59)) حاجيان دروغين
مراسم حج بود، ابونصير يكى از شيعيان پاك و شاگردان مخلص امام صادق (ع ) با آن
حضرت در مراسم حج شركت نمود، او با امام صادق (ع ) با هم كعبه را طواف مى كردند.
بانوى هوشمندى ، دخترش را شوهر داد، شب زفاف ، هنگامى كه مى خواستند دخترش را به
خانه بخت ببرند، او طلبيد، و ده سفارش زير را به او نمود و تاءكيد كرد كه براى
زندگى سالم زناشوئى حتما به اين ده دستور،
عمل كند.
آيت اللّه شيخ محمّد تقى بافقى از علماى ربّانى و عارفان وارسته و مجاهد بود، و در
عصر مرجعيت آيت اللّه شيخ عبدالكريم حائرى ، از مدرسين معروف حوزه علميه قم بود و
بسال 1322 شمسى در تبعيدگاه خود (شهر رى ) رحلت كرد و قبر شريفش در مسجد بالا
سر در جوار مرقد مطهر حضرت معصومه (س ) است .
يكى از علماى ربّانى نقل مى كرد: در ايام طلبگى دوستى داشتم كه ساعتى داشت و بسيار
آن را دوست مى داشت ،
به رسول خدا (ص ) خبر رسيد كه جوانى از مسلمين در
حال جان كندن است ، حضرت بى درنگ كنار بستر او آمد، و او را تلقين نمود و فرمود:
بگو: لا اله الّا اللّه .
كارتين ملكه و امپراتور روسيه تزارى ، زنى بسيار سختگير و بى رحم بود، يكى از
صرّافهاى او (يعنى كسى كه پولهاى انباشته شده او را
تبديل به ارزهاى مختلف خارجى مى كرد) بنام ((سودرلاند)) سگى را به آن ملكه هديه
نمود، كارتن آن سگ را پذيرفت و چون سودرلاند، آن را هديه نموده بود، نام آن سگ را
((سودرلاند)) گذراند.
مدتى قبل (اواخر ارديبهشت 1370 ش ) خبرگزاريها گزارش دادند كه رهبر و نخست وزير
هند ((راجيو گاندى )) بر اثر انفجار مواد منفجره كشته شد، تحقيقات درباره آن مواد و
قاتل يا قاتلين ادامه يافت ، در آخرين تحقيقات درباره آن مواد و
قاتل يا قاتلين ادامه يافت ، در آخرين تحقيقات چنين بدست آمد:
مرحوم آيت اللّه سيّد ابوالقاسم كاشانى (قدّس سرّه ) از علماى بر جسته و مجاهد و با
شهامتى بود كه همواره با رژيمهاى فاسد در عراق و ايران در مبارزه بود، از اين رو
هميشه در زندانها و تبعيدها به سر مى برد، او در
سال 1303 ه ق در تهران متولّد شد و بسال 1381 ه ق (مطابق
سال 1340 شمسى ) در تهران رحلت كرد، قبر شريفش در يكى از حجره هاى نزديك
بارگاه حضرت عبدالعظيم (ع ) است .
يكى از مسلمين بيمار شد و بسترى گرديد، پيامبر (ص ) جوياى
حال او شد، گفتند: او بيمار و بسترى است ، آنحضرت به عيادت او رفت ، وقتى كه به
بالين او آمد ديد در حال جان دادن است .
پس از آنكه حضرت حمزه عموى پيامبر اسلام (ص ) در جنگ احد به شهادت رسيد، دشمن
بدن او را مثله كرد، يعنى مقدارى از گوش و بينى و سر انگشتان او را بريد و شكمش را
دريد و جگرش را بيرون آورد...
در جنگ احد بسيارى از رزمندگان اسلام از جمله حضرت حمزه (ع ) به شهادت رسيدند، و
شايع شد كه شخص پيامبر (ص ) نيز شهيد شده است . پس از جنگ زنهاى مدينه از مدينه
به سوى احد حركت كردند و به استقبال پيامبر (ص ) شتافتند و همه بجاى شهيدان خود،
از پيامبر (ص ) سراغ مى گرفتند.
عصر خلافت ابوبكر بود، گروهى از مسيحيان به سرپرستى اسقف و عالم بلند پايه
خود به مدينه آمدند، جوياى خليفه رسول خدا (ص ) شدند، مردم ابوبكر را معرّفى
كردند، آنها نزد ابوبكر رفته و سؤالاتى مطرح كردند، ابوبكر براى گرفتن پاسخ
صحيح ، آنها را به محضر امام على (ع ) فرستاد، آنها نزد امام آمدند در ميان سؤالات خود،
يكى از سؤالاتشان اين بود: ((خدا در كجا است ؟))
عصر خلافت عمر بود، در دادگاه او ثابت شد كه پنج نفر،
عمل منافى عفّت (زنا) انجام داده اند، او درباره همه دستور يكنواخت داد.
عصر رسول خدا (ص ) بود، يك سال قحطى و خشكسالى سراسر حجاز را فرا گرفت ،
گندم و جو كمياب شد، جمعى از مسلمين به حضور
رسول خدا (ص ) آمده و عرض كردند: ((اى رسول خدا (ص ) غذا ناياب شده و گندم و جو
وجود ندارد، فقط در نزد فلان كس مقدارى از گندم و جو يافت مى شود)).
سالى قحطى و كمبود غذائى مدينه را فرا گرفت ، و قيمتها بالا رفت و عده اى از
مستضعفين گندم و جو را مخلوط كرده و نان مى پختند و آن را مى خوردند، امام صادق (ع ) در
آغاز آن سال خوبى براى مخارج سال خود تهيه كرده بود، وقتى كه ديد در وسطهاى
سال مردم در مضيقه غذا هستند، به غلام خود فرمود: مقدارى جو خريدارى كن و با گندمى
كه داريم مخلوط نما، يا گندم را بفروش ، تا غذاى ما با غذاى ساير مردم يكنواخت باشد.
معتّب يكى از غلامان امام صادق (ع ) مى گويد: روزى امام صادق (ع ) به من فرمود: قيمت
كالاهاى غذائى در مدينه خيلى گران شده است ، ما چه اندازه آذوقه غذائى داريم ؟
اواخر عصر پيامبر (ص ) بود، پيامبر (ص ) على (ع ) را براى ارشاد مردم يمن و حكومت و
قضاوت بين آنها به يمن و حكومت و قضاوت بين آنها به يمن فرستاد، در آن ايام حادثه
عجيبى به شرح زير در يمن رخ داد:
يكى از اساتيد نقل مى كرد، دوران جوانى امام خمينى (قدّس سرّه ) بود، ايشان به قم
براى تحصيل و تدريس آمده بودند و هنوز به مقام مرجعّيت نرسيده بودند. روزى يك نفر
قلدر به مدرسه فيضّيه آمد و شروع كرد به عربده كشيدن و به طلبه هاى اندك مدرسه
فيضيّه بد گفتن ، با توجه به اينكه زمان رضاخان بود و افراد ضدّ آخوند از طرف
رضاخان حمايت مى شدند.
عصر مرجعيت حضرت آيت اللّه العظمى بروجردى (ره ) بود، در مساءله ازدواج مرد مسلمان
با زن اهل كتاب (يهودى ، مسيحى يا مجوسى )فتواى ايشان (بر خلاف مشهور) اين كه
ازدواج مرد مسلمان - خواه ازدواج دائم باشد يا ازدواج موقت - با زن
اهل كتاب جايز است ، در آن زمان شاه (محمّد رضا پهلوى مخلوع ) تصميم گرفته بود با
يك دختر ايتاليائى ازدواج دائم كند، دستگاه شاهى ، عده اى را در چند نوبت نزد آيت اللّه
بروجردى فرستاد تا فتواى آقا را در مورد فوق بدست آورد، آنها هدف خود را نمى
گفتند، بلكه به صورت عادى براى گرفتن چنان فتوائى ، رفت و آمد مى كردند.
يكى از دانشمندان كه در تعبير خواب نيز وارد بود به حضور آيت اللّه العظمى
بروجردى آمد و گفت : شخصى در خواب ديده است : ((تمام صفحات قرآن از بين رفته و
تنها يك صفحه آن باقى است ))، و من تعبير كرده ام كه آن صفحه باقى مانده
حضرتعالى هستيد!
عصر سلطنت ناصرالدين شاه قاجار بود، گر چه سراسر سلطنت او به يك دستگاه
طاغوتى و استبدادى مبدل شده بود، ولى گاهى جرقه اى در غروب پيدا مى شود، ميرزا
محمّد تقى خان اميركبير كه يك مسلمان غيور و متعبّد بود، در اين دستگاه راه يافت ، وى در
اوائل سلطنت ناصرالدين شاه به نام عزّت الدوله ازدواج كرد.
خواجه حافظ شيرازى در زندگى بسيار ساده مى زيست ، و در سلك فقيران و روش خاك
نشينان بوده و هيچ تعينى براى خود قائل نبود.
عايشه دختر ابوبكر از همسران پيامبر (ص ) بود، هنگامى كه معاويه روى كار آمد، در
سال 57 ه.ق به حجاز مسافرت كرد تا از مردم براى ولايت عهدى پسرش يزيد بيعت
بگيرد.
مروان بن حكم در عصر خلافت معاويه ، فرماندار مدينه بود، و با قدرت و گستاخى تمام
، بر ضدّ على (ع ) و آل على (ع )
در يكى از روستاهاى كاشان دخترى از خانواده مذهبى و سادات ، به بيمارى سختى مبتلا
شد دستها و پاهايش فلج گرديد و...او را به بيمارستان بردند و تحت نظر پزشكان
متعدّد قرار گرفت ولى خوب نشد، او را به روستا برگرداندند، همچنان بسترى بود و
آثار بيمارى او را از تحرك باز داشته بود.
|