فصل دوّم : شرايط نمازى كه انسان را از كردار و گفتار زشت بازمى دارد
كراجكى در كتاب كنزالفوائد ذكر كرده كه در حديث آمده كه : ابوجعفر منصور
[خليفه عبّاسى ] در روز جمعه اى در حالى كه بر دست حضرت صادق جعفر بن محمّد (ع )
تكيه زده بود، بيرون آمد. مردى - كه رزام آزاد شده خالد [يا: خادم ] بن عبداللّه ناميده مى
شد - گفت : اين كيست كه آنقدر در نزد اميرالمؤمنين يعنى منصور ارجمند است كه وى بر
دست او تكيه زده است ؟
گفته شد: او، جعفر بن محمّد صادق - صلّى اللّه عليه - است ؟
وى گفت : به خدا سوگند، نمى دانستم [اگر مى دانستم ،] بى گمان آرزو مى كردم كه
گونه ابى جعفر [منصور، برزير] نعلين و پاى افزار جعفر مى بود. سپس در جلو
منصور ايستاد و گفت : اى اميرالمؤمنين ! آيا اجازه هست سؤ الى بكنم ؟ منصور گفت : از
ايشان [يعنى امام صادق (ع )] بپرس . [وى گفت : من مى خواهم از تو بپرسم . منصور گفت
: از او بپرس .]
پس رزام رو به امام جعفر بن محمّد(ع ) كرد و گفت : مرا از نماز و حدود و احكام آن خبر ده .
حضرت صادق (ع ) فرمود: نماز چهار هزار حدّو حُكم دارد كه تو نسبت به همه آنها مورد
بازخواست قرار نمى گيرى . گفت : تنها حدود و احكامى را كه ترك كردن آن جايز نيست و
نماز جز به آن كامل نمى گردد، بفرما.
امام صادق (ع ) فرمود: نماز كسى تامّ و كامل است كه طهارت
كامل داشته ، و كامل و بالغ بوده (21)، و ساتر داشته باشد، و راست بايستد، و نسبت
به خدا شناخت و معرفت داشته و [در پيشگاه او] بايستد، و آرام گرفته و اظهار خشوع و
تواضع نموده و استوار باشد، آنگاه ميان حالت نوميدى و آزمندى ، و شكيبايى و بى
تابى بايستد، به گونه اى كه گويى نويد پروردگار تنها متوجّهِ او، و وعده عذاب
تنها براى اوست ، و تمام اموال و دارايى خويش [يا: آرمانهاى خويش ] را در راه خدا
بذل نموده و تمام اهداف [يا: وجود و تعلّقات خود را]
خيال انگاشته ، و نَفْس خود و هرچيز ارجمند در نزد خويش را در راه خشنودى خداوند
بذل نموده ، و بدون اينكه انتظار چيزى را بكشد، پيش به سوى او وسطِ راه و راه راست
را طى نمايد، و وابستگى هاى اهتمام ورزيدن را با چشمِ توجّه به خداوندى كه قصد سير
به سوى او را نموده و مى خواهد به درگاه او وارد شده ، قطع نمايد، و از او اجازه ورود
بگيرد.
پس هرگاه كسى اينچنين عمل كند،نمازش همان نمازى خواهد بود كه به خواندن آن امر، و از
آن خبر داده شده است كه : براستى نماز انسان را از كردار و گفتار زشت و ناپسند باز
مى دارد.(22)
آنگاه منصور رو به امام صادق (ع ) كرده و عرض كرد: اى اباعبداللّه ، ما پيوسته از
درياى [علم ] تو استفاده نموده ، و به سوى تو نزديكى مى جوييم ، ما را از كورى
باطنى بينا گردانيده ، و به نور هدايت خويش ، شب تاريك و امور پيچيده را روشن مى
نمايى ، و لذا ما همواره در انوار پاكيزه و درياى لبريز دانش تو شناور هستيم .(23)
كيفيّت نيّت در عبادات
ناگفته نماند: از آنجا كه در خطبه اين كتاب كيفيّت نيّت را توجّه داديم و به روشنى
بيان كرديم كه : بنده بايد خداوند - جلّ جلاله - را تنها از آن جهت كه شايسته عبادت و
بندگى است بپرستد، لذا در موارد بسيارى از عبادات ، چگونگى الفاظ نيّت را ياد آور
نمى شوم .
و ديگر اينكه - چنانكه اشاره خواهيم كرد - نيّت ، همان قصد و تصميم انسان براى انجام
عبادت است (24) و اين چيزى نيست كه بر او مخفى بماند. آيا نمى بينى كه مولايمان امام
صادق (ع ) هنگامى كه شروط نماز را برشمرد، نيازى به ذكر نيّت نديد، و جهت آن اين
است كه نيّت به خودى خود، در آنچه آن بزرگوار (ع ) بدان اشاره فرمود،
داخل است و لذا آن را ذكر نفرمود.
فصل سوّم : فضيلت و آثار دعا از ديدگاه قرآن
1 - خداوند - جلّ جلاله - مى فرمايد:
قُلْ: ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبّى ، لَوْلا دُعآؤُكُمْ. فَقَدْ كَذَّبْتُمْ، فَسَوْفَ يَكُونُ لِزاماً.
(25)
- بگو: اگر دعايتان نبود، پروردگارتان چه اعتنايى به شما داشت ، زيرا مسلّماً شما
تكذيب نموديد، و لذا تكذيبتان همواره ملازم شما خواهد بود.
خداوند در اين آيه شريفه براى مخاطبَين آن هيچ جايگاه و مقامى در صورتى كه دعا
نداشته باشد، قرار نداده ؛ بنابراين ، از اين كلام فهميده مى شود كه جايگاه و منزلت
انسان در نزد خداوند - جلّ جلاله - به اندازه دعا، و ارزش او به قدر اهتمام به مناجات و
خواندن اوست .
شايد كسى اشكال كند بگويد: مراد از دعا در اين آيه ، عبادت و پرستش خداوند
است ؛ ولى اين درست نيست ، بلكه حقّ همانى است كه راويان مورد اعتماد از امامان و سروران
ما (عليهم السلام ) روايت كرده اند كه مقصود از دعا در اين آيه ، بدون كم و كاست
همان دعايى است كه در عرف شرع فهميده مى شود.
2 - خداوند - جلّ جلاله - مى فرمايد:
فَلَوْلا إِذْ جآءَهُمْ بَاءْسُنا، تَضَرَّعُوا، وَلكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ. (26)
- پس اى كاش هنگامى كه سختى و ناگواريى از سوى ما به آنان مى رسيد، تضرّع و
زارى مى نمودند، ليكن دلهايشان قساوت پيدا نموده و
سنگدل گرديده بودند.
خداوند - جلّ جلاله - در اين آيه شريفه هشدار مى دهد كه اگر كافران تضرّع و زارى مى
نمودند، خداوند سختى و ناگوارى و خشم و عذاب و عقاب خويش را از آنان برمى داشت ، و
ناراحتيهاى آنان را برطرف مى نمود.
ملاحظه مى شود كه خداوند نفرمود: اى كاش وقتى سختى و ناگوارى از ناحيه ما به
سوى آنان مى آمد، نماز مى خواندند، يا روزه مى گرفتند، يا حجّ بجا مى آوردند، يا قرآن
قرائت مى نمودند، و اين خود به صراحت مطلب را براى
اهل فهم از برجستگان روشن مى نمايد.
3 - باز از جمله آيات ، وعده پاكيزه خداوند - جلّ جلاله - است به اينكه : دعا، كليد رسيدن
به آمال و آرزوهاست . آنجا كه مى فرمايد:
وَ إِذا سَاءَلَكَ عِبادى عَنّى ، فَإِنّى قَريبٌ، اءُجيبُ دَعْوَةَ الدّاعِ إِذا دَعانِ. (27)
- و هرگاه كه بندگانم درباره من بپرسند، بگو: كه من نزديكم ، و دعاى هر دعا كننده را
هنگامى كه مرا بخواند، اجابت مى كنم .
4 - و نيز در اين باره است فرمايش ديگر خداوند - جلَّ جلاله - كه مى فرمايد:
اءُدْعُونى اءَسْتَجِبْ لَكُمْ، إِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُوُنَ عَنْ عِبادَتى ، سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ
داخِرينَ. (28)
- مرا بخوانيد تا دعايتان را براى شما اجابت كنم ، براستى كسانى كه از پرستش و
عبادت من گردنكشى مى كنند، با حالت خوارى و ذلّت وارد جهنّم خواهند شد.
خداوند - جلّ جلاله - با اين آيه شريفه توجّه مى دهد كه ترك كردن دعا، استكبار و
گردنكشى از پرستش و عبادت او، و نيز سبب داخل شدن در آتش جهنّم و عذاب خوار كننده آن
است .
از امام صادق (ع ) روايت شده كه مراد از عبادتى كه انسان از آن گردنكشى مى نمايد در
اين آيه ، همان دعا است ، و اينكه هركس با وجود اين دستور آن را ترك كند، از مستكبران و
گردنكشان خواهد بود.
5 - تنها بخشى از آياتى كه ذكر شد، براى عارفان كفايت مى كند، و اگر نبود در
فضيلت دعا، جز فرمايش خداوند - جلّ جلاله - به سرور پيامبران - صلوات اللّه عليه و
آله - آنجا كه مى فرمايد:
واصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بالْغَداوَةِ وَالْعَشِىِّ، يُريدُونَ وَجْهَهُ، وَلاتَعْدُ
عَيْناكَ عنَْهُمْ. (29)
- و خويشتن را با كسانى كه صبح و شام پروردگارشان را مى خوانند، در حالى كه تنها
خشنودى او را اراده نموده اند، به صبر و شكيبايى وادار كن ، و مبادا چشمانت را از آنان
بردارى .
كفايت مى كرد، و اين امر بزرگى است ؛ زيرا اين خطاب در مقام ستايش و مدح كسانى كه
صبح و شام به درگاه پروردگار دعا مى كنند، صادر شده و خداوند - جلّ جلاله - به
خاطر دعاى آنان در صبح و شام به رسولش (ص ) امر فرموده كه پيوسته ملازم آنان
بوده ، و چشمان شريفش را از مصاحبت و همنشينى با ايشان برندارد.
فصل چهارم : فضيلت و آثار دعا از ديدگاه روايات
اين فصل چندين فايده از فوايد دعا را دربردارد:
نخست اينكه دعا، محبوبترين اعمال در نزد خداوند - جلّ جلاله - است . چنانكه در روايتى آمده
كه امام صادق (ع ) به نقل از پدر بزرگوارش فرمود كه علىّ(ع ) فرمود: محبوبترين
اعمال نزد خداوند سبحان در روى زمين ، دعا، و برترين عبادت ، عفّت و پاكدامنى است .
دوّم اينكه : دعا، انسان را از گزند دشمنان و مخالفان رهايى بخشيده ، و درهاى روزى را
به روى او مى گشايد.
چنانكه روايت شده امام جعفر صادق (ع ) به نقل از پدر بزرگوارش فرمود كه
رسول اللّه (ص ) فرمود: آيا شما را راهنمايى ننمايم بر جنگ افزارى كه شما را از
دشمنانتان نجات داده و روزى هايتان را افزون گرداند؟ عرض كردند: بله . فرمود:
شب و روز پروردگارتان را بخوانيد، زيرا براستى كه دعا، سلاح و جنگ افزار مؤ
منان است .
و در حديث ديگر از امام صادق (ع ) آمده است كه : دعا از جنگ افزار آهنين نافذتر است .
سوّم اينكه : دعا، ستون دين ، و نور آسمانها و زمينهاست .
چنانكه از امام صادق ، جعفر بن محمّد از پدربزرگوارش (عليهماالسلام )
نقل شده كه رسول خدا(ص ) فرمود: دعا، سلاح مؤمنين و ستون دين ، و علّتِ روشنايى
آسمانها و زمين است .
چهارم اينكه : دعا، از وقوع امورى كه تقدير شده و يا نشده جلوگيرى مى كند.
چنانكه عمر بن يزيد نقل مى كند كه از حضرت ابى ابراهيم امام كاظم (ع ) شنيدم كه مى
فرمود: براستى كه دعا از وقوع امورى كه تقدير شده و يا نشده جلوگيرى مى كند.
وى مى گويد: عرض كردم : فدايت شوم ، امور مقدّر معلوم است مقصود از امور غير مقدّر چيست
؟ فرمود: خداوند جلوگيرى مى كند تا اينكه مقدّر نشود.
پنجم اينكه : دعا، بلا را دفع مى كند.
چنانكه ابى ولّاد حفص بن سالم خيّاط مى گويد: در مدينه به خدمت امام ابى الحسن موسى
(ع ) وارد شدم ، و چيزى همراه من بود كه آن را به ايشان رساندم . حضرت فرمود: به
اصحاب و ياران خويش اطّلاع بده و بگو كه : تقواى خداوند عزّوجلّ را پيشه كنيد، كه
شما در عهد پادشاهىِ شخص سركشى هستند (و مقصودشان ، اَبُوالدَّوانيق يعنى منصور
خليفه عبّاسى بود)، پس زبانهايتان را حفظ كنيد، و بر جانها و دينتان محافظت كنيد، و
امورى را كه از وقوعِ آن بر ما و خودتان بيم داريد با دعا دفع كنيد؛ زيرا به خدا
سوگند، كه دعا و درخواست نمودن از درگاه الهى ، بلا را دفع مى كند در حالى كه بلا
مقدّر شده و اراده حتمى و قضاى الهى به آن تعلّق گرفته و تنها امضاى آن باقى مانده
است ؛ ولى وقتى خداوند خوانده مى شود و از او خواسته مى شود كه بلا را برگرداند،
آن را دفع مى كند، پس در دعا اصرار كنيد كه خداوند خود شما را از شرّ آن كفايت فرمايد.
ابوولاّد مى گويد: وقتى فرمايش حضرت ابى الحسن (ع ) را به ياران خود رساندم ،
ايشان بدان عمل نموده و بر ابوالدّوانيق نفرين كردند، و درست در سالى به سوى مكّه
خارج شده بود، در كنار بئرميمون پيش از آنكه مناسك حجّ را انجام دهد، جان سپرد و
خداوند ما را از دست او راحت كرد.
ابوولاّد مى گويد: من نيز در آن سال حاجى بودم ، به خدمت حضرت ابى الحسن (ع )
رسيدم ، ايشان فرمود: اى اباولاّد، چگونه ديديد كاميابى و مستجاب شدن در آنچه را
كه به شما امر نموده و بر انجام آن تشويق كردم ، يعنى نفرين كردن بر ابى الدّوانيق ؟
اى اباولاّد، هيچ بلايى نيست كه خداوند بر بنده مؤمن
نازل مى كند و دعا را به او الهام مى كند، مگر اينكه خداوند بزودى آن بلا را برطرف مى
نمايد. و هيچ بلايى نيست كه خداوند بر بنده مؤمنى
نازل مى كند و او از دعا كردن خوددارى مى كند، مگر اينكه آن و گرفتارى طولانى مى
گردد، پس وقتى بلا بر شما نازل شد، بر شما باد به دعا كردن !
ششم اينكه : مقصود از گفتار خداوند - جلّ جلاله - آنجا كه مى فرمايد:
ما يَفْتَحِ اللّهُ للِنّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ، فَلامُمْسِك لَها. (30)
- هر رحمتى را كه خداوند براى مردم بگشايد، هيچ كس نمى تواند جلو آن را بگيرد.
همان دعاست ، چنانكه امام صادق (ع ) در روايتى در رابطه با آيه شريفه فوق مى
فرمايند مقصود همان دعاست .
هفتم اينكه : دعا، سبب تندرستى و بهبودى از هر بيمارى است .
چنانكه محمّد بن مسلم مى گويد: به امام باقر(ع ) عرض كردم : آيا اينكه مى گويند كه
رسول خدا(ص ) درباره حَبّه سَوْداء(31) فرموده كه : مايه شفا و بهبودى از هر
بيمارى است ، جز مرگ . صحيح است ؟ فرمود: بله ، سپس فرمود: آيا مى خواهى تو
را از چيزى كه سبب شفا و بهبودى از هر بيمارى و آسيب ، حتّى مرگ است ، آگاه سازم ؟
عرض كردم : بله ، فرمود: دعا.
هشتم اينكه : دعا، قضاى مُبْرَم و اراده حتمى و استوار الهى را برمى گرداند.
چنانكه علىّ بن عقبه مى گويد: از امام صادق (ع ) شنيدم كه مى فرمود: براستى كه
دعا، قضا و اراده حتمى و مُبْرَم را بعد از اينكه سخت و محكم شده باشد، برمى گرداند،
پس بسيار دعا بكن ، زيرا دعا كليد تمام رحمتها، و سبب كاميابى و برآورده شدن تمام
خواسته هاست ، و جز با دعا كردن نمى توان به آنچه نزد خداوند است (32)
نايل گرديد. بى گمان هيچ درى نيست كه بسيار كوبيده شود، مگر اينكه بزودى به
روى كوبنده اش گشوده مى شود.
نهم اينكه : هركس از نزول بلا بهراسد و بخواهد آن را با دعا برگرداند، خداوند
-جلّجلاله - او را به آرزويش نايل مى گرداند.
چنانكه در روايتى آمده امام صادق (ع ) فرمود: هركس بيم آن را داشته باشد كه بلا و
مصيبتى به او برسد، پس با دعا كردن در برابر آن بايستد، [يا: برخيزد و براى
مرتفع شدن آن دعا بكند]، هيچگاه خداوند آن بلا را به او نشان نمى دهد و وى را به آن
گرفتار نمى نمايد.
تمام فوايد دعا را كه روايات گذشته مشتمل بر آن است ، ما از ناحيه انعام و احسانى كه
خداوند - عزّوجلّ - بر ما تفضّل فرموده ، آشكارا يافته ايم ، پس هركس حسن ظنّ به صدق
گفتار ما دارد، در حقّ بودن و تحقّق اين حالت كه از خودمان ذكر نموديم (يعنى يافتن همه
اين نتايج )، شكّ و ترديد به خود راه ندهد.
دهم اينكه : دعا، در مقابل نزول بلا قرار گرفته و از آن جلوگيرى نموده و آن را تا روز
جزا و قيامت به عقب مى اندازد.
چنانكه در روايتى آمده كه امام رضا (ع ) فرمود كه از پدربزگوارم (ع ) شنيدم كه مى
فرمود: براستى كه دعا در مقابل بلا و گرفتارى مى ايستد، و آن دو (يعنى دعا وبلا)
تا روز قيامت توافق پيدا مى كنند.(33)
يازدهم اينكه : دست دعا كننده هرگز خالى از فضلِ رحمت خداوند - جلّ جلاله - برنمى
گردد.
چنانكه محمّد بن يعقوب كلينى روايت نموده كه امام صادق (ع ) فرمود: هيچ بنده اى
دستش را به درگاه خداوند سرافراز جبّار نمى گشايد، مگر اينكه خداوند - عزّوجلّ - شرم
مى كند كه چيزى از فضلِ رحمت خويش در آن نگذاشته ، دست او را خالى برگرداند، پس
هرگاه كه دعا مى كنيد، تا دستتان را بر روى و سرخويش نكشيده ايد،
برنگردانيد.(34)
فصل پنجم : برترى دعا و مناجات از تلاوت قرآن
افضل بودن دعا از ديدگاه روايات
1 - در روايتى آمده كه فضالة به واسطه معاوية بن عمّار [يا: فضالة بن معاوية بن
عمّار] مى گويد: به امام صادق (ع ) عرض كردم : دو نفر در يك لحظه شروع به خواندن
نماز مى كنند، يكى در نماز قرآن مى خواند و قرائتش بيشتر از دعاست ، و ديگرى دعايش
افزون از تلاوت قرآن ، و در يك لحظه نماز را به آخر مى رسانند، كداميك از اين دو
افضل و برتر است ؛ حضرت فرمود: هر دو فضيلت دارد، هر دو زيباست .
وى مى گويد: عرض كردم : مى دانم كه هر دو زيبا است و فضيلت دارد. كدام برتر است ؟
حضرت فرمود: دعا، برتر است . آيا فرمايش خداوند
متعال را نشنيده اى كه مى فرمايد:
وَقالَ رَبُّكُمْ: اءُدْعُونى ، اءَسْتَجِبْ لَكُمْ، إِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِروُنَ عَنْ عِبادَتى ،
سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرينَ. (35)
- و پروردگارتان فرمود كه : مرا بخوانيد، تا دعايتان را براى شما اجابت كنم ،
براستى كسانى كه از پرستش و عبادت من گردنكشى كنند، با حالت خوارى و ذلّت وارد
جهنّم خواهند شد.
به خدا سوگند مقصود از عبادت در آيه شريفه دعاست ، به خدا سوگند آن
افضل است . آيا آن عبادت نيست ؟ و حضرت دوبار فرمود: به خدا سوگند عبادت همان
دعاست و بعد فرمود:، آيا دعا استوارترين عبادت نيست ؟! سپس دوبار افزود: به خدا
سوگند دعا، محكم ترين عبادت است .
2 - در روايت ديگر آمده كه از امام باقر(ع ) پرسيده شد كداميك از اين دو در نماز
افضل است : بيشتر قرآن خواندن ، يا طول دادن ركوع و سجود؟ حضرت فرمود: بسيار
درنگ كردن در ركوع و سجود. مگر كلام خداوند
متعال را نشنيده اى كه مى فرمايد:
فَاقْرَئُوا ما تَيَسَّرَ مِنْهُ، وَاءَقيموُا الصَّلاةَ. (36)
- پس هر مقدار از قرآن را كه مُيَسَّر بود قرائت كنيد، ولى نماز را كاملاً بپاداريد.
مسلّماً مقصود خداوند از اقامه و بپا داشتن نماز بسيار درنگ كردن در ركوع و سجود و
طول دادن آن دو است .
راوى مى گويد عرض كردم : كداميك از اين دو
افضل است : قرائت بسيار يا دعاى بسيار؟ حضرت فرمود: دعاى بيشتر. مگر فرمايش
خداوند متعال را نشنيده اى كه مى فرمايد:
قُلْ: ما يَعْبَؤُ بِكُمْ رَبّى ، لَوْلا دُعآؤُكُمْ. (37)
- بگو: اگر دعايتان نبود، پروردگارتان چه اعتنايى به شما داشت ؟!
افضل بودن دعا از ديدگاه عقل
اكنون مى گويم از لحاظ عقلى نيز مى توان وجهى موافق با آنچه كه پيرامون
افضل بودن دعا از قرائت قرآن روايت شده يافت . و آن اينكه :
1 - مسلّماً اين گونه نيست كه هركس كلام خداوند - جلّ جلاله - را بخواند، به خدا معرفت
داشته باشد، و قدر كلام الهى را بشناسد، و با تلاوت خويش خشنودى خدا را بخواهد؛
ولى امكان ندارد كسى دعا و درخواست و آرزو كند و كسى را كه مى خواند و از او درخواست
مى كند و آرزوى خويش را از او مى خواهد، يعنى خداوند - جلّ جلاله - را نشناسد؛ بنابراين
، دعا همواره مشتمل است بر:
الف و ب - معرفت به ذات و صفات خداوندى كه او را مى خواند.
ج - شناخت پيامبرى (ص ) كه مردم را به سوى او دعوت مى نمايد.
د - معرفت به واگذارى امور خود به خدا و درخواست و طلب از پيشگاه او.
ه - ادب نيازمندى به خدا.
و - دلبستگى و تعلّق خاطر به اعتماد و تكيه بر خدا.
ز - معجزه ها و كراماتى كه در نزد هركس كه دعاهايش مستجاب شده و حوايجش برآورده شده
و ناراحتيهاى شديدش برطرف شده ، تحقّق يافته است .
و اينها همگى فايده ها و مَواهبى هستند كه فضيلت آنها افزون و جايگاهش دو چندان و بيش
از ديگر امور همسانِ آن است ، و براى هر كس كه به معناى آنها پى برد، به روشنى بر
امور ديگر ترجيح دارد.
ممكن است كسى اشكال كند و بگويد: گاهى غير عارفين به خدا نيز دعا مى كنند.
جواب اين سخن آن است كه حتّى دشمن خداوند - جلّ جلاله - يعنى ابليس نيز با دعا كردن و
درخواست از خداوند منتفع شده ، آنجا كه گفت : مرا از مهلت داده شدگان قرار ده ، و خداوند
- جلّ جلاله - درخواست او را اجابت نموده و فرمود:
إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرينَ إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ. (38)
- براستى كه تا روز مشخّص و معلوم ، از مهلت داده شدگان هستى .
ليكن امكان ندارد همان گونه كه ابليس به خاطر درخواست و دعا كردنش منتفع شد، كسى
دشمنِ خداوند - جلّ جلاله - باشد و در حال عداوت و دشمنى ، به خاطر خواندن قرآن شريف
ثواب داده شده ، و به ثمره آن نايل گردد.
2 - از ديگر مرجّحات عقلى دعا بر تلاوت قرآن اين است كه : كسى كه درخواست و دعا مى
كند، به همان اندازه اى كه در حاجت خويش به او نياز و اضطرار دارد، به او توجّه نموده
و در پيشگاهش اظهار خشوع و فروتنى مى نمايد، بنابراين از آنجا كه نيازمنديها و
حوائج مردم به خداوند - جلّ جلاله - در زندگانى دنيا بسيار است ، دعا كننده نيز بسان
شخص مضطرّ، ناچار از اخلاصِ عبوديّت و بندگى است ؛ ليكن تلاوت قرآن شريف در
غالب اوقات از اين حالتها خالى است ، بلكه چه بسا انسان قرآن را با حالت غفلت
تلاوت مى نمايد، و در نتيجه خود اين كار [در نزد
اهل كمال ] محسوب مى شود.
فصل ششم : شرايط اجابت دعا از ديدگاه عقل
احساس ذلّت در پيشگاه حضرت حقّ
شايسته است دعا كننده در حال دعا توجّه داشته باشد كه وى مملوك خداوندگار توانا و
قاهرى است كه بر او آگاهى و اشراف دارد، و اينكه بنده هيچگاه بى نياز از مولايش نبوده
و هيچ زمانى نيست كه خواسته اى از او نداشته باشد. و نيز توجّه داشته باشد كه
خداوند - جلّ جلاله - كه مالك همه چيز اوست ، داراى بزرگترين جلالت و بزرگى و شكوه
و والايى است ، و وى كه بنده اوست ، در پست ترين مرتبه فرو مايگى و پستى و كاستى
قرار دارد، و از سويى اصل و خاستگاهش به ترتيب
مراحل آفرينش از خاك و گِل ، و گلِ سياه بدبوى متغيّر، و آب پَست است ، و از سوى ديگر
دستش از ناحيه زندگانى و وجود و تندرستى و تدبير
اصول سعادتمندى در دنيا و آخرتش ، خالى است .
پس اگر بنده با وجود اين خصوصيّتها، اگر با مولايى كه همواره به او نيكى نموده ،
و توانا و قاهر است و بر او آگاهى و اشراف دارد، مخالفت نموده و اين مخالفت را به آن
خاستگاه ناتوان و آسيب پذير و پست و نكوهيده اش بيافزايد، و جلالت و
اقبال و توجّه خدا به خود را كوچك بشمارد، و در كردار و گفتارش با او ستيز كند، و
نظرش بر خلاف نظر او - كه در تمام حالات به صلاح بنده است - باشد؛ بايد هنگام
دعا و مناجات بسان بنده برده خيانت پيشه و
ذليل در پيشگاه مولاى خويش ايستاده ، و همانند شخص فرومايه با شخصيّتى عزيز و
بزرگوار، و شخص حقير نيازمند با مالك بى نياز و والا و بزرگ ، و چون فرد ناتوان
ناچيز با مولايى كه بيم و هراس از او دارد، و گفتگوى خيانت پيشگان و جنايتكاران با
كسى كه از همه مالكان بزرگتر است و هر وقت كه بخواهد توانايى انتقام گرفتن را
دارد، او را مورد خطاب قرار دهد.
مقدّم داشتن مقصود حضرت حقّ و اشتغال به ياد او
همچنين بايد هنگام دعا و مناجات مقصود خداوند - جلّ جلاله - از فراخواندن تو به محضر
مقدّسِ وجود خويش را بر مقصود خويش ، كه درخواست رحمت و جود و بخشش است ، مقدّم
بدارى ، به گونه اى كه هنگام دعا لذّتى كه از ستايش و تقديسِ بزرگى و تعظيم
شاءن و مقام او، و اعتراف به احسانش احساس مى كنى ، نزد تو محبوبتر از برشمردن
حوايج خويش باشد، اگر چه خواسته هايت از امور مهمّ دارفنا بوده ، و يا براى دفع
بزرگترين بلاها و گرفتاريها باشد.
اى بنده ، اگر خداوند - جلّ جلاله - را از روى يقين مى شناختى ، مسلّماً مى ديدى كه
اشتغال داشتن به حفظ حُرمت و حقّ رحمت او، تو را به اجابتِ و مساعدتى كه خواسته توست
، زودتر نايل مى گرداند. چنانكه در روايت آمده كه امام صادق (ع ) فرمود:
همانا خداوند - عزّوجلّ - مى فرمايد: هركس به جاى مسئلت نمودن از من ، به ياد و ذكر من
مشغول گردد، برترين عطايايى را كه به درخواست كنندگان از خود مى دهم ، به او عطا
مى كنم .
اينك مى گويم : آنچه را كه من در اين مقام از پيشوايان اسلام كه مقتداى ما هستند، مى دانم
اين است كه پيامبر اكرم - عليه افضل السّلام - فرمود برترين دعا، دعاى من و دعاى
پيامبران پيشين است . آنگاه تنها كلمه لا إِلَه إِلا اللّه را بر زبان جارى نمود، و ستايش خدا
را بجا آورد. عرض شد كه : كجاى اين كلام ، دعاست ؟ حضرت - كه درودهاى خداوند بر او
و خاندان او و بر اصفياء وبرگزيدگان پيش و بعد از او باد! - فرمود كه (بدين
مضمون ) كداميك از اين دو، به منظور دعا كننده و مسئلت كننده آشناتر، و سزاوارترند كه
فضايل از او درخواست شود؟ آيا خداوند - جلّ جلاله - يا عبداللّه بن جذعان ؟ آنجا كه اميّة
بن ابى الصّلت او را ستود و گفت :
اءَاءَذْكُرُ حاجَتى ، اءَمْ قَدْ كَفانى
|
حَياؤُكَ؟ إِنَّ شيمَتَكَ الْحَيآءُ
|
إِذا اءَثْنى عَلَيْكَ الْمَرْءُ يَوْماً
|
كَفاهُ مَنْ تَعَرَّضَهُ الثَّنآءُ
|
- آيا حاجتم را ذكر كنم ، يا شرم و حياى تو از برآورده نكردن خواسته ام براى من كافى
است ؟ زيرا شرم و حيا، سرشت و خوى توست .
اگر روزى ، كسى ثناى تو را گويد، كسى كه مدح و ثنا متوجّه اوست (يعنى خود تو)
براى او كافى خواهد بود.
بدين ترتيب و طبق معناى اين شعر: مدح و ثناگويى ممدوح در برآورده شدن حوايجِ
ستايشگر كفايت مى كند، پس خداوند - جلّ جلاله - به خاطر
كمال بخشش و رحمتش به برآورده كردن حوايج شايسته تر است .
عواقب سوء غفلت در حال دعا
بنابراين هرگاه ديدى ، قلب و عقل و نَفْس تو هنگام تضرّع و بر اين اوصاف متّصف
است ، بدان كه در محضرِ وجود و جوُدِ خداوند قرار گرفته اى ، و چه عنايتها، و چه كليد
سعادتمنديها و زود مستجاب شدن دعا كه نصيبت گشته است !
ولى امر ديدى قلبت به غفلت ، و عقلت به فراموشى گرفتار است ، و به جاى
اشتغال به خداوند - جلّ جلاله - امور ديگر به خود سرگرم نموده ، و در
حال دعا گويى به يقين احساس مى كنى كه گويى در محضر هيچ كس نيستى ، و در
پيشگاه خداوند بلند پايه اى كه خداوندگار عالميان است قرار ندارى ، و خاكسارى
عبوديّت و بندگى بر چهره ات نمايان نيست ، و هيچ خوف و هراسى از هيبت و شكوه بزرگ
الهى ندارى ، و حدّاقلّ حالت جنايت پيشگان و بزهكاران نافرمان را نيز كه هنگام ديدن
مولايشان لرزه به اندامشان مى افتد، ندارى ، مسلّماً بدان كه به واسطه گناهانت از
خداوندى كه به همه نهانيها آگاه است ، محجوب گرديده ، و به خاطر عيبها و كاستيهايت
از آن مقام دوست داشتنى بر كنار گشته ، و به جهت ويران نمودن قلبت از رسيدن به
خواسته ات ممنوع شده اى ، لذا بترس از اينكه خداوند - جلّ جلاله - به عدم ايمان تو
گواهى دهد زيرا كسانى را كه خداوند - جلّ جلاله - به بى ايمانى آنان گواهى بدهد به
هلاكت و گمراهى مبتلا خواهند شد. به خداوند بزرگ و پاكيزه مى فرمايد:
إِنَّمَا الْمُؤْمِنوُنَ الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللّهُ، وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ؛ وَ إ ذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ، زادَتْهُمْ
إِيماناً، وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ. (39)
- تنها كسانى مؤمن هستند كه وقتى ياد از خدا مى شود، دلهايشان مى لرزد، و هنگامى كه
آيات خدا بر آنان خوانده مى شود، بر ايمانشان افزوده مى گردد، و تنها بر
پروردگارشان توكّل مى نمايند.
پس بسان بنده اى كه مولايش بر سوء بندگى و پليدى درون و شيوه ناپسند او آگاهى
پيدا كرده ، و از درگاهش رانده ، و از آستانه اش دور نموده ، او را از جمله اين گونه عذاب
نموده كه به جاى مشغول نمودن به شرافت مقام رضا و خشنودى خويش ، به دنيا
سرگرمش نموده است ، بر حالِ نَفْسِ خويش گريه كن .
بنابراين ، اگر با وجود دارا بودن صفات نكوهيده اى كه ذكر نموديم ، استجابت دعاهايت
به تاءخير افتاد، مسلّماً گناه از ناحيه توست ، و تو بودى كه بر اساس باور درست ،
مولاى خويش را نخوانده ، و بر دَرِ توفيق او نايستاده اى .
فصل هفتم : شرايط اجابت دعا از ديدگاه روايات
روايت آمده كه : امام صادق (ع ) كف دستان مباركش را به سوى آسمان گشود و فرمود
رَغْبت اين است ، و پشت كف دستان خويش را به سوى آسمان قرار داد و فرمود:
رَهْبت اين است ، و انگشتان شريف خويش را به سمت راست و چپ حركت داد و فرمود:
تَضَرُّع اين است ، و تنها يك انگشت خود را بالا و پايين برد و فرمود:
تَبَتُّل اين است ، و دستش را در برابر صورت مباركش به سمت قبله دراز كرد و
فرمود: اِبْتِهال اين است . سپس فرمود: تا قطره اشك بر صورتت جارى نگشته
، ابتهال مكن .
در حديث ديگرى از امام صادق - صلوات اللّه عليه - آمده كه : اِسْتِكانت در دعا اين
است كه دعا كننده هنگام دعا، دستانش را بر دو شانه اش قرار دهد.
يكى از احتمالاتى كه ممكن است مقصود از اين اشارات باشد آن است كه : گشودن دست در
حالت رَغْبَت ، به حال كسى كه به خداوند - جلّ جلاله - اميد دارد، و حسن ظنّش
به تفضّل او بر خوف از جلالِ عظمتش فزونى دارد، نزديكتر است ، لذا شخص راغب همواره
خواهان ايمنى است ، و كف دستش را مى گشايد تا احسان خداوند به آن فرو ريزد.
و شايد مقصود از حالت رَهْبَت و پشت كف دستها را به سوى آسمان نمودن ، اين
باشد كه بنده با زبانِ حالِ خاكسارى ، به مالك دار فنا و بقاء مى گويد كه : من
جراءت آن را ندارم كه كف دستهايم را به سوى تو بگشايم ، لذا از روى ذلّت و
شرمندگى در پيشگاهت ، كف دستهايم را رو به زمين قرار داده ام .
و شايد مراد از حركت دادن انگشتان به راست و چپ در حالت تَضَرُّع اين باشد كه
شخص تضرّع كننده به شيوه زنِ فرزند مرده در هنگام مصيبتِ بيمناك ، دستانش را
برگردانده و با پشت و رو نمودن و راست و چپ كردن آنها، گريسته و نوحه سرايى مى
كند.
و شايد منظور از تَبَتُّل و بالا و پايين بردن يك انگشت بر اساس معناى
تَبَتُّل در لغت كه انقطاع و بريدن و گسستن است ، اين باشد كه گويا
شخصى كه تبتّل مى كند مى خواهد بگويد: من تنها و تنها به سوى تو منقطع گشته ام ،
بخاطر اينكه تنها تو شايسته پرستش هستى ، و با يك انگشت و نه با همه انگشتان ،
بر يگانگى و وحدانيّت خداوند سبحان اشاره مى نمايد. و اين مقام ارجمند و بزرگى است ،
لذا بنده نبايد آن را ادّعا كند، جز هنگامى كه اشك از چشمانش جارى گرديده ، و بسان برده
ذليل در پيشگاه حضرت حقّ ايستاده ، و به جاى درخواست
آمال و آرزوها و ذكر خواسته خويش ، توجّه تامّ به خداوند صاحب
جلال و عظمت داشته باشد.
و گويا مقصود از اِبْتِهال و دراز كردن دست در برابر صورت رو به سمت قبله
، نوعى از اقسام بندگى و خاكسارى باشد.
و شايد منظور از اِسْتِكانت و گذاشتن دستها بر شانه ها، اين باشد كه گويا
دعا كننده با اين حالت مى خواهد بگويد: من همانند برده جنايتكار - كه با حالت اسارت ،
و در حالى كه در بند است و او را به غلّ و زنجير بسته و به سوى مولايش مى برند و در
پيشگاهش قرار مى دهند - دستهايم را به گردنم بسته ام .
2 - بجا آوردن مدح و ثناى خداوند - جلّ جلاله - پيش از درخواست حوايج .
در روايتى آمده كه امام صادق (ع ) فرمود: هرگاه خواستيد حاجتى از خداوند طلب نماييد،
ابتدا مدح و ثناى پروردگار را بجا آوريد، زيرا هركس حاجتى از پادشاهى بخواهد،
ابتدا نيكوترين گفتارى را توان بر آن را دارد، آماده نموده و بيان مى كند، پس هرگاه
خواستيد حاجتى از خدا بخواهيد، ابتدا خداوند را ستوده و مدح نموده و به تمام خير و
خوبى ثناى او را بگوييد...
و نيز در روايت ديگر محمّد بن مسلم مى گويد: امام صادق (ع ) فرمود: در كتاب و دستْ
نوشتِ علىّ (ع ) آمده است كه مدح و ستايش پيش از مسئلت و خواستن حاجت است ، پس هرگاه
خواستيد به درگاه خدا دعا كنيد، ابتدا ثناى او را بگوييد.
وى مى گويد به حضرت عرض كردم : چگونه ثناى خدا را بگويم ؟ فرمود: مى گويى
:
يا مَنْ هُوَ اءَقْرَبُ إِلَىَّ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ، يا مَنْ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ، يا مَنْ هُوَ
بِالمَنْظَرِ الاَعْلى [وَ بِالاُفُقِ المُبينِ]، يا مَنْ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْءٌ
- اى خدايى كه از رشته رگ گردن به من نزديكترى ، اى كسى كه ميان انسان و قلبش
حايل مى گردى و از او به او نزديكترى ، اى كسى كه در تماشاگاه و منظر بلند [و در
افق و كرانه آشكار] قرار دارى .
و نيز در روايت ديگر معاوية بن عمّار مى گويد: از امام صادق (ع ) شنيدم كه مى فرمود:
[راه دعا كردن اين است :] ابتدا بجا آوردن مدح و ثناى الهى ، سپس اقرار به گناهان ،
آنگاه مسئلت كردن . به خدا سوگند هيچ بنده اى با وجود اصرار برگناه ، از گناه خارج
نمى گردد، و هيچ بنده اى از گناه در نمى آيد مگر اينكه به گناه خويش اقرار و اعتراف
كند.
و نيز در روايت ديگر، حلبى مى گويد: به امام صادق (ع ) عرض كردم : كنيزى دارم كه
از آن خوشم مى آيد، ولى هر فرزندى از آن متولّد مى شود مى ميرد، و اينك پسرى از آن
متولّد شده كه شبها مى ترسد، و مى ترسم كه او نيز زنده نماند و بميرد.
امام صادق (ع ) فرمود: چرا دعا نمى كنى ؟ در پاسى از آخر شب برخيز و وضو بگير و
حقّ تمام اعضا را در وضو كاملاً بجاآور، و نماز بگزار و نيكو انجام بده ، و پس از نماز
ستايش خدا را بكن ، مبادا كه مدح و ستايش نكرده درخواست نمايى (و حضرت چند بار اين
جمله را تكرار فرمود و دستور داد كه ابتدا مدح و ثناى خدا را بگويد) و پس از مدح و
ستايش پروردگارت ، بر پيامبر اكرم (ص ) صلوات بفرست ، سپس حاجتت را بخواه ،
كه برآورده خواهد شد.
آيا نشنيده اى كه رسول خدا(ص ) ديدند كه مردى نماز مى خواند، وقتى آن مرد نمازش را
تمام كرد بلافاصله رو به درگاه خدا كرد و حاجتش را درخواست نمود، پيامبر اكرم (ص )
فرمود: اين بنده در انجام امر پروردگارش عجله و شتاب نمود.
و نيز بار ديگر ديدند كسى نماز مى خواند، هنگامى كه وى نمازش را تمام كرد، ابتدا
پروردگارش را ستود، و پس از مدح و ثناى پروردگار بر پيامبرش (ص ) صلوات
فرستاد. آنگاه پيامبر اكرم (ص ) دوبار فرمود: درخواست كن كه حاجتت برآورده مى
شود.
البتّه اين در صورتى است كه دعا كننده در حال دعا، امر خويش را به خداوندى كه مالكِ
امور اوست ، واگذار ننموده و از او درخواست نكرده باشد كه هركدام از دو حالت (پنهانى و
يا آشكارا دعا كردن ) را كه مى خواهد در دل او قرار داده و به او افاضه كند، وگرنه
اگر به صورت كامل صفت تفويض را داشته باشد، خداوند - جلّ جلاله - هر كردار و
گفتارى را كه براى او مى پسندد، به او الهام مى فرمايد. و اين امرى است كه ما
بالوجدان آن را دريافته ، و عياناً بدان يقين و باور داريم .
در روايتى آمده كه حضرت ابى الحسن امام كاظم (ع ) فرمود: يك بار پنهانى دعا نمودن
، با هفتاد بار آشكار و در حضور مردم دعا نمودن برابر است .
و نيز در روايت ديگر آمده كه امام صادق (ع ) فرمود: بزرگى ثوابِ دعا و تسبيح گفتن
بنده بين خود و خدا را، جز خداوند - تبارك و تعالى - نمى داند.
و بالاخره در روايت ديگر، صفوان جمّال مى گويد امام صادق (ع ) فرمود: خداوند - تبارك
و تعالى - اين امر [يعنى ولايت ائمّة (عليهم السلام ) ] را بر
اهل اين گروه [يعنى شيعيان ] به صورت نهانى واجب نموده ، و هرگز آن را به صورت
آشكارا نخواهد پذيرفت .
صفوان مى گويد امام صادق (ع ) فرمود: هنگامى كه روز قيامت فرا مى رسد،
رضوان يعنى گنجينه دار بهشت ، مى بيند كه گروهى در بهشت هستند ولى از منظر
او عبور نكرده اند و وى هنگام ورود به بهشت آنها را نديده است ]، خطاب آنها مى گويد:
شما چه كسانى هستيد و از كجا وارد بهشت شديد؟ حضرت فرمود: مى گويند: كارى با ما
نداشته باش ، ما گروهى هستيم كه در به صورت نهانى خدا را پرستيديم ، و خداوند
نيز ما را به صورت پنهانى داخل بهشت فرمود.
4 - پاكيزه بودن از مظالم بندگان در حال دعا.
چنانكه در روايت آمده كه اميرالمؤمنين (ع ) فرمود: خداوند - تبارك و تعالى - به عيسى بن
مريم (عليهماالسلام ) وحى فرمود كه به جماعت [و يا اشراف ] بنى
اسرائيل بگو: كه جز با قلبهايى پاكيزه و چشمان خاشع و دستهاى پاكيزه به خانه من
وارد نشوند، و به آنان بگو: دعاى هر كدام از شما را كه حتّى از يك نفر از مردم چيزى را
به ظلم و ستم گرفته باشد، اجابت نمى كنم .
5 - معذور ندانستن ظالم در ظلم خود.
زيرا در روايت آمده كه امام صادق (ع ) فرمود: هركس ، ظالمى را به واسطه ظلم و ستم
او معذور بداند، خداوند شخصى را بر او مسلّط مى گرداند كه به او ظلم و ستم نمايد، و
اگر دعا كند دعاى او مستجاب نمى گردد، و خداوند به واسطه ستم كشيدنش به او پاداش
نمى دهد.
6 - جبّار و سركش نبودن .
زيرا در روايت آمده كه امام صادق (ع ) فرمود: خداوند - تبارك و تعالى - به حضرت
داود (ع ) وحى نمود: به جبّاران و سركشان بگو، مرا ياد نكنند، زيرا هر بنده اى به ياد
من باشد، من نيز از او ياد مى كنم ، و اگر سركشان مرا ياد كنند، آنان را ياد كرده و
لعنتشان نموده و از رحمتم دور مى گردانم .
7 - دعا با قلب پاك و نيّت صادق .
زيرا در روايتى كه عمر بن يزيد [يا: مزيد] مى گويد از امام صادق (ع ) شنيدم كه مى
فرمود: مردى در بنى اسرائيل بود، كه به مدّت سه
سال به درگاه خداوند دعا مى كرد كه پسرى به او بدهد. وقتى ديد كه خدا دعايش را
مستجاب نمى فرمايد، گفت : اى پروردگار من ، آيا از تو دورم و به من گوش فرا نمى
دهى ، يا به من نزديكى ، پس چرا جوابم نمى دهى ؟
حضرت فرمود: كسى به خواب او آمد و به او گفت : مدّت سه
سال است كه با زبان بد و دشنام دهنده ، و قلب متكبّر و ناپاك ، و بدون اينكه نيّتت
صادق باشد، خدا را مى خوانى ، پس از اينها دست بكش تقواى الهى را در
دل پيشه كن ، و نيّتت را نيكوگردان .
حضرت فرمود: آن مرد چنين كرد و سپس به درگاه خداوند دعا نمود، و پسرى براى او
متولّد شد.
8 - دعا نكردن ، درباره دفع ستمى كه مثل آن را به ديگرى روا داشته باشد.
زيرا در روايتى علىّ بن سالم مى گويد از امام صادق (ع ) شنيدم كه مى فرمود: خداوند -
تبارك و تعالى - فرمود: به عزّت و عظمتم سوگند، دعاى هيچ ستمديده اى را درباره
ستمى كه به او شده ، در حالى كه به احدى مشابه آن ستم را نموده باشد، مستجاب نمى
گردانم .
9 - پرهيز از گناه بعد از دعا، تا مبادا گناهانش او را از
نيل به آرزويش بازدارد.
چنانكه در روايت آمده كه امام باقر(ع ) فرمود: همانا بنده ، حاجتى از حوايج دنيوى را از
خداوند - تبارك و تعالى - درخواست مى كند، و خداوند مى خواهد كه تا مدّت زمان مشخّص
(نزديك يا دور) آن حاجت را برآورد، سپس بنده در همان زمان گناهى را مرتكب مى شود، پس
خداوند به فرشته اى كه براى برآوردن حاجت او گماشته شده مى فرمايد: حاجت او را
برآورده مكن و او را از آن محروم گردان ، زيرا او متعرّض خشم و غضب من شد، و از مستحقّ
محروميّت گرديد.
10 - توبه از گناهان و صلاح و صدق در حال دعا.
زيرا در روايتى عثمان بن عيسى به نقل از برخى از اصحاب امام صادق (ع ) آورده كه به
حضرت عرض كردم : دو آيه در كتاب خدا هست كه من
تاءويل آنها را نمى دانم . حضرت فرمود: آن دو كدامند؟ عرض كردم : فرمايش خداوند
متعال كه مى فرمايد: اءُدْعُونى ، اءَسْتَجِبْ لَكُمْ. (40)
مرا بخوانيد، تا [دعايتان را] براى شما اجابت كنم .)
و من دعا مى كنم و مستجاب نمى گردد.
حضرت فرمود: آيا مقصودت اين است كه خداوند - تبارك و تعالى - خلف وعده مى نمايد؟
عرض كردم : خير.
فرمود: آيه ديگر كدام است . وى مى گويد: عرض كردم : گفتار خداوند
متعال كه مى فرمايد: وَما اَنْفَقْتُمْ مِنْ شَىْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ، وَ هُوَ خَيْرُ الرّازِقينَ.
(41)
(و هرچه انفاق كنيد، خداوند عوض و جانشين آن را [به شما] برمى گرداند، و او بهترين
روزى دهندگان است .)
و من انفاق مى كنم و عوض و جانشين آن را نمى بينم .
حضرت فرمود: آيا منظورت اين است كه خداوند خلف وعده نموده ؟ وى مى گويد: عرض
كردم : خير. فرمود: پس چه ؟ عرض كردم : نمى دانم . فرمود: ليكن من - ان شاء اللّه
تعالى - براى تو بيان مى كنم .
توجّه داشته باش اگر شما از دستورات خداوند اطاعت مى كرديد و سپس دعا مى نموديد،
مسلّماً خداوند دعاى شما را مستجاب مى فرمود، ولى مخالفت و نافرمانى خدا را مى كنيد لذا
دعايتان را مستجاب نمى نمايد.
و امّا اينكه گفتى : انفاق مى كنيد و جانشين آن را نمى بينيد، بدان كه اگر شما
مال را از راه حلال به دست آورده و سپس در راه حقّ و مواردِ درست انفاق مى نموديد، هيچ كس
دِرْهَمى انفاق نمى كرد مگر آنكه خداوند عوض آن را به او برمى گرداند.
و اگر از سمت و سو و جهتِ دعا او را مى خوانديد، حتماً دعاى شما را اجابت مى نمود، اگرچه
نافرمان و گناهكار باشيد.
وى مى گويد، عرض كردم : روش و جهتِ دعا چيست ؟ حضرت فرمود: هنگامى كه نماز واجب را
بجا آوردى ، خدا را ستوده و او را به بزرگى ياد نموده و با تمام توان مدح و ثنايش را
مى گويى ، و بر پيامبر اكرم (ص ) صلوات فرستاده و در صلوات بر او نهايت كوشش
را مى نمايى ، و گواهى مى دهى كه حضرتش ، رسالت خويش را به خوبى تبليغ نموده
، و بر ائمّه هدى (عليهم السلام ) درود مى فرستى .
بعد از ستايش و ثناى خداوند و صلوات بر پيامبر اكرم (ص )، عطايا و نيكيهاى خداوند
نسبت به خود را يادآور شده و نعمتهاى او را ذكر مى كنى ، آنگاه خدا را ستايش نموده و او
را بر تمام اين امور شكرگزارى مى كنى ، و بعد به تك تك گناهانت اعتراف نموده و
به آنها و يا به هر كدام كه به ياد دارى اقرار نموده و به گناهانى كه از يادت رفته
و بر تو پوشيده است به صورت اجمالى اقرار كرده و از تمامى گناهانت به درگاه
خداوند توبه مى كنى ، و تصميم مى گيرى كه هرگز به سوى آنها بازنگردى ، و با
حالت پشيمانى و نيّت صادق و احساس هراس و اميدوارى ، از تمامى گناهانت طلب آمرزش
مى كنى . و بخشى از گفتارت اين باشد كه :
اءَللّهُمَّ، إِنّى اءَعْتَذِرُ إِلَيْكَ مِنْ ذُنُوبى ، وَ اءَسْتَغْفِرُكَ وَ اءَتُوبُ إِلَيْكَ، فَاءَعِنّى عَلى
طاعَتِكَ، وَ وَفِّقْنى لِما اءَوْجَبْتَ عَلَىَّ مِنْ كُلِّ ما يُرْضيكَ، فَإِنّى لمْ اءَرَ اءَحَداً بَلَغَ شَيْئاً
مِنْ طاعَتِكَ إِلاّ بِنِعْمَتِكَ عَلَيْهِ قَبْلَ طاعَتِكَ؛ فَاءَنْعِمْ عَلَىَّ بِنِعْمَةٍ اءَنالُ بِها رِضْوانَكَ
وَالْجَنَّةَ.
- خداوندا، از گناهانم به درگاه تو پوزش مى خواهم ، و از تو طلب آمرزش نموده و به
سوى تو توبه مى كنم ، پس مرا بر طاعت و فرمانبرى از خود يارى فرما، و بر هر
عمل كه موجب خشنودى توست و بر من واجب نموده اى ، مؤفّقم گردان ، زيرا من هيچ كس را
نديده ام كه به چيزى از اطاعتت نايل شده باشد، مگر اينكه تو پيش از آن طاعت ، نعمتت را
بر او ارزانى داشته اى ، پس نعمتى را بر من ارزانى دار كه به واسطه آن به خشنودى
و بهشتت نايل گردم .
سپس بعد از همه اينها، خواسته هاى خويش را مسئلت مى كنى ، و من اميدوارم كه - ان شاء
اللّه تعالى - خداوند تو را محروم برنگرداند.
|