قصّه اصحاب كهف ،نمونه اى ديگر
(وَ كَذلِكَ بَعَثْناهُمْ لِيَتَسائَلُوا بَيْنَهُمْ، قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ، قالُوا لَبِثْنا
يَوْماً اَوْ بَعْضَ يَوْمٍ، قالُوا رَبُّكُمْ اَعْلَمُ بِما لَبِثْتُمْ ...).
- (اينچنين آنان را بر انگيختيم تا از يكديگر بپرسند. يكى از آنها گفت چقدر درنگ كرده
ايد؟ گفتند: يك روز يا قسمتى از يك روز. گفتند: پروردگارتان داناتر است كه چقدر
درنگ كرده ايد... ).(157)
اين آيه در مورد اصحاب كهف است كه مدّت 309
سال در غارى خوابيدند و بعد از 309 سال از خواب عميق ديده گشودند و يكى از آنها
براى خريد طعام به شهر در آمد و از سكّه اى كه در دست او بود رازشان فاش گرديد.
قرآن كريم سوره اى را به داستان اصحاب كهف اختصاص داده است .
اصحاب كهف هفت نفر از خداپرستانى بودند كه از بت و بت پرستى بيزار بودند و در
ميان بت پرستان ايمان خود را پنهان مى كردند تا پادشاه ستمگر از ايمان آنها مطلع شد
و آنها را تهديد به مرگ كرد.
شب جمع شدند و در كار خود فكر كردند و تصميم گرفتند از شهر بيرون روند. سپيده
صبح ندميده بود كه كاروان توحيد از شهر هجرت كرد و در ميان راه سگى نيز به
دنبال آنها راه افتاد و حراستشان را به عهده گرفت .
كاروان خداپرستان به راه خود ادامه دادند تا به غارى در نزديكى شهر رسيدند كه در
نزديكى آن ميوه هائى بود، از ميوه ها استفاده كردند و چشمه آبى بود كه از آن نوشيدند،
آنگاه براى رفع خستگى درون غار استراحت كردند. طولى نكشيد كه خواب گرانى بر
آنها چيره شد و مدّت 309 سال تمام ، در خواب بودند كه ناخن و محاسنشان بلند شده
بود و منظره وحشتناكى يافته بودند.
بعد از 309 سال بيدار شدند و احساس گرسنگى عجيبى كردند كه متوجّه تغيير قيافه
همديگر نشدند.
يكى از آنها گفت : ساعتهاى متمادى در خواب بوديم .
ديگرى گفت : يك روز خوابيده ايم .
سوّمى گفت : هنوز آفتاب غروب نكرده است ، چند ساعت بيشتر نخوابيده ايم .
چهارمى گفت : خدا بهتر مى داند كه چقدر خوابيده ايم . از اين بحث بگذريد و يكى از ما
به شهر برود و طعامى تهيّه كند ولى بايد خيلى احتياط كند كه كسى او را نشناسد.
يكى از آنها به سوى شهر رفت و قيافه شهر را تغيير يافته ديد، تا به مغازه اى رفت
و متاعى خريد. چون پول در آورد كه به فروشنده بپردازد، فروشنده بانگ زد اى مردم
بيائيد اين شخص گنجى يافته است . (زيرا پادشاهى كه سكّه به نام او بود سيصد
سال پيش در گذشته بود).
سرانجام مردم از داستان آنها مطّلع شدند. پادشاه آن روز كه مرد خداشناسى بود براى
ديدن آنها به غار رفت و مردم شهر از وضع مطلع شدند و گفتند: شايد خدا ما را از
حال ايشان مطّلع ساخت تا بدانيم كه وعده خدا و داستان رستاخيز حقّ است .
آنها كه از سرگذشت خود مطلع شدند و فرزندان خود را مرده يافتند و ارتباطشان را از
خانواده هاى خود گسسته يافتند از خدا خواستند كه آنها را نيز به جوار رحمت خود
منتقل سازد. و در يك چشم به هم زدن به صورت اجساد بيجان روى زمين افتادند.
داستان اصحاب كهف از شگفتيهاى تاريخ است و خود گواه روشنى از قدرت بى نهايت
حضرت احديّت و سند زنده اى بر امكان بازگشت انسان به اين جهان است ، اگر چه
داستان آنها رجعت به معناى اصطلاحى نيست ، زيرا آنها طبق تعبير قرآن كريم در خواب
بودند و (رجعت ) بازگشتِ پس از مرگ است . ولى در برخى احاديث از آنها مرده تعبير
شده است ، چنانكه امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
(گروه بسيارى از مردگان به اين جهان بازگشته اند كه اصحاب كهف از آنهاست كه
مدّت 309 سال خداوند آنها را بميراند و سپس آنها را در زمان قومى كه رستاخيز را نمى
پذيرفتند برانگيخت تا حجّت بر آنها تمام شود).(158)
زنده شدن اولاد حضرت ايّوب عليه السلام
(وَ وَهَبْنا لَهُ اءَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنّا وَ ذِكْرى لاُِولِى الاَْلْب ابِ).
(و خانواده اش را به او بخشيديم ، و همانند آنها را بر آنان افزوديم ، تا رحمتى از
سوى ما باشد و تذكّرى براى انديشمندان ).
حضرت ايّوب عليه السلام كه در طول دهها قرن مَثَلِ اءعْلى و اُسوه بى نظير صبر و
شكيبائى است ، داستان تلخ و شنيدنى دارد و ما در اين كتاب بخشى از سرگذشت آن
حضرت كه ارتباطى با رجعت و بازگشت به دنيا پس از مرگ دارد را يادآور مى شويم :
حضرت ايّوب عليه السلام از جهت مال و منال ، ثروت و مقام ، محبوبيّت در ميان خلق ، خدم و
حشم ، باغ و بستان ، از ثروتمندان انگشت شمار جهان بود كه 500 برده
مسئول حراست و حفاظت از گاوهاى شخم زن او بود.(159)
او را هفت پسر و هفت دختر بود و از هر جهت در آسايش و آرامش بود و شب و روزش را به
ستايش پروردگار مى گذشت .
روزى شيطان به پيشگاه حضرت احديّت عرضه داشت ، سپاس و ستايش حضرت ايّوب از
اين جهت است كه همه نعمتها را بر او تكميل كرده اى اگر اين
مال و منال و ثروت و اولاد را از او بگيرى هرگز زبان به شكر و ستايش باز نمى كند.
خداوند فرمود: اختيار ثروت و اولاد او را به تو سپردم هرچه خواهى انجام بده .
شيطان ، اعوان و انصارش را جمع كرده ، همه مزارع و بستانهاى او را آتش زد و سقف خانه
اش را بر سر اولادش خراب كرد، حضرت ايّوب شكيبائى و صبر را پيشه ساخت و شب و
روز خود را چون گذشته ، به ستايش حضرت پروردگار سپرى نمود.
روزى شيطان گفت : خدايا! اگر نعمت سلامتى و تندرستى را از او بگيرى ، ديگر شكر و
سپاس نمى گويد.
خداى تبارك و تعالى براى اينكه مقام والاى حضرت ايّوب آشكار شود، فرمود:
تو را بر جان او نيز مسلّط ساختم ، هر چه خواهى انجام بده ولى هرگز به قلب او راه
نيابى ، كه مالال از ايمان و عرفان است .
شيطان شب و روز به آزار او پرداخت و او را بيمار و رنجور ساخت ولى او هرگز زبان
به شكايت نگشود و تمام اوقات شبانه روزى به سپاس و ستايش حق تعالى پرداخت .
هفت سال تمام بدين منوال گذشت و حضرت ايّوب رفع اين گرفتاريها را از خدا نخواست
، تا بعضى ها زبان به شماتت گشودند و گفتند: اى ايّوب نمى دانيم ميان تو و خدا چه
گناهى پوشيده است كه خداوند اين چنين تو را مبتلا ساخته است ؟!
حضرت ايّوب دستها را به سوى خدا برافراشت و عرضه داشت (بار خدايا، بدحالى و
مشكلات به من روى آورده ؛ و تو مهربان ترين مهربانانى )(160). (اينجا حضرت
ايّوب رفع گرفتارى را به صراحت از خدا نخواست ، ولى همين مقدار به گرفتارى خود
اشاره كرد)، خداوند حاجتش را برآورد، سلامتى و اولادش را به او بازگردانيد و به
تعداد آنها از ديگر اولادش كه قبلاً به اجل طبيعى در گذشته بودند به او باز
گردانيد.(161)
ارتباط داستان حضرت ايّوب با مسئله رجعت اينست كه مطابق روايات اهلبيت عصمت و طهارت
عليهم السلام ، خداوند فرزندان او را زنده كرد و به او عطا فرمود.
امام صادق عليه السلام فرمود:
خداوند فرزندان حضرت ايّوب را كه در اين حادثه از بين رفته بودند زنده و نيز
فرزندان ديگرش را كه قبلاً با اجل طبيعى از دنيا رفته بودند زنده ساخت .(162)
نقل شده كه در ايّام ابتلا، روزى همسرش به او گفت :
چرا از خدا نمى خواهى كه اين گرفتارى را از تو رفع كند؟
فرمود: دوران آسايش و تندرستى ما چقدر شد؟
گفت : هشتاد سال .
فرمود: از خدا حيا مى كنم كه از او رفع بلا را بخواهم ، در صورتى كه هنوز دوران
بلاى ما به مقدار دوران آسايش نشده است .(163)
و اگر مسئله شماتت پيش نمى آمد، شايد هرگز دست به دعا براى خويشتن نمى گشود.
نكته قابل توجّه :
(در مورد كيفيّت ابتلاى حضرت ايّوب معروف است كه بدنش آنچنان رنجور شد كه مردم از
او دورى گزيدند، در بدنش كرم به وجود آمد و قيافه اش تغيير يافت و مردم را از ميان
خود بيرون كردند ولى در اين رابطه روايتى از امام باقر عليه السلام رسيده كه روشن
مى كند همه آنها دروغ بوده و واقعيتى نداشته است .
امام باقر عليه السلام فرمود:
(پس از آنهمه گرفتارى و بيمارى ، هرگز بدن حضرت ايّوب بوى متعفّن نداشت ، چهره
اش زشت نشد، حتّى يك قطره چرك از بدنش خارج نشد، هرگز صورت و قيافه اش كسى
را از او دور نساخت و در بدنش كرمى به وجود نيامد، خداوند با پيامبرانش و اولياء خود
همواره چنين مى كند).(164)
بازگشت ائمه عليهم السلام به دنيا در ادعيه و زيارات
زيارت جامعه كبيره
در كتب ادعيه از جمله ، كتاب شريف بحار الانوار(165) و مفاتيح الجنان براى
اهل بيت عليهم السلام زيارتى معروف به زيارت جامعه كبيره
نقل شده كه در فضيلت آن ، همين اندازه كافى است كه وجود مبارك حضرت ولى عصر عليه
السلام به سيد احمد بن سيّد هاشم موسوى رشتى (تاجر ساكن رشت ) به خواندن زيارت
جامعه تاءكيد فرموده اند.
در فرازى از اين زيارت آمده است :
... مُؤْمِنٌ بِإِيابِكُمْ مُصَدِّقٌ بِرَجْعَتِكُمْ ...
به شما ايمان دارم ، باگشتِ شما را باور دارم ، بازگشت شما را [به اين دنيا] تصديق
مى كنم ، امرِ شما را انتظار مى كشم ، دولت شما را چشم به راهم .
... وَ رَاءْيى لَكُمْ تَبَعٌ، وَ نُصْرَتى لَكُمْ مُعَدَّةٌ، حَتّى يُحْيِىَ اللّهُ تَعالى دينَهُ بِكُمْ وَ
يَرُدَّكُمْ فى اَيّامِهِ وَ يُظْهِرَكُمْ لِعَدْلِهِ وَ يُمَكِّنَكُمْ فى اَرْضِهِ ...
راءى من تابع شماست ، نصرت من براى شما مهيّاست ، تا روزيكه خداوند به وسيله شما
دينش را احيا كند، و شما را در اين روزگار برگرداند، شما را براى پياده كردن عدالت
آشكار سازد و شما را فرمانرواى زمين گرداند.
... وَ جَعَلَنى مِمَّنْ يَقْتَصُّ اثارَكُمْ وَ يَسْلُكُ سَبيلَكُمْ وَ يَهْتَدى بِهُديكُمْ وَ يُحْشَرُ فى
زُمْرَتِكُمْ وَ يَكُرُّ فى رَجْعَتِكُمْ وَ يُمَلَّكُ فى دَوْلَتِكُمْ وَ يُشَرَّفُ فى عافِيَتِكُمْ وَ يُمَكَّنُ
فى اَيّامِكُمْ وَ تَقِرُّ عَيْنُهُ غَدَا بِرُؤْيَتِكُمْ ...
خداوند مرا از كسانى قرار دهد كه از راه شما پيروى مى كنند، و گام در جاى پاى شما مى
گذارند، و از مشعل هدايت شما هدايت مى يابند، و در زمره شما محشور مى شوند، و در
بازگشت شما باز مى گردند، و در دولت شما نصيبى دارند، و در پرتو دولت امن و
سالم شما فضيلت يابند، و در روزگار اقتدار شما نيرو گيرند، و در خاتمه
ديدگانشان با ديدار جمال شما روشن گردد.
زيارت رسول اكرم صلى الله عليه و آله
در فرازى از زيارت رسول خدا صلى الله عليه و آله آمده است :
اِنّى لَمِنَ الْقائِلينَ بِفَضْلِكُمْ، مُقِرُّ بِرَجْعَتِكُمْ، لا اُنْكِرُ للّهِِ قُدْرَةً وَ لا اَزْعَمُ اِلاّ ما شاءَ
اللّهُ
من به مقام والاى شما معتقدم ، به بازگشت شما [به اين دنيا] باور دارم ، قدرت خدا را
انكار نمى كنم و جز مشيّت حضرت پروردگار چيزى اراده نمى كنم ).(166)
زيارت ابا عبداللّه الحسين عليه السلام
در فرازى از زيارت امام حسين عليه السلام ، از امام صادق عليه السلام چنين روايت شده
است :
.... فَقَلْبى لَكُمْ مُسَلِّمٌ، وَ اَمْرى لَكُمْ مُتَّبِعٌ، وَ نُصْرَتى لَكُمْ مُعَدَّةٌ، حَتّى يحكم اللّهُ وَ هُوَ
خَيْرُالْحاكِمينَ لِدينه ، وَ يَبْعَثَكُمْ، فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لا مَعَ عَدُوِّكُمْ، اِنّى مِنَ الْمُؤْمِنينَ بِرَجْعَتِكُمْ،
لا اُنْكِرُ لِلّهِ قُدْرَةً، وَ لا اُكَذِّبُ لَهُ مَشِيَّةً، وَ لا اَزْعَمُ اَنَّ ما شاءَ لايَكُونُ ...
قلب من تسليم فرمان شماست ، اراده من تابع اراده شماست ، نيروهاى من آماده نصرت
شماست ، تا خداونديكه بهترين داورهاست فرمان دهد و شما برانگيخته شويد. آنروز من
با شمايم ، حتماً با شما هستم . نه با دشمنان شما. من به بازگشت شما باور دارم ،
هرگز قدرت خدا را انكار نمى كنم ، مشيّت خدا را تكذيب نمى كنم و هرگز من نمى گويم
كه مشيّت خدا عملى نمى شود).(167)
و در فرازى ديگر از زيارت امام حسين عليه السلام كه مخصوص روز سوّم شعبان است
چنين آمده است :
... اَلْمَمْدُودُ بِالنُّصْرَةِ يَوْمَ الْكَرَّةِ...
يارى شده با نصرت الهى در روز رجعت .(168)
زيارت وارث
در فرازى از زيارت مشهور وارث كه از امام صادق عليه السلام وارد شده است ، چنين مى
خوانيم :
وَ اُشْهِدُ اللّهَ وَ مَلائِكَتَهُ وَ اَنْبيائَهُ وَ رُسُلَهُ، اَنّى بِكُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِيابِكُمْ مُوقِنٌ
خدا و فرشتگان و پيامبران را گواه مى گيرم كه من به شما ايمان دارم و بازگشت شما
را يقين دارم )(169)
زيارت اربعين
در فرازى از زيارت اربعين كه صفوان از امام صادق عليه السلام روايت كرده است ، چنين
مى خوانيم :
وَ اَشْهَدُ اَنّى بِكُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِيابِكُمْ مُوقِنٌ
من گواهى مى دهم كه به شما ايمان آورده ام و به بازگشت شما يقين دارم .(170)
زيارت حضرت ابوالفضل عليه السلام
در فرازى از زيارت قمر منير بنى هاشم حضرت
ابوالفضل عليه السلام كه از امام جعفر صادق عليه السلام روايت شده ، چنين آمده است :
اِنّى بِكُمْ وَ بِإِيابِكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنينَ، وَ بِمَنْ خالَفَكُمْ وَ قَتَلَكُمْ مِنَ الْكافِرينَ
من به شما و بازگشت شما باور دارم و به كسانى كه با شما مخالفت ورزيدند و شما
را به قتل رسانيدند از كافران مى باشم .(171)
زيارت حضرت بقية اللّه ارواحنا فداه
در فرازى از زيارت حضرت ولى عصر (عج ) در روز نيمه شعبان چنين آمده است :
فَاِنْ اَدْرَكَنِىَ الْمَوْتُ قَبْلَ ظُهُورِكَ، فَاِنّى اَتَوَسَّلُ بِكَ وَ بِابائِكَ الطّاهِرينَ اِلَى اللّه
تَعالى ، وَ اَسْئَلُهُ اَنْ يُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ اَنْ يَجْعَلَ لى كَرَّةً فى ظُهُورِكَ وَ
رَجْعَةً فى اَيّامِكَ، لاَِبْلُغَ مِنْ طاعَتِكَ مُرادى وَ اَشْفِىَ مِنْ اَعْدائِكَ فُؤ ادى
اگر پيش از ظهور تو مرگ ، مرا دريابد، به وسيله تو و پدران بزرگوارت به خداى
تبارك و تعالى متوسّل مى شوم و از او مى خواهم كه به محمّد و
آل محمّد صلوات بفرستد، و براى من بازگشتى در ظهور تو و رجعتى در روزگار تو
قرار دهد، تا به مقصود خود در زمينه اطاعت تو
نائل شوم و دلم از دشمنان تو خنك شود.(172)
و در فرازى از زيارت مخصوص سرداب مقدّس آمده است :
وَ اِنْ حالَ بَيْنى وَبَيْنَ لِقائِهِ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِكَ حَتْماً، وَاَقْدَرْتَ بِهِ عَلى
خَليقَتِكَ رَغْماً، فَابْعَثْنى عَنْدَ خُرُوجِهِ، ظاهِراً مِنْ حُفْرَتى ، مُؤْتَزِرا كَفَنى ، حتّى اُجاهِدَ
بَيْنَ يَدَيْهِ فِى الصَّفِّ الّذى اَثْنَيْتَ عَلى اَهْلِهِ فى كِتابِكَ، فَقُلْتَ - كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ
مَرْصُوصٌ - (173)
اگر مرگى كه براى بندگانت مقدّر نموده اى ، و دماغ مخلوقات را با آن به خاك ماليده
اى ، بين من و آن روزگار مبارك فاصله شود، پس مرا به هنگام ظهور او در حالى كه از
قبرم بيرون آمده ، كفنم را به خود پيچيده ام ، ظاهر ساز، تا در برابر او شمشير بزنم و
در صفى قرار بگيرم كه در قرآن اهل آن صف را ستوده اى و فرموده اى : - گوئى سدّ آهنين
هستند - .(174)
و در فرازى از زيارت ديگرى كه مخصوص سرداب مقدّس است ، چنين مى خوانيم :
وَ احْضُرْنى مَعَهُ لِبِيْعَتِهِ، وَ تَأْكيدِ عَقْدِهِ، بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقامِ، عِنْدَ بَيْتِكَ الْحَرامِ، وَ
وَفِّقْنى يا رَبِّ لِلْقيامِ بِطاعَتِهِ وَالْمَثْوى فى خِدْمَتِهِ، وَالْمَكْثِ فى دَوْلَتِهِ، وَ اجْتِنابِ
مَعْصِيَتِهِ، فَإِنْ تَوَفَّيْتَنى اَللّهُمَّ قَبْلَ ذلِكَ، فَاجْعَلْنى يا رَبِّ فيمَنْ يَكِرُّ فى
رَجْعَتِهِ، وَ يَمْلِكُ فى دَوْلَتِهِ، وَ يَتَمَكَّنُ فى اَيّامِهِ، وَ يَسْتَظِلُّ تَحْتَ اَعْلامِهِ، وَ يَحْشُرُ فى
زُمْرَتِهِ، وَ تَقِرُّ عَيْنُهُ بِرُؤْيَتِهِ، بِفَضْلِكَ وَ اِحْسانِكَ وَ كَرَمِكَ وَ اِمْتِنانِكَ، اِنَّكَ
ذُوالْفَضْلِ الْعَظيمِ
خداوندا! مرا در مسجدالحرام و در ميان ركن و مقام در مراسم پرشكوه بيعت او حاضر كن تا
با او پيمان ببندم و مرا موفّق كن تا از او اطاعت كنم و در ميان خدمتگزارانش قرار بگيرم و
در حكومت حقّه اش اقامت نمايم و از نافرمانى اش دورى گزينم . خدايا، اگر پيش از ظهور
او مرا ميراندى ، پس مرا از كسانى قرار بده كه به هنگام ظهور او رجعت مى كند و در دولت
او مسئوليّت مى پذيرد و در روزگار او نيرو مى يابد و در زير سايه پرچمش قرار مى
گيرد و در زمره او محشور مى شود و ديدگانش با ديدار آن
جمال الهى روشن مى گردد. به فضل و كرم و منّت و احسانت ، كه تو صاحب
فضل بزرگى .(175)
و در يكى از فقرات زيارت سرداب مقدّس آمده است :
اَللّهُمَّ اَرِنا وَجْهَ وَلِيّكَ الْمَيْمُونِ فى حَياتِنا وَ بَعْدَ الْمَنُونَ، اَللّهُمَّ اِنّى اَدينُ لَكَ بِالرَّجْعَةِ
بَيْنَ يَدَىْ صاحِبِ هذِهِ الْبُقْعَةِ
خداوندا، سيماى تابناك حجّت و وليّت را در اين جهان و در آن سراى به ما بنما. خداوندا،
من به رجعت در برابر صاحب اين بقعه شريفه ايمان دارم ).(176)
زيارت آل ياسين
در فرازى از اين زيارت آمده است :
وَ اَنَّ رَجْعَتَكُمْ حَقُّ لا رَيْبَ فيها، يَوْمَ لا يَنْفَعُ نَفْساً ايمانُها، لَمْ تَكُنْ امَنَتْ مِنْ قَبْلُ اَوْ
كَسَبَتْ فى ايمانِها خَيْراً
من گواهى مى دهم كه رجعت شما حقّ است ، ترديدى در آن نيست . در آن روز است كه ديگر
كسى را ايمان آوردن سودى نمى بخشد، اگر قبلاً ايمان نياورده باشد، يا در ايمانش
خيرى به دست نياورده باشد).(177)
زيارت رجبيّه
زيارتى مخصوص ماه رجب توسّط (حسين بن روح نوبختى ) سوّمين سفير حضرت بقية
اللّه روحى فداه تعليم شده كه در تمام مشاهده مشرّفه با آن زيارت مى شود، در يكى از
فرازهاى آن آمده است :
حَتَّى الْعَوْدَ اِلى حَضْرَتِكُمْ وَ الْفُوْزَ فى كَرَّتِكُمْ
تا در رجعت شما به حضور شما بازگرديم و از درك حضور شما سعادتمند شويم
.(178)
زيارت وداع
در يكى از فرازهاى زيارت وداع امام حسين عليه السلام كه از امام صادق عليه السلام
روايت شده چنين آمده است :
اَللّهُمَّ ابْعَثْهُ مَقاماً مَحْمُوداً، تَنْصُرُ بِهِ دينكَ، وَ تَقْتُلُ بِهِ عَدُوَّكَ، وَ تُبيرُ بِهِ مَنْ نَصَبَ
حَرْباً لاَِّلِ مُحَمَّدٍ، فَاِنَّكَ وَعَدْتَ ذلِكَ، وَ اَنْتَ لا تُخْلِفُ الْميعادَ
خداوندا! او را در جايگاه پسنديده اى برانگيز، كه به وسيله او دينت را يارى كنى ، به
دست او دشمنت را بكشى ، به توسّط او هر كسى كه با
آل محمّد صلى الله عليه و آله دشمنى كند ريشه كن نمائى . كه تو او را چنين وعده كرده
اى ، حاشا تو هرگز خلف وعده نمى كنى .(179)
دعاى عهد
امام صادق عليه السلام دعائى به نام دعاى عهد تعليم فرموده ، كه هر كس آن را در زمان
غيبت چهل روز صبح بخواند از ياران حضرت بقيّة اللّه روحى فداه مى شود، و اگر پيش
از ظهور از دنيا برود خداوند او را به هنگام ظهور زنده مى كند و باز مى گرداند. در
فرازى از اين دعا چنين آمده است :
... اَللّهُمَّ اِنْ حالَ بَيْنى وَ بَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِكَ حَتْماً مَقْضِيّاً،
فَاَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى ، مُؤْتَرِزاً كَفَنى ، شاهِراً سَيْفى ، مُجَرِّداً قَناتى ، مُلَبِّياً دَعْوَةَ
الدّاعى ، فِى الْحاضِرِ وَالْبادى ...
خدايا، اگر مرگى كه بر همه بندگانت قطعى و مسلّم كرده اى ، ميان من و ظهور مولايم
جدائى بيندازد، با قدرت بى نهايتت مرا از قبر بيرون بياور، در حالى كه كفنم را به
خودم پيچيده ، شمشيرم را از غلاف در آورده ، نيزه ام را به دست گرفته ، دعوتِ
دعوتگرى را كه در شهر و صحرا بانگ بر مى آورد لبيّك بگويم ).(180)
خداوند سبحان در قرآن كريم نمونه هايى بسيار و شواهدى محكم ، براى اثبات و وجود
رجعت (بازگشت به دنيا) بيان فرموده است .
از آنجا كه تفسير و بيان موارد آيات مربوط به رجعت بسيار زياد مى باشد و در موضوع
كتاب حاضر و هدف ما نبوده است ، فقط به صورت فهرست براى علاقمندان ، آيات همراه
با مآخذ تفسيرى آنها بيان مى گردد، عزيزان مى توانند براى تحقيق بيشتر به آنها
مراجعه فرمايند.
فهرست آيات مربوط به رجعت
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ ....- بقره : 3(181)
وَ إِذْ أَخَذَ اللّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ...-
آل عمران : 81(182)
أَ فَغَيْرَ دِينِ اللّهِ يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ....-
آل عمران : 83(183)
وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللّهِ وَ رَحْمَةٌ ....-
آل عمران : 157(184)
كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ- آل عمران : 185(185)
وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلاّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ....- نساء: 159(186)
... اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ...- مائده : 20(187)
يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْتَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ...- انعام
158(188)
وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ...- اعراف :
96(189)
إِنَّ الْأَرْضَ لِلّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ- اعراف : 128(190)
وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ- اعراف : 159(191)
هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ...- توبه :
33(192)
إِنَّ اللّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ....- توبه :
111(193)
بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ ....- يونس : 39(194)
وَ لَوْ أَنَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ ما فِي الْأَرْضِ لاَفْتَدَتْ بِهِ.....يونس : 54(195)
وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَيَقُولُنَّ ما يَحْبِسُهُ.....- هود: 8(196)
مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ وَ ما هِيَ مِنَ الظّالِمِينَ بِبَعِيدٍ- هود: 83(197)
.... وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيّامِ اللّهِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبّارٍ شَكُورٍ- ابراهيم : 5(198)
رُبَما يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ كانُوا مُسْلِمِينَ- حجر: 2(199)
قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ....- حجر 36 -
38(200)
.... فَالَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ-
نحل : 22(201)
وَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللّهُ مَنْ يَمُوتُ بَلى وَعْداً عَلَيْهِ ....-
نحل : 38(202)
ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً- اسرا:
6(203)
وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِيلاً- اسراء: 72(204)
قُلْ مَنْ كانَ فِي الضَّلالَةِ فَلْيَمْدُدْلَهُ الرَّحْمنُ مَدًّا حَتّى إِذارَأَوْا ما يُوعَدُونَ...- مريم :
75(205)
وَ مَنْ اَعْرَضَ عَنْ ذِكْرى فَاِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكا- طه : 124(206)
كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ....- انبياء: 35(207)
وَ حَرامٌ عَلى قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ- انبيا: 95(208)
وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحُونَ- انبياء:
105(209)
حَتّى إِذا فَتَحْنا عَلَيْهِمْ باباً ذا عَذابٍ شَدِيدٍ إِذا هُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ- مؤمنون :
77(210)
وَعَدَاللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ...- نور:
55(211)
إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ- شعرا: 4(212)
وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ.... -
نمل : 82(213)
وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآياتِنا فَهُمْ يُوزَعُونَ-
نمل : 83(214)
... سَيُرِيكُمْ آياتِهِ فَتَعْرِفُونَها وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُونَ-
نمل : 93(215)
وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ.....- قصص :
5(216)
أَ فَمَنْ وَعَدْناهُ وَعْداً حَسَناً فَهُوَ لاقِيهِ- قصص : 61(217)
إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعادٍ....- قصص : 85(218)
وَ لَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى دُونَ الْعَذابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ- سجده : 21(219)
قُلْ يَوْمَ الْفَتْحِ لا يَنْفَعُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِيمانُهُمْ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ- سجده : 29(220)
وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاّ كَافَّةً لِلنّاسِ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لا يَعْلَمُونَ- سباء:
28(221)
قالُوا يا وَيْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ- يس :
52(222)
قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا....- غافر:
11(223)
إِنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ- غافر: 51
(224)
وَ يُرِيكُمْ آياتِهِ فَأَيَّ آياتِ اللّهِ تُنْكِرُونَ- غافر: 81(225)
.... وَ تَرَى الظّالِمِينَ لَمّا رَأَوُا الْعَذابَ يَقُولُونَ هَلْ إِلى مَرَدٍّ مِنْ سَبِيلٍ- شورى :
44(226)
فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِينٍ- دخان : 10(227)
وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً.....- احقاف :
15(228)
قُلْ لِلَّذِينَ آمَنُوا يَغْفِرُوا لِلَّذِينَ لا يَرْجُونَ أَيّامَ اللّهِ لِيَجْزِيَ قَوْماً....- جاثيه :
14(229)
وَ اسْتَمِعْ يَوْمَ يُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَكانٍ قَرِيبٍ يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ....- ق : 41 و
42(230)
يَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِراعاً ذلِكَ حَشْرٌ عَلَيْنا يَسِيرٌ- ق : 44(231)
يَوْمَ هُمْ عَلَى النّارِ يُفْتَنُونَ ذُوقُوا فِتْنَتَكُمْ....- ذاريات : 13 و 14(232)
وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُونَ- ذاريات : 22(233)
وَ إِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا عَذاباً دُونَ ذلِكَ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لايَعْلَمُونَ- طور: 47(234)
مُهْطِعِينَ إِلَى الدّاعِ يَقُولُ الْكافِرُونَ هذا يَوْمٌ عَسِرٌ- قمر: 8(235)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللّهُ عَلَيْهِمْ.....- ممتحنة : 13(236)
سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ- قلم : 16(237)
تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ- معارج : 4(238)
حَتّى اِذا رَاءَوْا ما يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ ....- جنّ: 24(239)
يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ قُمْ فَأَنْذِرْ- مدثر: 1 و 2 (240)
نَذِيراً لِلْبَشَرِ- مدثر: 36(241)
يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً - نباء: 18(242)
يَوْمَ تَرْجُفُ الرّاجِفَةُ تَتْبَعُهَا الرّادِفَةُ- نازعات : 6(243)
قالُوا تِلْكَ إِذاً كَرَّةٌ خاسِرَةٌ- نازعات : 12(244)
ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ كَلاّ لَمّا يَقْضِ ما أَمَرَهُ- عبس : 22 و 23(245)
إِنَّهُ عَلى رَجْعِهِ لَقادِرٌ- طارق : 8(246)
فَمَهِّلِ الْكافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْداً- طارق : 17 (247)
وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها. وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها. وَ النَّهارِ إِذا جَلاّها.....- شمس : 1 - 4(248)
فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوّاها- شمس : 14(249)
وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى - ضحى : 4 (250)
كَلاّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ . ثُمَّ كَلاّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ- تكاثر: 3 و 4(251)
|