1تفسير نمونه ج 4 ص 437.
2در بخش سوم اين مجموعه ثواب اذان گويان مفصل خواهد آمد.
3در پاورقى مى نويسد: گوينده اين سخن گلادستون از سياستمداران طراز اول انگليس در عصر خودش بود.
4تفسير نمونه ، ص 439 به نقل از تفسير قرطبى .
5مستدرك الوسائل ج 4، ص 612 به نقل از تفسير نمونه ، ج 4، ص 439.
6 بحار الانوار ج 84 ص 121.
7بحار الانوار، ج 84، ص 122.
8مستدرك الوسائل ، ج 4، ص 40 در جلد 84، بحار الانوار ص 141 روايتى مشابه همين از معانى الاخبار نقل شده است .
9بحار الانوار، ج 18، ص 317.
10روضة المتقين ، ج 2، ص 360 روايت در متن من لايحضره الفقيه است .
11مستدرك الوسائل ، ج 4، ص 62.
12بحار الانوار، ج 84، ص 51 به نقل از محاسن برقى .
13مستدرك الوسائل ، ج 4، ص 75.
14مستدرك الوسائل ج 4 ص 76
15مستدرك الوسائل ج 4 ص 63
16مستدرك الوسائل ج 4 ص 63
17مستدرك الوسائل ، ج 4، ص 65 / قسمت آخر روايت را در مورد سوم قبلا ذكر كرديم .
18عروة الوثقى ، مساءله 8، ص 606.
19روضة المتقين از متن لايحضره الفقيه ، ج 2، (ص ) 260.
20در بخش چهارم پيوستگى رسالت و ولايت را بطور مبسوط ذكر كرده ايم . 21اين توجيه و تفسير را علامه مجلسى در ج 84، بحار الانوار، ص 143 آورده جز اينكه عبارات دو روايت با هم فرق دارد.
22روايت در جلد 84 بحار الانوار، ص 131 از معانى الاخبار نقل شده (چنانچه ملاحظه مى كنيد ما به ترجمه ظاهر حديث پرداختيم تازه در اين ترجمه هم سعى كرديم از خود چيزى نيافزاييم ).
23بحار الانوار ج 84، ص 140 عكرمه از ابن عباس پرسيد چرا حلى على خير العمل از نماز حذف شد. گفت : اراد عمر بذلك ان لايتكل الناس على الصلوة و يدعوا الجهاد فلذلك حذفها من الاذان . چون عمر مى ترسيد مردم جهاد را رها كنند و به نماز روى آورند و به همين جهت آن فراز را حذف كرد. علامه مجلسى در ذيل اين خبر بيانى دارد كه طالبين مى توانند به آن مراجعه نمايند.
24همان ، ج 84، ص 134.
25همان ، ج 84، ص 116.
26همان ، ج 84، ص 116.
27همان ، ج 84، ص 116 روايت از امالى شيخ طوسى .
28ميزان الحكمه ، ج 1، ص 82.
29بحار الانوار، ج 84، ص 174.
30همان ، ج 84، ص 177.
31دعائم الاسلام ، ج 1، ص 45 به نقل از بحار الانوار 84 ص 179 (ممكن است منظور اين باشد كه براى درك جماعت اهميت ندهد).
32ثواب الاعمال ، ص 138.
33معنى مد بصره و مد صوته بايد همين باشد طبق تصريح علامه مجلسى (رضوان الله عليه ) بحار الانوار، ج 84، ص 1.
34مستدرك الوسائل ، ج 4، ص 18.
35جعفريات ، ص 245 به نقل از مستدرك الوسائل .
36مستدرك الوسائل ، ج 4، ص 20.
37مستدرك الوسائل ، ج 4، ص 21.
38مستدرك الوسائل ، ج 4، ص 21.
39مستدرك الوسائل ، ج 4، ص 21.
40مستدر الوسائل ، ص 22 و حديث شماره 1 در جامع احاديث شيعه ج 4، ص 629 نقل شده با مختصر تغيير لفظى .
41مستدرك الوسائل ، ص 22، حديث شماره 1 در جامع احاديث شيعه ، ج 4، ص 629 نقل شده با مختصر تغيير لفظى .
42مستدرك الوسائل ، ص 22، حديث شماره 1 در جامع احاديث شيعه ، ج 4، ص 629 نقل شده با مختصر تغيير لفظى .
43مستدرك الوسائل ، ص 22، حديث شماره 1 در جامع احاديث شيعه ، ج 4، ص 629 نقل شده با مختصر تغيير لفظى .
44بحار الانوار، ج 84، ص 116.
45بحار الانوار، ج 84، ص 130 روايت شماره 22.
46بحار الانوار، ج 84، ص 154.
47بحار الانوار، ج 84، ص 154.
48بحار الانوار، ج 84، ص 155.
49بحار الانوار، ج 84، ص 155.
50بحار الانوار، ج 84، ص 161.
51بحار الانوار، ج 84، ص 161.
52بحار الانوار، ج 74، ص 7.
53سوره مائده ، آيه 3.
54تفسير نمونه ذيل آيه ج 4، ص 266 و مى توانيد تحقيق را از تفسير الميزان ج 5، صفحات 178 تا ص ‍ 191 بجوييد.
55بحار الانوار، ج 84، ص 111.
56تفسير نمونه ، ج 4، ص 265.
57احتجاج ، ص 83.
58بحار الانوار، ج 84، ص 112. 59هدايت الطالبين ، ص 149.
60عبدالرضا ابراهيمى كتاب در سال 1412 قمرى در قم چاپ سوم شده و در كتابخانه آستان قدس ‍ رضوى موجود است .
61امالى ، ص 359 مجلس 88 و بحار الانوار ج 37، ص 295.
62بحار الانوار، ج 38، ص 319 به نقل از امالى صدوق ، ص 330.
63بحار الانوار، ج 22، ص 279.
64اين كتاب متعلق به يكى از علماى اهل سنت به نام عبدالله مراغى است كه از علماى قرن هفتم هجرى بوده به نقل كتاب شهادت ثالثه ص 6 و بنا به نقل صاحب كتاب نهضت حسينى ص 6 آية الله كاظمينى در جواهر الولايه ص 380 راجع به اهميت روايت السلافة فى امر الخلافة مى نويسد: اين كتاب در كتابخانه دمشق موجود است و هفتصد سال قبل نوشته شده است .
65اكمال الدين 404.
66كمال الدين 402.
67كتاب شهادت ثالثه ، ص 73.
68روضة المتقين ، ج 2، ص 246.
69نقل از كتاب هزار و يك نكته حسن زاده آملى ، ص 745.
70عروة ، ج 1، ص 602.
71سوره اعراف ، آيه 44.
72سوره توبه ، آيه 3
73عروة الوثقى چاپ تهران كه حاج سيد هدايت الله مسترحمى آن را تطبيق نموده ، ص 601.
74اين موارد در بحث تشريع اذان به نقل از روايات ذكر شد.
75در اين مورد امام خمينى و آية الله گلپايگانى حصول فاصله بوسيله نافله لا موجب خواندن اذان مى دانند.
76سقوط رحمت را آية الله گلپايگانى و امام خمينى در مطلق جمع عزيمت مى دانند كه ترك اذان نمايد حتى در عصر جمعه و عشاء مزدلفه .
77فاصله با دو ركعت نماز را اغلب فقها در مورد غير نماز مغرب مستحب مى دانند.
78اين قمست را اغلب فقها در مورد ترك اقامه خصوصا اگر قبل از قرائت يادش بيايد رجوع را جايز دانسته بلكه خالى از قوت نمى دانند از قبيل امام خمينى ، خويى ، ميلانى (اعلى الله مقامهم ).
79بحار الانوار، ج 84، ص 152 و 153.
80بحار الانوار، ج 84، ص 152 و 153.
81پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) دو مؤ ذن داشت اول بلال و دمى ابن ام مكتوم كه نابينا بود. او قبل از اذان صبح اذان مى گفت اما بلال هنگام اذان ، به همين جهت حضرت مى فرمود: وقتى بلال اذان گفت ديگر نخوريد و نياشاميد. بحار الانوار، ج 84، ص 117.
82بهجة المقال در شرح زندگى بلال ، ج 2، ص 220.
83اين روايت از بهجه المقال است ، ص 423، اما محدث قمى در تحفة الاحباب (لفظ بلال ) از سبط بن جوزى عين همين روايت را نقل كرده است .
84بهجه المقال ، ج 2، ص 426. من لايحضره الفقيه ، ج 1، ص 297.
85بهجه المقال ، ج 2، ص 427.
86بحار الانوار، ج 22، ص 338.
87اشاره به آيه مباهله است فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءكم و نساءكم و انفسنا و انفسكم سوره آل عمران ، آيه 54.
88المستدرك سفينه ، ص 376.
89بحار الانوار، ج 22، ص 142.
90در كتاب ياران پيامبر لفظ بلال مى گويد صداى بلال كه بلند شد بتهاى خانه خدا فرو ريختند (به نقل از بحار الانوار).
91بحار الانوار، ج 21، ص 133.
92بحار الانوار، ج 84، ص 116.
93اعلام الورى ، ص 78 و 77.
94(از تاريخ كامل ابن اثير) ج 2 است .
95عروة بن مسعود ثقفى يكى از آن دو نفرى است كه در سوره زخرف آيه 31 و قالو لو لانزل هذا القران على رجل من القريتين عظيم چرا اين قرآن بر يكى از دو فرد بزرگ اين دو شهر (مكه و طائف ) نازل نشد كه آن دو نفر طبق تفسير بيشتر مفسرين وليد بن مغيره از مكه و عروة بن مسعود ثقفى از طائف بود. عروة بن مسعود همان كسى است كه در صلح حديبيه ميانجى بين قريش و رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) بود. او گفت من پادشاهان و فرمانروايان زيادى ديده ام اما هيچ فرمانروايى را نديده ام به اندازه محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) يارانش او را احترام كنند.
96سيره ابن هشام ، ص 182، كامل ابن اثير، ج 2، ص 187.
97مروج الذهب ، ج 2، ص 341.
98سيره نبوى مطهرى ، ص 96.
99نفس المهموم ، ص 287.
100حنوط كافورى است كه به محل هاى سجده مرده از قبيل پيشانى ، كف دست و روى زانوان و سر پنجه پا مى مالند.
101بحار الانوار، ج 87، ص 279.
102 يا رب امتى امتى هون عليهم الحساب .
103شايد منظورش حسن بصرى باشد.
104نقل از كتاب مناقب ابن مغازلى كه از نويسندگان اهل سنت است .
105كتاب ايمان كامل ، ص 210، نوشته مرحوم دستغيب رضوان الله عليه .
106بحار الانوار، ج 84، ص 124.
107بحار الانوار، ج 76، ص 334 و مستدرك سفينه لفظ نظر.
108بحار الانوار، ج 78، ص 284.
109بحار الانوار، ج 76، ص 366.
110مستدرك سفينه ذيل لفظ نظر.
111كتاب داستانهاى نماز، ص 120 و 121.