من اين كار را به اتفاق تمامى مسلمانان به انجام رساندم و در اين كار يك تنه وارد
نگرديدم و بر راءى و نظر خود مستبدانه عمل ننمودم . اينك اين
حال من و اين مال من ، براى تو و در اختيار تو. از تو دريغ داشته و نه براى ديگرى
انباشته ام . تو بانوى امت پدر خود و درخت بارور و پاك ، براى فرزندان خود هستى .
انكار فضايلى كه خاصه توست ، نخواهد شد و از شاخه و ساقه تو فروگذار نتوان
نمود. حكم تو در آنچه كه من آن را مالكم ، نافذ است . اما تو خود روا مى دارى در اين باب
خلاف گفتار پدرت عمل نمايم ؟
حضرت عليهاالسلام در پاسخ او فرمود:
هرگز پيامبر خدا از كتاب الهى رويگردان نبود و نسبت به احكام آن مخالف نبود و مخالف
احكامش حكمى نمى فرمود، بلكه پيوسته ، او پيرو قرآن بود و در طريق سوره هاى آن راه
مى پيمود. آيا در سر داريد مكر و غدر را به زور پيرايه او كنيد؟ مشى شما پس از رحلت
او همچون دامهايى است كه در زمان حيات براى هلاكتش گسترده مى شد. اين كتاب خداست كه
ميان من و شما به ديده انصاف حكم خواهد نمود، چرا كه مبين حق و
باطل است . اين كتاب مى گويد: ((... كه وارث من و خاندان يعقوب باشد)) و ((سليمان
از پدرش دارد، و در باب واجبات و ميراث و آن بهره هايى كه از براى مردان و زنان مقرر
فرموده ، به تفصيل سخن رانده است ، و جاى بهانه گيرى براى پيروان
باطل ننهاده و گمان و شبهه را از ذهن گمراهان زدوده است . پس اين چنين نيست كه شما مى
گوييد ((بلكه نفس شما كارى را در انظارتان آراسته است . اكنون براى من صبر
جميل بهتر است و خداوند را در اين باره بايد به مدد طلبيد)).
ابوبكر پاسخ داد:
خداوند راست گفته و فرستاده او راستگو بود و دختر پيامبرش هم نيز گفتارى از سر
صدق دارد. تو گنج حكمت ، قلب هدايت و رحمت ، و ستون دين هستى . سخن حق تو را دور از
حقيقت نمى دانم و در مقام انكار و عيب جويى از آن بر نمى آيم . اينك ، اين مسلمانان حكم ميان
من و تو. اين مسؤ وليتى كه به گردن گرفته ام ، آنان به گردنم انداخته اند و آنچه
را كه تصرف كرده ام ، به اتفاق ايشان بوده است . نه اظهار كبر و بزرگى مى نمايم
و نه بر راءى خويش پا مى فشارم و نه آنچه را كه به تصرف درآورده ام ، از براى
خود برداشته ام ، كه اينان شاهد صدق ادعايم هستند.
پس از امام سخن ابوبكر، حضرت فاطمه عليهاالسلام نگاهى به مردم افكنده چنين
فرمودند: اى مردم ! كه براى شنيدن سخن بيهوده در شتاب هستيد، و كردار زشت و زيانبار
را ناديده مى گيريد. ((آيا در قرآن نمى انديشند (نمى انديشيد) يا بر دلهايشان
(دلهايتان ) قفل است ؟)) خير، بلكه اين كردار زشت شماست كه بر صفحه دلهايتان
تيرگى كشيده ، گوشها و چشمهايتان را فرا گرفته است . شما
مآل انديشى كرديد و آيا قرآن را تاءويل نموديد و به بدراهى رهنمون شديد و بد
معاوضه كرديد به خداوند سوگند تحمل اين بار برايتان سنگين و سرانجامى
مالامال از وزر و وبال در پيش داريد. آنگاه كه پرده ها به كنارى رود، خسران اين امر
براى شما آشكار مى گردد. ((و از خداوند بر ايشان چيزهايى آشكار شود كه هرگز
حسابش را نمى كردند)) ((و آنجا آنانكه بر
باطل بوده اند، زيان خواهند ديد.))
سپس به قبر پدر نگريسته فرمودند:
قد كان بعدك اءنباء و هنبثه | | | لو كنت شاهدها لم تكثر الخطب |
1) رفتى و پس از تو فتنه ها برخاست ، كه اگر تو مى بودى آنچنان بزرگ رخ نمى
نمودند.
2) همچون زمينى از باران گرفته شده ، ما تو را از كف داديم . (قوم و ملت تو از هم
منحرف پاشيدند) و ارزشها در قومت به هم ريخت . بيا و ببين كه چگونه از راه مستقيم
منحرف شده اند.
3) هر خاندانى اگر در نزد خداوند قرب و منزلتى داشت نزد بيگانگان هم محترم بود،
جز خاندان ما.
4) تا از اين سرا به ديگر سراى رخت بربستى و خاك ميان ما و تو جدايى افكند،
مردانى از قومت راز دل خود را برملا ساختند.
5) چون فقدان تو را مشاهده كردند بر ما يورش آورده خفيفمان داشتند و هر چه از تو ارث
برده بوديم ، غصب شد.
6) پدر، تو ماه شب چهارده و چراغ فروزان زندگانى ما بودى ، كه از جانب خداوند بر
تو كتبى چند فرود مى آمد.
7) جبرئيل با آياتى از قرآن همدم و مونس ما بود. اما تو رفتى و خيرها از ما پوشيده شد.
8) اى كاش پيش از آنكه تو از ميان ما رخت بربندى و خاك تو را در درون خود پنهان
نمايد، ما مرده بوديم .
9) به راستى ما بلاديدگان در دام مصيبتى گرفتار آمديم كه هيچ مصيبت زده اى در عرب و
عجم بدان مبتلا نگرديده بود.
در حالى كه اميرالمؤ منين عليه السلام به انتظار نشسته بود و براى بازگشت فاطمه
عليهاالسلام لحظه شمارى مى كرد، بانوى بانوان عليهاالسلام به خانه مراجعت نمود و
با مشاهده امير مؤ منان عليه السلام چنين فرمود:
اى پسر ابوطالب ! آيا همچون جنين پرده نشين شده اى و چون مظنونين ، در گوشه خانه
نشسته اى ؟ (تو همانى كه ) شاه پرهاى شاهين را شكستى ،
حال چه شد كه دستخوش پرهاى كوچك شده اى ؟ پسر ابوقحافه عطيه پدر را از من و
نان خورش از دو فرزندم سلب كرد.
آشكارا به دشمنى من برخاست و از لجاج و عناد خود روى برنتافت . چندان كه انصار از من
بريدند و مهاجرين ديده از حمايت من پوشيدند. مردم نيز از ياوريم فروگذار كردند.
در دفع تركتازى از او نه ياورى دارم و نه مددكارى . خشم فروخورده ، از خانه بيرون
شدم و خوار بازگشتم . آن روز كه منزلت خويش را ناديده گرفتى ، همان روز خود را در
مضيق ذلت افكندى و چهره فروتنى و خوارى بر خاك ساييدى . تو شيرى بودى كه
گرگها را در هم شكستى ، در حالى كه امروز در به روى خود بسته اى . آيا نمى دانى
گوينده اى را از گفتار بيهوده اش بازدارى ، و يا با
ابطال باطل نفع و فايده اى به من عايد گردانى ؟ چرا كه قدرت حمايت از خود ندارم . اى
كاش پيش از اين خوارى مرده بودم . اگر سخن به تندى گفتم و يا از يارى نكردنت
برآشفتم خداوند را پوزش مى طلبم . واى بر من ! هر بامدادى كه خورشيد سر از بام
خاور مى دارد و به هنگام غروب خورشيد، اين كلام در وجودم طنين انداز است كه پناه من از
دنيا رفت و بازويم ناتوان گرديد. چه كنم جز آنكه شكايت به نزد پدر برم و رعايت و
يارى از حق طلبم ؟ بارالها نيرويت از همه كس فزونتر و عذاب تو از حوصله بيرون است
، تو خود داد من بستان !
اميرمؤ منان ، على عليه السلام فرمود:
اى دختر برگزيده عالميان ! و يادگار بهترين پيمبران ! افسوس براى تو نيست بلكه
براى دشمن توست . غم مخور (آه و ناله كردن تو را به حق خود نمى رساند بلكه دشمن
تو را شادمان نيز خواهد كرد).
من از سستى گوشه نشين نشدم ، بلكه آنچه در توانم بود، به كار بستم . اگر نان
خورش مى خواهى روزى تو نزد خداوند محفوظ است و او خود عهده دار آن مى باشد، آرام
گير و آنان را به خداوند واگذار.
فاطمه عليهاالسلام فرمود: آنها را به خداوند وانهادم .
باب هشتم : تظلم خواهى حضرت فاطمه عليهاالسلام در روز قيامت و كيفيت حشر آن
حضرت
تعداد روايات : 13 روايت
361/1 - الامالى للصدوق : (1000) الطالقانى ، عن محمد بن جرير الطبرى
، عن الحسن بن عبدالواحد عن اسماعيل بن على السدى ، عن منيع بن الحجاج ، عن عيسى بن
موسى ، عن جعفر الاحمر، عن اءبى جعفر محمد بن على الباقر عليه السلام
قال : سمعت جابر بن عبدالله الانصارى يقول :
قال رسول الله صلى الله عليه و آله اذا كان يوم القيامة
تقبل ابنتى فاطمة على ناقة من نوق الجنة مدبجة الجنين ، خطامها من لؤ لؤ رطب ، قوائمها من
الزمرد الاخضر ذنبها من المسك الاذفر، عيناها ياقوتتان حمراوان .
عليها قبة من نور، يرى ظاهرها من باطنها، و باطنها من ظاهرها، داخلها عفوالله ، و خارجها
رحمة الله ، على راءسها تاج من نور، للتاج سبعون ركنا
كل ركن مرصع بالدر و الياقوت ، يضى ء الكوكب الدرى فى افق السماء و عن يمينها
سبعون اءلف ملك ، و عن شمالها سبعون اءلف ملك و
جبرئيل آخذ بخطام الناقة ينادى باءعلا صوته :
غضوا اءبصاركم حتى تجوز فاطمة بنت محمد، فلا يبقى يومئذ نبى و لا
رسول و لا صديق و لا شهيد الا غضوا اءبصارهم حتى تجوز فاطمة ، فتسير حتى تحاذى
عرش ربها جل جلاله ، فتنزخ بنفسها عن ناقتها، و
تقول : الهى و سيدى احكم بينى و بين من ظلمنى ! اللهم احكم بينى و بين من
قتل ولدى ! فاذا النداء من قبل الله جل جلاله : حبيبتى و ابنة حبيبى سلينى تعطى ، و
اشفعى تشفعى ، فوعزتى و جلالى لا جازنى ظلم ظالم .
فتقول : الهى و سيدى ذريتى و شيعتى و شيعة ذريتى و محبى و محبى ذريتى .
فاذا النداء من قبل الله جل جلاله : اءين ذرية فاطمة و شيعتها و محبوها و محبوا ذريتها؟
فيقبلون و قد اءحاط بهم ملائكة الرحمة فتقدمهم فاطمة عليهاالسلام حتى تدخلهم الجنة .
توضيح : قال
الفيروزآبادى المدبج المزين و قال الجزرى فيه كان له طيلسان مدبج هو الذى زينت
اءطرافه بالديباج ، قوله ((الاذفر)) اءى طيب الريح قوله ((داخلها عفوالله )) كناية
عن اءنها مشمولة بعفوالله و رحمته و تجى ء الى القيامة شفيعة للعباد معها رحمة الله و
عفوه لهم ، و قال الفيروزآبادى : زخه : دفعه فى و هدة و زيد اغتاظ و وثب انتهى و
التشفيع : قبول الشفاعة
ترجمه : شيخ صدوق در كتاب امالى از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت نموده است
:
هنگامى كه روز قيامت فرا مى رسد دخترم فاطمه در حالى مى آيد كه بر يكى از ناقه هاى
بهشتى سوار است و از دو پهلوى آن ناقه حريرهاى بهشتى آويزان ، مهار آن از مرواريد
تازه ، پاهايش از زمرد سبز، دم آن از مشگ ناب ، ديدگانش از در و ياقوت سرخ خواهد
بود.
قبه اى از نور بر پشت آن ناقه نصب شده كه اندرون آن از بيرون آشكار، ميان آن حاوى
عفو پروردگار و بيرون آن رحمت خداوند رحيم است .
فاطمه تاجى از نور بر سر دارد كه داراى هفتاد پايه باشد، هر پايه اى از آن به
وسيله مرواريدى مرصع و نظير ستاره اى درخشان خواهد بود.
در طرف راست و چپ فاطمه هر كدام هفت هزار ملك خواهد بود.
جبرئيل كه در آن هنگام مهار ناقه فاطمه را گرفته است با صداى بلند خواهد گرفت :
چشمان خود را ببنديد تا فاطمه دختر حضرت محمد عبور نمايد.
در آن روز هيچ پيغمبر و رسول و صديق و شهيدى نيست مگر اينكه ديدگان خويشتن را مى
بندد تا اينكه زهرا از صحراى محشر عبور نمايد.
هنگامى كه آن بانو به زير عرش پروردگار مى رسد، از آن ناقه فرود مى آيد و مى
گويد: اى پروردگار! ببين من و آن افرادى كه در حق من ظلم نمودند و فرزندان مرا شهيد
كرده اند قضاوت كن .
آنگاه از طرف خداوند رئوف ندا مى رسد: اى حبيبه و فرزند
رسول من از من بخواه تا عطانمايم ، شفاعت كن تا من بپذيرم ، به عزت و
جلال خودم كه امروز ظلم و ستم هيچ ستمگرى از نظر من محو نخواهد شد.
در همين زمان است كه مى گويد: بار خدايا! فرزندان ، شيعيان ، دوستان ، و دوستان
دوستان فرزندان مرا به من ببخش !
آنگاه از طرف پروردگار جهان منادى ندا مى كند: فرزندان ، شيعيان ، دوستان ، و دوست
دوستان ذريه فاطمه كجايند؟ ايشان عموما در حالى كه ملائكه رحمت پروردگار آنان را
احاطه كرده باشند مى آيند. سپس فاطمه جلو مى رود تا ايشان را
داخل بهشت مى نمايد.
362/2 - عيون اخبارالرضا: (1001) اءحمد بن اءبى جعفر البيهقى ، عن اءحمد
بن على الجرجانى عن اسماعيل بن اءبى عبدالله القطان ، عن اءحمد بن عبدالله بن عامر
الطائى ، عن اءبى اءحمد بن سليمان الطائى عن على بن موسى الرضا، عن آبائه عليهم
السلام قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله : تحشر ابنتى فاطمة يوم القيامة و
معها ثياب مصبوغة بالدماء، تتعلق بقائمة من قوائم العرش
تقول : يا عدل احكم بينى و بين قاتل ولدى .
قال على بن اءبى طالب عليه السلام : قال
رسول الله صلى الله عليه و آله : و يحكم (الله ) لابنتى و رب الكعبه
ترجمه : در عيون اخبارالبرضا عليه السلام از
رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت شده است :
دخترم فاطمه در حالى وارد صحراى محشر مى شود كه لباسهايى غرقه به خون همراه
خود دارد. وى پايه عرش را مى گيرد و مى گويد:
اى خداى عادل و عالم ! بين و من آن افرادى كه فرزندان مرا كشتند، حكم كن ! به حق خداى
كعبه كه آن روز پروردگار عادل براى دخترم (به حق ) قضاوت خواهد كرد.
363/3 - عيون اخبارالرضا: (1002) بالاسانيد الثلاثة ، عن الرضا، عن
آبائه عليهم السلام قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله : تحشر ابنتى فاطمة
يوم القيامة و معها ثياب مصبوغة بالدم فتتعلق بقائمة من قوائم العرش
فتقول : يا عدل احكم بينى و بين قاتل ولدى .
قال رسول الله صلى الله عليه و آله : فيحكم لابنتى و رب الكعبة و ان الله
عزوجل يغضب لغضب فاطمة و يرضى لرضاها.
صح : عن الرضا، عن آبائه عليهم السلام مثله
ترجمه : شيخ صدوق در عيون اخبارالرضا عليه السلام از
رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت نموده است : هنگامى كه روز قيامت فرا رسد دخترم
فاطمه در حالى محشور مى شود كه لباسهاى خون آلودى با وى خواهد بود. آنگاه يكى از
پايه هاى عرش را مى گيرد و مى گويد: اى خداى
عادل ! بين من و قاتل فرزندانم حكم كن !
سپس پيامبر اكرم فرمود: به حق خداى كعبه سوگند كه خداوند براى دخترم (به حق )
قضاوت مى كند، زيرا خداوند براى غضب فاطمه غضب مى نمايد و با رضايت وى راضى
خواهد شد.
364/4 - عيون اءخبارالرضا: (1003) بالاسانيد الثلاثة ، عن الرضا، عن
آبائه عليهم السلام قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله : اذا كان يوم القيامة
نادى مناد: يا معشر الخلائق غضوا اءبصاركم حتى تجوز فاطمة بنت محمد
ترجمه : و نيز در همان كتاب از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت شده است كه
فرمود: هنگامى كه روز قيامت فرا مى رسد منادى ندا مى دهد: اى خلايق ! چشمان خود را
ببنديد تا فاطمه دختر محمد عبور كند.
365/5 - صحيفة الرضا: (1004) عن الرضا، عن آبائه عليهم السلام مثله .
ثم قال : و فى رواية اخرى اذا كان يوم القيامة
قيل : يا اءهل الجمع غضوا اءبصاركم تمر فاطمة بنت
رسول الله صلى الله عليه و آله فتمر و عليها ريطتان حمراوان
بيان : قال الفيروزآبادى : الريطة كل ملاءة غير ذات لفقين كلها نسج واحد و قطعة
واحدة و كل ثوب لين رقيق
ترجمه : و در صحيفة الرضا نيز مثل روايت پيشين
نقل شده است و سپس گفته شده : در روايت ديگرى آمده كه
رسول خدا فرمود: فاطمه در حال عبور لباسى سرخ رنگ بر تن خواهد داشت .
336/6 - عيون اءخبارالرضا: (1005) بالاسانيد الثلاثة ، عن الرضا، عن
آبائه عليهم السلام قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله : تحشر ابنتى فاطمة و
عليها حلة الكرامة قد عجنت بماء الحيوان فينظر اليها الخلائق فيتعجبون منها، ثم تكسى
اءيضا من حلل الجنة اءلف حلة مكتوب على كل حلة بخط اءخضر: اءدخلوا بنت محمد الجنة على
اءحسن الصورة ، و اءحسن الكرامة ، و اءحسن منظر! فتزف الى الجنة كما تزف العروس ، و
يوكل بها سبعون اءلف جارية .
صح : عنه ، عن آبائه عليهم السلام مثله
بيان : قوله صلى الله عليه و آله ((قد عجنت )) فى بعض النسخ بالباء الموحدة
على بناء المفعول من باب التفعيل اءى جعلت عجيبة لغسلها بماء الحيوان و فى النسخ
بالنون كناية عن الغسل به اءو كونا بحيث لا يموت اءبدا من يلبسها، و
قال الجرزى : فى الحديث يزف على بينى و بين ابراهيم الى الجنة ان كسرت الزاء
فمعناه يسرع من زف فى مشبة و اءزف اذا اءسرع ، و ان اءسرع ، و ان فتحت فهو من زففت
العروس اءزفها اذا اءهديتها الى زوجها
ترجمه : شيخ صدوق رحمه الله در عيون اخبارالرضا عليه السلام از
رسول خدا روايت كرده است :
فاطمه در روز حشر در حالى محشور مى شود كه لباس زيبايى بر تن دارد و به گونه
اى كه تعجب همه خلايق برانگيخته مى شود. آنگاه هزار لباس ديگر بر تن مى كند كه
بر هر كدام آنها به خط سبز نوشته شده : دختر محمد را با بهترين صورت وارد بهشت
كنيد! آنگاه فاطمه در حالى كه هفتاد هزار ملك او را مشايعت مى كنند، مانند نوعروسان وارد
بهشت مى شود.
367/7 - ثواب الاعمال : (1006) ماجيلويه ، عن محمد العطار، عن الاشعرى ، عن
محمد بن الحسين عن محمد بن سنان ، عن بعض اءصحابه ، عن اءبى عبدالله عليه السلام
قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله : اذا كان يوم القيامة نصب لفاطمة
عليهاالسلام قبة من نور و اءقبل الحسين صلوات الله عليه ، راءسه فى يده ، فاذا راءته
شهقت شهقة لا يبقى فى الجمع ملك مقرب و لا نبى
مرسل و لا عبد مؤ من الا بكى لها، فيمثل الله عزوجل رجلا لها فى اءحسن صورة و هو
يخاصم قتلته ((بلاراءس )) فيجمع الله قتلته و المهجزين عليه ، و من شرك فى قتله
، فيقتلهم حتى اءتى على آخرهم ثم ينشرون فيقتلهم اءميرالمؤ منين عليهاالسلام ، ثم
ينشرون فيقتلهم الحسن عليه السلام ثم ينشرون فيقتلهم الحسين عليه السلام ثم ينشرون
فلا يبقى من ذريتنا اءحد الا قتلهم قتلة ، فعند ذلك يكشف الله الغيظ، و ينسى الحزن .
ثم قال
اءبوعبدالله عليه السلام : رحم الله شيعتنا والله هم المؤ منون ، فقد والله شركونا فى
المصيبة بطول الحزن و الحسرة
بيان : قوله صلى الله عليه و آله : ((بلاراءس )) لعله
حال عن الضمير فى قوله قتله
ترجمه : شيخ صدوق در كتاب ثواب الاعمال از
رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت كرده است :
زمانى كه روز قيامت فرا مى رسد قبه اى از نور براى فاطمه عليهاالسلام برپا خواهد
شد. امام حسين عليه السلام در حالى كه سر بريده خود را در دست گرفته باشد. وقتى
چشم فاطمه زهرا به حسين عليه السلام بيفتد گريه و ضجه اى مى كند كه هيچ ملك و
پيغمبر و مؤ منى در محشر نيست مگر اينكه گريان خواهد شد.
در همين هنگام است كه خداى توانا مرد نيك صورتى را به نظر آن بانو جلوه مى دهد كه
با قاتلان حضرت حسين شهيد مخاصمه نمايد.
آنگاه خداوند سبحان قاتلين امام حسين را با آن افرادى كه مددكار آنان بودند و آن
اشخاصى كه در ريختن خون آن حضرت شركت نمودند حاضر مى كند و آن مرد تا آخرين
نفر آنان را مى كشد. سپس آنها را زنده مى كند تا حضرت امير عليه السلام براى دومين
بار آنان را بكشد. نيز آنان را زنده مى كند كه امام حسن عليه السلام آنان را بكشد و سپس
آنان را زنده مى كند تا امام حسين عليه السلام آنان را به
قتل برساند و همين طور همه ذريه ما.
بعد از اين جريان است كه غضب ما و شيعيان ما فرو خواهد نشست . آنگاه حضرت صادق
عليه السلام فرمود: خداوند شيعيان ما را رحمت كند، زيرا ايشان با غم و اندوه طولانى ما
شريك مى باشند.
368/8 - ثواب الاعمال : (1007) ابن
المتوكل : عن محمد العطار، عن الاشعرى ، عن ابن يزيد عن محمد بن منصور، عن
رجل ، عن شريك يرفعه قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله : اذا كان يوم القيامة
جاءت فاطمة صلوات الله عليها فى لمة من نسائها
فيقال لها: ادخلى الجنة ! فتقول : لا اءدخل حتى اءعلم ما صنع بولدى من بعدى ؟
فيقال لها: انظرى فى قلب القيامة . فتنظر الى الحسين صلوات الله عليه قائما و ليس
عليه راءس ، فتصرخ صرخة و اءصرخ لصراخها و تصرخ الملائكة لصراخنا، فيغضب
الله عزوجل لنا عند ذلك فياءمر نارا يقال لها: هبهب قد اوقد عليها اءلف عام حتى اسودت لا
يدخلها روح اءبدا و لا يخرج منها غم اءبدا، فيقال لها: التقطى قتلة الحسين صلوات الله
عليه و حملة القرآن فتلتقطهم .
فاذا صاروا فى حوصلتها، صهلت و صهلوا بها، و شهقت و شهقوا بها، و زفرت و
زفروا بها، فينطقون باءلسنة ذلقة طلقة : يا ربنا اءوجبت لنا النار
قبل عبدة الاوثان ؟ فياءتيهم الجواب عن الله
عزوجل اءن : من علم ليس كمن لا يعلم
ايضاح : اللمة بضم اللام و فتح الميم المخففة الجماعة ، و
قال الجوهرى : لمة الرجل تريه و شكله ، و الهاء عوض و اللمة الاصحاب (ما) بين
الثلاثة الى العشرة انتهى . و المراد بحملة القرآن الذين ضيعوه و حرفوه
ترجمه : و نيز در ثواب الاعمال از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت شده است :
هنگامى كه قيامت برپا شود فاطمه زهرا در حالى وارد صحراى محشر مى شود كه
گروهى از زنان شيعيان در اطراف آن بانو خواهند بود. و به حضرت زهرا گفته مى
شود: داخل بهشت شو! وى مى فرمايد: وارد بهشت نمى شوم تا بدانم بعد از من با
فرزندانم چه عملى انجام داده اند. به آن حضرت مى گويند: در ميان جمعيت قيامت نگاه كن .
وقتى نظر كند امام حسين عليه السلام را خواهد ديد كه با بدن بى سر ايستاده است ! زهرا
فريادى مى زند كه من به واسطه فرياد او فرياد خواهم زد و عموم ملائكه نيز به
فرياد مى آيند.
در چنين حالى است كه خداوند قهار به خاطر ما غضب مى كند و آتشى را كه مدت هزار
سال افروخته اند تا سياه شده و آن را هبهب مى گويند و هرگز نسيمى هبهب مى گويند و
هرگز نسيمى داخل آن نشده دستور مى دهد تا قاتلين امام حسين و آن افرادى را كه
حامل قرآن و تارك اهل بيت پيغمبر بوده اند بربايد. وقتى
داخل آتش شوند آتش نعره اى مى زند و آنان ناله و زارى مى نمايند، آتش مى خروشد و
آنان هم به خروش مى آيند، آتش زبانه مى كشد و ايشان به زبان فصيح مى گويند:
پروردگارا! به چه علت آتش را قبل از بت پرستان به ما مسلط كرده اى ؟!
خطاب مى رسد: كسى كه از روى جهالت عملى را انجام دهد با آن كسى كه بداند و عملى را
انجام دهد، فرق دارد.
369/9 - ثواب الاعمال : (1008) ابن البرقى عن اءبيه ، عن جده ، عن اءبيه
(عن ) محمد بن خالد يرفعه الى عنبسة الطائى ، عن اءبى خير، عن على بن اءبى طالب
عليه السلام قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله :
يمثل لفاطمة عليهاالسلام راءس الحسين عليه السلام متشحطا بدمه فتصيح : واولداه !
واثمرة فؤ اداه ! فتصعق الملائكة لصيحة فاطمة عليهاالسلام و ينادى
اءهل القيامة : قتل الله قاتل ولدك يا فاطمة .
قال : فيقول الله عزوجل : ذلك اءفعل به و بشيعته و اءحبائه و اءتباعه و ان فاطمة
عليهاالسلام فى ذلك اليوم على ناقة من نوق الجنة مدبجة الجنبين ، واضحة الخدين شهلاء
العينين ، راءسها من الذهب المصفى (و) اءعناقها من المسك و العنبر، خطامها من الزبرجد
الاخضر، رحائلها در مفضض بالجوهر، على الناقة هودج غشاؤ ها من نورالله ، و حشوها من
رحمة الله ، خطامها فرسخ من فراسخ الدنيا يحف بهودجها سبعون اءلف ملك بالتسبيح و
التحميد و التهليل و التكبير و الثناء على رب العالمين .
ثم ينادى مناد من بطنان العرش : يا اءهل القيامة غضوا اءبصاركم فهذه فاطمة بنت محمد
رسول الله صلى الله عليه و آله تمر على الصراط، فتمر فاطمة عليهاالسلام و شيعتها
على الصراط كالبرق الخاطف .
قال النبى صلى الله عليه و آله : و يلقى اءعداءها ذريتها فى جهنم .
توضيح : ((ذلك اءفعل به )) اءى بالحسين عليه السلام
اءقتل قاتليه و قاتلى شيعته و اءحبائه ، و
يحتمل ارجاع الضمائر جميعا الى القاتل و قال الجوهرى : الشهلة فى العين اءن يشوب
سوادها زرقة ، و عين شهلاء قوله صلى الله عليه و آله : ((رحائلها)) الاصواب رحالها
جمع رحل و كاءنه جمع رحالة ككتابة و هى السرج
ترجمه : و نيز در ثواب الاعمال از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت شده است :
هنگامى كه روز قيامت فرا رسد سر مبارك و غرقه به خون امام حسين عليه السلام در نظر
زهرا جلوه گر خواهد شد. وقتى نظر فاطمه به سر بريده امام حسين بيفتد فرياد مى
زند:
اى فرزند مظلوم من ! اى ميوه قلب محزون من ! به جهت ناله و فرياد زهراست كه ملائكه
مدهوش مى شوند و اهل محشر عموما فرياد مى زنند و مى گويند:
اى فاطمه ! خداوند قاتلين فرزندت حسين را بكشد!!
در اين حال از طرف پروردگار ندا مى رسد: من اين
عمل را انجام مى دهم و از قاتلين حسين و پيروان و دوستان آنان انتقام خواهم كشيد.
فاطمه زهرا در آن روز بر يكى از ناقه هاى بهشتى سوار است كه : پهلوهاى آن به
وسيله حريرهاى بهشتى زينت شده ، صورت آن زيبا، چشمانش شهلا، سرش از طلا،
گردنش از مشك و عنبر، مهارش از زبرجد سبز، جهازش از مرواريد كه با جوهر زينت شده
باشد، خواهد بود!
بر پشت آن ناقه هودجى نصب شده كه پرده اش از نور خداوند، ميان آن پر از رحمت
پروردگار، بلندى مهار آن به قدر يك فرسخ از فرسخهاى دنيا خواهد بود.
تعداد هفتاد هزار ملك اطراف هودج آن بانو را احاطه خواهند كرد كه به تسبيح و
تهليل و تكبير حضرت پروردگار مشغول خواهند بود.
آنگاه از طرف خداوند رئوف منادى ندا مى كند: اى
اهل قيامت ! چشمان خود را ببنديد تا فاطمه دختر حضرت محمد صلى الله عليه و آله از
صراط عبور نمايد.
پس از آن بانوى معظمه شيعيان و دوستانش مانند برق جهنده از صراط مى گذرند. ولى آن
حضرت دشمنان ذريه خود را به دوزخ خواهد انداخت .
370/10 - المناقب : (1009) السمعانى فى الرسالة القوامية و الزعفرانى
فى فضائل الصحابة و الاشنهى فى اعتقاد اءهل السنة و العكبرى فى الابانة و اءحمد
فى الفضائل و ابن المؤ ذن فى الاربعين باءسانيدهم عن الشعبى ، عن اءبى جحيفة و عن
ابن عباس و الاصبغ ، عن اءبى اءيوب ، و قد روى حفص بن غياث ، عن القزوينى ، عن عطاء
عن اءبى هريرة كلهم عن النبى صلى الله عليه و آله
قال : اذا كان يوم القيامة و وقف الخلائق بين يدى الله تعالى نادى مناد من وراء الحجاب :
اءيها الناس غضوا اءبصاركم و نكسوا رؤ وسكم ، فان فاطمة بنت محمد صلى الله عليه
و آله تجوز على الصراط. و فى حديث اءبى اءيوب : فتمر معها سبعون جارية من الحور
العين كالبرق اللامع . (1010)
371/1 - امالى المفيد: (1011) الصدوق ، عن اءبيه ، عن على ، عن اءبيه ، عن
ابن ابى عمير، عن اءبان بن عثمان ، عن اءبى عبدالله عليه السلام
قال : اذا كان يوم القيامة جمع الله الاولين و الاخرين فى صعيد واحد فينادى مناد: غضوا
اءبصاركم و نكسوا رؤ وسكم حتى تجوز فاطمة بنت محمد صلى الله عليه و آله الصراط.
قال : فتغض الخلائق اءبصارهم فتاءتى فاطمة عليهاالسلام على نجيب من نجيب الجنة
يشيعها سبعون اءلف ملك ، فتقف موقفا شريفا من مواقف القيامة ، ثم
تنزل عن نجيبها فتاءخذ قميص الحسين بن على عليه السلام بيدها مضمخا بدمه و
تقول : يا رب هذا قميص ولدى و قد علمت ما صنع به . فياءتيها النداء من
قبل الله عزوجل : يا فاطمة لك عندى الرضا.
فتقول : يا رب انتصر لى من قاتله . فياءمر الله تعالى عنقا من النار فنخرج من جهنم
فتلتقط قتلة الحسين بن على عليه السلام كما يلتقط الطير الحب ، ثم يعود العنق بهم
الى النار فيعذبون فيها باءنواع العذاب ثم تركب فاطمة عليهاالسلام نجيبها حتى
تدخل الجنة و معها الملائكة المشيعون لها و ذريتها بين يديها و اءولياؤ هم من الناس عن
يمينها و شمالها
بيان : قال الجرزى فيه يخرج عنق من النار اءى طائفة منها
ترجمه : شيخ مفيد در امالى خود از امام صادق عليه السلام روايت كرده :
روز قيامت كه فرا رسد خداوند توانا خلق اولين و آخرى را در يك زمين جمع مى كند.
آنگاه منادى ندا مى نمايد: چشمان خود را ببنديد و سرهاى خود را به زير افكنيد تا
فاطمه دختر حضرت محمد صلى الله عليه و آله عبور كند. مردم چشمان خود را مى بندند و
حضرت فاطمه در حالى كه بر يكى از ناقه هاى بهشتى سوار است مى آيد و تعداد هفتاد
هزار ملك آن بانوى باعظمت را مشايعت مى نمايند. آنگاه حضرتش در يكى از مكانهاى شريف
قيامت توقف مى كند و پيراهن خون آلود حضرت امام حسين را به دست مى گيرد و مى گويد:
بارخدايا! اين پيراهن فرزند من حسين است ، تو مى دانى با او چه عملى انجام دادند.
پس از آن طرف خداوند رئوف خطاب مى رسد: من هر عملى كه موجب خوشنودى تو باشد
انجام خواهم داد. حضرت زهراى اطهر خواهد گفت :
پروردگارا انتقام مرا از قاتلين فرزندم بگير! خداوند قهار دستور مى دهد: گروهى از
آتش جهنم بيرون مى آيند و كشندگان امام حسين را نظير مرغى كه دانه برچيند از صحراى
محشر مى ربايند و به طرف دوزخ بازمى گردند و آنان را دچار انواع عذاب مى نمايد.
سپس فاطمه اطهر بر ناقه خويشتن سوار و داخل
بهشت مى گردد. آن ملائكه اى كه حضرت فاطمه را مشايعت مى كردند و فرزندان
بزرگوار آن حضرت نزد آن بانو خواهند بود و دوستان ايشان طرف راست و چپ آنان
قرار مى گيرند.
372/12 - تفسير فرات الكوفى : (1012) اءبوالقاسم العلوى الحسنى
معنعنا، عن ابن عباس : اذا كان يوم القيامة نادى مناد: يا معشر الخلائق غضوا اءبصاركم حتى
تمر فاطمة بنت محمد صلى الله عليه و آله فتكون
اءول من تكسى و يستقبلها من الفردوس اثنتا عشرة اءلف حوراء لم يستقبلوا اءحدا قبلها و لا
اءحدا بعدها، على نجائب من ياقوت اءجنحتها و اءزمته اللؤ لؤ ، عليها
رحائل من در على كل رحالة منها نمرة من سندس ، و ركائبها زبرجد، فيجوزون بها الصراط
حتى ينتهون بها الى الفردوس فيتباشر بها
اءهل الجنان .
و فى بطنان الفردوس قصور بيض ، و قصور صفر، من لؤ لؤ ة من غرز واحد و ان فى
القصور البيض لسبعين اءلف دار منازل محمد و آله صلوات الله عليهم و ان فى القصور
الصفر لسبعين اءلف دار مساكن ابراهيم و آله عليهم السلام فتجلس على كرسى من نور
فيجلسون حولها و يبعث اليها ملك لم يبعث الى اءحد قبلها و لا يبعث الى اءحد بعدها
فيقول : ان ربك يقرئك السلام ، و يقول : سلينى اعطك .
فتقول : قد اءتم على نعمته و هناءنى كرامته ، و اءباحنى جنته اءساءله ولدى و ذريتى و
من ودهم ، فيعطيها الله ذريتها و ولدها و من ودهم لها و حفظهم فيها،
فيقول : الحمدلله الذى اءذهب عنا الحزن و اءقر بعينى .
قال جعفر: كان اءبى يقول : كان ابن عباس اذا ذكر هذا الحديث تلا هذه الاية : (و الذين امنوا
و اتبعتهم ذريتهم بايمان اءلحقنا بهم ذريتهم ) (1013)
تبيين : قال الفيروزآبادى : النمرقة مثلثة الوسادة الصغيرة اءو الميثرة اءو الطنفسه
فوق الرحل ، و قال الجزرى : فيه ينادى مناد من بطنان العرش اءى من وسطه ، و
قيل من اءصله ، و قيل : البطنان جمع بطن و هو الغامض من الارض يريد من
دواخل العرش انتهى ، قوله ((من غرز واحد)) اءى من
محل واحد من قولهم غرزت الشى ء بالابرة
ترجمه : فرات بن ابراهيم كوفى در تفسيرش از ابن عباس رحمه الله روايت كرده :
زمانى كه روز قيامت به پا شود، منادى ندا مى كند:
اى مردم ! چشمان خود را ببنديد تا فاطمه دختر محمد صلى الله عليه و آله عبور كند،
فاطمه اولين كسى است كه دوازده هزار حوريه از فردوس او را
استقبال خواهند كرد. آنان احدى را قبل از فاطمه و بعد از آن بانو
استقبال نكرده و نخواهند كرد. آن حوريه ها بر ناقه هايى سوارند كه بالهاى آن از
ياقوت ، مهار آنها از لؤ لؤ و رحل هايى از در بر پشت آنهاست كه بر هر يك از آنها
بالشى از سندس قرار دارد و ركاب هاى آنها زبرجد است . آنان از صراط مى گذرند تا
فاطمه زهرا را وارد فردوس مى نمايند و اهل بهشت با آن بانو ملاقات خواهند كرد.
در وسط فردوس قصرهاى سفيد و زردى است از لؤ لؤ كه در يك
محل مى باشد. در آن قصرهاى سفيد هفتاد هزار خانه است كه
منزل حضرت محمد و آل طاهر آن بزرگوار است .
در آن قصرهاى زرد هفتاد هزار خانه است كه مسكن حضرت ابراهيم و
آل آن حضرت عليهم السلام خواهد بود.
فاطمه زهرا بالاى مسندى از نور مى نشيند و ايشان در اطرافش مى نشينند.
آنگاه ملكى نزد آن بانو فرستاده مى شود كه
قبل از آن حضرت و بعد از او نزد كسى فرستاده نشده و نخواهد شد.
آن ملك به فاطمه مى گويد: پروردگارت به تو سلام مى رساند و مى فرمايد: آنچه
را كه مى خواهى از من بخواه تا به تو عطا كنم .
حضرت فاطمه مى گويد: خداوند رئوف نعمت خود را براى من تمام و بهشت خود را براى
من مباح نموده است .
من از خداوند مى خواهم كه فرزندان و ذريه من و افرادى كه ايشان را دوست داشته اند به
من عطا فرمايد، خداوند منان ذريه و فرزندان و آن اشخاصى را كه فرزندان فاطمه را
براى خاطر آن حضرت حفظ كرده باشند، به آن حضرت عطا مى فرمايد.
سپس آن بانوى معظمه مى گويد: سپاس آن خداوندى را كه غم و اندوه مرا برطرف و چشم
مرا روشن كرد.
راوى مى گويد: هرگاه ابن عباس اين حديث را
نقل مى كرد اين آيه را تلاوت مى نمود:
(و الذين آمنوا و اتبعتهم ذريتهم بايمان اءلحقنا بهم ذريتهم ) (1014)
373/13 - تفسير فرات : (1015) سليمان بن محمد معنعنا عن ابن عباس
قال : سمعت اءميرالمؤ منين على بن ابى طالب عليه السلام
(يقول ) دخل رسول الله صلى الله عليه و آله ذات ويم على فاطمة و هى حزينة ،
فقال لها: ما حزنك يا بنية ؟ قالت : يا اءبة ذكرت المحشر و وقوف الناس عراة يوم
القيامة . قال : يا بنية انه ليوم عظيم ولكن قد اءخبرنى
جبرئيل عن الله عزوجل اءنه قال : من تنشق الارض يوم القيامة اءنا ثم اءبى ابراهيم ثم
بعلك على بن اءبى طالب .
ثم يبعث الله اليك جبرئيل فى سبعين اءلف ملك فيضرب على قبرك سبع قباب من نور ثم
ياءتيك اسرافيل بثلاث حلل من نور فيقف عند راءسك فينادينك : يا فاطمة بنت محمد! قومى
الى محشرك ! فتقومين آمنة روعتك ، مستورة عورتك ، فيناولك
اسرافيل الحلل فتلبسينها و ياءتيك زوقائيل بنجيبة من نور، زمامها من لؤ لؤ رطب عليها
محفة من ذهب ، فتركبينها و يقود زوقائيل بزمامها، و بين يديك سبعون اءلف ملك باءيديهم
اءلوية التسبيح .
فاذا جد بك السير استقبلتك سبعون اءلف حوراء، يستبشرون بالنظر اليك بيد
كل واحدة منهن مجمرة من نور يسطع ريح العود من غير نار، و عليهن
اءكاليل الجوهر المرصع بالزبرجد الاخضر. فيسرن عن يمينك ، فاذا سرت
مثل الذى سرت من قبرك الى اءن لقينك ، استقبلتك مريم بنت عمران ، فى
مثل من معك من الحور فتسلم عليك و تسير هى و من معها عن يسارك .
ثم تستقبلك اءمك خديجة بنت خويلد اءول المؤ منات بالله و رسوله ، و معها سبعون اءلف
ملك باءيديهم اءلوية التكبير فاذا قربت من الجمع استقبلتك حواء فى سبعين اءلف
حوراء و معها آسية بنت مزاحم فتسير هى و من معها معك .
فاذا توسطت الجمع ، و ذلك اءن الله يجمع الخلائق فى صعيد واحد، فيستوى بهم الاقدام
ثم ينادى مناد من تحت العرش يسمع الخلائق : غضوا اءبصاركم حتى تجوز فاطمة
الصديقة بنت محمد و من معها، فلا ينظر اليك يومئذ الا ابراهيم
خليل الرحمن صلوات الله و سلامه عليه و على بن ابى طالب ، و يطلب آدم حوا فيراها مع
امك خديجة اءمامك .
ثم ينصب لك منبر من النور فيه سبع مراقى بين المرقاة الى المرقاة صفوف الملائكة ،
باءيديهم اءلوية النور، و يصطف الحور العين عن يمين المنبر و عن يساره و اءقرب النساء
معك عن يسارك حواء و آسية فاذا صرت فى اءعلى المنبر اءتاك
جبرئيل عليه السلام فيقول لك : يا فاطمة سلى حاجتك . فتقولين : يا رب اءرنى الحسن و
الحسين فياءتيانك و اءوداج الحسين تشخب دما، و هو
يقول : يا رب خذ لى اليوم حقى ممن ظلمنى .
فيغضب عند ذلك الجليل ، و يغضب لغضبه جهنم و الملائكة اءجمعون ، فتزفر جهنم عند ذلك
زفرة ثم يخرج فوج من النار و يلتقط قتلة الحسين و اءبناءهم و يقولون : يا رب انا لم
نحضر الحسين . فيقول الله لزبانية جهنم : خذوهم بسيماهم بزرقة الاعين و سواد الوجوه ،
خذوا بنواصيهم فاءلقوهم فى الدرك الاسفل من النار فانهم كانوا اءشد على اءولياء
الحسين من آبائهم الذين حاربوا الحسين فقتلوه .
ثم يقول
جبرئيل عليه السلام : يا فاطمة سلى حاجتك . فتقولين : يا رب شيعتى .
فيقول الله عزوجل : قد غفرت لهم . فتقولين : يا رب شيعة ولدى .
فيقول الله : قد غفرت لهم فتقولين : يا رب شيعة شيعتى .
فيقول الله : انطلقى فمن عتصم بك فهو معك فى الجنة . فعند ذلك يود الخلائق اءنهم
كانوا فاطميين فتسيرين و معك شيعتك ، و شيعة ولدك ، و شيعة اءميرالمؤ منين آمنة روعاتهم
مستورة عوراتهم ، قد ذهبت عنهم الشدائد، و سهلت لهم الموارد، يخاف الناس و هم لا
يخافون ، و يظماء الناس و هم لا يظماءون .
فاذا بلغت باب الجنة ، تلقتك اثنتاعشر اءلف حوراء، لم يلتقين اءحدا قبلك و لا يتلقين
اءحدا كان بعدك . باءيديهم حراب من نور، على نجائب من نور رحائلها من الذهب الاصفر و
الياقوت ، اءزمتها من لؤ لؤ رطب ، على كل نجيب نمرقة من سندس منضود.
|