يك مسئله حياتى
ساموئل كينگ مى گويد:
(بر اثر كاهش ساعات كار طى سال هاى اخير، تفريح با فعاليت ساعات بيكارى
تبديل به يك مسئله اجتماعى حياتى گرديده و توجه بسيارى از محققان را به خود معطوف
داشته است . مطالعات اين دانشمندان نشان مى دهد مادام كه ما نتوانيم به طور عاقلانه
اوقات روز افزون بيكارى خودمان را به سر بريم ، چه در زندگى و چه در شخصيت ما
اختلالاتى روى خواهد داد. افراد بشر همواره طبعا
مايل به داشتن اوقات بيكارى بيشترى بوده اند، لكن اينك مواجه با اين خطر شده اند كه
اوقات فراغتشان بيش از آن است كه در خور آن اند و بيم آن مى رود كه بر اثر عدم
توانايى امرار اين اوقات ، به طور عاقلانه ، خطرات بزرگى براى خودشان و جامعه
به وجود آوردند. به همين جهت است كه مسئله گذراندن ساعات بيكارى ، امروز يكى از
دشوارترين مسائلى است كه تا كنون اكثر ملل جهان و ته ويژه باختريان با آن مواجه مى
باشند). (1099)
ثروت در اقتصاد صنعتى
توصعه اقتصاد صنعتى ، كشورهاى پيشرفته را غنيع و ثروتمند ساخت و بنيه مالى
مردم را تقويت كرد. در نتيجه ، راه ارضاى غرايز و تمايلات نفسانى آنان هموار گرديد.
در كشورهاى صنعتى ، نيروى ماشين براى توليد
محصول و تاءمين معاش مردم به كار افتاد و به آسانى موجبات رفاه و آسايش مردم را
فراهم آورد. در عوض نيروهاى صرفه جويى شده مردم در مسير لذت و كامرانى به حركت
در آمد و به جاى كار و كوشش ، راه شهو ترانى و عياشى را در پيش گرفت . خلاصه ،
ثروت فراوان ، زندگى مرفه ، كار كم ، فراغت زياد و نيرى سرشار شرايط مساعدى
را براى تاخت و تاز غرايز به وجود آورد و زمينه تجاوز و طغيان افراد خودسر را مهيا
ساخت .
ثروت و طغيان غرايز
(كلا ان الانسان ليطغى ان راه استغنى . (1100) )
آدمى به طغيان و سركشى مى گرايد، موقعى كه ثروتمند مى شود و خويشتن را غنى و
بى نياز مى بيند.
(قال رسول الله صلى الله عليه و آله : فوالله ما الفقر اخشى عليكم و لكنى
اخشى عليكم ان تبسط لكم الدنيا كما بسطت على من كان قبلكم فتنافسوها كما تنافسوها و
تهلككم كما اهلكتم . (1101) )
رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرموده : به خدا قسم از فقر و تنگدستى بر شما
نمى ترسم ، بلكه از آن مى ترسم كه ثروتمند شويد و دنياى شما گشايش يابد،
همان طور كه پيش از شما كسانى تمكن يافتند، آن گاه مانند آن ها به زياده روى دچار
شويد و سرانجام ، ثروت شما را هلاك كند، چنان كه آنان را تباه ساخت .
ويرانى اصول اخلاق
(ثروت مملكت ما، در عصر حاضر، اصول اخلاقى محكم و خشن مهاجرين سابق به آمريكا
را، بيشتر از هر انقلاب ادبى ، به بى بندو بارى نفوس از قيد جسته
بدل كرد. روزهاى آخر هفته كه براى استراحت و عبادت بود، ايام عيش و لذايذ دنيوى
نامحدود بدل گشت و اين خود نشانه بارزى بر تغيير اخلاق و زندگى دور از قيد و بند
ما تواند بود.
هنگام تنگدستى ، تقوا آسان است و اگر پيروى از هوى و هوس به قيمت گران تمام
شود، ميتوان آن را ترك گفت . اما اگر جيب ها از
پول مالامال شد و انسان توانست خود را از چشم همسايگان بپوشاند، حفظ تقوا بسى
دشوار است . علماى اخلاق ، بيهوده از تن آسايى و تفنن طلبى امروز مى نالند، زيرا اين
گونه دواعى هميشه در ما بوده است و فقط امروز فرصت ظهور آن دواعى به دست آمده است
و تا موقعى كه وضع اقتصادى دگرگون نشود، كار بدين
منوال خواهد بود تا پيشرفت ماشين ايام فراغت را بيشتر مى كند و
اعمال ذهنى را جانشين كارهاى جسمانى مى سازد، قوايى كه بايد در رنج بدنى صرف
شود، در خون ذخيره خواهدشد و حساسيت ما را در برابر شهوات روز به روز بيشتر خواهد
كرد.) (1102)
لزوم تعديل غريزه تفريح
تمايل به تفريح كه به فضاى حكيمانه الهى در نهاد بشر آفريده شده ، يكى از
تمنيات فطرى انسان است و مانند ساير غرايز و خواهش هاى طبيعى بايد
تعديل شود و با اندازه گيرى صحيح و دور از افراط و تفريط، در جاى خود ارضا
گردد. اين موضوع در گذشته مورد توجه اولياى گرامى اسلام قرار گرفته و ضمن
روايات متعددى ، تعاليم لازم را به پيروان خود داده اند.
متاءسفانه در دنياى صنعت و ماشين ، كه ساعات فراغت به مراتب بيشتر شده و مسئله
تفريح و جلب لذت اهميت زيادترى پيدا كرده است ، دانشمندان ، به موقع خود در اين باره
فكرى نكردند و برنامه جامع و كاملى را كه موافق سعادت و مصلحت باشد، طرح ننمودند.
در نتيجه ، بسيارى از جوانان در كشورهاى صنعتى ، خود سرانه و بدون راهنمايى صحيح
، در ساعات فراغت مرتكب اعمال ناروايى شدند و به نام تفريح و خوشگذرانى ، موجبات
بدبختى و سقوط خود و دگران را فراهم آوردند و اين روش نادرست همچنان ادامه دارد.
عدم توجه به اوقات بيكارى
(فعاليت اوقات بيكارى ، كه در گذشته جنبه اختيارى داشت و محدود به خانه بود، بر
اثر هجوم روستاييان به شهرها و اختراعات بزرگى مانند
اتومبيل و سينما و راديو و تلويزيون ، دستخوش تغييرات شگرفى شده است . متاءسفانه
، همان طور كه لوند برگ در كتاب خود خاطرنشان مى كند،
مسايل ناشى از افزايش اوقات بيكارى بشر از جانب دانشمندان اجتماعى مورد توجه
كامل قرار نگرفته است ، زيرا جامعه شناسان هنوز تحت تاءثير همان نظريه اقتصادى
ديرين هستند كه محصول را مهم تر از مصرف مى داند و به كار بيش از بيكارى توجه
دارد. گو اين بيكارى روز به روز اهميت بيشترى كسب مى كند. برخى از جامعه شناسان ،
حتى بيكارى را به منزله يك موضوع احساساتى تلقى كرده و آن را در خارج از حيطه
تحقيقات علمى قرار مى دهند و حال آن كه بر عكس ، اين مسئله بايد مورد توجه
كامل آنان قرار گيرد. زيرا تنها تحقيقات علمى است كه مى تواند روشن كند انسان اوقات
بيكارى خود را چگونه مى تواند با حداكثر استفاده به سر برد. حتى مى توان گفت
چگونگى امرار اوقات بيكارى ، تا اندازه اى كيفيت تمدن ملتى را روشن مى كند.)
(1103)
جوانان به طور طبيعى مايل اند در ساعات فراغت ، از تفريح هاى لذت بخش و نشاطآور
استفاده كنند و بدين وسيله موجبات مسرت خاطر وخشنودى نفس خويش را فراهم آورند و از
فوايد آن برخوردار گردند. ولى براى آن كه در
اعمال اين تمايل تندروى نكنند، قطعا به راهنمايى و هدايت صحيح احتياج دارند.
اسلام و تمايل لذت
اولياى گرامى اسلام ، در برنامه هاى تعليماتى خود،
تمايل الذت را تعديلكرده و آن را با مقياس مصلحت و سلامت اندازه گيرى نموده اند
لذايزى را كه باعص انبساط روح و مايه وجد و شدامانى است و آسيبى به خوشبختى
وسعادت بشر نمى رسانند امضا كرده و بهره مندى از انها را به پيروان خود اجازه داده
اند و ضمنا خاطرنشان ساخته اند كه لذايذ مباح آدمى را در انجام وظايف روحانى و معنوى
يارى مى كند.
( عن ابى عبدالله عليه السلام قا: ينبغى للمسلم
العاقل ان يكون له ساعته يفضى بها الى عمله فيما بينه و بين الله عزولج و ساعت
يلاقى اخوانه الذين يفاوصمهم و يفاوضونه فى امر اخرته و ساعة يخلى بين نفسه
ولذاتها فى ير محرم فنها عون على تلك الساعتين ) (1104)
استفاده از لذايذ مشروع
امام صادق عليه السلام فرموده : شايسته است مسلمان
عاقل ساعتى از روز خود را براى كارهايى كه بين او و خداوند انجام مى گيرد، اختصاث
دهد و ساعتى رادران ايمانى و دوستان خود را ملاقات كند و در امور معنوى و اخروى با آنان
گفت و گو نمايد و ساعتى نفس خود را با لذايذ و مشتهايتش كه گناه نباشد آزاد بگذارد
و اين ساعت لذت آدمى را در انجام وظايف دو ساعت ديگر كمك مى كند.
لذت هايى كه به جسم و جان ضرر مى رسانند و با سعادت و سلامت بشر ناسازگارند
و سرانجام تيره روزى و بدبختى به بار مى آورند در اسلام ممنوع شناخته شده و
اولياى مذهب پيروان خود را از آلوده شدن به آن ها بر حذر داشته اند.
(قال على عليه السلام : نزهوا انفسكم عن دنس اللذات و تبعات الشهوات )
(1105)
على عليه السلام فرموده است : خويشتن را از آلودگى لذات پليد و عوارض بد شهوات
منزه و پاك نگاه داريد.
(و عنه عليه السلام : لا خير فى لذد توجب ندما و شهوة تعقب الما (1106) )
و نيز فرموده است : خير و خبى يافت نمى شود در لذتى كه پشيمانى به بار مى آورد و
شهوتى كه درد و ناراحتى از پى دارد.
تندروى جوانان كامجو
پيشرفت علوم طبيعى و صنايع مشاينى ، پديده هاى لذت بخشى را به وجود آورد و لذايذ
تازه اى را در اخيار بشر گذارد افزايش ساعات فراغت و ازادى هاى بى حساب ، زمينه را
براى بهره بردارى از آن لذايذ آماده كرد نيروهاى مالى و انسانى در تاءسيس مراكز
عياشى به كار افتاد و موسسات خوشگذرانى به طور روز افزون گسترش يافت جوانان
كامجو و هوسباز فرصت مناسبى بهدست اوردند تا هر چه بيشتر از لذايذ دنيايى ماشين
استفاده كنند و از خوشى هاى گوناگونش برخوردار گردند
غافل از اين كه بعضى از ان لذايذ مخالف مصلحت و منافى با سعادت و سلامت بشر است و
سرانجام بدبختى هاى غير قابل جبرانى به بار خواهد آورد.
(ميل به تفريح ، جنبه بين المللى پيدا كرده است و كليه افراد بشر به ايام بيكارى
ابراز علاقه بيشترى مى كنند و استفاده از تفريح را حق مسلم خود مى دانند. در آمريكا،
نهضت خوشگذرانى توسعه يافته و قسمت اعظم سرمايه ملت صرف آن مى گردد.)
(1107)
جان ديويى مى گويد:
(البته ميل به تفريح مخالف با اخلاق نيست و بر عكس علاقه به نشاط و آميزش و
اجتماع ، يكى از استوارترين پايه هاى اخلاق و رفتار مطلوب است . لكن ، متاءسفانه ،
تفريح و نشاط با هيجان هاى مخصوص ، تحريك هاى شديد، قلقلك دادن حواس و
برافروختن آتش اشتها براى التذاذ فورى ، بدون كمترين توجه به عواقب وخيم آن ،
مشتبه شده است . اين نوع تفريح و لذت جوئى ها نشانه
اضمحلال و ذوب شدن است . فعاليتى كه از تحريك عادى و معمولى محروم گردد، براى
خود مجراى نامطلوبى مى يابد، مجرايى كه در خوى و رفتار و اخلاق آدمى منفك است و
سرانجام آن نابودى و تباهى است .) (1108)
گناهكارى به نام تفريحى
چه بسيار جوانانى كه در راه كامرانى و لذت تفريح به مواد مخدر و مشروبات الكلى
معتاد شدند. به قمار و اعمال منافى عفت و اخلاق آلوده گشتند و بر اثر فرومايگى و
پستى ، شخصيت انسانى خود را از كف دادند و سرانجام حياتشان با سيه روزى و بدنامى
پايان پذيرفت .
اكنون نيز چه بسيارند جوانانى كه از ذلت و خوارى آنان پند نياموختند و از بدبختى و
سقوطشان عبرت نگرفتند و براى كاميابى و
نيل به لذايذ، همان راه هاى خطرناك را مى پيمايند و با شتاب خويشتن را به پرتگاه
سقوط و تباهى نزديك مى كنند.
(قال على عليه السلام : عجبت لمن عرف سوء عواقب اللذات كيف لا يعف . )
(1109)
على عليه السلام فرموده است : عجب دارم از آن كس كه عواقب بد لذتهاى مضر را مى داند،
چگونه از آن ها دست نمى كشد.
لازم است اين نكته به جوانان خاطرنشان شود كه عمر، پرارزش ترين سرمايه در
زندگى بشر است . قسمتى از اين سرمايه گران قدر، در ساعات كار براى انجام وظيفه
مصروف مى شود و قسمتى در ساعات فراغت ، براى تفريح و تفرج . انسان
عاقل كسى است كه ساعات تفريح را نيز در راه صحيح و سودبخش بگذارند و از اوقات
فراغت به نفع يكى از جهات مادى يا معنوى خويش استفاده نمايد.
به عبارت روشن تر، تفريح به معنى لاابالى گرى و بى بند و بارى نيست . تفريح
به معنى بيكارگى و اتلاف وقت نيست . تفريح به معنى آلوده شدن به پليدى هاى گناه
و سيئات اخلاقى نيست و خلاصه تفريح به معنى ايجاد بدبختى و سيه روزى نيست .
بلكه تفريح عبارت از فعاليت هاى مطبوع و لذت بخش است كه خارج از برنامه كار
روزانه ، در ساعات فراغت انجام مى شود و باعث انبساط روح و مسرت خاطر مى گردد و
روى جسم و جان اثر مفيد مى گذارد.
تفريح و پرورش قوا
(تفريح ، يك وسيله مؤ ثر براى پرورش قواى جسمانى و فكرى و اخلاقى افراد و
بهترين عامل براى جلوگيرى از تبه كارى و جنايات است . ورزش و تفريح تنها جنبه
سرگرمى ندارد، بلكه به منزله عاملى براى تاءمين سلامتى جسمانى و اجتماعى به
شمار مى رود. توسعه امكانات براى فعاليت تفريحى امروز به منزله يكى از وظايف
اساسى هر جامعه به حساب آمده است .) (1110)
دكتر كارل مى گويد:
(ارضاى وحشيانه شهوات ممكن است جلب نوعى اهميت نمايد، ولى هيچ چيز غير منطقى تر
از آن زندگى نيست . اگر زندگى منحصر به رقصيدن و به دور شهر با
اتومبيل چرخيدن و سينما رفتن و راديو شنيدن باشد، چه سودى دارد؟ تفريح بدون آن كه
متضمن نفعى باشد، فرصتهايى را كه كارگران بر اثر
تكامل ماشين ها و حسن تهيه محصول به دست آورده اند، عبث بر باد مى دهد.
زحمات مصروفه ، حداقل چهارساعت در روز به
طول زندگى افزوده است . يعنى اوقات گرانبهايى كه اگر كسى آن را عاقلانه مصرف
كند مى تواند تعليم بگيرد، جسم و جانش را نيرومند كند، كسب شخصيت نمايد و وظيفه
انسانيت خود را انجام دهد.
بسيارى از كارگران جوان سه يا چهار شب را در سينماها و موزيك
هال ها و دانسينگ ها مى گذرانند. مطالعه رمان هاى كم مايه و پرگويى هاى روزانه بقيه
وقت آزاد را پر مى كند. گوش دادن به دروغ پردازى هاى راديو وسيله ديگرى براى
اتلاف عمر است . راديو نيز مانند سينما و موزيك
هال ، كاهلى كاملى به كسانى مى بخشد كه با آن سرگرم اند.) (1111)
براى آن كه جوانان از ساعات فراغت خود به شايستگى استفاده كنند و آن را در فعاليت
هاى مفيد و سودمند مصروف دارند، در اينجا به بعضى از تفريحات سالم و لذت بخشى
كه در برنامه هاى اسلاميث آمده و در دنياى امروز نيز مورد توجه است ، اشاره مى شود تا
مگر جوانان ، در مواقع بيكارى ، خود را به آن تفريحات سرگرم كنند و از نتايج جسمى
و روانى آن ها بهره مند گردند.
مسافرت و جهانگردى
يكى از تفريحات مطبوع و نشاطانگيز، كه آثار درخشانى در بهبود جسم و پرورش فكر
دارد، مسافرت است . در آيين اسلام ، مسافرت يكى از
وسايل تفريح و لذت شناخته شده و در روايات مذهبى مورد توجه مخصوص قرار
گرفته است . به شرط آن كه سفر براى معصيت و به منظور اجراى برنامه هاى غير
مشروع و نيل به لذت هاى ناروا نباشد.
(فى وصية النبى صلى الله عليه و آله لعلى (ع )
قال يا على : لا ينبغى للرجل العاقل ان يكون ظاعنا الا فى ثلاث مرمة لمعاش او تزود
لمعاد او لذة فى غير محرم . (1112) )
رسول اكرم (ص ) در وصاياى خود به على عليه السلام فرمود: سزاوار نيست انسان
عاقل به صفر برود، مگر براى سه منظور: يا براى تجارت و
تحصيل در آمد و اصلاح معاش ، يا براى نيل به كمالات معنوى و تعالى روح و ذخيره معاد،
يا براى تفريح و تفرج و جلب لذايذ مباح .
در اين حديث ، مسافرت گروه اول و دوم سفر تدريجى ، به معنى موضوع بحث ما نيست ،
زيرا گروه اول براى امرار معاش و تاءمين زندگى به سفر مى روند و در واقع سفر آن
ها انجام وظايف در ساعات كار است . گروه دوم نيز براى اداى فريضه مذهبى يا انجام
وظيفه معنوى به سفر مى روند و آن نيز تفريح و تفرج نيست . تنها سفر تفريحى ،
براى گروه سوم است كه در مواقع فراغت و به منظور
نيل به لذايذ مباح مسافرت مى كنند.
مسافرت و سلامت جسم
اولين اثر مفيد مسافرت و تغيير محيط زندگى ، سلامت جسم و
تحصيل نشاط و مسرت است . كسانى كه براى رفع خستگى كار مداوم و تجديد قوا در ايام
فراغت به سفر مى روند، از طرفى به تفريح مطبوع و دلپذيرى
نايل شده و از طرف ديگر به سلامت و نيرومندى خويش كمك كرده اند.
(قال
رسول الله صلى الله عليه و آله : سافروا تصحوا. ) (1113)
رسول اكرم (ص ) فرموده است : مسافرت كنيد تا صحيح و سالم بمانيد.
(موضوع تغيير آب و هوا، از زمان قديم بسيار
معمول بوده است و بيمارانى كه بيمارى هاى سخت و لا علاج داشتند، بدين نحو درمان مى
كردند. امروز هم مسافرت جزء برنامه هاى قطعى مردم قرار گرفته و يكى از مهم ترين
عوامل تندرستى محسوب مى شود. به طور كلى ، امروز از نظر پزشكى ثابت شده است
كه زندگى و كار و خوراك يكنواخت ، براى شخص ضرر دارد و اعضا زودتر فرسوده و
ناتوان مى گردد، پس تغيير زندگى و تنوع بايد جزء برنامه بهداشتى قرار گيرد.
در مسافرت ، به گردش و راه پيمايى بپردازيد و بدانيد كه يك راه رفتن ساده ، خود
جزء بهترين ورزش ها محسوب مى شود و اقلا روزى چند ساعت پياده روى كنيد، بدين وسيله
، خون بهتر جريان مى كند. غدد ترشحات داخلى و كليه اعضا بهتر وظايف خود را انجام
مى دهند. سموم بدن دفع مى شوند و شما شاداب و خرم مى شويد، اعصاب تكسين يافته
خواب بهتر مى گردد و ديگر احتياج به داروى خواب آور و مسكن نداريد. يك مسافرت
مطلوب از صدها شيشه قرص و شربت مسكن و ويتامين ها و
آمپول هاى مقوى بيشتر اثر دارد.) (1114)
مسافرت و ازدياد معلومات
دومين اثر مفيد مسافرت ، بالا رفتن سطح فهم و ازدياد معلومات و بسط اطلاعات و
پرورش شخصيت است . كسى كه به منظور تفريح و تفرج و فارغ از كار روزانه
مسافرت مى كند و به شهرها و كشورهاى مختلف وارد مى شود، فرصتى پيدا مى كند تا
از وضع محيطهاى مختلف طبيعى و اجتماعى آگاه گردد. پيشرفت ها و عقب ماندگى ها و
آبادى ها و ويرانى ها را از نزديك ببيند. به آداب و رسومى كه در نظرش تازگى دارد
برخورد كند. با فكرى آرام و مطمئن درباره آن ها بينديشد و از نيك و بدش استفاده علمى و
عملى نمايد و ارزش شخصيت خود را بالا ببرد.
(قال النبى صلى الله عليه و آله : سافروا ان لم تغنموا مالا افدتم عقلا.
(1115) )
رسول اكرم (ص ) فرموده است : مسافرت كنيد، چه اگر در سفر نفع مالى عايدتان
نشود، از فوايد عقلى بهره مند خواهيد شد.
در ديوانى كه به على عليه السلام نسبت داده شده ، چنين آمده است .
(تغرب عن الاوطان فى طلب العلى
|
فسافرففى الاسفار خمس فوائد
|
و علم و آداب و صحبة ماجد (1116) )
|
فوايد مسافرت
براى نيل به تعالى و ترقى ، از وطن هاى خود دور شويد و مسافرت كنيد، كه در سفر
پنج فايده است : سفر باعث تفريح و انبساط روح است و اندوه تاءمين معاش است . مسافرت
وسيله فراگرفتن علم و تجربه است . مسافرت به انسان آداب زندگى مى آموزد و آدمى
در سفر با افراد با فضيلت و خليق برخورد مى كند و با آنان دوست مى شود.
ورزش در دنياى كنونى
خلاصه ، مسافرت يكى از تفريح هاى سالم و نشاطآور است و با تسهيلاتى كه صنايع
ماشينى براى مسافرت فراهم آورده ، جوانان مى توانند قسمتى از ايام فراغت ساليانه
خود را به مسافرت اختصاص دهند و از فوايد اين تفريح ثمربخش برخوردار گردند.
يكى از تفريحاتى كه در دنياى كنونى مورد توجه
كامل قرار گرفته و با سرعت گسترش مى يابد مسئله ورزش است . جوانان امروز، در
شرق و غرب ، از ورزش به گرمى استقبال نموده اند و قسمتى از اوقات فراغت خود را در
حركات ورزشى يا تماشاى فعاليت هاى ورزشكاران در مسابقات ورزشى مى گذرانند.
صاحب نظران عقيده دارند كه ورزش در شرايط زندگى ماشينى ، علاوه بر جنبه تفريحى
، يك وظيفه بهداشتى است و براى حفظ سلامت افراد جامعه ضرورت دارد.
در ادوار گذشته و روزگار پيش از انقلاب صنعتى ، تمام افراد مردم كم و بيش فعاليت
عضوى و حركات بدنى داشتند و براى انجام كارهاى روزانه ، دست و پا و اعصاب و
عضلات خود را به كار مى انداختند و نيروهاى خود را در تلاش معاش مصروف مى داشتند و
بر اثر آن اعمال تطابقى ، بدن آنها منظم بود و در نتيجه سالم و نيرومند بودند.
كار عضلانى و سلامت بدن
در دنياى كنونى صنعت ، مشاغل يدى و اعمال بدنى تقريبا از ميان رفته و كارهاى سخت و
پر زحمتى كه ديروز با نيروى انسانى به وسيله دست و پا و عضلات انجام مى شد،
اكنون همه آن كارها با سرعتى بيشتر و به مقدارى زيادتر به وسيله ماشين انجام مى شد
و در نتيجه عضلات و اعصاب و ديگر قواى جسمانى به قدر كافى فعاليت ندارد و بر
اثر آن توازن داخلى بدن مختل گشته و اعمال تطابقى از وضع طبيعى خود خارج شده است
. اين امر براى سلامت و نيرومندى مردم زيان بخش است .
(در تمدن جديد، گرچه تلاش هاى عضلات يك باره از بين نرفته ، ولى خيلى كمتر از
پيش شده و در بسيارى از موارد، ماشين جاى زندگى عادى را گرفته است .
با حذف تلاش هاى عضلانى در زندگى روزانه ، بدون آن كه خود متوجه باشيم ، سيستم
هاى عصبى احشايى را از تمرينهايى كه براى حفظ
تعادل محيط داخلى لازم است ، محروم ساخته ايم . مى دانيم كه عضلات هنگام كار اكسيژن و
قند زياد مصرف و حرارت ايجاد مى كنند و مقدارى اسيد لاكتيك در جريان خون مى ريزند.
براى تطابق با اين تغييرات ، بدن بايستى قلب و دستگان تنفس و كبد و لوزالمعهده و
كليه ها و غدد مترشحه عرق و سيستم عصبى مركزى و سمپاتيك را به كار بيندازد. امروز
ما اعمال بدنى خود را فقط در برخى لحظات و بعضى از روزها به فعاليت وامى داريم و
در غير اين موارد اعمال تطابقى ما در حال خمود باقى مى ماند.) (1117)
خمود اعمال تطابقى
فقدان نظم داخلى سبب ترك تلاش ارادى مى گردد و به افراط در آسايش و راحت طلبى
در زندگى منجر مى شود و در نتيجه اعمال تطابقى به
حال خمود در مى آيد و تلاش هاى دائمى عروق و اندام ها
و دستگاه عصبى ، كه معرف مبارزه عليه گرسنگى و خواب و خستگى و تغييرات جو است ،
ضايع مى ماند. تلاش ، شرط اصلى پرورش بافت ها و روان است .) (1118)
ورزش و توازن قوا
ورزش ، به مقدار قابل ملاحظه اى اعضاى بدن را به فعاليت وامى دارد و به توازن
قواى جسمانى كمك مى كند. حركات ورزشى ، خلايى را كه بر اثر ترك تلاشهاى
عضلانى به وجود آمده ، پر مى كند و تا حدودى
اعمال تطابقى بدن را تنظيم مى نمايد. در دنياى كنونى صنعت و ماشين ، ورزش تا اندازه
اى به جاى كارهاى عضلانى ، شخم زنى ، بيلدارى ، پياده روى ، باربرى و ديگر
اعمال بدنى مردم در روزگار گذشته است . خلاصه ، ورزش از طرفى يك
عمل تفريحى نشاطآور و سرگرم كننده در ساعات فراغت است و از طرف ديگر وسيله مؤ
ثرى در حفظ سلامت بدن و نيرومندى جسم است .
اسلام و نيرومندى جسم
گر چه مسئله ورزش و مسابقات ورزشى به معنايى كه امروز توجه جهانيان را به خود
جلب كرده و به اشكال مختلف اجرا مى شود، در آيين مقدس اسلام مورد بحث و گفت و گو
واقع نشده است ، ولى در صورتى كه اعمال ورزشى امروز جنبه عقلايى داشته باشد و
ورزشكار آسيبى به خود و دگران نرساند و باعث جرم و جنايت نشود و اگر ورزش به
عنوان يك تفريح سالم و منزه و به منظور سلامت بدن و نيرومندى جسم باشد، نه تنها از
نظر مقررات اصولى اسلام بلامانع است ، بلكه با توجه به اين مطلب كه اولياى
گرامى اسلام به سلامت و نيرومندى پيروان خود علاقه دارند، مى توان گفت ورزش مفيد و
سلامت بخش ، مطلوب پيشوايان مذهبى است .
(قال رسول الله صلى الله عليه و آله : طوبى لمن اسلم و كان عيشه كفافا و قواه
شدادا. ) (1119)
رسول اكرم (ص ) فرموده : خوشبخت كسى است كه آيين اسلام را پذيرفته و به قدر
معاش خود درآمد دارد و قواى بدنش نيرومند است .
(قال على عليه السلام : الصحة افضل النعم . ) (1120)
على عليه السلام فرموده : سلامت بدن بهترين نعمت هاى خداوند است .
در چهارده قرن قبل ، يعنى دوره قيام رسول اكرم ، ورزش يك امر ضرورى بهداشتى در
حيات اجتماعى بشر نبود. چه آن كه مردم آن روز براى تاءمين معاش به قدر كافى
فعاليت جسمانى و حركات عضلانى داشتند و اعمال تطابقى بدنشان خود به خود صورت
مى گرفت . به علاوه ، چون كارها به وسيله دست و با نيروى انسانى انجام مى شد،
اوقات فراغتشان آن قدر زياد نبود كه در جست و جوى كارهاى تفريحى و سرگرم كننده
باشند.
با اين حال ، پيشواى گرامى اسلام ، از اوقات كوتاه فراغت مردم استفاده كرد و بعضى از
اعمال ورزشى و تفريحى را به منظور هدف هاى مخصوص مورد تشويق و تاييد قرارداد
تا به وسيله آن ، پاره اى از مصلحت هاى اجتماعى را تاءمين نمايد و در ضمن پيروان خود
را از انحرافاتى كه ممكن بود در مواقع بيكارى دامنگيرشان شود، مصون نگاه دارد.
اسب دوانى و تيراندازى
مسابقه اسب دوانى و همچنين مسابقه تيراندازى در اسلام به عنوان دو
عمل ممدوح و پسنديده به حساب آمده و در ترغيب مردم به اين دو مسابقه ، روايات بسيارى
رسيده است ، با آن كه پيروى اسلام قماربازى و برد و باخت را بر پيروان خود تحريم
نموده و آنان را از اين عمل برحذر داشته است ، ولى در مسابقه اسب دوانى و تيراندازى ،
شرطبندى و برد و باخت را امضا نموده و قانونا آن را مجاز شناخته است تا بدين وسيله
تمايل تفوق طلبى و برترى جويى مردم را تحريك كند و آنان را براى كسب افتخار و
امتياز، به رقابت يكديگر وادار سازد و در نتيجه به فنون سوارى و تيراندازى تسلط
كامل يابند.
برد و باخت قانونى
اولياى گرامى اسلام ، علاوه بر تشويق مردم ، خود شخصا در اين مسابقات مكرر شركت
كردند و پيروزى هاى درخشانى به دست آوردند، تا جايى كه در بعضى از مواقع
زبردستى و مهارتشان باعث تعجب بينندگان مسابقه مى شد.
( ابى لبيد قال : سئل ابن مالك هل كنتم تتراهنون على عهد
رسول الله صلى الله عليه و آله فقال نعم . راهن
رسول الله (ص ) على فرس له فسبق فسر بذلك و اعجبه . ) (1121)
از انس به مالك سوال شد: آيا شما در زمان پيغمبر براى مسابقه شرطبندى مى كرديد؟
جواب داد: بلى ، پيغمبر اكرم خود روى اسبى كه داشت ، شرطبندى كرد و مسابقه را برد و
اين پيروزى باعث مسرت و اعجاب آن حضرت شد.
چند نفر از مشركين براى دستبرد به گوسفندهاى مردم ، به اطراف مدينه آمدند.
رسول اكرم و جمعى از مسلمين براى سركوبى آنان بر اسب ها سوار شدند و به خارج
مدينه روى آورند. مشركين كه احساس خطر نموده بودند، به سرعت فرار كردند و خود را
از دسترس مسلمين دور ساختند...
شركت پيغمبر در مسابقه
(فقال ابوقتاده : يا رسول الله ان العدو قد انصرف فان رايت ان نستبق .
فقال نعم . فاستبقوا فخرج الله سابقا عليهم . ) (1122)
ابوقتاده كه يكى از سواران بود، به حضرت عرض كرد: دشمن برگشته است . اگر
موافقت فرماييد، در اين فرصت يك مسابقه اسب دوانى برقرار كنيم .
رسول اكرم جواب مثبت داد. مسابقه آغاز شد، سرانجام آن حضرت از همه پيشى گرفت و
مسابقه را برد.
(روى ان النبى صلى الله عليه و آله مر بقوم من الانصار يترامون
فقال رسول الله (ص ): انا مع الحزب الذى فيه ابن الاردغ فامسك الحزب الاخر و قالوا
لن يغلب حزب فيه رسول الله فقال ارموا فانى ارمى معكم فرمى مع
كل واحد منهم رشقا. ) (1123)
رسول اكرم بر مردمى از انصار كه مشغول تيراندازى بودند، گذر كرد و داوطلب شد
كه در مسابقه آن ها شركت كند.
رسول اكرم و تيراندازى
فرمود: من با گروهى كه ابن اردع در آن است همكارى مى كنم .
دسته مقابل با شنيدن سخن آن حضرت ، از تيراندازى دست كشيدند و گفتند گروهى كه
رسول اكرم در آن تيراندازى كند، هرگز مغلوب نخواهد شد. براى آن كه مسابقه
تعطيل نشود، فرمود:
من با هر دو گروه همكارى مى كنم .
مجددا مسابقه شروع شد و پيغمبر با هر دو دسته تيراندازى كرد.
( ابى عبدالله عليه السلام : انه كان يحضر الرمى و الرهان . )
(1124)
امام صادق عليه السلام شخصا در مسابقه تيراندازى حاضر مى شد و در شرطبندى آن
شركت مى فرمود.
امام صادق عليه السلام فرمود: من در معيت پدرم به مجلس هشام بن عبدالملك در شام وارد
شديم ، او بر كرسى خلافت نشسته بود. نظاميان و نزديكانش در اطراف وى برپا
ايستاده بودند، در ديدگاه خليفه ، هدفى براى تيراندازى قرار داشت و بزرگان قومش
در حضور وى تيراندازى مى كردند. به محض آن كه وارد مجلس شديم ، از پدرم خواست
كه با شيوخ عرب تيراندازى كند.
حضرت فرمود: من پير شده ام . ممكن است مرا معاف بدارى .
قسم ياد كرد غير ممكن است و به يكى از شيوخ بنى اميه اشاره كرد كه كمانت را به امام
باقر بده . پدرم ناچار كمان را گرفت . تيرى در آن گذارد و رها كرد. تير در وسط
هدف نشست . سپس تير ديگرى گرفت و آن را روى تير
اول نشاند و سوفار آن را شكافت و خلاصه چند تيرى روى هم زد. اين قدرت تيراندازى
و هدف گيرى ، هشام را مبهوت و پريشان خاطر ساخت ، به امام باقر عرض كرد مهارت
شما از تمام تيراندازان عرب و عجم بيشتر است و سپس آن حضرت را به سرير خود
دعوت كرد. از جا برخاست دست در گردن پدرم انداخت و او را طرف راسست خود نشاند. آن
گاه دست به گردن من انداخت و مرا در سمت راست پدرم نشاند و به امام باقر گفت : اين
تيراندازى را از كه آموخته ايد و در چه مدتى فراگرفته ايد؟
(فقال قد علمت ان اهل المدينة يتعاطونه فتعاطينه ايام حداثتى ثم تركته . )
(1125)
فرمود: مى دانى كه اهل مدينه مسابقات تيراندازى به پا مى كردند و با علاقه در آن
شركت مى نمودند. من نيز در ايام جوانى به اين كار علاقه داشتم و در آن وارد بودم و
سپس ترك كردم . اكنون از من خواستى ، به روزگار جوانى برگشتم و تيرانداختم .
هشام گفت : من هرگز تصور نمى كردم كسى روى زمين اين چنين تيراندازى كند، آيا فرزند
شما جعفر نيز مثل شما تيرانداز است ؟ حضرت باقر فرمود: ما همه وارث كمالات پيغمبر
اكرم هستيم .
گرچه مسابقه اسب دوانى و تيراندازى ، از اين جهت كه عضلات رابه فعاليت وامى دارد و
باعث تقويت جسم مى شود، جنبه ورزشى دارد و از اين نظر كه در ساعات فراغت وسيله
سرگرمى و مايه وجد و سرور است و جنبه تفريحى دارد، ولى هدف اساسى پيشواى
اسلام در تشويق اين مسابقه ، عالى تر از جهات ورزشى و تفريحش بود. پيغمبر اكرم
مى خواست عموم مردم در آن روز فنون نظامى و تعاليم سربازى را فراگيرند و براى
مقابله با دشمن مجهز شوند تا در ميدان جنگ به خوبى از حقوق اسلام و مسلمين دفاع
نمايند و كشورشان را از هجوم بيگانگان محافظت كنند.
در دنياى امروز، كه وضع سربازى و تمرين هاى نظامى تغيير كرده است ، اگر بعضى
از جوانان در اوقات فراغت به مسابقه اسب دوانى و تيراندازى دست يابند. مى توانند از
جنبه ورزشى و تفريحى آن به خوبى استفاده كنند. از طرفى به سلامت و نيرومندى خود
كمك كنند و از طرف ديگر قسمتى از ساعات فراغت خويش را با تفريح سالم و نشاطآور
بگذرانند.
شنا كردن
شناورى براى جوانان يكى ديگر از ورزشهاى مفيد و ثمربخش و از تفريحات سالم و
نشاطآور است كه مورد توجه پيشواى اسلام قرار گرفته و پيروان خود را به
فراگرفتن آن تشويق كرده است .
(قال رسول الله صلى الله عليه و آله : علموا ابنائكم الرمى و السباحة . )
(1126)
شنا عضلات را به حركت در مى آورد. بدن را به فعاليت وامى دارد. جسم را تقويت مى كند
و به آدمى نيرو مى بخشد. شنا در ساعات فراغت يكى از
وسايل سرگرمى و تفريح و مايه شادمانى و مسرت است . به علاوه ، كسى كه شنا مى
داند، قادر است در موقع پيشامد خود را از آب برهاند يا غريقى را نجات دهد.
ورزشهاى مفيد و نيروبخش ديگرى نيز وجود دارد كه جوانان مى توانند در ساعات فراغت
از آن ها استفاده كنند، از اين قبيل پياده روى ، كوهنوردى ، حركات سالم ورزشى ، و
خلاصه هر قسم فعاليت عاقلانه و بى ضررى كه باعث تاءمين سلامت بدن و تقويت جسم
مى شود.
سلامت و نيرومندى بدن شرط اساسى هر پيروزى و موفقيت در زندگى بشر است . انسان
بيمار و ناتوان نه قادر است به امور علمى و دينى بپردازد و نه مى تواند امور مادى و
دنيوى خود را به درستى اداره كند.
در زندگى ماشينى امروز، كه مردم به اندازه كافى فعاليت جسمانى و حركات عضلانى
ندارند و بر اثر اختلال اعمال تطابقى و ناموزونى
تعادل داخلى و سلامتشان در معرض خطر قرار گرفته است ، ناچار بايد از حركات
ورزشى استفاده كنند و خود را به فعاليت وادارند.
گسترش ورزش
دنياى كنونى ، برنامه ورزش را پيوسته براى تمام مردم گسترش مى دهد و به طور
مختلف آنان را در اين راه تشويق مى نمايد. در محيط مدارس و دانشگاه ها ورزش را الزامى
نبوده و جوانان را به انجام كارهاى ورزشى ملزم ساخته است . براى بزرگسالان نيز
وسايل ورزش رامهيا نموده و همه جا در دسترس مردم قرار داده است تا عموم طبقات بتوانند
خود را نيرومند كنند و از قوت و سلامت جسم برخوردار گردند.
ويل دورانت مى گويد:
(يك دانشجوى عينكى چينى گفت كه دانشگاههاى آمريكايى اتحاديه هاى ورزشى هستند كه
در آن وسايلى هم براى مطالعه صاحبان بنيه هاى ضعيف موجود است . هر فيلسوفى بايد
مانند افلاطون ورزشكار باشد و اگر نباشد فلسفه او مورد شك و ترديد است .
نيچه مى گويد: شرط اول هر انسان شريف آن است كه حيوان كاملى باشد. تعليم و
تربيت بايد بر اين اساس نهاده شود. تربيت بدنى بايد همسنگ تربيت ذهنى باشد.)
(1127)
بدبختانه ، پاره اى از اعمال وحشيانه و ضد اخلاق به نام ورزش و به عنوان تفريح و
سرگرمى در جهان متمدن امروز معمول گشته است و عواطف بعضى از جوانان ساده
دل به سوى آن جلب شده و كوركورانه به انحراف و كجروى گراييده اند.
مسابقه بكس
مشت زنى كه يك عمل خشن و بى رحمانه است و در آدمى خوى درندگى و سبعيت را بيدار مى
كند، از كارهايى است كه مورد تشويق دنياى كنونى قرار گرفته و براى آن مسابقات
مهم تشكيل مى شود و به برنده مسابقه جايزه بزرگ مى دهند و مخالفت افراد واقع بين و
با تشخيص تاكنون مؤ ثر واقع نشده است .
(مفسر روزنامه نيويورك تايمز، چاپ نيويورك ، به اندازه اى از ديدن يك مسابقه بكس
ناراحت شده كه روزنامه را وادار كرده كه از مقامات شهر نيويورك بخواهد مسابقات مشت
زنى را تحريم كنند. روزنامه ديگر آمريكايى در سرمقاله خود تحت عنوان پستى مى
نويسد: آن صحنه هاى سبعانه كه ديده شد، اسباب رسوايى ورزش مشت زنى و موجب
نفرت تماشاگران گرديد. مگر ممكن است يك نفر كه خود را قهرمان جهان مى داند، اين
قدر پستى نشان دهد.
آن گاه سرمقاله به اين موضوع اشاره مى كند كه بايگانى و آمار روزنامه نشان مى دهد
كه از 1959 تا 1965، تعداد 59 حادثه منجر به مرگ در مسابقات مشت زنى پيش آمده
است . اين چه ورزشى است . اين خونريزى است . ايالت نيويورك بايستى براى ساير
ايالات آمريكا سرمشق شود و هر چه زودتر مشت زنى حرفه اى را محكوم كند.) (1128)
آيين مقدس اسلام ، كه ناشى از وحى الهى و حاوى سعادت و مصلحت بشر است ، اين
قبيل اعمال مضر و خطرناك را كه باعث تقويت عضوى و احيانا كشته شدن يك انسان است ،
هرگز امضا نمى كند و به پيروان خود اجازه نمى دهد كه به نام ورزش ، در اين كارهاى
وحشيانه شركت نمايند.
به طورى كه از خلال بعضى از كتب غربى استفاده مى شود، در دنياى ورزش ، بر اثر
زياد شدن اتومبيل و آسان شدن مسافرت ، مسئله شكار نيز در رديف سرگرمى ها و
تفريحات قرار گرفته و بعضى از مردم ساعات فراغت خود را با شكار حيوانات مى
گذراند. عجب است كه دنياى غرب از طرفى سخن از حمايت حيوان مى گويد و از طرف
ديگر شكار حيوان را تفريح و سرگرمى مى داند.
(توسعه و تعميم ورزش در همان موقعى صورت گرفت كه اختراعات نوين موجب پيدايش
تفريحات و سرگرمى هاى ديگرى براى بشر گرديد.
تنزل قيمت اتومبيل و قرار گرفتن آن در اختيار اكثريت افراد، نقش بزرگى در ايجاد
سرگرمى هاى جديد بازى كرد. موتور رانى و جهانگردى در كشورهاى بزرگ ، جزء
تفريحات اساسى قرار گرفت . اختراع اتومبيل ، امكانات پرداختن به تفريح هاى ديگر
مانند اردو زدن و شكار را بيشتر ساخت .) (1129)
شكار لهو
در آيين اسلام ، شكار حيوانات در حدود ضرورت و احتياج زندگى مجاز است و شكار لهو و
كشتن حيوان به نام تفريح و براى سرگرمى ممنوع شناخته شده است . تا جايى كه
فقها، مسافرت براى شكار لهو را سفر معصيت شناخته اند و چنين مسافرى نمى تواند از
ارفاقهاى قانونى سفر، مانند افطار روزه و قصر نماز استفاده نمايد.
جوانان مسلمان با پيروى از تعاليم الهى مى توانند در ساعات فراغت از تمام سرگرمى
هاى روا و تفريح هاى مفيد استفاده كنند و بدون آلوده ساختن جسم و جان و موجبات شادمانى
و مسرت خاطر خويش را فراهم آورند.
برعكس جوانانى كه پيرو تمايلات نفسانى و هوى و هوس خويش هستند، چه بسا كه
ناروايى ها در نظرشان زيبا جلوه مى كنند و به عنوان تفريح و سرگرمى ، به كارهاى
ناپسندى دست مى زنند يا به اعتيادات مضرى معتاد مى شوند و سرانجام دچار بدبختى و
تباهى مى گردند.
(افمن كان على بينه من ربه كمن زين له سوء عمله و اتبعوا اهوائهم . )
آيا كسى كه در كارهاى خود حجت و دليلى از خداوند در دست دارد، مانند كسانى است كه
بدكارى در نظرشان زيبا جلوه كرد و از هواى نفس خويش پيروى نموده اند؟
جوان و دگر دوستى
قال الله العظيم فى كتابه : لقد جاء كم
رسول من انفسكم عزيز عيه ما عنتم حريص عليكم بالمؤ منين رؤ ف رحيم (1130)
حب ذات يعنى خود دوستى و حب غير يعنى دگردوستى ، دو
ميل فطرى است كه به قضاى حكيمانه الهى در نهاد تمام فرزندان بشر آفريده شده است
. هر يك از اين دو خواهش طبيعى ، سهم مؤ ثرى در تاءمين سعادت و خوشبختى بشر دارد و
بايد در جاى خود ارضا گردد.
غريزه خوددوستى
خود دوستى ، كه از غرايز مشترك حيوان و انسان است ، مايه صيانت ذات و حافظ فردى و
شئون شخصى است ، اين تمايل ، آدمى را به خويش متوجه مى كند و انسان را وا مى دارد تا
آن چه را كه براى خود مفيد و ملايم تشخيص داد، به سوى خويشتن جلب نمايد و هرچه را
كه مضر و ناملايم شناخت ، از خود دفع كند.
دگردوستى ، كه از صفات اختصاصى بشر و از تمايلات عالى انسانى است ، مايه
مهرورزى به مردم و دوست داشتن دگران است . اين
تمايل ، آدمى را به غير خود متوجه مى كند و به زندگى لطف و صفاى انسانى مى بخشد.
احياى اين كشش روحانى ، جامعه را با هم مهربان سازد. حس تعاون و همدردى را به جريان
مى اندازد و افراد را در غم و شادى يكديگر شريك مى كند.
تمايل دگردوستى
غريزه حب ذات مانند ساير غرايز حيوانى در وجود بشر ريشه عميق دارد. خود به خود
شكفته مى شود و به سرعت رشد مى كند و براى قوت گرفتن و نيرومند شدن ، نيازى
به حمايت و پرورش ندارد.
تمايل دگردوستى مثل ساير تمايلات عالى انسانى ضعيف و كم فروغ است و بدون
تربيت و مراقبت نيرومند نمى شود. اگر والدين و مربيان از دوران كودكى متوجه
فرزندان باشند و وظايف خود را به خوبى انجام دهند، مى توانند اين خوى انسانى را
تدريجا در نهادشان پرورش دهند و آنان را بشر دوست و خيرخواه بار بياورند.
خود دوستى اگر مورد حمايت و تقويت قرار گيرد تشديد مى شود و از حدود مصلحت تجاوز
نمى كند و در نتيجه به خودپسندى و خودپرستى
مبدل مى گردد و سرانجام مفاسد عظيمى به بار مى آورد و آدمى را به سيئات اخلاقى و
تجاوز به حقوق دگران آلوده مى كند و به كارهاى ضد انسانى وامى دارد.
دگر دوستى ، اگر مورد حمايت و تقويت قرار گيرد، بر صفات حيوانى چيره مى شود.
غريزه تخريب و تهاجم را تضعيف مى كند. درنده خويى و سبعيت را سركوب مى نمايد و
آدمى را به يكى از عالى ترين صفات انسانى متصف مى سازد.
تضعيف غريزه تهاجم
ناگفته نماند كه مقصود از دگر دوستى ، محبت و مهر به انسان ها از جهت فضيلت اخلاقى
و شرافت انسانى است ، نه آن كه انگيزه دوستى
نيل به خواهش هاى غريزى و تمنيات مادى باشد.
انسان بيمار به طبيب معالج و پرستار مراقب خود ابراز علاقه مى كند، ولى منشاء روانى
اين علاقه ، دگردوستى و تمايل عالى انسانى نيست ، بلكه اين محبت از غريزه حب ذات و
عشق به زندگى سرچشمه گرفته است . علاقه بيمار به طبيب و پرستار براى اين است
كه او را درمان مى كنند و سلامتش را به وى باز مى گردانند و بدين وسيله غريزه خود
دوستى اش را ارضا مى كنند چنين محبتى در حيوانات نيز يافت مى شود و اختصاص به
انسان ندارد.
انسان دوستى بى آلايش
دگر دوست واقعى كسى است كه انسان ها را براى انسان بودن و به انگيزه عواطف پاك
انسانى دوست بدارد و محبتش فارغ از آلايش خودخواهى و منافع مادى باشد. چنين دوستدارى
، حاكى از تعالى روان و نشانه صفاى روح و از مختصات انسان است . اين قسم دوستى و
محبت ، زندگى آدميان را از زندگى حيوانات جدا مى كند. جوامع بشرى را با هم مرتبط مى
سازد. دل هاى مردم را با رشته هاى محبت انسانى به هم پيوند مى دهد و روح برادرى و
تعاون را زنده مى كند. چنين محبتى مردم را از خوى حيوانى و درندگى بركنار مى دارد و
به انسانهاى ايمنى و اطمينان خاطر مى بخشد و محيط صلح و صفا به وجود مى آورد و
زندگى را مطبوع و دلپذير مى سازد.
در آيين مقدس اسلام ، مسئله دگردوستى و محبت به انسان ها مورد
كمال توجه قرار گرفته و پيشوايان مذهبى اين خوى پسنديده را يكى از
عوامل سعادت بشر و از وسايل جلب عنايات الهى دانسته اند.
( ابى الحسن موسى عليه السلام قال : ان
اهل الارض لمرحومون ما تحابوا و ادوالامانة و عملوا الحق . ) (1131)
حضرت موسى بن جعفر عليه السلام فرموده است : مردم روى كره زمين پيوسته در رحمت و
شفقت به سر مى برند مادامى كه يكديگر را دوست بدارند و اداى امانت كنند و رفتارشان
بر وفق حق و حقيقت باشد.
(قال على عليه السلام : ابلغ ما تستدر به الرحمة ان تضمر لجيمع الناس الرحمة
. ) (1132)
على عليه السلام فرموده : رساترين چيزى كه به وسيله آن مى توانى رحمت الهى را
به خود جلب كنى ، اين است كه در باطن به همه مردم عطوف و مهربان باشى .
(و عنه عليه السلام : ان الله سبحانه يحب ان يكون نية الانسان للناس جميلة . ) (1133)
و نيز فرموده است : خداوند دوست دارد كه مردم درباره هم خوب فكر كنند و خيرخواه
يكديگر باشند.
|