود را در معرض شمشيرها قرار دهيد، ولى يقين خود را حفظ نمائيد، هر كس كه از
ما به قلبش بيزارى جويد، خدا و رسول او از او بيزارى جويند، آگاه باشيد كه ناسزا و
دشنام و لعن به ما نمى رسد. سپس فرمود: اى واى بر مسكينهاى اين امت ، آن مسكينها همان
شيعيان و دوستان ما هستند، ايشان نزد مردم كافرند (ايشان را كافر حساب مى كنند) ولى
نزد خدا نيكانند، در نزد مردم دروغگويانند ولى نزد خدا راستگويانند، در نزد مردم
ستمگرانند ولى نزد خدا مظلومين هستند، در نزد مردم جائر ولى نزد خدا عادلند، در نزد مردم
زيانكار ولى نزد خدا سود برندگانند، به خدا قسم با ايمان خود رستگار شدند و
منافقين هلاك گرديدند.اى گروه مردم : انما وليكم الله و رسوله والذين آمنوا الذين
يقيمون الصلواة و يؤ تون الزكاة و هم راكعون (440).
يعنى همانا ولى و سرپرست شما فقط خدا و پيامبر و آنهائى هستند كه ايمان آورده و نماز
را برپا داشته ، در حال ركوع صدقه (مستحبى ) مى دهند (كه منظور على عليه السّلام
است ) اى گروه مردم گويا گروهى از ايشان را مى بينم (كه به من تهمت زنند) و گويند
على بن ابيطالب علم غيب دارد و اوست پروردگارى كه مى ميراند و زنده مى گرداند و او
بر هر كارى تواناست ، قسم به پروردگار كعبه دروغ مى گويند، اى مردم درباره ما
آنچه خواهيد بگوئيد ولى ما را مخلوق خدا بدانيد.
آنگاه بعد از ذكر اعمال سفيانى و ديگران فرمود: در اين هنگام ملائكه در آسمانها مضطرب
شوند و خداوند به قائم از ذريه من كه صاحب الزمان است اجازه خروج مى دهد آنگاه خبر او
در هر مكانى شيوع يافته و جبرئيل بر صخره بيت المقدس فرود آمده براى
اهل دنيا فرياد مى زند:
(قد) جاء الحق و زهق الباطل كان زهوقا.(441)
سپس حضرت آهى كشيد و ناله اى زد و فرمود: بنى اذا ما جاشت الترك فانتظر
الخ (كه در فصل حضرت مهدى عليه السّلام ذكر شد) آنگاه فرمود:
جبرئيل در صيحه خود صدا مى زند اى بندگان خدا بشنويد آنچه را كه مى گويم ، همانا
اين مهدى آل محمد است كه از مكه خروج كرده ، او را اجابت كنيد. |
|