next page

fehrest page

back page


عوامل جانبى در توسعه‏
تا كنون عوامل اساسى موثر در توسعه اقتصادى را ذكر كرديم، در كنار آن عوامل ثانوى ديگرى نيز وجود دارد كه به شكل غير مستقيم در شكوفائى فعاليت اقتصادى و در نتيجه در رشد منابع توليد موثر است اين عوامل جانبى عبارتند از:
1- فكر و انديشه‏
2- تعاون و همكارى‏
3- سياست و امنيت‏
4- وضع قوانين‏
5- نوآورى و ابتكار
اول: فكر و انديشه‏

فكر و انديشه تأثير بسيار زيادى در پيشرفت ملتها دارد.اگر فكر جامد باشد جامعه نيز به جمود گرايش پيدا مى‏كند، در گزارشهاى سازمان ملل درباره توسعه به فكر و انديشه اهميت زيادى داده شده است، انديشه‏اى كه جامعه را هدايت مى‏كند و در ارزشها، آيين‏ها و سنت هايى كه موجب تسريع يا كندى فرآيند توسعه مى‏شود، تأثير مى‏گذارد.- گزارش توسعه در جهان در سال 9961م. ?
جامعه‏اى كه با خرافه حركت مى‏كند و كسب، را توهين به شمار مى‏آورد، پيشرفت نخواهد كرد، مانند جامعه جزيرة العرب پيش از اسلام، اسلام انديشه‏هاى سازنده‏اى با خود آورد و بر انديشه‏هاى خرافى كه عزم و اراده انسان را سست مى‏كرد، خط بطلان كشيد مسلمانان در اثر پيروى از اين انديشه‏ها توانستند بر ساير ملتها پيشى بگيرند وقتى، شعله فروزان آن انديشه‏ها در درون انسان به خاموشى گراييد، هنگامى كه دعا به درخواستى بدون تلاش بدل گرديد، و به بهانه اينكه خداوند روزى دهنده است، خانه نشينى جاى طلب رزق و روزى را گرفت و توكل بخدا جاى خود را به سستى و سهل انگارى داد، جامعه اسلامى از حركت باز ماند.
حركت نو در افكار و ارزشها مى‏تواند جامعه را به تحرك وا دارد و پويايى و آمادگى پيشرفت را در او زنده گرداند اميرالمومنين على عليه‏السلام در مخالفت با اين افكار مى‏فرمايد:
فتوا كلتم و تخاذلتم حتى شنت عليكم الغارات‏

كار را به گردن يكديگر انداختيد و يكديگر را نصرت نداديد تا هر چه داشتيد به باد يغما رفت. - خطبه‏ها: 27. ?
((الداعى بلا عمل كالرامى بلاوتر؛ كسى كه مردم را به كار نيك مى‏خواند و خود عمل نمى‏كند، چونان تير اندازى است كه كمانش را زه نيست)) - كلمات قصار: 330. ?
الزهد كله بين كلمتين من القرآن، قال الله سبحانه: لكيلا تأسوا على ما فاتكم و لا تفرحوا بما اتاكم‏

همه زهد، ميان دو كلمه از قرآن قرار گرفته است، خداى تعالى فرمايد: ((تا بر آنچه از دستتان مى‏رود، اندوهگين نباشيد، بدانچه بدستتان مى‏آيد شادمانى نكنيد.)) - كلمات قصار: 431. ?
تا كنون در تصحيح بعضى از مفاهيم و كلمات كه به عنوان ارزشهاى اساسى در جامعه رواج يافته است، سخن گفتيم اما درباره تشويق انسان را به انتخاب راه تلاش، كار، جديت و پشتكار سوق دهد، و از سستى كردن و كاهلى ورزيدن بدور نگه دارد كه در موضوعات گذشته به هنگام بحث درباره كار و ويژگى‏هاى انسان تلاشگر؛ از آن سخن به ميان آمد در اينجا مجالى براى ذكر مجدد آن نيست.
دوم: تعاون و همكارى‏

بخشى از كار توسعه بر عهده مردم است لذا بايد بين افراد جامعه، روحيه تعاون و همكارى حاكم باشد تا بتوان كارهاى بزرگ را انجام داد از اين رو توسعه محصول همكارى گروهى است و بدون اين همكارى سرمايه مطلوب شكل نمى‏گيرد، اراضى اصلاح نمى‏شود و در نتيجه توليد دلخواه محقق نخواهد شد از سوى ديگر تمايل و علاقه به توسعه بايد با احساس مسئوليت جمعى همراه باشد زيرا انسان موجودى اجتماعى است و بايد با ديگران زندگى كند و سعادت و خوشبختى او تنها در صورتى كه همه سعادتمند باشند، علمى خواهد شد.
خود بينى و روحيه خودخواهى دو مانع بزرگ بر سر راه توسعه محسوب مى‏شوند، بر خلاف اعتقاد سرمايه دارى كه انگيزه فردى را در جامعه تقويت مى‏كند و در نتيجه توسعه فردى در آن جامعه گسترش مى يابد اسلام را تزكيه مى‏كند و روحيه خودخواهى و غرور را از درون وى مى‏زدايد و او را متواضع و مجوب ديگران قرار مى‏دهد چنين انسانى در راه خير گام بر مى‏دارد و خير خواه خود و ديگران مى‏شود، آنچه براى خود دوست مى‏دارد، براى ديگران نيز مى‏خواهد بنابراين، آنچه ذكر شد از مهمترين ويژگى‏هاى جامعه مترقى و پيشرفته محسوب مى‏گردد، چنين جامعه‏اى مى‏تواند بر بام فردا بايستد زيرا جامعه توسعه يافته، جامعه‏اى پويا، زنده و پايدار است و اعضاى آن جامعه از يك پيكرند، كه اگر روزگار عضوى را بدرد آورد، اعضاى ديگر را آرام و قرار نماند آرى، اسلام دين همكارى و وحدت است.
امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد:
فان يدالله مع الجماعة و اياكم و الفرقة

دست خدا با جماعت است و از تفرقه حذر كنيد. - خطبه‏ها: 127. ?
((ألزموا ما عقد عليه حبل الجماعة؛ از آنچه رشته جماعت به آن بسته شده، دست برمداريد)) - خطبه‏ها: 152. ?
فان جماعة فيما تكرهون من الحق خير من فرقة

همراه جماعت بودن، در كار حقى كه آن را ناخوش مى‏داريد، از پراكندگى بهتر است.- خطبه‏ها: 175. ?
يعنى پيوستن به جمع، حتى اگر با تمايل شخصى فرد سازگار نباشد لذا امام عليه‏السلام در خصوص تعاون و همكارى جمعى مى‏فرمايد: والتعارن على اقامة الحق؛ در برپايى حق، همكارى كنيد. - غررالحكم: 1/350. ?
و آيا در جامعه همكارى بهتر از آبادانى، كشت و زرع، سرمايه گذارى و استفاده از سرمايه براى جامعه، وجود دارد؟ و آيا كارى مهمتر از برپايى حق و عدالت هست؟
سوم: سياست و امنيت‏

عامل سياست، در پيشرفت اقتصادى كشورهاى صنعتى تأثير زيادى دارد، بطوريكه امنيت و آرامش مردم را تأمين مى‏كند و زمينه مشاركت علمى در تصميم گيريها و همكارى در اجراى طرحها را براى مردم فراهم مى‏سازد، نكته قابل توجه آن است كه اين كشورها در حالت آرامش بسر مى‏برند و اينگونه پيشرفتها هيچ تأثيرى در شكل و محتواى اين حكومتها نمى‏گذارد، در حالى كه كشورهاى جهان سوم شاهد دگرگونى و تحولات سياسى زيادى است و حتى آرامش نسبى نيز بر اين جوامع حاكم نيست بطورى كه مسائل قانونى و تشكيلات ادارى همواره در حال تغيير است اين تغيير و تحولات، آرامش لازم را از برنامه‏هاى توسعه و پيشرفت اقتصادى مى‏گيرد لويس مى‏گويد:
((رفتار و برخورد دولتها، در حركت يا ركود فعاليتهاى اقتصادى، تأثير مستقيم دارد.)) - ,Growth economic of theory The .W .A ,Lewis .1995 ?
مهمترين شرايطى كه بايد در دولت باشد تا بتواند بخش اقتصادى را به خوبى اداره كند، عبارتند از:
1- پايبندى دولتمردان به ضوابط اقتصادى و پرهيز از تبذير و اسراف.
2- ايجاد فضاى لازم براى مشاركت مردم در فعاليتهاى مختلف حياتى.
3- حمايت معنوى و مادى از فعاليتهاى اقتصادى.
4- حل مشكلاتى كه مانع از تحقق فعاليت درست اقتصادى مى‏گردد.
5- تأمين امنيت اقتصادى.
6- تأمين فرصتهاى مساوى براى همه.
اسلام در خصوص ايجاد نظام سياسى نمونه كه بتواند براى امت اسلامى همه وسايل پيشرفت و ترقى را تأمين كند، گامى بلند و كيفى برداشته است.قرآن كريم در بسيارى از آيات به اين حقيقت اشاره مى‏كند و در سخنان اميرالمومنين على عليه‏السلام نيز اين حقيقت انكارناپذير، تبيين شده و بر شرايطى كه بايد يك نظام سياسى دارا باشد تا بتواند سياست توسعه را همراهى كند، تأكيد بسيار شده است.
در خصوص پايبندى و تمسك به معيارهاى اقتصادى، دهها گفتار از امام على عليه‏السلام منقول است كه كارگزاران خود را به سبب تجاوز به حقوق ديگران يا اسراف و زياده روى در اموال عمومى توبيخ كرده‏اند.
اين مطلب در نامه حضرت به زياد بن ابيه به صراحت آمد است:
و انى أقسم بالله صادقا لان بلغنى انك خنت من فى‏ء المسلمين شيئا صغيرا أو كبيرا، لا شدن عليك شدة تدعك قليل الوفرة قليل الظهر، ضئيل الأمر

به خدا سوگند مى‏خورم، سوگندى راست كه اگر به من خبر رسد كه در غنايم مسلمانان به اندك يا بسيار خيانت كرده‏اى، چنان بر تو سخت گيرم كه كم مايه مانى و بار هزينه عيال بر دوشت سنگينى كند و حقير و خوار شوى. - نامه‏ها: 30. ?
و از آنجمله نامه حضرت به ابن حنيف است كه او را بخاطر حضور در مهمانى شامى كه يكى از ثروتمندان بر پاكرده است، سرزنش مى‏كند و نيز به يكى ديگر از عاملانش مى‏نويسد:
بلغنى أنك جردت الأرض فأخذت ما تحت قدميك و أكلت ما تحت يديك فارفع الى حسابك‏

مرا خبر داده‏اند، كه زمين را از محصول عارى كرده‏اى و هر چه زير پايت بوده، برگرفته‏اى و هر چه بدستت آمده، خورده‏اى، حساب خود را نزد من بفرست. - صدوق، خصال: 30. ?
امام على عليه‏السلام واليانش را به صرفه جويى و دورى از تبذير و اسراف فرا مى‏خواند و مى‏فرمايد:
أدقوا أقلامكم، قاربوا بين سطوركم و أحذفوا عنى فضولكم و اقصدوا قصد المعانى و اياكم و الا كثار فان أموال المسلمين لا تحتمل الأضرار

قلمهايتان را باريك كنيد، سطرهايتان را به هم نزديك كنيد، سخنهاى اضافى را حذف كنيد، بيش از آنچه مقصود رابرساند، ننويسد، از زياده روى بپرهيزيد، چون نبايد به اموال مسلمانان ((اموال عمومى)) زيانى برسد.)) - صدوق، خصال: 30. ?
در خصوص زمينه سازى براى مشاركت مردمى مى‏فرمايد:
انما الذين... العامة من الأمة فليكن صغوك لهم و ميلك معهم - نامه‏ها: 53. ?

اما ستون دين... عامه مردم هستند، پس بايد توجه تو به آنان بيشتر و ميل تو به ايشان افزونتر باشد در جاى ديگر مى‏فرمايد: ((انما الشورى للمهاجرين و الأنصار؛ شورا، از آن مهاجران و انصار است.)) - نامه‏ها: 6. ?
شورا شيوه‏اى در حكومت است كه ابعاد ارتباط بين راعى ((دولت)) و رعيت ((مردم)) را ترسيم مى‏كند، فضايى را كه اسلام در اين زمينه ايجاد كرده است، روحيه مسئوليت پذيرى را در مردم زنده مى‏كند و آنان را به مسئوليت بزرگى كه بر عهده دارند، متوجه مى‏سازد.
در خصوص حمايت از فعاليت اقتصادى، امام على عليه‏السلام به مالك اشتر مى‏فرمايد:
وليكن نظرك فى عمارة الارض أبلغ من نظرك فى استجلاب الخراج لان ذالك لا يدرك الا بالعمارة و من طلب الخراج بلا عمارة أخرب البلاد و أهلك العباد

بايد بيش از تحصيل خراج در انديشه آبادانى زمين باشى، زيرا اخراج حاصل نشود، مگر به آبادانى زمين و هر كه خراج طلب كند و زمين را آباد نسازد، شهرها و مردم را هلاك كرده است. - نامه‏ها: 53. ?
و درباره مشكلاتى كه دامنگير نيروهاى دست اندر كار توليد در جامعه است، امام على عليه‏السلام در نامه خود به مالك اشتر آنان را به تاجران و صنعتگران و كسبه تقسيم مى‏كند و سپس مشكلاتى را كه هر صنف با آن مواجهند، تبيين مى‏كند مشكلاتى به فعاليتهاى اقتصادى آسيب مى‏رساند و دولت وظيفه دارد كه با اين مشكلات به شيوه‏اى مناسب مبارزه كند تا به شكوفايى و پيشرفت اقتصادى منتهى شود لذا امام مى‏فرمايد:
ثم أستوض بالتجار و ذوى الصناعات و أوص بهم خيرا

اينك سفارش مرا در حق بازرگانان و پيشه وران بپذيرد و درباره آنان به كار گزارانت نيكو سفارش كن. - نامه‏ها: 53. ?
همچنين امنيت اقتصادى مى‏تواند با فراهم آوردن فضايى آرام براى بهره بردارى از سرمايه بدون ترس و بيم و بدور از هر گونه ظلم و اجحاف، به افزايش توليد كمك كند.
امام على عليه‏السلام در برابر اموالى كه خليفه دوم بر آن دست يافت، موضع صريحى گرفتند و فرمودند:
والله لو وجدته قد تزوج به النساء و ملك به الاماء لرددته فان فى العدل سعة و من ضاق عليه العدل فالجور عليه أضيق‏

به خدا سوگند، اگر چيزى را كه عثمان بخشيده، نزد كسى بيابم، آن را به صاحبش باز مى‏گردانم، هر چند، آن را كابين زنان كرده باشند يا بهاى كنيزكان، كه در دادگرى گشايش است، و آنكه از دادگرى به تنگ آيد از ستمى كه بر او مى‏رود، بيشتر به تنگ آيد. - خطبه‏ها: 15. ?
اين گفتار بر امنيت اقتصادى تأكيد دارد، امنيتى كه اسلام از طريق برقرارى عدالت، در جامعه حاكم مى‏كند امام على عليه‏السلام در سياست دادگرانه خود بسيار سخت گير بود و به محض اينكه مى‏شنيد كارگزارش حق كسى را تضييع كرده است، براى او نامه توبيخ مى‏فرستاد.
أما بعد فقد بلغنى عنك أمر ان كنت فعلته فقد أسخطت ربك و عصيت امامك و أخزيت أمانتك، بلغنى انك جردت الارض فأخذت ما تحت قدميك و أكلت ما تحت يديك، فارفع الى حسابك و اعلم ان حساب الله أعظم من حساب الناس و السلام‏

از تو خبرى بر من رسيد اگر چنان باشد كه خبر داده‏اند، پروردگارت را خشمگين ساخته‏اى و بر امام خود عصيان ورزيده‏اى و امانت را خوار و بى مقدار شمرده‏اى، مرا خبر داده‏اند كه زمين را از محصول عارى كرده‏اى و هر چه زير پايت بوده، بر گرفته‏اى و هر چه بدستت آمده، خورده‏اى، حساب خود را نزد من بفرست و بدان كه حساب كشيدن خدا از حساب كشيدن آدميان شديدتر است. - نامه‏ها: 40. ?
وقتى شنيد كه ((مصقله)) فى‏ء را بين خويشاوندان عربش تقسيم كرده است نامه‏اى مشابه به او نوشت. هنگامى كه حاكم با كار گزارانش اينگونه رفتار كند و قاطعانه از آنان حساب بكشد و هيچگونه شك و ترديدى را در اجراى قانون بخود راه ندهد.چنين جامعه‏اى شايسته حاكميت قانون و امنيت و استقرار است.
اما فرصتها نيز براى همه يكسان است و زندگى سراسر فرصت است و بطور يكسان در اختيار همه قرار دارد.نعمت‏هاى الهى نيز بر گروهى خاص محدود نمى‏شود بلكه همه از اين نعمتها برخوردارند.چون خداوند براى خود، بندگان برگزيده‏اى ندارد.اميرالمومنين على عليه‏السلام در اين خصوص مى‏فرمايد:
الرزق مقسوم و الايام دول و الناس شرع سواء

روزى تقسيم شده است و روزگار در گردش است و مردمان يكسان و برابرند. - غررالحكم: 2/131. ?
بنابراين نعمتهاى الهى بدون استثنا به همگان اختصاص دارد وقت نيز سرمايه هر انسانى در اين زندگى است پس بايد در استفاده از آن كوشيد چون مردم در بهره‏گيرى از اين نعمتها يكسانند، وقت نيز در اختيار همه است و همه بطور يكسان مى‏توانند از آن بهره ببرند.
چهارم: وضع قانون‏

مى‏توان به وضع قانون درباره اراضى و چگونگى مالكيت زمينهاى كشاورزى و غير كشاورزى اشاره كرد اقتصاددانان كلاسيك مشكل زمين را اساس مشكلات اقتصادى مى‏دانند، زيرا واقعيت تلخ استثمار و استعباد تلاش كارگر در اين مشكل منعكس مى‏گردد، توليد را نيز كاهش مى‏دهد، ((رودين وورند)) درباره علل و انگيزه‏هاى فقر در منطقه خاورميانه مى‏گويد:
((كاهش بهره بردارى از زمين و افزايش سهم مالكين، از علل و انگيزه‏هاى اساسى فقر در اين منطقه به شمار مى‏آيد.)) - وورند: الارض و الفقر فى الشرق الاوسط، ص 207. ?
در ادامه مى‏گويد: ((پايين بودن سطح توليد و نابسامانيهاى نظام زمين با يكديگر ارتباط تنگاتنگى دارند)) وقتى كه اقتصاددانان معاصر به توسعه صنعت روى آوردند، مسأله زمين به فراموشى سپرده شد و تنها عده كمى از آنها بودند كه اعتقاد داشتند تحولات اقتصادى در نتيجه تحركات و خيزشهاى ناشى از تضادهاى موجود در جامعه پديد مى‏آيد.)) - همان: 208. ?
از اين رو مشكل زمين تنها به كشاورزى محدود نمى‏شود، بلكه استخراج معادن، احداث سدها، توليد انرژى، تأسيس كارخانه‏ها و بندرها و نيز موارد مشابه آن، از اهميت بسيار زيادى برخوردار است كه نمى‏توان آن را ناديده گرفت.
اسلام مسأله زمين را به طور ريشه‏اى حل كرده است: زيرا علاوه بر دلايل عرفى، احياى زمين را عامل حيازت آن قرار داده است، از اينرو اميرالمومنين عليه‏السلام مى‏فرمايد:
((من أحيى أرضا ميتة فهى له ؛ هر كس زمين مواتى را احيا كند، زمين از- وسايل الشيعه، 2/143. ? آن او خواهد بود)) و هنگامى كه مسأله احياى زمين در چهار چوب قوانين، سازمان يابد و به اجرا در آيد، نه تنها موجب پيشرفت شهرى بلكه باعث پيشرفت تمدن نيز خواهد شد.چه، در سايه اين قانون، حس مسئوليت پذيرى كه اساس و مبناى هر پيشرفتى است، - در افراد جامعه پديد مى‏آيد.وقتى معيار مالكيت توليد باشد، مى‏تواند آثار چشمگيرى در روند حركت ملتها بجاى بگذارد و اين قانون علاوه بر آثار اقتصادى، موجب تحرك در ملتهايى خواهد شد كه اعتقاد دارند احياى زمين به نفع آنهاست و سعادت و نيكبختى آنان را تضمين مى‏كند لذا برنامه‏اى را كه ((دروين وورند)) براى حل مشكل اقتصادى در خاورميانه پيشنهاد مى‏كند، شبيه قانون احياى اراضى است ((وى ايجاد مالكيتهاى دسته جمعى و گروهى را پيشنهاد مى‏كند، و معتقد است كه بايد مالكيت آب در اختيار دولت قرار گيرد.تا همه افراد بتوانند بطور يكسان از آن بهره ببرند.)) -وورند: 198. ?
با اين وجود قانون احياى اراضى، تنها ملتها را از نظر فقر و تنگدستى نمى‏رهاند، بلكه به محيط زندگيشان زيبايى مى‏بخشد بطوريكه هيچ زمينى خشك و بى آب و علف نخواهد ماند و سرسبزى تا افق امتداد مى‏يابد، و ترانه پيروزى بر طبيعت بر لبان انسان مى‏نشيند و طبيعت مطيع و رام انسان مى‏شود و همواره آماده پاسخگوئى به نيازهاى وى مى‏گردد.
پنجم: نوآورى و ابتكار

وقتى هدف توسعه، دگرگونى وضع موجود و هدايت جامعه به سوى توليد بيشتر باشد، بخشى از كار توسعه به خلاقيت و قدرت ابتكار انسان بر مى‏گردد، كه مى‏تواند با نوآورى و ارايه انديشه‏هاى سازنده حركت جامعه را در مسير توسعه سرعت بخشد، پيشرفت جامعه اروپا در واقع مديون انديشه‏هاى انقلابى بود كه در عصر نهضت فكرى اروپا در طول دو قرن هفده و هيجده، رواج يافت و جامعه را به سرعت به سوى شكوفايى و پيشرفت سوق داد.
وقتى انديشه‏هاى سازنده، تواناييهاى پنهان و بالقوه ملتها را آشكار سازد، نوبت به افرادى مى‏رسد كه مى‏توانند با نوآورى‏هاى خود گامهاى بزرگى را در توليد بردارند، به عنوان مثال اختراع ماشين بخار، الكتريسيته و اتومبيل تأثير بسيار زيادى در افزايش توليد و دگرگونى كارآيى منابع طبيعى و انسانى داشت.
شومپيتر مى‏گويد: ((مهمترين مسأله در توليد، ايجاد شرايط مناسب براى شكوفايى استعدادهاى خلاق و درخشانى است كه مى‏تواند فرايند توليد را سرعت بخشد، ضرورتى ندارد كه همه مردم از چنين ويژگى برخوردار باشند. بلكه كافيست بعضى از مردم نو آور و مخترع باشند.)) - Economic of Theory .A ,Schumpeter 64 .P ,eveiopment ?
اقتصاددانان مسأله نوآورى را مورد بررسى قرار دادند و آن را زاييده عامل تربيت بويژه در دوران كودكى دانستند، به عنوان مثال پدرى كه با لطف و محبت فرزندانش را در آغوش مى‏كشد و به شايستگيهاى آنان احترام مى‏گذارد و توانمنديهايش را رشد مى‏دهد، فرزندانى نوآور، مستعد و خلاق به جامعه تحويل مى‏دهد، بر عكس اگر با فرزندان برخوردى تحقيرآميز شود يا با بى توجهى و بى احترامى با آنان رفتار شود، استعداد هر گونه نبوغى در آنان مى‏ميرد.
((مك كل لند)) از كسانى است كه به بررسى مسأله نوآورى در جهان سوم پرداخته و به اين نتيجه رسيده است كه دوران كودكى اهميت بسزايى در ايجاد و رشد قوه ابتكار در افراد دارد.
مك كل لند معتقد است كه ويروس ذهنى در 80 الى 90 سال قبل در امريكا بسيار بالا بوده است در حالى كه امروز در چين در روسيه و كشورهاى جهان سوم بسيار بالاتر است به اعتقاد مك كل لند رشد ويروس ذهنى ناشى از تغيير ايدئولوژى است كه در افراد ايجاد انگيزه مى‏كند و ملتها را به سوى پيشرفت سوق مى‏دهد، نتايج مطالعات وى در ايالت اندراپرادش نشان مى‏دهد كه:
نه پول در كمبود عامل ويروس ذهنى مسئول است نه باور داشتهاى اجتماعى بله تعليم و تربيت نقش مهمى را در پديد آمدن اين ويروس ايفا مى‏كند.- 150.P Society Achieving The .M ,cielland Mc ?
آخرين نتايجى كه اين دانشمند بدان دست يافته، مطابق فرموده امام على عليه‏السلام به كميل بن زياد است:
يا كميل العلم خير من المال، العلم يحرسك و انت تحرس المال و المال تنقصه النفقة و العلم يزكو على الانفاق و صنيع المال يزول بزواله‏

اى كميل، علم بهتر از مال است. علم ترا نگه مى‏دارد و تو بايد مال را نگه دارى، مال به هزينه كردن كاسته مى‏شود و حال آنكه، از علم هر چه انفاق كنى، افزونتر شود. و آنچه با مال پرورده شود با زوال مال زوال مى‏يابد.- كلمات قصار: 139. ?
امام على عليه‏السلام در وصيت خود به فرزندش امام حسن عليه‏السلام برنامه تربيتى كاملى را ارايه مى‏دهد كه جوانب مختلف زندگى اعم از اقتصادى، اجتماعى و سياسى را در بر مى‏گيرد. امام على عليه‏السلام در تشويق به ياد گيرى علم سودمند به فرزندش مى‏فرمايد:
و اعلم انه لا خير فى علم لا ينفع و لا ينتفع بعلم لا يحق تعلمه‏

بدان در دانشى كه در آن فايدتى نباشد، خيرى نباشد و علمى كه از آن سودى حاصل نيايد، آموختنش شايسته نبود. - نامه‏ها: 31. ?
و نيز مى‏فرمايد:
و انما قلب الحدث كالارض الخالية ما القى فيها من شى‏ء قبلته، فبادرتك بالادب قبل أن يقسو قلبك و يشتغل لبك، لتستقبل بجد رأيك من الأمر و ما قد كفاك أهل التجارب بغيته و تجربته، فتكون قد كفيت موونة الطلب‏

دل جوانان نوخاسته چونان زمين نا كشته است كه هر تخمى در آن افكنند، بپذيرش و بپروردش. من نيز پيش از آنكه دلت سخت و اندرز ناپذير شود و خردت به ديگر چيزها گرايد. چيزى از ادب به تو مى‏آموزم تا به جد تمام به كارپردازى و بهره خويش از آنچه اهل تجربت خواستار آن بوده‏اند و به محك خويش آزموده‏اند، حاصل كنى و ديگر نيازمند آن نشوى كه خود، آزمون از سرگيرى. - نامه‏ها: 31. ?
آرى، اينها عناصر تربيت و پرورش استعدادهاست بطوريكه امام مى‏كوشد، حس حقيقت جويى را از طريق علم سودمند و نيز از لابلاى تجارب ديگران در وجود فرزندش بارور سازد. در ادامه امام عليه‏السلام به ارائه تجربيات خود مى‏پردازد و از فرزندش مى‏خواهد كه از آنان پند بگيرد و از نتايج آن بهره ببرد.


next page

fehrest page

back page