انسان بخيل موجودى است كه با بقيه انسانها تفاوت دارد فردى با رفتار و شيوهاى اقتصادى خاص خود هدف اصلى او جمع آورى مال و ثروت است او آماده است كه همه چيز را براى رسيدن به اين هدف فدا كند و در يكى از گفتارهاى منسوب به امام على عليهالسلام آمده است:
أبخل الناس بماله أجودهم بعرضه، بخيلترين مردمان نسبت به ثروت بخشندهترين آنها يسبت به آبرويشان اند پس به خاطر ثروت اندوزى از ناموس خود چشم پوشى مىكند زيرا بخيل در برابر همه چيز كريم است مگر نسبت به مال و ثروت اين پيامد طبيعى بخل است در اينجا خبرى را از مجله((گنس)) نقل مىكنيم كه آخرين ركوردها و آمارها را مىنويسد هنريت گارين(1835-9161م) كه بدون ترديد خسيسترين فرد دنياست و سپردههاى بانكى او تنها در يك بانك به 000/400/31 دلار مىرسد به خاطر دير رساندن پسرش به بيمارستان يك پاى آن را قطع كردند چون به دنبال درمانگاه يا بيمارستانى بود كه فرزندش را به صورت رايگان عمل كنند و در تمام عمر خود براى آنكه پولى براى مصرف گاز ندهد سرد مىخورد امام عليهالسلام حق دارد كه از شخص بخيل در شگفت باشد:
عجبت للبخيل يستعجل الفقر الذى منه هرب و يفوته الغنى الذى اياه طلب فيعيش فى الدنيا عيش الفقراء و يحاسب فى الاخرة حساب الاغنياء
در شگفتم از بخيل كه فقرى را كه همواره از آن مىگريزد بشتاب مىطلبد و آن توانگرى را كه در طلب اوست از دست مىدهد پس در دنيا زندگيش به بينوايان ماند و در آخرت چون توانگران از او حساب مىكشند البته شگفت نيست زيرا سفاهت انسان را از ادراكات و مشاعر تهى مىسازد و موجب مىگردد كه شخص آنچه را كه پيرامونش مىگذرد احساس نكند و همه چيز در ديدگانش وارونه جلوه مىكند او با مالى كه در اختيار دارد ثروتمند است و چون از اين اموال بهره نمىبرد فقير است اين وضع او در حساب پس مىدهد و اين نهايت سفاهت و نادانى است كه به خاطر ثروت تلاش كند و چون نيازمندان زندگى كند.
امام مىفرمايد:و اجتماع المال عند البخلاء أحد الجدبين؛ جمع شدن مال در دست بخيلان يكى از دو عامل قحطى است.
زيرا مالى كه در دست بخيل است سود و فايدهاى ندارد و آن مال چون سرزمين بى آب و علف است كه نه كشتى در بردارد و نه محصولى.
كدام زيانبارتر است بخل يا فقر
بخيل كه سرمايه را روى هم انباشته مىكند و مانع بهره بردارى آن در جامعه مىگردد ضررش بيشتر از فقير است زيرا فقير اگر چه مالى در دست ندارد ولى بيكار نيز نمىماند و تمام تلاشش را صرف كار مىكند و به اين اندازه چرخ اقتصاد را به حركت در مىآورد در حالى كه از فقير اميد هيچ سودى نمىرود نه از تلاشش و نه از مالش به همين سبب آسيبش به جامعه بيشتر است و اين معنى گفتار امام عليهالسلام است كه مىفرمايد:
الشح أضر على الانسان من الفقر لان الفقير اذا وجد اتسع و الشحيح لا يتسع و ان وجد
بخل ورزيدن بر انسان زيانبارتر از فقر است زيرا كه اگر فقير بيايد بى نياز مىشود اما بخيل به چيزى دست يابد بى نياز نگردد.
درس تربيتى
اميرالمومنين على عليهالسلام از مزبلهاى كه در آن ته مانده غذاها را مىريختند گذشت و آن را تصوير گويايى از حالت بعضى افراد دانست به اصحاب خود رو كرد و فرمود:هذا بخل به الباخلون؛ اين چيزى است كه بخيلان از انفاقش خوددارى كردند در روايتى ديگر آمده است:
هذا ما كنتم تتنافسون فيه بالا مس؛ اينها چيزهايى هستند كه ديروز براى به دست آوردنشان با هم رقابت مىكرديد
پس اگر انسان در اين سخن حكمتآميز امام بيانديشد و در زندگى خود با تدبير حركت كند چيزى اضافى و دور ريختنى برايش نمىماند زيرا آنچه افزون از نياز اوست نصيب نيازمندان ديگر مىگردد.
برابرى بخل با كفر
هنگامى كه توانگران و ثروتمندان بر مال و ثروت بخل بورزند و از انفاق آن خوددارى كنند ثروتشان روى هم انباشته مىگردد و نقدينگى در بازار به صفر مىرسد و فقير و نيازمند پولى نمىيابد تا بدان براى خود و فرزاندانش غذايى تهيه كند و براى به دست آوردن پول مجبور مىشود كه مرتكب گناه شود آخرتش را به دنيايش بفروشد و اين مفهوم گفتار امام عليهالسلام است كه مىفرمايد:
و اذا بخل الغنى بمعروفه باع الفقير آخرته بدنياه
هر گاه توانگر از بخشيدن مال خود بخل ورزد فقير آخرتش را به دنيا خواهد فروخت.
بخيل شايسته زمامدارى نيست
وقتى ثروتها نزد تنگ چشمان و بخيلان انباشته مىگردد جامعه عنصر مهمى از عناصر اقتصاد را از دست مىدهد به همين سبب امام مىفرمايد:
و قد علمتم انه لا ينبغى أن يكون الوالى على الفروج و الدماء و المغانم و الاحكام و امامة المسلمين البخيل فتكون فى أموالهم نهمته
شما دانستهايد كه سزاوار نيست كسى كه بر ناموسها و جانها و غنيمتها و احكام مسلمين ولايت دارد و پيشوايى مسلمانان بر عهده اوست مردى بخيل و تنگ چشم باشد تا در خوردن اموالشان حريص شود.
ششم:تبذير به معنى مصرف كردن و هدر دادن ثروت است و نوعى كجرويى و انحراف است كه اسلام با آن به شدت مبارزه مىكند و مبذرين را برادران شياطين مىداند زيرا خطر مبذر براى جامعه كمتر از بخيل نيست چه اگر بخيل اموال را جمع مىكند و آن را به جريان نمىاندازد و مبذر نيز اموال را در جاهاى بيهوده مصرف مىكند.
1- تبذير به چه معناست.
امام اميرالمومنين عليهالسلام مىفرمايد:
ألا و ان اعطاء المال فى غير حقه تبذير و اسراف
بخشيدن مال به كسى كه حق او نباشد خود گونهاى تبذير و اسراف است.
بنابراين ثروت بايد بر اساس ظابطه و قاعدهاى مصرف شود پس اگر از اين ظابطهها تجاوز كند اسراف و تبذير است.
2- چرا انسان دارائيش را بر باد مىدهد.
علل و انگيزههاى تبذير به ريشه هايى شخصيتى و اجتماعى غير منطقى بر مىگردد كسى كه از راه ثروت مىخواهد شهرتى كسب كند مسلما از همين راه تبذير و ثروت آن را به دست مىآورد.
امام على عليهالسلام در ادامه سخنانش مىفرمايد:
هو التبذير يرفع صاحبه فى الدنيا و يضعه فى الاخرة و يكرمه فى الناس و يهينه عندالله و لم يضع امروماله فى غير حقه و عند غير أهله حرمه الله شكرهم و كان لغيره و دهم فان زلت به النعل يوما فاحتاج الى معونتهم فشره خدينٍ و ألام خليلٍ.
تبذير بخشنده را در اين جهان بر مىافرازد و در آن دنيا پست مىسازد و تدر ميان مردم مكرمش مىدارد و در نزد خدا خوار مىگرداند هر كس دارايى خود را بيجا صرف كند و به نااهلش ببخشد خداوند از سپاسگذارى آنها محرومش گرداند آنان به جاى او ديگرى را به دوستى خواهند گرفت و اگر روزى او را حادثهاى پيش آمد و به ياريشان نياز افتد آنها را بدترين ياران و ولئيمترين كسان خود خواهد يافت.
يكى از موارد و مصدايق تبذير خزينههاى اضافى در بر گزارى انتخابات است كشور ايالات متحده امريكا براى جمع آراء در انتخابات رياست جمهورى حدود ميليارد دلار هزينه كرد كه اين مبلغ براى سير كردن گرسنگان پنج قاره كافى است و آمارها نشان مىدهد كه امريكائيها تنها براى گربه هايشان هزينهاى معادل خوراك 20 ميليون انسان صرف مىكنند و اگر هزينهاى را كه در امريكا تنها صرف سگهاى ناز پرورده مىشود در نظر بگيريم برابر با تغذيه صد ميليون انسان است و اگر بيشتر دقت كنيم در مىيابيم كه آنچه را كه بشريت براى سلاحهاى مرگبار كه چيزى جز ويرانى و خرابى به دنبال ندارد هزينه مىكند براى زدودن فقر از روى كره زمين كافى است هزينههاى تسليحاتى در جهان به 790 هزار ميليون دلار مىرسد كه اگر اين مبلغ بر سرانه ساكنين كره زمين تقسيم شود به هر نفر 100 لير و 10 جنيه خواهد رسيد.
و اگر بخواهيم تنها در هزينههاى نظامى كنجكاوى كنيم خواهيم ديد كه با قيمت يك هواپيماى جنگى مىتوان 04هزار داروخانه در روستاهاى دور دست احداث كرد.
و در يك چشم به هم زدن رژيم صهيونيستى در جنگ حزيران 1976 بيشتر از 700 هواپيماى جنگى مصر را كه در فرودگاه قاهره در آشيانه خود بودند نابود كرد و چه بسيار است خسارتها و زيانهايى كه ملتها به دست حكامشان متحمل مىشوند ارزش يك زير دريايى برابر با آموزش 160 ميليون انسان زير 15 سال به سبب سوء تغذيه و عدم رعايت بهداشت جان خود را از دست مىدهند.
پس مسئول كيست؟آيا اينها تبذير به حساب نمىآيد؟تبذيرى كه با هزار و يك دليل توجيه مىشود و هيچكدام قانع كننده نيست.
چنانكه روشن است تبذير يك چيز و كرم و بخشش چيز ديگرى است كريم جايى كه بايد ببخشد مىبخشد در حالى كه مبذر كسى است كه بدون فكر و هدف هزينه مىكند بايد ببخشد مىبخشد در حالى كه مبذر كسى است كه بدون فكر و هدف هزينه مىكند اميرالمومنين على عليهالسلام مىفرمايد:كن سمحا و لا تكن مبذرا؛ بخشنده باش اسرافكار مباش امام از ما خواسته است كه در زندگيمان اقتصاد(=ميانه روى)كه حد وسط بين تبذير و اسراف است در پيش گيريم مىفرمايد:
فدع الاسراف مقتصدا و اذكره فى اليوم غدأ و أمسك من المال بقدر ضرورتك و قدم الفضل ليوم حاجتك
از زياده روى بپرهيزيد و ميانه روى پيشه كن امروز به فكر فردايت باش از مال به قدر نيازت نگهدار و آنچه افزون آيد پيشاپيش براى روزى كه بدان نيازمند گردى روانه دار.
راهها دورى از تبذير عبارت است از:
1- اينكه انسان تنها به روزى كه در آن زندگى مىكند نينديشد.
2- مالش را به ميزان نيازش مصرف كند.
3- باقيمانده مالش براى روز نياز نه به نيت ثروت اندوزى بلكه به قصد هزينه و مصرف پس انداز كند و هميشه انسان بايد مقدارى مال را به صورت ذخيره داشته باشد.
هفتم:احتكارء انباركردن كالا كه به اميد بالا رفتن قيمتها معمولا در اوضاع نابسامان اقتصادى به سبب عواملى نظير جنگ شيوع بيمارى و غيره انجام مىگيرد.
احتكار فقيران را به نيستى مىكشاند و باعث مىگردد كه روز بروز نيازشان بيشتر شود زيرا شخص فقير نمىتواند هزينه كالاهاى گرانقيمت را بپردازد و به همين سبب امام عليهالسلام احتكار را به سبب پيامدهاى ناخوشايندش براى جامعه تحريم كرده است و به والى خود در مصر فرمان مىدهد و روى آن پافشارى مىكند كه احتكار را از ريشه بركنند به او مىفرمايد:
فامنع عن الاحتكار فان رسول الله منع منه
پس از احتكار منع كن كه رسول الله صلى الله عليه و آله از آن منع كرده است.
زيرا بازار را از آنچه كه مردم بدان نيازمندند خالى مىكند و نوعى سوء استفاده از اوضاع و شرايط سخت است كه افزايش قيمتها را بدنبال دارد و قشر آسيبپذير جامعه را كه قدرت خريد ندارند زير پا له مىكند.
هشتم:رهبانيت و گوشه نشينى اسلام دينى واقع گرا است و مىخواهد ميان كارهاى دنيا و آخرت و خواستههاى دين و خواهشهاى نفس تعادل و توازن ايجاد كند به همين سبب رهبانيت صوفيگرى گوشه نشينى عبادت كردن صرف را بر نمىتابد و آن را مخل تعادل و توازن مىداند.
قال العلاء بن زياد الحارثى للامام على عليهالسلام:يا اميرالمومنين أشوك اليك أخى عاصم بن زياد قال:و ماله؟قال:لبس للعباده و تخلى عن الدنيا قال:على به فلما جاء قال:يا عدى نفسه لقد استهام بك الخبيث أما رحمت أهلك و ولدك؟أترى الله أحل لك الطيبات و هو يكره أن تأخذها؟أنت أهون على الله من ذالك !
علاءبن زياد حارثى به امام على عليهالسلام عرض كرد:يا اميرالمومنين از برادرم عاصم بن زياد به تو شكايت مىكند امام فرمود:او را چه مىشود؟علاء گفت:جامه پشمين پوشيده و از دنيا بريده است امام فرمود:او را نزد من بياوريد؟چون بياوردندش فرمود اى دشمن حقير خويش شيطان ناپاك خواهد كه تو را گمراه كند.آيا به زن و فرزندت ترحم نمىكنى؟پندارى كه خدا چيزهاى نيكو و پاكيزه را بر تو حلال كرده ولى نمىخواهد كه از آنها بهره مند گردى؟در نزد خدا از آنچه پندارى پستتر هستى.
امام على عليهالسلام او را اينگونه مورد خطاب قرار مىدهد:((اى دشمن حقير خويش))؛ نه به خاطر گناهى كه از او سرزده است بلكه به خاطر گوشه نشينى و ترك دنيا و از اينكه همه وقت خود را صرف عبادت كرده و مقدسترين چيزها يعنى كار و بلاش براى تأمين معاش خانواده را رها كرده است در اينجا نتيجه مىگيريم كه در اسلام رهبانيت گوشه نشينى نيست و اين نگرش و برخورد امام دروغهاى دشمنان را كه دين را افيون ملتها مىدانند خنثى مىكند آنان در اين باره مىگويند كه دين بشريت را تخدير مىكند و او را مجبور مىسازد كه آنچه قسمت اوست بپذيرد و بهشت را به او وعده مىدهد اين دشمنان از بعضى از گفتارهاى دينى كه انسان را دعوت مىكند كه دنيا را رها سازد و همه هم و غم خود را صرف آن نكند و از آن مىخواهد كه دشواريها را تحمل كند سوء استفاده مىكنند در حالى كه اين گفتارها درست و بجاست و هيچ تناقضى با گفتارهاى ديگر كه انسان را به جديت و تلاش فرامى خواند ندارد.
پيش از اين درباره علل و انگيزههاى فقر بر اساس سخنان گهربار اميرالمومنين على عليهالسلام سخن گفتيم بدون ترديد راه مبارزه با اين پديده از بين بردن علل و انگيزههاى آن است و با الهام از فرمودههاى امام عليهالسلام مىتوان عوامل ديگرى را بيان كرد كه براى محو و نابودى فقر موثر است اين عوامل را مىتوان به دودسته تقسيم كرد:1- رهنمودهاى اخلاقى 2- برنامههاى اقتصادى
اول:رهنمودهاى اخلاقى كه خود به دو دسته تقسيم مىشود:
1- قناعت:يعنى به بيش از مقدار نيازش طمع نورزد پس اگر مقدارى غذا نيازش را بر طرف مىكند و مىتواند آن را به دست آورد به همان بسنده كند و طمع ورزيدن به بيش از مقدار نياز خود نوعى فقر است امام على عليهالسلام مىفرمايد:
مجاوزتك ما يكفيك فقر لا منتهى له،از اندازه و مقدار نياز گذشتن فقرى بى پايان است طمع ورزيدن به بيش از مقدار نياز در انسان احساس نياز ايجاد مىكند و از آنجا كه نمىتواند به اين احساس پاسخ مثبت دهد در شمار فقيران قرار مىگيرد در حالى كه اگر انسان به ميزان نيازهاى ضروريش اكتفا كند اين امر او را از آنچه در دست ديگران است بىنياز مىسازد و اين همان قناعت است كه اميرالمومنين عليهالسلام درباره آن مىفرمايد:القناعة كنز لا ينفد؛ قناعت گنجى است پايان ناپذير.
و يا مال لا ينفذ ثروتى است كه از ميان نرود و كفى بالقناعة ملكا قناعت گونهاى پادشاهى است و سئلعليهالسلام عن قول الله عزوجل((فلنحيينه حياةً طيبةً فقال: هى القناعة))
هنگامى كه از امام عليهالسلام درباره اين سخن خداى عزوجل پرسيدند: زندگى خوش و پاكيزهاى به او خواهيم داد فرمود:اين زندگى خوش و پاكيزه قناعت است.
2- صبر و تحمل:
فقير و تنگدست صبور و بردبار عنصر مثبتى در جامعه به شمار مىآيد زيرا وى با صبر و تحمل خود مىتواند جهت زندگى اش را از فقر به غنى تغيير دهد و هنگامى كه صبور باشد بر اراده خود مسلط است و قادر خواهد بود از فرصتها استفاده كند و وضعيت زندگيش را بهبود بخشد و زندگى همهاش فرصت است امام على عليهالسلام مىفرمايد:
احتمال الفقر أحسن من احتمال الذل ؛ بار فقر كشيدن بهتر از تن به خوارى دادن است
3- استقامت و پايدارى:
بسيار اتفاق مىافتد كه فقر و تنگدستى انسان را از مسير اصلى بيرون مىبرد چون تحمل فشارهاى زندگى را ندارد منحرف مىشود و فقر او را تا مرز كفر پيش مىبرد و از اينجاست كه امام عليهالسلام به فقراء و تنگدستان سفارش مىكند؛
لا يكن فقرك كفرا؛ تنگدستى تو تو را به كفر نكشاند.
4- عفت و پاكدامنى:
يعنى اينكه انسان آبرويش را با خواهش از مردم نريزد وگرنه به آن خو مىگيرد و اينكار او را از حركت به سوى بهتر شدن باز مىدارد اميرالمومنين مىفرمايد:
العفاف زينة الفقر؛ پاكدامنى زيور بينوايى است و نيز در توصيف پارسايان مىفرمايد:و حاجتهم خفيفة و أنفسهم عفيفة؛ و نيازهايشان اندك است و نفسهايشان به زيور عفت آراسته است عفت و پاكدامنى نمىگذارد كه فقير گناهى مرتكب شود و دست به سرقت بزند و بر اموال مردم دست ببرد در اين باره مىفرمايد:
فرض الله...مجانبة السرقة يجابا للعفة؛ خداوند اجتناب از دزدى را براى عفت مردم واجب نمود.
امام عليهالسلام فقير را وا مىدارد تا از تكرار خواهش و درخواست مكرر از مردم بپرهيزيد چون با اينكار ممكن است از بخشش و فضل مردم محروم گردد و اگر روزى ثروتمند هم شود اينكار آثار روحى و اجتماعى بدى در او به جاى خواهد گذاشت امام عليهالسلام مىفرمايد:لا تألف المسأله فيألفك المنع؛ با خواهش خو مگير كه محروميت از بخشش با تو خو مىگيرد.
5- نكوهش و مذمت دنيا:
دوستى دنيا و در پى دنيا رفتن فقير را به فقرش حساس مىكند و بدون آن فقير قانع و راضى است از اميرالمومنينعليهالسلام سخنان زيادى در اين زمينه روايت شده است:
فلتكن الدنيا فى أعينكم أصغر من حثالة القرظ
بايد كه دنيا در نظرتان بى مقدارتر باشد از ريزههاى قرظ و لبسس المتجر أنترى الدنيا لنفسك ثمنا؛ چه بد معاملهاى است كه خود را به دنيا بفروشى.
فكونوا من أبناء الاخرة و لا تكونوا من انباء الدنيا
شما فرزندان آخرت باشيد نه فرزندان دنيا
أوصيكم بالرفض لهذه الدنيا التاركة لكم
شما را وصيت مىكنم كه اين دنيا را ترك گوييد
ايها الناس أنظروا الى الدنيا نظر الزاهدين فيها
به دنيا به همان چشم بنگريد كه زاهدان و روى بر تافتگان از آن در آن مىنگرند.
واحذركم الدنيا فانها منزل قلعةٍ؛ شما را از دنيا بر حذر مىدارم كه سرايى است ناپايدار
ثم ان الدنيا دارفناء و غير و عبر؛ دنيا سراى فنا رنج و دگرگونيها و عبرتهاست
أن كاب الدنيا لوجهها؛ من دنيا را به دور افكندم.
انما أنتم فى هذه الدنيا غرض تنتضل فيه المنايا
شما در اين دنيا به مثابه آماج هستيد و مرگها تيرهاى خود شما مىافكنند.
و ان السعداء بالدنيا غدا هم الهاربون منها اليوم
فرداى قيامت نيكبختان دنيا كسانى هستند كه امروز از آن گريزانند.
فاحذروا الدنيا فانها غدارةٌ خدوع؛ دنيا مغرور كننده و فريبنده و نيرنگ باز است
و الا تبغيا الدنيا و ان بغتكما؛ در طلب دنيا مباشيد هر چند دنيا شمارا طلب كند
و من زهد فى الدنيا استهان بالمصيبات هر كس در دنيا پارسايى گزينه تحمل مصيبتها بروى آسان شود.
أهل الدنيا كركب يسار بهم و هم نيام؛ اهل دنيا چون كارواينانى هستند كه مىبرندشان و آنها در خواب اند.
مثل الدنيا كمثل الحية؛ دنيا همانند مار است.
من أصبح على الدنيا حزينا أصبح لقضاء الله ساخطا
هر كه براى دنيا غمگين گردد بر قضاى خداوندى خشم گرفته است
فمن طلب الدنيا طلبه الموت، هر كه دنيا را طلب كند مرگ در طلب اوست.
مقصود از نكوهش دنيا دلبستگى و توجه كامل به آن و غفلت از آخرت است و كسى سزاوار اين نكوهش است كه همه هم و غم خود را صرف دنيإ؛ككگذ كند ولى دنياى واقعى كه منظور امامان عليهم السلام است دنياى تلاش و كار و دنياى عمل صالح است.
و امامعليهالسلام وقتى كه شنيد مردى دنيا را نكوهش مىكند به او فرمود:
ان الدنيا دار صدق لمن صدقها و دار عافية لمن فهم عنها و دار غنى لمن تزود منها و دار موعظة لمن العظ بها
دنيا براى كسى كه گفتارش را راست انگارد سراى راستى است و براى كسى كه حقيقت آن را دريابد سراى عافيت است و براى كسى كه از آن براى آخرتش توشه برگيرد سراى توانگريست و براى كسى كه از آن پندپذيرد سراى اندرز و موعظه است.
بدين ترتيب اسلام از مسلمان مىخواهد كه براى دنيا تلاش كند زحمت بكشد و خستگى را تحمل كند ولى دنيا مرا همه هم خود قرار ندهد و شعار شخص مسلمان بايد اين فرموده امام عليهالسلام باشد كه فرمود:
لا تطلب الحياة لتأكل بل اطلب الأكل لتحيا
زندگى را براى خوردن مطلب بلكه بخور تا زندگى كنى.
پس دنيا وسيله است نه هدف و هدف رضايت و خشنودى خداوند سبحان است امام مىفرمايد:
الدنيا مطية المومن عليها يرتحل الى ربه فأصلحوا مطاياكم بلغكم الى ربكم دنيا مركب مؤمن است با آن به سوى پروردگارش سفر مىكند پس مركبهايتان را اصلاح كنيد تا شما را به پروردگارتان برساند.
امامعليهالسلام نيز خود زحمت مىكشيد و تلاش مىكرد و از اين راه مال به دست مىآورد و سرمايه شخصى امام بسيار بود و روايت شده است كه ايشان با اموال خود هزار بنده را خريد و در راه خدا آزادشان ساخت.
اين دليلى بر حجم ثروت و بى نيازى ايشان است و ايشان اين ثروت را از كسى به عنوان هديه نگرفته است بلكه همه با دسترنج و عرق پيشانى فراهم آورده ولى عليرغم اين ثروت زياد امام عليهالسلام چنانكه خود مىفرمايد از پوشاك دنيا به دو جامه كهنه و از خوراك دنيا به دو قرص نان اكتفا كرد. و چون فقرا مىزيست و گويى كه خود يكى از آنان است و بدين ترتيب دنيا در نظر امام عليهالسلام وسيله بود و نه هدف.