176)) موعظه پيامبر (ص )
ابوعبيده جراح از بازرگانان مسلمان بود. (وضع مالى مردم مدينه نيز خوب نبود)
ابوعبيده طبق معمول به مسافرتهاى تجارتى مى رفت و خواربار مورد نياز
اهل مدينه را تا آنجا كه مقدورش بود از سفر مى آورد.
يكى از اساتيد بزرگ نقل مى كرد، در مجلس يكى از هيئتهاى مهم تهران ، براى
سيل زدگان فارس ، پول جمع مى كرديم ، مبلغ هنگفتى جمع آورى شد، ولى من خودم غفلت
كردم كه در آن مجلس ، در پول دادن شركت كنم .
مردى باديه نشين به حضور پيامبر (ص ) شرفياب شد و عرض كرد: مرا به امورى كه
موجب بهره مندى از بهشت مى شود راهنمائى فرما!
انس بن مالك گويد: در محضر رسولخدا (ص ) نشسته بودم ، ناگهان على عليه السّلام
وارد شد، پيامبر(ص ) به آنحضرت فرمود: ((چه موجب شده يادى از ما كردى ؟)).
شهيد قهرمان آيت اللّه سيد حسن مدرسى به يكى از طاغوتچه هاى زمانش كه عنوان
((فرمانفرما)) داشت ، مطالبى گفته بود و انتقاد سختى به او نموده بود.
اسحاق بن عمّار گويد: به محضر امام صادق عليه السّلام رفتم ، با چهره گرفته و
خشم آلود به من نگريست ، عرض كردم : چه باعث شده كه نسبت به من خشمگين هستى ؟
در جنگ تحميلى ايران و عراق ، يكى از رزمندگان دلاور نيروى جمهورى اسلامى ايران
نقل مى كرد: در عمليات رمضان (كه در 22/4/1361 شمسى در جنوب كشور با رمز ((يا
صاحب الزمان ادركنى )) ) شروع شد و به پيروزى سپاه اسلام يافت ، تير ماه بود و هوا
بسيار گرم بود من با جمعى از رزمندگان عزيز، كنار يك
كانال ماهيگيرى ، آماده براى پدافند و حفظ و حراست بوديم ، عده اى از ارتشيان اسلام در
ده مترى پشت سر ما سايه تانك قرار داشتند.
در اينجا به آرزوى دو طاغوت جبار و ستمگر، هنگام مرگ ، توجه كنيد:
مرحوم آيت الله العظمى ميرزا محمد حسن شيرازى سيدى فقيه و مرجعى بزرگ بود، وى را
به عنوان ((ميرزاى بزرگ )) مى خوانند، فرمان معروف او در مورد تحريم
استعمال تنباكو در زمان ناصرالدين شاه كه منجر به لغو امتياز استعمارى كمپانى
انگليسى و لغو انحصار تنباكو به آن شركت گرديد معروف است .
امين الدين فضل بن حسن طبرسى مؤ لف تفسير معروف ((مجمع البيان )) در سبزوار مى
زيست و در قرن ششم بسال 548 يا 542 ه -.ق از دنيا رفت و قبر شريفش در مشهد مقدس
در روبروى خيابان طبرسى در كنار ميدان ، معروف و مشهور است .
يكى از دانشمندان و پيشكاران حضرت امام خمينى (مدعظه العالى )
نقل مى كند: ((من در نجف اشرف ، به متناسب درس اخلاقى امام كه در ضمن آن فرمودند:
((بسيارى هستند كه دنيا را در همان ديد محدود خود مى نگرند، و دنيايشان همان دنياى مادّى
است ، و بينش آنها، پرواز در فضاى بى كران معنويت ندارد)) يك شعر به همين مناسب
سروده و در پاورقى نوشتم و آن شعر اين بود:
خشم و غضب ، آتشى استكه در قلب انسان وارد مى شود كه اگر به آن توجه
برافروخته مى گردد، بلكه بايد در اوّلين فرصت آن را خاموش كرد.
امام باقر عليه السّلام فرمود: هنگامى كه روز قيامت برپا مى شود (و محاكمه و باز
خواست انسانها شروع مى گردد) انسانى را مى آورند و به او گفته مى شود: احتجّ (براى
نجات خود، احتجاج كن و دليل بياور).
در روايت آمده : رسول خدا(ص ) با جمعى از اصحاب خود، در خانه اش غذا مى خوردند،
سائلى معول و فلج به در خانه آنحضرت آمد، پيامبر (ص ) به او اجازه ورود داد، وقتى
وارد شد چون نمى توانست بنشيند، پيامبر (ص ) او را روى زانوى خود نشاند و نگهداشت و
سپس به او فرمود: ((از غذا بخور)).
سرهنگ مولوى (كه در همان زمان رژيم شاهنشاهى بر اثر حادثه هليكوپتر، معدوم شد)
رئيس ساواك تهران بود، وى بسيار هتاك و بى رحم و قلدر بود، دژخيمان همين سرهنگ
مولوى ، آن جنايت فراموش نشدنى مدرسه فيضيه قم را در نوروز
سال 42 پديد آورند، حضرت امام در 13 خرداد همان
سال در مدرسه فيضيه ، سخنرانى تاريخى و مهمى را ايراد فرمود، و درباره جناياتى
كه رژيم در مدرسه فيضيه انجام داد پرده برداشت ، در اين سخنرانى وقتى كه مى
خواستند از سرهنگ مولوى ، نام ببرند فرمود: ((آن مردك ، كه
حال اسم او را نمى برم ، آنگاه كه دستور دادم گوش او را ببرند، نام او را مى برم )).
عبيدالله بن زياد را همه مى شناسيد كه دژخيم خون آشام يزيد، در كوفه بود و ماجراى
كربلاى خونين به دستور مستقيم او به وجود آمد، او از بى رحم ترين افراد تاريخ است
.
در ماجراى حضرت مسلم بن عقيل و دستگيرى آنحضرت در درگيرى جنگ ، او را اسير كرده
نزد ابن زياد آوردند.
سيد بن طاووس گويد: راويان حديث گويند: ((هنگامى كه
يكسال از عمر مبارك امام حسين (ع ) گذشت ، دوازده فرشته به صورتهاى گوناگون به
محضر رسول خدا (ص ) آمدند، يكى به صورت شير، دومى به صورت گاو، سومى به
صورت اژدها و چهارمى به صورت انسان و هشت فرشته ديگر به صورت ديگر كه با
چهره هاى برافروخته و چشماى گريان و بالهاى گسترده بودند و عرض كردند: اى محمد
(ص ) به فرزندت حسين (ع ) پسر فاطمه آن خواهد آمد كه از ناحيه
قابيل (يكى از فرزندان آدم ) به هابيل رسيد، و مانند پاداش
هابيل به حسين (ع ) داده خواهد شد، و برعهده
قاتل او همان بار گناهى است كه بر قاتل هابيل هست .
معلّى بن خنيس از ياران و شاگردان مخلص و مبارز و عالم امام صادق (ع ) بود، داود بن
على فرماندار مدينه از طرف خلفاى جور بود، به دستور او ((معلّى )) را به شهادت
رساندند و اموالش را غارت نمودند.
امّسلمه يكى از همسران نيك پيامبر (ص ) بود، خداوند به برادر مادريش ، پسرى داد، نام
او را ((وليد)) گذاشتند.
عمرو بن حمق يكى از ياران مخلص و دوستان صميمى اميرمؤمنان على (ع ) است ، در جنگ
صفّين كه جنگ سختى بين سپاه على (ع ) با لشكر معاويه بود، به على (ع ) عرض كرد:
((ما به خاطر تحصيل مال و يا خويشاوندى ، با تو بيعت نكرده ايم ، بلكه بيعت ما با
تو براساس پنج چيز است :
در اوائل سالهاى پيروزى انقلاب ، اتفاق مى افتد كه بعضى تقاضا مى كردند تا
حضرت امام خمينى (مدظله ) عقد ازدواج آنها را بخواند، در يكى از اين مراسم ، دختر خانمى
كه براى مجلس عقد آمده بود، امام به او فرمود: ((شما مرا
وكيل كنيد تا شما را به ازدواج اين مرد درآورم )).
به نقل مشهور، پيامبر (ص ) از همسرانش ، تنها از خديجه شش فرزند داشت و يك فرزند
هم از ماريه قبطيه (يكى ديگر از همسرانش ) فرزندان خديجه به ترتيب
ذيل بودند.
هنگامى كه رسول اكرم (ص ) براى شاهان و رؤ ساى كشورها نامه نوشت و آنها را دعوت
به اسلام كرد يكى از آن نامه ها را براى كسرى (خسروپرويز) پادشاه ايران نوشت كه
طبق نقل مشهور، وقتى نامه به او رسيد، گفت او (پيامبر) نامش را بر نام من مقدم داشته است
، از روى غرور نامه رسول خدا (ص ) را پاره كرد.
در روايت مشهور آمده : منصور دوانيقى (دومين طاغوت عباسى ) به ربيع (وزير دربارش )
فرمان داد و گفت : ((امام صادق (ع ) را هم اكنون به اينجا حاضر كن )).
|