44)) تاييد دين از طرف گنهكار
ابوالفتوح رازى صاحب تفسير روض الجنان ، از علماى برجسته قرن ششم بود و قبرش
در صحن حمزه بن موسى (ع ) در جوار حضرت عبدالعظيم واقع شده است .
سال سوّم هجرت بود، بين سپاه كفر، در كنار كوه احد (نزديك مدينه ) جنگ بسيار سختى
در گرفت ، كه به جنگ احد معروف گرديد، در اين جنگ ، هفتاد نفر از مسلمين به شهادت
رسيدند، و بسيارى ، مجروح گشتند.
زبيربن عوام پسر عمه پيامبر (ص ) بود، مدّتى پس از مرگ او، يكى از فرزندان او به
حضور على (ع ) آمد و گفت : ((در دفتر حساب پدرم ديدم كه پدرم از پدر تو (ابوطالب )
چند هزار درهم طلبكار بوده است )).
گر چه اين داستان معروف است ، ولى بسيارى از نكات اين داستان ، معروف نيست ،
بنابراين بجا است از آغاز تا انجام آن ، بى كم و كاست ذكر شود:
در آن هنگام كه در آستانه پيروزى انقلاب اسلامى ايران ، حضرت امام خمينى (مدظله
العالى ) در ((نوفل لوشاتو)) فرانسه ، بود، هر روز حدود نيم ساعت قدم مى زدند، يك
روز صبح ، پليس فرانسه سراسيمه آمد و ديد كه امام در كوچه و خيابان
نوفل لوشاتو، تنها قدم مى زنند، و اين مساءله براى پليس فرانسه ، بسيار عجيب بود
كه يك شخصيت جهانى با آن همه دشمن كه دارد با چه جرئتى اين گونه در اجتماع ظاهر
مى شود، و در نماز جماعت شركت مى كند؟!
زيد بن امام سجاد (ع ) از مردان شجاع و انقلابى عصر خود بود كه نهضتى عظيم بر ضد
طاغوتهاى اموى به وجود آورد و سرانجام به شهادت رسيد.
روايت شده : عايشه (يكى از همسران رسول خدا- ص ) از آنحضرت پرسيد: ((مردم در روز
قيامت چگونه محشور مى شوند؟!)).
امام صادق (ع ) فرمود: خداوند توسط يكى از پيامبرانش ، اين پيام را به مردم رساند:
((هر مردمى كه در راه اطاعت من باشند، و در آنحال به آنها
وسائل خوشى و رفاه را بدهم ، سپس آنها از آنچه دوست دارم (اطاعت ) به آنچه ناپسند
دارم (گناه ) منتقل شوند، آنها را آنچه دوست دارند به آنچه ناپسند مى شمرند
منتقل مى سازم ، و اگر بر اثر نافرمانى من گرفتار بلا گردند، و سپس از آنچه
ناپسند دارم به آنچه دوست دارم (از گناه به اطاعت گرايند، آنها را از آنچه نمى خواهند
به آنچه دوست دارم منتقل مى كنم .
ابن ابى الحديد معتزلى كه از علماى معروف و برجسته
اهل تسنن است مى گويد: من از استادم (على بن فارقى ) مدرس مدرسه بغداد پرسيدم ((آيا
فاطمه (ع ) از ادعاى مالكيت ((فدك )) راست مى گفت ؟.
عمر بن عبدالعزيز (هشتمين خليفه اموى ) از مردان نيكنام و نيك سرشت ، در ميان خلفاى جور
بنى اميه است ، او وقتى زمام امور خلافت را بدست گرفت ، كارهاى مهمى انجام داد كه از
جمله ممنوع كردن سّب (ناسزاگوئى ) به على (ع )، و رد فدك به صاحبانش (فرزندان
فاطمه عليهاسلام ) بود، در مورد فدك ، در تاريخ آمده :
از خاطرات جالب و فراموش نشدنى نگارنده اينكه : در سالهاى 1343 تا 1345 شمسى
به تفسير حضرت آيت الله شيخ ابوالقاسم خزعلى (دامت بركاته ) مى رفتم ، اين
جلسه عصرها در مسجد فاطميه قم (واقع در گذرخان ) از جمعيت بسيار از طلاب
فاضل تشكيل مى شد، جلسه پربار و ثمربخشى بود، ايامى بود كه مدتها حضرت امام
خمينى (مدظله العالى ) توسط رژيم منهوس پهلوى ، تبعيد شده بود، خفقان و سانسور در
همه جا به چشم مى خورد، در اين شرائط سخت ، روزى استاد معظم آقاى خزعلى در جمع
شاگردان كه نگارنده نيز حاضر بودم و مطالب ايشان را مى نوشتم ، فرمود:
حضرت آيت الله العظمى بروجردى كه داراى مقام مرجعيت عامه شيعيان جهان گرديد، فقيه
بزرگ قرن چهارده بود كه در 13 شوال 1380 قمرى (مطابق با 10 فروردين 1340
شمسى ) از دنيا رفت ، در مجلسى كه جمعى از علماء از جمله امام خمينى (مدظله العالى )
حضور داشتند، در هنگامى كه مجلس تمام شد و قصد خروج از مجلس را داشتند، امام خمينى
(مدظله العالى ) را بر خود مقدم داشت ، و به هنگامى كه با اعتراض بعضى ها روبرو شد
اين جمله را فرمود:
جمعى در محضر مرجع تقليد شيعيان ، مرحوم حضرت آيت الله العظمى ميلانى (كه در مشهد
مقدس سكونت داشت ) نشسته بودند، آن هنگام كه امام خمينى (مدظله العالى ) در تبعيد به
سر مى برد، سخن از امام خمينى به ميان آمد.
فضل مى گويد: از حضرت رضا (ع ) شنيدم فرمود: وقتى كه خداوند فرمان داد كه (در
قربانگاه مكه ) قوچى را بجاى فرزندش اسماعيل (ع ) ذبح كند، ابراهيم آرزو كرد كه
فرزندش اسماعيل را با دست خود قربان نمايد- نه قوچ را بجاى
اسماعيل - تا به قلب او آن (اندوهى ) وارد شود كه به قلب پدرى كه عزيزترين
فرزندش را ذبح مى كند، وارد گردد، تا در نتيجه شايسته عاليترين درجات ((صاحبان
پاداش بر مصائب )) گردد.
منصور دوانيقى دومين خليفه عباسى ، از جنايتكاران بزرگ تاريخ است ، وى نسبت به امام
صادق (ع ) اهانتها و جسارتها كرد، از جمله آنحضرت را به اجبار، مدتى به ((حيره )) آورد
(اين شهر نزديك كوفه بود).
يكى از افراد خانواده پيامبر اسلام (ص ) از آنحضرت پرسيد: ((آيا در قيامت يادى از
دوستان مى شود؟)) (كه مثلا افراد نيكى از آنها ياد كنند و آنها را نجات بخشد).
ذى الكفل ، يكى از پيامبران خدا بعد از حضرت سليمان (ع ) بود و همچون حضرت داود (ع
) بين مردم قضاوت مى كرد، و هرگز خشمگين نمى شد مگر براى خدا (در موارد نهى از
منكر) او در حلم و صبر و تحمل ، عجيب بود به طورى كه در روايات آمده : ابليس يكى از
پيروان خود را كه ((ابيض )) نام داشت ، ماءمور كرد تا از راههاى مختلف وارد شده و ذى
الكفل را به غضب درآورد، ولى هر كار كرد او نتوانست اين كار را انجام دهد. بعضى
نقل مى كنند: شخصى خواست اين پيامبر خدا را خشمگين كند، شب ، هنگام خواب به در خانه او
رفت و محكم در را كوبيد، ذى الكفل پشت در آمد و آن را باز كرد، آن شخص گفت : ببخشيد
من مساءله اى داشتم مى خواستم بپرسم ولى وقتى شما را ديدم فراموش كردم ، ذى
الكفل با كمال مهربانى به او فرمود: ((برو هرگاه مساءله يادت آمد بيا و بپرس )).
قيس بن عاصم به حضور رسول خدا (ص ) آمد و عرض كرد: در زمان جاهليت هفت دخترم را
زنده به گور كردم (حال چه كنم ؟).
كميت بن زيد اسدى از شعراى بزرگ و از حماسه سرايان سلحشور و آگاه شيعه است كه
از امام باقر و امام صادق (عليهماالسلام ) بهره ها جست و همواره با اشعار پرمعنى خود به
حمايت از آنها برمى خاست ، آنهم در روزگارى كه طاغوتهاى اموى ، صداها را در سينه ها
و نفس ها را در گلوها خفه كرده بودند.
حكيمى به خانه شخص بى سوادى وارد شد، ديد خانه او بسيار
مجلل و باشكوه است و داراى فرشها و زيبائيها است ، اما صاحب آن خانه ، بى سواد است و
هيچ بهره اى از علم و دانش ندارد، به صورت او تف كرد.
پس از آنكه هجرت پيامبر (ص ) از مكه به مدينه ، و سپس هجرت مسلمانان به سوى مدينه
شروع شد، مردم مدينه كه آنها را ((انصار)) گويند، از مهاجران ،
استقبال كرده و با جان و مال به حمايت از آنها برخاستند.
متوكل دهمين طاغوت عباسى از طاغوتهاى خودكام و ستمگرى است كه با دودمان پيامبر (ص )
و آل على (ع ) كينه و عداوت شديد داشت ، و نسبت به آنها ظلم بى حد كرد، از جمله : ((عمر
بن الفرج )) را حكام مكه و مدينه نمود و به او دستور داد كه هرگونه نيكى و حمايت از
آل ابوطالب (ع ) را قدغن كند.
در قرآن در سوره كورت ، آيه 20 و 21 در وصف
جبرئيل مى خوانيم : ذى قوة عند ذى العرش مكين - مطاع ثم امين .
در جنگ جمل كه بين سپاه على (ع ) و سپاه طلحه و زبير، در بصره در
سال 36 هجرت واقع شد، در سپاه على (ع ) سه برادر بنام زيد و سبحان و صعصعه
(فرزندان صوحان ) از دلاور مردان سلحشور بودند، به گونه اى كه پرچم اميرمؤمنان
على (ع ) در دست ((سحبان )) بود، وقتى او به شهادت رسيد، پس از او برادرش ،
صعصعه ، پرچم را بدست گرفت و به نبرد ادامه داد.
در جنگ صفين كه در سال 36 هجرى بين سپاه على (ع ) با سپاه معاويه ، در گرفت و 18
ماه طول كشيد.
عالم بزرگ سيد معروف به ((صاحب مدارك )) با محقق بزرگ شيخ حسن معروف به
((صاحب معالم )) دو نفر از علماى برجسته شيعه هستند كه در قرن ده و يازده مى زيستند.
|