261- همان .
262- ميزان الحكمة ج ص 215.
263- الحياة 1 ص 167 .
264- ميزان الحكمة ج 5 ص 215.
265- الحياة ج 1 ص 167.
266- الحياة ج ص 167.
267- ميزان الحكمة ج 5 ص 213.
268- الحياة 1 ج ص 167.
269- ميزان الحكمة ج 5 ص 213، در الحياة ج 1 ص 167 اين روايت به
شكل ديگرى نيز آمده است .
270- الحياة ج ص 167.
271- الحياة ج 1 ص 167 و ميزان الحكمة ج 5 ص 213.
272- ميزان الحكمة ج ص 213.
273- الحياة ج 1 ص 167.
274- ميزان الحكمة ج 5 ص 214.
275- الحياة ج 1 ص 167.
276- ميزان الحكمة ج 5 ص 214.
277- الحياة ج 1 ص 168.
278- الحياة ج 1 ص 168.
279- الحياة ج 1 ص 168.
280- نهج البلاغه جامعه مدرسين ص 138.
281- نهج البلاغه فيض الاسلام نامه مالك اشتر ص 999 نهج صبحى ص 430.
در اعراب گذارى متن صبحى برگزيده شد.
282- خطبه 216 نهج البلاغه جامعه مدرسين ص 105. نهج صبحى ص 335.
283- نهج صبحى ص 433.
284- همان ص 443. (همه متن عربى آورده نشده است ).
285- يادنامه كنگره نهج البلاغه سال 1360 ص 153 مقاله استاد قربانى .
286- فروغ ولايت ص 491 به نقل
از شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 3 ص 186. در اين دسته ربيع بن خثيم است او
پرچمدار گروه بوده و اولين پرچمى است كه حضرت از كوفيان آراست .
در همين باره دسته ديگرى از شاگردان ابن مسعود - قاريان قرآن يا علماى علوم قرآنى آن
زمان - در جنگ دو دل بودند و با حضرت به صفين آمدند، آنها (عبيده سلمانى و اصحابش )
گفتند:((ما در كار شما و شاميان مى نگريم وقتى ديديم هر طرف ، پارا از حق بيرون
گذاشت بر ضد او مى شوريم .))امام در پاسخ به آنان فرمود: ((مرحبا و اءهلا. هو
الفقه فى الدين و العلم بالسنة ، من لم يرض بهذا فهو خائن جبار)): درود بر شما و...
اين آگاهى به دين و سنت است هر كس چنين نظرى را نپذيرد ديكتاتور خيانت پيشه اى است .
(امام عليه السلام نه تنها نظر آنها را رد نكرد بلكه به آنان آفرين گفت و داد و فرياد
راه نينداخت كه شما بى دين و ضد ولايت و نظام هستيد. آن حضرت با اين روش اعتقاد
پسندانه در جذب آنان گام برداشت .) (شرح نهج ابى الحديد ج 3 ص 186).
287- فروغ ولايت ص 603 به نقل از تاريخ طبرى ج 3 جزء 6، ص 34.
كامل ابن اثير ج 3 ص 164. وقعه صفين ص 530 - 529. درباره نظر استاد محترم آية
الله جعفر سبحانى راجع به بند الف نكته اى
قابل ذكر است :
امام على عليه السلام حتى با ناكثين كه قبل از برخورد نظامى جنگ
جمل ، به شهر بصره حمله كرده و آن همه قتل و غارت را با مبارزه مسلحانه انجام داده و
استاندار امام را به آن وضعيت درآورده بودند، جنگ را شروع نكرد بلكه چندين بار
نماينده اى را نزد آنان فرستاد كه تا مى شود
مشكل بدون خونريزى حل شود و اتمام حجت فرمودند نه جنگ . بعد از اين كه جمليان ناكث
و عهد شكن نپذيرفتند و درگيرى را شروع كردند امام عليه السلام مجبور به دفاع
شدند.
لذا به نظر مى رسد امام عليه السلام با سلاح بدستان مخالف خود تا مى توانست
تلاش مى كرد بدون خونريزى مشكل را حل كند. حتى امام عليه السلام - كسر شاءن خود
نديد- با آنان وارد گفتگو شد تا آثار شومى پديد نيايد. حضرتش با مخالفان مسلح
اينگونه برخورد نمايد. روشن است با مخالفان غير مسلح چگونه رفتارى داشته است .
درود بر او روزى كه در خانه اعتقاد به دنيا آمد و روزى كه در محراب عبادت ترور شد.
هيچ وقت به خانه مخالفان خود، حتى افرادى كه با او معاشرت نكردند نه خودش حمله
كرد و نه اجازه داد ديگران تعرض كنند.
288- مروج الذهب ترجمه ابوالقاسم پاينده ص 729، با استفاده از فروغ ولايت
ص 440 و نهج البلاغه فيض الاسلام ص 78و77. درباره اشعث آورده شد.
289- شرح نهج البلاغه ج 2 ص 280
ذيل خطبه 36، فروغ ولايت ص 636.
290- نهج البلاغه فيض الاسلام ص 76 خطبه 19.
291- نهج البلاغه فيض الاسلام ص 929 نامه 31.
292-
كامل ابن اثير ج 3 ص 320 - مطلب در كتاب توسعه سياسى از ديدگاه امام على عليه
السلام ص 219 آمده است .
293- مفردات راغب ماده ملاء.
294- سوره شعرا آيه 34.
295- سوره اعراف آيه 109. در دو آيه
اول نوع گفتار را بنگريد اول فرعون گفت موسى ساحرى زبردست و ماهر است بعد ملاء
نيز همان سخن فرعون را بازگو كردند.
296- سوره انعام آيه 123.
297- سوره نمل آيه 32.
298- سوره نمل آيه 38.
299- سوره علق آيه 7 - 6. تفسير نوين ص 259، مرحوم محمد تقى شريعتى .
300- آية الله نورى همدانى گروه مترفين را ((عياشان طغيانگر)) ترجمه كرده
اند. بيت المال در نهج البلاغه ص 60.
301- سوره يونس آيه 88.
302- سوره مؤ منون آيه 33.
303- - سوره سباء آيه 35 - 34.
304- سوره هود آيه 116.
305- مفردات راغب . ماده ترف .
306- سوره مؤ منون آيه 41.
307- سوره اسراء آيه 16.
308- ج ص 2217 چاب دارالشروق بيروت .
309- همان ص 2218.
310- سوره اعراف آيه 78 - 75.
311- قصص ،آيه 58 با استفاده از مجمع البحرين و
علل انحطاط تمدنها. قانع عزآبادى .
312- سوره قصص آيه 76.
313- سوره قصص آيه 78.
314- در قرآن باين موضع اشاره اى نشده بعضى از مفسرين با مختصر اختلافى
(عصاها را در قبه اى گذارند) آنرا ذكر نموده و بشرح آن پرداخته اند.
315- ج ص 374.
316- سوره قصص آيه 79.
317- سورة قصص آيه 79.
318- سوره قصص آيه 80.
319- سوره قصص آيه 81.
320- سوره قصص آيه 78.
321- سوره قصص آيه 82.
322- سوره قصص آيه 77 و 76.
323- در پاورقى كتاب : در تواريخ نوشته اند كه قارون هنگام مخالفت با موسى
250 تن از شيوخ و زعماى قوم بنى اسرائيل را با خود همراه كرده بود و هر يك از اين
250 تن رياست خانواده بزرگى را بر عهده داشتند كه مجموعا نيروى
قابل توجهى را تشكيل مى دادند، ولى دو نفر از آنها بنام ((داثان و ابيرام )) بقارون
نزديكتر بودند و ماجراى ستير هم به راهنمايى اين دو كس انجام شد.
324- ج 8 ص 488.
325- موسى از ديدگاه قرآن صفحات 220 - 215.
326- سوره قيامة آيه 14.
327- قصص ، از اين آيه بعد از داستان قارون در قرآن آمده كه با داستان قارون
ارتباط معنوى دارد.
328- سوره نساء آيه 60.
329- سوره صف آيه 8.
330- قصص آيه 76.
331- قصص آيه 76.
332- قصص آيه 79.
333- قصص آيه 76.
334- سوره حجر آيه 6.
335- قصص آيه 79.
336- صفحات 63 - 57.
337- - نهج البلاغه صبحى ، ص 452 نامه 62.
338- نهج البلاغه خطبه 3.
339- مقدمه ابن خلدون ، ج 1 ص 268 - 267، ترجمه گنابادى .
340- ترجمه و اقتباس شبهات حول الاسلام ص 162.
341- برهان قرآن ص 200.
342- نهج البلاغه فيض الاسلام ص 966
343- نهج البلاغه موضوعى ص 1276. نهج ص 249 خ 173.
344- همان ص 1282. نهج صبحى خ 226 ص 348.
345- همان ص 891. نهج البلاغه نامه 53.
346- همان و نهج البلاغه فيض
الاسلام ص 1014.
347- نهج البلاغه صبحى صالح 224 خطبه 160، نهج البلاغه فيض الاسلام ص
502 خطبه 159. بعد از قسم ((والله العظيم )) در شرح ابن ابى الحديد ص 233 ج 9
نهج صبحى ص 229، ((اتى )) نيامده ولى در نهج فيض ص 512، در نهج الصباغه
فى شرح نهج البلاغه ص 427 ج دوم خ 158 اثر حاج شيخ محمد تقى شوشترى
(التسترى ) آمده (البته در اين شرح بدون قسم است ).
348- متن و ترجمه از كتاب بيت المال در نهج البلاغه . ويراستارى آن بى
اشكال نيست .
349- تحف العقول با ترجمه ص 256.
350- كليات سعدى - گلستان ص 38.
351- نهج البلاغه موضوعى ص 1736.
352- ولن تجد لسنة الله تبديلا. احزاب ، 62. فاطر، 43. فتح ، 23.
353- با برداشت از كتاب هاى نقش عايشه در تاريخ اسلام حضرت استاد علامه
عسكرى ص 275 - 143، فروغ ولايت ، تاريخ مسعودى (ترجمه مروج الذهب )، تاريخ
يعقوبى بحث مربوط به خليفه سوم .
354- نهج البلاغه موضوعى ص 1736.
355- سوره اعراف آيه 176 و 175.
356- سوره اعراف آيه 99،98،97،.
357- سوره اعراف آيه 176.
358- سوره نحل آيه 36.
359- سوره غافر آيه 21 و 44 (شبيه به همين آيه ) سوره فاطر.
360- سوره آل عمران آيه 137.
361- سوره حشر آيه 2.
362- سوره يوسف آيه 111.
363- نهج البلاغه فيض الاسلام ص 803.
364- نهج البلاغه موضوعى ص 1740.
365- - همان ص 1738 نهج البلاغه فيض الاسلام ص 801.
366- نهج البلاغه موضوعى ص 1744.
367- - نهج البلاغه موضوعى ص 1744.
368- نهج البلاغه موضوعى فيض الاسلام 801.
369- نهج البلاغه موضوعى ص 1746.
370- نهج البلاغه موضوعى ص 1748 .
371- نهج البلاغه فيض الاسلام ص 803 - 801 خطبه قاصعه . نهج صبحى خ
192 ص 296.
372- نهج البلاغه فيض السلام ص 803 و 802 نهج صبحى صالح ص 297.
373- همان .
374- نهج البلاغه صبحى صالح ص 263 .
375- همان ص 263.
376- نوشته اند: يوشع وصى موسى فرزند حضرت يوسف است به اين شرح ،
يوشع نون بن افرايم بن يوسف و كالب بن يوفنا شوهر خواهر موسى (مريم بنت
عمران ).
377- داستان مذكور و عمالقه از كتاب موسى از ديدگاه قرآن ص 187 و 172 و
171.
378- نهج البلاغه موضوعى ص 1752.
379- به نظر مى رسد بايد نهادى خاص يا سازمانى ويژه به مجلس يا نهاد
رياست جمهورى از نخبگان اجتماعى فرهنگى باشند تا براى اين امر مهم اقدام نمايند.
380- نهج البلاغه موضوعى ص 1744.
381- كليات سعدى ، بوستان ص 380.
382- آيه 19 سوره سباء. انسان وقتى دست به دعا برمى دارد كه خود نتواند
مشكل را مرتفع كند. ملاحظه مى شود. اين قوم چقدر از فقراى خود به تنگ آمده بودند كه از
اعتقاد مى خواستند بين آنان و فقرا فاصله بيفتد. نكته ديگر ايمان اين قوم به اعتقاد را
مى رساند كه كافر نبوده اند ولى به خاطر اين
عمل ناشايسته گرفتار فنا شدند.
383- سوره هود آيه 27.
384- سوره قلم آيات 25 - 17.
385- حكمت 311 نهج البلاغه فيض الاسلام .
386- حكمت 154 همان .
387- نامه مالك اشتر ص 996 همان . در نهج صبحى ص 429 به جاى ((عمود))
((عماد)) آمده .
388- ص 1003 همان . صبحى ، ص 432.
389- ص 1014 همان . نهج صبحى
، ص 436.
390- - خطبه 3 معروف به ((شقشقيه )) ص 52 همان . نهج صبحى ، ص 50.
391- غررالحكم 202 حديث 435.
392- نهج البلاغه فيض الاسلام ص 1013. نهج صبحى ، ص 429.
393- خطبه 3 همان ص 51 - 50 نهج صحبى ، ص 49 به جاى ((خضم ...))،
((خضمة )) دارد.
394- لسان العرب ، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 1
طبع دار احياء التراث بيروت ص 197، نهج الصباغه فى شرح نهج البلاغه علامه
محمد تقى شوشترى ج 5 ص 197.
395- شرح نهج البلاغه ج 1 ص 198، فروغ ولايت ص 325: در تاريخ يعقوبى
ج 2 ص 150 آمده براى چند بيت شعر انتقادى ، عثمان بر اين صحابى خشم گرفت و او
را به خيبر تبعيد كرد در ضمن شعر ديگرى از او آورده است :
و اءعطيت مروان خمس الغنيمة
|
خمس غنايم را به مروان دادى و او را ديگران مقدم داشتى و از خوشاوند خود حمايت كردى .
396- فروغ ولايت ص 319.
397- عدل و دادگرى و احقاق حقوق بينوايان ، تنفس امير المؤ منين در زندگى
زمامدارى اوست . مرحوم استاد محمد تقى جعفرى در مقاله كنگره نهج البلاغه يادنامه كنگره
هزاره نهج البلاغه . 136 ص 42 .
398- نهج البلاغه فيض الاسلام ص 1019 نامه 53 براى بهره برى از فرمايش
مولا عليه السلام در اين باره به آن نامه مراجعه شود. از ((ثم الله الله فى طبقة
السفلى ...: اعتقاد را اعتقاد را درباره مردمى كه از طبقه پايين - طبقه همكف - هستند در نظر
داشته باشيد.
399- نهج البلاغه موضوعى ص 1152.
400- - حجرات آيه 10. يعنى عدم اختلاف و دشمنى ، ايجاد صفا و دوستى ، آيات
ديگرى نيز مثل آيه يك سوره انفال .
401- سوره توبه آيه 60.
402- حجر آيه 88.
403- - در ذيل آيه 85 سوره حجر، تفسير جوامع الجامع طبرسى . (اعراض نه روى
گردانى كينه توزانه بلكه گذشت و اغماض بدون حقد و كينه .) روش امام صادق در
برخورد با يك شرابخوار را ملاحظه فرماييد و بيانديشيد اگر ما بوديم با او چگونه
رفتار مى كرديم : ((فردى به نام شقرانى كه به خاطر آزادى يكى از اجدادش توسط
رسول اعتقاد به او مولاى رسول الله مى گفتند براى گرفتن هدايا در زمان منصور
دوانيقى آمده بود. فرد سرشناسى را پيدا نمى كرد تا واسطه قرار دهد كه وجهى
دريافت نمايد. ناگهان امام صادق را مشاهده كرد و گفت : فدايت شوم ، من برده شمايم .
امام با او گرم گرفت ! او حاجت خود را ذكر كرد امام براى او دريافت كرد و هنگامى كه
به او مى پرداخت فرمود: ((انجام عمل خير از هر كسى خوب است و از شما بهتر و كار بد
از هر كس كه باشد زشت است و از شما به واسطه انتسابتان به خاندان رسالت
بدتر)). (بحار 47 ص 350 - 349 مؤ سسه الوفاء بيروت )
404- اشاره به آيه 73 توبه و 9 تحريم .
405- آيه 159 آل عمران .
406- به نقش ائمه عليهم السلام در احياء دين ص 293 - 216 مجموعه جلد يك الى
جهار حضرت علامه عسكرى مراجعه فرماييد كه نكات بسيار جالب و مستند وجود دارد.
407- به معالم المدرستين بالاخص 2 ص 50 (منع كتابت سنت
رسول الله ).
408- و سوره تحريم ، آيه 5 - 3.
409- صحيح مسلم ، ج 4 ص 187 بيروت ، مكتب تجارى للطبع و التوزيع .
410- صحيح مسلم ، ج 7 ص 4، معرف اسلامى ج 2 ص 60.
411- امتاع الاسماع مقريزى ج 1 ص 479.به
نقل از همان ص 61.
412- اشاره به آيه 8 سوره منافقون .
413- امتاع الاسماع مقريزى ج 1 ص 396. به
نقل از همان ص 61.
414- صحيح بخارى ج 5 ص 152. (در بحث ((ظلم و بى عدالتى )) نيز مطلب را
آورده ايم ).
415- سوره توبه آيه 61.
416- سيرت رسول الله (ترجمه سيرة النبى ) مشهور به سيره ابن هشام ) از محمد
بن اسحاق متوفاى نيمه قرن دوم هجرى ، ترجمه اسحاق بن محمد همدانى (قاضى ابر
قوه ) قرن هفتم هجرى ، ص 498 ج 1، انتشارات خوارزمى تهران
سال 1361.
417- احزاب آيه 12.
418- آل عمران آيه 154.
419- همان صفحه 24.
420- نهج البلاغه حكمت 49 -
نقل از فلسفه اخلاق ص 322.
421- آيه 114 توبه - در سوره هود آيه 75 نيز به حليم بودند آن حضرت اشاره
كرده است .
422- كليله و دمنه ص 271، 270 فارسى از ابوالمعالى نصرالله منشى قطع
پالتويى موسسه انتشارات قديانى .
423- همان ص 369، 368.
424- آيه 4 سوره قلم .
425- المحجة البيضاء ج 5 ص 90 / بحار ج ص 71 ص 394 (الحكم الزاهره
صابرى يزدى ) ص 196.
426- بحار ج 75 ص 150، لئالى الاخبار ج 2 ص 7 (همان باب ايذاء مؤ من ).
427- داستانهاى نهج البلاغه محمد محمدى اشتهاردى ص 196 به
نقل از شرح نهج البلاغه خويى ج 13 ص 94
428- غرر الحكم ص 376 حديث 9
429- همان ص 380 حديث 63.
430- همان حديث 380 63.
431- ميزان الحكمه ج 2 ص 514.
432- ميزان الحكمة ج 2 ص 514.
433- ميزان الحكمة ج 2 ص 515.
434- ميزان الحكمة ج 2 ص 520.
435- نهج البلاغه فيض الاسلام ص 996 نامه مالك اشتر.
436- نامه 31 نهج البلاغه فيض الاسلام صفحات 921 به بعد تا 933 از
صبحى صالح صفحات 397 الى 3. 403.
437- سوره مائده آيه 54.
438- نهج البلاغه فيض حكمت 325. نهج صبحى حكمت 333.
439- سوره توبه آيه 168.
440- شرح چهل حديث ص 86 چاپ تنظيم و نشر آثار امام خمينى (س ).
441- نهج البلاغه صبحى ص 427.
442- نهج البلاغه صبحى ص 428 و 427.
443- همان ص 433.
444- ترجمه متن از نهج البلاغه موضوعى ص 935
445- همانطور كه جنايات پهلوى دوم در پانزدهم خرداد 42 و بعد از آن در كشتار
مردم باعث بدبينى مردم شد و تاءثير اين بدبينى را بر
نسل بعد ديديم كه انقلاب اسلامى را پديد آوردند.
مرنجان دلم را كه اين مرغ وحشى
|
ز بامى كه برخاست مشكل نشيند
|
446- نه از روش كاناليزه اى كه ديگران با برنامه ريزى و از ديد خود قصد
شناساندن دارند
تو كه ناخوانده اى علم سماوات
|
تو كه نابرده اى ره در خرابات
|
تو كه سود و زيان خود ندانى
|
به مقصد كى رسى هيهات هيها
|
447- بقره 286
448- حج 78.
449- مائده 6.
450- - بقره 286.
451- بقره 286.
452- مفردات ، قاموس قرآن و تفسير جوامع الجامع ج 1 ص 157 و 475.
453- اعراف 157
454- قمر 17 و چند آيه ديگر.
455- طه 2.
456- بقره 185.
457- ميزان الحكمة ج 3 ص 386.
458- نهج البلاغه فيض الاسلام حكمت 472 ص 1305.
459- همان نامه مالك اشتر ص 1001 نهج صبحى ص 431 .
460- همان . لازم به ذكر است كه زمامداران هر جامعه اى بايد
اصول زمامدارى را در نامه امام على به مالك اشتر هر از گاهى مطالعه نمايند و به تمام
عوامل دولت نيز مطالعه آن را امر كنند همين امر باعث مى شود بسيارى از هزينه هاى دولت
خود به خود پايين بيايد.
461- همان ص 1006 ص 433.
462- همان
463- نهج البلاغه خطبه 208 ص 102 چاپ جامعه مدرسين نهج فيض خطبه 199
ص 661، نهج صبحى خ 208 ص 324.
464- شرح نهج ج 6 ص 104 و 103 ذيل خطبه 68. نهج صبحى خ 69 ص 98
465- در نامه 25 نهج البلاغه به طريقه اخذ ماليات و
مسائل روانى آن توجه شده است
466- نهج فيض ص 1014، 1013.
467- ترجمه از نهج البلاغه موضوعى ص 948 و947
468- همان ص 922 نهج صبحى ، 436.
469- نهج فيض ص صبحى ،559.
470- سوره لقمان آيه 30، آيه 62 حج در پايان ... هو
الباطل دارد.
471- سوره يونس آيه 81 .
472- سوره شورى آيه 24.
473- سوره انفال آيه 8.
474- سوره اسراء آيه 81.
475- سوره انبياء آيه 18
476- غررالحكم ص 552 حديث 49.
477- - در خطبه 207 نهج البلاغه فيض الاسلام ص 681 و خطبه 216 نهج
صبحى صالح ص 332 به تفصيل درباره حق آمده است .
478- خطبه 40 نهج البلاغه فيض ص 125. صبحى ص 82 ((كلمة حق يراد بها
باطل )) در خطبه 127 براى پيشگيرى از تفرقه در جنگ صفين و استفاده ازحق براى
باطل فرمود: كسى كه مردم را به اين شعار دعوت كرد اگر زير عمامه من هم مخفى شده
بود بكشيدش . ص 392 نهج فيض .
479- مجادلة آيه 5
480- آيه 91-85 سوره اعراف .
481- آيه 64 اعراف .
482- آيه 116 سوره شعراء.
483- نهج فيض ص 1084. نهج صبحى صالح ص 466.
484- روايتى از پيامبر اكرم مى فرمايد: ((حبك للشى يعمى و يصم ))(ميزان
الحكمه ماده حبب ) محبت به چيزى كر و كور مى كند.
485- قصص آيه 50.
486- بقره آيه 86.
487- قاموس قرآن برگرفته از: مجمع البيان و اقرب الموارد.
488- طه آيه 81.
489- نجم آيه 53.
490- سوره نجم آيه 53 -50.
491- تفسير ابن كثير ج 4 ص 278.
492- مؤ منون آيه 71.
493- پس از آنكه على عليه السلام زمام رهبرى را بدست گرفت و رسما خليفه
مسلمين شد، عده اى با او بيعت نكردند. از جمله سه نفر بودند كه كنار كشيدند و على عليه
السلام را يارى ننمودند، با اينكه على عليه السلام در دوران خلافت خود با حوادث
سختى روبرو بود، آنها تماشا كردند ولى نه از حق حمايت كردند و نه
باطل را خوار ساختند در يكى از سخنان امام على عليه السلام (در نهج البلاغه ) به اين
سه نفر تماشاچى اشاره شده است كه عبارتند از:
1 سعد بن ابى وقاص (سعد بن مالك بن وهيب ) كه از شخصيتهاى شجاع صدر اسلام
بود، در جنگ بدر و احد شركت فعال داشت و در زمان خلافت عمر بن خطاب ، لشگر اسلام
به فرماندهى او((قادسيه ))و ((مدائن ))را فتح كرد و در
سال 50 يا 55 هجرى بوسيله زهرى كه معاويه به خوردش داد، از دنيا رفت . (اسد
الغابه ج ص 290) سعد بن ابى وقاص از جمله كسانى است كه با على عليه السلام
بيعت نكرد و در جنگهاى آنحضرت با قاسطين و ناكثين و مارقين ، شركت ننمود. حتى امير مؤ
منان على عليه السلام براى حاكم مدينه نوشت كه سعدبن ابى وقاص و عبدالله بن عمر
را از سهميه بيت المال ممنوع كن و اين دستور اجرا شد. وقتى كه سعد و عبدالله به حضور
على عليه السلام آمده و مطالبه سهم خود را كردند، آخرين سخن امام به آنها اين بود كه
: شما خلافكار هستيد كه امر به معروف و نهى از منكر ننموديد و بين ما و دشمنان ما،
اصلاح نداديد و با گروه ستمگران نجنگيديد، بنابراين شما از بيت
المال سهمى نداريد. (قاموس الرجال ج 4 ص 312 - بحار ط قديم 10 ص 8.) سعد با
اينكه به مقام على عليه السلام آشنا بود، از روى
جهل و ترس از خونريزى ، كنار كشيد و به عقيده بعضى ها خود خواهى و رياست طلبى او
را از اين كار بازداشت (الغدير ج 10 ص 257).
2 - عبدالله بن عمر، از فرزندان عمر بن خطاب خليفه دوم ، بود و طبعا
حال و هواى ديگر داشت ، او نيز با على عليه السلام بيعت نكرد و از دستگاه رهبرى امام
على عليه السلام كنار كشيد و در صف تماشاچيان بود.
محقق كاشانى نقل مى كند، وقتى كه ((حجاج بن يوسف ثقفى )) (دژخيم خونخوار رژيم
عبدالملك بن مروان ) وارد مكه شد و مصعب بن زبير را به دار آويخت و اعدام كرد، عبدالله
بن عمر نزد حجاج آمد و گفت : ((دستت را به من بده تا با تو بيعت كنم كه واسطه بين من
و خليفه عبدالملك هستى )). زيرا از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم كه فرمود:((من
مات ولم يعرف امام زمانه مات ميتة الجاهلية )): هر آن كس كه بميرد و امام زمان خود را
نشناسد، او همچون مرگ زمان جاهليت مرده است . حجاج ، پاى خود را دراز كرد و گفت : پاى
مرا بگير! و فعلا دستم مشغول است .
عبدالله گفت : آيا مرا مسخره مى كنى ؟
حجاج گفت : اى ابله قبيله بنى عدى تو با على عليه السلام بيعت نكردى و اينك آمده اى در
اينجا و مى گويى ، پيامبر صلى الله عليه و آله چنين فرمود؟!
((والله ما جئت الى لقول النبى صلى الله عليه و آله
بل جئت مخافة تلك الشجرة التى صلب عليها ))ابن الزبير: سوگند به خدا تو
بخاطر فرموده پيامبر صلى الله عليه و آله به اينجا نيامده اى ، بلكه از ترس اين
چوبه دار كه ((مصعب بن زبير)) روى آن ، آويزان است به اينجا آمده اى ؟!
سرانجام عبدالله بن عمر، در سال 73 هجرى بعد از گذشتن سه ماه از
قتل مصعب بن زبير بوسيله شخصى كه حجاج او را ماءمور كرده بود، مسموم شد و از دنيا
رفت به اين ترتيب در اينجا تا حدودى به شخصيت ظاهرى سعد بن ابى و قاص و
عبدالله بن عمر، پى برديم ، و دريافتيم كه اين دو نفر با على عليه السلام بيعت
نكردند (سفينة البحار ج 2 ص 135 و 136).
3 - حارث بن حوط، سومين نفرى است كه از على عليه السلام حمايت نكرد و كنار كشيد، او
به حضور على عليه السلام آمد و عذر كنار كشيدن خود را چنين عنوان كرد:
((تو گمان مى كنى كه من اصحاب جمل (طلحه و زبير و...) را در طريق گمراهى مى دانم
؟)) (به عبارت روشنتر من كه از جنگ و حمايت از شما كنار كشيده ام از اين رو است كه جنگ
با اصحاب جمل را روا نمى دانم ، من چگونه با اين كله گنده ها و
رجال جنگ كنم ؟!
امام على عليه السلام به او فرمود: ((تو به زيرت نگاه مى كنى و به بالاى سرت
نمى نگرى (به امور مادى و داخل قفس محدود دنيا مى نگرى ، نه به كمالات معنوى ) از اين
رو گيج و حيران مانده اى . حارث گفت من همانند ((سعد بن ابى وقاص و عبدالله بن
عمر)) (دو رجال معروف ) كنار مى كشم .
امام فرمود: ((ان سعدا و عبدالله بن عمر لم ينصرا الحق و لم يخذ لا
الباطل ))(حكمت 262 نهج البلاغه ) ((سعد و عبدالله بن عمر، نه حق را يارى كردند،
و نه باطل را خوار نمودند)). يعنى : آيا تو مى خواهى اين دو نفر را پيشواى خود قرار
دهى ؟! با اينكه اين دو نفر تماشاچى هستند و تعهد اسلامى ندارند، معيار و ملاك پيروى از
شخص اين است كه آن است ، حامى و طرفدار حق و خوار كننده
باطل باشد.
ناگفته نماند كه در نهج البلاغه حكمت 18 آمده : امام على عليه السلام در مورد كسانى
كه از نبرد كردن همراه او كنا كشيدند فرمود: ((خذلو الحق و لم ينصروا
البالطل )): ((اينها، حق را تنها گذاشتند و
باطل را يارى نكردند.))
به اين ترتيب از تماشاچى كه شانه از زير بار مسؤ ليت خالى مى كنند و در صحنه ها
حضور ندارند، انتقاد نمود هر چند كه از افراد با سابقه و از
رجال باشند، چرا كه بايد هميشه حق را يارى كرد و با
باطل دشمنى و ستيز نمود.
ناگفته نماند كه در نهج البلاغه صبحى صالح ، ((سعد بن مالك )) (كه همان سعد و
قاص شد) ((سعيد بن مالك )) آمده است ، ولى در شرح نهج ابن ابى الحديد (ج 19 ص
147) و شرح خوئى (ج 21 ص 346) همان ((سعد)) آمده است . (برگرفته از
داستانهاى نهج البلاغه ص 330 - 326.)
494- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 6 خطبه 68 ص 102 (خطبه نهج
صبحى ).
495- نهج البلاغه فيض الاسلام خطبه 163 ص 526 و نهج البلاغه صبحى
صالح ص 235.
496- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 9 ص 261 خطبه 165.
497- اشاره به روايتى امام آنرا ياد آورى فرمود كه در همين خطبه 163 نهج
البلاغه فيض و خطبه 165 ابن ابى الحديد آمده است .
498- وقتى عثمان سخنرانى مى كرد و قدرت حاميان خود را به رخ مردم كشيد، مروان
در سخن او پريد و گفت اگر مى خواهيد شمشير بين ما حاكم باشد، عثمان دراينجا به
مروان نهيب زد و گفت مگر قبلا نگفتم حرف نزن ، الان جاى حرف زدن تو نيست ، مرا و
اصحابم را رها كن ص 265 ج 9 شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد.
499- ((ما لا يدرك كله ، لا يترك كله )): هر چه را نتوان به همه اش رسيد نبايد همه
اجزاى آن را رها كرد.
500- غرر الحكم ص 13.
501- غرر الحكم ص 14.
502- غرر الحكم ص 37 حديث 117، 116. در ميزان الحكمه اين دو حديث يكى شمرده
شده و ((و))بين آندو آمده است .
503- نهج البلاغه موضوعى صى 876.
504- همان ص 1576. نهج صبحى ص 117، خطبه 86.
505- پشه هاى ريزى كه روى صورت حمار مى نشينند. همج : انسان هاى ناآگاه ،
افرادى كه توسط فتنه گران تحريك مى شوند. رعاع : افراد پست جامعه .
506- نهج البلاغه صبحى صالح حكمت 199 ص 504.
507- همان حكمت 200
ص 505 لامرحبا بوجوه : اجتماعشان ديده نشود شرح نهج البلاغه ميثم بحرانى ج ص
345.
508- نهج البلاغه موضوعى ص 858.
خصال صدوق (با ترجمه ) ص 204 تصحيح و ترجمه سيد احمد فهرى زنجانى ،
انتشارات علميه اسلاميه ، تهران . نهج صبحى ، ص 496.
509- لعن : طرد كردن و دور كردن از روى غضب را گويند: از جانب اعتقاد كه لعن
صورت گيرد يعنى عذاب دنيوى و اخروى است و رحمت اعتقادوند
متعال شامل حال شخص يا امت ملعون نمى شود. ((
بل لعنهم الله بكفرهم ))(88 بقره ) بلكه اعتقادوند آنان را به خاطر كفرشان از
رحمت خود دور كرد.
مفردات : ((لعنت اعتقاد را در آخرت عقوبت و در دنيا قطع شدن رحمت و توفيق اعتقاد))
گرفته ولى كاملا روشن كه عقوبت و عذابهايى نيز در
شامل حال معلونان شده است ، مثل امت هايى كه با عذابهاى آسمانى نابود شده اند. آيه 58
سوره اسراء ((مردم سرزمينى نيست مگر اينكه
قبل از قيامت آنان را هلاك كرديم يا عذاب سختى به آنان داديم ...))
ابن كثير: لعن راطرد كردن و دور كردن از هر خيرى مى داند، طبرسى نيز: دور كردن از
رحمت اعتقاد مى داند. در ذيل آيه 88 بقره تفسير ابن كثير ج 1 ص 128، جوامع الجامع ج
1 ص 62 طيع دانشگاه تهران .
510- سوره ص آيه 74-78.
511- احزاب 64.
512- نساء 47.
513- نساء 46.
514- مائده 64.
515- 1 - بقره 61.
516- توبه 30.
517- احزاب 61، 60.
518- احزاب 58، 57.
519- فتح آيه 6.
520- هود 18، چه ستمگران كافر باشند يا مشرك يا
اهل مشخصه آنان ستمگرى و ظلم است فرق نمى كند بر بندگان اعتقاديا بر اعتقادوند
متعال مثل شرك به اعتقاد كه ظلم گرانى است : ((ان الشرك لظلم عظيم )).
521- بقره آيه 159.
522- نور 23.
523- اسراء 60.
524- تفسير ابن كثير ج 3 ص 52 كه به تفسير آيه مى پردازد از ابن جرير
طبرى نيز آورده است كه شجره ملعونه درخت زقوم است و روياى پيامبر مربوط به شب
معراج ((ليلة الاسراء)مى باشد.
525- قاموس قرآن ج 3 ص 42، 41.
526- ج 2 ص 335.
527- بقره 27.
528- - آل عمران 86.
529- همان
530- همان 87.
531- نهج البلاغه فيض الاسلام ص 1100 در نهج البلاغه صبحى صالح ص
473 حكمت 30 انوف الكافرين آمده است .
532- نهج البلاغه موضوعى ص 1026. نهج البلاغه صبحى صالح ص 542
حكمت 374.
533- وصيت 47 نهج البلاعه صبحى صالح ص 422 نهج البلاغه موضوعى
1032.
534- نهج البلاغه صبحى صالح ص 299 خطبه 191 و نهج البلاغه فيض
الاسلام ص 809، 808 خطبه 234 ((حلماء)) آمده و در ميزان الحكمه ج 6 ص 259 حكما
آمده كه نويسنده محترم آنرا از بحار ج ص 100 ص 190 آورده است .
535- جامعه و تاريخ 207.
|