مقدمه
قال الله الحكيم : (انك لعلى خلق عظيم .
(نعيمان بن عمرو انصارى ) از قدماى صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله و مردى
مزاح و شوخ بوده است نوشته اند: روزى عربى از عشاير به مدينه آمد و شتر خود را
پشت مسجد خوابانيد و به مسجد وارد شد و به حضور پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد.
(خزيمة ابرش ) پادشاه عرب بدون مشورت پادشاه روم كه از دوستان صميمى وى
بود كارى انجام نمى داد رسول را به نزد او فرستاد، و از او درباره فرزندانش مشورت
و نظر خواست او در نامه اش نوشت : من براى هر يك از دختران و پسران خويش مالى زياد
و ثروتى فراوان قرار دادم كه بعد از من درمانده و مستمند نشوند. صلاح شما در اين كار
چيست ؟
يكى از اقوام امام سجاد عليه السلام ، نزد حضرتش آمد و شروع به ناسزا گفتن كرد.
حضرت در جواب او چيزى نفرمودند چون از مجلس آن شخص برفت ، حضرت به
اهل مجلس خود فرمود: شنيديد آنچه را كه اين شخص گفت الان دوست دارم كه با من بياييد
و برويم نزد او تا جواب مرا از دشنام او بشنويد.
در ايامى كه اميرالمؤ منين عليه السلام زمامدار كشور اسلام بود، اغلب به سركشى
بازارها مى رفت و گاهى به مردم تذكراتى مى داد.
(مالك اشتر) روزى از بازار كوفه مى گذشت با لباسى از كرباس خام و به جاى
عمامه از همان كرباس بر سر داشت و به شيوه فقراء عبور مى كرد. يكى از بازاريان
بر در دكانش نشسته بود، چون مالك را بديد به نظرش خوار و كوچك جلوه كرد و از روى
استخفاف كلوخى (15) را به سوى او انداخت .
قال الله الحكيم : (ان الله مع الذين اتقوا و الذين هم محسنون
مرد يهودى و فقير با شخصى آتش پرست كه
مال زياد داشت ، به راهى مى رفتند، آتش پرست شترى داشت و اسباب سفر نيز همراه داشت
؛ از يهودى سؤ ال كرد: مذهب و مرام تو چيست ؟
امام صادق عليه السلام فرمود: زنى در كعبه طواف مى كرد و مردى هم پشت سر آن زن مى
رفت . آن زن دست خود را بلند كرده بود كه آن مرد دستش را به روى بازوى آن زن
گذاشت ؛ خداوند دست آن مرد را به بازوى آن زن چسبانيد.
يكى از اصحاب بزرگ پيامبر صلى الله عليه و آله (ابوايوب انصارى ) بود.
موقعى كه پيامبر صلى الله عليه و آله از مكه به مدينه هجرت كردند، همه
قبايل مدينه تقاضا كردند كه پيامبر صلى الله عليه و آله بر آنان فرود آيد! پيامبر
صلى الله عليه و آله فرمود: هر جا شترم نشست همانجا را انتخاب كنم . تا اينكه نزديك
خانه هاى (بنى مالك بن النجار) رسيد در محلى كه بعدها درب مسجد پيامبر صلى
الله عليه و آله قرار گرفت ، شتر به زمين نشست . پس از اندكى برخاست و به راه
افتاد، باز به محل اول برگشت و به زمين نشست .
روز نوروزى (منصور دوانيقى ) كه بعد از برادرش ابوالعباس سفاح به خلافت
رسيد امام كاظم عليه السلام را امر كرد كه در مجلس روز عيد بنشيند و مردم براى تبريك
بيايند و هداياى خود را نزدش بگذارند و حضرت آنها را
قبول كند.
بعد از آنكه برادران با حيله يوسف عليه السلام را به بيرون شهر بردند و او را زدند
و درون چاه انداختند؛ و پدر را در غم يوسف به حزن و گريه دائمى وادار كردند... سالها
گذشت تا فهميدند برادرشان پادشاه مصر شد و بالاخره با پدر و برادران نزدش
رسيدند.
قال الله الحكيم : (فاعبد الله مخلصا له الدين
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: سه نفر از بنى
اسرائيل با يكديگر هم سفر شدند و به مقصدى روان شدند. در بين راه بارى ظاهر شد و
باريدن آغاز نمود، خود را پناهنده به غارى نمودند.
عمرو بن عبدود شجاعى بود كه با هزار سوار و مرد جنگى برابرى مى كرد. در جنگ
احزاب مبارز طلبيد، هيچ كس از مسلمين جراءت مبارزه با او را نداشت . تا اينكه حضرت على
عليه السلام خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و اجازه مبارزه با او را پيشنهاد كرد.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: اين عمرو بن عبدود است .
در بنى اسرائيل عابدى بود به او گفتند: در فلان مكان درختى است كه قومى آن را مى
پرستند. خشمناك شد و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را قطع كند. ابليس به صورت
پير مردى در راه وى آمد و گفت : كجا مى روى ؟
(سعيد بن مسيب ) گويد: سالى قحطى شد و مردم به طلب باران شدند.
حضرت موسى عليه السلام عرض كرد: خداوندا مى خواهم آن مخلوق را كه خود را خالص
براى ياد تو كرده باشد و در طاعتت بى آلايش باشد را ببينم .
قال الله الحكيم : (فاستقم كما امرت و من تاب معك
در آغاز اسلام ، خانواده اى كوچك و مستضعف از چهار نفر
تشكيل مى شوند به اسلام گرويدند. و به طور عجيبى در برابر شكنجه هاى بيرحمانه
مشركان ، استقامت نمودند.
(امير تيمور گورگان ) در هر پيشامدى آن قدر ثبات قدم داشت كه هيچ مشكلى سد راه
وى نمى شد. علت را از او خواهان شدند، گفت :
با توجه به عمر طولانى (حضرت نوح ) عليه السلام و بودن در ميان مردم ، و
علاقه زيادى كه قوم او به بت پرستى داشتند مى توان گفت ، كه او چه اندازه اذيت و
آزار ديد و در مقابل آنها استقامت ورزيد.
(سراج الدين سكاكى ) از علماى اسلام بوده و در عصر خوارزمشاهيان مى زيسته و از
مردم خوارزم بوده است .
|