مجموعه اقدماتى است كه دولتها براى پشتيبانى از روند توليد انجام مىدهند اجران اين سياست به چند فعاليت ضرورى وابسته است:
1- تشويق به توليد: قرآن كريم نيز دعوت به توليد مىكند و به سعى و تلاش تأكيد مىورزد و اعلام مىكند كه انسان نتيجه تلاش و سعى خود را خود هدر مىدهد و بزرگان دين نيز به روش قرآن روى توليد تأكيد مىورزند و به آن اهميت ويژهاى مىدهند و امام على عليهالسلام نيز همگان را به كار و توليد فرا مىخواند و مىفرمايد:لا يدرك الحق الا بالجد حق جز در سايه كوشش فرا چنگ نيايد و نيز مىفرمايد:
والحرفة مع العفة خير من الغنى مع الفجور
پيشه ورى با پارسائى به از توانگرى آلوده به گناه و يا:لا يعدم الصبور الظفر و ان طال به الزمان، مرد شكيبا پيروزى را از دست ندهد هر چند روزگارانى سخت بر او بگذرد.
امام على عليهالسلام تنها امت را به اين كار فرا نمىخواند بلكه از كار گزارانش مىخواهد تا از اين شيوه پيروى كنند و به مالك اشتر مىفرمايد:
وليكن نظرك فى عمارة الارض أبلغ من نظرك فى استجلاب الخراج .
ولى بايد بيش از تحصيل خراج در انديشه آبادانى زمين باشى
پس بايد به توليد اولويت داد و دولت اسلامى موظف است پيش از آنكه مالياتى را بر توليد كنندگان مقرر دارد زمينهها و منابع توليد را فراهم آورد زيرا ماليات خواستن پيش از آبادانى زمين كشور را ويران مىكند و مردم را از پاى در مىآورد و هر دولتى چنين كند عمر پايدارى نخواهد داشت.
2- حمايت از توليد كنندگان:كشاورز،صنعتگر،تاجر هر يك به نوبه خود توليد كنندهاند و همگى به حمايت دولت نيازمندند. زيرا همانطور كه با مشكل مالى مواجه مىشوند به مشكلات روحى نيز دچار مىشوند، پس مىبايد به امورشان رسيدگى كرد و بر كارشان نظارت كرد تا حركت توليد استمرار يابد و اين نكته در سخنان امام عليهالسلام به مالك نيز آمده است آنگاه كه او را به رسيدگى امور خرجگزاران و تاجران و صنعتگران سفارش مىكند كه پيش از اين فراوان بدان اشاره كرديم و در اينجا مجال تكرار آن نيست.
3- حمايت توليد از فشارهاى سرمايه:كه مىتوان با برداشتن بهره سرمايه لازم را از طريق صندوق قرض الحسنه و بدون اخذ بهره در اختيار توليد كننده قرار داد.
4- قانونمند كردن پيمانها و قراردادهايى كه هم سرمايه را تامين مىكند و هم فرصتهاى كار را فراهم مىآورد مانند:پيمان مضاربه،مساقات و مزارعه و ديگر پيمانهايى كه نقش مهمى را در توليد ايفا مىكنند و مىتوان ضمن لايحههايى قانونى لوازم و شرايط آن را تامين كرد؛ اين پيمانها و قراردادها مجموعه قوانينى را تشكيل مىدهند كه مىتوانند در پيشبرد حركت اقتصادى جامعه موثر باشند.
امام عليهالسلام در اين موارد موضعگيرى روشنى دارند و ربا را تحريم مىكنند و بر اجراى اين پيمانهاى اقتصادى پافشارى مىكنند و خود اولين كسى هستند كه به اين پيمانها و قراردادها عمل مىكنند.
بسيارى از تئورهاى پوياى اقتصادى به علت ضعف اجرايى در عمل دچار تزلزل مىشود و بدون نظارت و بازرسى دقيق هيچ سياست اقتصادى نمىتواند در اجرا و عمل موفق باشد امام على عليهالسلام در اين مورد بسيار سختگير بودند خود با نظارت و بازرسى دقيق كارهاى مردم در بازار و نيز عملكرد كارگزارانش شخصا به اجراى اين سياست مىپرداختند.
1- امام على عليهالسلام شخصا اوضاع بازار را زير نظر داشتند تا از نزديك شاهد جريانهايى باشند كه در بازار مىگذرد نرخها را بررسى مىكردند و بر معاملاتى كه بين مشترى و فروشنده در جريان بود نظارت مىكردند از مختار تمار كه مردى از اهالى بصره بود نقل شده است كه مىگفت:من شبها را در مسجد مىخوابيدم و در آن حوالى قضاى حاجت مىكردم و نان را از بقال تهيه مىكردم روزى به ديدن گوشهاى از بازار كوفه بيرون رفتم ناگهان صدايى مرا به خود كه مىگفت:اى فلان جامهات را بالا ببر كه هم لباست پاكتر است و هم به تقواى الهى نزديكتر. پرسيدم اين كيست؟گفتند:او امير المومنين على بن ابى طالب است.او در حالى كه به طرف بازار شتران در حركت بود بدنبالش براه افتادم وقتى بدانجا رسيد در وسط بازار ايستاد و فرمود:
يا معشر التجار اياكم و اليمين الفاجرة فانها تنفق السلعة و تمحق البركة
اى گروه تاجران مبادا سوگند دروغ بر زبان رانيد كه آن كالا را تباه كند و بركت را ببرد سپس به بازار پارچه رفت ناگهان به مردى خوش سيما برخورد به او فرمود:اى فلان آيا دو جامه به پنج درهم دارى؟ مرد از جا پريد و پاسخ داد بلى يا اميرالمومنين وقتى فروشنده او را شناخت امام از آنجا رفت و در جلوى فروشنده جوانى ايستاد و به او فرمود:آيا دو جامه به پنج درهم دارى؟ جوان گفت:من دو جامه دارم كه يكى از ديگرى بهتر است يكى دو درهم و ديگرى سه درهم فرمود:هر دو را بياور سپس به قنبر گفت:آن جامه را كه سه درهم است بگير.
از ابو جعفر عليهالسلام روايت شده است كه فرمود:على عليهالسلام هر روز تازيانه بر دوش در يكايك بازارهاى كوفه قدم مىزد اين تازيانه جفت بود و((سبيعه))نام داست امام عليهالسلام در تك تك بازارها مىايستاد و فرياد بر مىآورد:
يا معشر التجار قدموا الاستخارة و تبركوا بالسهولة و اقتربوا من المبتاعين و تزينوا بالعلم و تناهوا عن الكذب واليمين و تجافوا عن الظلم و أنصفوا لمظلومين
و لا تقربوا الربا و أفوا الكيل و الميزان و لا تبخسوا الناس اشياءهم و لإ؛شش! تعثوا فى الارض مفسدين
اى گروه تاجران طلب خير را جلو اندازيد به خريداران نزديك شوند به حلم آراسته گرديد از دروغ و سوگند دورى كنيد از ستم دست بداريد به مظلومان انصاف دهيد و به ربا نزديك نشويد و پيمانه و ترازو را تمام بپردازيد به مردم كم ندهيد و بى باكانه در زمين فساد مكنيد.
و در همه بازارهاى كوفه دور مىزد و سپس مىفرمود.
تفنى اللذائد فمن نال صفوتها من الحرام و يبقى الاثم و العار
تبقى عواقب سوء فى مغبتها لا خير فى لذة من بعدها النار
لذتها و خوشيها بگذرد و هر كس به لذت حرام دست يابد گناه و ننگ برايش باقى ماند.
عواقب بدى در پايان لذتها براى او باقى ماند و در لذتى كه آتش بدنبال آورد خير نيست.
2- امام بر كارگزارانش نظارت و حسابرسى دقيقى داشتند و به خاطر يك درهم يا يك كار كوچك آنان را مواخذه مىكردند از اين رو وقتى عثمان بن حنيف در مهمانى يكى از ثروتمندان حاضر مىشود امام براى او نامهاى عتابآميز مىنويسد:
فاتق الله يابن حنيف و لتكفف أقراصك ليكون من النار خلاصك
پس اى پسر حنيف از خدا بترس به همان چند قرص نان اكتفا كن تا از آتش رهايى يابى و به زياد بن ابيه چنين فرمود:
فدع الاسراف مقتصدا و اذكر فى اليوم غدا و أمسك من المال بقدر ضرورتك و قدم الفضل ليوم حاجتك أتر جوا أن يعطيك الله أجر المتواضعين و أنت عنده من المتكبرين و تطمع و أنت متمرغ فى النعيم يمنعه الضعيف و الارملة أن يوجب لك ثواب المتصدقين
از زياده روى بپرهيز و ميانه روى پيشه كن امروز به فكر فردايت باش از مال به قدر نيازت نگه دار و آنچه افزون آيد پيشاپيش براى روزى كه بدان نيازمند گردى روانه دار آيا اميد آن دارى كه خداوندت پاداش متواضعان دهد در حالى كه در نزد او از متكبران هستى؟آيا در حالى كه خود در ناز و نعمت فرو رفتهاى و آن را از ناتوانان و بيوه زنان دريغ مىدارى طمع در آن بستهاى كه ثواب صدقه دهندگانت دهند؟
ونيز به او فرمود:
و انى أقسم بالله قسما صادقا لان بلغنى انك خنت من فى المسلمين شيئا صغيرا أوكبيرا لا شدن عليك شدة تدعك قليل الوفر ثقيل الظهر ضئيل الامر والسلام .
به خدا سوگند مىخورم سوگندى راست كه اگر به من خبر رسد كه در غنايم مسلمانان به اندك يا بسيار خيانت كردهاى چنان بر تو سخت گيرم كه كم مايه مانى و بار هزينه عيال بر دوشت سنگينى كند و حقير و خوار شوى و السلام
از سخنان او به علاءبن زياد حارتى است وقتى كه گستردگى خانهاش را ديد به او فرمود:
ما كنت تصنع بسعة هذه الدار فى الدنيا و أنت اليها فى الاخرة كنت أحوج
سرايى به اين فراخى در دنيا به چه كارت مىآيد و حال آنكه در آخرت نيازت بدان بيشتر است و نيز به يكى از كارگزارانش نوشت:
اما بعد فقد بلغنى عنك أمر ان كنت فعلته فقد أسخطت ربك و عصيت امامك و أخزيت أمانتك بلغنى أنك جردت الارض فأخذت ما تحت قدميك و أكلت ما تحت يديك فارفع الى حسابك و أعلم أن حساب الله أعظم من حساب الناس و السلام
از تو خبرى به من رسيد اگر جنان باشد كه خبر دادهاند پروردگارت را خشمگين ساختهاى و بر امام خود عصيان ورزيدهاى و امانت را هوار و بيمقدار شمردهاى مرا خبر دادهاند كه زمين از محصول عارى كردهاى و هر چه در زير پايت بوده برگرفتهاى و هر چه بدستت آمده خوردهاى حساب خود را نزد من بفرست و بدان كه حساب كشيدن خدا از حساب كشيدن آدميان شديدتر است.
و بدين ترتيب اميرالمومنينعليهالسلام از كارگزارانش در مقابل هر چيز كوچك و بزرگ حساب مىكشيد و بر كارهايشان نظارت مىكرد و آنان نيز به سفارشهاى حضرت پايبند بودند و سر سوزنى از دستورات و رهنمودهايش سر پيچى نمىكردند و به خاطر چنين برخورد و رفتارى بود كه كارگزارنى شايسته و بى نظير تربيت كرد كه در چنين كار دشوارى يارگير او بودند و بدون ترديد وجود يك ساختار ادارى سازمان يافته و مديران منضبط تأثير بسزائى در اجراى سياستهاى اقتصادى دارد.
گاهى سياست اقتصادى در اثر نداشتن مديران اجرايى متعهد و آگاه با شكست روبرو مىشود و شايد يكى از علتهاى شكست سياستهاى اقتصادى و برنامههاى توسعه در جهان سوم وجود مديرانى ضعيف باشد كه از آموزشهاى لازم برخوردار نيستند،انضباط دارى ندارند و در نتيجه در جهت عكس اين سياستها و برنامهها حركت مىكنند.
فقر غمبارترين مصيبتى است كه در زندگى دامنگير انسان شده است تلاشهاى بشريت در طول تاريخ دست به دست هم داد تا اين آفت را ريشه كن كند ولى على رغم اين تلاشها و كوششها ريشه كن نشد و همچنان باقى ماند و تا به امروز قربانيان زيادى را از جامعه بشريت در كام خود فرو برده است.
خداوند سبحان پيامبران و رسولان را با معجزههاى روشنى برانگيخت كه درمان رذليت اجتماعى را با خود داشتند ولى هميشه اين فرستادگان الهى با دسيسهها و توطئههاى ثروتمندان روبرو شدند كه در آغاز صف دشمنى با انبياء و رسالتشان حركت مىكردند.
اسلام كه آخرين پيام آسمانى به زمينيان است با خود شيوه و راه استوارى را براى زندگى آورد كه حل همه دشواريهاى بشريت - و در رأس آن - فقر را تضمين كرده و پايههاى درستى را براى ساختار نظام اقتصادى قرار داده است كه همه وسايل سعادت آسايش و پيشرفت را با خود دارد و همزمان براى رويارويى با خطرات موانعى را براى جلوگيرى از نفوذ آسيبهاى اقتصادى به جامعه اسلامى پيش بينى كرده است خطراتى كه منشأ اصلى آن بيماريهاى اقتصادى چون ثروتمندى تبذير بخل ربا و احتكار است كه منشأ روحى و اجتماعى دارد.
امام على عليهالسلام وقتى زمام حكومت را بدست گرفت كه فقر در نتيجه تجمع ثروت نزد طبقه خاصى از بنى اميه در دوران خلافت عثمان به اوج خود رسيده بود و اين امر باعث گرديد كه شكاف عميقى ميان دو طبقه ثروتمندان و تهيدستان به وجود آيد از اين رو مسئوليت سنگينى در ريشه كن كردن اين بيمارى جانكاه بر دوش امام عليهالسلام افتاد و نهايت تلاش خود را صرف كرد تا جامعه اسلامى را به مرز عدالت اسلامى برساند كه در زمان پيامبر(ص) حمكفرما بود لذا مىبينيم كه امام عليهالسلام همه توان خود را در قول و عمل بسيج مىكند تا با اسباب و علل فقر مبارزه كند و شيوه جاودانهاى را براى برپايى جامعهاى عادل پى ريزى كرد كه در آن فقير با غنى برابر بود و حد غنى با تواضع به فقير نزديك مىشد و فقير با عزت نفس خود را به حد غنى بالا مىبرد.
شيوه امام عليهالسلام از دو جهت قابل بررسى است نخست مىتوان سيره عملى امام را بررسى كرد سپس به بحث و بررسى دستورات رهنمودها مواعظ و نصايحى كه امام عليهالسلام به منظور دور كردن امت اسلامى از اين پديده ناميمون بر زبان جارى مىساخت.
از آنجا كه تحقيق ما پيرامون كلام اميرالمومنين على عليهالسلام است لذا به بررسى سخنان حضرت كه پديده فقر از زواياى مختلف مورد بررسى قرار داده است بسنده مىكنيم:
اول:اهميت پديده فقر دوم:علل فقر سوم:درمان فقر كه به دو موضوع تقسيم مىشود:
درمان اخلاقى،درمان اجتماعى چهارم:چگونگى پيشگيرى از فقر
كلمه فقر از فقار(= مهرههاى پشت) گرفته شده است فقير - چنانكه در صحاح الغه آمده است - به كسى اطلاق مىگردد كه مهرههاى پشتش زير بار گرفتاريهاى ناشى از فقر(= تنگدستى) شكسته باشد.
در دايرةالمعارفها معنى اصطلاحى فقير اينگونه آمده است:كسى كه نتواند خود و خانوادهاش را از نظر مالى اداره كند و نيازمند مردم باشد.
در اصطلاح فقى فقير كسى است كه از عهده تأمين هزينه ساليانهاش بر نيايد يا كسى كه در آمدش از يكى از حد نصابهاى زكات كمتر باشد. هزينه ساليانش شامل تامين خوراك،پوشاك،مسكن،سفر و درمان بيمارى براى خود و خانوادهاش و يا خريد هدايا در صورتى كه لازم باشد مىگردد.
حد نصابهاى زكات عبارت است از:بيست دينار يا دويست درهم يا چهل گوسفند يا پنج بار شتر غله.
سيورى در كنز العرفان تاكيد كرده است كه معنى اولى كه محقق حلى درباره فقير ذكر كرده عبارت است از:
نداشتن مخارج يك سال خود و خانواده.
فقر در سخنان امام على عليهالسلام پديده زشت اجتماعى است كه امام آن را به پستترين صفتها توصيف مىكند صفتهايى واقعى كه ماهيت و ابعاد زشت آن را بر بشريت منعكس مىكند حال در اين سخنان امام تامل مىكنيم:
1- الفقر الموت الاكبر، تنگدستى مرگ بزرگتر است اين كلام از باب تشبيه نيست بلكه حقيقتى تلخ است فقر خود مرگ است زيرا زندگى براى انسان فقير معنى ندارد چه خداوند انسان را آفريده است تا در اين دنيا سعادتمند شود نه يك عمر را به بدبختى بگذراند و در همين مفهوم امام مىفرمايد:
والفقير خير من الفقر قبر(= مردن) بهتر از فقر و ندارى است.
2- چ يخرس الفطن عن حاجته فقر زيرك را از بيان نيازش ناتوان سازد.
فقر قدرت و توان برخوردهاى اجتماعى را از انسان مىگيرد و فقير جرأت دادوستد را از دست مىدهد و به انسان بى ارادهاى تبديل نى شود كه قدرت انجام هيچ كارى را ندارد، حتى اگر از سلامت جسمانى برخوردار باشد و از نظر روحى و روانى اين همان صوت اكبر(= مرگ بزرگتر) است كه امام اميرالمومنين عليهالسلام از فقر تعبير مىكنند.
به صورت ديگرى نيز روايت شده است:الفقر يخرس الفطن عن حجته، تنگدستى زبان زيرك را از حجتش بر كند.
فقر انسان را از توان علمىاش تهى سازد حتى اگر شخص از دانشهاى مختلف بهرهمند باشد بطوريكه او را به شخصى منزوى و درون گرا بدل مىكند كه قدرت اظهار نظر و استدلال ندارد همچنين انسان را از شجاعت كه در زندگى روزمره علمى و اجتماعى بدان نيازمند است تهى مىسازد.
3-
يا بنى انى أخاف عليك الفقر فاستعذ بالله منه فان الفقر منقصة للدين مدهشة للعقل داعية للمقت
اى فرزند بيم دارم كه تو فقير شوى پس به خدا پناه ببر از فقر زيرا فقر سبب نقص در دين و سرگردانى عقل و ايجاد كننده دشمنى است.
فقر نه تنها بر رفتار اجتماعى انسان فقير اثر مىگذارد بلكه آثار بدى بر دين و عقل انسان بر جاى مىنهد پس اگر اين دو سرمايه مهم از او گرفته شود از نظر اجتماعى فرو مىپاشد و به عنصرى نا مطلوب و بيهوده در جامعه بدل مىشود.
فقر گامى بلند به سوى مرگ است چون فقير تعادل خود را به سبب نياز از دست مىدهد پس دين و عقلش دچار نقصان مىگردد تا آنجا كه در معرض سقوط در پرتگاه گمراهى قرار مىگيرد و هر چه فقر و نياز آنان زيادتر شود او به سرنوشت مصيبت بارش - يعنى كفر- نزديكتر مىشود اين فقر است از ديدگاه امام عليهالسلام يعنى خطرناكترين بيمارى كه جامعه را تهديد مىكند فقر رذيلت اجتماعى است و موجب كفر و نقصان در انسان است همه چيز در مقابلش كوچك است امام امير المومنين على عليهالسلام اين پديده اجتماعى را با سخنانى ناپسند توصيف كرده است به همين سبب از آغاز پذيرش زمامدارى حكومت اسلامى با جديت تمام براى ريشه كن كردن فقر آستين بالا مىزند و درست بر خلاف تصور دانشمندان غربى و مقلدان شرقى آنها كه مىگويند دين انسان را به فقر و نادارى تشويق مىكند.
دانشمند غربى توويكو در كتابش به نام((اكاذيب))مىگويد:
هر چه روحانيون مردم فقير را به درجات آخرت بشارت دهند فقر را در نظر مردم محبوب مىكنند )).چه كسى گفته است كه دين فقر را در ديده مردم محبوب مىكند؟
پس اگر اين واقعيت دين مسيحيت است اسلام از چنين تهمتهايى بدور است و اين گفتارهاى امام گواه صادق است آرى احاديث و گفتارهاى است كه فقير را به شكيبايى مىخواند تا تعادل خود را از دست ندهد ولى از او نمىخواهد كه فقير باقى بماند بلكه به عكس با اصرار از او مىخواهد كه به سوى ثروت و بىنيازى قدم بردارد.