بر پايى نماز جمعه
آية الله اراكى پيش از انقلاب ، نماز جمعه را در قم اقامه مى كرد. ((ايشان همانند يك
جلسه درست براى نماز جمعه و خطبه هاى آن مطالعه مى كردند... رفته رفته نماز جمعه
رونق بيشترى گرفت و با جمعيت بيشترى برگزار گرديد و امامت ايشان بر نماز جمعه
تا بعد از انقلاب كه حضرت امام به قم آمدند، ادامه داشت . حضرت امام در مدتى كه در قم
بود روزى به منزل ايشان آمد. آية الله اراكى به امام خمينى فرمود شما الان دستتان باز
است و مقتدر هستيد، چون در زمان حكومت اسلامى قرار داريد شما بايد اقامه نماز جمعه كنيد.
ولى امام به ايشان فرمود شما نماز جمعه را بايد اقامه كنيد. لذا مدتى نماز را با شكوه
تمام اقامه كردند.)) (985)
تجليل از پيشگامان نهضت
آية الله اراكى به عالمان مجاهد عشق مى ورزيد و احترام فوق العاده براى آنان
قائل بود و تجليلشان از حضرت آية الله سيد نورالدين اراكى و آية الله سيد محمد
تقى خوانسارى بر همين اساس بود. ايشان بارها به همراهى آية الله خوانسارى ،
پيشنهاد قيام و مبارزه عليه طاغوت را با آية الله العظمى بروجردى در ميان گذاشته
بودند و نيز در ماجراى فدائيان اسلام به رهبرى شهيد نواب صفوى ، چون مرحوم آية
الله خوانسارى از آنان حمايت مى كرد، ايشان هم نظر مساعد داشت .
آية الله اراكى از آغاز نهضت امام خمينى در سال 1341، هماره به پشتيبانى از ايشان
برآمدند، براينكه بيش از ده سال از امام خمينى بزرگتر بودند. پس از پيروزى انقلاب
اسلامى ، از دولت و نظام جمهورى اسلامى حمايت كردند و ايشان در تاءييد انقلاب اسلامى
فرمودند:
جماعت دنيا كه رئيس آنها آمريكا و شوروى است و سايرين كه دست بسته آنان هستند، همگى
در يك طرف هستند و آقاى خمينى تنها... آقاى خمينى شخص نيك نفسى است . جاى شك ندارد
و هيچ غرضى در او جز ترويج دين نيست .. اين دو نفر، پدر و پسر (رضا شاه و محمد
رضا شاه ) چه كارها كه كردند، مى خواستند
اصل دين اسلام را به كلى از ريشه بكنند، مثل يزيد كه مى خواست به كلى ريشه دين را
از بين ببرد. اگر نهضت حضرت سيد الشهداء عليه السلام نبود، الان من و شما كافر
بوديم . اشهد ان لااله الله بين ما بنود...))(986)
آية الله اراكى در طول هشت سال دفاع مقدس ، از رزمندگان اسلام پشتيبانى نمود. ايشان
درباره جنگ تحميلى فرمودند:
نظريه من هم مثل آقاى خمينى است . آقاى خمينى و همه علما نظرشان اين است كه هرگاه
اسلام در خطر باشد، بايد تمام مسلمانان در مقام دفاع ، برآيند، هر كس كه مى تواند...
جنگ همان دفاع است و پاسداران هم همان جنگ جويان هستند كه از حقيقت اسلام حمايت مى كنند
و...
ععع ان تنصروالله ينصر كم و يثبت اقدامكم عععع و پاسدارها جزو همين آيه هستند.))
(987)
آية الله اراكى پس از رحلت امام خمينى و انتخاب حضرت آية الله خامنه اى به رهبرى
انقلاب با ارسال پيامى ، از انتخاب ايشان به رهبرى انقلاب اظهار خوشحالى نمودند.
پس از رحلت امام خمينى استكبار جهانى به اميد مخالفت و يا بى اعتنايى مراجع تقليد
شيعه نسبت به انتخاب آية الله خامنه اى به رهبر انقلاب ، به وسيله راديو، تلويزيون
و مطبوعات به تضعيف رهبرى نظام برخاستند. اما حمايت مراجع تقليد شيعه ، بويژه آية
الله العظمى اراكى كه حدود چهل سال از آية الله خامنه اى بزرگتر بودند، اميد دشمنان
انقلاب اسلامى را به ياءس مبدل ساخت . ايشان در بخشى از پيام خود چنين مرقوم داشت .
((انتخاب شايسته جنابعالى به مقام رهبرى جمهورى اسلامى ايران مايه دلگرمى و
اميدوارى ملت قهرمان ايران است ، شكى نيست كه در موقعيت حساس كنونى حفظ نظام
جمهورى اسلامى كه از اهم واجبات شرعى است ، متوقف به اين امر مهم مى باشد. اينك
اينجانب با ابتهال و تضرع به درگاه ربوبى و با استغاثه به ناحيه مقدسه حضرت
ولى عصر - عجل الله تعالى فرجه الشريف - دوام تاءييدات و توفيقات آن جناب را در
انجام اين مسؤ وليت بسيار سنگين خواستارم .))
سياست الهى
آية الله اراكى به عبادت خيلى اهميت مى داد. قبل از اذان صبح بيدار مى شد، هر روز يك
جزء قرآن مى خواند در ماه رمضان روزانه سه جزء قرآن مى خواند. در نافله هاى شبهاى
جمعه ، در قنوت ؛ دعاى كميل مى خواند.
وقتى به ايشان پيشنهاد كردند كه نماز جماعت را به خاطر افراد
كهنسال و مريض ، زياد طول ندهيد. فرمودند: از من پيرتر و ضعيف تر، در نماز كسى هست
؟!
استاد محمود شاهرخى ، از شاعران شهير انقلاب درباره ديدارش با آية الله اراكى مى
گويد:
((در خلال شبهاى شعر فيضيه به محضر حضرت آية الله العظمى اراكى دامت بركاته ،
مشرف شديم چه ديدارى ! سخت بهجت خيز و عبرت انگيز! ديدار مردم بزرگ كه آثار
گذشت زمان بر سيماى مباركش پديدار بود و انوار معرفت از پيشانى روشنش ساطع . او
مظهر و جلاى روحانيت سخت كوش شيعه مى باشد. در اتاقى محقر و ساده تر از ساده ، آن
بزرگ را ديدار كرديم كه با ضعف مفرط مزاج ، لباس رسمى پوشيده و بر روى چهار
پايه اى استقرار يافته بود.
پس از به جاى آوردن معارفه ، آن بزرگ سخنانى مبسوط و ممتع و مواعظى رسا و بليغ
ايراد كرد كه همگان را سخت متاءثر ساخت ، كه از غايت شور و تاءثير بيانات ايشان
اكثر حاضران اشك از ديدگان جارى ساختند. مكرر به ابياتى از عارفان
صاحبدل ، از جمله شيخ شيراز و شيخ شبسترى و شيخ بهايى استشهاد و استناد مى فرمود
و خود مى گريست ...))(988)
رحلت
سرانجام روح ملكوتى آية الله العظمى اراكى در 23/7/1373 به ملكوت پيوست .
مرجع تقليد شيعيان پس از يك قرن (تولد 1273 فوت 1373) تلاش براى هدايت مردم ،
دارفانى را وداع گفت و به جمع مراجع تقليد در بهشت پيوست . دولت جمهورى اسلامى
يك روز تعطيل و يك هفته را عزاى عمومى اعلام نمود. پيكر پاك آن مرجع والامقام در تهران ،
از بيمارستان شهيد رجايى تا ميدان راه آهن بر دوش انبوه مردم تشييع شد. آية الله خامنه
اى ، رهبر معظم انقلاب و مسؤ ولان نظام در اين تشييع باشكوه حضور داشتند. سرانجام
پيكرش با تشييع با شكوه مردم قم در حرم حضرت معصومه عليه السلام به خاك سپرده
شد. رضوان و رحمت خدا بر او باد.
علامه شوشترى
متوفاى : 29/2/1374 ش .
محقق معاصر
مولود نجف
از آن هنگام كه حضرت امام على عليه السلام آن پيكر پاكى و راستى و عدالت در سرزمين
نجف اشرف به خاك سپرده شد تا اندك زمانى پيش از اين هميشه شهر مقدس نجف ديار دانش
و دين و شهر جهاد و اجتهاد و سرزمين صفا و نور بود.
گويى با دفن جسم مقدس مولا على عليه السلام ، خورشيد آسمان را نيز در خاك نجف دفن
كردند.
نزديك به چهارده قرن است كه ستارگان آسمان دانش و تقوا از آن سرچشمه خورشيد سر
برآورده ، سپهر صفا و صميميت را جذابيتى بيشتر و ملاحتى افزونتر بخشيده اند و اين
همه چيزى نبود جز پرتوى از آن آفتاب كه در
دل شب و دور از چشم اغيار در سرزمين نجف به خاك سپرده شد.
در زمانى هم كه بيش از هزار سال از پيشينه حوزه علميه نجف مى گذشت (1320 ق .) حلقه
هاى درس و بحث همچون گذشته و بلكه پر رونق تر در آن ديار داير بود. هزاران نفر از
طالبان دانش ، وطن خود را ترك گفته ، در كنار آستان قدس مولا على عليه السلام گرد
هم آمده بودند تا ضمن ارادت به آستان ولايت و
تحصيل علم و كمال ، ارزش هاى علوى را كه چيزى جز اسلام پيامبر نيست ، پاس دارند. آن
روزها براى فضلاى حوزه نجف روزهاى پربارى بود چرا كه اساتيد بزرگ و زنده اى
چون آية الله سيد محمد كاظم يزدى و آية الله آخوند خراسانى كه در فيض بخشى دستى
توانا و بيانى گويا داشتند و بخوبى تشنگان دشت طلب را سيراب مى كردند، سر
حلقه حوزويان بودند.
آن سال براى شيخ كاظم شوشترى سالى بس پربركت و با ميمنت بود. چنين مى نمود كه
خداى رحيم ، لطف بزرگى در حق او فرموده و چشمش را با ميلاد پسرى با استعداد و
شايسته روشنى بخشيده است . (989). پدر او را به نام نهمين پيشواى معصوم شيعيان
((محمد تقى )) ناميد تا هر لحظه به ياد دوستى بزرگ از دوستان برگزيده خدا،
يعنى حضرت جوادالائمه عليه السلام باشد و هميشه ذكر و سپاس حق گويد.
پدر و مادر
خاندان مادرى محقق از خانواده هاى متدين ايرانى بودند كه از مدتها پيش ، شهر نجف را
براى سكونت برگزيده بودند. مادرش متولد نجف اشرف بود و در همان شهر با روحانى
جوان شوشتر، محمد كاظم شوشترى ازدواج كرد.
شيخ محمد كاظم از تبارى تابناك بود كه نسل در
نسل از نوريان و دانشمردان شوشتر بودند و پيش از ميلاد محقق ، مردان نام آور بسيارى
چون شيخ جعفر شوشترى و... را در كهكشان درخشانشان نظارگر بودند.
پدر دانشمند محقق ، يگانه مرجع شوشتر و از مردان مبارز آن ديار بود. او در دفاع از كيان
مسلمانان بويژه از حريم حجاب اسلامى ، مرزبانى مبارز و مبارزى بيدار بود كه توسط
طاغوتيان از شوشتر به بروجرد تبعيد شد و روزگار درازى را - هم در زمان رضاخان و
هم در عصر محمد رضا پهلوى - دور از وطن ، غريبانه در بروجرد زيست .(990)
اقبال شوشتر
مولود نجف ، باطروات ترين بهاران عمرش را تا هفت سالگى در نجف اشرف تنفس كرد.
نخستين سالهاى سبز زندگى را در آن شهر نجابت و نور، سپرى ساخت . پس از آن همراه
مادر مهربانش ، ناخوسته شهر نجف را به قصد شوشتر ترك كرد و در حدود
سال 1327 ق . وارد آن شهر گرديد.(991)
آن روز (1314 ش ) روزگار ايران سياه بود و دست نشانده بيگانگان ، رضاخان ميرپنج
، آشكارا با مظاهر اسلامى به ستيز برخاسته بود! در اين زمان طلبه فارغ
التحصيل حوزه نجف ، آقا محمد تقى شوشترى ، شيخ شهر و به جاى پدر مظلوم و تبعيد
شده خوى ، مرجع مردم در آن ديار بود.
رجعت به شهر عشق
شيخ شوشتر كه فرزند پدرى چنان مبارز و بيدار بود
تحمل هيچ تهاجمى را بر ساحت مقدس تشيع و اسلام روا نمى ديد. چنين بود كه علم مخالفت
با مزدوران اجانب را مردانه برافراشت .
محقق براى بيدارى مردم و تهييج آنان بر ضد طاغوت وقت ، شوشتر را ترك گفته ،
همراه خانواده اش راهى كربلا گشت ... پس از چند صباحى كه در كربلا
مشغول زيارت و درددل كردن با سالار شهيدان بود، ضمن گلگشتى كه در حلقه هاى
درسى آن شهر داشت به اين نتيجه رسيد كه عازم نجف اشرف گردد تا به درياى
دانشهايى كه در حلقه هاى درس و بحث آن روز حوزه نجف موج مى زد، بپيوندد.(992)
همان روزها در نجف اشرف يكى از آثار پر بارش را با نام ((قضاء اميرالمؤ منين عليه
السلام ) (پيرامون قضاوتهاى امام على عليه السلام ) براى نخستين بار به دست چاپ
سپرد (993) و با انتشار آن ، چشم دانشوران نجف رامعطوف خود ساخت .
محقق تا سال 1321 ش . (1360 ق .) در حوزه نجف بود. پس از آن كه رضا شاه از قدرت
به زير كشيده شد به شهرش شوشتر برگشت .(994)
او تا واپسين روزهاى عمرش در آن ديار ماند تا آنجا كه در سايه سار و سعى و
كوششهاى شبانه روزى اش نام شوشتر بر سر زبانها افتاد و گذشته درخشان خود را
كه روزى به ((دار المؤ منين )) شهرت داشت دوباره بازيافت چنان كه هر دانشمندى كه
به زيارت او در شوشتر توفيق مى يافت جهانى
جميل و عالمى پر از صفا را در آن ديار مى ديد و بى اختيار بيت زير در زهنش تداعى مى
شد:
هر آن كس ز دانش برد توشه اى
|
جهانى است بنشسته در گوشه اى
|
برزيگران نور
مربيان و معلمان بزرگى كه در شكوفايى آن استعداد درخشان و در طلوع آن آفتاب
روشنگر، به نوعى سهيم بودند، به عنوان استادان محقق نام برده مى شوند:
1. حجة الاسلام سيد حسين نورى
2. حجة الاسلام سيد على اصغر حكيم (1348 ق )
3. حجة الاسلام سيد محمد على امام ، معروف به امام شوشترى ، (1308 - 1394 ق )
4. آية الله شيخ محمد كاظم شوشترى (پدرشان )
5. آية الله سيد مهدى آل طيب جزايرى (1362 ق .)
6. آية الله سيد محمد تقى شيخ الاسلام . (1342 ق .)(995)
حلقه نور
بعضى از بزرگان و دانشوران معاصرى كه از محقق شوشترى اجازه روايتى داشته و از
طرف ايشان مجاز در نقل حديث هستند عبارت اند:
1. آية الله العظمى مرعشى نجفى (ره )
2. آية الله شيخ غلامرضا عرفانيان (996)
3. استاد حجة الاسلام رضا استادى
4. استاد قيس آل قيس
5. دكتر سيد كمال حاج سيد جوادى
6. سيد جمال الدين دين پرور
7. سيد محمد حسن آل غفور
8. استاد محمد على جاودان ...
آثار پربار و ابتكارى
بيش از پنجاه سال است كه كتابهاى محقق ، بويژه ((قاموس و نهج الفصاحة دخيله ))
ايشان از منابع مهم و مرجع شمرده مى شوند و همين ما را از توصيف بيشتر آنها مستغنى مى
كند. پس تنها به نامبرى آنها اكتفا مى شوند:
1. شرح و جيزه شيخ بهايى (نخستين نوشته ايشان )
2. حاشيه بر متن لمعه و بر شرح لمعه .
3. النجعه فى شرح اللمعه ، در 11 جلد.
4. الاخبار الدخيله ، در 4 جلد.
5. قضاء امير المؤ منين على بن ابى طالب عليه السلام (پرانتشارترين اثر محقق كه به
زبان فارسى دهها بار به چاپ و به زبان انگليسى هم نشر يافته است .
6. آيات بينات فى حقية بعض المنامات ، به تازگى به زبان فارسى نيز ترجمه و
انتشار يافت .
7. الاوائل .
8. قاموس الرجال فى تحقيق رواة الشيعة و محدثيهم ،
در 14 جلد و پرآوازه ترين و پربارترين كتاب محقق شوشترى است در علم
رجال .
9. رسالة فى تواريخ النبى والال (تاريخ چهارده معصوم عليه السلام )
10. رسالة فى سهوالنبى صلى الله عليه و آله .
11. الدرالنظير فى المكنين بابى بصير.
12. البدايع (گلستانى كه از هر چمن گلى را به ارمغان دارد)
13. بهج الصباغة فى شرح نهج البلاغه در چهارده جلد (تفسيرى موضوعى و انتقادى )
14. مقدمه اى بر توحيد مفضل ، به زبان فارسى
15. الاربعون حديثا، (چهل حديث در فضائل ائمه معصومين و
مسائل فقهى ).
16. الاربعينيات الثلاث .
17. كشكول ، در 237 صفحه جيبى (غير از كتاب البدايع است ).
18. نوادر الاخبار و جواهر الاثار.
19. حواشى بر توضيح المسائل آية الله خويى .
20 حواشى و استدراكات بر كتاب ثواب الاعمال و عقاب
الاعمال .
21. جزوه كوچكى در ادعيه و اذكار.
22. حواشى بر ((منتخب المنتخب )) (رساله عمليه پدرشان ).
23. غرر و درر، در ادبيات .
24. تفسير قرآن ، محقق شوشترى در اين تفسيرى كه آرزوى اتمام و انتشارش را داشت ،
بيشتر به دو تفسير معروف شيعى نظر داشت . تفسير تبيان ، اثر بزرگ شيخ طوسى و
تفسير الميزان اثر جاويد علامه طباطبايى اين اثر سالهاست كه در دست استاد على اكبر
غفارى است تا توسط انتشارات مكتبة الصدوق چاپ و منتشر شود.
مكتب تربيت
علامه شوشترى در مكتب تربيتى خويش نيز اشخاص بسيارى را تربيت كرده و به جامعه
دانش و فرهنگ تحويل داده است كه ما تنها به افراد خانواده ايشان بسنده مى كنيم و
برخى را به اختصار نام مى بريم :
1. شيخ بهاء الدين شوشترى معروف به آقا شيخ بهاء
وى برادر محقق شوشترى و اهل علم و فضل است و امروزه از
رجال بنام شوشتر شمرده مى شود با وجود اينكه در حدود 90
سال از عمرشان مى گذرد همچنان مشغول تبليغ دين و تعليم اخلاق و آداب اسلامى است و
همه روزه در مسجد و مدرسه مرحوم شيخ جعفر شوشترى به امامت و ارشاد مى پردازد.
2. دكتر محمد على شيخ شوشترى
تنها پسر علامه شوشترى است كه عمرى را در اعتلاى فرهنگ اسلامى و يارى پدر
دانشمندش كوشيده است و تا كنون دهها كتاب و مقاله پر بار نوشته و منتشر ساخته است
كه مى تواند دانشوران را بكار آيد. ايشان از اساتيد نامدار دانشگاه تهران بود تا اينكه
اخيرا از طرف مردم شوشتر به نمايندگى انتخاب شد و به مجلس شوراى اسلامى راه
يافت . استاد دكتر شيخ فرزند فرزانه اى نيز به نام مسعود داشت كه با اشتياق در
جبهه هاى جهاد شركت جست تا مفقودالاثر گشت و جاودانه شد.
علامه شوشترى داراى سه دختر نيز بود كه در اينجا لازم است از داماد با فضلشان آقاى
حاج سيد ابوالحسن شوشترى نام برد كه عمرى را در لباس مقدس روحانيت و در سنگر
سجاده و محراب و منبر به نور افشانى و ارشاد مردم پرداخت و پيش از علامه شوشترى
بدرود حيات گفت . (997)
آيينه اخلاق
محقق متقى ، مرد محراب محبت و والهى ملكوتى در وادى ولايت بود. از ايشان سؤ
ال شد كه اگر خداوند شما را دوباره جوان كند و قدرت و توانايى سابق را بدهد چه
خواهيد كرد؟
در پاسخ فرمود:
((تحقيق در آثار اهل بيت عليه السلام ))
فصل فراق
خورشيد خوزستان پس از عمرى نورافشانى در آسمان دانش و دين بالاخره در 29/2/74
(19 ذيحجه 1415) غروب كرد و روزنامه ها با تيترهاى درشتى چون ((حضرت آية الله
العظمى شيخ محمد تقى شوشترى به ملكوت اعلى پيوست )) خبر از وصالش دادند و
شروع فصل فراق و هجران فرهنگ دوستان را اعلام كردند.
چنين بود كه نابغه اى به خواست خويش رسيد و پرواز تا بر دوست را آغاز كرد و اى
بار نيز همگان در سوگ نشستند و افسوس كنان كه چرا تا زنده بود غريب و ناشناخته
ماند و چرا پس از مرگ او را شناختيم زبان حال مردم بود. بارى نورى كه از نجف تابيده
بود بالاخره در شوشتر غروب كرد و دفينه اى ديگر در ((مقام سيد محمد گلابى )) و
خاك پاك ايران زمين دفن شد.
اين مقاله را با ابياتى كه حكايت از ارادت اين كوچكترين به ساحت آن شيعى مرد پارسا و
آزاد انديش است به پايان مى بريم تا كه
قبول افتد و چه در نظر آيد:
شيخ ما نه مشرب ((مشاء)) گزيد
|
نه به حكمت ماه ما ((اشراقى )) است
|
آفتابى شد كه خود آفاقى است
|
گرچه اين دفتر به پايانش رسيد
|
همچنان اما حكايت باقى است
|
آية الله بهاء الدينى
متوفاى 27/4/1376 ش .
آيت بصيرت
احمد لقمانى
طلوع حيات
نهمين روز فروردين ماه 1287 ش . سپيده حيات طفلى پاك طينت در خانواده اى مذهبى سرزد.
شور اشتياق آن روز با جشن ولايت و عيد غدير
سال 1327 قمرى همراه بود و اين ميلاد، شادى افزونترى براى اطرافيان كودك به
ارمغان آورد.
نام فرزند را ((سيد رضا)) نهادند تا به بركت اين نام و نورانيت آن ايام براى هميشه
((بهاءالدين )) باشد. نسب نياكان ارجمند وى به امام سجاد عليه السلام مى رسد و اجداد
و پدران والامقام او هر يك بسان گوهر تابناكى در دوران ظلمت درخشش خاصى داشته اند.
برخى از آنان عهده دار توليت حرم فاطمه معصومه عليه السلام بودند و تنى چند از
خادمان مخلص بارگاه آن پاك بانوى بلند اختر محسوب مى شدند.
پدر سيد رضا سيد صفى الدين بود كه افتخار خدمتگزارى آستان مقدس حضرت معصومه
را داشت . انس فراوان او با قرآن ، عشق وافر به قرائت آيات الهى و حافظه چشمگير وى
موجب اعتماد علما به اندوخته هاى ذهنى سيد صفى الدين شده بود، به طورى كه او را
((كشف الايات علما)) مى ناميدند. آنچه صفات برجسته اى به وى بخشيد مناعت طبع ،
بلند نظرى اشتياق خدمت به جامعه بود.
مادر سيد رضا، فاطمه سلطان - معروف به زن آقا - بانويى مؤ من و مخلص بود كه
همسرى مهربان و زيرك براى سيد صفى الدين محسوب مى شد. وى از نوادگان انديشمند
والامقام ملا صدرا شيرازى بوده است . بانويى كه صفا و صميميت در زندگانى قناعت و
ساده زيستى در دوران حيات و عشق و علاقه به همسر و فرزندان وى را از ديگران ممتاز
ساخته بود و انسى فراگير با قرآن والفتى چشمگير با دعاهاى معصومان عليه السلام
داشت و هماره دامن وجود خود را لبريز از معنويت و نورانيت مى نمود.
دوران كودكى
اوان كودكى سيد رضا همراه با نشانه هايى چون حافظه فوق العاده ، استعداد بسيار و
درك جهان اطراف بود به طورى كه خود درباره آن دوران اينچنين مى فرمايد:
يك ساله كه بودم افراد پاك طينت و نيكو سرشت را دوست داشتم و علاقه اى قلبى به
آنان پيدا مى كردم . خير و شر را مى فهميدم و بين انسانهاى خير و نيكوكار و افراد
شرور و طغيانگر فرق مى گذاشتم .))
سيد رضا چون به دو سالگى رسيد به مكتب خانه پاى گذاشت . حمد و سوره ، اذان و
اقامه و سپس قرائت قرآن را ياد گرفت و آنگاه خواندن و نوشتن را آغاز كرد.
در شش سالگى دوره مكتب تمام شد و براى آموختن درسهاى ديگر به مكتب ديگرى رفت تا
در اين محل نصاب الصبيان - كه معانى لغات را به صورت شعر بيان مى كند - و ديگر
كتابها را بياموزد.
روزهاى تابناك اين ايام همراه با طلوع آفتاب بهروزى و شادكامى سيد رضا بود. زيرا
خبر موفقيت هاى او به گوش آية الله سيد ابوالقاسم قمى رسيد و ايشان كه فردى
فروتن و دانشمندى پارسا و مردى پراخلاص بود، شيرين ترين لحظات شوق و
شادمانى را با تشويقهاى پى در پى و فراگير براى سيد رضا فراهم ساخت .
رؤ يايى ملكوتى
گوش جان به سخنان اين فقيه فرزانه مى دهيم تا از رؤ ياى ربانى و استخاره آسمانى
وى آگاه شويم :
((در كنار رفتن به مكتب ، با بچه ها الك دو لك (چوب بازى ) مى كرديم . در همان ايام و
در هنگامى كه هفت سال بيشتر نداشتم ، شبى در خواب ديدم
مشغول بازى هستم . سيد بزرگوارى جلو آمد و به تمامى بچه ها
پول و شكلات داد، همه خوشحال شدند اما چيزى به من نداد و گفت : نه ، به اين نمى دهم
! چون بچه است و اهل بازى از شدت ناراحتى از خواب پريدم . مدتى فكر كردم . ناگاه
احساس نمودم كه قرار است خيرى به بنده برسد اما بازى در كوچه مانع آن است . از همان
زمان تصميم گرفتم در كوچه بازى نكنم و چنين هم كردم . با تمام جديت
مشغول درس شدم . چندى بعد حالتى در من ايجاد شد كه حس مى كردم با
پول سياه و چيزهايى از اين قبيل كه بچه ها را شاد مى كند شاد نمى شدم و تحت تاءثير
آنها قرار نمى گيرم !))
((... شبى پدرم مرا صدا زد و از آنجا كه اختيار و انتخاب زندگى را به مى سپرد،
پرسش نمود كه به چه كارى علاقه دارى ؟ چون در آن ايام بهترين حرفه كار ظريف
روى چوب بود و من علاقه اى درونى به كارهاى هنرى داشتم اين
شغل را بيان كردم .
پدر، نگاهى به من كرد و گفت : درس خواندن هم خوب است . حاضرى براى درس خواندن
استخاره كنم ؟ قبول كردم . وضو گرفت ، رو به قبله كرد و با چند صلوات و توجه به
پروردگار، قرآن را باز كرد و با خوشحالى بسيارى فرمود: خوب آمد... براى درس
خواندن خوب آمد.
خوب آمدن استخاره ، آرامش بر تمام وجودم افكند؛ از آن لحظه به اين راه مطمئن شدم و به
دنبال آن شوق و علاقه اى بسيار وجودم را فراگرفت به طورى كه سر از پا نمى
شناختم . در اين ميان تشويقهاى گذشته عالم بزرگوار مرحوم حاج شيخ ابوالقاسم قمى
(ره ) نيز بسيار كار ساز بود.))
شوق بى پايان
آن لطف خداوندى و اين تلاش و پشتكار فراگير مقدمه اى خجسته براى سيد رضا فراهم
مى كند. به طورى كه شوقى فراگير و عشقى فراوان به
تحصيل پيدا نموده ، كتابهاى مقدمات را يكى پس از ديگرى فرا مى گيرد.
پيش از دوازده سال نداشت كه آمادگى خود را براى امتحان نزد حاج شيخ عبدالكريم
حائرى - مؤ سس حوزه علميه قم - اعلام كرد و موفقيت تحسين برانگيز وى در
مقابل حاج شيخ ، شروعى خجسته براى ارتباط صميمى با ايشان گرديد.
در اين زمان بود كه همنشين اين طلبه سخت كوش درس و بحث و زندگى اش كتاب مى شود.
به گونه اى كه نوجوانى حدود شانزده ساعت تلاش علمى نموده و لحظه اى از فرصت
خويش را از دست نمى دهد!! افزون بر كتابهاى حوزوى ، بسيارى از علوم مفيدى كه براى
هر طلبه ضرورى است فراگرفته ، براى بهره گيرى بهتر از روزها و ساعات يك
سال از مدرسه بيرون نمى رود، گرچه فاصله وى از مدرسه فيضيه تا
منزل بيش از هزار قدم نبوده است . مادرش كه ساعت استراحت سدى را مى دانسته ، در ساعت
خاصى به فيضيه مى رود تا فرزند خود را ديدار كند. روزهاى پرفروغ و شبهاى
پرتوفيق آن ايام به گونه اى سپرى مى شده كه پيش از طلوع آفتاب سه يا چهار
مباحثه انجام داده ، گاهى قبل از اذان صبح دو درس را به پايان برد.
شوق بى پايان و پشتكار فراوان وى در حوزه به آنجا انجاميد كه مدرسى موفق و
پذيرفته فراهم ساخت . درس وى در بسيارى از مدارس قم شروع گشت . چند دوره ((جامع
المقدمات ))، ((سيوطى ))، ((مطول )) و ((قوانين )) و پس از آن
((رسائل و مكاسب و كفايه تدريس نمود و در پى اين توفيقات ، ((درس خارج )) ايشان
براى تربيت دانش پژوهان اجتهاد دوست آغاز گرديد. و بدين سان مدرسى شصت ساله اين
پژوهشگر فرزانه و تدوين بسيارى از معارف نهج البلاغه و صحيفه سجاديه ، شيرين
ترين لحظه هاى عمر را در گذر بيان و قلم فراهم نمود تا ساعاتى سبز و پرسعادت
در صحيفه دوران اين فقيه فرهيخته رقم خورد و ((سيدرضا))، ((بهاء الدين )) گردد.
جلوه جاودانه
((از عواملى كه باورهاى اعتقادى انسان را سست مى كند و مانع پيشرفت معنوى انسان مى
شود، شهرت هاى بيجا و بى فايده است . علاقه به معروفيت و شوق و سر زبانها
افتادن ، نشانه ضعف ايمان و كمبودهاى روحى فرد است )).
بر اساس اين اعتقاد، ايشان از قبول مصاحبه هاى تلويزيونى ، معروفيت درباره مرجعيت ،
خريد منزل نزديك حرم براى شناخته شدن بيشتر يا تهيه مهر و داير كردن دفتر
مراجعات براى مرجعيت ، سرباز زده و قبول نكرد. گاهى كه با اصرار برخى ارادتمندان
روبرو مى شد، مى فرمود:
((بالاتر از اينها فكر كنيد. گيرم نام بنده بر سر زبانها افتاد، وقتى پيش خدا دستم
خالى است ، آن شهرت براى من چه سودى دارد؟... نام بنده موضوعيت ندارد.
((رسيدگى به محرومان )) عنوانى ديگر از صحيفه صفات اين فقيه فرهيخته است .
ايشان چون پدرى مهربان بيش از چهل سال رهگشاى مستمندان و فقراى آبرومند بوده اند،
گاهى كه صحبت از چگونگى امداد و كمك رسانى مى شد، مى فرمود:
((كمكها را شب انجام دهيد. رعايت آبروى افراد را بكنيد، به گونه اى كمك كنيد كه شما
را نشناسند. مبادا فردا شما را ببينند و خجالت زده گردند.))
پهنه توكل و عظمت معرفت وى به قدرى است كه چون سخن از داشتن و نداشتن مى شود، مى
فرمايند:
((هيچ گاه نمى گذارند درمانده شويم !))
((آگاهى از حقايق عالم )) صفحه اى ديگر از كتاب پرشكوه و شخصيت ارجمند حضرت
آية الله بهاء الدينى است . به گوشه اى از اين حقايق مى پردازيم :
ساليان بسيارى بعد كه برخى از شيفتگان دانش و دانايى با حضور در محضر
پرفيضش از درس ايشان بهره مى گرفتند. يكى از شاگردان آقا كه فردى متقى و
پارسا بود اما استعداد شايانى نداشت از دنيا رفت . مدتها گذشت روزى سخن او به ميان
آمد. ناگاه ايشان فرمود:
((فلانى در برزخ چنان رشد علمى پيدا كرده و حرفهايى مى زند كه اگر در حياتش
براى او گفته مى شد نمى فهميد! درباره موضوعى درباب طهارت با ما بحث كرد و
نظر ما را تغيير داد.))
يكى از دانش پژوهان و طلبه هاى قم كه در ايام ماه مبارك رمضان به تبليغ رفته ، پس
از بازگشت به قم براى زيارت حضرت معصومه عليه السلام به حرم مطهر مشرف مى
شود به هنگام خروج از حرم دوستى را ديده كه با چهره اى غمگين و محزون با وى روبرو
مى شود. چون علت را جويا مى شود خبر از تنگدستى و شدت فقر مى دهد و آمدن به حرم
را براى گشايش اين مشكل ياد مى كند، اين طلبه چون وضع را اين گونه مى بيند مبلغى
را كه در ماه مبارك به او داده بودند به وى مى دهد و پس از خداحافظى به سوى صحن
مطهر رهسپار مى شود. ناگاه يادى از حضرت آية الله بهاءالدينى كرد، زيارت اين فقيه
اهل بيت را ره توشه اى فردوس گونه براى خود مى داند به سوى
منزل ايشان حركت مى كند و پس از ديدار آقا اجازه مرخصى مى طلبد. يكباره ايشان مى
فرمايد:
((صبر كن )) و در پى آن از جا برخاسته ، به اتاق ديگر رفته ، چند لحظه بعد مبلغى
پول همراه مى آورند و مى فرمايند نه ((كار امروز شما، كار بسيار پسنديده اى بود))!!
و او پس از خداحافظى رهسپار منزل شد و مبلغ اهدايى آقا را شمرد، ناگهان متوجه مى شود
كه اين پول به اندازه اى است كه به آن فرد در حرم داده است !
پندهاى عارفانه
باهم از سخنان نورآفرين و پندهاى عارفانه حضرت آية الله بهاء الدينى بهره مى
بريم :
((خداوند در وجود افراد استعدادهايى خاص قرار داده است كه بايد آنها را فهميد و به
دست آورد. و از جهاتى نيز آنان را محروم كرده است و بنده در جوانى با كسى ملاقات كردم
كه از نظر درسى شايد بيست بار كتاب ((سيوطى )) را درس گرفته بود اما به
قول خودش چيزى از آن فرا نگرفته بود. ولى همان شخص در معمارى آن چنان مهارت داشت
و در دقت و سرعت عمل قوى بود كه قسمتى از ساختمان مدرسه فيضيه را بر عهده او
گذاردند، توانست بخوبى آن را انجام دهد، به طورى كه آن قسمت هيچ عيبى نكرده و از
استحكام ، ظرافت و زيبايى خوبى برخوردار است .
... اعتقاد به تقديرات الهى ، زمينه هاى خيرى براى انسانها فراهم مى كند. بسيارى از
حوادث كه اطراف ما مى گذرد موجب خير و صلاح است ؛ هر چند در ظاهر تلخ و ناگوار
باشد.
... كارها انجام مى شود و روزگار مى گذرد اما آنچه براى ما مى ماند نيات ماست . انسان
در گرو نيات خويش است . مواظب باشيم نيت كار خلاف ، حرف خلاف و انديشه خلاف
نداشته باشيم .
... تا انسان مراحلى از سازندگى از طى نكرده است نبايد در كارهاى اجتماعى وارد شود.
بايد درسها را با حوصله و دقت خواند، از محضر استاد استفاده برد. با او بود و
حركاتش را ديد تا در نفس انسان تاءثير كند. اگر از خود غفلت كنيم عاقبت خوبى
نخواهيم داشت . با تهذيب نفس است كه علم به بار مى نشيند و قدرت مفيد مى شود و خدمت
ارزش مى يابد.
... فقر و تنگدستى اصلاح كننده طلبه است و عزت نفس و مناعت طبع امرى لازم و ضرورى
براى اوست . تكامل در نتيجه فشار است . اگر پيشروى مى خواهيد بايد سختى بكشيد.
... ما تجربه زيادى به دست آورده ايم و وجدان نموده ايم كه براى رهايى از مشكلات
راههايى هست كه بهترين آنها را خود حس كرده ايم و به كمك آنها به حاجت هايمان رسيده
ايم :
((نذر كردن گوسفند براى فقرا، خواندن حديث كساء به طور پى در پى ، پرداخت
صدقه و ختم صلوات )).
قدر و سپاس
قدرشناسى و روشن بينى اين پير فروتن زمينه ساز گرامى داشتن ياد و نام امام خمينى
رحمة الله عليه گشته و هماره خاطره هاى بهجت آفرين آن مراد سبز قامت در قاب خاطر اين
دوست والامقام به چشم مى خورد. پاس نعمت وجود انقلاب اسلامى ايران ، ياد عظمت حركت
امام و بركات خجسته نهضت و تمدن شگرف سخنان ملكوتى ايشان به همراه دهها خاطره ،
مناسبتهاى مختلفى در گفتار آن وجود ارجمند و همگى بيانگر روحيه سپاسگزار ايشان است
.
... روزى صحبت از شعر و شاعرى به ميان آمد. با جمله اى كوتاه فرمودند:
((بنده اشعار زيادى درباره اهل بيت عليه السلام بويژه حضرت على عليه السلام شنيده
ام ولى براى من هيچ شعرى همچون اشعار شهريار تبريزى ، جذابيت نداشته است ، به
همين جهت او را دعا كردم ، بعدا ديدم برزخ را از وى برداشته اند)).
گاهى كه سخن از دوران كودكى به ميان مى آيد، به گونه اى سخن مى گويند كه در
مى يابيم همه را از خدا مى داند، از طفوليت تا دوران بلوغ ، از
تحصيل تا تدريس و از قم تا كربلا و...
روزى در ملاقات با برخى علاقه مندان و ارادتمندان فرمودند:
((حالم خيلى بد بود. اهل خانه هفتاد حمد برايم خواندند، چون ختم سوره حمد آنان تمام
شد، حال ما نيز خوب شد ما بارها تجربه كرده ايم ، غير از خدا از هيچ كس كارى ساخته
نيست ، صلاح فعلى بنده در بيمارى و خانه نشينى است ... تاكنون چندين نفر را براى
معالجه ما آورده اند امام ما را به زحمت انداخته اند و هيچ كارى از آنان ساخته نبوده است . از
هيچ كس غير از خدا كارى ساخته نيست .))
احترام و ارادت به استادان به طور چشمگير در سخنان آية الله بهاء الدينى به چشم مى
خورد.
گاهى از مرحوم بافقى و مجاهدتهاى كم نظير ايشان ياد كرده و نسبت به نيكيها و
مهربانيهاى وى به طلبه ها سخن مى گويند و چون نام حاج شيخ عبدالكريم حائرى به
ميان مى آيد هاله اى از عظمت در كلام ايشان نسبت به آن عالم سخت كوش موج مى زند. از
يكرنگى و صميميت ، قداست و محبت و همدردى و احترام وى سخن گفته و ياد و خاطره وى را
گرامى مى دارند:
درباره آيات بزرگ و چهره هاى سترگ حوزه علميه قم ؛ آية الله بهجت ، آية الله
خوانسارى ، آية الله صدر رحمت خداوند بر آنان باد - و انس با ايشان حكايتهاى
فراوانى در ياد وى وجود دارد و چون از آية الله سيد محمد تقى خوانسارى صحبت مى
شود، اشاره اى به صدور اجازه اجتهاد خود توسط آن عالم پارسا و فقيه متقى در بيست و
پنج سالگى مى كنند.
راز و نياز و شب زنده دارى
عارف وارسته ، حضرت آية الله بهاء الدينى از جمله شخصيت هاى معنوى است كه از
نوجوانى به روزه و نماز شب علاقه مند بوده است . سالهاى بسيار انس ايشان با اين
عبادت ملكوتى ، آثار و بركات فراوانى ارمغان داشته است . ايشان در اين باره مى
فرمايد:
((اولين بارى كه ارواح علماى بزرگ سراغ ما آمدند، هنگامى بود كه از شدت روزه
فشار سختى را تحمل مى كردم ، حتى افرادى چون امام خمينى توصيه به ترك روزه مى
كردند اما آثار و بركاتشان بسيار بود و علاقه فراوانى به آنها نشان مى دادم .
به تهجد و نماز شب نيز عشق و علاقه اى زياد در خود احساس مى كردم ، به طورى كه
خواب شيرين در برابر آن بى ارزش بود. اين شور و عشق به حدى بود كه گاهى خود
به خود - هنگام اقامه نماز بيدار مى شدم و در شبهايى كه خسته بودم . دست غيبى مرا
بيدار مى كرد. يادم هست در سال 1356 شمسى كه بيمار بودم و در اثر كسالت ضعف
شديدى پيدا كردم ، بر آن شدم كه در آن شب تهجد را
تعطيل كنم ، چون توان آن را در خود نمى ديدم ؛ اما در سحر همان شب حاج آقا روح الله
خمينى (ره ) را در خواب ديدم كه مى گويد: ((بلند شو و
مشغول تهجد باش )) در آن شب به خاطر سخنان ايشان
مشغول نماز شب شدم ))
محرم اسرار
تقوا، تهذيب و پارسايى ، بصيرت و روشنايى ديده به مردان الهى مى دهد، آنان را
((محرم اسرار موجودات )) مى كند و بدان رتبه مى رساند كه ((نطق آب و نطق
گل )) را مى فهمند و درك مى نمايند.
فقيه فرزانه آية الله بهاء الدينى از معدود مردمانى است كه با هوشمندى بسيار،
عقل را فروزان كرد شعله هاى شهوت را فرو نشانيد و سخن موجودات را محرم شد.
روزى يكى از اهالى روستايى از اطراف قم ايشان را دعوت مى كند و چندين نفر از دوستان
در خدمت ايشان در اين ميهمانى حضور داشته اند. چون ميزبان مى خواهد گوسفندى جلو پاى
آقا ذبح كند حيوان فرار كرده ، به آقا پناه مى برد. ايشان از صاحبخانه تقاضا مى كند
كه حيوان را نكشد و او را آزاد بگذارد، اما وى به خاطر ميهمانان و غذايى كه مورد نياز
بود، مجبور به ذبح حيوان مى شود.
ظهر كه غذا آماده مى شود آقا چيزى از آن گوشت نخورده ، در بازگشت مى فرمايد:
((امروز به ما سخت گذشت ، چرا كه آن حيوان از ما تقاضا كرد نجاتش دهيم اما از دست ما
كارى برنيامد!))
سالهاى بسيارى در قنوت سرور عزيزمان آيات نورانى قرآن كريم و دعاهاى معصومين
عليه السلام را مى شنيديم تا اينكه ناگهان زمانى متوجه شديم نوع كلمات و عبارات
ايشان تغيير يافته است و در قنوت براى امام عصر -
عجل الله تعالى فرجه - دعا مى كنند.
روزى كه در اين باره از ايشان پرسش شد به يك جمله بسنده كردند:
((حضرت پيغام داده اند در قنوت به من دعا كنيد))
آرامش نفس
سكان آرامش آدمى در فراز و نشيب امواج حوادث ، ياد خداست و نسيمى كه روح و روان انسان
را صفا و صداقت بخشيده ، قلبى ، مطمئن و دلى آرام همراه خود دارد نام پروردگار و ذكر
اوست . آنان كه در ((قافله ابرار)) حضور دارند و از راههاى سخت زندگانى به سلامت
عبور مى كنند، به سان پيرو فرهيخته حضرت آية الله بهاء الدينى هر حادثه اى را
لطفى آشكار و پنهان مى شمرند و جرعه هاى رضايت الهى را در كام جان مى ريزند. از
سخنان ژرف و انديشه هاى پرارج ايشان است كه :
((در ابتداى جوانى كه ازدواج كرده بودم ، براى امور اقتصادى خود برنامه اى تنظيم
كردم ، ولى خداى تعالى همه برنامه هاى ما را به هم زد تا كنون
خوشحال هستم كه آن برنامه ها به هم خورده است و نتوانستم در كارهاى اقتصادى وارد
شوم .
راضى ام كه رزق و روزى خود را به عهده خداوند
متعال گذاشتم و از فكر شغل دوم و توسعه زندگى بيرون آمدم . بسيار خوشحالم كه
تنها و تنها به تحقيق جذب شدم و امور مادى نتوانست مرا به طرف خود جذب كند آنچه
رزق ما بود خدا رسانده است )).
با رزمندگان اسلام
كتب مقدس هشت سال دفاع ملت ايران در برابر استكبار، در بردارنده اوراق زرين از
حماسه ها و شجاعت هاست . در اين كتاب نام ((رادمردان عرصه جهاد با نفس )) به چشم مى
خورد. كسانى كه همراه و همراز دلاور مردان عرصه هاى جهاد و پيكار در شهامت و شهادت
بوده اند. گاهى با اشك ديده ، زمانى با سخنانى سراسر سبز و بركت و موقعى با
دستانى لبريز از دعا و سعادت ، همراهى خود را نشان داده اند. پير پارسا و فقيه
فرهيخته ما نيز از جمله نيك سيرتانى بود كه با حضور در جمع رزمندگان اسلام بر
رزم آفرينى آنان لبخند سپاس و بوسه تشكر مى زد. هماره آغوش پر مهر و محبتش بر
سيماى نورانى و پيراسته شيرمردان عرصه هاى جبهه باز بود و لطف خداوند و شيوه
كريمانه اهل بيت عليه السلام را براى آنان تفسير مى كرد.
گاهى كه يكى از آنان در حسينيه ايشان اذان يا اقامه اى مى گفت ، آقا مى فرمود:
((جملات اذان و اقامه از جان او بر مى خيزد و با تمام اعتقاد اذان مى گويد)).
و روزى كه گروهى از سپاهيان اسلام براى ديدار آقا شرفياب شده بودند، ايشان
فرمودند: ((من براى ملاقات با شما غسل كرده ام !))
دغدغه خاطر و علاقه باطنى ايشان به رزمندگان موجب گرديد كه در برهه اى از دوران
جنگ كه فشار شديدى بر بسيجيان و سپاهيان و ارتش وجود داشت ايشان بفرمايند:
((امشب از فكر جبهه ها خوابم نبرد، چرا كه مى ديدم چه بر سر رزمندگان مى آيد.)) و
چندى بعد در اثر آن اندوه به بيمارى سختى مبتلا شدند.
آن بصيرت و اين علاقه وافر موجب شد كه با كهولت و ضعف مزاج در برخى جبهه ها و
حمله ها از جمله عمليات والفجر مقدماتى حضور پيدا كنند و خاطره اى جاودان در دفتر وجود
رزمندگان به يادگار بگذارند.
انديشه هاى آسمانى
اينك نگاهى درس آموز به قريب يك قرن عشق و انديشه و تجربه و تلاش مى كنيم .
حرفهايى گوارا از انديشه هاى ناب و نورانى او بهره مى بريم .
((بايد از سرعت بى مورد و تند خواندن مضر پرهيز كرد. توجه به كميت و مقدار نداشت
، به كيفيت و چگونگى تحصيل انديشيد. خوب خواندن و دقت لازم موجب تشويق در ادامه
تحصيل شده ، توفيق انسان را زياد مى كند، عمق بيشترى براى دانش ايجاد مى شود و
تحصيل و تدريس موفق پيدا مى كند و سرانجام در جامعه مفيد مى گردد.
بنده در نوجوانى ، با نشاط فراوان ، حدود شانزده ساعت كار علمى و فكرى داشتم و
مجهولات و نقاط ابهام درسهايم را به اين طريق
حل مى كردم . نشاط درس براى تحصيل انسان بسيار مفيد و ضرورى است . انسانى كه با
نشاط است ، خوابش كم اتلاف وقتش كم و صحبتهاى غير ضرورى اش كمتر است و تمام
همتش درس است و تحصيل .))
((بنده قبل از سال 42، درس خارج فقه داشتم يك
سال هنگام شروع ، احساس كردم ساعت درس بنده با درس آقا روح الله (خمينى ) همزمان
است ، به خاطر تقويت درس ايشان و احترام به آن بزرگوار، درس خود را
تعطيل كردم .
پس از پيروزى انقلاب - چون دادگاههاى كشور به نظر روح الله
عمل مى شد - بنده درس خاج قضا را تعطيل كردم ، مبادا نتيجه بحث ما مخالفت با نظرهاى
ايشان تلقى شود و موجب اختلاف و يا تضعيف نظام گردد.
... با اخلاص بسيار و سوز فراوانى كه حاج آقا روح الله داشت ، براى بنده روشن بود
كه ائمه ، هميشه پشتيبان او خواهند افراد و قائم مقامى آنها، كارى پوچى و بى
حاصل مى دانستم . مى ديدم كه خدا در اين كار نظر ندارد و موفق نمى شوند. از همان زمان
رهبرى را در آقاى خامنه اى مى ديدم . چرا كه ايشان ذخيره الهى براى بعد از امام بوده است
. بايد او را در اهدافش يارى كنيم .
بايد توجه داشت كه مخالفت با ولايت فقيه كار ساده اى نيست . هنگامى كه ميرزاى
شيرازى بزرگ مبارزه با دولت انگليستان را از طريق تحريم تنباكو آغاز كرد، يك
روحانى با او مخالفت نمود. و ميرزا با شنيدن مخالفت او وى را نفرين كرد. همان نفرين
باعث شد كه نسل او از سلك روحانيت محروم شوند. پسر جوانش جوانمرگ شد و حسرت
داشتن فرزند عالم به دل او ماند)).
((آن موقعى كه دست چپ و راستم را نمى شناختم ، خداوند
متعال مكرر مرا يارى كرده ، اكنون اگر بخواهم سراغ وسيله بروم و از او كمك بگيرم ،
شقاوت است . او از وضع من آگاه است و قادر به بر طرف كردن
مشكل زندگى من است .
چسبيدن به اين و آن - در جايى كه باور قلبى دارم كه حاكميت مطلق از اوست - خطاست ...
ما در مساءله مالى - به خاطر تجربيات گذشته - خاطر جمع بوديم كه خداى تعالى ما
را رها نمى كند...، وظيفه اى را كه از طرف خدا بر دوشمان گذاشته شده است ، بايد
بخوبى انجام دهيم تا ببينيم چگونه از ما پذيرايى مى شود. آيا كسى كه از طرف
خداوند ماءمور تبليغ و ارشاد مردم مى شود و از دين و عقايد مردم دفاع خالصانه مى كند،
ذات اقدس الهى وى را رها كرده و از او غافل مى شود؟!))
((هيچ چيز به اندازه عمل انسان در ساختن ديگران مؤ ثر نيست . رفتار و حركات يك انسان
وارسته تبليغ وارستگى است : ععع كونوا دعاة الناس بغير السنتكم )) عععع اين كه
تمام روحانيت به حضرت امام - قدس سره - توجه دارند و ايشان را به عنوان الگو
پذيرفتند و به خاطر ادعاهاى امام نيست به خاطر
عمل ايشان است . آنچه به ايشان اين جنبه را داده است -
اعمال و رفتار ايشان است . ما بيش از شصت سال امام را مى شناختيم . ايشان از ابتداى امر
متعبد بودند. همه مى گفتند ما چنين مرد حكيمى كه تا اين اندازه به
مسائل ائمه و اوضاع امور وارد باشد سراغ نداريم از نظر اخلاق هم ايشان بى نظير
بودند در جلسات نشست امام هم با شاگردانش ، مساءله استاد و شاگرد اصلا براى امام
موضوع نداشت گاهى رياست جلسه به دست شاگردان مى افتاد.
از ابتداى تاءسيس حوزه علميه قم تا كنون ما براى امام نظير نيافتيم و همه به خاطر
خودسازى و تهذيب ايشان بوده است )).
((... بعد از امام اگر بشود به كسى اعتماد كرد به اين سيد (آية الله خامنه اى ) است ...
ايشان از همه افراد به امام نزديكتر است ... كسى كه ما به او اميد داريم آقاى خامنه اى
است ... بايد به او كمك كرد كه تنها نباشد... شما از ما
قبول نمى كنيد و تعجب مى كنيم ولى اين ديد ماست .
نزد ما محرز است سيد على خامنه اى )).
|