next page

fehrest page

مقدمه
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
الحمدالله على جماله و جلاله و الصلوه و السلام على محمد و آله . به استحضار عموم اهل ايمان و محبان اهل بيت عصمت و معادن حكمت مى رساند كتاب حاضر تحت عنوان (آئينه ايزد نما فاطمه زهرا سلام الله عليها ) كه به منظور توسل و بذل عنايت حضرت فاطمه زهرا مرآت تام اسماء و صفات خداى يكتا مرقوم شده است ، بحمدالله مشمول لطف و عنايت آن حضرت واقع و حاجت مورد نظر برآورده گرديد. اميد آنكه خداوند متعال به حق محمد و آل ، حاجات مشروعه جميع حاجتمندان را با توسل به آن مظهر جمال و جلال ذات ذوالجلال روا و مرضاى عموم مسلمين و مؤ منين و محبين اين خاندان جليل را عاجلا شفا و سعادت دنيا و آخرت ما را در پناه آن مليكه ملك و و ملكوت تامين و تضمين بفرمايد و ما را در حشر اكبر مشمول شفاعت آن وليه الله شفيعه محشر آن وليه الله شفيعه محشر فاطمه زهراى اطهر دختر والاگهر پيغمبر خاتم صلى الله عليه و آله و سلم قرار دهد
و سايه دخت حضرت ختمى مرتبت را در نظامين و نشاتين دنيا و آخرت بر سر قاطبه اهل اسلام و ايمان بالاخص ملت ايران مستدام بدارد.
آنچه لازم به تذكر است اين است كه اين كتاب در عين اينكه در مقام معرفى حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها مى باشد، متضمن بيان حقايق و لطائف و اشارات و اسرار بسيارى نيز است كه مطلوب عشاق حقايق است .
آنكس است اهل بشارت كه اشارت داند
نكته ها هست بسى محرم اسرار كجاست
انتظار مى رود از خوانندگان محترم كه با دقت نظر و توجه تام به نكات آن عنايت فرمايند و سراسر اين رساله را مورد مطالعه قرار دهند. ناگفته نماند نظر به اينكه حالت كسالت و بيمارى اين نگارنده اجازه بيشترى براى دقت در تصحيح اغلاط چاپى آن را به اينجانب نداده است ، لذا تشكر و التماس ‍ دعا از خواننده مكرم تقاضا مى نمايد كه از تصحيح آن دريغ نفرمايند، اميد است عندالله ماءجور باشند.
واسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تهران - الاحقر محمدرضا الربانى
سر آغاز
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
الحمدالله رب العالمين و الصلوه و السلام على من كان نبينا و آدم بين الماء و الطين محمد اشرف الاولين و الاخرين و خاتم السفراء و المرسلين و على آله الطاهرين و عترته المعصومين سيما على الجوهره القدسيه فى تعين الانسيه صوره نفس الكليه جواد العالم العقليه بضعه الحقيقه النبويه مطلع الانوار العلويه عين عيون الاسرار الفاطميه المنجيه محبيها عن النار ثمره شجره اليقين سيده نساء العالمين المعروفه بالقدر المجهوله بالقبر قره عين الرسوال الزهرا البتول عليها الصلوه والسلام :
جوهر القدس من الكنز الخفى
بدت فاءبدت عاليات الاحرف
و قد تجلى من سماء العظمه
من عالم الاسماء اسمى كلمه
بل هى ام الكلمات الحكمه
فى غيب ذاتها نكات مبهمه
ام ائمه العقول الغربل
ام ابيها و هو علته العلل
روح النبى فى عظيم المنزلته
و فى الكفاء كفو من لا كفوله
تمثلت رقيقته الوجود
لطيفه جلت عن الشهود
تطورت فى افضل الاطوار
نتيجه الادوار والاكوار
تصورت حقيقه الكمال
بصوره بديعته الجمال
فانها الحوراء فى النزول
و فى الصعود محور العقول
فانها قطب رحى الوجود
فى قوسى النزول و الصعود
و ليس فى محيط تلكه الدائره
مدارها الاعظم الا الطاهره
مصونه عن كل رسم و سمه
مرموزه فى الصحف المكرمه
صديقه لا مثلها صديقه
تفرغ بالصدق عن الحقيقته
بدا بذالك الوجود الزهرا
سر ظهور الحق فى المظاهر
هى البتول الطهر و العذراء
كمريم الطهر و لا سواء
فانها سيده النساء
و مريم الكبرى بلاخفاء
فى افق المجد هى الزهراء
للشمس من زهرتها الضياء
بل هى نور عالم الانوار
و مطلع الشموس و الاقمار
رضيعه الوحى من الجليل
حليفه محكم التنزيل
مفطومه من زلل الهواء
معصومه عن و صمه الخطاء
معربه بالستر و الحياء
عن غيب ذات بارى الاشياء
راضيه بكل ما قضى القضاء
بما يضيق عنه واسع الفضاء
زكيه من وصمه القيود
فهى غنيه عن الحدود
يا قبله الارواح و العقول
و كعبه الشهود والوصول
يادره العصمه والو لايه
من صدف الحكمه و العنايه
تهنيته سيدالرسل بها
لك الهنايا سيد الوجود
فى نشئات الغيب و الشهود
بمن تعالى شهاءنها عن مثل
كيف و لا تكرار فى التجلى
لك الهنا يا سيد البريه
با عظم المواهب السنيه
اتاك طاووس رياض القدس
بنفحه من نفحات الانس
من جنه الصفات و الاسماء
جلت عن المديح و الثناء
اين اشعار در ربار كه به برخى از آن اقتصار ورزيديم ناظم آن نابغته الدهر فيلسوف الزمن و فقيه الامه مرحوم آيت الله العضمى حاج شيخ محمد حسين اصفحانى قدس سره السبحانى مشتهر بعلامه كمپانى است كه اين بزرگوار از اساتيد مرحوم آيتين علمين آقاى خوئى و آقاى ميلانى اعلى الله مقامها به شمار مى رود.
اين علم ربانى را تاءليفات و تصنيفات بسيارى است كه از جمله حاشيه اى بر كفايه الاصول مرحوم آيت الله الكبرى آخوند ملا محمد كاظم خراسانى رحمه الله عليه و نيز كتاب تحفه الحكيم كه منظمومه ايست در حكمت متعاليه و رسائل ديگر كه درود بر روح پرفتوحش باد.
اشراق اول : در بيان اينكه وجود مقدس حضرت فاطمه زهرا ص مختار و برگزيدهپروردگار از ميان قاطبه بانوان جهان است
مقدمه
شكى نيست كه خداى حكيم را در نظام وجود اعم از نظام تكوين و نظام تشريع مختارات و منتخبات و برگزيده هائى است كه همه بر طبق حكمت و مصلحت و مبانى نفس الامريه است و همه بر ملاك فضيلت و شرافت است و رعايت انتخاب اشرف فالاشرف و افضل فالافضل در تعين و تحقق آنها گرديده است و اين قانون حكيمانه در تمام نظام وجود و ايجاد و در كل نظام تكوين و تشريع جارى است و نظام اتقن كيانى از نظام
احسن اسمائى ربانى سرچشمه گرفته است .
فالكل من نظامه الكيانى
ينشاء من نظامه الربانى :
مختارات و منتخبات الهى در نظام احسن اقتن و در ميان مخلوقات اعم از مبدعات و منشاءت و مخترعات چه در نظام تكوين و چه در نظام تشريع بسيار و بيرون از حد و شمار است و براى رعايت اختصار به برخى از آن مختارات اشاره مى شود.
مختار و برگزيده پروردگار از ميان اسماء خود، اسم (((على ))) است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان صفات خود، صفت رحمت است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان عقول ، عقل اول است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان نفوس ، نفس كليه الهيه است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان ملائك (مهيمين ) است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان ممالك هستى ، كشور بهشت است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان اشربه بهشتى ، شراب تسنيم است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان انهار بهشتى ، نهر كوثر است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان احجار، حجرالاسود است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان بيوت سماوى ، بيت المعمور است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان بيوت ارضى ، كعبه معظمه است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان مراكب سماوى ، براق است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان كواكب ، شمس است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان صور، صورت انسانيه است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان اعضاء انسانى ، قلب است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان ارادات ، نيت است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان خلقها (خلق عظيم ) است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان اعداد، تسعه و تسعين است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان طرق و سبل ، صراط مستقيم است مختار و برگزيده پروردگار از ميان اعمال ، فرائض است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان احوال ، مقام رضا است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان اديان ، دين اسلام است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان اركان ، دين نماز است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان نواميس ، شريعت محمديه است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان فضائل ، ايمان است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان معارف معرفه الله است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان اصول اعتقاديه ، اصل توحيد است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان اثنيه ، صلوات است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان اذكار (لا الله اله الله ) است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان كتب آسمانى ، قرآن است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان سور قرآنيه ، سوره ياسين است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان قصار المفصل ، سوره توحيد است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان آيات قرآنيه آيه الكرسى است مختار و برگزيده پروردگار از ميان شهور، شهر رمضان است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان ايام اسبوع ، يوم الجمعه است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان ليالى ، ليله القدر است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان اوقات ، وقت سحر است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان قرون ، قرن نبى الختمى (ص ) است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان اعصار، عصر ظهور المهدى (عج ) است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان انبياء، حضرت محمد (ص ) خاتم الانبياء است
مختار و برگزيده پروردگار از ميان خلفا و اوصياء انبياء و مرسلين ، خلفاء و اوصياء حضرت خاتم النبين است كه عدد آنها دوازده نفر و اول ايشان حضرت اميرالمؤ منين على بن ابيطالب و آخر ايشان ولى عصر بقيه الله حضرت مهدى حجه بن الحسن العسگرى صلوات عليهم است . الذى بيمنه رزق الورى و بوجوده ثبتت الارض والسماء
مختار و برگزيده پروردگار از ميان نساء و بانوان جهان ، ملكه ملك و ملكوت ام الائمه دختر والا گهر پيغمبر خاتم (ص ) حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها سيده نساء العالمين من الاولين و الاخرين است .
در عرصه دو گيتى از آشكار و پنهان
زيباترين بديعى كآمد ز فيض سبحان
زيباترين اشياء فرخترين اعيان
از هر چه هست پيدا وز هر چه هست پنهان
از مرغها هزار است وز فصلها بهار است
از عضوهاست ديده وز عرقهاست شريان
از طيبهاست عنبر وز زيبهاست افسر
وز نهرهاست كوثر وز نوعهاست انسان
از سنگها دل دوست وز عيشها غم اوست
وز تيغهاست ابر و وز دشنه هاست مژگان
از عقلهاست اول وز نفسهاست قدسى
وز نغمه هاست قرآن وز خلقهاست احسان
از پيكهاست جبريل وز مژده هاست بعثت
از اصلهاست توحيد وز فضلهاست ايمان
از شهرها مدينه وز انبياء محمد(ص )
وز شاخه هاست طوبى وز باغهاست رضوان
از اولياست حيدر مثلش نزاد مادر
باشد كلام ناطق يا روح و جان قرآن
از بانوان علم زهراست برگزيده
زان سيده نساء است اندر جهان امكان
او منبع فضائل او مجمع محاسن
او مخزن فيوضات مجلاى ذات يزدان
او مادر ائمه او كوثر محمد (ص )
اعطائى الهى آمدبه نص قرآن
(ربانى ) ارشفيعت زهرا بود به محضر
اين از عنايت اوست با جمله محبان
يا فاطمه الزهرا يا بنت محمد (ص ) يا قره عين الرسول يا سيدتنا و مولاتنا انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بك الى الله و قدمناك بين يدى جاجاتنا يا وجيه عندالله اشفعى لنا عندالله .
اشراق دوم : بيان نسب ملكه ملك و ملكوت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها
بس در رفعت شاءن و مقام والاى نسبى حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها و على ابيها و بعلها و بنيها، كه دخت اول شخص عالم امكان است و اثر روحانى و جسمانى حضرت خاتم انبياء و سرور اصفياء همان اثر صادر نخستين و اولين جلوه رب العالمين . فاطمه زهرا سلام الله عليها دختر كسى است كه در نظام وجود از غيب و شهود بالادست او در مرتبه و مقام كسى نيست ، مگر ذات واجب الوجود. او دختر شخصى است كه اشرف الاولين والاخرين و رحمه للعالمين و خاتم الانبياء و المرسلين است : بتصريح نص ‍ قرآن لقوله تعالى (و ما ارسلناك الارحمه للعالمين )
آيه 107 سوره انبياء و نيز (و لكن رسول الله و خاتم النبين )
از آيه 40 سوره احزاب : بزرگان از اكابر و اعاظم عرفاى شامخين در تعريف خاتم گفته اند (الخاتم من ختم المراتب باسرها و بلغ نهايته الكمال )
زين سبب خاتم شده است او كه بجود
مثل او نى بود و نى خواهند بود
حق مر او را برگزيد از اين و آن
رحمه للعالمينش كرد از آن
مظهر عشق حق و مجبوب حق
برده از كروبيان جمله سبق
براهين عقليه و نقليه اين واقعيت را ثابت نموده كه سكه تعين ام التعين ختمى جمعى كمالى منحصرا بنام آن حضرت زده شده و خداى حكيم آن بزرگوار را بر تبه خاتميت سرافراز و او را از ميان كل ماسوا برگزيده و مقام شامخ خاتميت را به آن حضرت عطا و مرحمت نموده است :
هر ماده اى كه قابل اين گوهر گرانمايه نيست آيا نمى بينى كه خداى جهان آفرين كه بر كلك او بيكران آفرين از بسيارى از جماد اندكى را نبات و از بسيارى از نبات اندكى را حيوان و از بسيارى از حيوان اندكى را انسان نمود؟ يعنى نباتى كه در طريق وجود خود حيوان است و حيوانى كه در صراط وجود خود انسان است و از بسيارى اناس اندكى را عاقل و از بسيارى عقلاء اندكى را مسلم و از بسيارى مسلمين اندكى را مومن و از مؤ منين اندكى را عابد و از عابدين اندكى را زاهد و از زاهدين اندكى را عالم و از عالمين اندكى را فقيه و از فقها اندكى را حكيم و از حكما اندكى را عارف و از عرفاء اندكى را ولى و از اولياء اندكى را عارف و از عرفاء اندكى را اولوالعزم و از اولوالعزم يكى را خاتم آفريد پس در نظام كل اشرف مخلوقات و افضل مصنوعات حضرت خاتم النبياء و سرور اصفياء محمد مصطفى عليه و آله آلاف التحيه و الثناء است كه فاتح است در قوس نزول و خاتم است در قوس صعود :
اى كائنات را بوجود تو افتخار
اى بيش ز آفرينش و كم ز آفريدگار
(تو فاتح وجود و تو هم خاتم وجود
ختم كمال در تو نموده است كردگار )
(عالم ز فيض هستى تو پديدار آمده
پس كائنات را بوجود تو افتخار)
ما ضمن رساله (جلوه ربانى در اثبات خاتميت ) علاوه بر آيات قرآنيه و اخبار و احاديث و خطب صادره از مقام عصمت و معادن حكمت نيز از طريق برهان :ده برهان و دليل عقلى بر اثبات خاتميت نبى اكرم و رسول خاتم حضرت محمد مصطفى صلى الله عليه و آله و سلم اقامه نموده ايم كه فهرست آن براهين به قرار زيل است :
برهان اول از طريق لزوم مظهر جامع
برهان دوم از طريق لزوم انتهاى سير صعودى
برهان سوم از طريق لزوم تكميل فيض الهى
برهان چهارم از طريق تطابق نظامين
برهان پنجم از طريق اسفار اربعه
برهان ششم از طريق قاعده امكان اشرف
برهان هفتم از طريق قاده امكان اخس
برهان هشتم از طرق برهان لزوم قانون تام و اتم آسمانى
برهان نهم از طريق برهان لزوم رابط بين خالق و مخلوق
برهان دهم از طريق قاعده وجوب لطف بطريق اولى ، چه خاتم مكمل دائر نبوت و سفارت الهيه است :
بيان اين براهين دهگانه مشروحا در كتاب جلوه ربانى در اثبات خاتميت مندرج است كتاب نامبرده كه با خط مولف است عينا عكس بردارى و در ايران و خارجه منتشر شده است و چند نسخه از آن نزد مولف موجود است كه در صورت مراجعه به طالبان آن اهداء مى گردد:
لمولفه
هزار بينه دارم كه در نظام وجود
كسى به مرتبه ختم انبيا نرسد
ز صد هزار پيمبر كه در جهان آمد
كسى به منزلت و فضل مصطفى نرسد
به حسن معنى و صورت مثال او نبود
تو را در اين سخن انكار كار ما نرسد
محمد (ص ) است كه او را ستود ذات ودود
ز حق ثنا به كسى جز به يار ما نرسد
خدا و جمله ملائك ثناى او گويند
دعاى ما به سما جز كه با ثنا نرسد
شفيع جمله خلايق به روز محضر اوست
كسى به رتبه احمد (ص ) ز ما سوا نرسد
چه اوست مظهر جامع كه خاتميت را
جز او به لياقت ز ما سوا نرسد
مراست دست به دامان اين چنين يارى
كه از ازل و ابد كس به يار ما نرسد
اين حديث شريف از خود حضرت ختمى مرتبت منقول است كه فرموده ما خلق الله خلقا افضل منى و در حديث معتبر ديگر آمده كه حضرت ولى الله اعظم على عليه السلام از پيغمبر خاتم صل الله عليه و آله و سلم پرسيد يا رسول الله فانت افضل او جبريل حضرت در جواب فرمود يا على ان الله فضل انبياء المرسلين على ملائكته المقربين و فضلنى على جميع النبين و المرسلين والفضل بعدى لك يا على والائمه من بعدك اين حديث نورانى را علامه محقق ملامحسن فيض ‍ كاشانى از شيخ صدوق رضوان الله عليهما در كتاب علم اليقين خود نقل نموده است .
مادر حضرت فاطمه زهرا ع
هويت بانوى عظمى عليا مكرمه خديجه كبرى مادر حضرت زهرا(ع )
حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها مادرش يگانه بانوى عظيمه الشان و المرتبه جناب عليا مكرمه مجلله خديجه كبرى عليها التحيه و الثناء است
اين مخدره محترمه معظمه سلام الله عليها اول زنى است كه حضرت نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم با او ازدواج نموده است و ولادتش در سنه شصت و هشت قبل الهجره بوده اين بانوى معظمه داراى مقام سيادت و رياست و حشمت و داراى مال و ثروت بسيار بوده است داراى مقام عفت اخلاق حميده بوده و اوصاف جميله را واجد بوده و بس در مقام سخاتوت و فداكاريش كه تمام اموال و ثروت خود را به رايگان براى اعلاء كلمه توحيد و ترويج اسلام مطلقا در اختيار تام شوهرش پيغمبر عالى مقام گذاشت .
شرافت و عظمت شئون حضرت خديجه كبرى نسبا و حسبا و ايمانا و اخلاقا در تاريخ اسلام از ناحيه مورخين ثبت و ظبط است
بطوريكه ما را بى نياز از بيان آن مى نمايد. جناب خديجه كبرى عليها سلام اول كسى است در ميان بانوان كه به خاتم پيغمبران ايمان آورد و دعوت حضرت ختمى مرتبت محمد مصطفى على آلاف التحيه والثناء را پذيرفت و مشرفه به دين مبين اسلام گرديد.
حضرت عليا مكرمه خديجه كبرى عليها التحيه والثناء از بانوان برگزيده خداس است همين بس در مقامش كه هرگاه جبرئيل امين فرشته وحى اهى بر خاتم انبياء حضرت محمد مصطفى (ص ) نازل مى گرديد، سلام خدا بر حضرت خديجه كبرى سلام الله عليها پيامش بود.
جبرئيل هر وقت شرفياب محضر انور پيغمبر اكرم (ص ) مى شد عرض ‍ مى كرد خدا مى فرمايد سلام مرا به جناب خديجه برسانيد و بآن بانوى عظمى بگوئيد ما براى او در بهشت قصرى مجلل و زيبا مطابق شاءن او مهيا و آماده نموده ايم : و نيز در كتاب بحار مجلسى (ره ) نقل شده ان جبرئيل عليه السلام اتى النبى صلى الله عليه و آله فقال : اقرء خديجه من ربها السلام فقال رسول الله صلى الله عليه و آله : يا خديجه هذا جبرئيل يقرئك من ربك السلام قالت خديجه :الله السلام و منه السلام و اليه السلام .
حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها شوهرش وجود مقدس قطب ارائك توحيد، سلطان العارفين و رئيس الموحدين و اميرالمومنين و امام المتقين ولى الله اعظم حضرت على مرتضى صلوات الله و سلامه عليه است
حضرت على مرتضى عليه السلام داراى مقام ولايت كليه مطلقه است و تمام شئون ولايت و علامات و امتيازات امامت را واجد است .
حضرت على مرتضى عليه السلام داراى نفس كليه الهيه است همان نفسى كه مورد خطاب است در آيه شريفه پايان سوره فجر (يا ايتها النفس ‍ المطمئنه ارجعنى الى ربك راضيه مرضيه فادخلنى فى عبادى و ادخلى جنتى : آيه 30 سوره الفجر.
حضرت على مرتضى عليه السلام اعلم الناس است ، احكم الناس ‍ است ، اقتى الناس است ، احلم الناس است ، اشجع الناس است اسخى الناس است ، اعبد الناس است :
حضرت على مرتضى عليه السلام در تمام شئون ولايت كليه مطلقه با حضرت ختمى مرتبت محمد (ص ) شريك است الا اينكه نبوت ختميه مختص رسول الله صلى الله عليه و آله است چنانكه در حديث شريف منزلت ، تصريح به اين واقعيت شده است : قال رسوال الله (ص ) مخاطبا لعلى المرتضى (ع ) ( انت منى بمنزله هارون من موسى الا انه لان نبى بعدى ) اين حديث مورد اتفاق عامه و خاصه است حضرت ختمى مرتبت خطاب به حضرت امير اهل ايمان ، على مرتضى فرموده تو از من در تمام شئون بمنزله هارونى از موسى ، مگر اينكه نبوت به من ختم شده است و بعد از من پيغمبرى نيست :
جمله (و لا نبى بعدى ) از لسان پيغمبر اكرم (ص ) علاوه بر اينكه سند محكمى است بر خاتميت آن حضرت ، نيز مثبت ولايت كليه مطلقه حضرت على مرتضى (ع ) مى باشد. چون موسى و هارون سلام الله عليهما در تمام شئون كماليه با هم مشاركت داشته اند و همين معنى براى خاتم انبياء محمد مصطفى و على مرتضى صلوات الله عليهما در جميع شوون ولايت كليه مطلقه ثابت است و استثناء نشده مگر نبوت كه اختصاص به حضرت محمد صلى الله عليه و آله دارد.
لمولفه
(لا نبى بعدى ) از فخر بشر
خود دليل خاتميت در اثر
(انت منى گفت تا دانى عمل (ع )
بعد او باشد خلايق را ولى
گفت تعريضى او در اين سند
عين تصريح است بر اهل خرد
اعلام مقام ولايت كليه مطلقه علويه تصريحا در اين آيه مباركه است لقوله تعالى انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوه و يوتون الزكوه و هم راكعون ) آيه 55 سوره مائده .
اين آيه مباركه به اتفاق مفسرين عامه و خاصه در شاءن على عليه السلام نازل شده است ، چه آن حضرت بوده كه در حال ركوع زكوه و صدقه داده است .
ولى در آيه مذكوره به معناى متصرف مطلق و صاجب اختيار و حاكم مطلق است نه به معناى دوست چه اگر به معناى دوست
گرفته شود اساسا معنى غلط است . علاوه با شمول كلى و سريانى خطاب (كم ) در آيه مرقومه كه جميع خلق را در بردارد،
لازم آيد كه بنابراين معنى العياذ بالله خدا و رسول خدا و اميرالمومنين على (ع ) دوست فاسقين و فاجرين و كافرين و منافقين و مشركين هم باشند و حال آنكه آنها برى و بيزارند از اينها، تا چه رسد كه دوست اين گروه فاسد باشند. پس عقل صحيح ، اين معنى را باطل و غلط مى داند و مخالف در محكمه عقل و وجدان محكوم است و بايد به حكم برهان ، تسليم آن معنايى بشود كه ما اشاره نموديم . يعنى متصرف مطلق و صاحب اختيار مطلق در كل عالم امكان ، نه در گوشه جهان و جزئى از آن و اين معناى ولايت تكوينيه و ولايت كليه مطلقه است (فانهم ) ممكن است كسى بگويد ولايت ولى بمعناى تصرف درست و مرد تصديق اما كليه و مطلقه را از كجا استنباط و استفاده نمائيم ، در جواب مى گوئيم آنرا هم از خود همين آيه مباركه ، مگر انما وليكم الله اين ولايت مطلقه و كليه نيست ، البته اين ولايت كلى است اگر چنانچه انكار نمائى العياذ بالله ولايت و تصرف خدا را در عالم محدود كرده و خدا را نشناخته اى و عقل تو را محكوم مى كند. عقل و برهان مى گويد تصرف خدا كلى و نامحدود است نه جزئى و مقيد. آيا مى توانى بگوئى خدا نسبت به آسمان ولايت دارد و العياذ بالله ولايت در زمين ندارد و يا در عوالم عاليه ولايت و تصرف و حكومت دارد، اما در عوالم سافله ديگر اين ولايت و تصرف را ندارد؟!
پس به حكم عقل و برهان مى بايست قبول كنى كه خداى قادر متعال ، متصرف مطلق و صاحب اختيار مطلق و حاكم مطلق در نظام كل است و داراى ولايت كليه مطلقه ذاتيه اصليه است و همين معنى در ولايت ، براى رسوال خدا حضرت حتمى مرتبت محمد (ص ) و براى حضرت على مرتضى (ع ) كه آيه مباركه مذكوره در شاءن آن حضرت نازل گرديه است ، ثابت و محقق و مبرهن است ، به حكم اينكه معطوف در حكم معطوف عليه است اما فرق و تفاوت ولايت كليه الهيه حضرت احديت ، با ولايت كليه مطلقه حضرت ختمى مرتبت و دوازده نفر خلفاء و اوصياى آنحضرت كه همه مصداق اولوالامر و همه واجد مقام ولايت كليه مطلقه مى باشند اين اين است كه ولايت خدا ذاتى و اصلى است و ولايت ايشان ضللى است و آنان مظهر ولى مطلق هستند و به عبارت ديگر ولايت كليه مطلقه ايشان يعنى رسول الله و خلفاى آن حضرت كه اول آنها حضرت على مرتضى و آخر آنها حضرت بقيه الله مهدى ولى عصر (عج ) به اذن الله است كه از اين اذن مراد اذن تكونى است خذ و اغتنم .
مولف را نسبت به معناى ولايت و شئون ولايت ضمن رسائلى كه در اثبات ولايت و امامت دوازده نفر خلفاء و اوصياء حضرت ختمى مرتبت (ص ) نگاشته است ، بيان تفصيلى است و بايست به آن رسائل مراجعه شود. در اين مقام فقط خواستيم شوهر عالى مقام فاطمه زهرا (س ) را كه حضرت على مرتضى صاحب مقام ولايت كليه مطلقه است معرفى نمائيم و نظر به بيان شئون ولايتى على عليه السلام نداشتيم . زيرا هر سخن جائى و هر نكته مقامى دارد و اما بس در مقام عظمت و رفعت شاءن ولاتى على عليه السلام نداشتيم . زيرا هر سخن جائى و هر نكته مقامى دارد و اما بس در مقام عظمت و رفعت شاءن حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها، كه اگر خداى على اعلى وجود مرتضى را خلق نمى كرد، براى اين بانوى بى همتا، كفوى در صفحه جهان هستى نبود تار روز قيامت .
چنانچه در روايت معتبر تصريح به اين حقيقت شده است :
قال الله عزوجل لو لم اخلق عليا لما كان لفاطمه كفو على وجه الارض ‍ آدم و من دونه
(ولنعم ماقيل )
حق چو نديد همسرش در همه ممكنات از آن
واجب و لازم آمدش خلقت حيدر آورد
على مرتضى عليه السلام مظهر اسماء حسنى و مجلاى صفات الوهى است . على مرتضى مثل اعلاى الهى است . خداى يكتا مثل نارد، اما مثل اعلا دارد و له المثل الاعلى پيغمبر اكرم خطاب به على مرتضى فرمود : (و انت المثل الاعلى ) : يعنى على جان مصداق مثل اعلاى كبريائى فى الواقع تو هستى .
و لنعم ما قال الاستادنا العارف (الهى قمشه اى )، رضوان الله تعالى عليه :
چو شمع آفرينش را بر افروخت
به آدم علم الاسماء بياموخت
ميان شاهدان بزم شاهى
كه مستند از مى وحى الهى
محمد (ص ) را نخست افكند مستى
ز جام عشق صهباى الستى
پس آنگه او چو سرمستان پر شور
به اشراقى جهان را كرد پر نور
چو قرآن دفترى از عشق بگشاد
به دانش عالمى را كرد دلشاد
بر آن دفتر كه شهر علم غيب است
در دانش (((على ))) بى هيچ ريب است
امير اهل ايمان سر سبحان
وزير مصطفى سلطان امكان
قواى عقل كلى را سپهدار
نظام آسمانى را نگهدار
شه آزادگان مقصود عالم
بت كروبيان زاولاد آدم
جمالش رونق بتها شكسته
جلالش بر ملائك راه بسته
گر آن ماه از جهان خلق كم بود
جهانى در شبستان عدم بود
نبود آن خواجه گر اين كارگه را
نبودى بنده اى زيبنده شه را
به عالم خواست ذات لايزالى
نمايد ز آئينه امكان مثالى
على گرديد تمثال جمالش
وز آن آئينه پيدا شد مثالش
ز (لله المثل ) بشناس وى را
منزه دان ز مثل آن شمس وفى را
امام اهل ايمان مرتضى را
شناسد هر كه بشناسد خدا را
بر او اشراق گردد نور يزدان
چو بر ختم رسولان فيض سبحان
اشراق سوم : بيان ولادت با سعادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها
قبل از اينكه محور ولادت ملكه ملك و ملكوت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها و چگونگى آن مطابق اخبار و احاديث صادره از مقام عصمت در اين قسمت بپردازيم لازم است بدوا به منشاء تكون آن حضرت اشارت بنمائيم :
روى عن الصادقين صلوات الله عليهما : و كان مبدء حمل خديجه عليهاالسلام عنها بها ان النبى صلى الله عليه و آله لما عرج به الى السماء اكل من ثمار الجنه فحولها الله تعالى ما فى ظهره فلما هبط الى الارض واقع خديجه فحملت بفاطمه عليهاالسلام ففاطمه حوراء انسيه و كلما النبى (ص ) الى رائحه الجنه كان يشمها فيجد منها رائحه الجنه الحديث .
وايضا : عن عايشه :قال رسوالله صلى الله عليه و آله لما اسرى بى الى السماء ادخلت الجنه فوقعت على شجره من اشجار الجنه لم ار فى الجنه احسن منها و لا ابيض منها ورقا و لا اطيب ثمره فتناولت ثمره من اثمارها فاكلتها : فصارت نطفه فى صلبى فلما هبطت الى الارض واقعت خديجه فحملت بفاطمه رضى الله عنها فاذاانا اشتقت الى ريح الجنه شممت ريح فاطمه :

(از كتاب الدرالمنثور ج 5 ص 218 سوره اسرى )
مضموناين دو روايت معتبر با هم يكى است و مثبت آن است كه تكون نطفه در طلب حضرت ختمى مرتبت از ثمره اشجار جنت منشاءت گرفته و پس از معراج آن بزرگوار و هبوطش بزمين با مواقع با حضرت خديجه عليهاالسلام ، موجب حمل آن بانوى مكرمه به وجود فاطمه زهراى اطهر(س ) دختر والا گهر پيغمبر خاتم صلى الله عليه و آله و سلم گرديده است و به همين جهت بوده است كه آن حضرت بوى بهشت را از دخترش فاطمه زهرا سلام الله عليها استشمام مى نموده است و او را انسيه حورا ناميده است .
انسيه حورا سبب اصل اقامت
اصلى كه بباليد بدو نخل امامت
نخلى كه ز توليد قدش زاد قيامت
گنجينه عرفان گهر بحر كرامت
در باغ نبى طوبى افراخته قامت
در ساحت بستان ولى سر و لب جو
بيان كيفيت توليد حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها
از مفضل بن عمر روايت شده است كه گفته از حضرت كاشف حقايق امام صادق عليه السلام سوال كردم چگونه بوده ولادت حضرت فاطمه عليهاالسلام : امام صادق صلوات الله عليه فرمود چون خديجه اختيار مزاوجت با حضرت ختمى مرتبت محمد صلى الله عليه و آله نموده ، زنان مكه از عداوتى كه با آن حضرت داشتند از خديجه هجرت نموده و دور او را واگذاشتند بطوريكه بر او سلام نمى كردند و نمى گذاشتند زنى نزد او برود. پس خديجه را بدين سبب وحشت گرفت :
فلما حملت بفاطمه عليهاالسلام صارت تحدثها فى بطنها و تصبرها و كانت خديجه تكتم ذالك عن رسول الله (ص ) فدخل يوما و سمع خديجه تحدث فاطمه فقال لها يا خديجه من يحدثك : قالت الجنين الذى فى بطنى يحدثنى و يونسنى فقال لها هذا جبرئيل يبشرنى انها انثى و آنها النسمته الطاهره الميمونه و ان الله تبارك و تعالى سيجعل نسلى منها و سيجعل من نسلها ائمته فى الامته يجعلهم خلفاء فى ارضه بعد انقضاء وحيه .
چون حضرت خديجه (ع ) بوجود حضرت فاطمه (ع ) حامله شد، فاطمه (س ) در شكم با او سخن مى گفت و مونس او بود و او را امر بصبر مى فرمود خديجه (س ) اين حالت را از حضرت ختمى مرتبت كتمان نموده و پنهان مى داشت ، پس روزى حضرت پيغمبر اكرم (ص ) داخل خانه شد و شنيد كه خديجه (س ) سخن مى گويد. فرمود :خديجه شما با كسى صحبت مى كنى و با كه سخن ميگوئى ؟ خديجه (س ) عرض كرد با فرزندى كه در بطن من است . او با من سخن مى گويد و مونس من مى باشد. حضرت فرمود به خديجه اينك جبرئيل است و به من بشارت مى دهد كه اين فرزند دختر است و اوست نسل طاهر با ميمنت و بركت ، و ذات بارى تعالى نسل مرا از او بوجود خواهد آورد و از نسل او امامان و پيشوايان دين در امت من پديد آيند و بعد از انقضاء وحى تشريعى خداوند ايشان را حجه خود در ارض ‍ عالم امكان قرار مى دهد (و زمين را هيچگاه از وجود آنان خالى نمى گذارد).
بارى دارد كه پيوسته خديجه (ع ) در اين حالت بود تا آنكه هنگام ولادت حضرت فاطمه سلام الله عليها نزديك گرديد و در خود احساس موقع زائيدن نمود. بدين جهت بسوى زنان قريش و نساء بنى هاشم قاصدى فرستاد كه نزد او حاضر شوند. ايشان در جواب او پيام فرستادند نظر به اينكه گفته ما را نپذيرفتى و بر خلاف ميل ما با محمد يتيم ابوطالب كه فقير و فاقد مال و ثروت است تزويج نموده زن او گرديدى ، بدين سبب ما به خانه تو نمى آئيم و متوجه امور تو نمى شويم .
دارد كه چون خديجه پيغام ايشان را شنيد بسيار غمگين و اندوهناك گرديد:
فبينا هى كذالك اذدخل عليها اربع نسوه طوال كانهن من نساء بنى هاشم ففزعت منهن فقالت لها احداهن لا تحزنى يا خديجه فانارسل ربك اليك و نحن اخواتك : انا ساره و هذه آسيه بنت مزاحم و هى رفيقتك فى الجنته و هذه مريم بنت عمران و هذه صفراء او صفورا بنت شعيب بعثنا الله تعالى اليك لنلى من امرك ماتلى النساء من النساء: حضرت خديجه عليهاالسلام در اين حالت ناگاه ديد چهار زن بلند بالا نزد او حاضر شده و گفتند ما رسولان پروردگار تو هستيم و بسوى تو آمده ايم اى خديجه و خود را معرفى نمودند اولى گفت منم ساره زوجه ابراهيم خليل : و اين (دومى ) آسيه دختر مزاحم است كه رفيق تو خواهد بود در بهشت و اين (سومى ) مريم دختر عمران است و اين (چهارمى ) صفورا دختر شعيب است حقتعالى ما را فرستاده است كه در وقت زادن نزد تو باشيم و تو را بر اين حالت معاونت نمائيم :
فجلست واحده عن يمينها والاخرى عن يسارها والثالثه من بين يديها و الرابعه من خلفهاء فوضعت خديجته فاطمه عليهاالسلام طاهره مطهره فلما سقطت الى الارض اشرق منها النور حتى دخل بيوتات مكته و لم يبق فى شرق الارض و لا غربها موضع الا اشرق فيه ذالك النور:
پس آنگاه يكى از بانوان در جانب راست خديجه نشست و ديگرى در جانب چپ و سومى در پيش روى او و چهارمى در پشت سرش قرار گرفتند.
پس حضرت فاطمه سلام الله عليها پاك و پاكيزه به دنيا آمد و چون متولد گرديد و تجلى كرد در زمين نور او ساطع گرديد بطوريكه خانه هاى مكه را روشن گردايد و اشراق و تجلى نور او شرق و غرب جهان و سراسر عالم را فرا گرفت و موضعى نماند مگر آنكه از آن نور روشن شد.
دارد كه ده نفر از حورالعين به آن خانه در آمدند و هر يك ابريقى و طشتى از بهشت در دست داشتند و ابريقها مملو بود از آب كوثر. پس آن زنى كه در پيش روى خديجه بود فاطمه را برداشت و به آب كوثر شستشو داد و جامه سفيدى بيرون آورد كه از شير سفيدتر و از مشك و عنبر خوشبوتر بود و آنگاه حضرت فاطمه را در يك جامه از آن پيچيد و جامه ديگر را مقنعه او گردانيد پس او را به سخن در آورد :
فنطقت فاطمه عليهاالسلام بشهاده ( ان لا اله الا الله ) و ان ابى رسول الله (ص ) سيد الانبياء و ان بعلى سيد الاوصياء و ان ولدى سيد الاسباط). سپس بر هر يك از آن بانوان سلام كرد و هر يك را بنام ايشان خواند. پس آن بانوان اظهار شادى كردند و حوريان بهشتى خندان شدند و اهل بهشت را بشار دادند به ولادت حضرت فاطمه عليهاالسلام سيده نساء اهل جنت و سيده نساء عالمين من الاولين و الاخرين و در آسمان نورى درخشيد كه پيشتر از آن ملائك و فرشتگان چنان نورى مشاهده نكرده بودند. فلذالك سميت الزهراء عليهاالسلام :
پس آن بانوان مقدسه بخديجه مكرمه خطاب نموده گفتند بگير اين دختر والا گهر را كه طاهره و مطهره و زكيه و با بركت است ذات اقدس حقتعالى و مبدء اعلى بركت داده او را و نسل او را پس خديجه عليهاالسلام در كمال خوشحالى و شادى سينه خود را در دهان او گذاشت : و دارد كه حضرت فاطمه سلام الله عليها در هر روزى آنقدر نمود مى كرد كه اطفال ديگر در يك ماه نمو مى كنند و در هر ماهى آنقدر نمو مى كرد كه اطفال ديگر در ظرف يكسال : صلوات و دورد خدا بر حضرت فاطمه زهرا (س ) و بر پدر حضرت فاطمه زهرا (س ) و بر شوهر حضرت فاطمه زهرا (س ) و بر فرزندان حضرت فاطمه زهرا (س ) ازلا و ابدا و سرمدا.
ولدت حضرت الفاطمة الزهرا سلام الله عليهما فى جمادى الاخره يوم العشرين منها بعد مبعث رسول الله صلى الله عليه و آله بخمس ‍ سنين :
تاريخ معتبر ولادت با سعادت و با بركت ملكه ملك و ملكوت حضرت فاطمه لاهوتى صفات ، دختر ولا گهر و كوثر اعطائى الهى به حضرت ختمى مرتبت محمد صلى الله عليه و آله را در بيستم جمادى الاخر سنه پنچم بعد از بعث پيامبر (ص ) ضبط كرده است .
مرحوم علامه ربانى الشيخ مهدى المازندرانى نيكو سروده است : (از كوكب الدرى )
يا حبذا من ليلته الميلاد
الليلته العشرين من جمادى
ميلاد بنت المصطفى الرسول (ص )
صديقه طاهره بتول
سيده انسيه حوراء
فاطمه زكيه زهراء
يا ليله سربها محمد (ص )
اذ ولدت بنت النبى احمد(ص )
ميلاد هاد سر قلوب البشر
لانها شفيعه فى المحشر
وقرت العيون من ابناها
كذاك قرت عين من والاها
خديجه بمكه مليكه
كانت على العريش والاريكه
حقت لها لو فخرت مدى الزمن
ببنتها ام الحسين و الحسن (ع )
نور الاله قد ضحى و اشوق
غصن النبى قد علا و اوراق
و اشرقت مكه بالانوار
و طيبه كذاك بالازهار
بكل الافاق ضيائها ضحى
انار اطباق السموات العلى
و نورها قد كان قنديل الضياء
معلقا فى ساق عرش الكبرياء
الحق حكيم ربانى حكيم صفاى اصفهانى در نعمت ملكه ملك و ملكوت حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها عالى سروده است :
اى گوهر يكدانه بريز از خم لاهوت
در ساغر بلور صفا سوده ياقوت
مرغ ملكوتى است زجاجى كه دهد قوت
قوت جبروتى است كه در خطه ناسوت
نوشم مى مدح گهر نه يم فرتوت
صديقه كبرى صدف يازده لولو
مرآت خدا عالمه نكته توحيد
كش خيمه عصمت زده بر عرصه تجريد
آن جلوه كه بالذات برون است ز تحديد
مولود محمد (ص ) كه بدان نادره تابيد
ذات احدى كرده پديد اين سه مواليد
زين چار زن حامل و آن هفت تن شو
بلاى مكان فوق زمان ذات ممجد
كز نقص زمانى و مكانى است مجرد
فرزند نبى جفت ولى طاق مويد
طاق حرم عصمت او قصر مشيد
آن شافعه كان رائحه كز خلد مخلد
جويند و نيابند بجز خاك در او
انسيه حورا سبب اصل اقامت
اصلى كه بباليد بدو نخل امامت
نخلى كه ز توليد قدش زاد قيامت
گنجينه عرفان گهر بحر كرامت
در باغ نبى طوبى افراخته قامت
در ساحت بستان ولى سر و لب جو
سر سند كل اثر صادر اول
نه عقل در يك اثر پاك معطل
نفس فلك پير در اين مرحله مختل
برتر بودش پايه ز موهوم و مخيل
بالاتر از اين چاره خشيجان بهى بل
صد مرحله والاتر از اين گنبد نه تو
هرگ نشنيديم خدا را بودى ام
اى ام الوهييه وى در تو خرد گم
باز آى كه ما مردم افروخته انجم
بر ديده نشانيمت بر ديده مردم
دل بى تو به جان آمد بنماى تبسم
تا بشكفد از خاك گل و خندد خيرو
اوصاف خدا در تو هويداست كما هى
علم تو محيط است بمعلوم الهى
ذاتت متناهى صفتت نامتناهى
سر تا قدمت آئينه طلعت شاهى
خورشيد گهى تافت بمه گاه بماهى
با گرد سمند تو نياراست تكاپو
خورشيد چو رويت به سما و به سمك نيست
چون روى تو پيداست كه خورشيد فلك نيست
از عشق تو در سينه عشاق تو شك نيست
شور لب شيرين تو در كان نمك نيست
اى زاده انسان كه بخوبيت ملك نيست
از عشق تو بر پاست بكونين هياهو
من با تو بتوحيد دلى يكدله دارم
از عشق تو بر گردن جان سلسله دارم
من قطره كه از بحر فزون حوصله دارم
از بهر عنايات تو چشم صله دارم
من عشق تو را پيشرو قافله دارم
تا بار گشايم به فناى حرم هو
اى پاى تو پهلو زده خورشيد سما را
بر فرق من خسته بسايان كف پا را
اى دست خدا دست صفا گير خدا را
از ديده بيننده مينداز (صفا) را
اى آنكه بود از مدد دست تو ما را
آرام تن و قوت دل و قوت بازو
اى ذات خدا را رخ نيكوى تو مرآت
فانى به تو فعل و اثر و وصف در آن ذات
نفى من درويش بود پيش تو اثبات
بر درگه حق اى تو شهنشاه خرابات
حاجات مرا اى تو بر آرنده حاجات
بسراى كه از درد بود حشمت دارو
در هر صفتى اعظم اسماء الهى
اندر فلك قدرت نبود چو تو ماهى
عالم همگى بنده شرمنده تو شاهى
محتاج از در الطاف نگاهى
نه غير تو حصنى و ملاذى و پناهى
يا فاطمه الزهرا انا بك نشكو

next page

fehrest page