شرح فضيلت گرسنگى و نكوهش سيرى
پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((با گرسنگى و تشنگى با نفس هايتان مبارزه
كنيد، زيرا پاداش آن مانند پاداش كسى است كه در راه خدا جهاد كند، و هيچ كارى در نزد
خدا محبوب تر از گرسنگى و تشنگى نيست .))(347)
ابن عباس گويد: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
((دل كسى كه شكم خود را پر (از غذا) كند به درون آسمان ها وارد نشود.))(348)
سؤ ال شد: اى پيامبر خدا كدام مردم بهترند؟ فرمود: ((كسى كه غذا و خنده اش كم باشد و
به آنچه عورتش را بپوشاند قناعت كند.))(349)
پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((سرور كارها گرسنگى است و خوارى نفس در
پوشيدن جامه پشمين است .))(350)
ابوسعيد خدرى گويد: پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((جامه پشمينه بپوشيد و
دامن بر كمر زنيد و به اندازه اى كه شكم نصف شود بخوريد كه جزيى از نبوت است
.))(351)
حسن گفت : پيامبر فرمود: ((انديشيدن نصف عبادت است ، و كم خوردن تمام عبادت است
.))(352)
رسول خدا فرمود: ((بهترين شما از نظر مقام در روز قيامت كسى است كه بيشتر
گرسنگى كشيده و فكر كرده است و مبغوض ترينتان در پيشگاه خدا كسى است كه پر
خور و خواب باشد و بسيار بنوشد.))(353)
در حديث است : ((همانا رسول خدا بى آن كه محتاج باشد گرسنه مى ماند))، (354)
يعنى به ميل خود گرسنه مى ماند.
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((همانا خدا بر ملائكه مباهات مى كند به كسى كه
در دنيا كم غذا مى خورد و مى گويد: به بنده ام بنگريد او را در دنيا به خوردنى و
نوشيدنى آزمودم . پس آن دو را به خاطر من ترك كرد اى فرشتگانم گواه باشى كه به
عوض هر وعده غذا كه به خاطر من ترك كرده است يك درجه در بهشت به او مى دهم
.))(355)
و نيز فرمود صلّى اللّه عليه و آله : ((دل ها را با زياد غذا خوردن و آب نوشيدن
نميرانيد، زيرا دل مانند زراعت است كه چون آب آن زياد شود بميرد.))(356)
و فرمود صلّى اللّه عليه و آله : ((فرزند آدم هيچ ظرفى را پر نكرد كه بدتر از
شكمش باشد، فرزند آدم را چند لقمه كوچك بس است كه فقط كمرش را راست بدارد و
اگر از خوردن غذا ناگزير است يك سوم شكم را به غذا اختصاص دهد و يك سوم را به
آب و يك سوم را به نفس كشيدن .))(357)
در حديث اسامة بن زيد است : (358) ((همانا نزديكترين مردم به خداى
متعال در روز قيامت كسى است كه گرسنگى و تشنگى و اندوهش در دنيا طولانى باشد،
آنان عارفان پرهيزكارى هستند كه اگر حاضر باشند شناخته نشوند و اگر غايب باشند
گم نيستند؛ بقعه هاى زمين آنها را مى شناسد و فرشتگان آسمان پيرامون آنهايند؛ مردم از
دنيا بهره مند مى شوند و آنان از بندگى خدا؛ مردم فرش هاى پرتار و پود مى
گسترند، و به آنها پيشانى ها و زانوها بگسترند؛ مردم كار و اخلاق پيامبران را تباه
كنند و آنان حفظ مى كنند. هرگاه زمين آنها را از دست بدهد مى گريد و خدا بر شهرى كه
يكى از آنها در آن نباشد خشم بگيرد. آنها مانند سگانى كه بر مردار حمله مى كنند، بر
دنيا حمله ور نمى شوند؛ كم مى خورند و لباس پاره مى پوشند، غبار آلودند، مردم آنان
را مى بينند و گمان مى كنند كه بيمارند در حالى كه بيمار نيستند و گفته مى شود:
بيمارى وارد بدنشان شده و عقل هايشان را از دست داده اند در حالى كه چنان نيست نه
عقلشان را از دست داده اند و نه بيمارند ليكن اين گروه با
دل هاى خود دستورات خدا را مى نگرند كه علاقه دنيا را آنها سلب كرده ؛ در نزد مردم دنيا
مانند آدم بى عقل راه مى روند، ولى آن جا كه عقول مردم از بين مى رود
عقل خود را به كار مى اندازند. دنياداران شرافت دنيوى دارند و آنها از شرافت آخرت
برخوردارند، اى اسامه هرگاه آنها را در شهرى ديدى بدان كه آنها موجب ايمنى
اهل آن شهرند، و خدا گروهى را كه آنها در ميانشان باشند عذاب نمى كند؛ زمين به وجود
آنها شاد است ، و خداى جبار از آنها خشنود است ؛ آنها را براى خود برادر برگزين ،
باشد كه به وسيله آنها نجات يابى و اگر بتوانى چنان كن كه در
حال گرسنگى و تشنگى مرگ به سراغت بيايد، زيرا در اين صورت به بهترين مقام ها
مى رسى و با پيامبران وارد بهشت مى شوى از وارد شدن روح تو فرشتگان شاد مى
شوند و خداى جبار بر تو درود مى فرستد)).
عيسى عليه السّلام فرمود: ((جگرهايتان را گرسنه بداريد و بدنهايتان را لاغر كنيد.
شايد دلهايتان خدا را ببيند، همين روايت از پيامبران صلّى اللّه عليه و آله نيز روايت شده
است .))(359)
در تورات نوشته شده : ((همانا خدا دانشمند فربه را دشمن مى دارد))، زيرا فربهى
دليل غفلت و پرخورى است و اين دو زشت است بويژه براى دانشمند، و براى همين ابن
مسعود گويد: همانا خدا قارى فربه را دشمن مى دارد، و در حديث
مرسل است : ((همانا شيطان همانند خون كه در بدن فرزند آدم جارى است در بدن انسان
جريان دارد. پس راه هاى ورود شيطان را با گرسنگى و تشنگى ببنديد.))(360)
در حديث است : ((همانا غذا خوردن در حال سيرى موجب برص مى شود.))(361)
و حضرت عليه السّلام فرمود: ((مؤ من در يك معده غذا مى خورد و منافق در هفت معده
.))(362) يعنى هفت برابر مؤ من غذا مى خورد و شهوتش در خوردن هفت برابر شهوت
مؤ من است و معده كنايه از اشتهاى غذاست ، زيرا اشتها پذيراى غذاست و آن را در معده
انباشته مى كند و مقصود زيادى تعداد معده منافق بر مؤ من نيست .
از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله روايت شده است : ((همواره در بهشت را بكوبيد تا
گشوده شود، عرض شد: چگونه در بهشت را همواره بكوبيم ؟ فرمود: با گرسنگى و
تشنگى )).(363)
روايت شده : ((همانا ابوجحيفه در مجلس پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله آروغ زد. پس
حضرت به او فرمود: كمتر آروغ بزن زيرا گرسنه ترين مردم در روز قيامت آنهايند كه
در دنيا سيرتر بوده اند)).(364)
عايشه مى گفت : همانا رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله هرگز سير نشد و بسا كه بر
اثر ترحم بر او مى گريستم كه او را گرسنه مى ديدم و شكمش را دست مى كشيدم و مى
گفتم : جانم به فدايت چه مى شد كه اگر در دنيا به اندازه قوت خود و آن اندازه كه
مانع گرسنگى ات شود استفاده مى كردى ، پس مى فرمود: ((اى عايشه برادرانم از
پيامبران اولوالعزم بر حالتى سخت تر از حال من صبر كردند و به همان
حال درگذشتند و به پروردگارشان ملحق شدند. پس خداوند جايشان را خوب قرار داد و
ثواب بسيار به آنها داد از اين رو شرم دارم زندگى مرفه داشته باشم و بر اثر آن
فرداى (قيامت ) پايين تر از آنها باشم . پس اگر چند روزى (به همين زندگى ) صبر
كنم در نزد من محبوب تر از آن است كه فردا بهره ام در آخرت كم شود و هيچ چيز در نظرم
محبوب تر از محلق شدن به برادران و دوستانم نيست .)) عايشه گفت : به خدا پس از اين
سخن به يك هفته نرسيد كه خداى متعال روح او را گرفت .(365)
از انس روايت شده گفت : فاطمه عليها السّلام پاره نانى خدمت پيامبر خدا صلّى اللّه عليه
و آله آورد حضرت فرمود: اين پاره نان چيست ؟ فاطمه عرض كرد گرده نانى پختم و بر
من گوارا نبود مگر اين كه اين قسمت را براى شما بياورم ، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله
فرمود: ((به خدا از سه روز پيش اين نخستين غذايى است كه به دهان پدرت وارد شده
است .))(366)
و آن حضرت صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((گرسنگان دنيا در آخرت سيرند همانا
مغبوض ترين مردم در پيشگاه خداى متعال شكمبارگان هستند، و هر بنده اى از غذايى كه
به آن تمايل دارد صرف نظر كند به ازاى آن درجه اى در بهشت به او دهند.))(367)
مى گويم : در كافى به اسناد از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه گفت :
((پرخورى مكروه است )).
و نيز از آن حضرت عليه السّلام روايت شده كه گفت :
((رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: دل هاى اشخاص فاسد و ترسو و پرخور و
حريص به همخوابگى ، كمك به دين نيستند.))(368)
و از آن حضرت عليه السّلام روايت شده كه فرمود: ((شكم از خوردن طغيان مى كند، و
بهترين حالتى كه بنده به خداى متعال نزديك مى شود زمانى است كه شكمش خالى
باشد، و مبغوض ترين حالت بنده در پيشگاه خدا وقتى است كنه شكمش پر
باشد.))(369)
ابوذر (ره ) به نقل از آن حضرت عليه السّلام گفت : ((سيرترين شما در دنيا گرسنه
ترين شما در آخرت است ، يا فرمود: در روز قيامت است .))(370)
و از آن حضرت عليه السّلام روايت شده كه فرمود: ((در
حال سيرى غذا خوردن موجب برص است .))(371)
و از آن حضرت عليه السّلام روايت شده كه فرمود: ((هر مرضى از پرى معده است جز تب
كه عارض مى شود.))(372)
و از آن حضرت عليه السّلام روايت شده كه فرمود: ((فرزند آدم ناگزير از خوردن
غذايى است كه با آن كمرش را راست كند و هرگاه يكى از شما غذا بخورد لازم است يك
سوم شكم خود را براى خوردنى و يك سوم را براى نوشيدنى و يك سوم را براى نفس
كشيدن قرار دهد و مانند خوك ها براى كشته شدن چاق نشويد.))(373)
از ابوجعفر (امام باقر) عليه السّلام روايت شده كه فرمود: ((هرگاه شكم سير شود
طغيان كند.))(374)
و نيز از آن حضرت روايت شده كه فرمود: ((هيچ چيز در پيشگاه خدا مبغوض تر از شكم
پر نيست .))(375)
در (( مصباح الشريعه )) (376) از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه
فرمود: ((كم خورى در هر حال و نزد هر گروهى ستوده است ، زيرا صلاح ظاهر و باطن
در آن است ، و چهار نوع خوردن ستوده است : 1-به مقدار ضرورت 2-به مقدار مهيا شدن
3-فتوح (رزقى كه خدا مى رساند) 4-قوت (خوراك ) مقدار ضرورت ، غذاى
برگزيدگان است غذايى كه براى مهيا شدن است ، براى پايدارى تقوا پيشگان است و
فتوح از آن متوكلان است و اندازه قوت از آن مؤ منان است و هيچ چيز براى
دل مؤ من زيانبارتر از پرخورى نيست و آن ، دو نتيجه دارد سنگدلى و تحريك شهوت و
گرسنگى نان و خورش مؤ من ، غذاى روح ، خوراك
دل ، و تندرستى بدن است . پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((فرزند آدم
ظرفى را پر نكرد كه بدتر از شكمش باشد.))
حضرت داود عليه السّلام فرمود: رها كردن لقمه اى در عين نياز به آن پيش من محبوب تر
از قيام (عبادت ) بيست شب است . پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((واى بر مرم از دو
قبقب . عرض شد: اى رسول خدا آن دو چيستند؟ فرمود: شكم پرستى و همخوابگى )) عيسى
بن مريم عليه السّلام فرمود: ((دل به مرضى سخت تر از قساوت گرفتار نشده است ،
و هيچ نفس به مرضى دشوارتر از تحريك گرسنگى گرفتار نشد و سنگدلى و
تحريك گرسنگى دو افسار خوارى اند)).
غزالى مى گويد: امّا سخنان بزرگان ؛ لقمان به پسرش گفت : ((پسركم هرگاه معده
پر شود انديشه بخوابد و حكمت لال شود و اندام ها از عبادت ناتوان شوند.))
شقيق گفت : عبادت حرفه اى است كه دكان آن خلوت كردن و ابزار آن گرسنگى است .
فضيل
گويد: خداى من ، مرا و عيالم را گرسنه كردى و مرا در تاريكى هاى شب بدون چراغ رها
كردى ، و تو اين كار را نسبت به اولياى خود انجام مى دهى ، پس به چه مقامى در
پيشگاهت رسيده ام !
يحيى بن معاذ گويد: گرسنگى راغبين (متمايلان به خدا) بيدار كننده و گرسنگى توبه
كنندگان آزمايش و گرسنگى مجتهدان بزرگوارى ، و گرسنگى شكيبايان سياست ، و
گرسنگى زاهدان حكمت است و در تورات است از خدا بپرهيز و هرگاه سير شدى از
گرسنى ياد كن .
ابوسليمان گويد: ((اگر لقمه اى از شام شبم را رها كنم در نزد من محبوب تر است كه
شب خود را تا صبح به عبادت قيام كنم )).
و نيز گويد: گرسنگى در خزينه هاى خداست ، آن را نمى دهد جز به كسى كه دوست دارد.
سهل
شوشترى بيست و اندى روز گرسنگى مى كشيد و چيزى نمى خورد و يك درهم براى
خوراك سالش كافى بود. او به گرسنگى اهميت مى داد و در آن زياده روى مى كرد تا
آنجا كه گفت : در روز قيامت هيچ كار نيكى به انسان داده نشود كه بزرگتر از ترك
زيادى غذا و اقتدا كردن به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در غذا خوردنش باشد.
وى همچنين گفته : زيركان چيزى را براى دين و دنيا سودمندتر از گرسنگى نمى دانند.
و گفت : بر طالبان آخرت چيزى را زيانبارتر از پرخورى نمى دانم .
و گفت : حكمت و دانش در گرسنگى قرار داده شده است و نادانى و گناه در سيرى .
و گفت : خدا به چيزى پرستش نشده است كه برتر از مخالفت با هواى نفس باشد در
ترك كردن حلال .
و در حديث گفته است : يك سوم (معده ) براى غذاست ، پس هر كه زيادتر از آن بخورد از
حسناتش خورده است .
و از آن زيادتى سؤ ال شد، فرمود: زيادتى
حاصل نمى شود مگر نخوردن در نزد انسان محبوب تر از خوردن باشد و آن گونه شود
كه هرگاه شبى گرسنه بماند از خدا بخواهد كه دو شب شود و هرگاه به آن حالت
رسيد زيادتى را در مى يابد.
و نيز فرموده : ابدال به اين مقام نرسيدند جز با تهى ساختن شكم ها و خموشى و شب
زنده دارى و خلوت كردن .
و فرمود: در فاصله ميان آسمان و زمين سرچشمه هر خوبى گرسنگى است ، و در ميان
آسمان و زمين سرچشمه هر گناهى سيرى است ، و فرمود هر كه خود را گرسنه نگاه دارد
وسوسه از او قطع مى شود.
و فرمود: هرگاه خدا بر بنده روى بياورد، او را به گرسنگى و بيمارى و بلا گرفتار
سازد مگر كسى را كه خدا بخواهد بدون اين گرفتارى ها به او روى بياورد.
و فرمود: بدانيد اين زمان زمانى است كه هيچ كس در آن رهايى نيابد جز اين كه نفس خود
را با صبر و گرسنگى و كوشش ذبح كند و بكشد.
و فرمود: گمان ندارم كسى بر روى زمين از آب بنوشد تا سيراب شود و از گناه سالم
بماند اگر چه خدا را هم شكر كند، پس سير شدن از غذا چگونه خواهد بود.
از حكيمى سؤ ال شد با چه چيزى نفسم را به بند كشم ؟ گفت : با گرسنگى و تشنگى و
آن را با گمنامى و رها كردن عزت خوار ساز، و با نهادن نفس در زير پاى فرزندان
آخرت (مؤ منان ) آن را كوچك كن ، و با رها كردن لباس عابدان قدرت نفس را درهم بشكن ،
و از آفت هاى نفس با بد گمانى هميشگى به آن رها شو و بر خلاف
ميل نفس با آن رفتار كن .
عبدالواحد بن زيد به خداى متعال سوگند ياد مى كرد كه خداوند با هيچ بنده دوست
خالص نمى شود مگر با گرسنگى و بندگان را دوست نمى دارد جز با گرسنگى و
نتوانند بر روى آب بروند جز با گرسنگى و زمين به وسيله آنها پيموده نشود جز با
گرسنگى .
ابوطالب مكى گويد: شكم مانند مزمار و چوب درون تهى است كه داراى تارهايى است و
صدايش نيكوست براى اين كه سبك و باريك و ميان تهى است . درون انسان نيز اگر از
غذا تهى باشد به تلاوت و خواندن علاقه مندتر و براى قيام (به عبادت ) با دوام تر
است و براى خواب كمتر آماده است .
بكر بن عبداللّه گويد: سه نفرند كه خدا دوستشان دارد: شخصى كه كم بخورد، كم
بخوابد، كم استراحت كند.
و روايت شده كه عيسى عليه السّلام شصت بامداد گرسنه با خدايش مناجات كرد و خوردن
به دلش خطور نكرد. آنگاه نان به ذهنش خطور كرد و از مناجات بريده شد. پس ناگاه
متوجه گرده نانى شد كه جلو او نهاده شده بود. پس نشست و گريست براى اين كه
مناجاتش با خدا قطع شد، پير گفت : بارخدايا اگر از آنگاه كه تو را شناخته ام فكر
نان به دلم خطور كرده است مرا نيامرز؛ بلكه هرگاه غذايى نزد او حاضر مى شد بدون
خطور كردن به دل و فكر كردن مى خورد، و روايت شده كه موسى عليه السّلام چون
چهل روز خوردن را ترك كرد خداوند او را با سخن گفتن به خود نزديك ساخت ، سى روز
سپس ده روز (با او سخن گفت ) چنان كه در قرآن آمده است موسى عليه السّلام پس از سى
روز دندان هاى خود را مسواك كرد و بدان سبب ده روز افزوده شد.
فوايد گرسنگى و آفات سيرى
شايد بگويى : علت اين همه فضيلت براى گرسنگى چيست و از كجاست ؟ با آنكه در
گرسنگى جز درد معده و تحمل زحمت چيز ديگرى نيست ؛ و اگر چنين باشد سزاوار است در
هر چيزى كه موجب آزادى آدمى است از قبيل زدن خود بريدن بدن خود و خوردن چيزهاى بد و
نظاير آنها فضيلت بسيار باشد.
بايد بدانى اين گفتار شبيه گفتار كسى است كه دوايى بنوشد و از آن بهره ببرد و
گمان كند كه بهره اش براى تلخى دوا و مطبوع نبودن آن است . پس هر چيزى كه تلخ و
نامطبوع است بخورد، در حالى كه اين كار اشتباه است ، بلكه بهره مندى او از دوا به
واسطه خاصيتى است كه در آن است نه تلخى آن و تنها پزشكان از آن خاصيت آگاهند،
همچنين بر علت نفع گرسنگى فقط دانشمندان خبره آگاه مى شوند، و هر كس خود را
گرسنگى دهد در حالى كه ستايش شريعت از گرسنگى را تصديق كند از آن بهره مى
برد اگر چه علت نافع بودن آن را نداند چنان كه دوا براى بيمار سودمند مى افتد اگر
چه منفعت و علت نافع بودن آن را نداند ولى اگر مى خواهى كه از درجه ايمان به درجه
علم ارتقا يابى آن را برايت شرح مى دهيم . خداى
متعال فرمود: (( يرفع اللّه الذين آمنوا منكم و الذين اوتوالعلم درجات . )) (377)
بنابراين مى گوييم : در گرسنگى ده فايده است .
فايده اول
صفاى دل ، برافروخته شدن طبع و ذوق ، و نافذ شدن بينش ، زيرا سيرى موجب كودنى
و كوردلى است و بخار دماغ (مغز) را زياد مى كند شبيه حالت مستى تا به سرچشمه هاى
انديشه را دست يابد، در نتيجه دل به سبب آن در كار وارد شدن در انديشه ها كاهلى مى
كند و انسان را از سرعت درك (مطالب ) محروم مى سازد حتى كودك چون بسيار بخورد
حافظه اش ضعيف و ذهنش تباه و دركش كند شود.
ابوسليمان گويد: بر تو باد گرسنگى كشيدن ، چرا كه نفس را خوار مى سازد و
دل را نازك مى كند و موجب علم آسمانى مى شود.
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: دلهايتان را به كم خنديدن و كم خوردن زنده كنيد، و
با گرسنگى آنها را پاك سازيد تا صاف شود و ترقى كند.(378)
برخى گويند: گرسنگى مانند رعد و قناعت چون ابر و حكمت بسان باران است .
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((هر كس شكمش را گرسنگى دهد، انديشه اش زياد
و دلش هوشمند شود.))
ابن عباس گويد: ((پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: كسى كه سير شود و بخوابد
قلبش سخت شود؛ آنگاه فرمود: براستى كه براى هر چيزى زكاتى است و زكات بدن
گرسنگى است .))(379)
شبلى گويد: هيچ روزى براى خدا گرسنگى نكشيدم جز اين كه دردى از حكمت و عبرت در
دلم گشوده شد كه هرگز نديده بودم ، و پوشيده نيست كه هدف نهايى از عبادتها فكرى
است كه انسان را به شناخت و ديدن حقايق واقعى برساند، و سيرى مانع از آن است و
گرسنگى در آن را مى گشايد، و معرفت درى از درهاى بهشت است ؛ بنابراين سزاوار است
كه همواره با گرسنه بودن در بهشت را بكوبد، از اين رو لقمان به پسرش گفت :
پسركم هرگاه معده پر شود انديشه بخوابد و حكمت
لال شود و اندام ها از عبادت فرو مانند.
ابوزيد گويد: گرسنگى ابرى است كه هرگاه بنده گرسنه شود از
دل حكمت ببارد.
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((روشنى بخش حكمت گرسنگى است و دورى از خدا
در سيرى است ، و نزديك شدن به خدا دوستى مسكينان و نزديكى به آنهاست ؛ سير
نشويد كه نور معرفت از دلهايتان برود و هر كه شب بيدار بماند و با معده سبك از طعام
نماز بگزارد حورالعين بيدار بمانند تا صبح شود.))(380)
فايده دوم ،
نازكى و صفاى دل است كه با آن براى درك لذت مناجات و متاءثر شدن از ياد خدا مهيا مى
شود؛ چه بسا ذكرى كه با حضور قلب بر زبان جارى شود ولى قلب از آن لذت نبرد و
متاءثر نگردد تا آنجا كه گويى ميان زبان و
دل مانعى است كه همان قساوت قلب است ، و گاه در بعضى از حالات
دل نازك مى شود و سخت از ياد خدا متاءثر مى شود و از مناجات لذت مى برد كه تهى
بودن معده آشكارترين عامل آن است ؛ ابوسليمان مى گويد: آنگاه شكم من به پشتم
بچسبد عبادت در كام جانم شيرين مى آيد.
جنيد مى گويد: بعضى ميان خود و خدا توبره اى از غذا قرار مى دهند و مى خواهند شيرينى
مناجات را دريابند.
ابوسليمان گويد: دل هرگاه گرسنه و تشنه شود
زلال و نازك مى شود، و چون از آب و غذا سير شود كور و خشن گردد، در اين صورت
متاءثر شدن دل به لذت مناجات امرى است سواى آسان شدن انديشه و به دست آوردن
معرفت ؛ پس اين فايده دوم بود.
فايده سوم ،
قبول شكست و خوارى و بر طرف شدن سرمستى و شادمانى و غرورى است كه سر منشاء آن
طغيان و غفلت از خداست ، و نفس با هيچ چيزى شكسته و خوار نمى شود آن گونه كه با
گرسنگى خوار مى شود و در حال گرسنگى در برابر پروردگارش آرام و خاشع و از
ناتوانى و خوارى خود آگاه مى شود، زيرا توانش ضعيف و راه چاره اش با چند لقمه اى
كه از دست داده بسته شده و به شربت آبى كه به او نرسيده دنيا بر او تيره و تار
شده است ، و تا انسان خوار و ناتوانى خود را مشاهده نكند عزت و قدرت مولاى خود (خدا)
را نمى بيند، و سعادت انسان تنها در اين است كه همواره با چشم خوارى و ناتوانى به
خود و به مولاى خود به ديده قدرت و غلبه و عزت بنگرد، پس بايد همواره گرسنه و
خوار و محتاج مولاى خود باشد و مزه درماندگى را بچشد، از اين روست كه چون دنيا و
گنجينه هاى آن بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله عرضه شد فرمود: ((نمى خواهم بلكه
يك روز گرسنگى مى كشم و روزى سير مى شوم پس هرگاه گرسنه شوم صبر مى كنم
و زارى مى كنم و چون سير شوم شكر مى كنم .))(381) يا چنان كه فرمود:
شكمبارگى و همخوابگى درى از درهاى دوزخ و ريشه آن سيرى است ، و خوارى و شكستگى
درى از درهاى بهشت و ريشه آن گرسنگى است . هر كس درى از درهاى دوزخ را ببندد بطور
حتم درى از درهاى بهشت برايش گشوده شود، زيرا آن دو مانند مشرق و مغرب در
مقابل هم هستند؛ پس نزديك شدن به يكى از آنها موجب دور شدن از ديگرى است .(382)
فايده چهارم ،
اين است كه بلا و عذاب خدا و نيز اهل بلا را از ياد نبرد، زيرا انسان سير گرسنگان و
گرسنگى را فراموش مى كند، و بنده باهوش بلايى را مشاهده نكند جز اين كه از بلاى
آخرت ياد مى آورد. پس از تشنگى خود تشنگى مردم را در صحراى رستاخيز به ياد مى
آورد و از گرسنگى خود گرسنگى دوزخيان را كه آنان هرگاه گرسنه شوند از درخت
زقّوم و درخت خارتر خورانيده مى شوند و از چرك جراحت ها و زرد آب زخم ها نوشانده مى
شوند و سزاوار نيست عذاب آخرت و دردهاى آن از نظر بنده پنهان بماند، زيرا احساس
ترس را بر مى انگيزد و هر كس به بيمارى و خوارى و بلا و كمى
مال گرفتار نشود عذاب آخرت را از ياد ببرد و آن عذاب در نفسش مجسم نشود و بر قلب
وى غلبه نكند از اين رو سزاوار نيست كه بنده در زحمت يا مشاهده بلا باشد و
سزاوارترين بلايى كه او را به زحمت مى اندازد بلاى گرسنگى است زيرا در آن به
غير از ياد كردن عذاب آخرت پنج فايده مهم هست ، و يكى از عللى كه موجب شد بلا به
انبيا و اوليا و نيكان به ترتيب درجات نيكى آنها اختصاص يابد همين است ، از اين روست
كه چون به يوسف عليه السّلام گفته شد، چرا گرسنه مى مانى با آن كه گنج هاى زمين
در اختيار توست ؟ فرمود: مى ترسم سير شوم و گرسنه را از ياد ببرم ، بنابراين
يادآوردن گرسنگان و محتاجان يكى از فايده هاى گرسنگى است زيرا اين يادآورى انسان
را به ترحّم و غذا دادن و مهربانى به خلق خدا فرا مى خواند و انسان سير از درد
گرسنه بى خبر است .
فايده پنجم ،
اين فايده از بزرگترين فايده هاست و آن شكستن
ميل به تمام معصيت ها و مسلط شدن بر نفس امّاره است ، زيرا سرچشمه تمام گناهان شهوت
ها و نيروهاست و ناگزير اساس نيروها و شهوت ها غذاهاست ، پس كاستن از غذاها هر نيرو
و شهوتى را ضعيف مى كند، و تمام سعادت ها در اين است كه انسان بر نفس خود مسلط
باشد و تمام بدبختى ها در اين است كه نفس بر او مسلط شود، و چنان كه بر چهار پاى
چموش جز با گرسنگى دادن و لاغر كردن آن مسلط نمى شوى و چون سير شود نيرو
بگيرد و سركش شود و چموشى كند، نفس نيز چنين است .
به يكى از انسان ها گفته شد: تو را چه شده است كه با پير شدن به بدنت نمى رسى
و بدنت شكسته شده است ؟ گفت : براى اين كه زود دچار غرور و كبر مى شود، و علنى
فساد مى كند، مى ترسم نسبت به من چموش شود و مرا به هلاكت افكند، اگر آن را به
سختى ها وادار كنم محبوب تر است نزد من كه مرا به كارهاى زشت وادار سازد.
ذوالنون گويد: هرگز سير نشدم مگر اين كه معصيت خدا يا قصد آن را كردم .
عايشه گويد: همانا نخستين بدعتى كه پس از پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله پديد آمد
سيرى بود، براستى مردم چون شكم هايشان سير شود نفوس آنها با سركشى آنها را
به طرف دنيا برد، در گرسنگى يك فايده نيست ، بلكه مخزن فايده هاست ؛ از اين رو
گويند: گرسنگى گنجينه اى از گنجينه هاى خداى
متعال است .
كمترين چيزى كه با گرسنگى دفع مى شود شهوت همخوابگى و شهوت سخن گويى
است زيرا شخص گرسنه گرفتار شهوت حرف زدن زياد نمى شود در نتيجه از آفت هاى
زبان مانند غيبت ، دشنام ، سخن چينى ، دروغ و ديگر گناهان رها مى شود، پس گرسنگى او
را از تمام اين گناهان باز مى دارد و هرگاه سير شود نياز به شوخى دارد پس ناگزير
غيبت مردم را مى كند ((و مردم را به رو در آتش نيفكند جز سخنان بى فايده اى كه زده
اند)).(383) امّا شهوت همخوابگى و فساد آن پوشيده نيست و گرسنگى شرّ آن را كم
مى كند. پس هرگاه انسان سير شود نمى تواند بر شهوتش مسلط شود و اگر تقوا مانع
او شود نگاهش را نتواند حفظ كند، چشم نيز زنا مى كند چنان كه شهوت همخوابگى ممكن
است به زنا انجامد و اگر با پوشش تقوا بر چشمش مسلط باشد نمى تواند بر فكرش
تسلط داشته باشد. پس افكار بد و حديث نفس كه
عامل شهوتند به دل او خطور مى كند و مناجات او را پريشان مى سازد و بسا كه اين
پريشانى در بين نماز بر او عارض شود. ما آفت فرج و زبان را به عنوان
مثال آورديم وگرنه عامل تمام گناهان اعضاى هفتگانه نيرومند شدن به وسيله سيرى است
، حكيمى گفت : هر مريدى كه خود را با سياست به صبر وادارد پس يك
سال به نان خالى اكتفا كند و از نان خالى هم كاملا سير نشود، خدا خرج زن داشتن را از او
بردارد (نيازى به زن نخواهد داشت ).
فايده ششم ،
دور ساختن خواب و ادامه شب زنده دارى است زيرا كسى كه سير شود زياد آب بنوشد و هر
كه بسيار آب بنوشد بسيار بخوابد، از اين رو يكى از پيران در سر سفره به يارانش
مى گفت : گروه مريدان بسيار نخوريد كه زياد آب بنوشيد و خوابتان زياد شود و در
نتيجه بسيار زيان ببينيد، هفتاد صديق به اجماع معتقد بودند كه پرخوابى از بسيار
نوشيدن است و بسيار خوابيدن موجب تباه شدن عمر، و از دست دادن نماز شب ، و كودنى
طبع ، و سنگدلى است ، و عمر گرانبهاترين گوهرهاست و سرمايه بنده است كه با آن
تجارت مى كند، و خواب نوعى مرگ است و زيادى آن عمر را كوتاه مى كند، و فضيلت
نماز شب نيز پوشيده نيست و با خوابيدن از بين مى رود، و هرگاه خواب بر انسان غالب
شود شيرينى عبادت را در نمى يابد، و شخص عزب اگر در
حال سيرى بخوابد محتلم شود و احتلام نيز او را از نماز شب باز مى دارد و ناگزير است
كه يا با آب سرد غسل كند و اذيت شود و يا به حمام برود و بسا كه در شب نتواند حمام
برود، و نماز شب او فوت شود و به خرج حمام محتاج مى شود و بسا كه در حمام چشمش
به عورتى بيفتد و در آن نيز خطرهايى است كه در كتاب طهارت
نقل كرديم ، و تمام اين امور نتيجه سيرى است ، ابوسليمان گفته است : محتلم شدن نوعى
عقوبت است ، و دليل آن گفتار اين است كه احتلام مانع عبادات زيادى مى شود، زيرا
غسل در هر حالى دشوار است ، بنابراين خواب سرچشمه بلاهاست و سيرى خواب مى آورد و
گرسنگى آن را قطع مى كند.
فايده هفتم ،
گرسنگى آن است كه مواظبت بر عبادت را آسان مى سازد زيرا خوردن مانع از عبادت هاى
بسيار مى شود. انسان بايد زمانى را براى غذا خوردن و چه بسا زمانى را براى خريد و
پخت غذا صرف كند، آنگاه بايد زمانى را براى شستن دست و
خلال كردن در نظر بگيرد و بسيار بايد دنبال آب برود، چون بسيار آب مى نوشد پس
اگر اين اوقاتى را كه براى خوردن مصرف مى كند در ذكر و مناجات و ديگر عبادت ها
صرف كند بسيار بهره ببرد. سرى گويد: على جرجانى را ديدم كه سويقى را مى مكيد،
به او گفتم : چه چيز تو را به اين كار واداشت ؟ گفت من محاسبه كردم كه در فاصله ميان
جويدن و مكيدن هفتاد بار مى توان ذكر گفت : از اين رو
چهل سال است كه نان را نجويده ام (384) پس او را ببين كه چقدر به وقت خود توجه
داشت و عمرش را به جويدن ضايع نكرد، و هر نفسى از عمر گوهر ارزنده اى است كه
نتوان قيمتى برايش در نظر گرفت پس سزاوار است از آن گنجينه كاملى فراهم شود كه
در آخرت بماند و تمام نشود، يعنى عمر در ياد خدا و بندگى او سپرى شود.
ديگر از كارهايى كه با پرخورى دشوار مى شود مداومت بر طهارت و در مسجد ماندن است
چون در اين صورت نياز دارد براى آشاميدن آب و دفع آن (از مسجد) خارج شود و آن ضرر
دارد.
از جمله فايده هاى گرسنگى روزه گرفتن است ، زيرا روزه گرفتن براى كسى ممكن است
كه به گرسنگى عادت كرده باشد؛ بنابراين در روزه و ادامه اعتكاف (در مسجد) و ادامه
طهارت و پرداختن به عبادت به جاى سرگرم شدن به خوردن و لوازم آن سودهاى بسيار
است و تنها بى خبرانى كه ارزش دين را نشناخته اند، آن را كوچك شمرده و به زندگى
دنيا خشنود و به آن مطمئن شده اند: (( يعلمون ظاهرا من الحيوة الدنيا و هم عن الا خرة هم
غافلون . )) (385) ابوسليمان دارانى به شش آفت از آفت هاى سيرى اشاره كرده و
گفته است : هر كه سير شود شش آفت به او رسد: از دست دادن شيرينى عبادت ، دشوار
شدن حفظ دانش ، محروميت از مهربانى به مردم زيرا كسى كه سير باشد گمان مى كند
كه تمام مرد سيرند، و سنگين شدن در عبادت ، افزونى شهوت ، و ديگر اين كه مؤ منان
گرسنه پيرامون مسجدها مى گردند و سيران پيرامون مزبله ها.
فايده هشتم ،
كم خورى حفظ سلامتى بدن و دفع بيماريهاست ، زيرا علت بيمارى پرخورى و به وجود
آمدن زياد اخلاط در معده و رگهاست . بيمارى مانع از عبادت مى شود و
دل را پريشان مى كند و آدمى را از انديشيدن و ياد خدا باز مى دارد و زندگى را تيره مى
سازد و انسان به خون گرفتن و حجامت و دارو و پزشك احتياج پيدا مى كند. تمام اين امور
هزينه دارد و كسب اين هزينه ها مستلزم زحمت و گاه ارتكاب گناه و وارد شدن در شبهه ها
خواهد بود، پس در گرسنگى اثرى است كه تمام اين امور را دفع مى كند.
حكايت شده كه هارون الرشيد چهار پزشك هندى ، رومى ، عراقى ، سوادى را گرد آورد و
گفت : هر يك از شما بايد دارويى را كه عوارضى در پى ندارد توصيف كند، هندى گفت :
آن دارو كه به عقيده من عارضه اى به دنبال ندارد هليله سياه است ، رومى گفت : تخم
شاهى است . عراقى گفت : آب داغ است ، سوادى كه داناترين آنها بود گفت : هليله معده را
مى كند (مسهل است ) و اين بيمارى است و تخم شاهى معده را لزج مى كند و اين بيمارى است
و آب داغ معده را سست مى كند و اين نيز بيمارى است . گفتند: پس چه دارويى نزد توست ؟
گفت : دارويى كه به عقيده من دردى به همراه ندارد اين است كه تا
ميل به غذا نباشد غذا نخورد، و در حالى كه هنوز به غذا اشتها دارد از آن دست بكشد. همه
گفتند: راست مى گويى .
براى يكى از پزشكان اهل كتاب گفتار پيامبر صلّى اللّه عليه و آله
نقل شد كه فرمود: ((يك سوم (معده ) براى غذا و يك سوم نوشيدنى و يك سوم براى نفس
كشيدن است ))، او به شگفت آمد و گفت : درباره كم خورى سخنى محكم تر از اين سخن
نشنيده ام و اين سخنى استوار است .
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((شكمبارگى ريشه بيمارى و پرهيز عين دواست و
به هر بدنى آنچه عادت كرده است برسانيد.))(386) گمانم تعجب پزشك ياد شده را
برانگيخته است از اين حديث نه حديث بالا.
ابن سالم گويد: هر كه با آداب نان گندم خالص بخورد بيمار نشود جز بيمارى مرگ .
به او گفته شد: منظور از آداب چيست ؟ گفت : پس از گرسنه شدن نان گندم بخورد و
پيش از سير شدن دست بكشد.
يكى از پزشكان دانشمند در نكوهش پرخورى گفت : همانا سودمندترين چيزى كه وارد معده
انسان مى شود انار است ، و زيانبارترين چيزى كه وارد معده مى شود غذاى شور است و
اگر غذاى شور كمتر بخورد برايش بهتر از بسيار خوردن انار است .
و در حديث مشهور است : ((روزه بگيريد تا سالم شويد)) (387) بنابراين روزه
گرفتن و گرسنگى و كم خورى بدن را از بيمارى ها و
دل را از طغيان و سرمستى و ديگر امراض در امان مى دارد.
فايده نهم ،
سبك شدن هزينه است زيرا كسى كه به كم خورى عادت كند
مال اندك او را بس است ، و آن كه به سيرى عادت كند شكمش طلبكار شود و هر روز دست
بر شكم خود بگذارد و بگويد: امروز چه مى خورى ؟ پس مجبور خواهد شد كه به
كارهايى وارد شود و از راه حرام مال به دست بياورد و به گناه افتد يا از
حلال به دست آورد و دچار زحمت شود و خوار گردد، و بسا كه چشم طمع به خلق بدوزد و
آن كمال خوارى است ، در حالى كه مؤ من كم خرج است .
يكى از حكيمان گويد: من حوائج خود را با صرفنظر كردن از آنها بر مى آورم اين كار
برايم راحت تر است .
ديگرى گويد: هرگاه بخواهم از ديگرى براى شهوت يا فزون طلبى وام بگيرم از خود
وام مى گيرم به اين طريق كه شهوت يا فزون طلبى را ترك مى كنم و آن برايم
بهترين وام است .
ابراهيم ادهم درباره قيمت برخى خوردنى ها از يارانش مى پرسيد به وى پاسخ مى دادند
گران است . وى مى گفت : با نخريدن آن را ارزان كنيد.
سهل گويد: پرخور در سه خصلت نكوهيده است : اگر
اهل عبادت است كسل مى شود، اگر اهل كسب است از آفت ها در امان نيست ، و اگر از كسانى است
كه چيزى به او مى رسد مى گويد: خدا با من منصفانه
عمل نكرده است . خلاصه سخن آن كه عامل هلاكت مرم حرص ورزى آنها به دنياست ، و علت
حرص ورزى آنها شكمبارگى و شهوت همخوابگى است ، و علت شهوت رانى شكم
پرستى است و كم خورى تمام اين درها را كه درهاى آتش است مى بندد، و با بسته شدن
آنها درهاى بهشت گشوده مى شد. چنان كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((با
گرسنگى همواره در بهشت را بكوبيد.))(388) پس كسى كه به گرده نانى در هر
روزى قناعت كند، در ديگر خواسته هايش قانع باشد، و آزاد گردد و از مردم بى نياز و از
رحمت آسوده شود و براى عبادت خدا و تجارت آخرت فراغت مى يابد و از مردانى خواهد
شد كه هيچ تجارتى و خريد و فروشى آنها را از ياد خدا باز نمى دارد، علت اين كه
كسب آنها را از ياد خدا باز نمى دارد آن است كه با قناعت بى نياز شده اند امّا انسان محتاج
را ناگزير از ياد خدا باز مى دارد.
|