1- بحار: ج 74، ص 52.
2- ((يا من يقبل اليسير و يعفو عن الكثير اقبل منى اليسير و اعف عنى الكبير، انك الغفور الرحيم )).
3- بحار: ج 74، ص 75 و ج 81، ص 232 و ج 95، ص 342.
4- بحار: ج 22، ص 130 و ج 72، ص 13.
5- بحار: ج 103، ص 9.
6- بحار؛ ج 75 ص 28.
7- بحار: ج 22، ص 508.
8- بحار: ج 72، ص 61.
9- بحار: ج 73، ص 346.
10- صفه جاى سايه اى در كنار مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله بود. مسلمانان تازه وارد و غريب و بى پناه آنجا اسكان داده مى شدند...
11- بحار: 22، ص 123.
12- بحار: ج 73، ص 346 - بحار: ج 18، ص 292 و 409 - ج 93، ص 83 و 169 با كمى تفاوت .
13- بحار: ج 70، ص 159.
14- بحار: ج 41، ص 11 و ج 87، ص 195.
15- بحار: ج 42، ص 276.
16- بحار: ج 40، ص 337.
17- بحار: ج 70، ص 392.
18- بحار: ج 40، ص 306.
19- بحار: ج 40، ص 344.
20- بحار: ج 42، ص 319.
21- بحار: ج 68، ص 155.
22- بحار: ج 35، ص 237 و 247. اين داستان به طور خلاصه بيان گرديد.
23- بحار: ج 43، ص 333.
24- بحار: ج 46، ص 15.
25- بحار: ج 44، ص 196.
26- دعائيكه امام عليه السلام به او تعليم فرمود، همان دعاى ((مشمول )) معروف است كه مرحوم شيخ عباس قمى در مفاتيح نوشته است .
27- بحار: ج 41، ص 225 و ج 95، ص 295.
28- بحار: ج 44، ص 255.
29- بحار: ج 45، ص 21.
30- بحار: ج 45، ص 16.
در خبر ديگر آمده است : وهب نصرانى بود. او با مادرش بوسيله امام حسين عليه السلام مسلمان شدند و روز عاشورا 24 نفر پياده و 12 نفر سوار از لشكر دشمن به درك فرستاد. سپس او را اسير كردند. نزد عمر بن سعد بردند. ابن سعد گفت : عجب شجاعت و قدرت فوق العاده داشتى ! سپس دستور داد: گردن وهب را زدند و سر مباركش را به سوى لشكر امام حسين عليه السلام انداختند. مادر وهب سر او را برداشت و بوسيد. آن گاه به طرف لشكر امام حسين عليه السلام انداختند. سر مبارك به مردى خورد و او را كشت . سپس مادر وهب عمود خيمه را به دست گرفت و به دشمن حمله كرد و دو نفر از آنان را به هلاكت رساند. امام حسين عليه السلام به مادر وهب فرمود: برگرد! زيرا جهاد براى زن جايز نيست . مادر وهب در حالى برگشت كه مى گفت : خدا! اميد مرا نااميد مكن . امام عليه السلام به او فرمود: خداوند تو را نااميد نخواهد كرد و فرزندت در كنار پيغمبر عليه السلام خواهد بود.(ن )
31- بحار: ج 44، ص 293.
32- آنان كه خشم خود فرو خورند و از مردم گذشت نمايند و خدا دوست دارد نيكوكاران را. سوره آل عمران آيه 134.
33- بحار: ج 46، ص 54.
34- آنان كه خشم خود فرو خورند و از مردم گذشت نمايند و خدا دوست دارد نيكوكاران را. سوره آل عمران آيه 134.
35- بحار: ج 46، ص 54.
36- بحار: ج 46،ص 60.
37- بحار: ج 78، ص 135.
38- سوره هاى محمد، آيه 2 و رعد، آيه 25 و بقره ، آيه 27.
39- بحار: ج 74، ص 196 و 208 و جلد 78، ص 137 با تفاوت مختصر.
40- بحار: ج 46، ص 74.
41- آل عمران ، آيه 33. ترجمه : آنان خشم فرو نشانند، از بدى مردم درگذرند و خداوند دوستار نيكوكاران است .
42- بحار ج 46، ص 68 - ج 71، ص 398 و 413 و ج 80، ص 329.
43- بحار: ج 48، ص 5
44- بحار: ج 46، ص 287.
45- بحار: ج 3،ص 49.
46- بحار: ج 46،ص 458.
47- بحار: ج 47،ص 370 و ج 74، ص 292.
48- بحار: ج 1،ص 55.
49- بحار: ج 22،ص 129.
50- بحار: ج 3،ص 31-32 و 141. تلفيق از دو روايت 6-5.
51- بحار: ج 3،ص 41، ج 67، ص 137 و ج 92، ص 232 و 24 با كمى تفاوت .
52- قياس آن است كه خداند حكمى را در موردى بيان كند و بدون درك حكمت آن ، در مورد دوم در آن مورد نيز جارى گردد.
53- بحار: ج 48،ص 46.
54- و از فرزندان او (ابراهيم ) داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون و اين چنين نيكوارن را پاداش مى دهيم (همچنين زكريا و عيس
55- بحار: ج 48،ص 127 و ج 96، ص 240.
متاءسفانه هنوز هم اين طرز تفكر غلط در بعضى مردم و در فرهنگ برخى جوامع حكم فرماست و نسل پيغمبر صلى الله عليه و آله را منحصر در نسل پسرى مى دانند! و سلسله نسل دخترى را نسل رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله نمى دانند و منشاء اصلى موضوع آن بوده است كه مادر را در توليد فرزند سهيم نمى دانستند. در صورتى كه اين تفكر نادرست از نظر حديث و علم روز و همچنين از لحاظ قضاوت عرف مردود است زيرا كه پدر و مادر در توليد نسل سهيم هستند. فرزندان دختر و پسر از لحاظ نسل بودن يكسانند، بنابراين كسانى كه نسبتشان از جانب مادر، حتى مادران بزرگ به پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله مى رسند همگى از فرزندان آن حضرت بوده و با نسل پسرى فرقى ندارند و مسئله خمس كه يك قانون الهى است مورد توجه فقهاى اسلام بوده ودر جاى خود در پيرامون آن بحث و گفتگو شده است . به طورى كه بعضى از بزرگان فقها معتقدند، نسل دخترى نيز همانند نسل پسرى ، مى توانند از خمس (سهم سادات ) استفاده كنند. (ن )
56- بحار: ج 48،ص 130.
57- بحار: ج 48،ص 41.
58- بحار: ج 48،ص 73.
59- بحار: ج 48،ص 85.
60- بحار: ج 74،ص 187.
61- ظهار: آن است كه مردى به زن خود گويد: پشت تو براى من مانند پشت مادرم ، خواهرم يا دخترم است و در اين صورت همسرش حرام مى شود بايد كفاره ظهار را بدهد و دوباره بر او حلال گردد و ظهار در دوران جاهليت نوعى طلاق به شمار مى رفت و سبب حرمت ابدى مى گشت ؛ ولى اسلام حكم آن را تغيير داد و تنها سبب حرمت و كفاره گرديد.
62- بحار: ج 50، ص 78 - 75.
63-
باتوا على قلل الاجبال تحرسهم
غلب الرجال فلم تنفعهم القلل
واستتزلوا بعد عز من معاقلهم
و اسكنوا حفرا يا بئسما نزلوا
ناداهم سارخ من بعد دفنهم
اءين الاساور و التيجان و الحلل
اءين الوجوه التى كانت منعمة
من دونها تضرب الاستار و الكلل
فافصح القبر عنهم حين سائلهم
تلك الوجوه عليها الدور تنتقل
قد طال ما اءكللوا دهرا و قد شربوا
و اصبحوا اليوم الاكل قد اءكلوا
64- بحار: 50، ص 211
65- بحار: ج 3، 268، ج 36 ص 412 و ج 69، ص 1.
66- بحار: ج 50، ص 270
67- ظاهرا روزه وى مستحبى بوده ؛ لذا امام عليه السلام برايش آسان گرفتند.
68- بحار: ج 2، ص 255
69- اءبشرى بولد يملك الدنيا شرقا و غربا و يملا الارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا .
70- بحار: ج 51: ص 10-4.
71- بحار: ج 22 ص 317
72- بحار: ج 22، ص 398.
73- بحار: ج 42، ص 157.
74- بحار: ج 46، ص 120.
75- بحار: ج 73، ص 259.
76- بحار: ج 47، ص 384.
77- بحار: ج 22، ص 321.
78- بحار: ج 69، ص 162.
79- بحار: ج 82، ص 150
80- بحار: ج 48، ص 172.
81- بحار: ج 14، ص 95.
82- بحار: ج 14، ص 507
83- اين داستان با مختصر اختلافى ، در بحار ج 70، ص 244 و 380 نيز آمده است بحار: ج 14 ص ‍ 425 و 421.
84- بحار: ج 14، ص 492 و ج 71، ص 55.
85- بحار: ج 72، ص 320.
86- بحار: ج 13، ص 432 و ج 71، ص 361.
87- بحار: ج 75، ص 373.
88- بحار: ج 14، ص 280.
89- بحار: ج 6، ص 220، ج 14، ص 287، ج 75، ص 2 و 496.
90- بحار: ج 13، ص 21.
91- بحار: ج 14، ص 287.
92- بحار: ج 11، ص 229.