پايدارى وجدان
هانرى باروك مى گويد:
(وجدان اخلاقى ، يك واكنش ساختگى نيست ، بلكه عميق ترين
عامل طبيعت بشرى مى باشد و اشخاص با وجود تظاهرات گوناگون ، نمى توانند اين
وجدان را خاموش و نابود كنند. از آن گذشته ، ثبات و پايدارى خارق العاده وجدان
اخلاقى ، حتى در بيمارى هاى شديد و در جريان جنون و
تنزل و روحى و بقاى وى پس از افسردگى پرتو خرد و هوش ، بر اهميت فراوان و مقام
ارجمند آن در روح بشرى گواهى مى دهد.
(پاره اى از دانشمندان از خود مى پرسند؟ آيا وجدان اخلاقى ،
محصول تعليم و تربيت مذهب نيست ؟ ولى بايد يادآور شد كه در تشريفات سرى بشر
اوليه ، آثارى برجسته از اين وجدان به دست آورده اند. وحشت ها و استغفار
قبايل اوليه بر قدمت وجدان ، از همان آغاز كار بشر گواهى مى دهد. انكار اين واقعيت به
مثابه آن است كه از شخصيت بشرى هيچ نفهميم .)(433)
آغاز تمايل به مذهب
علاوه بر معرفت فطرى و وجدان اخلاقى ، به عقيده همه دانشمندان متخصص ، در حدود 12
سالگى ، يعنى آغاز دوران نوجوانى ، به طور طبيعى
تمايل ديگرى در فرزندان بشر آشكار مى شود و آن عشق و علاقه به مذهب است . اين
تمايل با پيشرفت عوامل طبيعى بلوغ پيوسته تشديد مى شود و در 16 سالگى به اوج
خود مى رسد.
جان .بى .كايزل مى گويد:
(بر طبق آزمايش هايى كه به عمل آمده ، به طور كلى ايمان به مذهب از سن 12 سالگى
آغاز مى شود.)(434)
موريس دبس مى گويد:
(گويا همه روان شناسان در اين نكته متفق القول اند كه مابين بحران تكليف و جهش
ناگهانى احساسات مدهبى ارتباطى وجود دارد. در اين اوقات يك نوع نهضت مذهبى ، حتى در
كسانى ديده مى شود كه سابق بر اين نسبت به
مسائل مربوط به مذهب و ايمان ، لاقيد بوده اند. حداكثر اين احساسات مذهبى در حدود 16
سالگى پيدا مى شود.)(435)
ارضاى خواهش مذهب
نتيجه آن كه در سن 12 سالگى ، سه سرمايه فطرى و سه
تمايل روحانى در نهاد نوجوانان وجود دارد.
اول . معرفت الهى و علاقه به ماوراى طبيعت .
دوم . وجدان اخلاقى و نيروى درك امهات فضايل و
رذايل .
سوم . علاقه به مذهب .
مى توان گفت كه دو تمايل اول در تمايل به مذهب نهفته است و با ارضاى
كامل خواهش مذهب ، تمايل معرفت و وجدان اخلاقى نيز خود ارضا مى شوند.
(خيلى مشكل است كه بتوان در فكر نوجوانان ، با روشنى ، قلمرو ماوراءالطبيعه را از
مسائل مذهبى جدا كرد، زيرا همه ارزش هاى روحى در يك جا تقارب پيدا مى كنند.)(436)
اساس تربيت در اسلام
اسلام در راه تعديل تمايلات نفسانى و رام كردن غرايز از نيروى معرفت و وجدان و مذهب ،
حداكثر استفاده را نموده و پايه هاى تربيت خود را بر اساس قانون تغيير ناپذير خلقت
و فطرت استوار كرده است .
جالب آن كه تمايل به مذهب در 12 سالگى ، كه آغاز فعاليت بلوغ است ، آشكار مى
شود. در آن موقع ، غرايز هنوز به خوبى شكفته نشده اند و مزاج كودك اسير طغيان
شهوات نيست . گويى خداوند حكيم و به صورت پيشگيرى
قبل از بروز طوفان و طغيان غرايز، وسيله مهاركردنشان را آماده نموده است و دوران چند
ساله بلوغ را مهلت خودسازى و پرورش احساس مذهب قرار داده است .
براى ارضاى تمايل نوجوانان و استفاده از احساس مذهبى آنان ، دو نكته بايد همواره مورد
كمال توجه باشد. يكى آن كه احساس مذهبشان به راه صحيح هدايت شود و ديگر آن كه با
وسايل علمى و عملى موجبات پرورش آن فراهم آيد.
مذهب صحيح و مذهب خرافى
اول . نوجوان با علاقه شديدى كه به مذهب دارد، مانند
طفل گرسنه اى است كه از پى غذا مى رود و در فكر سير كردن خويشتن است . همان طور
كه طفل گرسنه ، با خوردن غذاى سالم نيرومند مى شود و از غذاى فاسد مسموم مى گردد.
همچنين ، مذهب صحيح و مستدل ، مايه سعادت نوجوان مى شود و مذهب
باطل و خرافى ، باعث بدبختى و گمراهى اش مى گردد. هدايت صحيح عبارت از اين است
كه از اول تمايل مذهبى و نوجوانان به خداپرستى و ايمان به مذهب حق ، رهبرى شود و از
اعتقاد به اوهام و خرافات پاك بمانند.
شرك و بت پرستى
قرن هاى متمادى است كه در سراسر كره زمين ، شرك و بت پرستى و اوهام و عقايد
باطل ، با صورت هاى مختلف به نام مذهب ، افكار مردم را
اشغال كرده است . بيشتر مردم ، بر اثر نادانى ، به آن عقايد
باطل گرويده و تمايل فطرى مذهبى خود را به همان اعتقادات نامناسب و غير صحيح ارضا
كرده اند. جمعى براى يافتن مذهب صحيح راه مجاهده و تحقيق را در پيش گرفته و
سرانجام تغيير مذهب داده اند. بعضى تمايل فطرى ايمانى خود را سركوب كرده و اساسا
از زيربار مذهب شانه خالى نموده اند.
در دنياى كنونى ، با پيشرفت هاى علوم و بسط فرهنگ ،
نسل جوان در موضوع مذهب با مشكل بزرگى مواجه شده است . از طرفى احساسات فطرى
مذهبى و تمايلات طبيعى ايمانى ، جوانان را به راه مذهب سوق مى دهد و آنان را به
فراگرفتن تعاليم دينى وامى دارد و از طرف ديگر، مطالب خرافى و ضد عقلى ، كه در
بسيارى از مذاهب بزرگ جهان وجود دارد، آنان را نسبت به مذهب
دودل و مردد مى كند و حالت آرامش و اطمينان روحى را از آنان سلب مى نمايد. پيشوايان
روحانى بيشتر مذاهب جهان ، كه خود اسير خرافات هستند، نمى توانند با منطق صحيح و
مستدل جوانان را قانع كنند و تمايلات مذهبى آنان را به راه صحيح هدايت نمايند. در
نتيجه ، بسيارى از جوانان ، سرمايه روحانى و ايمانى خود را به رايگان از دست مى
دهند.
بحران ترديد
(در محيط فرهنگى و فكرى ، جوان سعى مى كند كه ما بين عقايد مذهبى و خود اطلاعات
علمى خويش توافقى توليد نمايد. يك بحران ترديد در حدود 17 يا 18 سالگى پيدا
مى شود. مخصوصا در نزد جوانان محصل . در آن هنگام كه از نظر روح انتقادى ايشان ، ما
بين مواعظ و آيات آسمانى ، با بعضى از نتايج علمى يا امور مربوط به زندگانى
عادى اختلافى به وجود آيد.
روان شناسان كاتوليك ملاحظه كرده اند كه اين بحران هاى مختلف ، به خصوص در
مواردى ظاهر مى شوند كه تعليم و تربيت مذهبى فقط جنبه بدوى و ابتدايى داشته
باشد. مانند لباسى كه تا مزاحم به نظر مى رسد، از تن بيرون مى نمايند.
جوان ها، گاهى بعد از فراغ از اين جدال ها، ايمان خود را از دست مى دهند و گاهى بالعكس
، در نتيجه استدلال ، ايمان خويش را مستحكم تر مى سازند. بعضى ديگر مذهب خاصى را
كه تعصب برى است ، اختيار مى نمايند.)(437)
خلاصه آن كه شرط اول استفاده نوجوانان از
تمايل ايمانى و معنوى آن است كه احساس مذهبى آنان به درستى هدايت شود و خواهش ايمان
كه در ضميرشان نهفته است ، به وسيله تعاليم صحيح و دور از اوهام و خرافات ارضا
گردد.
تعاليم استوار
اسلام در برنامه هاى اعتقادى و اخلاقى و عملى خود اين هدف مقدس را، كه پايه اساسى
سعادت بشر است ، به خوبى تاءمين كرده و پيروان خود را به استوارترين تعاليم
روحانى و پاك ترين قرآن شريف ، اين كتاب آسمانى ، بشر را به مستقيم ترين و
استوارترين صراط سعادت راهنمايى مى كند.
(ان هذا القران يهدى التى هى اقوم . (438) )
قرآن شريف ، اين كتاب آسمانى ، بشر را به مستقيم ترين و استوارترين صراط سعادت
راهنمايى مى كند.
اسلام دعوت روحانى و هدايت آسمانى خود را با احياى
عقل بشر آغاز نموده و پذيرش تعاليم قرآن شريف را به وسيله
تعقل و تفكر از مردم خواسته است .
بزرگ ترين عامل سقوط
(لقد انزلنا اليكم كتابا فيه ذكركم افلا تعقلون .) (439)
اسلام سركوب كردن عقل و خاموش كردن چراغ خرد را بزرگ ترين
عامل سقوط و پستى بشر شناخته و كسى كه
عقل خود را به كار نمى اندازد و فكر نمى كند، در صريح قرآن شريف خطرناك تر از هر
جانورى به حساب آمده است .
(ان شرالدواب عندالله الصم البكم الذين لا يعقلون .) (440)
بدترين جنبدگان نزد خداوند آن بشرى است كه گوش دلش از شنيدن حق كر و زبان
جانش از گفتن حقيقت لال است و در راه درك حقايق ، نيروى
عقل خود را به كار نمى اندازد و تعقل نمى كند.
اسلام دين تعقل و تفكر است . دين علم و تعلم است . اسلام آيين خلقت و فطرت است . دين
آسمانى اسلام ، نه تنها از اوهام و خرافات منزه است ، بلكه يك قسمت از قرآن شريف
براى مبارزه با مذاهب باطل و عقايد موهوم نازل شده است .
مبارزه با خرافات
قرآن با پرستش بت و گاو و ستاره و ماه ، و خلاصه با تمام عقايد خرافى شرك مبارزه
كرده و بشر را به توحيد عقلى و علمى هدايت فرموده است . اسلام با خرافات جاهلانه و
اساس تثليث ، اب و ابن و روح القدس كه بدبختانه مذهب شايع اروپا و آمريكاى امروز
است ، به شدت مبارزه كرده و عنوان ننگين پسر خدا را از حضرت مسيح سلب نموده است .
اسلام دامن پاك عيسى بن مريم از لكه هاى غلو مسيحين تطهير نموده و او را تنها يكى از
پيامبران برگزيده الهى معرفى كرده است .
معيار برترى اسلام
اسلام دين حق و آيين واقعى سعادت بشر است . دين اسلام منزه از خرافات و اوهام است و مردم
را به صراط مستقيم حقيقت و فضليت هدايت مى كند و اين مزيت معيار برترى اسلام بر تمام
اديان جهان است . قرآن شريف به همين نكته تكيه كرده و صريحا پيروزى اسلام را بر
تمام اديان جهان به مسلمين بشارت داده است :
(هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدين كله و لوكره
المشركون .) (441)
اوست خداوندى كه براى هدايت بشر، حضرت محمد(ص ) را با دين حق فرستاده تا او را
بر تمام اديان جهان برترى و پيروزى بخشد، هر چند مشركان از اين برترى بى
ميل و ناراضى باشند.
نتيجه آن كه هدايت صحيح احساس مذهبى نوجوانان ، كه شرط
اول استفاده از نيروى معنوى آنان است ، در دين اسلام به خوبى و شايستگى تامين شده
است . تعاليم عاليه رسول اكرم (ص ) مى تواند در همه قرون و اعصار، احساس مذهبى
نوجوانان را به راه صحيح و دين حق هدايت نمايد و موجبات ارضاى خواهش روحانى آنان را
به بهترين وجهى فراهم آورد.
پرورش تمايلات مذهبى
دوم . شرط ديگر استفاده از نيروى معنوى نوجوانان ، در راه محدود كردن خواهش هاى نفسانى
آنان ، پرورش تمايلات مذهبى است . لازم است به وسيله برنامه هاى علمى و عملى ،
احساس مذهبى نوجوانان را پرورش داد و موجبات نيرومندى و تقويت آن را فراهم آورد تا
بتوانند در مقابل طوفان غرايز و طغيان شهوات ، مقاومت كنند و از افراط و تندروى آن ها
جلوگيرى نمايد.
حس مذهبى نوجوانان ، كه به طور طبيعى در دوران بحرانى بلوغ ، به صورت جهش و
ناگهانى آشكار مى گردد، مانند هسته ميوه اى است كه اگر به آغوش خاك سپرده شود و
در مسير پرورش صحيح قرار گيرد، درختى بزرگ و بارور خواهد شد، و اگر در معرض
تربيت واقع نشود، همچنان به صورت هسته ناچيزى باقى مى ماند.
حس مذهبى ، مانند حس جمال دوستى است كه ريشه اصلى آن در فطرت آدمى نهفته است .
براى آن كه نيرومند شود و در رديف يكى از احساسات قوى در آيد، بايد در معرض
پرورش قرار گيرد تا به خوبى شكفته شود و به
كمال خود برسد.
احياى فطرت ايمانى
اسلام پايه تربيت هاى روحانى و معنوى جوانان را بر اساس پرورش احساسات مذهبى و
احياى فطرت ايمانى استوار نموده و اولين برنامه آن ايمان به خداوند است و در قرآن
شريف و روايات اسلامى ، ايمان به خدا اساس سعادت و رستگارى بشر شناخته شده و
اين مطلب ضمن صدها آيه و حديث خاطرنشان گرديده است .
آيين اسلام ، ايمان به خداوند را كوركورانه و ندانسته به نوجوانان
تحميل نمى كنند، بلكه آنان را وا مى دارد قبلا اين موضوع را در محكمه
عقل بررسى كنند و با مطالعه در آيات الهى ، به وجود خداوند بزرگ پى ببرند و با
راى قطعى خرد، به ذات مقدسش مؤ من گردند.
به عبارت ديگر، نوجوان درباره خداوند مراحلى را در باطن خود طى مى كند تا به
منزل ايمان ، كه آغاز برنامه هاى مذهبى است ، وارد شود.
اول . معرفت فطرى است كه از كودكى به طور طبيعى در نهاد تمام فرزندان بشر وجود
دارد.
دوم . جهش احساسات مذهبى است كه از 12 سالگى بروز مى كند و انگيزه و اين احساس ،
نوجوان را وا مى دارد كه به معرفت فطرى خود توجه كند و درباره مبداء عالم تحقيق و
كنجكاوى نمايد.
سوم . بررسى عقل و دقت در آيات الهى است .
چهارم . ايمان به خداوند و احساس دلبستگى و محبت به ذات مقدس اوست .
قرآن و طبيعيات
قرآن ، كتاب تاريخ طبيعى نيست ، ولى ضمن صدها آيه ، درباره خلقت انسان و حيوان ،
نبات و معدن ، اجرام كيهانى و ديگر موجودات ارضى و سماوى گفت وگو كرده است . هدف
قرآن از ذكر آن ها جلب توجه انسان به آيات الهى است . مقصود اين است كه مردم كتاب
آفرينش را با دقت مطالعه كنند و با هدايت عقل ، به وجود پروردگار، به علم و قدرت ،
به اراده و حكمت ، به لطف و رحمت ، و خلاصه به ذات و صفات الهى پى ببرند و به
خداوندى كه واجد تمام اوصاف كماليه است ، ايمان بياورند.
قرآن و صفات خدواند
قرآن شريف ، مردم را به خداوند رحمان و رحيم ، عالم و
عادل دعوت مى كند. به خداوندى كه بندگان خود را دوست دارد. به آنها رئوف و مهربان
است و پيوسته مورد عنايت و تفضلشان قرار مى دهد. به خداوندى كه عالم است و از افكار
درونى و اعمال پنهانى و آشكار مردم آگاه است . به خداوندى كه
عادل است ، از نيكى و نيكان خشنود و از ستم و ستمكاران بيزار است . نيكوكاران را به
فضل و رحمت خود پاداش مى دهد و بدكاران را كيفر. به خداوندى كه توبه گناهكاران را
مى پذيرد و از لغزش آنان در مى گذرد و آن ها را مى بخشد. به خداوندى كه دعاى مردم
را مى شنود و با اجابت خود آنان را يارى مى نمايد. به خداوندى كه بايد مردم همواره به
لطف و رحمتش اميدوار باشند و از خشم و عذابش ترسان . خلاصه اين كه ، قرآن شريف ،
در مورد ايمان به خداوند، عقل و عواطف را به هم مرتبط مى سازد و ضمن
استدلال عقلى بر اثبات ذات و صفات خدا، عواطف را به مهر قهر الهى متوجه مى كند و حس
بيم و اميد را از غضب و رحمت خداوند در ضمير مردم بيدار مى نمايد.
(به گفته ارتور كانتون ، فرضيه خداوند بهتر از هر فرضيه ديگرى جهان توجيه
مى كند و همچون بسيارى از فرضيات فيزيكى ، قانونى است . فرضيه خداوند بسيار
پر ثمر بوده و هيچ دليلى براى ترك آن در دست نيست .
عقل خلاقه
ميليكان و ادنيگتون و جينز نيز هم مانند نيوتن معتقدند كه جهان ،
محصول يك عقل خلاقه اى است . ولى اين فرضيه ، كه فيزيكدان ها و منجمين را ارضا مى
كند، كافى نيست و اين خداى نيوتن بيشتر از خداى افلاطون به شادى ها و رنج ها و
مصائب ما نمى پردازد. ما نمى خواهيم كه خداى ما يك رياضى دان بزرگ يا يك تجربه
كننده خشن و مرددى باشد. ما به خدايى نيازمنديم كه ما را دوست بدارد، زبان ما را بفهمد
و به ما كمك كند.)(442)
خداوند مهربان
تمام سوره هاى قرآن مجيد به نام خدا افتتاح مى شود، ولى از بين تمام صفات الهى ، دو
صفت مورد كمال توجه قرار گرفته و همه جا خداوند با آن دو صفت معرفى شده است .
يكى رحمان و ديگرى رحيم . گويى تعاليم عاليه مكتب اسلام با دعوت به خداوند
بخشنده مهربان آغاز مى شود.
اين دو صفت از بزرگ ترين عوامل محرك احساسات بشر است . اين دو صفت مايه جلب
دوستى و محبت مردم به خداوند است . اين دو صفت منشاء كشش هاى نيرومند عاطفى است و
دل ها را به نور اميد روشن مى كند.
اولين برنامه اسلام ، در پرورش احساسات مذهبى نوجوانان و ارضاى خواهش ايمانى آنان
، دعوت به خداوند بخشنده مهربان است . اين دو صفت ،
عقل را با احساسات مى آميزد و اعتراف عقلى را با عاطفى ، پيوند مى دهد و احساسات مذهى
را پايه گذارى مى كند.
پروردگار محبوب
بخشندگى و مهربانى ، دو صفت مطبوع و دلپذيرى است كه پروردگار را محبوب
نوجوان مى كند و عواطف و احساسات او را براى دوست داشتن خداوند عزيز، تهييج مى
نمايد. به هر نسبتى كه محبتش به خدا بيشتر شود، دينش قوى تر و ايمانش محكم تر
خواهد شد.
(عن ابى جعفر عليه السلام قال : هل الدين الا الحب .) (443)
امام باقر عليه السلام در جواب سئوال سائلى فرموده است : آيا دين چيزى جز محبت و
دوستى است ؟
محبت نيرومندترين قدرت محرك بشر در تمام مظاهر گوناگون زندگى است . محبت ،
احساس مطبوع و دلپذيرى است كه با وجود آن ، مشكلات آسان مى شود و مصائب و آلام
قابل تحمل مى گردد. عشق و محبت ، آدمى را به راه فداكارى و از خود گذشتگى مى كشاند
و براى رضاى محبوب ، از همه چيز خود مى گذرد.
بهترين پاداش
دين و مذهب به گفته امام باقر عليه السلام ، چيزى جز حب و دوستى نيست ، حب خدا و
پيغمبر و اولياى خدا. براى دوستداران خدا كه مؤ منين واقعى هستند، هيچ پاداشى بهتر و
عالى تر از خشنودى پروردگار و جلب رضايت محبوب نيست .
(و رضوان من الله اكبر ذلك هو الفوز العظيم .) (444)
بهتر و برتر از هر نعمتى ، خشنودى و رضاى خداوند است و مقام رضاى الهى پيروزى
عظيم است .
دعوت بر اساس محبت
بزرگ ترين ضامن اجراى مقررات اسلامى ، نزد مردان و زنان با ايمان ، حب پروردگار و
جلب رضاى الهى است . قرآن شريف براى واداشتن مؤ منين به نيكى ها و بازداشتن آنان از
بدى ها، با زبان محبت و احساس سخن گفته و به دوست داشتن و دوست نداشتن خدا تكيه
كرده است ، براى نمونه و شاهد، به بعضى از آيات اشاره مى شود.
كسانى كه خدا آنان را دوست دارد
(ان الله يحب المقسطين .(445) )
خداوند كسانى را كه دادگرند و به عدل و انصاف حكم مى كنند، دوست دارد.
(ان الله يحب المتقين .(446) )
خداوند كسانى را كه پرهيزگارند و دامن خويش را به گناه آلوده نمى كنند، دوست دارد.
(ان الله يحب التوابين .(447) )
خداوند كسانى را كه از اعمال ناپسند خويش نادم مى شوند و از خدا طلب آمرزش مى كنند،
دوسن دارد.
(و الله يحب المطهرين .(448) )
خداوند مردان پاك و مهذب را دوست دارد.
(و الله يحب المحسنين . (449) )
خداوند نيكوكاران را دوست دارد.
(و الله يحب الصابرين .(450) )
خداوند مردم صابر و بردبار را دوست دارد.
كسانى كه خدا آنان را دوست ندارد.
(و الله لايحب المعتدين (451) )
خداوند كسانى را كه متجاوز و ستمگرند، دوست ندارد.
(و الله لايحب الفساد.(452) )
خداوند فتنه و فساد را دوست ندارد.
(و الله لايحب الظالمين .(453) )
خداوند كسانى را كه بيدادگرند و به مردم ستم مى كنند، دوست ندارد.
(ان الله لايحب الخائنين .(454) )
خداوند خيانتكاران را دوست نمى دارد.
(انه لايحب المستكبرين .(455) )
خداوند متكبران خودپسند را دوست ندارد.
(و الله لايحب كل كفار اثيم .(456) )
خداوند مردم بى ايمان گنه پيشه را دوست ندارد.
حب خدا و فداكارى
بشر، به تمايل غريزى و علاقه طبيعى ، جان و
مال خود را دوست دارد و در حفظ و صيانت آن ها با تمام قدرت مى كوشد، ولى محبت الهى در
ضمير افراد با ايمان به اندازه اى شديد و نيرومند است كه با اراده و اختيار خود، از جان
و مال مى گذرند و در راه دوستى و حب خداوند، فداكارى مى كنند.
(ان الله يحب الذين يقاتلون فى سبيله صفا كانهم بنيان مرصوص .(457) )
خداوند دوست دارد كسانى را كه در راه پروردگار جنگ مى كنند و در صف جهاد با دشمن ،
مانند سد نيرومندى ، با يكديگر هم دست و پيوسته اند.
احسان براى خدا
(و اتى المال على حبه ذوى القربى و اليتامى و المساكين وابن
السبيل و السائلين و فى الرقاب .(458) )
از علائم نيكوكاران با ايمان اين است كه ثروت خود را در راه دوستى پروردگار، به
خويشان و يتيمان و فقيران و واماندگان و درخواست كنندگان انفاق مى كنند.
از اين چند آيه به خوبى استفاده مى شود كه مكتب آسمانى اسلام ، تا چه پايه در
پرورش احساسات مذهبى ، به محبت خداوند تكيه كرده است ، و چگونه پيروان خود را با
عاطفه دوستى پرورگار، به انجام نيكى ها وادار نموده و با ترس از بى مهرى خداوند،
آنان را از ارتكاب گناهان و ناپاكى ها برحذر داشته است . بديهى است به هر نسبتى
كه احساس دوستى پروردگار عميق تر و عاطفه محبت شديدتر باشد، نتايج عملى آن
بيشتر بوده و برنامه هاى مذهبى بهتر اجرا مى شود.
اسلام براى آن كه احساس محبت الهى را در قلوب پيروان خود تقويت كند و ريشه هاى
دوستى را، تا آن جا كه ممكن است ، در اعماق جانشان عميق تر نمايد، از تمام
وسايل علمى و عملى استفاده نموده و در ضمن برنامه هاى وسيعى ، اين هدف مقدس را
دنبال كرده است .
عبادت و نيايش
ارتباط خلق و خالق
عبادات واجب و مستحبى كه در اسلام تشريع شده و همچنين دعا و نيايش در پيشگاه الهى ، از
عوامل مؤ ثر در تحكيم دوستى و محبت پروردگار است .
نماز، كه از عبادات بزرگ اسلامى است ، وسيله قرب معنوى به پروردگار عالم است .
نماز عامل ارتباط مستقيم خلق و خالق است . نمازگزار روزى چند بار به پيشگاه خدا مى
رود و مراتب دوستى خود را با محبوب خويش تجديد مى كند. نمازگزار روزى چند بار از
خداوند يارى و استعانت مى جويد و عزم ضعيف خود را با اراده تواناى الهى تقويت مى كند
و بدين وسيله بر تمايلات نفسانى خويش حاكم مى شود و دامن خود را از پليدى هاى گناه
مصون مى دارد.
(ان الصلوه تنهى عن الفحشاه و المنكر.(459) )
نماز آدمى را از كارهاى زشت و گناهان باز مى دارد.
نمازگزار، در ثلث آخر شب ، با جاذبه محبت الهى ، بستر خواب را ترك مى گويد و
براى اداى نافله شب به پيشگاه خدا مى رود و مانند عاشق دلباخته اى با محبوب خويش
خلوت مى كند، اشك محبت مى بارد، و با وى راز و نياز مى گويد. اين
عمل روحانى و هيجانى درونى ، اين نيايش و مناجات نيمه شب به او نورانيت و صفا مى
بخشد، ايمانش را محكم تر و محبتش را به خداوند سوزان تر مى كند.
اطاعت از محبوب
انجام فرضيه روزه و زكات و ساير عبادات نيز مانند نماز، باعث تقويت ايمان و تشديد
محبت به حق است ، زيرا عبادت به قصد اطاعت از اوامر حق اجرا مى شود. اطاعت از امر محبوب
، آدمى را به او نزديك تر مى كند و مراتب محبت را شديدتر مى نمايد.
آيين مقدس اسلام در راه پرورش احساسات مذهبى نوجوانان و مهار كردن غرايز و خواهش هاى
نفسانى آنان ، طبق برنامه هاى منظمى ، قدم به قدم پيشروى مى كند و آنان را افرادى با
اراده و ايمان مى سازد.
پايه گذارى ايمان
1. در اولين فرصت طبيعى ، يعنى در موقع جهش احساسات مذهبى ، كه نوجوانان شيفته
فراگرفتن مطالب دينى هستند، آنان را به پروردگار جهان دعوت نموده و با منطق عقلى
ساده اى كه در خور فهمشان باشد، به وجود خداوند
استدلال مى كند و اساس دين را پايه گذارى مى نمايد.
2. خداوند را با صفات محبت انگيز بخشندگى و مهربانى معرفى مى كند و از اين راه
عواطف نوجوانان را به پروردگار متوجه مى سازد و محبت او را در ضميرشان جاى مى دهد.
محبت خداوند بهترين جوابگوى احساسات مذهبى نوجوانان و بزرگ ترين وسيله ارضاى
تمايلات ايمانى آنان است .
3. از حب خداوند، كه اولين احساس مذهبى است ، استفاده مى كند و نوجوانان را به راه
پيروى و اطاعت از پيشواى عالى قدر اسلام سوق مى دهد و آنان را به اجراى تمام وظايف
معنوى و مقررات دينى علاقه مند مى سازد.
(قل ان كنتم تحبون الله فاتبعونى يحببكم الله و يغفر لكم ذنوبكم و الله غفور
رحيم .(460) )
بگو، اى پيغمبر، اگر خدا را دوست داريد، از من پيروى كنيد تا خدا نيز شما را دوست
بدارد و گناهانتان را بيامرزد كه خداوند آمرزنده و مهربان است .
تشديد محبت
نوجوان وقتى احساس مى كند كه بر اثر پيروى از پيغمبر اسلام ، مورد محبت و عنايت
خداوند بزرگ قرار گرفته و پروردگارش او را دوست دارد، عواطف مذهبى اش تشديد مى
شود و محبتش به حضرت حق افزايش مى يابد.
اميد به رحمت
4. نوجوان را به عبادات واجب و مستحب ، موظف مى كند و بدين وسيله بين او و خداوند محبوب
ارتباط مستقيم برقرار مى نمايد. نماز يوميه را كه از هفت سالگى تدريجا آموخته و
تمرين كرده است ، اينك بايد مرتبا انجام دهد و روزى چند بار با خداى خود سخن بگويد
و به زبان ساده خويش ، از وى تقاضاى يارى و كمك نمايد و به وسيله دعا و نيايش ،
نهال محبت الهى را در ضمير خود آبيارى كند و هر روز، بيش از روز
قبل ، خداى حاضر و ناظر را دوست بدارد، به رحمتش اميدوار باشد و از قهرش ترسان .
نوجوانى كه طبق برنامه اسلام از 12 سالگى با تعاليم الهى تربيت مى شود و در
پرتو ايمان به خداوند و نيايش ، عواطف مذهبى اش به خوبى پرورش مى يابد، در 16
سالگى يك فرد معتقد و با ايمان خواهد بود. احساسات پرورش يافته و نيرومندش مى
تواند در مقابل تمايلات غريزى و شهوات نفسانى مقاومت كند و از تندروى و طغيانشان
باز دارد.
دوره بحرانى ايمان
نوجوانى كه احساسات مذهبى اش مورد حمايت و پرورش قرار نگرفته و احيانا سركوب
شده باشد، نوجوانى كه خواهش معنوى اش ارضا نگشته و نور ايمان ، ضميرش را روشن
ننموده است ، در 16 سالگى محكوم تمايلات غريزى و شهوى خويش خواهد بود و عواطف
مذهبى پرورش نايافته اش قادر نيست در مقابل خواهش هاى نفسانى مقاومت كند و در سنين
پرشور و خطرناك جوانى ، از انحراف و گناه محافظتش نمايد.
اقناع خودخواهى جوان
موريس دبس درباره اين گروه از جوانان چنين مى گويد:
(وقتى كه ارزش هاى جديد الاكتشاف ، براى تعيين رفتار جوان ، بناى مخالفت با
يكديگر را مى گذارند، ايمان جوان دوره هاى بحرانى را طى مى نمايد. اين حالت ، به
خصوص در مواردى اتفاق مى افتد كه ارزش هاى خدايى با ارزش هاى ديگرى تصادم پيدا
كنند كه عزت نفس جوانان را نوازش مى كند و خودخواهى آنان را اقناع مى نمايد و يا
هنگامى كه آرزوهاى شهوانى ، عليه قواعد اخلاقى مذهبى قيام نمايند، در اين
حال ، ايمان در مقابل سيل اشتهاى عنان گسيخته محو و نابود مى شود.)(461)
معرفت فطرى و وجدان اخلاقى و احساسات مذهبى ، سه
تمايل فطرى است كه مانند ساير تمايلات طبيعى با سرشت
نسل جوان آميخته شده است . اگر بخواهيم نوجوانان را به شايستگى تربيت كنيم ، بايد
آنان را همان طور كه آفريده شده اند ببينيم . بايد به تمام جهات مادى و معنوى و جسمى
و روانى آن ها توجه نماييم .
و با واقع بينى از سرمايه هاى طبيعى و تمايلات فطريشان استفاده كنيم و بناى تربيت
را بر اساس همان تمنيات استوار سازيم .
مخالفت با قانون آفرينش
بشر موجودى است تركيب يافته از جسم و جان و ساخته شده از اندام و روان . بشر
مجموعه اى است از خواهش هاى گوناگون فطرى و تمنيات مختلف طبيعى . خوشبختى و
سعادت همه جانبه آدمى زمانى تاءمين مى شود كه تمام جهات مادى و معنوى اش مورد
بررسى قرار گيرند و كليه تمايلاتش با اندازه گيرى صحيح ارضا شوند. توجه
داشتن به بعضى از تمايلات و ارضاى آن ها و بى اعتنايى به پاره اى از خواهش هاى
فطرى و سركوب كردن آنها، مخالفت با قانون آفرينش و منافى سعادت و رستگارى
انسان است .
دكتر كارل مى گويد:
(ما ناگزيريم آدمى را از جنبه هاى گوناگون فيزيكوشيميايى ، كاليدشناسى ،
فيزيولوژيكى ، فكرى ، اخلاقى ، هنرى ، مذهبى ، اجتماعى و... او مورد مطالعه قرار دهيم
. هر دانشمندى كه به مطالعه يك رشته از اين مجموعه پيچيده مى پردازد، به علت
انحراف تخصصى خود گمان مى برد آن را شناخته است و
حال آن كه جز قطعه كوچكى بر او روشن نشده و اين جزء را معرف
كل در نظر آورده است .
نارسايى دانش
عقل ما آن چه را كه عقايد علمى يا فلسفى عصر وفق نمى دهد، نمى پذيرد، هر چه باشد
دانشمندان نيز چون همه مردم ، تحت تاءثير شرايط زمان و مكان خود قرار مى گيرند و
به آسانى وجود قضايايى را كه با تئورى هاى حاضر تعبير و توجيه نشود، از ياد مى
برند. طرق علمى براى مطالعه تمام فعاليت هايى آدمى كافى به نظر نمى رسد.
آشكار است كه محققين نمى توانند تمام جنبه هاى شخصيت آدمى را مورد كاوش قرار دهند. چه
تكنيك هاى ما از آن چه جرم و بعد ندارد، چيز درك نمى كند و جز بر روى اشيايى كه در
قلمرو زمان و مكان مى توان يافت ، اعمال نمى شود براى سنجش حرص و كينه و دشمنى و
مهر و زيبايى و تخيلات دانشمندان و الهام هنرمندان و ايمان مذهبى ناتوان است . به همين
جهت ، مجموعه اطلاعات ضرورى براى شناسايى انسان ناقص مانده است . بنابراين بايد
خود را از تمام جهات مطالعه كنيم و هيچ چيز را فروگذار ننماييم .)(462)
بى اعتنايى به حس مذهبى
بدبختانه ، دنياى امروز، در برنامه هاى تربيتى
نسل جوان ، به تمايلات ايمانى و عواطف دينى نوجوانان ، كه يكى از خواهش هاى فطرى
آنان است ، آن طور كه بايد، توجه ندارد. احساس مذهب ، كه در بحران بلوغ به طور
طبيعى شكفته مى شود و اگر مورد حمايت قرار گيرد، بزرگترين نيروى مهار كننده
غرايز و تمايلات نفسانى خواهد شد، عملا به دست فراموشى سپرده شده است .
در جهان كنونى ، حس زيبايى كه از عواطف فطرى آدمى است ، به طرق مختلف مورد حمايت و
پرورش قرار مى گيرد و پيوسته تقويت مى شود، ولى از حس مذهبى نوجوانان و
تمايل ايمانى آنان پشتيبانى نمى شود و مربيان در راه پرورش آن نمى كوشند و در
نتيجه ، نوجوانان ، بى علاقه به مذهب و ايمان بار مى آيند.
خودسرى نوجوان
بى اعتنايى به عاطفه مذهبى نوجوانان ، مخالفت با آيين فطرت و سنت آفرينش است ، و
سرپيچى از مقررات خلقت ، بدون كيفر نخواهد ماند. كيفر اين مخالفت ، طغيان و عصيان
جوانان و خودسرى و لجام گسيختگى روزافزون آنان در سراسر جهان است .
(جهان از جنايات جوانان به ستوه آمده است . سومين كنگره سازمان
ملل متحد براى پيشگيرى از جنايت و تداوى جنايتكاران ، كه با شركت هزار نفر قاضى ،
جامعه شناس و پليس در استكهلم تشكيل شده بود، بعد از يك هفته كار خود را پايان داد.
كنگره از تمام دول جهان طلب كرد عليه جنايات جوانان قيام كرده و تصميمات لازمى براى
جلوگيرى از اين جنايات اتخاذ كنند، زيرا كه جهان از جنايات جوانان به ستوه آمده است
.)(463)
جرايم جوانان
(نيويورك از وحشت جنايات جوانان مى لرزد. جوانان مجرم مهم ترين انگيزه اضطراب
اند. در ظرف ده سال ، يعنى از 1954 تا 1964 جنايات جوانان كمتر از 16
سال ، اعم از دختر و پسر، 15 درصد افزايش يافته است و جوانان بازداشت شده غالبا
مرتكب جناياتى از قبيل آدمكشى ، هتك ناموس ، حمله مسلحانه ، سرقت و قاچاق مواد مخدره شده
اند. تنها در سال 1964 جوانانى كه كمتر از 20
سال داشته و مرتكب جناياتى از اين نوع شده اند، 38 درصد مجرمين دستگير شده را
تشكيل مى دهند.)(464)
تنزل سطح اخلاق
(مگر زندگى عصر حاضر سطح فكرى و اخلاقى مردم را
تنزل نداده است ؟ چرا بايد هر سال چندين بيليون دلار براى مبارزه با جنايتكاران صرف
شود؟ و چرا بايد در برابر چنين خرج گزافى باز دزدان و راهزنان ، فاتحانه به
بانكها حمله برند و ماءمورين انتظامى را بكشند و كودكان را بدزدند و به
قتل برسانند، يا گروكشى كنند؟ جاى آن دارد با مشاهده سير قهقرايى تمدن ، از خود
بپرسيم كه آيا علل اين انحطاط در خود ما و در تشكيلات ما نيست ؟)(465)
تربيت بدون مذهب
در جهان غرب ، زيگموند فرويد از جمله كسانى است كه تمايلات فطرى ايمانى را
ناديده مى گرفت و انديشه تعليم و تربيت بدون مذهب را در ذهن مى پرورانيد.
فرويد از طرفى اعتراف دارد كه مذهب به مقدار
قابل ملاحظه اى در مهار كردن غرايز و تمايلات نفسانى پيروز شده و چنين مى گويد:
(البته مذهب ، از آن جا كه به ميزان زياد در رام كردن غرايز غيراجتماعى كمك كرده است ،
خدمات مهمى به انسانيت و تمدن انجام داده ، ولى در اين معنى نتوانسته است به اندازه
كافى پيش برود.)(466)
و از طرف ديگر توصيه كند:
(خوب است يك تعليم و تربيت غيرمذهبى مورد آزمايش قرار گيرد، مردم عادت داده شوند
از اين تسلى صرف نظر كنند و براى آن كه به تنهايى و با اتكاى به نفس ، در
مقابل خطرها و دلواپسى ها ايستادگى نمايند، اين پناهگاه را ترك گويند.)(467)
تمدن فريبنده
تمدن فريبنده كشورهاى غربى و نظم اخلاقى
ملل اروپايى ، پيش از جنگ جهانى اول ، فرويد را اميدوار كرده بود كه تربيت بدون مذهب
و ايمان مى تواند يك تمدن واقعى و سعادت بخش به وجود آورد و غرايز سركش بشرى
را به خوبى مهار نمايد.
فرويد با مشاهده وظيفه شناسى هاى افراد ملل اروپايى كه بر اثر آموزش و پرورش
نوين به وجود آمده بود، تصور مى كرد كه مردم مغرب زمين ، انسان واقعى شده اند و
داراى سجاياى انسانى و ملكات اخلاقى گشته اند.
محو ارزش هاى اخلاقى
(در همين احوال ، جنگ اول جهانى مانند طوفانى فرود آمد و فرويد را منقلب ساخت . او كه
سالهاى پيرى خود را مى گذرانيد، مى ديد كه چگونه اعتبارها و ارزشهاى اخلاقى و
ايدئولوژيك ، كه خودش در آنها زندگى كرده بود، محو مى شدند.
فرويد مى خواست با دانش خود مردم را تسكين دهد و براى مقابله با موانع بى شمار
زندگى آماده سازد، اما اين آرزوها با اولين صداى توپ نقش بر آب شد. انسانى كه به
خود مى باليد كه توانسته است مانند پرندگان آسمان ها را بپيمايد، نخستين هواپيما را
براى پرتاب كردن نخستين بمب ها به كار مى برد.
در گيرودار جنگ 1915، فرويد در يكى از آثار خود چنين نوشت : جنگى كه ما نمى
خواستيم هرگز فكر آن را هم بكنيم ، در گرفت . اين جنگ ، نه فقط به جهت
تكميل وحشتناك سلاح هاى تهاجمى و تدافعى ، خونين ترين و مهلك ترين جنگ هاست ،
بلكه از لحاظ بى رحمى ، قساوت و سختى هم نظير آن ديده نشده است .
روش دول ، نسبت به همسايگان خود، كه متناسب با قوانين اخلاقى نبود و همچنين رفتار
خشونت آميزى كه از افراد ديده شد و به هيچ وجه انتظار آن از اين نمايندگان عالى ترين
تمدن بشرى نمى رفت ، موجب تنبه و سرخوردگى ما گرديد.
رجعت فرهنگى
به علت قتل عامى كه در اروپا بيداد مى كرد و بشريت را به يك رجعت فرهنگى تهديد
مى نمود، و همچنين از اضطراب و تشويش از يك جنگ جديد، به تعمق درباره آينده بشريت
وادار شد و افكار تلخ و ناگوار خود را ضمن كتاب آشوب در تمدن به رشته تحرير
درآورد.)(468)
كشتارهاى وحشيانه
كشتارهاى وحشيانه و اعمال غيرانسانى كشورهاى غربى ، در جنگ
اول جهانى ، فرويد را سخت منقلب كرد و در افكار و نظريات علمى اش اثرى بس عميق
گذارد. فرويد متوجه شد كه تعليم و تربيت غيرمذهبى نتوانسته است مردم اروپا را
متمدن واقعى بسازد و از جنايتكارى و اعمال ضد انسانى مصونشان دارد.
(فرويد، مانند همه مردم آن زمان ، بوسيله محيط
قتل عام ها و سوگوارى هايى كه ناگهان در تابستان 1914 اروپا را فراگرفت ،
محاصره گرديد. اين حوادث تاريخى كه طبعا هر متفكر را به تعمق وامى دارد، فرويد را
هم متاءثر ساخت . او هنگامى كه لحظه اى سر خود را از اطاق كارش بيرون برد و به
جهان خارج نظر كرد، يك دنياى مشوش و مضطرب و تهديدكننده را در برابر خويش مشاهده
نمود.
(در حدود شصت سالگى ، انديشه فرويد تحولى پيدا كرد. بدين معنى كه از دورتر
و بالاتر يك مقدار از مسائلى را كه تا آن وقت فقط از نظر استفاده علمى به آنها نگاه
كرده بود، مورد توجه قرار داد.)(469)
اعمال سبعانه
(فرويد در 1917 نوشت : مشاهده اعمالى كه با تصور ما از زندگى مدنى مطابقت
ندارند و در نتيجه اين اعمال سبعانه ، جهانيان را مجرم و تبهكار مى بينيم ، ما را غرق
اندوه نوميدى دردناكى ساخته است . ما به اين جهت مردم جهان را فعلا پست و منحط مى
شماريم كه قبل از جنگ به غلط خيال مى كرديم در سطح اخلاقى و معنوى بالاترى قرار
دارند.)(470)
ادگارپش مى گويد:
(فرويد خوشبختانه شكنجه هاى مهيب تر هيتلر و بزرگ ترين
قتل عام هاى تاريخ را نديد. او سوزاندن ميليون ها نفر انسان ، بمباران ها وحشت انگيزى
كه شهرها را با خاك يكسان مى كردند و اژدرهاى هولناك و بمب هاى اتميك را مشاهده
نكرد.)(471)
تصور خطا
خلاصه ، فرويد با مشاهده تمدن ملل غرب و رفتار دلفريب آنان تصور كرده بود كه
اگر تمايل روحانى و احساسات مذهبى بشر را ناديده انگاريم ، اگر انسان ها را با
تعليم و تربيت ، بدون ايمان به خدا و مذهب بار بياوريم ، مى توانيم مردم را متمدن
واقعى بسازيم و از سجاياى انسانى برخوردارشان كنيم . مى توانيم غرايز نيرومندشان
را مهار نماييم و به راه فضيلت و انسانيت سوقشان دهيم . ولى كشتارهاى بى رحمانه و
اعمال ضدانسانى دنياى متمدن ، در جنگ اول و دوم جهانى ، در زمان حيات فرويد و پس از
مرگش ، نظريه او را عملا رد كرد و ثابت نمود كه تعليم و تربيت بدون ايمان و مذهب
قادر نيست تمايلات نفسانى بشر را تعديل نمايد و غرايز سركش را به راه صحيح و
مصلحت آميز سوق دهد.
نتيجه بحث آن كه اسلام در راه تربيت صحيح
نسل جوان ، به معرفت فطرى و وجدان اخلاقى و احساسات مذهبى نوجوانان ، كه خواهش
باطنى و نداى فطرى آنهاست تكيه كرده است .
اسلام و غرايز جوانان
اسلام براى مهار كردن غرايز جوانان و تعديل تمايلاتشان ، از
عقل و علم و تربيت استفاده نموده و به موازات آنها از نيروى عظيم ايمان به خدا و برنامه
هاى مذهبى بهره بردارى كرده است .
اسلام ، بوسيله ايمان به مهر و قهر الهى ، در ضمير پيروان خود احساس بيم و اميد را
بيدار كرده و آنان را به راه اطاعت از اوامر پروردگار و اجتناب از گناهان سوق داده است .
ولى در تعاليم آسمانى خود به نيروى محبت الهى و اميد به رحمت حضرت حق ، بيش از
قهر پروردگار و بيم عذاب تكيه كرده است .
اسلام از راه منطق عقلى و عبادات عملى ، تدريجا حب خداوند را در ضمير نوجوانان تقويت
مى كند و بدين وسيله سد محكمى در مقابل تمايلات شهوى و احساسات غريزى آنان ايجاد
مى نمايد و خلاصه احساس را با احساس مهار مى كند.
عالى ترين احساس مذهبى
در مكتب اسلام ، حب الهى و عشق به پروردگار، عالى ترين احساس مذهبى است . مؤ من
كامل كسى است كه محبت خداوند در ضميرش آن قدر شديد و نيرومند گردد كه بر ساير
محبت ها و تمايلات نفسانى اش حاكم و فرمانروا باشد و هر چيز را تا جايى دوست بدارد
كه منافى با محبت خدا نباشد.
آن كس كه جان و مال ، زن و فرزند، كسب و كار و ديگر علايق زندگى در نظرش محبوب
تر از خداوند است ، او به درجه ايمان كامل نايل نشده و نمى تواند از افتخارات روحانى
، يك مؤ من واقعى و كامل برخوردار باشد.
(قل ان كان ابآؤ كم ابناؤ كم و اخوانكم و ازواجكم و عشيرتكم و
اموال اقترفتموها و تجارة تخشون كسادها و مساكن ترضونها احب اليكم من الله و رسوله و
جهاد فى سبيله فتربصوا حتى ياءتى الله بامره و الله لا يهدى القوم الفاسقين
.(472) )
ايمان به خدا و احساس عشق الهى در باطن افراد با ايمان آن چنان سد محكمى به وجود مى
آورد كه غرايز سركش و نيرومند نمى توانند در زمينه شهوات ، او را به منجلاب گناه و
ناپاكى بكشانند، يا در زمينه غضب ، وى را به انتقام جويى هاى پليد و ناروا وادار كنند.
(والذين يجتنبون كبائرالاثم والفواحش و اذا ما غضبوا هم يغفرون . )
مردان با ايمان ، از گناهان بزرگ و تبهكارى اجتناب مى كنند و در مواقعى كه خشمگين و
برافروخته مى شوند، لغزش اشخاص را مى بخشند.
(قال على بن الحسين عليه السلام : الرجل
كل الرجل نعم الرجل هوالذى جعل هواه تبعا لامر الله .(473) )
انسان كامل
حضرت سجاد عليه السلام فرموده است : مرد واقعى ، مرد
كامل ، مرد شايسته كسى است كه خواهش هاى غريزى و تمايلات شهوى خود را با حب الهى
مهار كند و هواى نفس خويش را مطيع اوامر پروردگار نمايد، هر جا اجازه داده است ،
ميل خود را اعمال كند و هر جا كه نهى فرموده سركوبش نمايد.
تعديل احساس مذهبى
ناگفته نماند كه احساس مذهبى و نيايش و پرستش ، مانند ساير تمايلات طبيعى بايد
تعديل شود و با اندازه گيرى صحيح اعمال گردد. همان طور كه تندروى در ارضاى
خواهش جنسى يا حب مال و مقام ناپسند است ، زياده روى در ارضاى خواهش مذهبى نيز در مكتب
اسلام نامطلوب شناخته شده و اولياى گرامى اسلام در اين باره ، ميانه روى را اكيدا
توصيه كرده اند.
(فى وصية اميرالمؤ منين عليه السلام عند وفاته : واقتصد يا بنى فى معيشتك
واقتصد فى عبادتك .(474) )
ميانه روى در عبادت
از جمله وصاياى على عليه السلام به فرزندش ، نزديك مرگ ، اين بود: در امور
زندگى و همچنين در انجام عبادات ، معتدل و ميانه رو باش .
(عن ابى عبدالله عليه السلام قال : اجتهدت فى العبادة و انا شاب
فقال لى ابى يا بنى دون ما اراك تصنع فان الله
عزوجل اذا احب عبدا رضى منه باليسير.(475) )
امام صادق عليه السلام فرمود: من جوان بودم و در عبادت كوشش بسيار مى كردم . پدرم
به من فرمود: كمتر از اين مقدار عبادت كه از تو مى بينيم به جاى آور، زيرا وقتى خداوند
بنده اى را دوست دارد، با عبادت كم از او راضى مى شود.
|