fehrest page

back page

بهتان و حرمت آن 
زبان : ممكن است آيه اى را از قرآن براى اثبات مطلب خود بيان كنيد؟
دست : آرى ، قدرت دارم بيش از يك آيه را بياورم ، شما اگر سوره نساء اسرى ، نور و مانند آن را بخوانيد به آياتى برخورد خواهيد كرد كه پروردگار بزرگ بهتان را عمل بسيار ناپسندى به حساب آورده است .
در يك آيه چنين فرموده : و هر كه گناهى صغيره يا كبيره انجام دهد، سپس آن را به فرد بى گناهى نسبت دهد پس در حقيقت بهتان و گناه آشكارى را متحمل شده است . (415)
و در سوره ديگرى چنين فرموده : براستى كسانى كه دروغ بزرگى را آوردند گروهى هستند از شما، براى خود آن را شرنپنداريد بلكه آن براى شما خير است براى هر مردى از ايشانست آن چه را كه از گناه كسب كرده و كسى كه از آنان عهده دار اين گناه بزرگ گرديد، براى اوست عذاب بزرگ . (416)
روايات هم با لحم بسيار شديدى در نكوهش اين عمل وارد شده است ، چنان كه بعض از آنها در بحث سابق بيان گرديد.
پوشيده نماند كه گناه بهتان گاهى بمراتب از گناه غيبت بيشتر است (غيبتى كه از زنا بالاتر است ) زيرا اگر بهتان در پشت سر طرف تحقق پيدا كند، علاوه بر گناه غيبت ، گناه دروغ را هم در بر دارد، پس در حقيقت بهتان يعنى دروغ و غيبت ، بنابراين از گناهان كبيره و از بزرگترين آنها مى باشد.
زبان : نفهميدم چطور هم دروغ و هم غيبت است .
دست : مگر در بحث غيبت فراموش گرديد كه گفته شد: غيبت آنست كه انسان مطلبى را پشت سر برادر دينى خود بگويد كه در او باشد، ولى تهمت و بهتان آنست كه نسبتى دهد كه در او نباشد، پس در اين صورت هم غيبت كرده كه پشت سر او حرف زده و هم دروغ گفته يعنى به او چيزى نسبت داده كه در او نيست .
قلب : گمان مى كنم زبان در اينجا تقصير زيادى نداشته باشد چون اغلب اوقات ، خود طرف باعث تهمت و بهتان مى گردد.
دست : معلوم مى شود شما مى خواهيد با گفتار خود، خويشتن را تبرئه نمائيد.
سوء ظن و بدگمانى 
قلب : چطور؟
دست : براى اين كه ريشه بهتان ، سوء ظن و بد گمانى است و چنين گناهى توسط و انجام مى گيرد.
قلب : مگر بد گمانى چيست ؟
دست : چه عرض كنم ؟ مگر شما قرآن نخوانده ايد؟
آن جا كه خداوند مى فرمايد: اى كسانى كه ايمان آورده ايد!از گمانها، بسيار پرهيز كنيد. زيرا بعضى از گمانها، گناه است ! (417)
و از حضرت على بن ابيطالب (ع ) روايت شده كه فرمود: امور برادر خود را بر بهترين آن بگذار، تا از او به سوى تو چيزى آيد كه بر تو غالب آيد و بوسيله سخن بدى كه از برادر تو صادر مى گردد و تو براى آن مى توانى محملى در خوبى بتراشى گمان بد مبر. (418)
قلب : آرى سخن جنابعالى صحيح است ولى ذيل روايت چه داشت ؟ حضرت فرود: اگر بتوانى براى آن محملى بتراشى ، اما اگر در زمانه ظلم و ستم غلبه كرد تكليف چيست ؟
غلبه جور و عدل و فاصله حق و باطل 
دست : بله ، از حضرت امام هادى (ع ) نق شده : هر گاه زمانى عدالت در آن بر جور غلبه كرد حرام است به احدى سوء ظنى ببرى مگر اين كه از او بديى ديده شود، و هنگامى كه ستم بر عدالت غلبه نمود، براى احدى صحيح نيست كه به ديگرى گمان خوبى پيدا نمايد، مگر اين كه از او خوبى آشكار گردد. (419)ولى در عين حال بايد خيلى حواس را جمع كرد، ايمان را مفت از دست نداد، در هر زمان دقت در كار لازم است ، شما ببينيد! زمانى كه سلطان روم ، مرد شامى را خدمت على (ع ) مى فرستد تا زا مطالبى سوال كند، از جمله سوالات اين بود: بين حق و باطل چقدر فاصله است ؟ حضرت امام حسن (ع ) در جواب او مى فرمايد چهار انگشت (در روايتى دارد كه از حضرت على (ع ) همين شوال شد؟ حضرت همين را جواب داد) آن گاه دست مبارك خود را بر گوش و دو چشم خود نهاد ( يعنى فاصله چهار انگشت اين است ) بعد فرمود: آن چه را كه با چشمت مشاهده كردى ، حق است ، و آن چه با دو گوشت مى شنوى ، اكثر آن باطل است . (420)
بنابراين خيلى بايد مواظبت كرد تا به آسانى فردى به ديگرى بدبين نگردد، به رايگان ايمانش را از دست ندهد، به زودى فريب بعضى از حرفهاى مردم نا بخرد را نخورد زود باور نباشد، هر سخنى را كه شنيد وحى منزل بحساب نياورد به حرف هر كسى گوش نكند، به زودى سلب عقيده از فردى ننمايد، انديشه و تامل لازم است ، بداند كه خداى بزرگ شاهد و شنوا و ناظر امور است .
قلب : مطالب شما صحيح ، ولى جدا من نخواستم در سخنم از خود دفاع كنم ، اما پرواضح است كه هميشه دوست ما (زبان ) و همچنين بنده در عمل خود خطا نمى كنيم چون بعضى از جاها هم سوء ظن ما بى مورد و بى جا نيست !
لزوم اجتناب از مواضع تهمت 
دست : چطور؟
قلب : براى اين كه از حضرت مولى الموحدين اميرالمومنين على ابن ابيطالب (ع ) رواياتى به اين مضمون وارد شده كه فرمود: هر كه خود را در جاى تهمت قرار دهد، پس حق ندارد سرزنش كند كسى را كه به او بدگمان شده است . (421)
و از جناب ابو حمزه ثمالى نقل شده كه امام صادق (ع ) از جد بزرگوارش نبى گرامى اسلام (ص ) روايت فرموده : سزاوارترين مردم به تهمت كسى است كه با اهل تهمت مجالست كند. (422)
و از امام صادق (ع ) نقل گرديده : از مواضع بد گمانى دورى نمائيد و هرگز نبايد يكى از شما با مادر خود در راه بايستد زيرا هر فردى او را نخواهد شناخت . (423)
ببين آن بزرگوار چه رهنمودهاى جالبى دارد، و چگونه مى خواهد ريشه بد بينى و تهمت و افترا و غيبت را از جامعه بر كند كه حتى انسان با محرم خود، با مادرش ، در بين راه نايستد حرفى بزند يا اختلاط نمايد و بالاخره در ملا عام عملى انجام ندهد كه سبب بدبينى گردد.
و اگر مسلمانان طبق رهنمودهاى ائمه هدى (ع ) عمل كنند، هيچگاه بدبينى ايجاد نشده ، بهتان ها فروكش مى كند. اگر بهتان صدى نود رائج باشد، به صدى پنج بلكه كمتر خواهد رسيد.
دست : سخن شما صحيح است ، ولى از همه اينها استفاده نمى شود كه شما و زبان در بد گمانى آزاد بوده و مجاز باشيد كه به هر نوع تهمت و بهتان اقدام نمائيد؟
زبان : از روايت ابو حمزه كه دوست ما قلب به آن اشاره كرد، مشكل هم نشينى و مجالست و انتخاب رفيق پيش آمده ، كار هم رزم شما (پا) زار خواهد شد.
پا: اولا معلوم نيست مجالست ها و انتخاب رفيق از ناحيه من باشد، بر فرض كه چنين تصور شود، مگر در اين گونه موضوعات هم دقت لازم است ؟
مجالست و انتخاب رفيق 
زبان : چه عرض كنم ؟! بايد گفت : اكثر بدبختى ها از راه رفيق بد و مجالستهاى ناپسند نصيب انسان مى شود و اغلب انحرافات انسانها، از راه انتخاب دوست نادان و مضر پديدار گشته است .
پا: چطور؟
زبان : براى اين كه اگر كسى از عقيده برگردد، كافر شود، منافق گردد، ضد خدا و محارب و مفسد از كار در آيد، به الكل و مواد مخدر متعاد شود، كل بر جامعه ، لات ميان كوچه ، بيكاره خيابان ، راهزن و دزد، قالت و جنايتكار، زانى و لاطى ، اهل دروغ و غيبت و تهمت و افتراء و بهتان ، سخن چين ، مسخره كننده ، جاه طلب ، متكبر و ريا كار، مغرور، آزمند، بى نماز، و روزه خوار شده و داراى صدها رنگ و خوى ناپسند ديگر گردد، از راه مصاحبت رفيق حاصل خواهد گرديد.
چنان كه ضد اين صفات نيز از راه رفيق خوب تحصيل خواهد شد، بنابراين بايد در مجالستها و انتخاب دوست كوشيد هر فردى را رفيق قرار نداده ، براى خود دوست خدائى را انتخاب كند و از مصاحبت و رفاقت و همنشينى افراد نالايق و پست و رذل دورى گزيند.
پا: در اسلام در خصوص گزينش رفيق و مجالست چيزى وارد شده است ؟
زبان آرى ، بسيار.
پا: ممكن است به عنوان راهنمائى مقدارى از آنها را معرفى كنيد؟
زبان : البته ، چه بهتر از اين !اميد است كه همه ما از ذكر آنها بهره مند شده و سعادت مند گرديم .
پا: پس بفرمائيد.
زبان : خداوند بزرگ در كتاب آسمانيش قرآن كريم چنين فرموده : ياد كن روزى را كه ستمكار دستهاى خود را به دندان گزد و گويد: كاش من با فرستاده خدا راهى داشتم ، اى واى بر من !اى كاش من فلانى را دوست نمى گرفتم ، همانا مرا از ياد خدا و كتاب او بعد از آن كه براى هدايت من آمده بود گمراه ساخت ، و شيطان نابود كننده آدمى است . (424)
ابن عباس گويد از رسول خدا (ص ) پرسيده شد كدام همنشين از همه بهتر است ؟ فرمود: هركه دين او، تو را به ياد خدا اندازد و گفتارش در علم تو بيفزايد و عمل او، تو را به ياد آخرت اندازد. (425)
و از امام صادق (ع ) روايت گرديده كه : با فاسقان رفاقت مكن !چون به تو از عمل زشت خود مى آموزد، آنگاه فرمود: مرا پدرم به سه چيز فرمان داد و از سه چيز نهى فرمود: و در آن چه براى من فرمود اين بود: اى پسرم هر كه با رفيق بد رفاقت نمايد، سالم نخواهد ماند و هر كه در جاى بد رود متهم خواهد گرديد و هر كه مالك زبان خود نباشد پشيمان خواهد شد. (426)
پا: اين روايت به ضرر خود شما بود!
زبان : اتفاقا به نفع من است ، زيرا از گفتار آن حضرت پند گرفته متنبه مى شوم ، و اگر آن را ضرر حساب كنى ، اكثر آن بر ضرر شماست ، چون هم مصاحبت آدم بد را در بر دارد و هم ورود در محل بد، و هر دو از مختصات شماست !
پا: اشكالى ندارد به بقيه روايات بپردازيد.
زبان : از امام باقر (ع ) روايت شده كه : نزديك چهار دسته مشو و رفاقت و برادرى مكن : احمق ، بخيل ، ترسو، بسيار دروغگو، اما حمق هدفش آنست كه به تو نفعى برساند ولى ضرر مى زند و اما بخيل ، از تو مى گيرد و به تو نمى بخشد، و اما ترسو از تو و پدر و مادرش فرار مى نمايد، و اما بسيار دروغگو، او گاهى راست مى گويد ولى تصديق نخواهد شد. (427)
و از پيامبر اكرم (ص ) نقل گرديده : هر انسانى بر دين دوست خويش است ، پس بايد هر يك از ما نظر كند چه كسى را براى خود دوست قرار مى دهد. (428)
و از محمد بن مسلم از امام صادق از پدر بزرگوارش ، (ع ) نقل گرديده كه پدرم على بن الحسين (ع ) فرمود: پسرم !به پنج دسته بنگر، پس با آنها همراهى مكن و هم سخن مشو و در طريق ، رفاقت منما: كذاب ، فاسق ، بخيل ، احمق و قاطع رحم . (429)
روايت مفصل بوده عصاره آن گفته شد و در بعضى روايات دارد كه از رفاقت صاحب شر اجتناب نما (430) و در روايتى از مصاحبت مائق (بى مبالات ) نهى شده ، زيرا عمل خود را نزد ديگرى زينت داده و دوست دارد كه ديگران هم مثل او باشند. (431)
روايات ، در اين زمينه بسيار است ؛ لكن همين اندازه كفايت كرده ، بلكه مى توان گفت نيازى به ذكر روايات هم نيست ، زيرا با تجربه ثابت گرديده كه تا به حال هر كسى در بدبختى كامل بسر برده و بيچاره گشته و يك عمر بيمار يا ندار يا مبتلا به چيزى شده و يا به عمل بدى معتاد گشته و يا از راه صحيح منحرف گرديده ، بيشتر در اثر رفاقت با نا اهل بوده است .
پا: اينطور كه شما مى فرمائيد، در صورتيكه رفيق خوب پيدا نشد تنهائى بهتر است ؟
زبان : مگر شما در اين گفتار و در اين عقيده شك داريد؟ زيرا علاوه بر اين كه اين مطلب عقلى است ، از پيامبر گرامى اسلام (ص ) نيز روايت شده كه همنشينى با شايستگان ، بهتر از تنهائى و تنهائى بهتر از همنشينى با بدان است . (432)
چشم : من آخر نفهميدم كه اين انتخاب از چه ناحيه اى شد؟
زبان : اگر از حق نگذريم انتخاب رفيق هم از ناحيه من خواهد بود و هم از طرف دست و پا، و پايد شما هم احيانا موثر باشيد.
گوش : حالا از هر طرف باشد، هدف كه راه شناخت رفيق است ، روشن گرديد، بد نيست كه به زيان ديگر دوستمان (دست ) بپردازيد.
دست : من كه در خود زيان ديگرى نمى بينم .
محاربه با اولياى خدا 
گوش : آيا محاربه با اولياى خدا كه در بعضى روايات ، از گناهان كبيره بشمار آمده و فقهاء حدى براى آن معين نموده اند توسط چه كسى انجام مى گيرد؟
دست : حد آن چيست ؟
گوش : حد آن را خداوند حكيم چنين بيان داشته : جز اين نيست پاداش كسانى كه با خدا و رسول او مى جنگند و مى كوشند تا در زمين ، فساد كنند، اين - كشته شوند، يا به دار آويخته گردند، يا دستها و پاهاى آنها بريده شود يا تبعى شوند؛ اين براى آنها خوارى در دنياست و برايشان در آخرت عذاب بزرگى است . (433)
البته چنين احكامى را بايد قاضى شرع اسلام كه جامع الشرائط باشد تعيين كند، و اگر در اين جا از اين قبيل احكام بحث مى شود براى آشنائى با معارف اسلام است :- آن كه غرض ‍ بيان حكم و فتوى باشد.
دست : در اين جرم مسلما غير از من كسان ديگرى هم شريكند.
گوش : غير از تو چه كسى چاقو، كارد، شمشير اسلحه گرم و سرد بر مى دارد؟
دست : اگر دوست ما (پا) نباشد و اگر چشم راهنمائى نكند، و اگر دل انديشه نمايد، من چگونه مى توانم اسلحه بر گيرم ، شب يا روز به خانه مسلمانان و يا به كوچه و بازار و خيابان رفته ، حمله نمايم ؟
گوش : قبول است كه همه اينها در اين كار موثرند، اما عقلاء اين جرم را به گردن تو مى اندازند، همه تو را مقصر مى دانند، هيچكس نمى گويد چشم اسلحه به دوش گرفته ، يا پا آلات حرب با خود حمل گرده ، يا دل مسلح گشته ، همه مى گويند ما ديديم اسلحه در دست گرفته ، و با دست حمله كرده ، و با دست چاقو زده و با دست پاره پاره كرده و با دست تير اندازى نموده است .
دست : شما اگر به حالات منافقين و يا سارق هاى مسلح و كسانى كه مى خواهند در زمين فساد كنند، دقت نمائيد، مى توانيد قضاوت كنيد كه ميدان دارى و حمله و فرار، توسط برادرمان (پا) انجام مى گيرد يا من ؟
گوش : عرض كردم ، قبول است ، وليكن عامل اصلى در اين فسادها، شما خواهى بود و ملت تو را مجرم اصلى مى دانند و آنها را همچون مركب سوارى و آلت پيروزى به حساب مى آورند.
دست : حال بفرمائيد اشكالش چيست ؟ كسى كه تشخيص داده رژيم و حكومتى فاسد است و بايد سرنگون گردد، بايد به چنين عملى دست زند.
گوش : هر فردى بايد در كار خود مطالعه كند، آينده خود و اجتماع را در نظر آورد، منطق حكومت ها را بفهمد، ايده هاى آنها را بررسى كند، عقل و وجدان خود را به كار اندازد؛ از هوا و هوس و آرزوهاى فاسد بپرهيزد، از افراد رذل و نابخرد و منحرف دورى نمايد تحت تاثير افراد فاسد و بيدين قرار نگيرد درباره كيفيت خلقت و آفريننده آن انديشه كند، و سرانجام كار را ببيند، آنگاه اگر كار خويش را موافق حق ديد در عمل خود اقدام نمايد.
اين كه ما مى بينيم اسلام براى مفسدين و محاربين كيفر شديدى قرار داده و آنها را مجرم و اخلالگر و خرابكار و ضد دين به حساب آورده ، بهمين جهت است ، چون بدون شك تمام حكومتها غير از حكومت الله باطل بوده و همه دولتها جز دولت اسلامى ، غير قانونى و خلاف عقل و شرع خواهد بود و قاطعا بايد گفت : همه يا ناآگاهانه تشكيل گشته و يا از راه هوا و هوس روى كار آمده اند.
و دليل اين مطلب اين است كه رهبرى سر تا سر جهان هستى از غير خدا ناقص و باطل بوده و جز الله كسى نمى تواند در تمام جهان در آسمان و زمين در ميان جمادات و نباتات و حيوانات و انسانها قانونگذارى كند؛ اوست كه كرات را در فضا رهبرى كرده و نباتات را در زمين به راه صحيح خود هدايت نموده و ساير موجودات را در راه مستقيم واقعى و حقيقى خود قرار مى دهد و هر يك را به تناسب خود، نيازمنديهايش را عطا كرده و در طريق حق به حركت در آورده است .
پس رهبرى و حكومت مطلق از آن اوست ، و غير او از رهبرى ناتوان و عاجز خواهد بود.
بنابراين ، حكومت بر انسانها مخصوص ذات حضرت احديت است كه بوسيله انبيا و سفرا و جانشينان او انجام مى گيرد و بعد از آنها نماينده هاى حقيقى و رسمى آنها كه آنان هم بايد از جانب خدا تعيين گشته معرفى شوند و بشر قدرت تعيين آنها را با شورا و راى گيرى ندارد، آنگاه در مقام ضرورت مانند حال غيبت ولى امر حضرت بقية الله الاعظم امام زمان (ع ) حكومت بايد در دست كسانى باشد كه سفراى الهى اجازه داده باشند، و پرواضح است كه آنها به كسانى اجازه خواهند داد كه همرنگ خود و پيامبر گونه باشند، چنان كه از روايات امام عسكرى (ع ) استفاده مى شود كه فرمود: اما كسى كه از فقهاء خويشتن دار بوده دين خود را نگهبان ، مخالف هوايش باشد، فرمانبردار امر مولايش گردد، بر عوام است كه از او تقليد نمايند. (434)
آنگاه وقتى حكومت در دست آنان قرار گرفت ، چنين دولتى خدائى و اسلامى خواهد شد و بر عهده ملت است كه پيرو آن گشته و مخالفت و سر كشى ، گناه به حساب آمده و قيام عليه آن و عليه مسلمينى كه آن را پذيرفته و يار و حامى و طرفدار آنند، فساد در زمين و محاربه با خدا خواهد بود، و لذا بر همه حفظ و نگهدارى آن با هر كيفيت لازم است .
احترام مومن و حرمت اذيت آن 
دست : غير از مطالب مزبور دليل ديگرى هم دارد؟
گوش : آيات و روايات بسيارى درباره احترام مومن و حرمت اذيت و آزار و كشتن آن وارد شده كه به برخى از آنها اشاره مى كنم .
دست : بفرمائيد!
گوش : از امام صادق (ع ) روايت شده : هنگامى كه فردى به برادر دينى خود كلمه اف بگويد، ولايتى كه ميان آنهاست بريده مى شود و نقل شده كه فرمود: بدرستى كه حق مومن از كعبه بالاتر است . (435)
هشام بن سالم گويد: از امام صادق (ع ) شنيدم كه فرمود: خداوند تبارك و تعالى فرموده : بايد بداند هر كه بنده مومن مرا آزار دهد در واقع با من جنگيده !(436)
و نيز مفضل از آن حضرت نقل كرده كه فرمود: در روز قيامت صدا زنند: كجا هستند آزار دهندگان اولياى خدا؟ آنگاه دسته اى بر خيزند كه در صورت آنها گوشتى وجود ندارد، پس ‍ گفته شود: اينها هستند كسانى كه مومنين را اذيت نمودند و با آنها دشمنى كرده و در مقابل آنان جبهه گرفته و در دينشان آنها را تعيير و سرزنش مى نمودند، پس دستور داده شود كه به جهنم برده شوند. (437)
و از رسول خدا (ص ) روايت شده : هركه اهانت به ولى و دوست من نمايد، پس در حقيقت آماده جنگ با من شده است . (438)
و از آن بزرگواران نقل گرديده : كسى كه بسوى مومنى نگاه تندى كند كه او را بترساند، خداوند در روزى كه سايه اى وجود ندارد جز سايه او، او را بترساند. (439)
و از امام صادق (ع ) روايت شده : هركه بر ضرر مومنى به نصف كلمه اى اعانت نمايد، روز قيامت خداوند عزوجل را ملاقات كند، در حالى كه در بين دو چشمانش نوشته شده : اين از رحمت خدا به دور است . (440)
دست : برادر جان !رواياتى كه نقل كرديد روايات عجيبى هستند، جدا انسان را تكان مى دهند، ولى خيال مى كنم اين روايات بيشتر مربوط به زبان است نه من !
گوش : شايد چنين باشد ولى من خواستم بفهمانم ؛ چنين نيست كه هر كس از جايش بلند شود به هر كارى بتواند دست زند و هر عملى را انجام دهد، اولياء خدا و مومنين و كسانى كه با خدا مرتبط هستند، داراى چنين ارزشى هستند: محاربه ، ستيز، و قيام عليه آنها حتى گفتن سخنى در حقشان كه آنها را از چشم مردم بيندازد حرام و هر كدام از اينها سر انجام بدى را پشت سر خواهد داشت .
دست : سخن گفتن عليه آنها چنين ضررى دارد؟
گوش : آرى چنين زيانى را در بر دارد، چنان كه از امام صادق (ع ) روايت شده : هر كه چيزى را نقل كند و نظرش اين باشد كه به سبب آن او را رسوا سازد، و جوانمردى او را بكوبد تا از چشم مردم بيفتد، خداوند او را از ولايت خود بيرون كرده ، به ولايت شيطان وارد سازد، و شيطان نيز او را نمى پذيرد. (441)
دست : اين روايت هم مربوط به دوست ما (زبان ) بود.
زبان : شما همه را به من ارتباط مى دهى ؟
دست : من كه از خود چيزى را نخواهم گفت .
زبان : فرمايش جنابعالى صحيح است ولى خواستم از خود دفاع كنم .
دست : همه جا كه دفاع صحيح نيست ، بنده خوب خدا كسى است كه حق را بپذيرد، گر چه به ضرر خودش باشد، چنان كه از على (ع ) نقل شده : نزديكترين بندگان به خداى تعالى ، گوياترين آنهاست بحق ، گر چه بر زيان خودش باشد. (442)
گوش : حق با دوست ما (دست ) است ؛ زيرا اغلب اذيت ها، آزارها، اهانت ها، سرزنش ها، مراء وجدالها توسط شما (زبان ) انجام مى گيرد.
دست : بگذريم ، بفرمائيد در قرآن هم در اين باره چيزى ذكر شده است يا فقط اختصاص به روايات دارد؟
اذيت خدا و رسول و مومنين در قرآن 
گوش : آيات درباره اذيت خدا و رسول و مومنين متعدد است كه از جمله آنهاست اين آيه : براستى كسانى كه خدا و رسول او را آزار مى دهند، خداوند آنها را در دنيا و آخرت از رحمت خود دور سازد و لعن كند، و براى آنها عذابى خوار كننده آماده سازد، و كسانى كه مردان مومن و زنان مومنه را بى جهت ميرنجانند، همانا متحمل وزر و دروغى بزرگ و گناهى آشكار(443)
شده اند.
دست : با اين حكم ، كار كسانى كه حق حضرت على (ع ) و فدك حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليهما) را غصب كرده و با اين عمل رسول خدا (ص ) را آزرده خاطر كرده و در نتيجه خداوند بزرگ و قهار را رنجانيده اند به كجا خواهد كشيد؟
گوش : البته مشكل است ، بايد پيروانش تجديد نظر كنند، لااقل به كتب خودشان مراجعه كرده بدون تعصب در روايات رسول گرامى اسلام دقت و تامل نمايند و بدانند گفتار آن حضرت گفتار خداست و نمى شود، خلاف سخن خداوند بزرگ عملى را انجام داده يا به راهى رفت .
بزرگان اهل تسنن (از جمله ابن عساكر) نقل كرده اند كه : پيامبر اسلام (ص ) سه مرتبه فرمود: هر كه على را بيازارد، مرا آزرده ! (444)
و همچنين نقل كرده اند: رسول خدا (ص ) در اواخر عمرشان فرمود: براى من قلم و كاغذ بياوريد تا مطلبى بنويسم كه هرگز گمراه نشويد (مى خواست امر امامت و رهبرى را تجديد كند) خليفه دوم گفت : گوش به حرفش ندهيد زيرا كه او هذيان مى گويد، حضرت آن چنان آزرده خاطر شد كه با آن خلق عظميش فرمود: بر خيزيد! نزد من جنگ و نزاع شايسته نيست (445) و در بعضى روايات دارد كه گفت : بر او (رسول خدا (ص ) درد غلبه كرده ، ما را كتاب خدا كفايت مى نمايد، يعنى ديگر ما نيازى به رهنمودهاى پيغمبر نداريم ؛ زيرا او از قابليت افتاده است . (446)بايد در گفتار خليفه دوم دقت كرده كه چگونه پيامبر بزرگ اسلام را كوبيده و با چه كيفيتى قرآن كتاب بزرگ آسمانى را زير پا و با چه وضعى با خداى توانا مخالفت كرده و با چه نيرنگى حق را پا مال و راه نادرست خويش را ارائه نموده است .
مگر خدا مكرر نفرموده : خدا و رسول او را اطاعت كنيد و از امر او سر پيچى نكنيد؟ (447)
يا مگر خداى حكيم نفرموده : هيچ زن و مرد با ايمانى حق ندارد وقتى كه خدا و رسول او امرى را فرمان دادند، اظهار نظر كرده در مقابل آن راهى را پيش گيرند؟ (448) مگر پروردگار مهربان بيان نداشته : رسول خدا از هوا سخن نمى گويد، هر چه مى گويد وحى است كه بر او مى شود. (449)
از اين قبيل نمونه ها در قرآن فراوان است ، آيا گفتار خليفه دوم (حسبنا كتاب الله ) با كدام آيه سازش دارد و با چه آيه اى درست در مى آيد؟!.
و در حالات حضرت صديقه كبرى فاطمه زهراء (سلام الله عليهما) چنين نوشته اند: عايشه گويد وقتى فاطمه زهرا جهت امر فدك به ابى بكر مراجعه كرد و ابوبكر در امر فدك او را جواب گفت ، و در رد فدك اباء نمود، فاطمه از او كناره گرفت و با او سخنى نگفت تا وفات كرد (450)
در صورتى كه پيامبر اكرم (ص ) در حق آن شفيعه محشر چنين فرموده فاطمه پاره تن منست ، هر كس او را به خشم در آورد، مرا غضبناك ساخته است و نيز فرموده فاطمه سيده زنهاى اهل بهشت است (451)
آيا پيغمبر و فاطمه زهرا و حضرت اميرالمومنين (ع ) مومن نبوه و يا از يك مومن كمترند و آيا محاربه با آنها و اذيت و آزار آنان جنگ با خدا نمى باشد؟
دست : چرا! راستى بايد برادران اهل تسنن ، امثال اين آيات و روايات را با دقت تجزيه و تحليل نمايند، كه نزد خداوند هيچ عذرى براى آنها نبوده ، مگر آن كه مذهب تشيع را بپذيرند و دست از راه انحرافى اسلاف خود بردارند و هر چه زودتر خود را نجات دهند و فكر كنند كه اين عصر و زمانى نيست كه بشر كور كورانه قدم برداشته و براى خود مكتبى را اختيار كند، بلكه زمان علم و آگاهى ، بينش و مطالعه و بررسى عقائد و آراست !
امروز روزى است كه همه بايد برادرانه با هم جلسه داشته ، بحثها كنند و تعصب و دشمنى ديرينه را كنار گذاشته ، با تحقيق و با اخلاص قربة الى الله گرد هم آئى داشته ، با رفاقت و اخلاص كامل صميمانه ادله را بررسى كرده ، به دنبال حق رفته ، حق را پيدا كرده و از باطل بگريزند؛ آن گاه معلوم خواهد شد كه جدا كردن مسلمانان در صدر اسلام از نقشه هاى شوم دشمنان اسلام بوده كه با اين عمل ، خوب توانستند مسلمين را شكست داده ميانشان اختلاف انداخته ، همه را از هم جدا سازند، اميد است كه در زمان ما نقشه هاى خائنانه دشمنان اسلام ، ديگر رنگى نداشته ، همه ما بيدار گشته ، متحد، برادر وار و مانند اعضاى يك خانواده باشيم (به اميد آنروز).
گوش : البته بالاترين آرزوى ما اين است ، اما به شرط اين كه دوست ما (زبان ) مقدارى جلو خود را گرفته به سمپاشى هاى خود ادامه ندهد و همچنين پا مقدارى خود را كنترل كرده و به هر جا و هر مقامى قدم نگذارد و خود جناب عالى (دست ) وظيفه خود را دانسته ، قلم عليه اتحاد و قدم براى ترويج باطل برنداشته ، مقالات ، و جزوه ها و مطالب ننويسى و دوست عزيز ديگر ما (چشم ) دقيقا دليلهاى حق و باطل را ديده ، بدون تعصب گزارش خود رابفرمانده كل (مغز) داده ، او هم وجدانا قضاوت الهى نمايد، و بطور خلاصه هر يك از ما مسئوليت خود را شناخته و بطور كامل آن را انجام دهيم .
دست : مگر زيان تعصب چيست كه اينقدر در كلمات شما ديده مى شود؟
تعصب بيجا و حرمت آن 
گوش : تعصب ، حمايت باطل از خود و بستگان و هم كيشان بوده كه در اسلام از آن نكوهش بسيار شده است ، چنان كه از حضرت زين العابدين (ع ) از معناى تعصب مى پرسند؟ حضرت مى فرمايد: عصبيتى كه صاحب آن بوسيله آن گنهكار مى شود، آنست كه فردى بدان خويشان خود را از خوبان ديگران بهتر داند، و تعصب آن نيست كه كسى فاميل خود را دوست داشته باشد، بلكه تعصب آنست كه بستگان خود را در ظلم و ستم كمك كند. (452)
دست : ممكن است ما را بادليلهاى ديگر آن آشنا سازيد؟
گوش : آرى از پيامبر اكرم و امام صادق (صلوات الله عليهما) نقل شده كسى كه تعصب كشد، يا تعصب كشيده شود، در حقيقت رشته ايمان از گردنش گسيخته شده است . (453)
و در روايت ديگر دارد: هر كه به اندازه خردلى تعصب در دلش باشد خداوند او را در قيامت با اعراب جاهليت مبعوث مى كند. (454)
دست : بنابراين ، هر قشرى و هر ملتى بايد دفاع از باطل خود را كنار گذارده ، خدا گونه وارد مرحله كار شده با فكر و انديشه ، حق را پيدا كرده ، باطل را كنار زند، گر چه بر ضرر خود و زيان خويشان و هم كيشان باشد.
گوش : آرى ، اگر چنين نباشد تمام عباداتش بى اثر بوده و در آخرت ، اهل آتش خواهد بود.
دست : خوشبختانه شما به هر مبحثى كه وارد مى شويد، به زيان دوست ما (زبان ) تمام خواهد شد.
زبان : معلوم مى شود باز هم درباره من خوابى ديده ايد؟
سوگند دروغ 
پا: با اجازه از بزرگترين گناهان و زيانهاى شما سوگند هائى است كه عمدا خورده و بدينوسيله مردم را فريب مى دهى !
زبان : آيا دليل بر مدعاى خود هم دارى ؟
پا: چرا نداشته باشم ؟ دليل من آيات و رواياتى است كه در معرفى گناهان كبيره وارد شده است . (455)
در قرآن ، پروردگار بزرگ در مقابل آن ، وعده عذاب داده و چنين مى فرمايد: براستى كسانى كه عهد خود با خدا و سوگندهاى دروغ خود را، به بهاى اندك مى فروشند، براى آن دسته در آخرت نصيبى نبوده و خداوند با آنها سخن نگويد و به سوى آنها در قيامت نظر نينداخته و پاكشان نسازد و براى آنهاست عذابى دردناك . (456)
زبان : از كجا معلوم است كه اين آيه در موضوع سوگند دروغ وارد شده است ؟
پا: از شما تعجب است !پس مراد از ايمان سوگندهاى راست بوده يا از آن غير قسم اراده گرديده است ؟ بعلاوه در روايتى كه حاوى گناهان كبره بوده و از حضرت عبدالعظيم نقل گرديده ، وقتى سوگند دروغ را به حساب مى آورد، به همين آيه استدلال مى كند.
و از امام صادق (ع ) روايت شده : هر كه بر كلامى سوگند ياد كند، در صورتى كه مى داند كه دروغگوست پس در حقيقت با خدا محاربه نموده است . (457)
و نيز از آن حضرت روايت گرديده كه حواريون حضرت عيسى (ع ) نزد او جمع شدند، به او عرضه داشتند: اى آموزگار نيكى !ما را ارشاد فرما!حضرت فرمود: براستى كه موسى (ع ) به شما فرمان داد كه به خدا سوگند دروغ نخوريد، و من شما را فرمان مى دهم : كه بخدا نه سوگند دروغ بخوريد و نه راست . (458)
شهادت زور 
چشم : اگر اجازه باشد من به زيان ديگر دوستمان (زبان ) بپردازم ؟
زبان : شما هم اگر مطلبى در نظر داريد بفرمائيد.
چشم : شما مى دانيد كه شهادت زور (ناحق ) كه يكى از گناهان بزرگ است توسط جنابعالى انجام مى گيرد.
زبان : درست است كه شهادت و گواهى زوركار بسيار ناپسند و عمل زشتى است اما گناه كبيره بودن آن از كجاست ؟
چشم : مرحوم صاحب وسائل يك باب مخصوص اين جهت قرار داده ، در آنجا نقل كرده مطابق نظر حاكم به شاهد زور حد جارى مى شود او را ميان مردم مى چرخانند تا آن كه شناخته شود، و شهادت او پذيرفته نمى شود تا آن كه توبه كند، آنگاه روايات به همين مضمون نقل فرموده كه از آن جمله است روايتى كه ابن سنان از امام صادق (ع ) نقل نموده شهود زور تازيانه زده مى شوند بدون آن كه وقتى براى آن باشد، و اين عمل در اختيار امام است و گردانده مى شوند تا آن كه مردم آنها را بشناسند و به اين آيه استدلال فرمود: و هرگز براى آنها گواهى را نپذيريد و آنها فاسقند مگر افرادى كه توبه كنند(459) ابن سنان گويد: گفتم توبه او به چه شناخته مى شود؟ فرمودن در ملا عام كه تازيانه مى خورد گفتار خود را تكذيب كند و از پروردگار عزوجل طلب آمرزش نمايد، هر گاه چنين كرد توبه او ظاهر مى شود.(460)
آيا اين اندازه براى كبيره بودن اين گناه كفايت نمى كند؟ و آيا با اين عمل بشر بيچاره نمى شود؟ خوبست دوست عزيز (زبان ) مقدارى خود را كنترل كرده و كمتر به ما زيان برساند مگر ما بيچارگان چه گناهى كرده ايم كه گرفتار شما شده ايم ، از هر طرف كه حساب مى كنيم به گناه تو مى سوزيم ، و در هر جا كه قدم مى گذاريم از جانب تو مبتلا مى گرديم .
زبان : چه شده ؟ از من يك رقم زيان ديده ايد، اين همه مرا سرزنش مى كنيد، مگر روايات سرزنش را فراموش كرده ايد؟
چشم : خيلى ببخشيد اولا گفتار ما از راه سرزنش نيست و ثانيا، آيا زيان شما تا به حال كم بوده ؟ زيان شما يك رقم مى باشد؟ حرف بزنى ضربه مى زنى ، سكوت هم كنى زيان مى رسانى .
زبان : چرا ضد و نقيض سخن مى گوئى ؟
چشم : چطور؟
زبان : براى اين كه شما مى گوئى : اگر حرف بزنى ضربه مى زنى و اگر سكوت كنى زيان مى رسانى .
كتمان شهادت 
چشم : مگر دروغ گفتم ، مگر بيحساب حرف زدم ؟ شما روايت رسول خدا (ص ) را كه در باب كلام زور ذكر نمودم فراموش كرديد آيا در آن جا نداشت : و همچنين است هر كه كتمان شهادت كند؟.
زبان : اولا مگر كتمان شهادت مربوط به من است ، و ثانيا عيب آن چيست ؟
چشم : گويا شما نمى خواهيد مطلب بفهميد، و گرنه كتمان كردن شهادت يعنى : كسى ببيند حق پامال گشته و شكايت آن به حاكم رسيده ، و طرف مطلع باشد و در عين حال حق را نگويد و با كتمان شهادت ، حقوق مسلمين پامال گردد، پس نگفتن مربوط به شماست و بغير شما ارتباطى ندارد.
و اما ضرر كتمان شهادت : اولا اين كه در رديف گناهان كبيره ديگر قرار گرفته ، چنان كه در بيان گناهان كبيره گذشت ، و ثانيا تعبير پيامبر گرامى اسلام را فراموش كرديد؟ مگر نفرمود: و همچنين است هركه كتمان شهادت كند؟ يعنى از نزد قاضى حركت نخواهد كرد (چنان كه شاهد زور چنان بود) تا آن كه جايگاه خود را در آتش انتخاب كند، آيا عيبى از اين بالاتر هم تصور مى توان كرد؟
زبان : اينها دليل بر بدى كتمان شهادتند؟
چشم : دليل بر عظمت گناه آن ، آيات و رواياتى است كه در اين باره وارد شده ، بعلاوه مگر دليلهائى كه گفته شد كم و يا كوچك و يا ناقص است ؟
زبان : نه ، وليكن دوست داشتم به دليلهاى ديگر آن پى ببرم ؟
چشم : دليل بر حرمت آن ، غير از آن چه كه گذشت آياتى است كه از باب نمونه به يك آيه از آن مى پردازم .
بعد از آن كه خداوند جريان وام مدت دار را بيان مى كند، در آخر آيات مى فرمايد: و شهادت را كتمان مى نمائيد، و كسى كه كتمان شهادت كند براستى كه دل او گنهكار است و خداوند به آن چه انجام مى دهد داناست . (461)
زبان : اين آيه مربوط به من نيست بلكه به جناب دوست ما قلب مرتب است .
چشم : درست است كه خداوند كتمان را نتيجه دل گنهكار به حساب آورده و يا اگر كسى كتمان نمود دل او آلوده به گناه مى شود، وليكن اظهار و كتمان ، هر دو از صفات بد شماست ، چنان كه شهادت زور هم از اعمال جناب عالى بود، البته چون ميان شما و قلب رابطه كامل برقرار است ، گاهى اثر اعمال جنابعالى در قلب هم ديده مى شود، چنان كه وقتى قلب وارونه شد و آلوده به معصيت و سياه گرديد، زبان به گفتار زشت و ناپسند اشتغال خواهد كرد.
در روايات هم نكوهش بسيار از كتمان شهادت شده ، چنان كه جابر از امام باقر (ع ) نقل كرد كه پيامبر اكرم (ص ) فرمود: هر كه كتمان شهادت كند يا شهادت زور دهد تا خون مرد مسلمانى هدر رفته ، يا مال مسلمانى از دست رود، در روز قيامت خواهد آمد در حالى كه براى صورت او تاريكى است به اندازه ديد چشم و در صورت او خدشه ايست كه خلائق او را به اسم و نسب مى شناسند، و هر كه شهادت حق دهد تا حق مرد مسلمانى را احياء كند در روز قيامت مى آيد در حالتى كه براى صورت او نورى است به اندازه ديد چشم ، همه مردم او را به اسم و نسبش مى شناسند، آن گاه امام باقر (ع ) فرمود: آيا نمى بينيد كه خداوند تبارك و تعالى مى فرمايد: و اقامه شهادت كنيد براى خدا. (462)
و در روايتى از رسول خدا (ص ) چنين دارد: هر كه زير گواهى خود زده يا كتمان شهادت كند، خداوند در قيامت مقابل چشم همگى از گوشت او به خوردش دهد، و به جهنم وارد مى شود در حالى كه زبان خود را مى جود.(463)
از تمام اين روايات بطور كامل ثابت مى شود كه كتمان شهادت عمل بسيار بد و كار ناپسندى است ، چون بوسيله آن بسيارى از حقوق پامال شده ، ظلم و ستمها برقرار مى شود و بى عدالتى ها رائج مى گردد و در نتيجه اجتماع فاسدى پديدار خواهد شد، چنان كه با شهادت زور هرج و مرج ها و بى بند و باريها، و تضييع حقوق و تعدى و تجاوزها و صدها عمل ضد انسانى و اسلامى ديگر تحقق خواهد يافت ، و همه اينها از مختصات جناب شما (زبان ) مى باشد.
زبان : چيزى كه من پى به آن نبرده ام چگونه شهادت دهم ؟
چشم : البته شهادت دادن در وقتى جايز يا واجب مى شود، كه خود انسان ببيند يا بشنود، يا بطور خلاصه علم پيدا كند و گرنه اگر بدون علم و اطلاع گواهى دهد، چنين عملى بر خلاف اسلام و دروغ و از گناهان كبيره است و همان شهادت زور خواهد بود كه بحث آن گذشت .
زبان : تا به حال شما مرا مجرم قلمداد نموديد، من چگونه شهادت دهم ؟ مگر در شهادت عدالت لازم نيست ؟
چشم : از كجا معلوم است كه در شهادت عدالت لازم است ؟
زبان پس لازم نيست ؟! شما خوبست به كتاب شرايع كه فقهاء از آن به قرآن الفقه تعبير مى كنند مراجعه كرده ، تا بدانى كه براى شهد شرائطى ذكر گرديده ، مانند: بلوغ ، عقل ، ايمان (اعتقاد به امامت دوازده امام ) و ارتفاع تهمت ، حلال زاده بودن ، و عدالت ، در اين باره به كتاب جامع عباسى (464) نيز مى توانيد مراجعه كنيد.
و همچنين روايت ابن ابى يعفور را مطالعه نموده ، تا بدانى كه چگونه امام صادق (ع ) عدالت انسانى را معرفى كرده و مى فرمايد: او را به پوشش و پارسائى ، و نگهدارى و حفظ شكم و عورت ، و دست و زبان بشناسيد، و شناخته مى شود دورى از كبائر از معاصى كه خداوند به سبب آنها وعده آتش داده است ، و شرائط ديگر كه از بحث ما خارج است . (465)
چشم : اين روايت اولا بر ضرر شما بود، و ثانيا تكليف شما را سنگين مى نمايد؛ زيرا موظف خواهيد شد كه خود را اصلاح نموده تا جامعه مسلمين از شاهد عادل خالى نباشد و اگر بنا شود شما خود را اصلاح ننمائى ، من هم بى تفاوت باشم ، ساير دوستان هم بر گناه خود باقى بمانند، فرداى قيامت جواب خدا را چه خواهيم گفت و سرانجام جامعه اسلامى به كجا خواهد كشيد؟
گوش : با اجازه من هم به زيان ديگر دوست خود (زبان ) بپردازم .
زبان : شما هم بفرمائيد، ولى من مطمئنم كه ديگر زيانى در من پيدا نخواهيد كرد.
رشوه 
گوش : لطفا بفرمائيد گرفته رشوه كار كيست ؟
زبان : اگر از حق نگذريم عمل دوست ما (دست ) مى باشد.
دست : صحيح است - من آن را مى گيرم ، ولى تو هستى كه سخن از آن مى گوئى و در مقام قضاوت نام رشوه مى برى و به طرف مى فهمانى كه اگر بدون پول باشد به حق خودش ‍ نخواهد رسيد.
زبان : بر فرض چنين باشد چه عيبى دارد؟
گوش : تمام علما آن را حرام دانسته و در روايات از آن تعبير به كفر به خداى بزرگ ويا شرك گرديده است . (466)
زبان : باز هم اگر چيزى از من در نظر دارى بفرما!
گوش : سبب قيادت چه كسى مى باشد؟
قيادت 
زبان معناى قيادت را بيان نموده ، بعد عامل آن را معرفى نمائيد.
گوش : سعى و تلاش ميان دو نفر از راه حرام براى عمل منافى عفت را قيادت گويند.
زبان : اين كار من نيست ، بلكه عمل دوست ما پا مى باشد.
پا: بر فرض چنين باشد، ميدان دار اين كار توئى ! زيرا تو با چرب زبانى زن و مرد نامحرم را حاضر كرده ، آنها را وسوسه مى نمائى ، تا بالاخره به اين عمل خانمانسوز راه يابند.
زبان : گيرم چنين باشد مگر زيانش چيست ؟
گوش : زيانى كه در حق آن تصور مى شود اين است كه ، اولا گناه بزرگى را مرتكب شده و ثانيا بايد هفتاد و پنج تازيانه به او زده شود و از شهر خود نيز تبعيد گردد. (467)
زبان : اميدوارم كه ديگر زيانى در وجود من يافت نشود!
گوش : چه عرض كنم ؛ من كه به هر طرف نظر مى كنم ، و به هر سوء كه متوجه مى شوم ، در آن جا از شما خسارتى ديده ، و در آن ناحيه زيانهاى نكبت بارى از جناب شما مشاهده مى گردد.
من مى بينم : در وغها، غيبتها، تهمتها، تبليغات مسموم عليه برنامه هاى سازنده و حيات بخش اسلام انحرافات ، بيچارگيها، بدبختى ها و... از تو منشا گرفته و توئى كه از دادن زكات ، خمس ، و از رفتن به حج و مساجد و نماز جلوگيرى كرده ، قوانين عاليه اليه را به باد مسخره گرفته درباره مالياتهاى اسلامى غث و سمين ها را به هم بافته ، سمپاشى ها كرده ، ملت را گمراه مى سازى ، توئى كه ملتى را به بيراهه سوق داده آنها را تا ابد بدبخت مى نمائى ، توئى كه ملتى را به بيراهه سوق داده آنها را تا ابد بدبخت مى نمائى ، توئى كه افراد صالح و شايسته را خانه نشين كرده ، غول هاى جامعه را روى كار مى آورى ، توئى كه حقوق حقه رجال الهى را ضايع كرده ، طاغوتها را بر آنان چيره مى سازى ، توئى كه اقتصاد ممالك اسلامى را فلج كرده ، ملتها را بيچاره مى نمائى توئى كه جنگ ها، خونريزى ها و صدها امور ضد بشرى و ضد خدائى را به راه انداخته ، خسران فراوانى را به بار مى آورى .
زبان : اكثر اينها را قبلا گفته بوديد، آيا زيان ديگرى از من در نظر دارى ؟ بفرما، تكرار مكررات چه فائده اى دارد.
عقوق والدين 
گوش : آرى عقوق والدين كه يكى از گناهان كبيره است ، و بشر بوسيله آن جهنمى مى شود و از رحمت خدا دور مى گردد، بوسيله چه كسى انجام مى گيرد؟
زبان : ممكن است بوسيله شما هم انجام گيرد، زيرا توئى كه با عمل خود آنها را از خود رنجانده ، ناراحت مى سازى ، توئى كه با كمك نكردن به آنها و گوش نكرده به حرف آنان ، آنها را از خود ناراضى مى كنى ، توئى كه با اعمال زشت خود پدر و مادر را محزون ساخته افسرده خاطر مى نمائى .
گوش : هر چه زحمت بكشى نمى توانى اين موضوع را از خود دفع كنى كه اكثر ناراحتى هاى پدر و مادر از ناحيه تو پديد مى آيد، توئى كه به آنها تندى كرده ، داد زده ، فحش گفته ، آنها را ناراحت مى نمائى توئى كه با گردش خود بدن پدر و مادر را مى لرزانى ، توئى كه با يك كلام تا قيامت آنان را مى سوزانى و توئى كه با يك سخنت دل آنها را به درد آورده سينه را بر آنها تنگ مى سازى .
زبان : حساب كنيد چنين است ولى بفرمائيد اشكال آن چيست ؟
گوش : اشكالى ندارد، فقط چنان كه گفته شد انسان را جهنمى مى كند، انسان را از رحمت الهى دور مى سازد.
زبان : به چه دليل ؟
گوش : دليل اين مطلب ، آيات قرآن و روايات بسيار است .
زبان : ممكن است به بعضى از آنها اشاره فرمائيد؟
گوش : چرا ممكن نيست ، خداوند در قرآن چنين فرموده : پروردگارت
چنين حكم كرده كه پرستش منمائيد مگر او را (خداوند بحق )و به پدر و مادر نيكوئى نمائيد، اگر در نزد تو يكى از آنها يا هر دو به پيرى رسيدند، به آنها اف مگو، و بر آنها بانگ مزن ، و صدا بلند مكن و با آنها مودبانه سخن گو (چنان سخن گو كه بنده ذليل در مقابل مولاى خود سخن گويد) و در مقابل آنها از فرط رحمت خفض جناح كن و فروتن باش و بگو پروردگارا آنها را رحمت كن چنان كه مرا در صغر سن و كوچكى (باشفقت و مهربانى )تربيت كرده و بزرگ نمودند. (468)
شما ببينيد خداوند على اعلا چه تعبيرى دارد، كه در تفسيرش از امام صادق (ع ) نقل شده : اگر تو را آزردند به آنها اف مگو، و اگر تو را زدند بر آنها بانگ مزن و درشتى مكن و اگر تو را زدند به آنها بگو: خداوند شما را بيامرزد.
زبان : آيه اى كه عنوان كرديد شامل دوست ما (چشم ) هم مى شود؛ زيرا با چشم هم پدر و مادر اذيت مى شوند.
گوش : اتفاقا در ذيل همان روايت در تفسير اين جمله : كه در مقابل آنها با مهربانى خفض جناح كن ، فرموده : با چشم به سوى آنها نگاه نكن ، مگر با رحمت و دل نرمى .
چشم : آرى بعد از آن هم فرموده : و بالاى حرف آنها حرف مزن .
زبان : بعد از آن هم فرموده : و دست خود را هم بالاى دست آنها قرارنده . دست : (باخنده ) بعد از آن هم فرموده : و قدم جلو قدم آنها مگذار (469)
همه اينها كنايه از اين است كه پدر و مادر را از خود مرنجان ، و با تمام قوا در خشنودى آنها بكوش ، و آنها را به مختصر عملى ميازار، حتى با كلمه اف كه از امام صادق (ع ) نقل شده : كه اگر خداوند لفظى را مختصرتر در ترك عقوق والدين از اف مى دانست همانا آن را مى آورد.
و در روايت ديگر فرموده : نزديكترين عقوق (آزردن پدر و مادر) گفتن اف مى باشد، و اگر خداوند چيزى را از آن آسانتر و يا سست تر و مختصرتر مى دانست هر آينه از آن نهى مى نمود (470)
و در روايتى چنين دارد: و از عقوق اين است كه آدمى به پدر و مادرش نظر كند، پس نظر تند كند به آنها. (471)
زبان : خلاصه عقوق والدين بوسيله همه ما انجام خواهد گرفت ، و لذا تمام ما مسووليم همه بايد در خشنودى و رايت آنان بكوشيم و همه بايد مهربان و نرم دل و در برابر آنان خاضع و خاشع باشيم ، كلا بايد از اذيت و آزار پدر و مادر دورى گزينيم .
دست : آرى ، همه بايد از عاق والدين دورى كنيم ، كه در روايت دارد: يعقوب بن شعيب گويد: امام صادق (ع ) فرمودن چون روز قيامت شود پرده اى از پرده هاى بهشت بالا زده شود، پس هر؟ داراى روح است بوى آن را از فاصله پانصد سال (در بعضى روايات هزار سال و در برخى ديگر دو هزار سال گفته شده است ) راه مى شنود، مگر يك صنف شعيب مى پرسد آنها كيانند؟ حضرت فرمود: آزار دهنده پدر و مادر. (472)
و از آن بزرگوار نقل شده : هر كه به پدر و مادر خود به نظر دشمنى نظر كند، در حالى كه آنها به او ستمكار باشند، خداوند هيچ نمازى را از او قبول (473) نكند.
چشم : اگر پدر و مادر هم ستم كنند باز نگاه تند به آنها، اشكال دارد؟
گوش : آرى !در تمام حالات وظيفه فرزند: محبت ، تواضع ، مهربانى ، فرمانبردارى و دورى از اذيت و آزار آنهاست كه در روايت دارد كه على (ع ) فرمود: هر كه پدر و مادر خود را محزون سازد پس در حقيقت آنها را آزرده است . (474)
آرى پدر و مادر هم نسبت به فرزند خويش وظايفى دارند كه آنها هم بايد آن وظائف را مراعات نمايند، بالاترين وظيفه پدر و مادر در حق آنها اين است كه به قول امام زين العابدين (ع ) بدانند فرزند از آنها و در نيكى و بدى به آنها منسوب خواهد بود، پس نسبت به آنها مسئوليت داشته و در تعليم و تربيت آنها وظيفه سنگينى را به عهده دارند (475) و بايد بكوشند اسباب ناراحتى فرزندان را فراهم نساخته تا آنها هم در نتيجه از روى نا آگاهى به مقابله نپردازند، تا بتوانند بايد در حق فرزند كوشا بوده ، با نظر رافت و رحمت بر آنها نگاه كنند، كه از رسول خدا (ص ) نقل شده : هر گاه پدرى به فرزند خود نظرى اندازد كه او را خوشحال كند، براى اوست ثواب آزاد كردن يك بنده ، به حضرت گفته شد: اگر سيصد و شصت بار نظر انداخت ؟ حضرت فرموده : الله اكبر. (476)
و نيز از آن بزرگوار نقل شده : رحمت خدا بر پدرى كه فرزند خود را بر نيكى كمك نمايد. (477)زبان : باز هم رواياتى در اين زمينه وجود دارد؟
گوش : آرى ، بسيار؛ كه از جمله آنها روايتى است كه از حضرت رضا (ع ) نقل شده است : فرمود: خداوند عقوق والدين را حرام دانسته براى آن چه در آنست مانند: خروج از توفيق فرمانبردارى خداى عزوجل و خروج از احترام نسبت به پدر و مادر. (478)
و نيز از امام صادق (ع ) روايت گرديده ؛ عقوق والدين از كبائر است ؛ زيرا خداوند عزوجل عاق را كنهگار بدبخت قرار داده است . (479)
و از آن بزرگوار نقل شده كه : عاق والدين وارد بهشت نخواهد شد. (480)و از پيامبر بزرگ اسلام (ص ) روايت گرديده كه به عاق گفته مى شود هر چه خواهى بكن كه من تو را نمى آمرزم ، و به نيكوكار نسبت به پدر و مادر گفته مى شود: هر چه خواهى انجام ده كه من به زودى تو را مى آمرزم . (481)
راه نجات از عاق والدين 
زبان : آيا راهى براى نجات عاق والدين وجود دارد؟
گوش : بله !بعد از آن كه پدر و مادر از دنيا رفتند، نيازمند به استغفار، دعا، قرآن ، نماز، و قضاى دين ، روزه و خيرات و مبرات مى باشند و چون فرزند عاق شده ، آنها را انجام دهد، بدينوسيله از عقوق بيرون آمده ، خداوند او را از نيكوكاران نسبت به پدر و مادر بحساب مى آورد و بر عكس ممكن است كسى در حال حيات پدر و مادر نيكوكار باشد، ولى بعد از مرگ آنها بسبب نپرداختن ديون ميت عاق گردد.
زبان : گفتار شما مدركى هم دارد يا نه ؟
گوش : خاطر جمع باش ، من بى مدرك حرف نمى زنم ! چند روايت به اين مضمون وارد شده كه از جمله آنها روايت محمد بن مسلم از امام باقر (ع ) است : براستى كه بنده اى نسبت به پدر و مادر خود در حياتشان نيكوكار است ، آنگاه پدر و مادر مى ميرند، پس فرزند دين پدر و مادر را اداء نمى كند و براى آنها استغفار نمى نمايد، خداوند عزوجل او را عاق مى نويسد، و گاهى در حيات پدر و مادر عاق آنهاست كه در حقشان نيكى نكرده اما وقتى مردند دين آنها را اداء كرده و براى آنها استغفار مى نمايد، خداوند عزوجل او را نيكو كار مى نويسد. (482)
زبان : مطلب خوبى را بيان كرديد، زيرا چه بسيار از بچه ها هستند كه از روى جهالت و نادانى نسبت به پدر و مادرها توهين كرده ، آنها را از خود رنجانيده ، بعدها كه آنها را از دست دادند پشيمان مى شوند، حال كه به اين روايت بر خود كنند، براى رفع نگرانى خود راهى پيدا كرده ، در خشنودى پدر و مادر مى كوشند، نماز، روزه ، روضه ، صدقه و اطعام طعام و امثال آن را به جاى آنها انجام داده آنها را از خود راضى مى سازند.
گوش : راستى بايد انسان بكوشد پدر و مادر را در كمال خوشنودى نگه دارد، نكند كارى انجام دهد- به اندازه سر سوزنى آنها را از خود برنجاند.
زبان : درباره پدر و مادر عجيب سفارش شده است !
گوش : مگر ما تا چه اندازه اطلاع داريم ؟ راستى اگر ما به آيات و روايات مربوطه مراجعه كرده ، خواهيم فهميد كه نيكى به پدر و مادر چه فوائدى را در برداشته ، و خاطر آنها را آزردن چه زيانهائى را ببار خواهد آورد.
انس به پدر و مادر 
از امام صادق (ع ) روايت شده : مردى خدمت رسول خدا (ص ) رسيد و گفت : يا رسول الله براستى كه راغب به جهاد بوده و شادمانم ، حضرت فرمود: در راه خدا جهاد كن ، زيرا اگر كشته شوى در نزد خدا زنده خواهى ماند و روزى خواهى خورد. و اگر بميرى اجر تو با خداست ، و اگر مراجعت كنى از گناهان بيرون آمدى ، چنان كه از مادر زائيده شده اى ، آنگاه عرضه داشت : يا رسول الله من داراى پدر و مادر پيرى هستم كه به من انس گرفته و از رفتن من به جبهه ناراحتند، حضرت فرمود: پيش پدر و مادرت بمان ، سوگند به آن كه جان من در دست اوست ، هر آينه انس آنها به تو يك شبانه روز، از جهاد يكسال بهتر است . (483)
در خصوص نيكى به پدر و مادر آيات و روايات بسيار است و بحدى تاكيد شده كه يكى از وصاياى خداوند بزرگ به انبيا نيكى به پدر و مادر بوده ، چنان كه در حالات حضرت يحيى و عيسى (عليهما السلام ) نيكى به مادر چنان كه مشاهده مى گردد (484)
و در سوره هاى متعدد مانند سوره بقره آيه 83- انعام ، 151- برائت ، 23 و 24- اسراء 23- 25- مريم 140 و 32- عنكبوت ، 8- لقمان 18 و 15- احقاف ، 15- نسبت به آنها سفارش موكد شده است .
زبان : آيا در روايات هم به اين شدت سفارش گرديده است ؟
گوش : اگر مطلبى هم در روايات ديه شود باز هم از راه وحى و استفاده از قرآن كريم است ، روايات ، شرح و تفسير آياتند، آرى در لسان اهلبيت عترت ، و طهارت همان اندازه با بيان روشن ترى موجود است .
زبان : خواهشمندم مقدارى از آنها را بيان كنيد.
گوش : از امام صادق (ع ) روايت شده : مردى شرفياب حضور پيامبر اكرم (ص ) گرديد، عرضه داشت : يا رسول الله !مرا وصيتى كن ! حضرت فرمود:: به خدا چيزى را شرك نياور، گر چه با آتش سوخته شده و عذاب گردى ، و جز اين اختيار منما كه دلت مطمئن به ايمان باشد، و پدر و مادر خود را فرمانبر و بر آنها نيكى كن ، چه زنده باشند يا مرده و اگر به تو امر كردند كه از اهل و مالت بيرون روى ، انجام ده ، زيرا چنين كارى از ايمان است . (485)
زبان : روايت عجيبى است كه اگر پدر و مادر به فرزند خود بگويند زن خود را طلاق بده يا مالت را ببخش بر فرزند اطاعت آنها لازم باشد. (486)
گوش : اطاعت پدر و مادر را فقهاء و مراجع بزرگ در كتابهاى خود عنوان كرده ، و بگونه اى ذكر كرده اند اگر آنها را از جهاد منع كنند- در صورتى كه جهاد به امر امام نباشد، يا كفار هجوم نكرده باشند- نمى توانند در جهادش شركت كنند، آرى در صورتى كه جبهه ها خالى باشد كه اگر چنين افرادى نروند اسلام و مسلمين در خطرند، و يا در صورت حمله كفار به بلاد مسلمين و لزوم دفاع ، منع پدر و مادر سودى ندارد.
اطاعت خدا بر همه مقدم است 
زبان : من خيال كردم اطاعت پدر و مادر در همه جاست .
گوش : نه عزيزم !فرمانبردارى پدر و مادر در جائى است كه فرمان خداوند تبارك و تعالى زمين نخورد، چون براى مخلوق ، چنين حقى تصور نمى شود كه در معصيت خالق صورت گيرد، چنان كه از گفتار على (ع ) و روايات ديگر استفاده مى شود (487) و در سوره لقمان هم چنين دارد: و اگر پدر و مادر كوشيدند كه به من شرك آورى آنها را اطاعت مكن . (488)
و از حضرت امام صادق (ع ) روايت شده : نيكى به پدر و مادر واجب ، و اگر مشرك بودند، آنها و غير آنها را در معصيت اطاعت مكن ، چون اطاعتى نيست براى مخلوق در معصيت خالق . (489)
زبان پس اطاعت از آنها خيلى مهم نيست ؟
گوش : چرا مهم نيست ؟! آيا لزوم اطاعت از آنها از اين بالاتر كه بتوانند آنها را از جهاد چنان كه بيان شد منع كنند، و بر آنها اطاعت پدر و مادر لازم باشد.
آيا مهم بودن آن از اين بالاتر كه اگر از رفتن به مسافرت در صورتى كه واجب نباشد، منع كردند، مسافرت حرام خواهد شد، يا اگر به رفتن نماز جماعت امر كردند واجب شود و اگر نهى نمودند حرام گردد.
و آيا از اين بالاتر مى شود كه اگر مشغول خواندن نماز مستحبى است و در اين حالت پدر و مادر او را صدا زدند، وظيفه او قطع نماز باشد، و يا اگر در وقت نماز او را به كارى فرمان دادند بايد آن را بر نماز اول وقت مقدم دارد و يا اگر بخواهد روزه مستحبى گيرد و يا عهد كرده يا قسم بخورد و يا نذرى نمايد، صحت و يا لزوم انجام آن منوط بر اذن پدر باشد؟
فوائد نيكى به پدر و مادر 
زبان : متشكرم ! به روايات ديگر بپردازيد.
گوش : كسى كه به پدر و مادر نيكى مى كند، بطور خلاصه به اين فوائد دست مى يابد: ايمان ، دخول در بهشت ، خير كثير، بهترين عمل ، بهتر از جهاد، نيكى فرزندان ، رهنماى ديگران شدن ، دعاى پيغمبر، غنا و بى نيازى ، به محبوبترين اعمال رسيدن ، بنا شدن خانه اى براى او در بهشت ، باريدن رحمت خداوند بر او، اسكان يافتن در اعلا عليين در بالاترين بالاخانه و برترين مقام بهشتى ، از ابرار شدن ، آسانى حساب در قيامت ، عمر طولانى ، زيادى روزى ، در ساق عرش قرار گرفتن ، سيد الابرار گرديدن . (490)
زبان : راستى نيكى به پدر و مادر اينقدر ارزشمند، و محبت نسبت به آنها اين اندازه پر سود و اندوهناك كردن آنها اينچنين بد و پر زيان خواهد بود؟ پس خداوند به همه توفيق خدمت به آنها را عنايت فرمايد و همه ما را از اديت و آزار و غمگين كردن آنها دور سازد!
گوش : آمين !آمين !البته شما را!
زبان : كم لطفى نفرمائيد، مگر از صحبت هاى گذشته روشن نشد كه نيكى به پدر و مادر و همچنين آزار آنها هم بوسيله گفتار انجام مى گيرد و هم بوسيله رفتار، به اين معنى كه هم بنده در نيكى و در عقوق موثرم و هم ساير اندامها.
دخالت همه اندامها در عقوق والدين 
اندامها: ما كه دخالتى نداريم .
زبان : چطور دخالت نداريد دوست ما دست مى تواند هم كتك بزند وهم كمك نمايد، و همچنين پا هم مى تواند لگد بزند و هم مى تواند در راه خدمت به پدر و مادر آنها را از خود خوشنود سازد، چشم هم مى تواند نظر تند كند، و هم با مهربانى نگاه نمايد، سر هم مى تواند در مقابل آنها فرود آيد، و هم قدرت دارد به آنها علامت نفرت نشان دهد، گوش هم مى تواند خود را به كرى زند، به پدر و مادر بى اعتنائى كند، و هم مى تواند هوشيارى از خود نشان دهد و خود را در اختيار پدر و مادر قرار دهد، پس همگى هم مى توانيد خدمتگزار باشيد و هم آزار دهنده .
نكوهش از تفرقه افكنى 
چشم : آى زبان ! تو را به وجدانت و تو را به ارزش وجوديت ، و تو را به آن چه به آن علاقمندى و به آن عشق ميورزى ، بيا و از دو گانگى و از تفرقه افكنى دورى نما، و حدت را نگهدار، و سفارش على بن ابيطالب (ع ) را در نظر گير، ببين به قشونى كه به سوى دشمن مى فرستد چه سفارش مى كند، مى فرمايد: از پراكندگى بر حذر باشيد، هر گاه فرود آمديد همگى فرود آئيد، و زمانى كه كوچ كرديد همگى كوچ نمائيد.
حسنت باتفاق ملاحت جهان گرفت آرى به اتفاق جهان مى توان گرفت . زبان : با اين كه به من ربطى ندارد اما چون سفارش مفيدى است همه آن را نقل كنيد.
چشم : حضرت مى فرمايد: هر گاه به دشمن بر خورديد يا آن كه دشمن به شما بر خورد، پس بايد لشكر گاه شما در جاهاى بلند يا دامنه كوهها يا كنار رود خانه ها بوده ، تا كمك و جلوگير شما باشد و بايد جنگ شما از يك سو يا دو سو باشد، و براى خودتان در بلندى كوهها و ارتفاعات و بالاى تپه هاى مسطح پاسبانان و ديدبانان بگذاريد، تا دشمن از جائى كه مى ترسيد يا از جائى كه ايمن هستيد به طرف شما نيايد، و بدانيد جلو داران لشگر، ديدبانان ايشانند، و ديدبانان جلوداران لشگر، جاسوسان هستند، و از پراكندگى بپرهيزيد، زمانى كه فرود آمديد همگى فرود آئيد، و هر گاه كوچ نموديد همگى كوچ بنمائيد، و چون شب را فرا گرفت نيزه ها را گرداگرد (دائره مانند) قرار دهيد، و خواب را نچشيد، مگر اندك يا مانند آب در دهان گردانيد: و بيرون ريختن . (491)
و در روايت ديگر فرموده : ملازم جماعت باشيد (اتحاد خود را حفظ كنيد!) زيرا دست خدا همراه جماعت است ، و از تفرقه پرهيز نمائيد، زيرا تك افتاده هاى از انسان مخصوص ‍ شيطان است ، چنان كه تك افتاده از گله گوسفند خوراك گرگ است . (492)
خواسته چشم از زبان 
چشم : اى زبان !بيا و براى خدا از خدا شرم كن !فتنه ها!توطئه ها، تفرقه افكنى ها، شيطنت ها، نيرنگها و سازش با دشمن ها و صدها عمل ضد خدا و اسلام را كنار بگذار، و ما را دچار سرگردانى و ياس و نوميدى ، رنج و زحمت ، تفرقه و تشتت و كينه وعداوت ... منما، و بگذار تا ملت مسلمان و امت رنج ديده و زحمت كشيده به ساحل نجات رسيده ، در دنياى تمدن و علم و صنعت سرفراز بوده ، و بر همه افتخار كرده و بر خود ببالند.
اى زبان !تو را به خداى سبحان سوگند كه اين ملت عزيز را به حال خود بگذار، و عذاب خود را از سر اين امت علاقمند به دين بردار و اگر متعهد شدى ، نيش و لب تيز خود را عليه دشمن به كار انداز، دوستان خود را دچار ستم مكن ، و تمام قواى خود را به نفع دوستان خود به كار بر، و ديگران را عليه دشمنان دين و قرآن بسيج نما، بيا و در تمام كارهايت خدا را در نظر بگير!
خواسته هاى اندامها از زبان 
گوش و رفقايش : تقاضاى همه ما همان تقاضاهاى چشم است .
زبان : شما همگى از خدا بخواهيد كه پروردگار جهان همه ما را به آن چه خود راضى و خشنود است ، موفق دارد و اين بحث چند ساعته ما را هم براى خود مفيد قرار بدهد و هم براى افرادى كه بحث ما را خواهند ديد وگرنه كنترل ما بسى مشكل است .
چشم : آرى مشكل است ، ولى براى رسيدن به هر هدفى ، راه مخصوصى وجود دارد شما اگر بخواهيد به مسافرت كوتاهى برويد بايد رنجها و زحمت هايى را متحمل شويد، رسيدن به سعادت دنيا و آخرت نيز رنج و كوشش بسيار لازم دارد، بايد كوشيد بايد زبان و جوارح را كنترل كرد، بايد زمام امر را از آنها گرفت ، نبايد گذاشت در كار خود تنبل بوده و يا آزاد باشند، بايد حساب كرده قدم بر داشت ، خدا را بايد در تمام كارها در نظر گرفت ، براى خدا بايد قدم بر داريم ، وگرنه بيچارگى ابدى نصيب ما خواهد شد، بايد هر كارى كه مى كنيم و هر حرفى كه مى زنيم و هر قدمى كه بر مى داريم ، رضايت خدا را در نظر داشته و راه مستقيم الهى را پيش گيرم ، بايد در رفتار و گفتار خود قيامت و عذاب و كتاب و حساب و كيفر و پاداش را فراموش نكرده ، بدانيم قيامت ، شوخى نيست ، واقعيت دارد، همه كارها حساب مى شود، ذره اى از كردار ما فراموش نخواهد گرديد دنيا زود گذر و آخرت باقى است بايد فكرى براى سوء عاقبت نمود بهترين دواى آن بازگشت به خدا و بالاترين علاج ، پيوستن به خدا و از غير او بريدن است ، اما خيال نمى كنم برادرمان زبان ما را راحت بگذارد!
خاتمه بحث 
دست : به نظر من خوبست بحث را تمام كنيم و گرنه اگر هر يك از ما بخواهيم زيان هاى يكديگر را بشماريم و پيوسته باز گو كنيم : مثنوى هفتاد من كاغذ شود.
زبان پيشنهاد خوبى داديد بنده هم مايل بودم به بحث خاتمه دهيم ، چون بحث به طول انجاميد، ممكن است ملال آور شود، ولى من خيال مى كنم شما از اين ترسيديد كه مبادا به زيانهاى ديگر تان بپردازيم . دست : اگر زيانى در نظر دارى بفرما!
زبان : محرماتى كه اغلب فقهاء- كه از جمله آنهاست خاتم المجتهدين ، محقق بزرگوار و مدقق فقه و فقاهت ، مرحوم شيخ مرتضى انصارى (قدس سره ) در مكاسب محرمه - فرموده اند، مانند ساختن خمر، خريد و فروش نجاسات ساختن بت و صليب و هر چه در آن فساد است ، و آلات قمار و مجسمه ، تذليس ماشطه ، پوشيدن طلا (براى مردان گر چه يك حلقه باشد)
و حرير، (براى مردان ) و كشيدن صورت چنان كه در اخبار زيادى است : هركه صورتى را تصوير نمايد خداوند او را در قيامت تكليف كند كه در آن بدمد تا زنده شود و چنين قدرتى را ندارد (493) و نگهداشتن كتابهاى گمراه كننده با شرائطش ، دادن و گرفتن رشوه ، انجام دادن سحر و شعبده ، غش در معامله ، و امور ديگرى كه اكثرا توسط تو انجام گرفته و تو عامل آنها مى باشى و لذا اگر بشر به عذابى مبتلا بشود و يا از سعادت درو شده ، مورد خشم و غضب خداوند بزرگ قرار گيرد، از ناحيه جناب شما خواهد بود. ولى در عين حال من هم پيشنهادى دارم و آن اين است كه همه با يكديگر عهد كرده كه در كنترل خود كوشا بوده ، مقدارى توجه كنيم كه در حقيقت ما بيهوده آفريده نشده ، و پيوسته در اين دنيا مكار زنده نخواهيم بود، آخر الامر روزى از اين جهان رخت بر بسته و به جهان وسيع ديگرى سفر خواهيم نمود، و پر واضح است كه راحتى آن سفر هم بدون زاد و توشه متصور نخواهد بود، و بايد از كارهاى زشت پرهيز نموده ، شرمنده و روسياه نگرديم ، و بدانيم كه آن جهان ، جهان صميميت و صفا، ايمان و پاكيزگى است ، جهانى است كه مته به خشخاش گذاشته و مو از ماست كشيده خواهد شد. كوچكترين عمل به حساب آمده ، از هيچ گفتار و كردارى دريغ نخواهد شد و خلاصه جهانى است كه هر كدام از ما خصم خود گشته ، عليه خويشتن شهادت داده و هر يك از ما به سخن آمده ، هم خود و هم همكاران را رسوا ساخته ، بندگان خدا را به عذاب كشيده ، آنها را روسياه و شرمسار، و بدبخت مى نمائيم ، پس براى خاطر خدا خوبست مقدارى خود را محدود كرده ، از زيانهاى خود كاسته ، مختصرى وظيفه دان گشته راه عمل صحيح را پيش گرفته و از بى بند و بارى ، سركشى و طغيان گرى و بى تفاوتى ، دورى كرده ، در راه فرمان فرمانفرماى جهان هستى كوشيده ، و افتخار كنيم كه چنين فرماندهى را دارا بوده و ما بندگان مطيع و فرمانبردار و عاشق او مى باشيم .
اندامها: همه ما با پيشنهاد جناب عالى موافقيم ، اما به شرط اين كه خود شما ما را از شر خود نگهدارى كرده ما را به خود واگذارى ، چنان كه روز اول در باز پرسى همين پيشنهاد را داديم ، ولى فكر نمى كنيم ما را رها كنى زيرا گويند:

نيش عقرب نه از ره كين است


مقتضاى طبيعتش اين است


شما دوست با محبتى هستى ولى خود را كنترل نمى كنى ، لذا گاهى زيان خود را به همه وارد مى سازى .
زبان اميدوارم كه هم بنده بتوانم خود را كنترل نموده و هم شما، و البته بايد از خداى بزرگ استمداد طلبيد كه به ما توفيق عنايت كند و گرنه هيچ مومنى بدون كمك پروردگار با عظمت ، به عملى موفق نخواهد گرديد، چنان كه از حضرت جواد الائمه (ع ) نقل شده : مومن نيازمند به سيه چيز است : توفيق از سوى خدا، واعظى از نفس خود، و پذيرش از كسى كه او را پند مى دهد. (494)
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته

fehrest page

back page