next page

fehrest page

back page


صفات بخيل‏
انسان بخيل موجودى است كه با بقيه انسانها تفاوت دارد فردى با رفتار و شيوه‏اى اقتصادى خاص خود هدف اصلى او جمع آورى مال و ثروت است او آماده است كه همه چيز را براى رسيدن به اين هدف فدا كند و در يكى از گفتارهاى منسوب به امام على عليه‏السلام آمده است:
أبخل الناس بماله أجودهم بعرضه، بخيل‏ترين مردمان نسبت به ثروت‏- شرح نهج البلاغه 20/328 ح 755. ? بخشنده‏ترين آنها يسبت به آبرويشان اند پس به خاطر ثروت اندوزى از ناموس خود چشم پوشى مى‏كند زيرا بخيل در برابر همه چيز كريم است مگر نسبت به مال و ثروت اين پيامد طبيعى بخل است در اينجا خبرى را از مجله((گنس)) نقل مى‏كنيم كه آخرين ركوردها و آمارها را مى‏نويسد هنريت گارين(1835-9161م) كه بدون ترديد خسيس‏ترين فرد دنياست و سپرده‏هاى بانكى او تنها در يك بانك به 000/400/31 دلار مى‏رسد به خاطر دير رساندن پسرش به بيمارستان يك پاى آن را قطع كردند چون به دنبال درمانگاه يا بيمارستانى بود كه فرزندش را به صورت رايگان عمل كنند و در تمام عمر خود براى آنكه پولى براى مصرف گاز ندهد سرد مى‏خورد امام عليه‏السلام حق دارد كه از شخص بخيل در شگفت باشد:- مجله گنس:ص 136. ?
عجبت للبخيل يستعجل الفقر الذى منه هرب و يفوته الغنى الذى اياه طلب فيعيش فى الدنيا عيش الفقراء و يحاسب فى الاخرة حساب الاغنياء - كلمات قصار:121. ?
در شگفتم از بخيل كه فقرى را كه همواره از آن مى‏گريزد بشتاب مى‏طلبد و آن توانگرى را كه در طلب اوست از دست مى‏دهد پس در دنيا زندگيش به بينوايان ماند و در آخرت چون توانگران از او حساب مى‏كشند البته شگفت نيست زيرا سفاهت انسان را از ادراكات و مشاعر تهى مى‏سازد و موجب مى‏گردد كه شخص آنچه را كه پيرامونش مى‏گذرد احساس نكند و همه چيز در ديدگانش وارونه جلوه مى‏كند او با مالى كه در اختيار دارد ثروتمند است و چون از اين اموال بهره نمى‏برد فقير است اين وضع او در حساب پس مى‏دهد و اين نهايت سفاهت و نادانى است كه به خاطر ثروت تلاش كند و چون نيازمندان زندگى كند.
امام مى‏فرمايد:و اجتماع المال عند البخلاء أحد الجدبين؛ جمع شدن‏- شرح نهج البلاغه 20/335 رقم 839. ? مال در دست بخيلان يكى از دو عامل قحطى است.
زيرا مالى كه در دست بخيل است سود و فايده‏اى ندارد و آن مال چون سرزمين بى آب و علف است كه نه كشتى در بردارد و نه محصولى.
كدام زيانبارتر است بخل يا فقر

بخيل كه سرمايه را روى هم انباشته مى‏كند و مانع بهره بردارى آن در جامعه مى‏گردد ضررش بيشتر از فقير است زيرا فقير اگر چه مالى در دست ندارد ولى بيكار نيز نمى‏ماند و تمام تلاشش را صرف كار مى‏كند و به اين اندازه چرخ اقتصاد را به حركت در مى‏آورد در حالى كه از فقير اميد هيچ سودى نمى‏رود نه از تلاشش و نه از مالش به همين سبب آسيبش به جامعه بيشتر است و اين معنى گفتار امام عليه‏السلام است كه مى‏فرمايد:
الشح أضر على الانسان من الفقر لان الفقير اذا وجد اتسع و الشحيح لا يتسع و ان وجد - شرح نهج البلاغه:20/353رقم 884. ?

بخل ورزيدن بر انسان زيانبارتر از فقر است زيرا كه اگر فقير بيايد بى نياز مى‏شود اما بخيل به چيزى دست يابد بى نياز نگردد.
درس تربيتى‏

اميرالمومنين على عليه‏السلام از مزبله‏اى كه در آن ته مانده غذاها را مى‏ريختند گذشت و آن را تصوير گويايى از حالت بعضى افراد دانست به اصحاب خود رو كرد و فرمود:هذا بخل به الباخلون؛ اين چيزى است كه بخيلان از انفاقش خوددارى كردند در روايتى ديگر آمده است:
هذا ما كنتم تتنافسون فيه بالا مس؛ اينها چيزهايى هستند كه ديروز براى به دست آوردنشان با هم رقابت مى‏كرديد - كلمات قصار:186. ?
پس اگر انسان در اين سخن حكمت‏آميز امام بيانديشد و در زندگى خود با تدبير حركت كند چيزى اضافى و دور ريختنى برايش نمى‏ماند زيرا آنچه افزون از نياز اوست نصيب نيازمندان ديگر مى‏گردد.
برابرى بخل با كفر

هنگامى كه توانگران و ثروتمندان بر مال و ثروت بخل بورزند و از انفاق آن خوددارى كنند ثروتشان روى هم انباشته مى‏گردد و نقدينگى در بازار به صفر مى‏رسد و فقير و نيازمند پولى نمى‏يابد تا بدان براى خود و فرزاندانش غذايى تهيه كند و براى به دست آوردن پول مجبور مى‏شود كه مرتكب گناه شود آخرتش را به دنيايش بفروشد و اين مفهوم گفتار امام عليه‏السلام است كه مى‏فرمايد:
و اذا بخل الغنى بمعروفه باع الفقير آخرته بدنياه - كلمات قصار:364. ?

هر گاه توانگر از بخشيدن مال خود بخل ورزد فقير آخرتش را به دنيا خواهد فروخت.
بخيل شايسته زمامدارى نيست‏

وقتى ثروتها نزد تنگ چشمان و بخيلان انباشته مى‏گردد جامعه عنصر مهمى از عناصر اقتصاد را از دست مى‏دهد به همين سبب امام مى‏فرمايد:
و قد علمتم انه لا ينبغى أن يكون الوالى على الفروج و الدماء و المغانم و الاحكام و امامة المسلمين البخيل فتكون فى أموالهم نهمته - خطبه‏ها:131. ?

شما دانسته‏ايد كه سزاوار نيست كسى كه بر ناموسها و جانها و غنيمتها و احكام مسلمين ولايت دارد و پيشوايى مسلمانان بر عهده اوست مردى بخيل و تنگ چشم باشد تا در خوردن اموالشان حريص شود.
ششم:تبذير به معنى مصرف كردن و هدر دادن ثروت است و نوعى كجرويى و انحراف است كه اسلام با آن به شدت مبارزه مى‏كند و مبذرين را برادران شياطين مى‏داند زيرا خطر مبذر براى جامعه كمتر از بخيل نيست چه اگر بخيل اموال را جمع مى‏كند و آن را به جريان نمى‏اندازد و مبذر نيز اموال را در جاهاى بيهوده مصرف مى‏كند.
1- تبذير به چه معناست.
امام اميرالمومنين عليه‏السلام مى‏فرمايد:
ألا و ان اعطاء المال فى غير حقه تبذير و اسراف - خطبه‏ها:126. ?

بخشيدن مال به كسى كه حق او نباشد خود گونه‏اى تبذير و اسراف است.
بنابراين ثروت بايد بر اساس ظابطه و قاعده‏اى مصرف شود پس اگر از اين ظابطه‏ها تجاوز كند اسراف و تبذير است.
2- چرا انسان دارائيش را بر باد مى‏دهد.
علل و انگيزه‏هاى تبذير به ريشه هايى شخصيتى و اجتماعى غير منطقى بر مى‏گردد كسى كه از راه ثروت مى‏خواهد شهرتى كسب كند مسلما از همين راه تبذير و ثروت آن را به دست مى‏آورد.
امام على عليه‏السلام در ادامه سخنانش مى‏فرمايد:
هو التبذير يرفع صاحبه فى الدنيا و يضعه فى الاخرة و يكرمه فى الناس و يهينه عندالله و لم يضع امروماله فى غير حقه و عند غير أهله حرمه الله شكرهم و كان لغيره و دهم فان زلت به النعل يوما فاحتاج الى معونتهم فشره خدينٍ و ألام خليلٍ.- خطبه‏ها:126. ?

تبذير بخشنده را در اين جهان بر مى‏افرازد و در آن دنيا پست مى‏سازد و تدر ميان مردم مكرمش مى‏دارد و در نزد خدا خوار مى‏گرداند هر كس دارايى خود را بيجا صرف كند و به نااهلش ببخشد خداوند از سپاسگذارى آنها محرومش گرداند آنان به جاى او ديگرى را به دوستى خواهند گرفت و اگر روزى او را حادثه‏اى پيش آمد و به ياريشان نياز افتد آنها را بدترين ياران و ولئيم‏ترين كسان خود خواهد يافت.
يكى از موارد و مصدايق تبذير خزينه‏هاى اضافى در بر گزارى انتخابات است كشور ايالات متحده امريكا براى جمع آراء در انتخابات رياست جمهورى حدود ميليارد دلار هزينه كرد كه اين مبلغ براى سير كردن گرسنگان پنج قاره كافى است و آمارها نشان مى‏دهد كه امريكائيها تنها براى گربه هايشان هزينه‏اى معادل خوراك 20 ميليون انسان صرف مى‏كنند و اگر هزينه‏اى را كه در امريكا تنها صرف سگهاى ناز پرورده مى‏شود در نظر بگيريم برابر با تغذيه صد ميليون انسان است و اگر بيشتر دقت كنيم در مى‏يابيم كه آنچه را كه بشريت براى سلاحهاى مرگبار كه چيزى جز ويرانى و خرابى به دنبال ندارد هزينه مى‏كند براى زدودن فقر از روى كره زمين كافى است هزينه‏هاى تسليحاتى در جهان به 790 هزار ميليون دلار مى‏رسد كه اگر اين مبلغ بر سرانه ساكنين كره زمين تقسيم شود به هر نفر 100 لير و 10 جنيه خواهد رسيد.- مجله گنس:ص 147. ?
و اگر بخواهيم تنها در هزينه‏هاى نظامى كنجكاوى كنيم خواهيم ديد كه با قيمت يك هواپيماى جنگى مى‏توان 04هزار داروخانه در روستاهاى دور دست احداث كرد.- مجله نبراس شماره 1 سال 1989 صفحه 10. ?
و در يك چشم به هم زدن رژيم صهيونيستى در جنگ حزيران 1976 بيشتر از 700 هواپيماى جنگى مصر را كه در فرودگاه قاهره در آشيانه خود بودند نابود كرد و چه بسيار است خسارتها و زيانهايى كه ملتها به دست حكامشان متحمل مى‏شوند ارزش يك زير دريايى برابر با آموزش 160 ميليون انسان زير 15 سال به سبب سوء تغذيه و عدم رعايت بهداشت جان خود را از دست مى‏دهند.- همان مأخذ. ?
پس مسئول كيست؟آيا اينها تبذير به حساب نمى‏آيد؟تبذيرى كه با هزار و يك دليل توجيه مى‏شود و هيچكدام قانع كننده نيست.
چنانكه روشن است تبذير يك چيز و كرم و بخشش چيز ديگرى است كريم جايى كه بايد ببخشد مى‏بخشد در حالى كه مبذر كسى است كه بدون فكر و هدف هزينه مى‏كند بايد ببخشد مى‏بخشد در حالى كه مبذر كسى است كه بدون فكر و هدف هزينه مى‏كند اميرالمومنين على عليه‏السلام مى‏فرمايد:كن سمحا و لا تكن مبذرا؛ بخشنده باش اسرافكار مباش امام از ما خواسته است كه در زندگيمان اقتصاد(=ميانه روى)كه حد وسط بين تبذير و اسراف است در پيش گيريم مى‏فرمايد:
فدع الاسراف مقتصدا و اذكره فى اليوم غدأ و أمسك من المال بقدر ضرورتك و قدم الفضل ليوم حاجتك‏

از زياده روى بپرهيزيد و ميانه روى پيشه كن امروز به فكر فردايت باش از مال به قدر نيازت نگهدار و آنچه افزون آيد پيشاپيش براى روزى كه بدان نيازمند گردى روانه دار.
راهها دورى از تبذير عبارت است از:
1- اينكه انسان تنها به روزى كه در آن زندگى مى‏كند نينديشد.
2- مالش را به ميزان نيازش مصرف كند.
3- باقيمانده مالش براى روز نياز نه به نيت ثروت اندوزى بلكه به قصد هزينه و مصرف پس انداز كند و هميشه انسان بايد مقدارى مال را به صورت ذخيره داشته باشد.
هفتم:احتكارء انباركردن كالا كه به اميد بالا رفتن قيمت‏ها معمولا در اوضاع نابسامان اقتصادى به سبب عواملى نظير جنگ شيوع بيمارى و غيره انجام مى‏گيرد.
احتكار فقيران را به نيستى مى‏كشاند و باعث مى‏گردد كه روز بروز نيازشان بيشتر شود زيرا شخص فقير نمى‏تواند هزينه كالاهاى گرانقيمت را بپردازد و به همين سبب امام عليه‏السلام احتكار را به سبب پيامدهاى ناخوشايندش براى جامعه تحريم كرده است و به والى خود در مصر فرمان مى‏دهد و روى آن پافشارى مى‏كند كه احتكار را از ريشه بركنند به او مى‏فرمايد:
فامنع عن الاحتكار فان رسول الله منع منه - نامه‏ها:53. ?

پس از احتكار منع كن كه رسول الله صلى الله عليه و آله از آن منع كرده است.
زيرا بازار را از آنچه كه مردم بدان نيازمندند خالى مى‏كند و نوعى سوء استفاده از اوضاع و شرايط سخت است كه افزايش قيمت‏ها را بدنبال دارد و قشر آسيب‏پذير جامعه را كه قدرت خريد ندارند زير پا له مى‏كند.
هشتم:رهبانيت و گوشه نشينى اسلام دينى واقع گرا است و مى‏خواهد ميان كارهاى دنيا و آخرت و خواسته‏هاى دين و خواهشهاى نفس تعادل و توازن ايجاد كند به همين سبب رهبانيت صوفيگرى گوشه نشينى عبادت كردن صرف را بر نمى‏تابد و آن را مخل تعادل و توازن مى‏داند.
قال العلاء بن زياد الحارثى للامام على عليه‏السلام:يا اميرالمومنين أشوك اليك أخى عاصم بن زياد قال:و ماله؟قال:لبس للعباده و تخلى عن الدنيا قال:على به فلما جاء قال:يا عدى نفسه لقد استهام بك الخبيث أما رحمت أهلك و ولدك؟أترى الله أحل لك الطيبات و هو يكره أن تأخذها؟أنت أهون على الله من ذالك !- خطبه‏ها:200. ?

علاءبن زياد حارثى به امام على عليه‏السلام عرض كرد:يا اميرالمومنين از برادرم عاصم بن زياد به تو شكايت مى‏كند امام فرمود:او را چه مى‏شود؟علاء گفت:جامه پشمين پوشيده و از دنيا بريده است امام فرمود:او را نزد من بياوريد؟چون بياوردندش فرمود اى دشمن حقير خويش شيطان ناپاك خواهد كه تو را گمراه كند.آيا به زن و فرزندت ترحم نمى‏كنى؟پندارى كه خدا چيزهاى نيكو و پاكيزه را بر تو حلال كرده ولى نمى‏خواهد كه از آنها بهره مند گردى؟در نزد خدا از آنچه پندارى پست‏تر هستى.
امام على عليه‏السلام او را اينگونه مورد خطاب قرار مى‏دهد:((اى دشمن حقير خويش))؛ نه به خاطر گناهى كه از او سرزده است بلكه به خاطر گوشه نشينى و ترك دنيا و از اينكه همه وقت خود را صرف عبادت كرده و مقدسترين چيزها يعنى كار و بلاش براى تأمين معاش خانواده را رها كرده است در اينجا نتيجه مى‏گيريم كه در اسلام رهبانيت گوشه نشينى نيست و اين نگرش و برخورد امام دروغهاى دشمنان را كه دين را افيون ملتها مى‏دانند خنثى مى‏كند آنان در اين باره مى‏گويند كه دين بشريت را تخدير مى‏كند و او را مجبور مى‏سازد كه آنچه قسمت اوست بپذيرد و بهشت را به او وعده مى‏دهد اين دشمنان از بعضى از گفتارهاى دينى كه انسان را دعوت مى‏كند كه دنيا را رها سازد و همه هم و غم خود را صرف آن نكند و از آن مى‏خواهد كه دشواريها را تحمل كند سوء استفاده مى‏كنند در حالى كه اين گفتارها درست و بجاست و هيچ تناقضى با گفتارهاى ديگر كه انسان را به جديت و تلاش فرامى خواند ندارد.
فقرزدايى‏
پيش از اين درباره علل و انگيزه‏هاى فقر بر اساس سخنان گهربار اميرالمومنين على عليه‏السلام سخن گفتيم بدون ترديد راه مبارزه با اين پديده از بين بردن علل و انگيزه‏هاى آن است و با الهام از فرموده‏هاى امام عليه‏السلام مى‏توان عوامل ديگرى را بيان كرد كه براى محو و نابودى فقر موثر است اين عوامل را مى‏توان به دودسته تقسيم كرد:1- رهنمودهاى اخلاقى 2- برنامه‏هاى اقتصادى‏
اول:رهنمودهاى اخلاقى كه خود به دو دسته تقسيم مى‏شود:
اول:سفارشهايى به فقرا
1- قناعت:يعنى به بيش از مقدار نيازش طمع نورزد پس اگر مقدارى غذا نيازش را بر طرف مى‏كند و مى‏تواند آن را به دست آورد به همان بسنده كند و طمع ورزيدن به بيش از مقدار نياز خود نوعى فقر است امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد:
مجاوزتك ما يكفيك فقر لا منتهى له،از اندازه و مقدار نياز گذشتن فقرى‏- شرح نهج البلاغه /20/882ح 213. ? بى پايان است طمع ورزيدن به بيش از مقدار نياز در انسان احساس نياز ايجاد مى‏كند و از آنجا كه نمى‏تواند به اين احساس پاسخ مثبت دهد در شمار فقيران قرار مى‏گيرد در حالى كه اگر انسان به ميزان نيازهاى ضروريش اكتفا كند اين امر او را از آنچه در دست ديگران است بى‏نياز مى‏سازد و اين همان قناعت است كه اميرالمومنين عليه‏السلام درباره آن مى‏فرمايد:القناعة كنز لا ينفد؛ قناعت گنجى است پايان ناپذير.- كلمات قصار:467. ?
و يا مال لا ينفذ ثروتى است كه از ميان نرود و كفى بالقناعة ملكا قناعت‏- كلمات قصار:220. ? گونه‏اى پادشاهى است و سئل‏عليه‏السلام عن قول الله عزوجل((فلنحيينه حياةً طيبةً فقال: هى القناعة))- سوره 16:آيه 97 ? - كلمات قصار:221. ?
هنگامى كه از امام عليه‏السلام درباره اين سخن خداى عزوجل پرسيدند: زندگى خوش و پاكيزه‏اى به او خواهيم داد فرمود:اين زندگى خوش و پاكيزه قناعت است.
2- صبر و تحمل:

فقير و تنگدست صبور و بردبار عنصر مثبتى در جامعه به شمار مى‏آيد زيرا وى با صبر و تحمل خود مى‏تواند جهت زندگى اش را از فقر به غنى تغيير دهد و هنگامى كه صبور باشد بر اراده خود مسلط است و قادر خواهد بود از فرصتها استفاده كند و وضعيت زندگيش را بهبود بخشد و زندگى همه‏اش فرصت است امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد:
احتمال الفقر أحسن من احتمال الذل ؛ بار فقر كشيدن بهتر از تن به‏- شرح نهج البلاغه:20/294 ح 364. ? خوارى دادن است‏
3- استقامت و پايدارى:

بسيار اتفاق مى‏افتد كه فقر و تنگدستى انسان را از مسير اصلى بيرون مى‏برد چون تحمل فشارهاى زندگى را ندارد منحرف مى‏شود و فقر او را تا مرز كفر پيش مى‏برد و از اينجاست كه امام عليه‏السلام به فقراء و تنگدستان سفارش مى‏كند؛
لا يكن فقرك كفرا؛ تنگدستى تو تو را به كفر نكشاند.
4- عفت و پاكدامنى:

يعنى اينكه انسان آبرويش را با خواهش از مردم نريزد وگرنه به آن خو مى‏گيرد و اينكار او را از حركت به سوى بهتر شدن باز مى‏دارد اميرالمومنين مى‏فرمايد:
العفاف زينة الفقر؛ پاكدامنى زيور بينوايى است و نيز در توصيف‏- كلمات قصار:65. ? پارسايان مى‏فرمايد:و حاجتهم خفيفة و أنفسهم عفيفة؛ و نيازهايشان‏- خطبه‏ها:184. ? اندك است و نفسهايشان به زيور عفت آراسته است عفت و پاكدامنى نمى‏گذارد كه فقير گناهى مرتكب شود و دست به سرقت بزند و بر اموال مردم دست ببرد در اين باره مى‏فرمايد:
فرض الله...مجانبة السرقة يجابا للعفة؛ خداوند اجتناب از دزدى را براى‏- كلمات قصار:244 ? عفت مردم واجب نمود.
امام عليه‏السلام فقير را وا مى‏دارد تا از تكرار خواهش و درخواست مكرر از مردم بپرهيزيد چون با اينكار ممكن است از بخشش و فضل مردم محروم گردد و اگر روزى ثروتمند هم شود اينكار آثار روحى و اجتماعى بدى در او به جاى خواهد گذاشت امام عليه‏السلام مى‏فرمايد:لا تألف المسأله فيألفك المنع؛ با خواهش خو مگير كه محروميت از بخشش با تو خو مى‏گيرد.- شرح نهج البلاغه:20/213ح 680. ?
5- نكوهش و مذمت دنيا:

دوستى دنيا و در پى دنيا رفتن فقير را به فقرش حساس مى‏كند و بدون آن فقير قانع و راضى است از اميرالمومنين‏عليه‏السلام سخنان زيادى در اين زمينه روايت شده است:
فلتكن الدنيا فى أعينكم أصغر من حثالة القرظ - خطبه‏ها:32. ?

بايد كه دنيا در نظرتان بى مقدارتر باشد از ريزه‏هاى قرظ و لبسس المتجر- قرظ = گونه‏اى درخت است كه برگ آن در دباغى به كار رود. ? أن‏ترى الدنيا لنفسك ثمنا؛ چه بد معامله‏اى است كه خود را به دنيا بفروشى.
فكونوا من أبناء الاخرة و لا تكونوا من انباء الدنيا

شما فرزندان آخرت باشيد نه فرزندان دنيا- خطبه‏ها:42. ?
أوصيكم بالرفض لهذه الدنيا التاركة لكم‏

شما را وصيت مى‏كنم كه اين دنيا را ترك گوييد - خطبه‏ها:98 ?
ايها الناس أنظروا الى الدنيا نظر الزاهدين فيها

به دنيا به همان چشم بنگريد كه زاهدان و روى بر تافتگان از آن در آن مى‏نگرند.- خطبه‏ها:102. ?
واحذركم الدنيا فانها منزل قلعةٍ؛ شما را از دنيا بر حذر مى‏دارم كه سرايى است ناپايدار - خطبه‏ها:112. ?
ثم ان الدنيا دارفناء و غير و عبر؛ دنيا سراى فنا رنج و دگرگونيها و عبرتهاست - خطبه‏ها:113. ?
أن كاب الدنيا لوجهها؛ من دنيا را به دور افكندم.- خطبه‏ها:114. ?
انما أنتم فى هذه الدنيا غرض تنتضل فيه المنايا

شما در اين دنيا به مثابه آماج هستيد و مرگها تيرهاى خود شما مى‏افكنند.- خطبه‏ها:145. ?
و ان السعداء بالدنيا غدا هم الهاربون منها اليوم‏

فرداى قيامت نيكبختان دنيا كسانى هستند كه امروز از آن گريزانند.- خطبه‏ها:214. ?
فاحذروا الدنيا فانها غدارةٌ خدوع؛ دنيا مغرور كننده و فريبنده و نيرنگ باز است - خطبه‏ها:221. ?
و الا تبغيا الدنيا و ان بغتكما؛ در طلب دنيا مباشيد هر چند دنيا شمارا طلب كند - نامه‏ها:47. ?
و من زهد فى الدنيا استهان بالمصيبات هر كس در دنيا پارسايى گزينه تحمل مصيبتها بروى آسان شود.- كلمات قصار:30. ?
أهل الدنيا كركب يسار بهم و هم نيام؛ اهل دنيا چون كارواينانى هستند كه مى‏برندشان و آنها در خواب اند.- كلمات قصار:611. ?
مثل الدنيا كمثل الحية؛ دنيا همانند مار است.- كلمات قصار:115. ?
من أصبح على الدنيا حزينا أصبح لقضاء الله ساخطا

هر كه براى دنيا غمگين گردد بر قضاى خداوندى خشم گرفته است - كلمات قصار 219. ?
فمن طلب الدنيا طلبه الموت، هر كه دنيا را طلب كند مرگ در طلب اوست.- كلمات قصار:423. ?
مقصود از نكوهش دنيا دلبستگى و توجه كامل به آن و غفلت از آخرت است و كسى سزاوار اين نكوهش است كه همه هم و غم خود را صرف دنيإ؛ككگ‏ذ كند ولى دنياى واقعى كه منظور امامان عليهم السلام است دنياى تلاش و كار و دنياى عمل صالح است.
و امام‏عليه‏السلام وقتى كه شنيد مردى دنيا را نكوهش مى‏كند به او فرمود:
ان الدنيا دار صدق لمن صدقها و دار عافية لمن فهم عنها و دار غنى لمن تزود منها و دار موعظة لمن العظ بها

دنيا براى كسى كه گفتارش را راست انگارد سراى راستى است و براى كسى كه حقيقت آن را دريابد سراى عافيت است و براى كسى كه از آن براى آخرتش توشه برگيرد سراى توانگريست و براى كسى كه از آن پندپذيرد سراى اندرز و موعظه است.- خطبه‏ها:126. ?
بدين ترتيب اسلام از مسلمان مى‏خواهد كه براى دنيا تلاش كند زحمت بكشد و خستگى را تحمل كند ولى دنيا مرا همه هم خود قرار ندهد و شعار شخص مسلمان بايد اين فرموده امام عليه‏السلام باشد كه فرمود:
لا تطلب الحياة لتأكل بل اطلب الأكل لتحيا - شرح نهج البلاغه:20/333 ح 824. ?

زندگى را براى خوردن مطلب بلكه بخور تا زندگى كنى.
پس دنيا وسيله است نه هدف و هدف رضايت و خشنودى خداوند سبحان است امام مى‏فرمايد:
الدنيا مطية المومن عليها يرتحل الى ربه فأصلحوا مطاياكم بلغكم الى ربكم دنيا مركب مؤمن است با آن به سوى پروردگارش سفر مى‏كند پس‏- شرح نهج البلاغه:ج 20/173ح 641. ? مركبهايتان را اصلاح كنيد تا شما را به پروردگارتان برساند.
امام‏عليه‏السلام نيز خود زحمت مى‏كشيد و تلاش مى‏كرد و از اين راه مال به دست مى‏آورد و سرمايه شخصى امام بسيار بود و روايت شده است كه ايشان با اموال خود هزار بنده را خريد و در راه خدا آزادشان ساخت.- حرعاملى:وسايل الشيعه 2416. ?
اين دليلى بر حجم ثروت و بى نيازى ايشان است و ايشان اين ثروت را از كسى به عنوان هديه نگرفته است بلكه همه با دسترنج و عرق پيشانى فراهم آورده ولى عليرغم اين ثروت زياد امام عليه‏السلام چنانكه خود مى‏فرمايد از پوشاك دنيا به دو جامه كهنه و از خوراك دنيا به دو قرص نان اكتفا كرد. و چون فقرا مى‏زيست و گويى كه خود يكى از آنان است و بدين‏- نامه‏ها:45. ? ترتيب دنيا در نظر امام عليه‏السلام وسيله بود و نه هدف.


next page

fehrest page

back page