127)) نزول آيه ولايت على (ع)
روزى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) در مسجد مدينه ، نماز ظهر مى خواند، على (ص )
نيز حاضر بود، فقيرى وارد مسجد شد، و از مردم خواست كه به او كمك كنند، هيچ كس به
او چيزى نداد.
جالب اينكه حسان بن ثابت شاعر متعهد و مورد
قبول مسلمين ، در مورد بزرگداشت اين حادثه عظيم اشعارى سرود، كه در آن اشعار آمده :
احمد بن محمد بن احمد خوارزمى معروف به ((ابوريحان بيرونى )) حكيم و رياضيدان و
طبيب و ستاره شناس همعصر ابوعلى سينا بود، و بين اين دو دانشمند بزرگ اسلامى قرن
چهار و پنج ، نامه هاى علمى فراوان رد و بدل مى شد. و بحثهاى فراوان تحقق يافت .
مى دانيم كه شخص شماره يك ، و رهبر فدائيان اسلام ، روحانى شهيد سيد مجتبى نواب
صفوى بود براى اسلام براستى حماسه ها آفريد و سرانجام بدست دژخيمان پهلوى
به شهادت رسيد.
در سال پنجم هجرت ، جنگ خندق ، واقع شد، مشركان قريب يك ماه ، مدينه را محاصره
كردند، ولى بخاطر وجود خندق ، نتوانستند كارى از پيش ببرند، با اينكه طوائف مختلف
يهود مدينه و اطرافش ، به آنها قول كمك داده بودند، با از دست دادن پنج نفر از
قهرمانان خود (مانند عمرو بن عبدود و نوفل بن عبداللّه و...) عقب نشينى كرده و به سوى
مكّه برگشتند.
عبداللّه بن عباس گويد: سلمان را در عالم خواب ديدم ، به او گفتم : ((آيا تو غلام آزاد
كرده رسول خدا (ص ) نبودى ؟ گفت : آرى بودم ، ديدم تاج ياقوتى بر سر دارد و
لباسهاى عالى بهشتى بر تن پوشيده ، گفتم : اى سلمان ، اين منظره حكايت از مقام عالى
تو مى كند كه خداوند به تو عطا كرده ، گفت : آرى ، گفتم : تو در بهشت ، بعد از ايمان
به خدا و ايمان به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) چه چيز را بهتر از همه چيز ديدى
؟
يكى از حاجى ها تعريف مى كرد، در مكّه مشغول طواف كعبه بودم ، بانوئى را ديدم دست
به حجرالاسود گذاشته ، با شور و شوق خاصى مى گفت : ((خداوندا اين دو قربانى را
از ما قبول كن )).
پس از جنگ احد، حضرت على (ع ) در حالى كه هشتاد زخم بزرگ به بدنش رسيده بود به
بدنش رسيده بود به مدينه برگشت و بسترى شد.
شخصى از عمربن خطاب پرسيد: تفسير كلمه ((سبحان اللّه )) چيست ؟
صالح هروى گويد: شنيدم از حضرت رضا (ع ) كه فرمود: ((خداوند رحمت كند بنده اى را
كه ، امور و برنامه ما را زنده بدارد)).
رسول اكرم (صلى اللّه عليه و آله ) در شب معراج ، از درگاه خداوند پرسيد: ((بهترين
اعمال ، چيست ؟)).
ابوحمزه ثمالى گويد: از امام سجاد (ع ) شنيدم فرمود: ((وقتى كه روز قيامت بر پا مى
شود، خداوند متعال ، انسانهاى قبل و بعد را در يك سرزمين ، جمع مى نمايد، سپس منادى (حق
) فرياد مى زند: ((اهل فضل كجايند؟!)).
در مدينه يكى از مسلمانان بنام ((ثوبان )) بسيار پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) را
دوست داشت به گونه اى كه شيفته و شيداى
جمال و كمال پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) بود، هر وقت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله )
را نمى ديد، پريشان مى شد.
شهيد آيت اللّه سيد حسن مدرس (كه توسط دژخيمان رضاشاه در تبعيدگاه خواف در دهم
آذرماه 1317 شمسى هنگام افطار روز 27 ماه رمضان 1356 قمرى به شهادت رسيد) از
آزاد مردان بى بديل تاريخ است .
معمولاً وقتى از افراد سئوال مى شود معنى ((اللّه اكبر)) چيست ؟ در پاسخ گويند يعنى
((خدا از همه چيز بزرگتر است )).
در سال سوم هجرت ، جنگ احد بين مسلمانان و مشركان در دامنه كوه احد (نزديك مدينه ) واقع
شد، و در قسمت آخر جنگ ، به عللى مسلمانان شكست خوردند، و مشركان به فرماندهى
ابوسفيان ، پيروزمندانه با كمال غرور به مكّه بازگشتند.
محمد بن على بن نعمان كوفى معروف به ((مؤمن الطاق )) از شاگردان برجسته امام
صادق (ع ) بود، نظر به اينكه او مغازه اى در
محل ((طاق المحامل )) كوفه داشت ، به ((مؤمن الطاق )) معروف گرديد، ولى مخالفان
آنقدر از ناحيه بحثها و استدلالهاى او، ورشكسته شده بودند كه او را ((شيطان الطاق ))
مى خواندند.
سيد مرتضى برادر سيد رضى (رضوان اللّه تعالى عليهما) از مراجع تقليد و از
بزرگان و علماى وارسته و معروف شيعه در قرن پنجم بود،
بسال 436 هجرى قمرى در بغداد درگذشت ، و مطابق
نقل صيح ، نخست پيكرش را در بغداد به امانت گذاردند و سپس با پيكر مقدس برادرش
سيد رضى (مؤ لف نهج البلاغه ) به كربلا
حمل شد و در آنجا دفن گرديد.
يكى از اهالى مدينه گويد: حضرت رضا عليه السّلام (طبق دستور ماءمون ) از مدينه به
سوى خراسان رفت ، من چهار هزار درهم از آن حضرت طلب داشتم كه فقط من و آن حضرت
مى دانستيم ، فرداى آن روز امام جواد عليه السّلام براى من پيام فرستاد كه به نزد ما
بيا، من به خانه آن حضرت رفتم ، فرمود: حضرت رضا (ع ) از مدينه رفت ، آيا تو
چهار هزار درهم از آن حضرت طلب دارى ؟ گفتم : آرى ، گوشه جانماز را بلند كرد، ديدم
دينارهائى در آنجا است ، آنها را بابت طلبكاريم به من داد كه قيمت روز آنها چهار هزار
درهم بود.
حجاج بن يوسف ثقفى نماينده عبدالملك (پنجمين خليفه اموى ) در عراق ، از ظالمان و
خونخواران كم نظير تاريخ است ، و دشمنى او با امام على (ع ) و
آل على آنچنان بود كه نام شيعه على (ع ) بودن كافى بود كه حكم اعدامش را صادر كند.
عبيد زاكانى در تاريخ ايران معروف است ، و اين معروفيت او از كار شاعرى و طنزگوئى
و شوخ طبعى او به وجود آمد، او در سال 690 قمرى در روستاى زاكان (پانزده كيلومترى
شمال غربى قزوين ) به دنيا آمد و در سن 82 سالگى در
سال 772 درگذشت .
امام باقر (ع ) فرمود: عبدالملك (پنجمين خليفه اموى ) سالى در مراسم حج شركت كرد،
هنگام طواف ، شخصى را ديد كه بدون توجه به شوكت و طمطراق او، با
كمال بى اعتنائى به دستگاه سلطنتى عبدالملك ،
مشغول طواف است ، پرسيد: ((اين شخص كيست ؟)).
روزى ناصرالدين شاه قاجار با گروهى از درباريان به ديدن ((طاق كسرى )) (كه در
مدائن نزديك بغداد واقع است و از آثار انوشيروان مى باشد) رفتند، در آنجا ناصرالدين
شاه از همراهان پرسيد: ((به نظر شما من عادلترم يا انوشيروان ؟!)).
گويند: وقتى كه نمروديان بيابان وسيعى را پر از هيزم كرده و آن را به آتش
مبدل ساختند تا حضرت ابراهيم (ع ) را درون آتش افكندند، آتش آنقدر زياد بود، كه
پرندگان تا چهار فرسخ نمى توانستند در فضا پرواز كنند، در اين ميان زنبورى
دهانش را پر از آب كرد و بر آتش ريخت ، جبرئيل از او پرسيد: ((اين مقدار آب چه سودى
دارد؟)) او در پاسخ گفت : ((خداوند هر كسى را به اندازه قدرتش ، تكليف مى كند))،
خداوند عمل زنبور را قبول كرد و او را يعسوب (امير) زنبورها قرار داد، يعسوب داراى دو
ويژگى است 1- جثه بزرگ دارد2- نيش ندارد، زنبوران تحت فرمان او با نظم خاصى
زندگى مى كنند.
محمد على شاه قاجار (ششمين شاه قاجار كه در
سال 1327 از سلطنت خلع شد) مخالفت مشروطيت بود، در كاشان براى سركوبى
آزاديخواهان ، عده اى از اشرار را به رياست ((نايب حسين كاشى )) ماءمور كرده بود، نايب
حسين ، جنايات هولناكى انجام داد، و تنها در قرسه نشلج از توابع كاشان 36 نفر از
دهقانان بدست مزدوران مهاجم نايب حسين كشته شدند.
|