بدون ترديد، هر قسم فعاليت مادى احتياج به مصرف كردن نيرو دارد. دانشمندان در
پرتو پيشرفت هاى علمى توانسته اند از مقدار نيرويى كه در بدن يك انسان ، براى
انجام كارى صرف مى شود، اندازه گيرى كنند. پنج ساعت رانندگى ، چهار ساعت نجارى
، سه ساعت آهنگرى ، دو ساعت نويسندگى و يك ساعت سخن گفتن ، چه مقدار نيرو لازم دارد؟
علم آن را تعيين نموده و پاسخ داده است .
مهم ترين كار انسان فكر كردن است . فكرى كه مايه همه پيروزى هاى دانشمندان بشر
است . فكرى كه منشاء اصلى كليه مظاهر خيره كننده تمدن است . فكرى كه اساس سعادت
مادى و معنوى بشر به آن بستگى دارد. فكرى كه مى تواند يك تمدن عظيم به وجود
آورد، يا يك تمدن كهن را نابود نمايد.
از يك انديشه كه آيد در درون
|
صد جهان گردد به يك دم سرنگون
|
خلق بى پايان ز يك انديشه بين
|
گشته چون سيلى روانه بر زمين
|
هست آن انديشه پيش خلق خرد
|
ليك چون سيلى جهان را خوردوبرد
|
خلق عالم چون رمه است و او شبان
|
مى دواند جمله را روز و شبان
|
شگفتى كارهاى دماغى
موضوع عجيب و جالب توجه آن است كه فكر، با همه اقتدار و عظمتش ، به نيروى مادى ،
احتياج قابل ملاحظه اى ندارد و مقدار مصرفش به قدرى كم و ناچيز است كه با
وسايل علمى قابل اندازه گيرى نيست و تقريبا بايد گفت صفر است .
(شگفتى در اين است كه كارهاى دماغى به هيچ وجه سبب افزايش متابوليسم بدن نمى
گردد. گويى در اين هنگام انرژى زيادى مصرف نمى شود و يا آن كه انرژى لازمه آن
قدر ناچيز است كه تكنيك هاى ما قادر به اندازه گيرى آن نيست . حقيقتا عجيب است كه
صرف انرژى براى فكر، فكرى كه سطح زمين را با آثار خود تغيير مى دهد و باعث
ايجاد و افناى ملت ها مى گردد و در فضاى بى كران آسمان ، دنياهاى جديدى را كاوش و
كشف مى كند، اين قدر ناچيز باشد كه نتوان آن را سنجيد.
بزرگ ترين فعاليت هاى فكرى ، كمتر از انقباض عضله دو سرباز براى برداشتن يك
كتاب ، متابوليسم را بالا مى برد. نه جاه طلبى سزار، نه تفكرات نيوتن ، نه
مطالعات درخشان پاستور، به اندازه قدرت چند ميكروب يا جزيى افزايش تيروئيد، سبب
افزايش تغذيه بافت ها و متابوليسم ايشان نشده است .)(140)
بى نيازى روح از انرژى مادى
اين كه بزرگ ترين فعاليت هاى فكرى ، كمتر از انقباض عضله اى نيرو مصرف مى كند،
مويد اين مطلب است كه فكر يك عمل مادى نيست ، بلكه يك
عمل معنوى و ناشى از روح مجرد است . روح مجرد در فعاليت هاى روحانى خود نيازى به
انرژى مادى ندارد.
مردم چهارده قرن قبل ، از رسول اكرم (ص ) درباره حقيقت روح پرسش كردند. خداوند در
قرآن شريف به اين پرسش پاسخ داد:
(و يسئلونك عن الروح ، قل الروح من امر ربى و ما اوتيتم من العلم الا قليلا).(141)
پيغمبر اكرم ماءمور شد در جواب سئوال مردم بگويد كه روح يك امر الهى است و براى
بشر يك حقيقت ناشناخته و مجهول است و آن چه كه در فهم اين حقيقت ، به آن ها افاضه
شده ، بسى كم و ناچيز است .
نارسايى دانش در شناختن روح
از روزگار رسول اكرم تا امروز، تحولات عظيمى در جهان بشر پديد آمده و انسان در راه
علم و دانش پيشرفت هاى قابل ملاحظه اى نصيبش گرديده و
منازل بسيارى را پشت سر گذارده است . حقايق
مجهول يكى پس از ديگرى آشكار شده و رازهاى بسيارى از پشت پرده درآمده است . ولى
درباره شناسايى حقيقت روح بشر، وضع دنياى امروز هم مانند عصر پيغمبر اكرم است .
بشر آن روز از اين حقيقت مجهول آگاه نبود، و دانشمندان امروز نيز حقيقت روح را نمى
شناسند. آن روز اطلاعات بشر درباره روح ، كم و ناچيز بوده و اطلاعات امروز انسان هم
با همه پيشرفت هاى علمى ، ناچيز و كم است . اين خود حقيقتى است كه دانشمندان در
كمال صراحت بدان اعتراف مى كند:
جرقه مجهول
دكتر اوستاس چسر پزشك و روان شناس انگليسى مى گويد: (بعضى اشخاص مى
گويند كه مجموعه اعمال ماشينى مغز ما، اين من يا خود را
تشكيل مى دهد. عده ديگر مى گويند كه آن عبارت از مغز به علاوه يك جرقه مرموز است كه
هنگام مرگ از بدن ما خارج مى شود. چنان كه مى دانيد، فلاسفه بزرگ درباره روح و ماهيت
آن و محل آن در بدن ما و همچنين اين كه آيا روح از بين رفتنى است يا جاودانى ، زياد
انديشيده اند. اين مسئله پيچيده هنوز هم حل نشده است و هنوز هم دانشمندان براى كشف حقيقت آن
مى كوشند.
به هر حال هر يك از ما بايد اين موضوع را براى خود
حل كنيم . يعنى يا بايد از افكار يكى از فلاسفه يا اديان درباره روح پيروى كنيم ، يا
آن كه كوشش كنيم خودمان در اين باره به نتيجه اى برسم . اين مسئله به قدرى وسيع
است و به اندازه اى عقايد گوناگون درباره آن اظهار شده كه در
سال هاى اخير، بسيارى از متفكرين تصميم گرفتند آن را از نظر ديگرى مورد مطالعه
قرار دهند. به اين معنى كه مسئله روح را كه بسيار پيچيده يا مبهم است ، كنار گذارده ،
تنها درباره ذهن يا روان ، يعنى مجموعه احساسات و عقايد و افكار ما، به كنجكاوى و
مطالعه بپردازند.
قبلا بايد بگويم كه هنوز درباره بدن ، بسيارى چيزها را نمى دانيم ، ولى البته مى
توانيم بدن را وزن كنيم يا از آن عكس بگيريم . حتى مى توانيم اجزاى مختلف آن را
جداگانه مورد مطالعه قرار دهيم و آزمايش هاى زيادى روى آن انجام دهيم . درست است كه ما
مى توانيم مغز را وزن كنيم و از آن عكس بگيريم و آن را تشريح كنيم ، با مغز شخص
مرده مى توانيم اين كارها را به خوبى و به طور
كامل انجام دهيم و با مغز شخص زنده هم تا اندازه محدودى اين آزمايش ها را مى توان انجام
داد، ولى آيا تشريح مغز مرده ، به ما در شناختن روان كمك مى كند و آيا جراحى كه مغز يك
شخص زنده را عمل مى كند، مى تواند به افكار درونى او پى ببرد؟ متاءسفانه بايد
بگويم كه موضوع شناختن روان ، خيلى از اين
مشكل تر و پيچيده تر است .)(142)
از اين مختصر دو نتيجه به دست آمد:
اول . قرآن شريف كه مبين حقايق و ميزان شناسايى حق از
باطل است ، به وجود روح تصريح كرده و آن را يك امر الهى معرفى فرموده است . به
علاوه ، خاطر نشان كرده كه آگاهى مردم بر آن حقيقت
مجهول بسى ناچيز و كم است . اكنون نيز روحيون و ماديون ، با همه پيشرفت هاى علمى ،
معترف اند كه از حقيقت و روان بشر و همچنين حقيقت
عقل ، آگاهى ندارند. خلاصه ، روح و عقل در نظر پيروان هر دو مكتب ، دو حقيقت
مجهول و ناشناخته هستند.
مركز مادى تعقل
دوم . روحيون و ماديون هر دو قبول دارند كه از نظر وظايف الاعضايى ، مغز آدمى مركز
عقل و فكر است و اگر آسيبى ببيند، در تعقل و تفكر اثر مى گذارد. اين موضوع نيز مورد
تاييد روايات اسلامى است .
( ابى عبدالله عليه السلام : موضع
العقل الدماغ .(143) )
امام صادق (ع ) فرموده است : مركز عقل بشر مغز است .
( ابن عباس ، قال ان الله تعالى اوحى الى داود ان
يسال سليمان عن اربعة عشر كلمة ، فان اجاب ورثه العلم والنبوة ،
قال اخبرنى يا بنى اين موضع العقل منك ، قال الدماغ .(144) )
ابن عباس مى گويد كه خداوند به داود پيغمبر وحى فرستاد كه از فرزند خود حضرت
سليمان ، 14 كلمه را پرسش نمايد. اگر به درستى جواب داد، او را وارث علم و نبوت
خود قرار دهد. سئوال كرد: فرزند، مركز عقل تو در بدنت كجاست ؟ جواب داد: مغز مركز
عقل است .
اينك ، براى آن كه جوانان خود را بشناسند و از نارسايى
عقل خويشتن در دوران بلوغ بهتر آگاه گردند، مطالب چندى را بر اساس روايات اسلامى
و تحقيقات علمى دانشمندان بشر، با آنان در ميان مى گذاريم .
بررسى مغز نوجوانان
اول . با توجه به اين مطلب كه مركز مادى عقل آدمى ، دماغ اوست ، بررسى وضع مغز
نوجوانان تازه بالغ ، يكى از بهترين و نزديك ترين راه تشخيص درجه خردمندى و
تعقل آن هاست . خوشبختانه ، دانش امروز اين مطلب را به خوبى تحقيق كرده و در اختيار
علاقه مندان گذارده است .
(تنها قسمت بدن كه از قانون تقسيم سلولى مستثناست ، بافت عصبى يعنى مغز و
اعصاب است . چون نوزادان ، تمام سلول اين بافت را با خود به دنيا مى آوردند و در تمام
دوران زندگى ، حتى يك سلول مغزى يا عصبى نمى سازند، به همين
دليل ، از بين رفتن اين سلول ها بر اثر بيمارى يا ضربه ، غير
قابل جبران است .
اما با وجود همه اين ها، مغز و پى نوزاد بدون زياد شدن
سلول ها رشد مى كند و اين كار در سه سال اول زندگى آن قدر سريع انجام مى گيرد
كه تقريبا 85 درصد از رشد مغز بشر تا سه سالگى انجام شده است .)(145)
رشد سريع مغز كودك
گرچه ساختمان مغزهاى مردم از نظر تعداد سلول ها و خصوصيات دقيق آن با يكديگر
متفاوت است ، ولى در هر حال مغز هر انسانى وسيله ارتباط و ابزار مادى براى روح آن
انسان است . موقعى كه سلول هاى هر مغزى به رشد نهايى خود رسيد و آخرين مرحله
كمال طبيعى خود را طى كرد، مى توان گفته وسيله مادى
تعقل در آن فرد به حد كمال خود رسيده است و
قبل از آن ، به سبب ناتمامى رشد و كمال سلول ها، چراغ
عقل ضعيف و كم فروغ است .
افكار كودكانه
با آن كه در سه سال اول زندگى ، نمو سلول هاى مغز بسيار سريع است و در آن مدت
كوتاه ، تقريبا 85 درصد رشد دماغى پايان مى پذيرد، با اين
حال مى بينيم كه اطفال ، همچنان كودكانه فكر مى كنند و قدرت تجزيه و
تحليل صحيح مطالب را ندارند، زيرا از طرفى ، تا زمانى كه 15 درصد باقى مانده
رشد بر آن افزوده نشود و سلول هاى مغز و شبكه هاى ارتباطى آن به
منزل نمو و كمال خود نرسند، نيروى تعقل و تفكر به خوبى شكفته نمى شود و از طرف
ديگر، عقل و ادراك وقتى كامل مى شود كه تمام شبكه هاى ارتباطى مغزى ، كه از تارهاى
عصبى تشكيل شده اند، به طور كامل از غشاء ميلين پوشيده شوند.
(به عقيده لانك ورثى ، فعاليت ادراكى روانى مغز با سرعت پوشيده شدن رشته هاى
عصبى از ماده ميلين رابطه خيلى نزديك دارد.)(146)
براى آن كه نوجوانان ، زمان رشد نهايى مغز خود را بدانند و از سنين آخرين
مراحل تكاملى اعصاب آن ، آگاه گردند و خلاصه براى آن كه بدانند نيروى
عقل و دركشان در چه موقع به آخرين مراحل كمال خود مى رسد، دو قسمت از نتيجه تحقيقات
دانشمندان متخصص را در اين جا نقل مى كنم .
(1. جدول رشد مغز كه به وسيله بُويد تهيه شده است .)(147)
وزن متوسط مغز در سنين مختلف
سن |
پسر |
دختر |
در مواقع تولد
|
330گرم |
283گرم |
3 تا 6 ماهگى
|
602گرم |
560گرم |
6 تا 12 ماهگى
|
776گرم |
727گرم |
1 تا 2 سالگى
|
941گرم |
843گرم |
2 تا 4 سالگى
|
1095گرم
|
990گرم
|
4 تا 7 سالگى
|
1138گرم |
1035گرم |
7 تا 14 سالگى
|
1301گرم |
1154گرم |
14 تا 20 سالگى |
1374گرم |
1244گرم |
پوشش كامل رشته هاى عصبى
(2. اكثر رشته هاى عصبى در مغز و نخاع و پى ها، از ماده اى به نام ميلين پوشيده شده
اند و مى توان گفت يك رابطه مستقيم خيلى نزديك بين رشد
اعمال مغزى و پوشيده شدن رشته هاى عصبى از ميلين وجود دارد. بيشتر رشته هاى عصبى
در مغز، تا سن بلوغ ، از اين ماده پوشيده مى شوند، ولى بعضى از رشته هاى عصبى كه
در قشر مغز وجود دارند، در سنين متوسط زندگانى ، كاملا از غشاء ميلين پوشيده مى
شوند.)(148)
ملاحظه مى كنيد كه مغز آدمى در بيست سالگى به رشد نهايى خود مى رسد، ولى
پوشش كامل رشته هاى عصبى قشر مغز، كه با فعاليت هاى ادراكى رابطه مستقيم دارد، با
اختلاف تفاوت سرعت پوشش در افراد، تقريبا در سنين متوسط زندگى صورت مى
گيرد. بنابراين ، به هر نسبتى كه سن نوجوان بالا مى رود و به سنين متوسط عمر
نزديك تر مى شود، نيروى درك و تعقلش كامل تر مى گردد.
(قال على عليه السلام : و يستكمل عقله فى ثمان و عشرين سنة .(149) )
على عليه السلام مى فرمايد: عقل
آدمى در 28 سالگى كامل مى شود.
(و عنه عليه السلام و ينتهى عقله فى خمس و ثلثين و ما كان بعد ذلك فبالتجارب
.(150) )
و نيز فرموده است آخرين مرحله نهايى تكامل طبيعى
عقل ، در 35 سالگى است و از آن پس ، هر ترقى و كمالى كه نصيب
عقل مى شود، تجربى است نه طبيعى .
نتيجه اين مطلب در سه جمله خلاصه مى شود:
1. مغز آدمى مركز مادى تعقل و تفكر است .
2. تا زمانى كه مغز هر انسانى به رشد نهايى خود نرسيده و تارهاى عصبى قشر مغز
از ماده ميلين به طور كامل پوشيده نگشته ، وسيله
تعقل و تفكر او كامل نشده است .
3. گرچه در سه سال اول زندگى ، مغز كودك در حدود 85 درصد رشد مى كند، ولى 15
درصد باقيمانده ، كه ميزان رشد نهايى مغز است و همچنين پوشش تارهاى عصبى ، كه
وسيله شكفتگى كامل دستگاه تعقل است ، با گذشتن ساليان دراز به دست مى آيد و تا
حدود 35 سالگى طول مى كشد.
رمز نارسايى عقل جوان
اگر نوجوانان به اين سه نكته طبيعى توجه
كامل نمايند، به رمز نارسايى عقل خود پى مى برند و به خوبى مى فهمند كه تا دوران
بلوغ را طى نكنند و ايام جوانى را پشت سر نگذارند، نيروى دركشان به رشد نهايى
خود نمى رسد و از كمال عقل برخوردار نخواهند شد.
اندازه گيرى عقل و هوش
دوم . چندى است كه به وسيله تست ، درجات عقل و هوش اشخاص را آزمايش مى كنند و اين دو
نيروى پنهانى روان را به وسيله سئوالات مربوط اندازه گيرى مى نمايند. آزمايش هاى را
كه كارشناسان روى عقل و هوش نوجوانان تازه بالغ انجام داده اند، به اين نتيجه رسيده
است كه نه تنها عقل و هوش آنان در تحولات بلوغ رشد نمى كند، بلكه سطح آن دو تا
اندازه اى تنزل مى نمايد. درباره اين كه چرا
تنزل مى كند، نظراتى اظهار شده است . براى آن كه نوجوانان از وضع روانى خود
بهتر آگاه گردند، عين عبارات بعضى از دانشمندان را در اين جا
نقل مى كنم :
(اگر كسى ناگهان اين سئوال را از شما بكند، آيا جوانان نورسيده از كودكان باهوش
ترند، مثل اين كه ميل مى كنيد بگوييد: بلى . اما در نتيجه تفكر، شبهه اى در شما پيدا مى
شود.
ميزان مترى هوش
مى دانيد كه به وسيله تست ها موفق شده اند سطح فكرى
اطفال را سال به سال تعيين كنند، و آن چيزى را كه بينه ميزان مترى هوش ناميده است ،
تشكيل دهند. اما آهنگ توسعه فكرى كه به وسيله تست اندازه گرفته مى شود، از
سال هاى تكليف به بعد كم كم نقصان مى يابد و از 14 سالگى به بعد، تا سنين
كمال ، ترقيات آن نامحسوس است . به طورى كه منحنى هاى آمار كم كم افقى مى گردند.
بينه چنين عقيده داشت كه با مطالعه در كارخانه ها نيز سن به طور متوسط از 13
سال تجاوز نمى نمايد.)(151)
(رابطه مابين پيدايش يك فكر منطقى نزديك به فكر دوران
كمال ، و زمانى كه توسعه فكرى حاصله از تست ها شروع به كند شدن مى كند،
دليل ديگرى براى اين نظريه به وجود مى آورد كه بعد از دوران كودكى ، ترقى
فكرى واقعى انجام نمى گيرد.
جهش عواطف و كندى فكر
ممكن است اين فكر نيز براى برخى پيش آيد كه در دوران بلوغ ، در نتيجه جهش عواطف
محبت و پيدايش غريزه جنسى ، هوش تحت تاءثير آن ها قرار مى گيرد و مطيع و منقاد مى
شود.
فكر يك كودك 11 ساله كه عينى تر و عملى تر است و با دنياى خارج توافق بيشترى
دارد، خيلى به فكر اشخاص عاقل و كامل نزديك تر است تا فكر جوانى كه
دل داده عواطف و هيجانات خويشتن است و علاقه او به كابوس ها و تخيلات و عواطف خود
خيلى بيشتر است تا به محيطى كه وى را احاطه نموده است .
اگر بخواهيم بگوييم كه در دوران بلوغ ، هوش به كلى تاريك و خرف مى شود، اغراق
گفته ايم . اما اگر واقعا يك سير قهقهرايى در بين باشد، فقط در دوران بحران تكليف
امكان دارد، زيرا شور و هيجان جوانى با شكفتگى فكرى ، موافق و مساعد نيست
.)(152)
(قال اميرالمومنين عليه السلام : لايزال
العقل والحمق يتغالبان على الرجل الى ثمانى عشر سنة فاذا بلغها غلب عليه اكثرهما
فيه .(153) )
على عليه السلام فرموده است : پيوسته عقل و حماقت در مزاج نوجوانان تازه بالغ در جنگ
و ستيزند تا بحران تكليف را پشت سر بگذارند و به سن هجده
سال برسند. در آن موقع ، اگر ساختمان فكرى جوان طبيعى و سالم باشد، كم كم
عقل پيروز مى شود و حماقت شكست مى خورد، و اگر اساسا احمق باشد، حماقت بر
عقل غالب خواهد شد.
جنون جوانى
سوم . يكى از بيمارى هاى روانى كه كليه دانشمندان متخصص ، در كتب علمى خود شرح داده
و پيرامون آن مبسوطا بحث كرده اند، جنون جوانى است . اين بيمارى معمولا در سنين بلوغ
آشكار مى شود و با تفاوت نشانه ها و عكس العمل هاى مختلفى كه در بيماران پديد مى
آورد، به چهار نوع تقسيم شده است .
كارشناسان دانشمند تاكنون نتوانسته اند علت واقعى اين بيمارى را به درستى تشخيص
دهند و محتملا آن را ناشى از فعل و انفعال هاى ترشحات غدد داخلى ، در دوران بحرانى
بلوغ ، و مسموميت هاى ناشيه از آن مى دانند.
(علت اصلى جهل ما از مسائل روانى ، پيچيدگى و ابهام شگرف موضوع اوست . ما هنوز
وسايلى در دست نداريم كه بتوانيم در دنياى
مجهول سلول هاى عصبى و اعمال مغزى و روانى ، براى خود راهى باز كنيم . فى
المثل ، براى ما ممكن نيست كه روابط دقيق بين علائم بيمارى جنون جوانى و ضايعات
سلول هاى مغزى را در يابيم .)(154)