next page

fehrest page

back page

پرواز به سوى ملكوت
ترس در حكومت ايران و عراق از فعاليتهاى شهيد حاج آقا مصطفى عاقبت باعث شد كه تهديدشان را عملى كنند و تصميمى را كه گفته بودند به انجام رسانند و شب يكشنبه اول آبان 1356 ش . مصطفى را در حالى كه 47 بهار از عمرش مى گذشت به طرز مشكوكى مسموم و به شهادت رسانند.
مرحوم حاج سيد احمد خمينى درباره شهادت وى مى گويد:
((آنچه مى توانم بگويم و شكى در آن ندارم اين كه ايشان را شهيد كردند، زيرا علامتى كه در زير پوست بدن ايشان ، روى سينه ايشان ، روى سر و دست و پا و صورت ايشان و هم چنين لكه هاى بزرگ حكايت از مسموميت شديد مى كرد و من شكى ندارم كه او را مسموم كردند، اما چگونه اين كار صورت گرفته نمى دانم ولى همين قد مى توانم بگويم كه ايشان چند ساعت قبل از شهادت در مجلس فاتحه اى شركت كردند كه در آن جا بعضى از ايادى رژيم پهلوى دست اندركار دادن چاى و قهوه مجلس بوده اند.)) (714)
1. ضربه روحى بر امام
2. پيشگيرى از خطرهاى فردا، هر دو رژيم پى برده بودند كه حاج سيد مصطفى ، خمينى دوم است و بى ترديد با نظريات و ديدگاههاى سياسى و مذهبى كه دارد و با شجاعت و شكست ناپذيرى كه در اوست ، فردا خمينى ديگر خواهد بود.
3. پديد آوردن رعب و وحشت
4. پايان دادن به روشنگرى هاى در نجف .(715)
پيامدهاى شهادت
شهادت حاج آقا مصطفى درست مثل زندگى او ضربه اى مهلك بر حكومت ستم شاهى بود، خون او بود كه گروههاى مردمى را به حركت در آورد و جرقه انقلاب زده شد و بر خلاف تصور رژيم و با شنيدن خبر شهادت حاج آقا مصطفى بازار نجف تعطيل شد.
جنازه شهيد توسط ياران و شاگردان در روز اول آبان به كربلا برده شد. در اين مراسم جمعيت انبوهى شركت كردند، بيش از هفتاد دستگاه ماشين جنازه را به كربلا بردند و بازگرداندند.
شهيد سيد مصطفى را با آب فرات غسل دادند و در محل خيمه گاه حسين عليه السلام كفن كردند و پس از طواف در حرم حضرت سيد الشهداء عليه السلام و حضرت عباس عليه السلام ساعت 7 بعد از ظهر به نجف اشرف بازگرداندند.
روز دوشنبه دوم آبان (10 ذيقعده ) جنازه آن شهيد حدود ساعت 9 صبح از مسجد بهبهانى (واقع در بيرون دروازه نجف ) با شركت انبوهى از علما و فضلا، طلاب ، كسبه ، اصناف و ساير اهالى نجف اشرف به طرف صحن مطهر علوى تشييع شده و در مقبره علامه حلى دفن گرديد.
امام در مسجد بهبهانى حضور يافت و پس از مكث كوتاه و خواندن فاتحه با گامى استوار و قامتى آراسته به خانه برگشت و در مراسم تشييع و خاك سپارى شركت نكرد.
در كشورهاى ديگر نيز از جمله پاكستان ، افغانستان ، عربستان ، كويت ، بحرين ، قطره ، لندن ، اروپا، آمريكا، كانادا، هند و سوئد مجالس عزادارى و در بعضى جاها تظاهرات صورت گرفته و سيل تسليت از نقاط مختلف جهان به طرف نجف سرازير شد.
در ايران نيز مردم مجلس عزا برپا كردند و پس از سالهاى ، نام خمينى را شنيدند و خطبا و سخنرانان در منابر نام امام را بر زبان راندند. اولين مجلس ‍ ختم از طرف جامعه روحانيت مبارزه تهران و علماى تهران در مسجد جامع برگزار شد كه انبوهى از جمعيت در آن شركت داشتند، آقا طاهر اصفهانى ، خطيب مجلس بود كه در بهت و سكوت و تاءثر فوق العاده حضار سخن گفتند. و هر بار كه نام امام خمينى را مى برد فرياد صلوات پياپى آن جمعيت فشرده لرزه بر اندام بيگانه پرستان مى انداخت .
مجلس بزرگداشت شهيد حاج آقا مصطفى نيز در مسجد ارك از طرف شهيد بهشتى ، مطهرى ، مفتح منعقد گرديد و آقا دكتر حسن روحانى از امام خمينى و نقش موثر ايشان در بيدار جوامع اسلامى و مبارزه با ايادى استعمار و شخصيت علمى حاج آقا مصطفى سخن گفتند.
حوزه علميه قم نيز تعطيل و شهر قم سر تا سر سياه پوش شد و از طرف آيات عظام گلپايگانى ، مرعشى و ساير مراجع ، مجالسى ترتيب داده شد. (716)و بدين ترتيب دشمن كه براى خاموش كردن صداى حاج آقا مصطفى او را به شهادت رسانده بود، اينك با سيل بنيان كنى روبرو گرديده ؛ سيلى كه از مجالس فاتحه حاج آقا مصطفى آغاز گرديد و با رشادتهاى قهرمانان 19 دى 1356 ش . در قم و مجالس چهلم آنان در تبريز، اصفهان ، يزد و مشهد، خروشان تر شد و سرانجام حكومت ستم شاهى را در هم كوبيد و بساط عدل را گسترد.
در آخر از باب تبرك وصيت نامه شهيد را پايان بخش مطالب خود قرار مى دهيم .
((فكر مى كنم قبلا وصيتى كرده باشم ولى على اى تقدير وصى خود را پدر بزرگوار خود اولا و در مرتبه بعد مادر و مخدره حليله و برادر احمد است بعد از اقرار بما جاء به النبى الاعظم صلى الله عليه و آله جميع كتابهاى خود را در اختيار حسين قرار مى دهم به شرط آنكه تحصيل علوم قديمه كند در غير اينصورت به كتابخانه مدرسه آقاى بروجردى در نجف اشرف تحويل دهند چه آنكه نوعا از وجوه تحصيل شده و خلاف احتياط است كه ارث برده شود، چيز ديگر هم ندارم مگر بعضى مختصر است آن هم ديگر احتياج به گفتار ندارد.)) (717)
امام موسى صدر
مفقود الاثر 1357 ش .
اميد محرومان
عبدالرحيم اباذرى
((سيد موسى صدر)) در تاريخ 14 اسفند 1307 ش و در عصر حكومت فرعونى در شهر قم ديده به جهان گشود. حكومتى كه مردمش حتى محدوده خانه و در كنار سفره ساده ناهار و شامشان نيز جراءت آن كه سخنى عليه رژيم بر زبان آورند، نداشتند. با همه اينها سيد موسى به دور از چشم فرعونيان زمان ، دوران نونهالى و كودكى را پشت سر مى گذاشت و رفته رفته مانند بچه هاى ديگر شهر با كوچه و بازار و حوزه باصفاى اين شهر آشنا مى شد.(718)
پدر وى آية الله العظمى سيد صدرالدين صدر در زمان تحصيل خود در نجف اشرف حركتهاى مترقى و نوجويانه را در عراق رهبرى مى كرد. نام او هنوز با نهضت ادبى آن كشور همراه است (719) وى پس از مهاجرت به ايران در شهر مقدس مشهد سكونت گزيد. اندكى بعد به دعوت مرجع عاليقدر و بنيانگذار حوزه علميه قم ، فرزانه دورانديش حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى ، به منظور معاونت و جانشينى ايشان به شهر قم هجرى كرد و پس از سالها تلاش و خدمت ، در همانجا دارفانى را وداع گفت .
صدر شهداى عراق
شهيد والامقام و انديشمند بزرگ اسلامى آية الله سيد محمد باقر صدر، پسر عمو و شوهر خواهر سيد موسى بود. وى رهبرى انقلاب عراق را به عهده داشت و در پى مبارزه پيگير با حكومت بعثى و پشتيبانى از انقلاب اسلامى ايران و امام خمينى رضوان الله عليه همراه خواهرش ((بنت الهدى )) كه او نيز يكى از مبارزان و نويسندگان فرزانه عراق بود، زير شكنجه صدام خونخوار، به شهادت رسيد.
اجداد پدرى سيد موسى را بيشتر عالمان تلاشگر و مجاهدان سخت كوش ‍ تشكيل مى دهند كه هر يك در عصر خود طلايه دار رهايى مردم از ظلم و جهل و مبشر نور و معرفت بوده اند. سيد موسى از ذريه پيامبر اسلام و فرزند پاكى از خاندان على بن ابيطالب عليه السلام به شمار مى آيد. وى با سى و سه واسطه درخشان از طرف پدر به جدش امام هفتم شيعيان ، حضرت موسى بن جعفر عليه السلام پيوند مى خورد.(720)
ورود به حوزه سازندگى
هر چند وى همپاى گذراندن درسهاى دبستان و دبيرستان به دروس ‍ حوزوى نيز اشتغال داشت شروع به تحصيل تمام وقت او در حوزه علميه قم از سال 1360 ق . مقارن 1320 ش . آغاز شد. تحصيلات حوزوى سيد موسى در قم بيش از يك دهد به طول انجاميد. وى پس از گذراندن دوره مقدمات و سطح متوسط و عالى ، در درس خارج فقه و اصول و فلسفه استادان نامى و بزرگ حوزه شركت جست .
از استادان معروف دروس سطح و خارج او اين فرزانگان را مى توان نام برد:
دروس سطح
الف : آية الله علوى اصفهانى
ب : آية الله محقق داماد
ج : آية الله سيد رضا صدر
خارج فقه
الف : آية الله سيد احمد خوانسارى
ب : آية الله حجت كوه كمره اى
ج : آية الله سيد صدرالدين صدر(پدرش )
د: آية الله امام خمينى (در درس ايشان مدت اندكى شركت كرد.)
ه‍: آية الله محقق داماد
خارج اصول
آية الله محقق داماد
فلسفه
الف : آية الله علامه طباطبايى
ب : آية الله سيد رضا صدر(برادرش )
سيد موسى صدر خود در كنار تحصيل خارج فقه و اصول به تدريس ‍ مقدمات و سطح نيز اشتغال داشت . از جمله كتاب با ارزش ((شرح لمعه ))(721) را براى شاگردانى چند كه در حوزه از برجستگى خاصى برخوردار بودند، تدريس مى كرد و در ارائه مسائل مهم و پيچيده آن ، با بيانى شيوا و گيرا همه را سخت به تعجب و تحسين وا مى داشت . (722)
او در سايه پشتكار شبانه روزى توانست در مدت كوتاهى خود را در صف اساتيد حوزه علميه قم جاى دهد و پس از چندى به تدريس فقه و اصول و منطق و فلسفه بپردازد.(723)
تحصيل در دانشگاه
او در كنار تحصيل و تدريس درسهاى حوزه ، براى ورود به دانشگاه در آزمون كنكور سراسرى شركت مى جويد و پس از موفقيت در دانشكده حقوق تهران مشغول تحصيل مى شود و در نهايت به اخذ درجه ليسانس ‍ حقوق اقتصادى نايل مى آيد.(724)
وى همچنان از روح بلند و استعداد سرشار خود كمك مى گيرد و علاوه بر تسلط كامل به دو زبان فارسى و عربى ، به فراگيرى زبانهاى فرانسه و انگليسى همت مى گمارد و در اين راه نيز پيروز و سربلند بيرون مى آيد. او فرصتهاى طلايى دوران جوانى را به آسانى از دست نمى دهد و از لحظه هاى هر چند كوتاه آن استفاده هاى بلند و پايدار مى كند وى در سال 1332 ش . پدر گرانقدر خود را از دست مى دهد، در همان سال از قم هجرت آغاز كرده ، وارد حوزه علميه نجف مى شود.(725)
اجتهاد جواهرى
سيد موسى صدر در حوزه علميه نجف نيز همانند قم ، در ميان دوستان همدرس و هم بحث خود همچنان برترى علمى خويش را حفظ نمود و با نبوغ و استعداد حيرت انگيز خود همه را به شگفتى و غبطه واداشت ؛ به طورى كه هر گاه دوستان هم سطح در محافل علمى و در جلسات درس و بحث با گفتار محكم وى مواجه مى گشتند، بى اختيار شيفته قدرت علمى و انديشه وى مى شدند.
بزرگان و مراجع تقليد نجف نيز براى شخصيت جامع و كامل وى احترام خاصى قائل بودند و با چشم عظمت و اميد به او نظر مى كردند. حتى برخى از آنان كه در درس خود اجازه اشكال به هيچ كس نمى دادند. به نشان تجليل از شخصيت سيد موسى صدر به گفتار و ايرادهاى او با دقت تمام گوش فرا مى دادند.(726)
همه اينها حكايت از آن داشت كه او به درجه والاى اجتهاد نايل آمده است ولى نه آن اجتهاد مصطلح و مرسومى كه بسيارى از آن بهره داشتند. بلكه اجتهاد وى نشاءت گرفته از فقه سنتى و الهام يافته از اجتهاد جواهرى بود كه او را همانند ((محقق اردبيلى ))ها و ((شيخ انصارى ))ها و جلوه پرفروغى فقيهى زمان شناس آگاه و درد آشناى دوران كرده بود. (727) او علاوه بر داشتن ملكه خلوص ، تقوا و زهد كه براى هر مجتهد ضرورى است داراى زيركى ، هوش و فراست فراوانى بود كه به وى توان آن را مى داد تا رهبرى و هدايت جامعه بزرگ اسلامى را به عهده بگيرد. سيد موسى در سال 1335 ش . به فكر تشكيل خانواده افتاد تا با انتخاب همسرى همراه و شايسته به زندگى سرتاسر تلاش خود جلوه ديگرى بخشد. او در 28 سالگى به اين آرزو تحقق بخشيد و با دختر خانواده اى اصيل و مذهبى پيوند زناشويى و تعهد بست كه حاصل اين وصلت مبارك در سالها بعد، علاوه بر موفقيتهاى بارز معنوى و سياسى و اجتماعى ، دو دختر و دو پسر به نامهاى (صدرالدين ، حميد، حورا، مليحه ) بود.
نامه اى از زعيم حوزه
درخشش حياتبخش سيد موسى صدر در ابعاد گوناگون علمى ، سياسى ، اجتماعى و فرهنگى ، او را بسان گوهرى گرانبها در فراروى ديده ها نشانده بود. تنها عالم بزرگوار عبدالحسين شرف الدين نبود كه شيفته عظمت وجودى او گشته بود. شخصيت جامع و كامل سيد موسى صدر بسيارى از مراكز علمى و دانشگاهى آن روز در ايران را نيز تحت تاءثير فراوان خود قرار داده بود.
در آن روزها فعاليتهاى تبليغى و ارشادى در خارج از كشور به كوشش مرجع دورانديش آية الله بروجردى (ره ) جان تازه اى مى گرفت . بدين منظور نام شخصيتهاى برجسته و جامع حوزه براى عهده دار شدن اين مسؤ وليت خطير تنظيم گرديد؛ كه در آن ميان نام سيد موسى صدر نيز به چشم مى خورد. (728) پس از آن نامه اى از طرف زعيم عاليقدر حوزه خطاب به سيدموسى صدر نگارش يافت و به نجف ارسال شد؛ بدين مضمون كه سيد موسى نماينده تام الاختيار مرجع جهان تشيع در كشور ايتاليا باشد و امور مذهبى و اجتماعى مسلمانان آنجا را به دست با كفايت خود اداره كند.اما زمانى كه نامه به دست وى رسيد بنابه دلايلى جواب عاجلى بدان نداد واز اين نظر از ساحت مقدس آن رهبر بزرگ طلب عفو و اغماض نمود.
اصلاح نظام حوزه
يكى از حركتهاى ارزشمند و تاريخ سيد موسى صدر و دوستانش در حوزه علميه قم ، موضع گيرى و اقدامات فداكارانه آنان در مورد ((اصلاحات اساسى در حوزه )) بود. آنها با يك جهش صادقانه و دردمندانه ، دست به تدوين ((طرح مقدماتى اصلاح حوزه )) زدند كه به دليل بى توجهى و كارشكنى برخى از كوته نظران و ساده لوحان ، كوچكترين استقبالى از آن به عمل نيامد. در اين مورد آية الله ناصر مكارم شيرازى چنين اظهار مى دارد:
((... در زمان مرجعيت حضرت آية الله بروجردى اين مسائل (اصلاح حوزه ) مطرح بود. مخصوصا طرحى به وسيله دوستان فاضل جوان در آن زمان امثال امام موسى صدر و شهيد دكتر بهشتى و جمعى از مدرسين بزرگ فعلى براى گامهاى اوليه اصلاح حوزه تهيه شده بود، ولى بر اثر آماده نبودن افكار به دست فراموشى سپرده شد و مايه سرخوردگى همه دوستان گرديد.)) (729)
آغاز هجرت
سيد موسى در سر هواى زيارت داشت . زيارت كانونهاى عشق و عاطفه خفته در عراق ، ((عتبات عاليات )). و اين در حالى بود كه از رحلت جانسوز مجاهد بزرگ سيد عبدالحسين شرف الدين حدود دو سال مى گذشت . هنوز مردم لبنان سرو سامان نيافته بودند و به دنبال يافتن رهبرى مجاهد و آگاه لحظه شمارى مى كردند.
آن ها هرچند گاهى با سيد موسى تماس مى گرفتند و در اين اواخر نيز با ارسال نامه اى به طور رسمى از وى براى سفر به لبنان دعوت به عمل آورده بودند. از طرف ديگر در همين زمان نامه ديگرى از سوى رهبر شيعيان جهان ، آية الله بروجردى ، به سيد موسى صدر رسيد و آن عالم درد آشنا ايشان را براى قبول آن مسووليت خطير مكلف كرد.
همه اينها نشان مى داد كه ديگر عذرى برايش باقى نمانده و از هجرتى ناگزير گريزى نبوده است . از اين رو مسافرت به عراق را نمى توان تنها يك سفر زيارتى ناميد، زيرا او به دنبال اين سفر، سرى به كشور لبنان زد تا از نزديك با مردم سخن گويد و با موقعيت سياسى ، اجتماعى و فرهنگى آنها پيش از پيش آشنا شود و آن وقت تصميم نهايى خود را در مورد ماندن در آن كشور، بگيرد.
سيد موسى صدر پس از زيارت عتبات عاليات ، در زمستان سال 1379 قمرى مطابق با سال 1338 ش . نخست براى يك بازديد سى روزه وارد كشور لبنان شد. ولى پس از بررسى اوضاع آشفته آن كشور و مشاهده نابسامانيهاى شيعيان و مسلمانان جنوب ، بشدت احساس وظيفه نمود و بر خلاف ميل باطنى خود تصميم به ماندن گرفت .
سيد موسى صدر پس از ورود به كشور لبنان ، شهر ((صور)) را براى ايفا مسؤ وليت بزرگ خود انتخاب كرد و در مسجد جامع آن به اقامه نماز جماعت مشغول گرديد. او با مطالعه دقيق اوضاع ، بخوبى دريافت كه ريشه اصلى همه اين گرفتاريها فقر فرهنگى و اقتصادى است . از اين رو، با يك برنامه ريزى اساسى نخست به جنگ فقر فرهنگى رفت و علاوه بر ايراد سخنرانى ، تشكيل كلاسهاى منظم در دبيرستانها و مراكز فرهنگى و هنرى ديگر، با جوانان روشنفكر آن سامان ارتباط نزديك برقرار نمود.
وى با سخن رسا و روشنگرانه خود، پوچى فرهنگ غرب و ماديگرى را براى آنان توضيح داد و با الهام از قرآن ، سنت و مكتب اهل بيت عليه السلام منطق اسلام را به مثابه قوى ترين و پرمحتواترين منطق روز معرفى كرد. جوانان كه تا آن روز نديده و باور نمى كردند كه يك روحانى و رهبر مذهبى اين چنين با سيمايى گشاده در برابر آنها مانند پدرش مهربان سخن بگويد، شيفته اش شدند. بعلاوه آنها به قدرى از معارف اسلام و تشيع فاصله داشتند كه نمى توانستند قبول كنند اين سخنان از منابع دين مقدس اسلام و تشيع گرفته شده است .
سيد موسى هر چند كه در شهر صور سكونت داشت و هفته اى دو روز براى سخنرانى در دبيرستان عامليه به بيروت سفر مى كرد و دبيران و دانش آموزان آنجا را نيز از سرچشمه زلال شريعت محمدى صلى الله عليه و آله سيراب مى نمود و با گفتار و كردار دلپسند خود همه را بى اختيار شيفته معارف الهى و مكتب امامان معصوم عليه السلام مى كرد.(730)
وضع دردناك مدارس
همزمان با نفوذ استعمار فرانسه در لبنان ، وضع آموزش و پرورش آن كشور بسيار دگرگون و درد آور گرديد؛ به طورى كه يكى از موفق ترين عوامل نشر فرهنگى بيگانگان وجود دهمين مراكز در آن كشور بود. چرا كه برنامه درسى مدارس و دبيرستانها نيز از سوى آنان تنظيم مى شد و جوانان مسلمان سخت تحت تاءثير آداب و رسوم دشمنان قرار داشتند.
در اين حال (سال 1371 ق .) عالم دورانديش سيد عبدالحسين شرف الدين كه همواره در اين قبيل مسائل حالت تهاجمى داشت ، حركت كرد و در مقابل اين تهاجم بزرگ فرهنگى نيز ايستاد.
با شروع فعاليت سيد موسى صدر اين مدارس نيز رونق بيشترى گرفت ؛ به گونه اى كه با تلاشهاى وى پس از مدتى مدرسه عامله بيروت ، به دانشكده تبديل شد و به ((دانشكده عامليه )) معروف گرديد.(731)
او در عين حالى كه به سنگر مسجد اهميت فراوان مى داد از مراكز فرهنگى نيز غافل نبود و همچنان كه گذشت باذوق سرشار و به كارگيرى روشهاى جديد، سعه صدر و برخوردهاى مناسب خود، در مدت كوتاهى مدارس ، دبيرستانها و دانشگاهها را تبديل به سنگرهايى فولادين عليه فرهنگ بيگانه كرد و راه استاد بزرگ خود، عالم مبارز سيد شرف الدين را ادامه داد.
سيد موسى صدر معتقد بود كه فقر فرهنگى ارتباط تنگاتنگى با فقر اقتصادى دارد. همچنان كه اين دو بى ارتباط با مسائل سياسى ، نظامى ، اخلاقى و اعتقادى نيز نمى توانند باشند. بنابراين بايد هه اينها در كنار هم ارزيابى شده ، براى هر كدام به طور همزمان و در كنار هم چاره انديشى كرد. او مى گفت :
((چقدر تعجب آور است ! اسلام طلب علم را فريضه (واجب ) بداند و بيسوادترين مردم مسلمانها باشند. (يا اينكه ) نظافت را از ايمان بشمارد، در حالى كه كثيف ترين كوچه و بازار، كوچه ها و بازارهاى ما مسلمانها باشد... . دعوت صحيح اگر تواءم با عمل نباشد و وضع اجتماعى دعوت كننده يا هم مذهبان او بد باشد، دعوت كم اثر خواهد بود. اصولا يكى از بزرگ ترين دليلها براى بطلان ادعاى هر دعوت كننده ، همان وضع اجتماعى اوست . آخر چطور ممكن است مردم ادعاى مسلمانى را كه اسلام را ضامن سعادت دنيا و آخرت مى داند باور كنند، در حالى كه فقر، جهل ، مرض و عدم بهداشت آنها را فراگرفته است ؛ اخلاق تجار، روش جوانان ، كردار زنان و رفتار سياستمداران همه فاسد و منحرف باشد؟! اين خود سند بى اعتبارى مدعاى هر دعوت كننده اى است .)) (732)
او با توجه به همه اين ريزه كاريها و براى حل نابسامانيها ريشه دار در ابعاد مختلف ، به سنگر مسجد و فعاليت در دبيرستانها و دانشگاهها اكتفا نكرد و اقدام به تاسيس مراكز اساسى ترى نمود از جمله :
1. مدرسه صنعتى جبل عامل
اولين موسسه اى كه وى در شهر صور بنيان نهاد ((مدرسه صنعتى جبل عامل )) بود. هدف او از ايجاد اين مركز آن بود تا فقر و جهل را كه سالها سايه شوم خود را بر سر اين مردم افكنده بود از ميان بردارد.
2. تاسيس جمعيت بر و احسان (733)
اين مركز كه به شكل تعاونى و به ابتكار و همت سيد موسى ايجاد گرديده است داراى پنج كميسيون جداگانه به نامهاى ((تفتيش ، برنامه ، مالى ، تبليغاتى و مجالس مذهبى )) است ، كه هر كدام فعاليتهاى خاص خود را دنبال مى كنند. اين جمعيت در نخستين سال تاءسيس خود، تنها بيش از يكصد و بيست نفر فقير دوره گرد را از كوچه و بازار جمع كرد و علاوه بر كمكهاى مالى ، براى هر يك شغل آبرومندى ايجاد نمود.
3. تاءسيس خانه دختران
زنان و دختران علاوه بر فعاليت در بخش بانوان ((جمعيت بر و احسان )) در سه مؤ سسه مهم ديگر كه باز به همت سيد موسى صدر، براى آنان راه اندازى شده بود، به كار و كوشش پرداختند. يكى از آنها مدرسه اى به نام ((بيت الفنتاة )) (خانه دختران ) بود. در اين مكان به دختران بى سرپرستى و فقير هنرهاى دستى ديگر آموزش مى دادند.(734)
4. آموزشگاه پرستارى
وى مركز ديگرى نيز براى بانوان داير كرد به عنوان ((آموزشگاه پرستارى )). در اين آموزشگاه دخترانى كه مدرك ديپلم گرفته بودند، پذيرفته مى شدند و زير نظر استادان با تجربه آموزش پرستارى مى ديدند و پس از فارغ التحصيل شدن به مراكز بهداشتى ، درمانى و بيمارستانها اعزام مى شدند و در عين حالى كه براى خود و خانواده مايه اميد و زندگى بودند در آن مركز در خدمت محرومان و بيچارگان قرار مى گرفتند.(735)
5. مركز پزشكى
اين مركز به نام ((مدينة الطب )) شهرت يافته و تا به حال اقدامات وسيع و مهمى را در خصوص امور بهداشتى و درمانى به انجام رسانده و در بسيارى از قصبه هاى جنوب لبنان كه سالها مردمش از همه چيز محروم بودند، درمانگاه و مركز بهداشتى داير نموده است .(736)
6. مؤ سسه قاليبافى
اين مركز آموزشى يكى از مراكز سرنوشت ساز براى بانوان و ديگر محرومان به حساب مى آمد و به موجب همين اهميت ، زير نظر شهيد بزرگوار دكتر مصطفى چمران اداره مى شد و بيش از 300 دختر از منطقه جبل عامل در اين مركز آموزشى مشغول يادگيرى قاليبافى بودند.(737)
7. حوزه علميه
يكى ديگر از حركتهاى مهم و ماندگار سيد موسى صدر، راه اندازى مركز فعال ديگرى به نام ((معهد الدراسات الاسلامية )) (مركز بررسيهاى اسلامى ) بوده است .
البته مؤ سسات و مراكز مختلفى را كه به همت و رهبرى سيد موسى صدر ساخته شده ، نمى توان در همين هفت مورد خلاصه كرد، چنانكه دو مؤ سسه مهم ديگر به نامهاى ((دارالايتام )) و ((سازمان زنان )) هم در نتيجه تلاشها و جانفشانيهاى او به ثمر رسيده است . (738) كه توضيح و تفصيل اين همه مجال ديگرى را مطلب مى كند.
تدبير تاريخى
مردم شيعه لبنان كه جمعيت اكثر آن كشور را تشكيل مى دادند، احتياج به مركز سازماندهى قانونى براى خود داشتند، تا از حقوق طبيعى و شخصيت انسانى آنان بخوبى حراست نمايد.
سيد موسى صدر براى گرفتن حقوق قانونى شيعيان رهسپار بيروت شد و مبارزه وسيعى را در اين خصوص آغاز نمود. وى تمام نيروى خود را به كار گرفت تا يك مجلس قانونى براى شيعيان آن كشور تشكيل دهد. در حركت نخست ، موضوع را به طور جدى با شخصيتهاى بزرگ سياسى و مذهبى شيعه و غير شيعه لبنان در ميان گذاشت و هدف خود از تاءسيس اين مركز را براى آنان توضيح داد. در اين ميان مخالفتها و كارشكنيهايى از طرف دولتهاى عربى و برخى از شخصيتهاى داخلى آغاز گرديد. ولى او هيچ وقت از پاى ننشست و به تلاشهاى پيگير خود ادامه داد.
تشكيل مجلس و انتخاب رهبر
برخلاف كارشكنيها و مخالفتهاى گوناگون ، سرانجام تلاشهاى مخلصانه سيد موسى صدر به نتيجه رسيد و نمايندگان شيعيان در مجلس شوراى لبنان ، به پيشنهاد وى يك طرح قانونى را تقديم مجلس كردند كه اين طرح در روز سه شنبه 6 صفر 1387 ق . (739) به تصويب مجلس و امضاى رئيس جمهور لبنان رسيد.
بر اساس اين طرح قانونى شيعيان اجازه داشتند مجلسى را به نام ((المجلس الاسلامى الشيعى الاعلى )) براى دفاع از حقوق حقه خود تاءسيس نمايند. پس از گذراندن مراحل قانونى ، در تابستان سال 1389 ق . (740) مجلس اعلاى شيعيان در لبنان به طور رسمى و قانونى شروع به فعاليت كرد و باز با دستهاى پرتوان سيد موسى صدر صفحه درخشان ديگرى بر مبارزات تاريخى مردم شيعه لبنان اضافه شد.(741)
سازمان ((جنبش مستضعفان ))
سيد موسى صدر شخصيتى بود كه دهها سال از زمان خود جلوتر بود و حوادث و مشكلات را قبل از وقوع شناسايى كرده ، در پى علاج و پيشگيرى برمى آمد. او در مدت چند سال اقامت خود در لبنان به اين نتيجه رسيده بود كه جوانان اين كشور زمينه هاى مساعدى براى فداكارى و سلحشورى در راه تحقق آرمانهاى مقدس اسلامى دارند از اين رو براى سازماندهى ، تربيت و تشكل نيروهاى بالقوه آنان و آگاهى هر چه بيشتر و بهتر جوانان از جهان بينى و ايدئولوژى اسلامى ، اقدام به تاءسيس سازمانى به نام ((حركة المحرومين )) نمود، تا براى مبارزه اساسى با دشمنان اسلام در منطقه ، از نيروهاى كار آمد، با ايمان و جان بر كفى برخوردار باشد.
شهيد بزرگ دكتر مصطفى چمران كه از طرف امام موسى صدر به مسؤ وليت سازماندهى اين جنبش منصوب شده بود چنين مى نويسد:
((... شيعيان فوج فوج وارد اين نهضت مى شدند، احزاب را رها مى كردند و به اين سازمان مى يپوستند. سازمانى مكتبى و بر اساس ايدئولوژى اسلامى ، براساس خط على و حسين عليه السلام ... نمى خواستيم سازمان به صورت دكان درآيد و هركس و ناكس و يا هر فكر غلطى وارد آن شود و خداى نكرده حزبى ديگر مثل احزاب فاسد لبنانى به وجود آيد كه كارشان دروغ و تهمت و كار چاق كنى و زدن اموال مردم و حكومت و تقسيم منافع است . از همان اول تاءكيد كرديم كه ما ايجاد حركت كرده ايم نه حزب ، و حركت از مبارزه با نفس و تربيت نفس و اخلاق شروع مى شود... .)) (742)
اين سازمان براى اولين بار طلسم وابستگى را شكست و با شعار ((نه شرقى ، نه غربى )) حركت خود را آغاز كرد و با الهام از معارف ناب اسلامى در كوتاه مدت ، كادرهاى با ايمان ، زبده و نمونه اى را تربيت نمود كه هر يك در ميدانهاى مختلف علمى ، صنعتى ، نظامى ، اخلاقى و... الگو و سرآمد بودند.
در واقع مى توان اين بخش از فعاليت ((تاءسيس حركة المحرومين )) از سوى امام موسى صدر را دومين مرحله از سرى مراحل سازماندهى شيعيان لبنان به حساب آورد. زيرا اولين مرحله آن را وى با تاءسيس مركزى بزرگ به نام ((مجلس اعلاى شيعيان )) شروع كرده بود.(743)
سازمان نظامى ((امل ))
پس از آنكه سازمانهاى ادارى ، تشكيلاتى و عقيدتى با موفقيت كامل راه اندازى شد و با استقبال پرشور مردمى روز به روز پايه هايشان استوارتر گرديد، نوبت به مرحله سوم سازماندهى رسيد. در آن زمان احزاب و گروههاى چپ گرا و راست گرا هر كدام براى خود ارتشى كوچك تشكيل داده ، براى تحقق آرمانهاى حزب متبوع خود، هر چند گاهى از آن استفاده مى كردند. اين ارتشها غالبا چون از انگيزه و آرمان دينى و مذهبى تهى بودند در برابر تهديدات نظامى كشورهاى بيگانه ، از كارايى لازم بر خوردار نبودند به همين علت امنيت مرزهاى كشور لبنان به آسانى آسيب پذير مى شد.
براى از بين بردن چنين حالتى ، و در پى ايجاد امنيت داخلى و خارجى كشور لبنان ، تاءسيس يك سازمان نظامى قوى ، ضرورى به نظر مى رسيد. سازمانى كه افراد آن با داشتن آگاهيهاى سياسى ، مذهبى و نظامى ، پاسدار مرزهاى عقيده و نظام باشند.از اين تاريخ بود كه پايه هاى يك سازمانى نظامى به نام ((افواج مقاومت لبنان )) (امل ) (744) پى ريزى گرديد.
سلوك سياسى
به طور كلى خط مشى اساسى و دورنماى فعاليتهاى امام موسى صدر در طول اقامت وى در لبنان را مى توان در عنوانهاى زير خلاصه كرد:
1. جانبدارى از اصل همزيستى صلح آميز فرقه هاى مذهبى و طايفى چندگانه كشور لبنان و مبارزه با تلاشهاى مذبوحانه در جهت تجزيه كشور.
2. حراست از اصل همزيستى مسالمت آميز لبنان و فلسطين و حمايت همه جانبه از انقلاب فلسطين و مرد آواره آن .
3. تلاش براى رفع هر گونه اختلاف ، و كوشش در پى تحقق اصلاحات سياسى ، اجتماعى و فرهنگى .
4. مردود شمردن هر گونه تعصبات فرقه اى و مذهبى و دورى از جنگ و ستيز فرقه گرايانه .
5. ارج نهادن به اصل دفاع از خويشتن براى هر گروه ، دسته و افراد.
6. مبارزه مداوم با دولت غاصب اسرائيل .
7. مبارزه با هر گونه تجاوز خارجى به كشور لبنان .
8. تلاش در جهت جلوگيرى از احتمال سركوبى انقلاب فلسطين .(745)
در اينجا فرصت آن است كه به خصوصيات اخلاقى و برجستگيهاى روحى امام موسى صدر پرداخته شود تا رمز موفقيت و پيروزى وى بيش از پيش ‍ آشكار گردد.
ساده زيستى
او در اوج عظمت و منزلت بود و بالاترين قدرت سياسى و مذهبى را در دست داشت و بر قلوب ميليونها انسان در كشورهاى مختلف - اعم از شيعه ، سنى و مسيحى - حكومت مى كرد.
بزرگى شخصيت او همه صاحب منصبان ظاهرى را به كرنش و كوچكى وامى داشت .
با همه اينها او هنوز در نظر خود همان طلبه ساده بود. در برخورد با وى هيچ احساس نمى شد كه وى رئيس ((مجلس اعلاى شيعيان لبنان )) است و آن همه عاشق و جان باخته و طرفدار دارد. با همه فعاليتهاى زيادى كه در اجتماع داشت در انجام امور خانه چون پخت و پز، شستن لباس و امورى از اين قبيل به خانواده كمك مى كرد.
همراه با مردم
كوچك پس كوچه هاى شهرها و قصبات سراسر لبنان يكصدا شهادت مى دهند كه امام موسى صدر هميشه در كنار مردم مى زيست . به ديدار آنها مى رفت ، با مهربانى و تواضع فراوان با آنان صحبت مى كرد و به سخنان هر يك گوش فرا مى داد. عشق به توده مردم از چشمان پرفروغ وى هميشه موج مى زد. او مى گفت :
((... جاى من اكنون در ميان شماست . پايگاه من در قلبهاى شماست . قدرت من به دستان شماست . حافظ و نگهدار من چشمان شما هستند. برنامه هاى من به دست شما اجرا خواهند شد. هيچ كس و هيچ چيزى را در اين دنيا بر شما ترجيح نخواهم داد...)) (746)
مردم نيز به وى عشق مى ورزيدند. اكثر ابراز احساساتى كه نسبت به وى مى شد غالبا تا نيم ساعت يا بيشتر طول مى كشيد. بارها ديده مى شد كه از شدت استقبال عمامه او باز شده يا از سرش افتاده است .
به كشورهاى مختلف آفريقايى و غير آن كه سفر مى نمود از همه بيشتر، فرصتها را براى ديدار با مردم مى گذاشت و در نماز جمعه هاى آنان شركت مى كرد و با سخنرانى خود با آنان به درد دل مى نشست .
وى در فرصتهاى مناسب و به طور مرتب به ديدار خانواده شهدا مى شتافت و در كنار جانبازان ، از استقامت و شجاعت بى سابقه آنان لذت مى برد و روح و جان تازه اى مى گرفت .
تواضع و بزرگوارى
داستان بزرگوارى و افتادگى وى زبانزد بود. او نه تنها در محيط كار با دوستان و همكاران ، بلكه در همه جا و در برخورد با همه كس اين خلق محمدى صلى الله عليه و آله را از خود به نمايش مى گذاشت . يكى از هم بحثهاى معروف وى در نجف در اين مورد چنين اظهار مى دارد:
((... در موقع كار و حمل اثاثيه سفر، بيشتر از همه كار انجام مى داد و سنگين ترين وسايل ، هميشه بر دوش وى قرار داشت . در وقت شوخى و مزاح ، مزاحهاى علمى و اخلاقى جالبى مى كرد. خدا مى داند كه ما در اين سفر و در برخوردهاى ديگرى كه داشتيم ، همه اش محبت ، تواضع ، وقار و بزرگوارى ديدم . تمامى اوصافى كه در روايات براى علما ذكر شده است ، همه اش در آقا موسى صدر جمع شده بود.)) (747)
گذشت و كرامت
چهار بار دشمنان و مزدوران آنها نقشه كشيدند تا وى را ترور كنند ولى هيچ كه موفق نگرديدند. در يكى از اين عمليات ناموفق چند جوان شيعه عضو حزب كمونيست ((جبهه شعبيه )) به رهبرى ((جرج حبش )) كه فريب خورده و ماءموريت يافته بودند تا امام موسى صدر را به شهادت برسانند، با ((آرپى جى )) بر سر راه وى كمين مى كنند تا ماشين او را هدف قرار دهند. اما به خواست خدا، امام موسى صدر مدتى زودتر از همان راه گذشته بود.
پس از گذشت ساعاتى از اين حالت جوانان امل منطقه را محاصره كرده و آنها را دستگير مى كنند و همه شان به ماءموريت خود اعتراف مى نمايند. سپس آنان را به حضور امام موسى صدر مى برند. او نيز بلافاصله دستور آزادى آنان را صدر مى كند.(748)
روح بندگى
روح بندگى كه يكى از شرايط اصلى رهبر در جامعه اسلامى است و در قرآن و احاديث ائمه معصومين نيز به آن تاءكيد فراوان شده است . امام موسى صدر در حد اعلا پرورش يافته و او را به انسانى متعبد به تمام معنا جلوه گر ساخته بود.
احترام به پدر
امام موسى صدر در احترام به پدر كه استاد او نيز بود، اهتمام خاصى مى ورزيد. نحوه برخوردهاى وى در اين خصوص به قدرى شورانگيز بود كه آشكارا نشان مى داد اين ارتباط فرزند با پدر از درجه احترام پا فراتر گذاشته و به مرحله عشق و ايثار رسيده است . اين بود كه همه را به شگفتى فرو مى برد. هر كسى كمترين ارتباطى با بيت ((آية الله العظمى سيد الدين صدر)) داشت بى درنگ از اين موضوع با خبر مى شد و تحت تاءثير آن قرار مى گرفت . به يقين يكى از رموز موفقيت و پيروزى در فعاليتهاى فردى ، اجتماعى ، سياسى و... امام موسى صدر را بايد در همين موضوع جستجو كرد؛ نيكى به ديگران ، بخصوص به پدر و مادر و احترام به آنان .
مرد صلح و دوستى
امام موسى صدر با پيروان اديان و مذاهب ، روابط صميمانه اى داشت . پيش ‍ از ورود وى به لبنان ، ميان مسيحيان و مسلمانان آن كشور بر اثر اختلافات موجود شكاف بزرگى پديد آمده بود و هر روز كه مى گذشت با نقشه هاى دشمنان اين جدايى عمق بيشترى مى گرفت . او پس از آمدن خود به اين ناحيه مصمم شد با تلاش و استقامت خود اين فاصله را از ميان اين دو طايفه بزرگ دينى بردارد و آنها را با همديگر دوست و مهربان سازد.
وى در مراسم جشن و سوگوارى هموطنان مسيحى شركت مى كرد. و در غم و شادى آنان خود را سهيم مى دانست . در كليساهاى آنان حاضر مى شد و معاشرت دوستانه اى با آنها داشت . بدين ترتيب در مدت كوتاهى اين برخوردهاى سنجيده ، موجب گشت كه جامعه مسيحيان يكپارچه شيفته امام موسى صدر شوند، به طورى كه مكرر از وى دعوت به عمل مى آوردند تا در مراسم دينى و مذهبى آنان شركت جسته ، براى آنان سخنرانى كند.
هراس غارتگران
نزديك به بيست سال تلاش مداوم و حيرت انگيز امام موسى صدر در لبنان ، تحول عجيبى را در خاورميانه پديد آورد. وى علاوه بر فعاليتهايى در لبنان مسافرتهاى بسيارى به كشورهاى آفريقا، مصر، اروپا و... انجام داد و با شركت در كنگره هاى مختلف اسلامى با مسلمانان دنيا و رهبران دينى ، مذهبى و سياسى آنان ارتباط فكرى برقرار كرد. او با سخنرانيهاى جذاب و روشنگرانه اش در دل اكثر توده هاى مردم كشورهاى اسلامى و غير اسلامى به طور شگفت آورى براى خود و افكار و انديشه هايش جاى باز گرد و در تلاش بود تا شالوده يك حكومت و امت واحده اسلامى را در سرتاسر جهان پايه ريزى كرده ، مسلمانان را از چنگال استعمارگران غارتگر رهايى بخشد. و اين درست در حالى بود كه صداى نسيم صبح رهايى (انقلاب اسلامى ايران ) از كوچه هاى ماتم گرفته شهر نجف به آسمان بلند شده بود و مردم ايران و مسلمانان جهان را به طلوع خورشيدى بى غروب بشارت مى داد و منشاء همه گرفتاريهاى ملل مسلمان و محروم را به دولت ستمگر آمريكا، روسيه و انگليس معرفى مى كرد.
وقتى اين نداى شورانگيز در سرتاسر جهان طنين افكند امام موسى صدر جزو نخستين شخصيتهايى بود كه به دعوت اين صداى آشنا پاسخ مساعد داد و در ضمن مقاله اى در اوايل شهريور 1357 ش . (يك هفته قبل از ناپديد شدن ) در روزنامه ((لوموند)) به طور رسمى از انقلاب اسلامى به عنوان ادامه حركت انبيا نام برد و امام خمينى رضوان الله عليه را يگانه رهبر بزرگ اين انقلاب ، به دنيا معرفى كرد.(749)
در اين زمان بود كه سردمداران دنياى غرب و شرق بشدت غافلگير شده ، هراس و اضطراب بر وجودشان مستولى گشت . پشتيبانى امام موسى صدر - به مثابه يك شخصيت موجه و صاحب نفوذ در منطقه - از حركت و انقلاب امام خمينى ، مشكلى بسيار جدى بود كه دشمنان به هيچ وجه نمى توانستند از كنار آن به سادگى بگذرند. آنها به روشنى مى دانستند كه اگر بازوان پرتوان امام موسى صدر با مشتهاى گره خورده امام خمينى همراه شود ديگر هيچ فرصتى براى ادامه حيات و اجراى سياستهاى شوم و توسعه طلبانه آنان در منطقه وجود نخواهد داشت . اين بود كه باز به روشهاى شيطانى خود روى آوردند. آنها چندين بار به كمك نوكران خويش ‍ در لبنان ، اقدام به ترور امام موسى صدر كردند ولى در هر بار رسوا و ناكام تيرشان به سنگ خورد.
بناچار نقشه ديگرى كشيدند و تصميم گرفتند تا به دست يكى ديگر از ايادى نقابدار خويش در منطقه ، وى را از دست امت اسلامى گرفته و منطقه را از وجود پرتوان و ثمر بخش او براى هميشه تهى سازد. بعضى از دولتهاى مرتجع يا بظاهر انقلابى هم كه وجود قدرتمند امام موسى صدر در منطقه را يكى از بزرگترين عوامل سقوط خود در آينده مى دانستند دست همكارى به اين ايادى سپردند و در نهايت همه دستگاههاى جاسوسى و امنيتى دشمنان در منطقه و جهان ، دست به دست هم دادند تا اين بزرگ مرد را از صحنه خاج سازند.
آدم ربايى
از نخستين روزهاى جايگزين شدن امام موسى صدر در لبنان ، دولت و رهبر ليبى يكى از سر سخت ترين دشمنان وى به شمار مى رفت . در مرداد ماه 1357 امام موسى صدر قصد سفرى به كشور الجزير داشت . به دنبال آن تماسهايى حاصل شد و بلافاصله از طرف دولت ليبى دعوتى رسمى از امام موسى صدر براى سفر به آن كشور به عمل آمد. روز نوزدهم رمضان 1398 ق . (750) وى از الجزير وارد كشور ليبى شد.
در يكى از اين نشستها امام موسى صدر با عقايد جنون آميز قذافى كه خود را ((جانشين خدا در زمين )) (751) مى خواند بشدت مخالفت كرد و با شهامت ، پيامدهاى شوم اين طرز تفكر انحرافى را به وى گوشزد نمود.(752)
بعد از يك هفته اقامت در ليبى امام موسى صدر تصميم گرفت روز بيست و پنجم رمضان 1398 ق . (9 شهريور 1357 ش / 31 اوت 1978 م ) آن كشور را به قصد لبنان ترك گويد تا ساعت 2 و سى دقيقه بعد از ظهر همين روز، وى در جلو هتل محل اقامت خود مشاهده گرديده ولى بعد از آن با دو تن از همراهان خود ((شيخ محمد يعقوب )) و ((عباس بدر الدين )) ناگهان ناپديد شده است .(753)
عكس العمل شورانگيز
هنگامى كه خبر ربوده شدن امام موسى صدر انتشار يافت بى تابى و نگرانى جهان اسلام را فراگرفت و ملتهايى كه كوچكترين شناختى از وى داشتند به غم و اندوه فرو رفتند. مردم لبنان يكپارچه به هيجان در آمدند و اعتصاب سرتاسرى همه جا را از تحرك بازداشت .
در اين حال روزنامه هاى وابسته به دولت ليبى مانند ((السفير)) در پى انحراف افكار عمومى ، با تيترهاى بزرگ و با آب و تاب فراوان اعلان كردند كه : امام موسى صدر براى همكارى با انقلاب ايران و مبارزه بر ضد شاه مخفيانه به ايران سفر كرده است . ولى كسى به اين حرفها گوش نمى داد. اعتراض و راهپيمايى همچنان ادامه داشت و هر روز بيش از روز گذشته بر شور و هيجان و اعتراض مردمى افزود مى شد.(754)
نگرانى امام خمينى (ره )
حضرت آية الله العظمى امام خمينى رضوان الله عليه پس از اطلاع از ربوده شدن امام موسى صدر بشدت ناراحت گشته ، بى درنگ تلگرامى بدين شرح خطاب به ياسر عرفات مخابره كردند:
بسم الله الرحمن الرحيم
((جناب آقاى ياسر عرفات رئيس كميته اجرائيه سازمان آزاديبخش ‍ فلسطين
از سلامت جناب حجة الاسلام آقاى سيد موسى صدر رئيس مجلس ‍ شيعيان لبنان هيچ گونه اطلاعى ندارم و موجب نگرانى اين جانب است . از جناب عالى تقاضا دارم كه هر چه زودتر از مكان ايشان اطلاع پيدا كرده و اين جانب را از سلامت ايشان آگاه گردانيد.
توفيق جناب عالى را در اهداف اسلامى خواستارم .
روح الله الموسوى الخمينى ))(755)

next page

fehrest page

back page