آرزوهاى شيرين
گاهى به كاميابى و پيروزى فرداى خود فكر مى كنند و آرزوهاى شيرين خويش را به
صورت كاخ هاى مجلل و افسانه اى در مى آورند و در ضمير خود بهشت
دل فريبى مى آفرينند و سپس از مشاهده آن همه زيبايى و
جمال ، غرق شادى و مسرت مى شوند و از خوش حالى در پوست نمى گنجد.
افكار وحشتناك
زمانى به ناكامى و شكست خود فكر مى كنند و در جهان نامحدود وهم و
تخيل ، بدبختى هاى خود را به صورت ويرانه هاى مخوف و وحشتناك در مى آورند و در
باطن خود جهنم سوزانى مى آفرينند. سپس از تماشاى آن مناظر وحشتناك دچار ترس و
شكست مى شوند. گاهى چنان خود را مى بازند و گرفتار ياءس و نااميدى مى شوند كه
از زندگى دل سرد شده و از انجام هر قسم كار و فعاليت شانه خالى مى كنند.
اثر اين تخيلات موهوم و تصورات افسانه اى آن است كه جوانان از واقع بينى و مشاهده
حقيقت زندگى غافل مى شوند و فرصت موجودى را كه سرشار از شرايط مساعد و
خوشبختى و سعادت است ، بى نتيجه از دست مى دهند.
(بعد از تكليف ، كنجكاوى بيشتر ذهنى شده و مى تواند ساختمان ها و تركيب هاى شجاعت
آميز بسازد اتكاى جوانان در اين دوره ، بر يادگارهاى متعدد و مطالعات است كه به مدد
آنها زيبايى تازه و پروژه هاى خيالى به وجود مى آورند.
در حالى كه كودك فقط در زمان حال زندگى مى كند، جوان نورس ، مفهوم زمان روحى را
در دو جهت گذشته و آينده تشكيل مى دهد. فعاليت فكرى كه بيشتر متوجه گذشته و آينده
است ، علاقه مندى به وضع حاضر را در درجه دوم اهميت مى گذارد. به همين علت است كه
براى جوان نورس ، مواجهه با حقيقت مشكل است . گذشته از آن ، قدرت تصور ذهنى يك
شخص يا يك صحنه به اندازه اى است كه حد
فاصل مابين حقيقت و مجاز، تقريبا از بين مى رود. مخصوصا دختركان مى توانند در وسط
زندگانى روزانه ، خواب و خيال هايى را كه در بيدارى انجام مى گيرد، ادامه دهند. گاهى
اوقات صورى از مرض ميتومانى ، يعنى علاقه به دروغ پردازى افسانه اى مانند در
ايشان ديده مى شود حقيقت در نظر جوانان نورس تغييرات زيادى مى يابد. آنان حقيقت را از
وراى امواجى از تصاوير و تخيلات تعبير مى نمايند. بنابراين ، بايد در مشاهده جوانان
و قضاوت درباره ايشان احتياط كرد.
دوران تخيلات
جوانى مهم ترين دورانى از زندگى است كه انسان به تخيلات غير مسكن و افسانه مانند
مى پردازد و افكار شيرين و باطل ، مخصوصا در دختركان جوان ، پيدا مى شود. به
طورى كه قبول واقعيت زندگى براى ايشان مشكل مى نمايد و ممكن است در بعضى از
مغزهاى ظريف و حساس اختلالاتى به وجود آورد.)(89)
ناگفته نماند كه ميل طبيعى جوانان به تخيلات موهوم و افسانه هاى غيرواقعى ، اثر
مفيدى در توسعه ذهن و شكفته شدن نيروى خلاقه آنان دارد. به شرط آن كه اين
تمايل از حد شايسته خود تجاوز نكند و جوانان را از واقع بينى و استفاده از فرصت هاى
موجود باز ندارد.
حس ابداع و ابتكار
به عبارت ديگر، ميل به تصورات ناشدنى و تخيلات غيرممكن ، از خاصيت هاى طبيعى
دوران شباب است كه به امر الهى در نهاد جوانان ايجاد شده است . اين حالت روانى قوه
تخيل را توسعه مى دهد و به ذهن جوانان نيروى خلاقه مى بخشد. اين حالت روانى حس
ابداع و ابتكار را در ضمير جوانان بيدار مى كند و آنان را براى نوسازى و
كمال تازه ترى مجهز مى نمايد. ولى بايد اين
تمايل تحت مراقبت صحيح قرار گيرد و به افراط و زياده روى نگرايد. بايد جوانان و
مربيان آنان متوجه باشند كه تخيلات افسانه اى جوانان ، سرمايه هاى موجود آنان را كه
از كفشان نربايد و دورنماى مناظر موهوم فردا، شرايط واقعى امروز را به هدر ندهد.
خوشبختانه دوران بروز تخيلات موهوم و افسانه هاى ناشدنى در جوانان كوتاه است .
تنها در چند سال اول بلوغ ، اين حالت طوفانى در ضمير نوجوانان با شدت بروز مى
كند. هر قدر پيشتر مى روند و از مكتب زندگى تجربه مى آموزند، تخيلات موهوم كمتر مى
شود و رفته رفته افكارشان وضع عادى به خود مى گيرد.
(هر گاه بخواهيد مشخصات فكر جوانان نورسيده را فحص نماييد، تصديق خواهيد كرد
كه نيروى فكرى آنها هنوز با توافق و هم آهنگى شكفته نشده است . افراط در عواطف محبت ،
شدت تجسم ، ذوق استدلالات نسنجيده و از پيش خود، عدم تكافوى تجربه ، يك نوع كيفيت
ذهنى به طرز تفكر ايشان مى بخشد. عوامل ذهنى آنان نامرتب ، طرز تفكر آنان شاعرانه و
به طور افراط جنبه فردى دارد.)(90)
(هنگامى كه دوران پختگى و كمال نزديك مى شود، شخصيت نيز در راه صحيحى شروع
به رشد و نمو مى نمايد. تطابق با محيط كه در دوران رشد دچار
اختلال شده و ممكن بود به وضع جبران ناپذيرى خطر و بدنامى ايجاد كند، ممكن مى شود.
ناراحتى هاى روحى و جسمى به وى پابند زده بودند، معدوم مى گردند.
هر گاه شخصيت يك نوجوان را با شخصيت بيست سالگى او مقايسه كنيم ، ترقيات
حاصل جلب توجه مى كند. بعد از آن كه منافع جديد جوان مسلم و محقق گرديد، اولين
تجارب شخصى به مرحله حقيقت درآمده ، مسائل اساسى زندگى ، اگر
حل هم نشده باشد، لااقل مطرح شده ، جوان از آن صورت مه آلود سابق ، به يك حالت
مشخص تر درمى آيد.)(91)
جوانى ناشناخته
دوران جوانى از نظر علمى يك دوره اسرارآميز در زندگى بشر است . دانشمندان امروز جهان
با پيشرفت هاى قابل ملاحظه اى كه در شناسايى روح جوانان نموده اند، خود اعتراف
دارند كه حقايق ناشناخته در روان شناسى جوان بسيار است . هنوز دانش امروز نتوانسته
است به طور شايسته و كامل از اين راز مجهول پرده بردارد و تمام زواياى تاريك روح
جوانان را بر دانشمندان روشن نمايد. ولى كوشش و مجاهده مردان علم و تحقيق ، توانسته
است بسيارى از حقايق نهفته را آشكار كند و صفات ناشناخته روح جوان راه از پرده استتار
به در آورد.
موريس دبس مى گويد:
(همان طور كه در اواسط قرن گذشته ، روى نقشه هاى آفريقا، نقاط سفيد متعدد ديده مى
شد و حتى همه نقشه ها با هم توافق نداشتند، در مورد اكتشافات قلمرو جوانان نيز
حال بدين منوال است . در مجاورت نقاط و گودال هاى
مجهول و غيرقابل اجتناب ، نقاط مكشوف يا مشتبه بسيار ديده مى شود. شايد اكتشافات
جديد تغييرات اساسى در اين قسمت ها بدهد. اما هنوز در آن جا سراب هاى متعدد، سلسله
جبال دروغى ، رودخانه هاى اسرارآميز، همچون رود نيجر جغرافيادانان قرن هجدهم ديده مى
شود. با اين حال ، اين اكتشافات ، لااقل آن اندازه پيشرفته نموده اند كه يك نظر نسبتا
دقيق از احوال اين سنين از زندگى انسان به ما بدهند.)(92)
(ترقيات علم بلوغ آن قدر كه انتظار مى رفت ، با سرعت انجام نمى گيرد. حتى امروز
نيز درباره كودكان و روان شناسى ايشان اطلاعات بيشتر و بهترى در دست است تا
درباره دوران بلوغ .
سنين بلوغ يك دوران مسدود اسرارآميز است كه نمى توان در مورد آن سئوالاتى مطرح كرد
كه داراى جواب هاى صحيح و مؤ ثق باشند. گذشته از آن ،
احوال انسان در اين سنين چنان متغير است كه ممكن است همه زحمات مشاهده كنندگان را
باطل و بيهوده كند و ايشان را دچار خيالات واهى سازد.)(93)
آشفتگى هاى روحى
عوامل نيرومند بلوغ ، به طور طبيعى در جسم و جان جوانان ، تحولات عظيمى را به وجود
مى آورند و آنان را در شرايط فوق العاده مشكل و مخصوص قرار مى دهند. از طرفى ، با
فرارسيدن ايام جوانى و شكفته شدن قواى جسمى و روانى ، بهترين
عوامل ترقى و تكامل در اختيار جوانان قرار مى گيرد كه اگر به درستى از آنها استفاده
كنند، خوشبخت و سعادتمند خواهند شد. از طرف ديگر، جوانان دچار شديدترين آشفتگى
هاى روحى و ناراحتى هاى روانى مى شوند، به طورى كه با يك غفلت ، ممكن است دچار
سقوط و بدبختى ابدى شوند.
اين تمايلات مختلف و متضاد سبب شده است كه دانشمندان امروز جهان ، دوران جوانى را
پيچيده ترين و مبهم ترين ادوار زندگانى بشر شناخته اند و
حل مشكلات جوانان را سرلوحه تمام مشكلات اجتماعى قرار داده اند.
براى آن كه جوانان بتوانند دوران طوفانى و خطرناك جوانى را به سلامت طى كنند،
براى آن كه بتوانند از طرفى خود را از پرتگاه هايى كه بر سر راه دارند محافظت
نمايند، و از طرف ديگر به سرمايه هاى جوانى متوجه شوند و از نيروهايى كه در اختيار
دارند، حداكثر استفاده را بنمايند، بايد همواره به دو نكته توجه
كامل داشته باشند:
عقل ضعيف و احساسات حاد
اول . وضع طبيعى خود را بشناسند و تا جايى كه ممكن است از آشفتگى هايى كه مخصوص
دوران جوانى است ، آگاه شوند. متوجه باشند كه در جوانى
عقل ضعيف و احساسات حاد و آتشين است . بيشتر تصميم هاى جوانان ، براساس احساس است
و كمتر با عقل سر و كار دارند و اين خود خطر بسيار بزرگى است كه پيوسته سعادت
آنان را تهديد مى كند. ممكن است با يك تصميم نادرست ، براى هميشه خويشتن را دچار
تيره روزى و بدبختى نمايند.
(نوجوانان هنوز قسمت بزرگ تر عمر خود را در پيش دارند. بنابراين خودشناسى بهتر
مى تواند براى آنان مفيد باشد، زيرا بدان وسيله مى توانند خود را از عكس
العمل ها و رفتار ناسالم و ناپسند، در برابر پيش آمدهاى آينده حفظ نمايند. همچنين داراى
اين قدرت خواهند بود كه در برابر موفقيت ها يا شكست هاى زندگى خود را نبازند. زيرا
غرور در نتيجه موفقيت ، يا نوميدى در نتيجه شكست ، هر دو براى شخص ، خطرناك است .
بايد دانست كه گذشتن از مرحله كودكى و وارد شدن به مرحله بلوغ و جوانى ، چندان
آسان نيست . بلكه جريان مشكلى است كه گاهى چندين
سال طول مى كشد تا اين راه با موفقيت پيموده شود. ولى اگر شما بدانيد كه در اين
هنگام ، در درون وجود شما و سايرين ، چه تغييراتى پديدار مى شود، آن وقت گذشتن از
اين راه خيلى آسان تر خواهد شد.)(94)
بلوغ و رشد
قال الله العظيم فى كتابه : ثم يخرجكم طفلا ثم لتبلغوا اشدكم (95)
دو محيط مستقل
ايام كودكى ، با ضعف و ناتوانى اش ، و دوران جوانى با قوت و نيرومندى اش ، دو محيط
كاملا مستقل و دو روزگار جدا و متمايز از يكديگر است .
اندام كودك ناتوان ، آهنگش بچه گانه ، عضلات و استخوان بندى اش ضعيف ، حركات و
سكنات ، اخلاق و افكارش كودكانه است . او مايل است با
اطفال بياميزد و با آنان همبازى باشد و نوع سرگرمى ها و بازى هايى را كه دوست دارد،
مناسب دوران كودكى است .
برعكس ، اندام جوان نيرومند، آهنگش درشت و مردانه ، عضلات و استخوان بندى اش قوى ،
حركات و سكنات ، اخلاق و افكارش متناسب با دوران جوانى است . او
مايل است با جوانان و بزرگسالان معاشرت نمايد و نوع بازى ها و سرگرمى هاى
مردانه و بزرگسالان را دوست دارد.
پل ارتباط
كودكى و جوانى به منزله دو سرزمين مستقل و از هم جدا و دو منطقه از هر جهت متفاوت و ممتاز
است . هر يك داراى شرايط و خصوصيات مخصوص به خود هستند. بلوغ به منزله پلى
است كه اين دو منطقه را به هم مرتبط مى كند و
طفل را از محيط ضعف و ناتوانى كودكى به دنياى نيرومند و پر شور جوانى مى رساند.
پسران و دخترانى كه منازل كودكى را به سلامت گذرانده اند، اگر بتوانند دوران بلوغ
را نيز به درستى طى كنند و از آن منزل سراسر طوفان و انقلاب به خوبى عبور
نمايند، به محيط زيبا و دلخواه جوانى وارد مى شوند و در صف مردان و زنان جامعه قرار
مى گيرند.
تحولات بلوغ
از زمانى كه عوامل بلوغ فعاليت خود را در مزاج دختران و پسران آغاز مى كنند تا زمانى
سير طبيعى آن فعاليت ها پايان پذيرد و كودكان به سر
منزل جوانى برسند و وضع روحى و جسمى آنان تثبيت گردد، چندين
سال طول مى كشد. در خلال اين مدت ، تحولات عظيمى در ناحيه جسم و جان آنها پديد مى
آيد. قد و قامتشان تغيير مى كند، اعضاى بدنشان با سرعت رشد مى نمايد. احساسات و
تمايلات جديدى در نهادشان شكفته مى شود. صفات معنوى و خلقيشان دگرگون مى
گردند. عادات روان كودكى رفته رفته به ضعف و سستى مى گرايند و تدريجا جاى
خود را به صفات و عادات تازه اى مى دهند. سرگرمى هاى دوران كودكى را ترك مى
گويند. به عروسك و ساير اسباب بازى هاى ايام طفوليت بى اعتنا مى شوند. آنها را
به كنارى مى اندازند و به فكر سرگرمى هاى تازه اى مى افتند.
اخلاق ناموزون
ايام بلوغ در مزاج آدميان دوره بحران و انقلاب است . در اين زمان ، جسم و جان كودك همواره
در معرض بزرگ ترين تحول و تغيير است . اخلاق و رفتار نوجوان در دوران بلوغ به
قدرى ناموزون و غيرمنظم است كه دانشمندان روان آن را دوران آشوب و تشنج ناميده اند.
(اين دوره تحول كه پ .ماندوس آن را زندگى تشنج انگيز، ش .بوهلر دوران منفى ناميده
، در واقع عبارت است از دورانى كه قبل بلوغ واقع شده و شروع اين دوره و همچنين آغاز
عمل توليد مثل را اعلام مى نمايد.
ناراحتى هاى بلوغ
مدت آن از 12 سالگى تا 15 سالگى و گاهى نيز تا 16 سالگى است و كاملا
مشخصات يك دوره بحرانى را داراست . اين دوره را دوران
اختلال و بى نظمى رشد مى نامند. تقريبا هميشه اين دوره همراه با ناراحتى است . بدن
شل و ول است . اخلاق متغير مى باشد. پسر يا دختر در چنان حالى هستند كه گويى با
چشمان بسته و دست مالى به طرف آينده نامعلومى رهسپارند.
از آن پس اعضاى بدن و زندگانى اخلاقى استحكام مى يابد. شخص براى شغلى كه
بايد در آتيه اختيار كند، ذى علاقه تر مى شود. در غالب موارد، مرحله شاگردى براى
تعيين شغل در اين دوره شروع شده است . مسائل سياسى و اقتصادى جلب توجه كرده و
مسائل تحصيلى را تحت الشعاع خود قرار مى دهند. شوق زندگى از هر لحاظ فعاليت خود
را آغاز مى كند. احساسات ، همچون درختانى كه در ماه
آوريل گل مى كنند، شكفته مى گردند. جوانان مكلف ، مضطرب و ناراحت ، جاى خود را به
مردان جوان يا دختران جوانى مى دهند كه آينده را با شور و هيجان مى نگرند و در تخيلات
خود بر بال هاى اميد سوار شده ، به هر طرف پرواز مى نمايند. مدت اين دوره از 16
سالگى تا 20 سالگى است . اين همان دوره شور جوانى است كه افلاطون آن را مستى
روحى ناميده است .)(96)
دوران برزخى
ايام بحرانى و سراسر انقلاب بلوغ ، براى دختران و پسران يك دوره برزخى و جوانى
و يك قسمت مخصوص از زندگى انسان است . اين دوره نه مى توان از ايام كودكى به
حساب آورد و نه مى توان در حساب جوانى محسوب داشت .
به طفلى كه عوامل بلوغ در مزاجش بيدار شده و فعاليت عميق خود را آغاز نموده است در لغت
عرب مراهق مى گويند. مراهق نه كودك است نه جوان . كودك نيست براى آن كه
فعل و انفعال هاى بلوغ در جسم و جان وى اثر گذارده و پاره اى از صفاتت و مميزات
كودكى را از وى سلب نموده است . اندام و افكارش ، حركات و اخلاقش از وضع كودكى
خارج شده و صورت ديگرى به خود گرفته است .
بلوغ كامل
جوان نيست براى آن كه هنوز عوامل بلوغ تمام
منازل پيشرفت را نپيموده و به كمال نهايى خود نرسيده است . بايد مدتى بگذرد و
فعاليت هاى طبيعى بلوغ همچنان ادامه پيدا كند تا نوجوان مراهق به سر
منزل بلوغ كامل برسد و تمام اوصاف و علائم يك جوان در وى آشكار و تثبيت گردد.
(مدت هاى مديد، منازعه در اين بود كه آيا بلوغ جزو دوران كودكى يا جزو زمان رشد و
كمال است و حتى امروز نيز غالب اشخاص گمان مى كنند كه انسان تا سن 14 يا 15
سالگى كودك است ، و سپس از يك دوران استحاله و برزخى به نام بلوغ عبور كرده و
شخص كامل و پخته مى شود. اين مطلب حقيقت ندارد. در واقع ما بين سنين 12 و 18
سالگى ، انسان يك دوره مشخص از زندگى ،
مستقل از دوران كودكى و دوران كمال را مى گذراند كه خود به خود داراى وحدت قوانين و
مسائلى است و در زندگانى انسانى نقش مهمى بر عهده دارد.
در مطالعات مربوط به رشد و نمو بدن انسان ، بايد براى بلوغ يك مكان اساسى
قائل شد. مفهوم كلمه بلوغ نيز همين موضوع را نشان مى دهد، سنى كه شخص در آن بزرگ
مى شود. بنابراين هبلوژى در مطالعه تكامل انسان ، اهميت اصلى و اساسى دارد.
محال است بتوان دوران بلوغ را بدون در نظر گرفتن تغييرات دائمى بدنى و فكرى ،
كه مشخص آن مى باشند، مورد توصيف مشروح و دقيق قرار داد.)(97)
تغييرات بدنى و فكرى
اسلام در تعاليم خود براى پسران و دخترانى كه به سر حد بلوغ
كامل نرسيده اند، مقررات مخصوصى وضع نموده است . مثلا يك پسر بچه 12 ساله نه
مانند افراد بالغ از هر جهت مؤ اخذ و مسئول است ، و نه مانند كودكان
خردسال آزاد و غيرمسؤ ول . او بايد نماز بخواند و روزه بگيرد. پدر و مادرش مؤ ظف اند
در اجراى اين دستور از وى مراقبت نمايند، ولى از اين جهت كه نابالغ است ، براى
اعمال او تسهيلاتى پيش بينى شده و اگر در پاره اى از موارد از انجام وظيفه شانه خالى
كند، قانونگزار، او را مانند افراد بالغ ، مستحق مجازات و كيفر نمى داند.
بزهكارى نابالغ
در مورد ارتكاب جرم و بزهكارى نيز وضع او اختصاصى است . پسر بچه 12 ساله مؤ
ظف است از هر گناه و جنايتى احتراز نمايد و دامن خود را همواره از پليدى ها پاك نگاه دارد،
ولى اگر اتفاقا مرتكب عمل جنايى شود، از طرفى قاضى محكمه مجاز نيست كه قوانين
كيفرى و حدود شرعى را درباره وى اجرا نمايد. زيرا او نابالغ است و اجراى حدود شرعى
تنها در مورد افراد بالغ است . از طرف ديگر، قاضى شرع نمى تواند انحراف و
بزهكارى او را به كلى ناديده انگارد و نبايد او را مانند كودك
خردسال از مجازات معاف داد. در چنين مواردى قاضى محكمه او را تعزير مى كند و در
مقابل عمل جنايى ، مجازات تاءديبى اش مى نمايد.
( ابى عبدالله عليه السلام : فى الغلام يفجر بالمراءة
قال يعزز و يقام على المراءة الحد.(98) )
امام صادق عليه السلام در مورد پسر نابالغى كه با زن بالغى در آميزد و زنا كند
فرموده است : براى پسرى كه به حد بلوغ كامل نرسيده ، مجازات تاءديبى مقرر است و
براى زن بالغ كه زنا داده است كيفر قانونى .
مجازات تاءديبى
(و عنه عليه السلام : لا حد على الاطفال ولكن يؤ دبون ادبا بليغا.(99) )
و نيز فرموده است : حدود شرعى درباره اطفال
بزهكار جارى نمى گردد، ولى بايد مجازات تاءديبى شوند.
رشد سريع و همه جانبه
بلوغ به منزله ولادت تازه اى است كه كودك را از محيط محدود طفوليت به دنياى وسيع و
نيرومند جوانى منتقل مى كند. گرچه نوزادان از روز
اول ولادت همواره در راه رشد و نمو هستند و استعدادهاى تكاملى آنان يكى پس از ديگرى
به فعليت مى رسند، ولى بزرگ ترين و سريع ترين رشد همه جانبه بشر، در ولادت
دوم ، يعنى دوران بلوغ است . بلوغ تمام ذخاير پنهانى انسان را ظاهر مى كند و به همه
قابليت ها جامه عمل مى پوشد. مجموع تطورات طبيعى ولادت دوم را مى توان در سه
فصل خلاصه كرد: بلوغ ، رشد و جوانى .
گرچه مسئله بلوغ و تحولات ناشيه از آن ، يكى از
مسائل زيست شناسى است و بحث و تحقيقش در صلاحيت دانشمندان حيات شناس است ، ولى از
اين نظر كه دوران بلوغ ، ايام بيدار شدن عواطف و شكفته شدن احساسات است و نوجوانان
تازه بالغ از جهت اخلاقى و روانى ، وضعى مخصوص به خود دارند؛ به اين جهت ، مسئله
بلوغ در علوم روانى و تربيتى نيز مورد كمال توجه قرار گرفته است . دانشمندان
طبيعى درباره بلوغ از جهت زيست شناسى بحث و گفت و گو مى كنند و علماى روان شناس و
اخلاق ، آن را از نظر روانى و تربيتى مورد مطالعه و دقت قرار مى دهند:
مناظر مختلف بلوغ
(مناظر مختلف جهان بلوغ . دوران بلوغ كه قسمت معينى از زندگانى ما را
تشكيل مى دهد، خود به خود نيز صورت كامل و پيچيده اى دارد. دنيايى است كه سربسته و
مسدود نيست ، زيرا از طرفى با دوره كودكى كه
قبل از آن است و از طرف ديگر با دوران كمال كه بعد از آن است بستگى دارد. با اين
حال داراى تشكيلات و حركات خاصى مى باشد. مطالعه در
مسائل مربوط به بلوغ از نقطه نظرهاى مختلف ممكن است . حيات شناسى خاص بلوغ ،
روان شناسى ، تعليم و تربيت و حتى علم اخلاق مخصوص دوران بلوغ . بنابراين ،
براى آن كه تصور صحيحى از اين دوران به دست آوريم ، بايد مناظر مختلف اين حقيقت را
مطالعه نماييم .)(100)
پى بردن به علل حوادث
معنى پيشرفت هاى علمى در تمدن جديد، اطلاع از
علل پنهانى حوادث و آگاهى از عوامل پديده هاى طبيعت است . به هر نسبتى كه چشم واقع
بين علم ، حقايق نهفته عالم را بهتر ببيند و به اسرار خلقت ، بيشتر پى ببرد، بر حكومت
و قدرت علم افزوده مى شود و تكامل و تعالى بيشترى نصيب بشر مى گردد.
حوادث ظاهرى عالم را همه مى بينند، ولى مشكل بزرگ پى بردن به
علل حوادث است . گرفتن جرم آفتاب و ماه ، لرزيدن زمين ، وزش بادها، سبز شدن اشجار،
باردار شدن حيوان و انسان ، فرزند آوردن و صدها حوادث ديگر در طبيعت همواره وجود
داشته و دارد و تمام اقوام وحشى و متمدن ، آنها را ديده و مى بينند. مطلب مهم آن است كه
بشر بداند چرا آفتاب مى گيرد؟
چرا زمين مى لرزد؟ چگونه درختان شكوفه مى كنند و زنان باردار مى شوند؟ و از چه راه
صفات اختصاصى پدران و مادران به فرزندان
منتقل مى شود؟
در گذشته همه مى ديدند كه مرض نوبه (مالاريا) با بيماران چه مى كند و تب و لرز
چگونه نيروى آنان را مى كاهد و رفته رفته به حياتشان خاتمه مى دهد، ولى از
عامل اصلى مرض كسى آگاه نبود. همه مى ديدند كه بيمارى
سل چگونه جوانان را ناتوان مى كند و سرانجام از پاى در مى آورد، ولى هيچ كس علت
واقعى آن بيمارى را نمى شناخت .
روزى كه تمدن جديد با اسباب هاى دقيق و حساس به جهان ميكروب راه يافت و از دنياى
حيرت انگيز موجودات زنده ذره بينى آگاه گرديد
عامل حقيقى امراض عفونى ، شناخته شده و يكى از پيچيده ترين اسرار نهان خلقت از پرده
خفا درآمد. معلوم شد كه علت بيمارى آن است كه ميليون ها موجودات زنده ذره بينى ، مانند
لشكر مهاجمى ، بدن بيمار را اشغال مى كنند و براى ادامه زندگى و تكثير
نسل خويش ، از نيروى انسان مريض استفاده مى كنند و پيوسته خود را قوى و او را ناتوان
مى سازد و سرانجام تسليم مرگش مى نمايند:
علائم ظاهرى بلوغ
بلوغ و تحولاتى كه در جسم و جان اطفال بر اثر بلوغ پديد مى آيد، يكى از واقعيت هاى
انكارناپذير در حيات بشر است . اطلاعات مردم ديروز جهان از بلوغ ، تنها مشاهده علائم و
تغييراتى بود كه در اندام و اخلاق نوجوانان تازه بالغ آشكار مى شد. همه مى ديدند
كه بدن نوجوان بر اثر بلوغ به سرعت رشد مى كند و صفات جسم و جانش عوض مى
شود، ولى حقيقت بلوغ را نمى شناختند و از عامل واقعى آن آگاه نبودند. دانشمندان تمدن
جديد با وسايل علمى و آزمايش هاى دقيق توانسته اند تا اندازه اى از اين راز
مجهول پرده بردارند و عامل واقعى بلوغ را بشناسند.
عامل واقعى بلوغ
به شرحى كه مبسوطا در كتب علمى آمده ، تحقيقات دانشمندان به اين نتيجه رسيده است كه
غدد داخلى در ساختمان بدن انسان به منزله كارگاه هاى شيميايى بسيار منظمى است كه
هر يك از آنها، يك يا چند ماده مخصوص در خود تهيه مى كنند و مستقيما به
داخل خون مى ريزند. آن مواد در اصطلاح علمى به اسم هورمون نامگذارى شده است .
(شما مى توانيد بدن را مانند يك جامعه نمونه بدانيد. پايه و ستون اين جامعه ،
استخوان بندى آن است كه ساير اجزاى بدن بر روى آن ساخته شده اند. در ميان اين
استخوان بندى ، خانواده ها يا تيم هاى مختلفى جاى دارند كه همه براى يك هدف مشترك
با هم همكارى مى كنند.
شش خانواده يا تيم عمده كه در ميان اين استخوان بندى قرار دارند، عبارتند از:
1 دستگاه گوارش و ترشح كننده .
2 دستگاه تنفس .
3 دستگاه گردش خون .
4 دستگاه اعصاب (پى ها)
5 دستگاه غدد.
6 دستگاه تناسلى .(101)
غدد داخلى
(غده هاى تراوش درونى ، اعضايى هستند كه از
سلول هاى بسيار مشخص و متمايز به وجود آمده اند. اين
سلول ها را از آن نظر بسيار مشخص و متمايز مى ناميم كه كارشان وقف تركيب يك يا چند
ماده اى است كه منحصر به خود آنها مى باشد. اين تركيبات كه هورمون نام دارند، مستقيما
وارد جريان خون شده ، به تمام سلول هاى بدن مى رسند.
كارشان ، كالبد شكافى اين غده هاى ترشحى را غدد بى مجرا ناميده اند)(102)
نقش هورمون ها
كار اين غدد و موادى كه در خود تهيه مى كنند، منشاء تحولات عظيمى در بدن است . نظم
كار غده ها و تعادل ترشح هورمون ها نقش فوق العاده مهمى در
تعادل جسم و جان و سلامت اخلاق و اندام دارند. چنان كه
اختلال كار آن غدد و بى نظمى ترشحات آنها منشاء اختلالات گوناگونى در اندام و روان
، در اخلاق و اعمال آدمى است و مى توانند بيمارى هايى را به بار آورند.
گرچه دانشمندان بشر در نيم قرن اخير به مقدار
قابل ملاحظه اى از دنياى تاريك غدد داخل و آثار حيرت انگيز هورمون ها آگاه شده اند و با
تجربيات و تحقيقات عميقى كه در اين راه اعمال شده ، پيشرفت هاى عظيمى نصيبشان
گشته است ، ولى موضوع غدد بى مجرا و مواد شيميايى آنها به قدرى پيچيده و مبهم است
كه متخصصين صريحا به نارسايى دانش خود در اين باره اعتراف دارند.
نارسايى دانش كنونى
دكتر اديث سپرول مى گويد:
(معتبرترين نتيجه گيرى درباره دستگاه ترشح درونى ، خود از داستان
جهل ما حكايت مى كند. ما فقط صاحب اين دانش بسيار مقدماتى هستيم كه به چگونگى تركيب
هورمون هاى انحصارى اعضاى ترشح درونى پى برده است . گرچه از خواص هورمون ها
و تاءثير آن بر بدن ، اطلاعات قابل توجهى داريم ، اما از چگونگى اين اثر و نفوذ
چيزى نمى دانيم .)(103)
دكتر اوستاس چسر مى گويد:
(از جمله قسمت هاى بدن كه هنوز بسيارى از اسرار آن بر ما
مجهول است ، همين غدد داخلى است . ما فقط مى توانيم بگوييم كه اين غدد چكار مى كنند،
زيرا تجربه به ما نشان داده كه اگر فلان غده درست كار نكند، فلان عيب در شخص پيدا
مى شود، ولى ما هميشه نمى دانيم كه غدد چرا و چگونه كار مخصوص خود را انجام مى
دهند.)(104)
پديده بلوغ
يكى از نتايج فعاليت غدد داخلى ، پديده بلوغ و تحولاتى است كه به سبب آن در مزاج
كودكان آشكار مى شود. به نظر زيست شناسان ، منشاء طبيعى بلوغ ، ترشح هورمون هاى
جنسى ، به ضميمه فعاليت هاى منظم بعضى ديگر از غدد داخلى است .
(از ابتداى حيات تا دوران بلوغ ، غدد جنسى به خواب فرورفته اند و هيچ نوع
فعاليتى ندارند. در سن بلوغ ، هيپوفيز با ترشح هورمون هاى محرك جنسى ، اين غدد را
از خواب بيدار مى كند و به كار وامى دارد.)(105)
(بيضه ها در مردان غددى هستند كه دو نوع ماده درست مى كنند: يكى ماده اى است كه مستقيما
وارد خون مى شود و ازاين لحاظ آنها جزء غدد داخلى محسوب مى شوند و ديگر مايع منى
است (اسپرم ) كه محتوى تخم مرد است .
در زن نيز دو غده وجود دارد موسوم به تخمدان كه همان وظيفه بيضه ها را در زن انجام مى
دهند. البته تخمدان هاى زن در بدن او قرار دارند و مانند بيضه ها به هم نزديك نيستند،
بلكه كمى از يكديگر فاصله داشته و در دو طرف رحم ، در قسمت پايين شكم قرار
دارند.)(106)
آغاز بلوغ كودك
در تمام دوران چند ساله بلوغ ، عوامل فعاله همچنان به كار خود ادامه مى دهند تا كودك
تازه بلوغ را به رشد نهايى و به عالى ترين مدارج قوت و شدت جوانى برسانند، و
كليه مميزات يك مرد يا يك زن كامل را در وى ايجاد و مستقر نمايند.
دوران بلوغ
(بيضه دو عمل مجزا از هم دارد. يكى ساختن هورمون مردسازى به نام تستوسترون و
ديگرى ساختن نطفه . براى هر يك از اين دو كار هيپوفيزيك ، هورمون محرك مخصوص
دارد.تستوسترون به مراتب از هورمون هاى مردساز غده فوق كليوى قوى تر است و در
دوران بلوغ ، مشخصات ثانوى جنسى و تمايل جنسى را به وجود مى آورد.)(107)
(هورمون هاى تخمدان ، بايد دو كار مهم انجام دهند. كار
اول اين است كه مشخصات ثانوى جنسى را به وجود بياورند و موجب رشد دستگاه تناسلى
بشوند و كار دوم اين كه تحولات ماهانه دستگاه تناسلى را تنظيم نمايند.)(108)
(با ورود تستوسترون به جريان خون ، آن تغييراتى كه باعث
تبديل يك پسر به يك مرد مى شود شروع مى گردد. تحت تاءثير و نظارت مستقيم
تستوسترون ، نه فقط غده وزى و آلت و كيسه هاى منى و موى بدن بالغ مى شود بلكه
ساير اعضاى و قواى عقلانى نيز كامل مى گردد. به فرمان تستوسترون ، ماهيچه ها و
استخوان بندى ، راه رشد و تكامل مى پيمايند.)(109)
(ماده مخصوصى كه وارد خون مى شود، در مرد علائم و آثار مردى ظاهر مى سازد. مانند
روئيدن مو در روى سينه و شكم و ريش و صداى كلفت مردانه و غيره . اين امر به طور
ناگهانى رخ نمى دهد، بلكه تدريجى است و سالهاى بين دوران بچگى و مردى را دوران
بلوغ مى نامند. در اين مدت است كه تغييرات جسمى مرد
كامل مى شود و اين تغييرات بيشتر در نتيجه كار بيضه ها و ساير غدد داخلى بدن است
.)(110)
جهش بدن
يكى از مهم ترين تحولات انقلابى دوران بلوغ ، رشد سريع استخوان ها و عضلات و
كليه اعضاى داخل بدن است . گرچه كودك در رحم مادر و همچنين در ايام طفوليت همواره در
مسير رشد و تكامل بوده و پيوسته نمو مى كرده است ، ولى رشد دوران بلوغ به قدرى
سريع و شديد است كه قابل مقايسه با رشد دوران كودكى نيست . به همين جهت ،
دانشمندان در كتاب هاى علمى خود، رشد و نمو دوران بلوغ را به جهش تعبير كرده اند:
(هورمون هاى جنسى كه در زن از تخمدان و مرد از بيضه ها ترشح مى شوند، حساسيت
سلول ها را نسبت به هورمون رشد زياد مى كنند. يعنى باعث مى شوند كه
سلول ها در مقابل مقدار ثابتى از هورمون رشد، بيشتر عكس
العمل نشان بدهند و بيشتر سلول بسازند. اين خاصيت موجب مى گردد كه رشد دختران و
پسران در دوران بلوغ بسيار سريع شود و به اصطلاح جهش نشان بدهد.)(111)
سرعت رشد
(در اين دوره ، در نتيجه سرعت رشد بدنى ، قد انسان زود به زود بلند مى شود.
طفل ابتدا خيلى زود رشد مى كند. بين تولد و پنج سالگى به طور متوسط قدش دو
برابر مى شود. از آن پس ، به شهادت منحنيات آمارها، جهتش نقصان مى يابد. در حدود ده
سالگى به حداقل خود مى رسد. از آن پس رشد از سر گرفته مى شود. معمولا پسران
از 12 سالگى و دختركان يك سال زودتر از آنها شروع مى نمايند. در دوران بلوغ معمولا
قد شخص 20 تا 25 سانتيمتر اضافه مى شود و اين مقدار نسبت به تمام رشد و نمود
بدن انسان زياد نيست ، امام چون اين تغيير به سرعت و حتى ناگهانى انجام مى گردد،
موجب تعجب فراوان مى شود. بسا اتفاق مى افتد كه در چند ماه ، مثلا در دوران يك ناخوشى
طويل ، 10 سانتيمتر بر طول قد اضافه مى شود و
حال آن كه سابقا اين اندازه رشد، طى ساليان دراز به دست مى آيد.)(112)
نمو استخوانها
استخوان بندى انسان تكيه گاه عضلات مختلف بدن است . رشد طبيعى و غيرطبيعى آنها
ميزان قامت طبيعى و غيرطبيعى انسان است . استخوان ها از زمان ولادت تدريجا رشد مى كنند
و با نمو آنها، طول قامت و تناسب اندام كودك افزوده مى شود، ولى در دوران بلوغ به
شدت تحت تاءثير عوامل رشد قرار مى گيرند، با سرعت و به طور جهش نمو مى كنند تا
به آخرين مراحل تكاملى و رشد نهايى خود برسند.
رشد نهايى قامت
(قال على عليه السلام : و يستكمل طوله فى اربع و عشرين سنة .(113) )
على عليه السلام در ضمن حديثى ، مدارج تكامل
و رشد انسان را در سنين مختلف ، تا رسيدن به دوران بلوغ و آخرين مرحله نمو شرح داده
، و درباره رشد استخوان هاى طولى بدن كه ملاك
طول قامت انسان است ، فرموده ، در سن 24 سالگى استخوان هاى دراز و قامت آدمى به
رشد نهايى خود مى رسند و سپس متوقف مى گردند.
(اولين نشانه بلوغ ، رشد سريع بدن ، مخصوصا استخوان هاى دراز است . ارتباط
رشد استخوان با هورمون هاى جنسى آن قدر زياد است كه مى شود با عكس بردارى از
استخوان ها، تاريخ شروع بلوغ جنسى را پيش بينى كرد.)(114)
(در ابتداى دوران بلوغ ، پاها به سرعت رشد مى كنند. به طورى كه غالبا جوانان
نورس قيافه مرغان پا بلند را دارند. حتى گاهى در مواضع
مفاصل ، اين سرعت رشد آن قدر زياد است كه پوست بدن قادر به هماهنگى با آن نيست و
در حدود زانو، بعضى از قسمت هاى پوست كه به طور قائم قرار گرفته اند، صورت
نوارهاى رنگ پريده اى را پيدا مى كنند كه آن ها را نوارهاى رشد مى نامند. از آن پس ،
رشد سريع شروع مى شود، تمام قطعات استخوان بندى انسان از اين قاعده پيروى كرده
به تناوب بلند يا پهن مى گردند.
واضح است كه در دوران بلوغ ، آخرين پيشرفت هاى استخوان بندى بدن انجام مى گيرد و
بعد از بيست سالگى بى نهايت ضعيف مى شود. معمولا بعد از آن كه غضروف هاى نقاط
اتصال از بين رفتند، استخوان ديگر قادر به بزرگ شدن نيست و اين امر مابين 20 تا
25 سالگى است .)(115)
اختلاف رشد زن و مرد
رشد استخوان ها در بدن دختران و پسران به اعتبار تفاوت وظايف حياتى آنان متفاوت است
. دختران داراى وظيفه اختصاصى زاييدن و فرزند آوردن هستند و بايد ساختمان بدن آنان
براى انجام اين وظيفه سنگين و طبيعى متناسب باشد. در مقررات آفرينش ، اين نكته به
خوبى پيش بينى شده و قسمتى از استخوان بدن دختران به راهنمايى خداوند جهان ،
طورى رشد مى كنند كه براى باردارى و وضع
حمل شايسته باشند و اين خود يكى از موارد اختلاف طبيعى زن و مرد است .
(در طى دوران رشد سريع استخوان ها، بدن
شكل نهايى خود را پيدا مى كند و باعث مى شود كه زنها لگن پهن و شانه باريك پيدا
كنند و بالعكس ، مردها شانه پهن و لگن باريك داشته باشند. رشد لگن خاصره در زن
از مهم ترين تغييرات بدنى در دوران بلوغ است . چون بدون رشد طبيعى لگن ، زايمان
طبيعى امكان پذير نيست .)(116)
دكتر كارل مى گويد:
(اختلافى كه بين زن و مرد موجود است تنها مربوط به
شكل اندام هاى جنسى آنها و وجود زهدان و انجام زايمان نزد زن و طرز تعليم خاص آنها
نيست . بلكه نتيجه علتى عميق تر است كه از تاءثير مواد شيميايى مترشحه غدد تناسلى
در خون ناشى مى شود.
تفاوت اساسى زن و مرد
به علت عدم توجه به اين نكته اصلى و مهم است كه طرفداران نهضت زن فكر مى كنند
كه هر دو جنس مى توانند يك قسم تعليم و تربيت يابند و
مشاغل و اختيارات و مسؤ وليت هاى يكسانى به عهده بگيرند. زن در حقيقت از جهات زيادى
با مرد متفاوت است . يكايك سلول هاى بدنش ، همچنين دستگاه هاى عضوى و مخصوصا
سلسله عصبى ، نشانه جنس او راه به روى خود دارد.
قوانين فيزيولوژى نيز هم مانند قوانين جهان ستارگان ، سخت و
غيرقابل تغيير است و ممكن نيست تمايلات انسانى در آنها راهى يابد. ما مجبوريم آنها را
آن طورى كه هستند بپذيريم . زنان بايد به بسط مواهب طبيعى خود در جهت و مسير سرشت
خاص خويش ، بدون تقليد كوركورانه از مردان ، بكوشند. وظيفه ايشان در راه
تكامل بشريت ، خيلى بزرگ تر از مردهاست و نبايستى آن را سرسرى بگيرند و رها
كنند.)(117)
به هر حال ، دختران و پسرانى كه غدد داخلى آنها سالم است و به اندازه طبيعى ، هورمون
مى سازند و در خون مى ريزند، با فرارسيدن ايام بلوغ ، همه استخوانها در قسمت هاى
مختلف بدنشان رشد مى كنند و تا رسيدن به مرحله نهايى و از بين رفتن غضروف هاى
اتصال ، همچنان به نمو خود ادامه مى دهند. با اين تفاوت كه در نظام حكيمانه آفرينش ،
وظيفه اختصاصى دختران مورد توجه قرار گرفته و لگن خاصره آنان به تناسب حملى
كه در پيش دارند بيش از پسران رشد مى كند.
رشد خفيف جمجمه
تنها قسمت استخوانى بدن كه در تحولات انقلابى و دامنه دار بلوغ ، از نمو سريع و
جهش رشد، نصيبى ندارد، جمجمه است . در دوران چند ساله بلوغ ، رشد استخوان سر
بسيار خفيف است . به همين جهت ، همه لباس هاى
سال قبل نوجوانان تازه بالغ براى سال بعدشان تنگ و كوتاه مى شود، ولى كلاه ،
تنها لباسى است كه در سال بعد نيز قابل استفاده است . مگر آن كه زيباپسندى و
تجمل دوستى كه در ضمير جوانان خيلى سريع تر از جهش هاى بدنى آنان رشد مى كند،
مانع اين كار شود و پوشيدن كلاه سال قبل با مخالفت مدپرستى و زيباپرستى آنان
روبرو گردد.
نمو اعضاى داخلى بدن
هم زمان با رشد استخوان هاى مختلف ، كليه اعضاى داخلى ، مانند قلب و كبد و كليه و معده
و ساير اعضا و همچنين تمام قسمت هاى عضلانى بدن با نسبت هاى متفاوت و منظم به سرعت
رشد مى كنند.
(اعضاى درون بدن نيز به همين ترتيب رشد و نمو مى نمايند. غالب آنها در دوران بلوغ
به حداكثر وزن مى رسند و بهترين مثال از اين نوع ، كبد مى باشد. افزايش وزن بدن
خيلى بيشتر از قد است . اين افزايش در حدود 12 سالگى براى افراد هر دو جنس به
سرعت انجام مى گيرد و در حالى كه در سنين كودكى افزايش ساليانه ، بيش از يك يا دو
كيلوگرم نبوده است ، مابين 12 تا 16 سالگى ، به 4 تا 5 كيلوگرم در هر
سال مى رسد. قواى عضلانى كه بوسيله نيروسنج اندازه گرفته مى شوند، مابين 12
تا 18 سالگى ، سه برابر مى شوند. در انتهاى دوران بلوغ مى توان گفت كه بدن از
لحاظ قالب ، حالت كودكى را ترك گفته و به
حال رشد و كمال نزديك شده است . از روى محاسبه معلوم شده كه از 17 سالگى به
بعد، به طور متوسط، هر پسر فقط از لحاظ قد، به قدر يك دهم و از لحاظ وزن ، يك
سوم ميزان واقعى را كسر دارد تا به حد كمال مى رسد.)(118)
توازن رشد
نكته جالبى كه توجه دانشمندان بشر را به خود معطوف داشته و در كتاب هاى علمى
خاطرنشان نموده اند، موضوع موازنه اى است كه همواره در تمام قسمت هاى بدن وجود دارد.
به طورى كه كليه اجزا و اعضاى مختلف در رحم مادر و در ايام كودكى و در دوران بلوغ ،
با تناسب و اندازه گيرى صحيح رشد مى كنند.
اندازه گيرى هاى حكيمانه اى كه در تمام نظام آفرينش وجود دارد، يكى از آيات الهى است
و قرآن شريف آن را به خداوند نسبت داده است .
(انا كل شيى ء خلقناه بقدر.(119) )
همه چيز جهان هستى را با محاسبه و اندازه گيرى آفريده ايم .
(و كل شيى ء عنده بمقدار.(120) )
آفرينش بر اساس محاسبه
در پيشگاه خداوند بزرگ همه چيز اندازه و حساب دارد.
(قد جعل الله لكل شيى ء قدرا.(121) )
خداوند براى هر چيز، اندازه اى مقرر فرموده است .
امام صادق عليه السلام ، در توحيد مفضل ، موضوع رشد اندام و موازنه آن را، از دوران
رحم تا دوران بلوغ و جوانى ، در رديف يكى از آيات الهى آورده است .
(قال
امفضل فقلت صف نشوالابدان و نموها حالا بعد
حال حتى تبلغ التمام و الكمال . فقال عليه السلام
اول ذلك تصوير الجنين فى الرحم حيث لاتراه عين و لاتناله يد و يدبر حتى يخرج سويا
مستوفيا جميع مافيه قوامه و صلاحه من الاءحشاء و الجوارح و
العوامل الى ما فى تركيب اعضائه من العظام واللحم والشحم والمخ والعصب والعروق
والغضاريف . فاذا خرج الى العالم تراه كيف ينمى بجميع اعضائه و هو ثابت على
شكل و هيئة لاتتزايد و لاتنقص الى يبلغ اشده ،
هل هذا الا من لطيف التدبير والحكمة .(122) )
نمو بدن در ادوار مختلف
مفضل از امام صادق عليه السلام درخواست كرد در اطراف رشد بدن انسان در ادوار مختلف
زندگى ، تا رسيدن به حد بلوغ و كمال نهايى خود بيانى فرمايد. امام عليه السلام
فرمود: مراحل اوليه رشد در رحم مادر است . در آن جايى كه چشمى او را نمى بيند و دست
كسى به وى نمى رسد، پرورش مى يابد تا به صورت انسان معتدلى متولد شود.
انسانى كه واجد تمام لوازم و سرمايه هاى زندگى است . انسانى كه داراى احشا و اعضاى
عوامل حيات است ، و ساخته شده از مجموع استخوان ، گوشت ، پيه مغز، پى ، رگ و
غضروف . موقعى كه متولد مى شود، باز هم در راه رشد و نمو است . رشد همگانى ، رشد
همه جانبه و عمومى . تمام اعضا نمو مى كنند، در حالى كه
شكل انسانى و توازن اندام ، همواره ثابت و برقرار است . مجموعه بدن با
تعادل پيش مى رود و دچار زياده و نقصان ناموزون نمى شود، تا سرانجام به رشد
نهايى خود برسد. آيا به وجود آمدن آن همه اعضاى مختلف و گوناگون و همچنين رشد
موزون و تكامل معتدل آنها، از چه منشاءيى جز تدبير لطيف و حكيمانه الهى ممكن است
سرچشمه بگيرد؟
موازنه و تعادل رشد قسمت هاى مختلف بدن انسان ، بر اساس قانون تكوين و سنت
آفرينش استوار است . اين قانون كه از اراده حكيمانه خالق عالم سرچشمه گرفته است ،
به طور طبيعى و خودكار در مورد جنين و نوزاد، كودك و جوان اجرا مى شود.
ناموزونى نمو
كسانى كه سالمند و ساختمان بدنشان طبيعى است ، از رشد
معتدل و نمو موزون برخوردارند، ولى بيمارانى كه گرفتار اختلالات غدد داخلى هستند،
عوارض گوناگونى دارند و بعضى از آنها دچار ناموزونى رشد در نواحى مختلف بدن
مى شوند:
(بيشتر اطلاعات ما درباره غده هاى ترشحى درونى ،
محصول مطالعه حالات بيمارانى است كه يا چند غده تراوش درونى مريض داشته باشند.
بيمارى هاى غدد ترشح درونى به دو دسته تقسيم مى شوند.
1 بيمارى هايى كه غده را خراب و كار آن را دچار وقفه مى كنند.
2 بيمارى هايى كه فعاليت غده را فزونى مى بخشند.
مطالعه اين بيمارى ها و نتايج حاصل شده تقريبا با آزمايش هايى كه روى حيوانات به
عمل مى آوريم ، نزديك به هم است .)(123)
افزايش يا كاهش هورمون رشد
(هورمون رشد كه براى نمو و تكامل بدن پستانداران ضرورى است ، مستقيما بر همه
اعضاى بدن اثر دارد. اگر ميزان هورمون نمو، زيادتر از حد لازم بالا رود، توليد
مرضى مى كند به نام آكرومگالى كه نشانى هاى آن از اين قرار است : بزرگ شدن
عمومى بافت هاى استخوانى و بافت هاى نرمك به خصوص در اندام هاى فوقانى و ساق
ها و اجزاى صورت . ازدياد هورمون نمو، طفل را به غولى
مبدل مى كند، زيرا تمام قسمت هاى بدن متحدا نمو مى كنند، اما اين كه هورمون نمو چگونه
اين كار را انجام مى دهد، امرى است نامعلوم .)
|