صاحب معارفه الهيه كه وقتى كه ازاين جا رفت ، رخت بربست و وارد شد در يك عالم
ديگرى ، به صورت انسان باشد، آدم باشد.
بينش وسيع اسلام
آنهائى كه اين طرف را مى بينند و آن طرف را نمى بينند ناقصند، (اهدناالصراط
المستقيم غيرالمغضوب عليهم ،و لا الضالين ). در يك روايتى هست (من نميدانم وارد هست يا
نه ) نقل مى كنند كه قضيه (مغضوب عليهم ) بر حسب
قول مفسرين عبارت از يهود است و (ضالين ) عبارت از نصارى . در يك روايتى
نقل مى كنند (من نمى توانم تصديق كنم ، من نقل مى كنم از آنهائى كه
نقل كرده اند) كه رسول الله فرموده است كه : (كان اخى موسى عينه اليمنى عمياء و
اخى عيسى عينه اليسرى عمياء و انا ذوعينين ) آنهايى كه بخواهند
تاويل كنند مى گويند كه : چون تورات بيشتر توجه به ماديات و امور سياسى و
دنيوى داشته است ، يهود هم كه مى بينيد كه دو دستى چسبيده اند و دارند مى خورند دنيا را
و باز هم بس شان نيست ،آمريكا هم آنها دارند مى خورند، ايران را هم الان اينهامى خورند
باز هم بس شان نيست ، همه جا و همه را مى خورند، و در كتاب حضرت عيسى توجه به
معنويات و روحانيت بيشتر بوده است ، از اين جهت (عين اليسرى ) كه عبارت از طرف طبيعتش
بوده است (عمياء) بوده است (البته من نمى توانم بگويم اين از پيغمبر صادر شده
است لكن گفته اند) يعنى توجه به اين جهت ، (يسار) كه عبارت از طبيعت است نداشته
است و كم داشته است و او هم (حضرت موسى ) بر حسب طبيعتش توجهش به ماديات زياد
بوده است . (و انا ذوعينين ) هم جهات معنوى ، هم جهات مادى ، شما احكامى را كه مى بينيد
شهادت بر اين چيزاست . احكام معنوى دارد و بسيارى از احكامش سياسى است .
دين از سياست جدا نيست
البته در اذهان بسيارى بلكه اكثرى ، بيشتر از مردم ، بيشترى از
اهل علم ، بيشترى از مقدسين اين است كه اسلام به سياست چه كار دارد، اسلام و سياست
جداست از هم . همين چيزى كه حكومت ها نمى گذارند، همين كه از
اول القاء كردند اين اجانب در اذهان ما و حكومت ها در اذهان ما كه اسلام به سياست ، آخوند
چه كار دارد به سياست . فلان آخوند را وقتى عيبش را مى گيرند مى گويند: آخوند
سياسى است ، اسلام مى گويند از سياست كنار است ، دين على حده است ، سياست على حده ،
اينها اسلام را نشناخته اند. اسلامى كه حكومتش
تشكيل شد در زمان رسول الله و باقى ماند اين حكومت به
عدل يا به غير عدل و در زمان حضرت امير بود باز حكومت عادله اسلامى بود، يك حكومتى
بود با سياست با همه جهاتى كه بود. مگر سياست چى است ؟ روابط مابين حاكم و ملت ،
روابط ما بين حاكم با ساير حكومت ها - عرض مى كنم كه - جلوگيرى از مفاسدى كه
هست ، همه اينها سياست است احكام سياسى اسلام بيشتراز احكام عبادى آن هست .كتابهائى كه
اسلام در سياست دارد بيشتر از كتابهائى است كه در عبادت دارد. اين غلط را در ذهن ما جاى
گير كردنده اند و حتى حال باورشان آمده است
آقايان به اينكه اسلام با سياست جداست ، يك احكام عبادى است مابين خود و خدا، برويد
توى مسجدتان و هر چى ميخواهيد دعا كنيد، هر چه مى خواهيد قرآن بخوانيد ما هم با شما
كار نداريم اما اين اسلام نيست اسلام در مقابل ظلمه ايستاده است ، حكم به
قتال داده ، حكم به كشتن داده ، در مقابل كفار و در
مقابل متجاسرين و كسانى كه چيز هستند احكام دارد. اين همه احكام در اسلام نسبت به اينها
هست ، اين همه احكام حكم به قتال و حكم به جهاد و حكم به اينها هست ، اسلام از سياست دور
است ؟! اسلام فقط اين مسجد رفتن و قرآن خواندن و نماز خواندن است ؟ اين نيست ، اين احكام
را دارد و بايد اين احكام هم اجراء بشود.
ارزش عبادات
از آن طرف هم اگر كسى بگويد: چرا مى رويد توى مسجد؟ اصلا نماز خواندن يعنى چه ؟
اين هم غلط است .اسلام نماز دارد (بنى الاسلام على الصلاه ) نماز دارد، فقط دنيا نيست
و زندگى حيوانى تا تو بگوئى كه وقتى من زندگيم درست شد ديگر نماز را مى خواهم
چه بكنم ؟! ديگر دعا را مى خواهم چه بكنم ؟!
بله اگر ماعداى اين عالم را كسى انكار بكند حق بااوست ، وقتى ماعدايى نباشد اصلا هيچ
يك از اين مسائل ديگر نبايد باشد اما وقتى كه يك ماعدائى است ، وقتى برهان قائم است
،اديان همه قائل هستند، برهان قائم است بر اينكه يك عالم ديگرى ماوراى اين عالم طبيعت
هست ، آن وقت همان طورى كه عالم طبيعت بايد با ابزار خودش درست بشود و عدالت
اجتماعى در بين مردم جريان پيدا كند و حكومت عادله بسط
عدل بدهد در بين مردم و اين جا را، اين عالم را تنظيمش بكند، اين اگر واقف بود تا همين
حدود، مانعى نداشت كه حكومت وقتى اين كار را كرد تمام است مطلب . اما بعد از اينكه به
برهان و به ضرورت همه اديان ، ماعداى اين عالم هست ماعداى اين ، يك زندگى ابدى هست
، آن جا هم يك ابزارى دارد، زندگى آن جا هم يك ابزارى دارد، يك چيزهائى دارد براى
زندگى آن جا، اينها را انبيا آوردند، دعا و ذكر و قرآن و نماز و همه اينها ابزار آن جاست ،
اين احكام عبادى ابزارى است براى زندگى آن طرف ، معارف الهيه يك فيضى است براى
زندگى آن طرف ، براى نورانيت آن طرف .
تكليف است كه علم بياموزيم و عمل كنيم
پس اينهائى كه اين طرف افتاده اند حق ندارند تخطئه كنند آن طرفى ها را و
اشكال به آنها تخطئه است و انحصار است . آنهايى هم كه آن طرف هستند حق ندارند به
آنهائى كه مى گويند: بايد عدالت اجتماعى در بين مردم باشد، بايد با ظلم و با تعدى
و اينها مبارزه كرد، تخطئه كنند و بگويند كه نه ، ما تكليف مان اين است كه بنشينيم و
درس بخوانيم . نه ، همه مسلمانان ها تكليف شان اين است كه هم
عمل بكنند، هم علم پيدا بكنند، هم عمل داشته باشند، هم مبارزه با ظلم و با فساد به اندازه
قدرتشان بكنند و اگر اين تكليف را همه مردم
عمل مى كردند امكان نداشت كه يك دولتى بتواند در بين ملت خودش تعدى بكند و يا يك
دولت
ديگرى بتواند به دولت ديگر تعدى بكند. همه اينها براى اين است كه پشتوانه اين
اشخاصى كه حكومت ها به دست آنها هست ملت نيست ملت راهش على حده است ، اينها راهشان
على حده . اينها يك جورى نكرده اند با مردم كه ملت همراهشان باشد، اينها يك كارى كرده
اند كه ملت ها مخالفشان هست . شكاف بين دولت و ملت ما وقتى كه اوضاع مملكت خودمان را
ملاحظه مى كنيم ، اينها يك جورى درست كرده اند كه الان شكاف ما بين دولت و ملت جورى
است كه اگر يك وقت ان شاء الله ساقط بشود اين دولت ، همه چراغان خواهند كرد، شما
نمى دانيد اين چراغانى چقدر باشكوه است . چرا؟ اگر حضرت امير هم ساقط مى شد اين
جور بود؟! ملت اين طور بود؟! براى اين كه اينها جدا هستند از مردم . اينها كارى به مردم
ندارند نه ، كار دارند اما كار ظلم و تعدى ، كار اشاعه فحشاء و شما نمى دانيد كه اخيرا
چه فحشائى در ايران شروع شده است . شما اطلاع نداريد، گفتنى نيست كه چه فحشائى
در ايران شروع شده است ، در شيراز عمل شد و در تهران مى گويند بناست
عمل بشود و كسى حرف نمى زند! آقايان ايران هم حرف نمى زنند، من نميدانم چرا حرف
نمى زنند؟! اين همه فحشا دارد مى شود و اين ديگر آخرش هست يا نميدانم از اين ديگر
آخرتر هم دارد. در بين تمام مردم ، جمعيت ، نمايش داد
اعمال جنسى ، خود عمل را و نفسشان هم در نيامده است ديگر براى كجا گذاشته اند؟ براى
كى ؟ چه وقت مى خواهند يك صحبتى بكنند؟ يك حرفى بزنند؟ يك اعتراضى بكنند؟ نقش
دستگاه در تخدير مردم
خوشمزه اين است كه خود سازمان ها و خود دولت و خود مرديكه كذ، همين معنا با رضايت
آنهاانجام ميشود بدون رضايت آنهامگر امكان دارد يك همچو امرى واقع بشود؟ يك همچو
فحشائى واقع بشود؟ بعد روزنامه نويس ها را وادار مى كنند كه انتقاد كنند كه كار
قبيحى بود، كار وقيحى بود. حالا به گوش مردم برود، آن جا به چشم مردم بخورد! اين
جا هم به گوش مردم بخورد كه يك خرده آرام بشوند، آتش ها اگر باشد خاموش بشود.
بايد اعتراض شود
فردا هم در تهران خداى نخواسته اين كار خواهد انجام گرفت و نه آخوندى و نه سياسيى
و نه دكترى و نه مهندسى و نه ديگرى اعتراضى نمى كند. اينها بايد اعتراض بشود.
بايد گفته بشود. اگر ملت همه با هم ، ملت همه با هم مطلبى را اعتراض كنند و احكام
اسلام را بايستند و بگويند، امكان ندارد يك همچو قضايائى واقع بشود. اينها واقع مى
شود از سستى ما و از ضعف ما و استفاده از ضعف ما.
مى گويند اينها دسته اى هستند ضعيف و بيچاره ، در صورتى كه قوه داريد شما، شما
پشتوانه تان ملت است ،
ملت مسلمان است ، اين ملت مسلمان علاقه دارد به اسلام ، علاقه دارد به روحانى اسلام .
روحانى اسلام بايد خدمت بكند، اگر خدمت نكند مردم
عمل روحانى با او نمى كنند.
اسلام ، جامع تمام جهات مادى و معنوى
در هر صورت ، اسلام همه اين معانى را دارد و جامع تمام جهات مادى و معنوى و غيبى و
ظاهرى هست براى اين كه انسان داراى همه مراتب است و قرآن كتاب انسان سازى است .
انسان چون بالقوه همه مراتب را دارد، كتاب خدا آمده است كه انسان را انسان كند و همان
طورى كه جامعه اش را اصلاح بكند خودش هم
كامل كند تا برسد به مرتبه عالى . و نبايد آن طايفه به اين طايفه تعرض كند و اين
طايفه به آن طايفه . اينها هر كدام مساله اى است براى خودش
مستقل ، مساله است على حده ، تو عقلت نمى رسد كه مثلا فقه چيست ، چرا به فقه جسارت
مى كنى ؟ تو عقلت نمى رسد، تو عقلت نمى رسد به فلسفه و مافوق فلسفه ، چرا
جسارت به اصحاب آن مى كنى ؟ عقلت نمى رسد. آن هم كه نمى تواند بفهمد كه اين
طايفه چى مى گويند و اينها دنبال چى هستند، آن هم حق اعتراض ندارد، اين هم شايد فكرش
كوتاه باشد.
دست به دست هم دهيد و از زيربار بيرون رويد
اينها همه بايد دست به دست هم بدهند، بايد اجتماع كنند، فقيهش با مهندسش ، با دكترش ،
با محصلش ، دانشگاهى با مدرسه اى دست به دست هم بدهند تا بتوانند يك كارى انجام
بدهند و بتوانند از زير اين بارهائى كه به آنها
تحميل دارد مى شود و هر روز زيادتر مى شود، از زير اين بارها بيرون بروند و نمى
كنند! من نمى دانم چرا؟!
حالا يك قدرى شروع شده است در ايران ، يك مقدارى شروع شده ، و فرصتى پيدا شده و
اميد است ان شاء الله كه فرصت هاى خوب پيش بيايد.
ان شاء الله خداوند تبارك و تعالى به همه شما توفيق بدهد و اسلام را تاييد كند و
علماى اسلام را تاييد كند و محصلين را تاييد كند و مسلمين را تاييد كند.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
نامه امام خمينى به انجمن اسلامى دانشجويان در آمريكا و كانادا
بسم الله الرحمن الرحيم
انجمن اسلامى دانشجويان امريكا و كانادا
مرقوم شريف واصل مطالبى كه مرقوم شده است جزئى از مفاسد رژيم فاسد دست نشانده
حاضراست و برگى از گرفتارى هاى ملت مسلمان ايران است . مطالب پشت پرده بيش از
آنست كه ما بتوانيم تصور كنيم . كارهائى كه تا كنون بدست اين پدر و پسر دو عنصر
دست نشانده اجانب واقع شده مقدمه كارهاى اساسى ديگر است كه ملت ايران بايد در
انتظار آن باشند، اگر خداى نخواسته فرصت پيدا كند و ملت و سران آن فرصت ها را از
دست بدهند. اكنون به واسطه اوضاع داخلى و خارجى و انعكاس جنايات رژيم در مجامع و
مطبوعات خارجى فرصتى است كه بايد مجامع علمى و فرهنگى و
رجال وطن خواه و دانشجويان خارج و داخل و انجمن هاى اسلامى در هر جاست بى درنگ از آن
استفاده كنند و بى پرده بپاخيزند و به وضع حاضر و جنايات پنجاه
سال حكومت غير قانونى رژيم نوكرماب پهلوى اعتراض كنند و صداى خود را به مجامع
بين المللى برسانند و به رئيس جمهور آمريكا بفهمانند كه ملت اسلامى جنايات اين
خاندان را خصوصا در سالهاى اخير از روساى جمهور آمريكا مى دانند. دولت امريكا با
پشتيبانى از اين عناصر در نظر مسلمين در راس ستمكاران و جنايتكاران تاريخ است دولت
آمريكا براى استفاده رايگان از منابع زرخيز مسلمين مليون ها مردم شريف را به
چنگال عناصرى كثيف و دور از انسانيت گرفتار كرده و اگر رئيس جمهور فعلى تجديد
نظر نكند و راه خود را از سلف ناصالح جدا نكند مسئوليت همه جنايات كه بدست مشتى از
خدا بيخبر و دور از انسانيت مى شود بعهده اوست .
ناديده گرفتن حقوق صدها مليون مسلم و مسلط نمودن مشتى اوباش بر مقدرات آنها و
مجال دادن به رژيم غيرقانونى ايران و دولت پوشالى
اسرائيل براى غصب حقوق مسلمين و سلب آزادى و معامله قرون وسطائى نمودن ، جناياتى
است كه در پرونده روساى جمهور آمريكا ثبت مى شود و لازم است رئيس فعلى كه وعده
هائى داده است از كارهاى جنايت بار دولت هاى سابق اجتناب كند.
ما اكنون در انتظاريم : كه دولت فعلى آمريكا شرافت خود و ملت خود را فداى منافع مادى
مى كند و با نفت ملتى فقير و، خود و ملتش را شستشو مى كند يا با ترك پشتيبانى از اين
عناصر كثيف اعاده حيثيت و شرافت حكومت خود را مى نمايد.
من از انجمن هاى اسلامى در هر جا هست تقاضا دارم كه روابط خود را با هم هر چه بيشتر
مستحكم كنند و عناصر مرموزى كه در صدد تفرقه و شكاف بين آنهاست طرد كنند و به
ديگران معرفى كنند و اسلام و احكام نجات بخش آن را سرلوحه برنامه خود قرار دهند. از
خداوند تعالى توفيق و تاييد تمام مسلمين را در به كار بستن احكام نورانى قرآن و اسلام
خواستارم .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 13 / 8 / 56
پاسخ امام خمينى به تلگراف تسليت ياسر عرفات در شهادت آية الله حاج
آقامصطفى خمينى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى ياسر عرفات
رئيس كميته اجرائى سازمان آزاديبخش فلسطين .
مرقوم شريف كه حاكى از عواطف جناب عالى بود موجب تشكر گرديد، اين مصيبت ها در
مقابل مصائبى كه بر امت اسلام و مسلمين وارد شده و مى شود ناچيز است .
اسلام عزيز قرن هاست با نفوذ اجانب مواجه با انحراف و كج فهمى ها است . اسلام را كه
يكتا مكتب الهى مبارز است ، با تبليغات سوء عمال اجانب به شكلى ديگر جلوه داده اند،
قرآن كريم را كه دستور الهى در قتال با مشركين و مترفين و تنها كتاب آسمانى محرك
بر ضد استعمار و ظلم است ، به گونه اى ديگر وانمود كرده اند، احكام نورانى و
نجاتبخش اسلام عزيز يكى پس از ديگرى پايمال اغراض استعمار به وسيله
عمال خبيث آنان مى شود.
اسلام بزرگ سد مقابل اجانب به دست خودفروختگانى بى مايه شكسته مى شود تا راه
براى چپاول و غارتگرى اجانب باز شود. سهل انگارى براى ممالك اسلامى و تشتت و
تفرقه آنان موجب سلطه روزافزون مستعمرين بر مقدسات و مقدرات مسلمين شده است . ما در
طول پنجاه سال سلطنت غيرقانونى دودمان سياهروى پهلوى كه مستقيما و به حسب
اعترافات شاه فعلى مامور اجانب بوده اند، مبتلا به مصائبى بوده ايم كه (تصغر عنده
المصائب ). ما در زمان شاه سابق شاهد كشتارها،
چپاول ها، اختناق هاى طاقت فرسا بوديم . ما شاهد
قتل عام مسجد گوهرشاد جنب حرم مطهر ثامن الائمه عليهم السلام بوديم . ما شاهد اسارت
علماى بزرگ خراسان و آذربايجان و قتل بعض آنها بوديم . ما شاهد چيزهائى بوديم كه
تفصيل آن در تاريخ آتيه ثبت خواهد شد.
ما در زمان شاه فعلى شاهد فجايعى بوديم كه روى چنگيز را سفيد كرد. شاهد
قتل عام فجيع غيرانسانى پانزدهم خرداد (دوازدهم محرم ) بوديم كه عدد كشتگان آن به
قرارى كه مى گويند بر 15 هزار نفر بالغ و تعداد زخمى ها را خدا مى داند. ما شاهد
هجوم به مدارس دينيه و دانشگاه ها بوديم كه در آنها
قتل ها و غارت هاى فراوان و اهانت به قرآن كريم و كتب مقدس اسلامى و هتك و ضرب طلاب
علوم دينى و آتش زدن كتاب هاى آنها و در دانشگاه ضرب و جرح جوانان و دختران بوديم .
ما شاهد زندان هاى مملو از علماء و دانشمندان و آزادى خواهانى كه در آنها شكنجه هاى قرون
وسطائى امرى عادى بوده و هست بوديم .
ما شاهد بوديم كه در زمانى كه مسلمين با كفار
اسرائيل در حال جنگ بودند، دولت ايران به امر شاه دولت
اسرائيل را به رسميت شناخت و علماء مخالفت كردند. ما شاهد كمك هاى اين مرد سياه
دل به اسرائيل بوديم و در حالى كه مسلمين را آواره مى كردند و به خاك و خون مى
كشيدند، نفت و اسلحه و كمك هاى ديگرى كه بودجه آن از خون و دسترنج ملت ايران تهيه
مى شد در اختيار آنها مى گذاشت . ما شاهد به اصطلاح (اصلاحات ارضى ) بوديم كه
زراعت ايران را به باد داد و بازار براى امريكا درست كرد و ايران را تا لب پرتگاه
كشاند. ما شاهد اين همه مصيبت ها و انحراف ها و خيانت ها بوده و هستيم كه مصيبت شخصى را
بايد فراموش كنيم .
و من چون مسائل لبنان را با اهميت و متعهدانه تعقيب ميكنم خوف آن دارم كه همانطور كه
ايران را به شكل مستعمره براى امريكا درآورده است با حيله هاى
عمال خبيث سفارت در لبنان نيز چون ايران عمل شود و
اسرائيل با خيال راحت نقشه هايش را در منطقه پياده كند. شما بايد با
كمال هشيارى اعمال سفارت ايران را تحت نظر بگيريد و از نيرنگ هاى آن جلوگيرى كنيد.
من آنچه گفتنى است چه در ايران و چه در حال
تبعيد گفته ام و هر چه بگويم جزئى از مصيبت امت است ولى ناچارم براى چندمين بار
تكرار كنم كه تاسف شديد من در عدم وحدت كليه سران
دول اسلامى است بخصوص دول عرب است تا زمزمه وحدت و اتفاق مى شود
عمال استعمار با نيرنگ هاى خاص خودشان موجبات اختلاف و تفرقه ايجاد مى كنند.
هفتصد ميليون يابيشتر مسلم و صد ميليون يا بيشتر عرب نتوانسته اند
استقلال حقيقى بدست بياورند و نتوانسته اند از چنگ استعمار رهائى يابند و نتوانسته اند
مشتى يهود اسرائيل غاصب را كه سرزمين مردم و تاريخ و ميراث ما را به خطر تهديد مى
كنند از منازل خودشان و سرزمين هاى خودشان بيرون كنند. اينها و بسيارى مطالب ديگر
است كه در طول قريب به 15 سال گفته ام و نوشته ام .
وظيفه اسلامى و ملى شماست كه اضافه بر وظايف انقلابيتان در راه آزاد كردن سرزمين
فلسطين ، در راه وحدت دول عرب و اتفاق كلمه آنها جديت و فداكارى كنيد. ما فداكارى و
جهاد مقدس شما را فراموش نمى كنيم و از خداوند تعالى توفيق و نصرت شما را در راه
عظمت اسلام و مسلمين خواهانيم و قطع ايادى استعمار و اشرار را اميدواريم و آرزوى ما آنست
كه سرزمين فلسطين و مسجداقصى از صهيونيسم تطهير شود و مردم فلسطين به سرزمين
خويش باز گردند.
والسلام على من اتبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 21/8/56
پيام امام خمينى به ملت ايران پس از شهادت آية الله حاج آقا مصطفى خمينى
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انا اليه راجعون
اين جانب از عموم طبقات ملت مظلوم ايران كه در اين حادثه ناگهانى اظهار محبت و همدردى
نموده تشكر مى كنم . از مراجع عظام دامت بركاتهم ، از علماى اعلام دام بقاء هم از خطباء
محترم و دانشمندان و مدرسين و محصلين علوم دينيه و روشنفكران محروم و دانشگاهيان ، از
بازرگانان و كسبه تحت فشار دولت غاصب و از ساير طبقات مظلوم ايران ايدهم الله
تعالى سپاسگزارم . ما با گرفتارى عظيم و مصيبت هاى دلخراشى مواجه هستيم كه بايد
ذكرى از مصائب شخصى نكنيم ، لكن اين تظاهرات عظيم در اين فرصت جواب قولى و
عملى به ياوه سرائى چندين ساله اين عنصر نالايق بود كه تمام حيثيت و شرافت و
استقلال و اقتصاد اين ملت بزرگ شريف را پايمال هواى خود و
فاميل چپاولگر خود نمود. اين تظاهرات براى شخص نبود، اظهار تنفر از دستگاه جبار و
رفراندم حقيقى و راءى عدم اعتماد به دستگاه خيانتكار بود.
بايد اينها بدانند كه اگر يك روز در پناه سرنيزه اجانب نباشند، ملت نجيب ايران انتقام
خون جوانان و عزيزان خود را از آنها مى گيرند.
من ناچارم اعلام خطر بزرگى بكنم و ملت را از
اغفال و خدعه اجانب و عمال آنها نجات دهم . اين مسامحه اخير دولت كه نويسندگان را
مجال نوشتن و گويندگان را مجال گفتن داد حيله بزرگى است براى تطهير شاه و وانمود
كردن آزادى ادعائى و جنايات را به گردن دولت كه آلتى بيش نيست انداختن .
نويسندگان نيز نمى توانند در اين محيط خفقان و ارعاب هسته مركزى جنايات را كه
شخص شاه است معرفى كنند و شايد نويسندگانى از خودشان نيز باشند كه در بين
نويسندگان با شرف خود را جا بزنند و به دولتها حمله كنند و بعض جنايات را ذكر
كنند و مردم را از نقطه حساس جنايت و خيانت اغفال كنند و اذهان ساده زود باور را منحرف
كنند در حالى كه تمام گرفتارى ملت ايران در اين پنجاه
سال سطنت غير قانونى دودمان خيانتكار پهلوى از شخص آن پدر و اين پسر سياه روى
بوده و هست ، اينها بودند و هستند كه دستشان تا مرفق در خون ملت مظلوم فرو رفته . آن
پدر كه قتل عام مسجد گوهرشاد و اهانت به مرقد مطهر ثامن الحجج - عليه السلام -
كرد واين پسر كه قتل عام 15 خرداد را مرتكب شد و اهانت به مرقد مطهر فاطمه معصومه
نمود. آن پدر كه علماى بزرگ و فقهاى عظيم الشاءن
و آزادى خواهان را به جرم حق گويى حبس و زجر و شكنجه و تبعيد و كشتار كرد و اين
پسر كه همان معامله را سخت تر با علما و خطبا و آزادى خواهان و روشنفكران و ساير طبقات
نمود. آن پدر كه چنان سلب آزادى از ملت كرد كه نه حق يك كلمه حق گوئى داشت و نه
مجلس و نه مطبوعات و اين پسر كه همه مى بينيد و
حال طبقات ملت و مجلس و مطبوعات به همه معلوم است . آن پدر كه تمام املاك
شمال را با زور و حبس و تبعيد و قتل از مردم گرفت و براى خودش ثبت داد و اين پسر كه
ذخاير ملت را در بانك هاى خارجى انبار كرد و خون مردم را خود و
فاميل و بستگانش تا آخرين قطره مكيده و مى مكند. ما آن پدر را با تمام جنايات و خيانت
هايش ديديم و رنج ها كشيديم و اكنون ما و شما مواجه با جنايات اين خلف صدق هستيم و
رنج ها مى كشيم . اكنون مى خواهند اين شخص را تطهير كنند تا به جناياتش ادامه دهد، مى
خواهند با آزادى محدود در چهارچوب توجه دادن جنايات را به دولت ها قلوب ساده را آرامش
دهند و اذهان صاف را منحرف كنند و هسته مركزى خيانت ها و جنايت ها را فراموش كنند،
غافل از آن كه وقت گذشته و ملت از روحانى و دانشگاهى تا طبقه كارگر و زارع ، مرد و
زن بيدار شده اند. اين رنجديده ها و مصيبت كشيده ها
محال است با اين دودمان آشتى كنند و با ادامه سلطنت
باطل ولو براى يك روز موافق باشند.
ملت ايران مسلمان است و اسلام را مى خواهد، آن اسلامى كه در پناه آن آزادى و
استقلال است ، رفع ايادى اجانب است ، هدم پايگاه ظلم و فساد است ، قطع كردن دست هاى
خيانتكار و جنايتكاران است .
ملت آن دودمانى را نمى خواهد كه تمام مقدسات و مقدرات آنها رابه دست اجانب سپرده ، تمام
مخازن نفت و غير آن را به باد داده ، اقتصاد كشور را به فنا سپرده ، كشاورزى را ساقط
كرده ، اختيار ارتش را به دست صاحب منصبان و كارشناسان آمريكا داده و آنها را مصون و
مختار كرده است و ديگر جنايات و خياناتى كه در تاريخ آتيه ثبت خواهد شد. اكنون با
همه كثافت كارى ها چون به حسب اقتضاى وقت و بحران اقتصادى و اجتماعى و سياسى در
تنگنا قرار گرفته در صدد است كه با آزادى محدود بى معنى ، خود را از معركه خارج و
مقام خود را مستحكم كند و محيط را مهيا براى اجازه بقاء و حكومت خود كند و بار ديگر حمله
سبعانه را با وضعى فجيع تر و دردناك تر شروع كند و بر حرث و
نسل رحم نكند.
اكنون وظيفه عموم مسلمانان و خصوص علماى اعلام و روشنفكران و دانشگاهى هاى علوم
قديمه و جديده است كه براى دفاع از اسلام عزيز و حفظ احكام حيات بخش آن كه ضامن
استقلال و آزادى است و از ميهن بزرگ خود كه مهد بزرگان و آزادى خواهان بوده و اكنون
در شرف سقوط است از فرصت استفاده كنند و گفتنى ها را بگويند و بنويسند و به
گوش مقامات بين المللى و ساير جوامع بشرى برسانند و بر ارتش و سران آن است كه
خود را از ننگ اسارت در دست اجانب نجات دهند و مملكت خود را از هلاكت و سقوط برهانند. و
اخيرا تذكر مى دهم كه اشخاص ارزنده و متعهدى كه ابتكار
عمل در دست آنهاست از معرفى خود شديدا احتراز كنند و از تجربيات
سابق پند بگيرند و در پناه اسلام و چهار چوب موازين اسلامى به فعاليت بپردازند و
از همكارى با كسانى كه صد در صد در اين چهار چوب فعاليت ندارند احتراز نمايند.
از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمين را خواستار و قطع ايادى اجانب را اميدوارم و سلامت و
توفيق و تاييد همه طبقات را خواهانم . والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 24/9/56
پاسخ امام خمينى به تسليت دانشجويان و مسلمانان خارج از كشور در شهادت آية
اللهحاج آقا مصطفى خمينى
اميد نصرت و پيروزى در سايه تلاش براى حق
بسم الله ارحمن الرحيم
خدمت عموم دانشجويان محترم خارج كشور و ساير گروه ها و افراد ارزنده اى كه در اروپا
و امريكا و هندوستان و ساير اقطار جهان وقت و عمر خود را در راه اهداف عاليه اسلامى
براى وصول به مدارج كامله انسانيت و نجات بشريت از اسارت به دست اقشارى آدم نما و
درندگانى در لباس بشر صرف مى كنند.
اينجانب از تمام حضرات آقايان كه در اين حادثه كه جزئى ناچيز از حوادثى است كه
برفرزندان اسلام مى گذرداظهار محبت كرده و تسليت داده اند تشكر مى كنم و به همه
گروه ها يا افرادى كه از وطن عزيز خود به علت نابسامانى ها و اختناق پليسى هجرت
نموده اند، در جوار قبر مولاى متقيان عليه الصلوة والسلام دعا مى كنم و توفيق هر چه
بيشتر همه را در خدمت به اسلام كه كفيل نجات بشريت از همه ابعاد عقب ماندگى هاست از
خداوند متعال مى طلبم .
من به شما و ساير برادران كه در داخل كشور زير چكمه پليس و در زندان ها و شكنجه
گاه ها به سر مى برند و با محروميت ها و مصيبت هاى جانفرسا دست به گريبان هستند و
به خاندان كسانى كه در راه حق ، زير شكنجه شاه جان خود را فدا كردند، اميد نصرت و
پيروزى مى دهم به شرط آنكه كوشش ها براى حق باشد و براى نصرت دين حق كه با
پيوستگى به آن از نصرت خداى تعالى برخوردار خواهيد شد و به شرط كوشش در
وحدت كلمه و هم پيوستگى در راه حق و براى نجات كشور خود و ساير كشورهاى اسلامى
تحت فشار اجانب .
جنبش و بيدارى عمومى تا خاتمه دادن به ظلم ستمكاران ادامه دارد.
من به اين جنبش و بيدارى عمومى كه در كشورهاى اسلامى عموما و در ايران خصوصا پديد
آمده و به اين تنفر و انزجار عمومى از دستگاه هاى ظلم و وحشيگرى و استعمار و
استعمارگران اميدها دارم . اين بيدارى و تنفر عمومى موقت و زودگذر نيست و تا پايان
دادن به دستگاه جباران و خاتمه دادن به ظلم ستمكاران
ادامه دارد و به دنبال ظلم بيحد دستگاه هاى جبار و محروميت هاى روزافزون ملت هاى
ستمديده انفجارى است كه قدرت هاى دست نشانده اى را كه براى دربند كشيدن ملت ها و
چاپيدن مخازن آنها گماشته شده اند در كام خود فرو مى برد و انتقام الهى از ستمكاران
گرفته مى شود.
كوشش براى رفع اختلافات .
شما و ما در هر كجا كه هستيم و با هر وضعى ، بايد خود را برادر دانسته و با هم ،
پيوستگى مستمر برقرار بسازيم و بابرادران
داخل كشور در هر لباس كه هستند دست برادرى بدهيم و براى رفع اختلافات كه به دست
اجانب رخ داده و دستگاه جبار و عمال اجانب پيوسته بر آن دامن مى زنند كوشش كنيم . بايد
بدانيم تا اختلاف بين طبقات ملت خصوصا بين روحانيون و دانشجويان با روشنفكرانشان
وجود دارد بايد از پيروزى ماءيوس باشيم .
خطر افراد فرصت طلب .
اكنون كه فرصت موقت به دست آمده است بايد با هشيارى و دورانديشى و وحدت كلمه ،
گروه هاى صد در صد پايبند به اسلام و علاقه مند به مسلمين از آن استفاده كنند و
نگذارند فرصت جويانى كه يك قدم و يك قلم براى اسلام و ملت شريف ايران برنداشته
اند اكنون از اين فرصت استفاده كنند و خود را به صورت وطنخواهى و آزاديخواهى در بين
مردم رنجديده براى رسيدن به وزارت و وكالت
داخل كنند يا با نوشتن چند مقاله كه در آن نه اسمى از اسلام و نه اسمى از هسته مركزى
فساد است ، جاى خود را بين ملت باز كنند و اگر خداى نخواسته به مقامى برسند، همان
خيانت ها و همان سرسپردگى ها و همان رنج ها و مصيبت ها تكرار شود. اين نحو مقالات و
اعلاميه ها از بعض عناصر شناخته شده اگر با دست سازمان امنيت براى نگه داشتن شاه
كه سرچشمه همه بدبختى هاى كشور و ملت است نباشد، بى شك براى صلاح ملت و حفظ
اساس اسلام كه حافظ و نگهبان استقلال و تماميت كشورها و ضامن عدالت اجتماعى و آزادى
هاست ، نيست . آن روز كه طبقات مختلفه مردم مسلمان از روحانى گرفته تا دانشگاهى ، از
مهندس ها و دكترها گرفته تا بازارى ها و كارگران و دهقانان در زير چكمه
عمال اجانب خرد مى شدند، آن روزى كه قتل عام 15 خرداد و غارت مدارس دينى و غير آن به
دست عمال اجانب رخ داد، آن روزى كه زندان ها از مدافعين اسلام و آزاديخواهان مملو بود، آن
روزى كه تاريخ پرافتخار اسلام را كه مبداء عدالت و آزادى و رشد فردى و اجتماعى و
سياسى است ، به تاريخ ارتجاعى شاهنشاهى و مجوسى گرايى برگرداندند، آن روز
كه حزب مفتضح رستاخيز را براى سركوبى ملت و رواج هر چه بيشتر دزدى و ستمكارى
اعلام كردند، آن روز كه به اسم انقلاب سفيد كه خونين ترين انقلاب بود بازار براى
اربابان خود درست كردند و كشاورزى كشور را به دست فنا سپردند، آن روز كه همه
فجايع ضد مذهبى و ملى را مرتكب شدند، يك نفر از اينها نفس نكشيد! و جوانان روحانى و
دانشگاهى با پشتيبانى ملت از كشاورز و كارگر تا بازارى جان خود را به كف گرفته
از حق
دفاع كردند، اكنون كه احتمال استفاده است (يا از شاه به پاداش انحراف اذهان از او و
توجه دادن جنايات را به دولت ، يا از ملت به
احتمال تغيير رژيم ) قلم ها را به دست گرفته و به طور محدود و رياكارانه مطالبى
نوشته اند. ملت ايران و تمام طبقات روحانى و غيره بايد با
كمال احتياط و روشن بينى ابتكار عمل را در دست بگيرند و اين چند نفر منفعت طلب را
ماءيوس كنند.
تا نجات اسلام از دست دودمان پهلوى ، مبارزه ادامه دارد.
و بايد شاه و دار و دسته اش بدانند كه چه در ملاقات با رئيس جمهور امريكا موفق به
تجديد نوكرى و تثبيت مقام غيرقانونى بشود يا نشود، ملت ايران او را نمى خواهند و دست
از مبارزه بر نمى دارند تا انتقام جوانان به خون آغشته خود را بگيرند و اسلام واحكام آن
را از دست اين دودمان نجات دهند.
از خداوند تعالى اصلاح حال مسلمين و نجات كشورهاى اسلامى را از دست اجانب چپ و راست
مسالت مى نمايم .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 10 / 10 / 56
بيانات امام خمينى پس از شهادت آية الله حاج آقا مصطفى خمينى
الطاف خفيه الهى
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
بنده قبلا بايد از عموم طبقات ، طبقات روحانيين در همه بلاد، چه عراق ، چه ايران ، و چه
ساير كشورها كه اظهار محبت كرده اند تشكر كنم و چه مراجع اسلام - دامت بركاتهم - و
چه علماى اعلام بلاد در ايران و در اينجا و در ساير جاها - دامت عزهم - و چه خطباى عظام
و چه طبقه محصل ، دانشگاهى يا غير دانشگاهى و چه كسانى كه از خارج كشور
مثل امريكا و اروپا و هندوستان و ساير جاها اظهار محبت كرده اند. از همه آقايان تشكر مى
كنم و توفيق و سلامت همه را از خداوند تعالى مساءلت مى كنم و اگر من در اين جلساتى
كه آقايان اظهار محبت مى كنند و تشكيل مى دهند نتوانم در همه اش شركت كنم يا نتوانم در
بازديد آقايان با اين سن پيرى بروم از همه تشكر مى كنم و از همه عذر مى خواهم و اميد
است كه آقايان عذر من را بپذيرند.
اينطور قضايا مهم نيست خيلى ، پيش مى آيد، براى همه مردم پيش مى آيد و خداوند تبارك و
تعالى الطافى دارد به ظاهر و الطافى خفيه است . يك الطاف خفيه اى خداى تبارك و
تعالى دارد كه ماها علم به آن نداريم ، اطلاعى بر او نداريم و چون ناقص هستيم از حيث
علم ، از حيث عمل از هر جهتى ناقص هستيم ، از اين جهت در اينطور امورى كه پيش مى آيد جزع
و فزع مى كنيم ، صبر نمى كنيم اين براى نقصان معرفت ماست به مقام بارى تعالى ،
اگر اطلاع داشتيم از آن الطاف خفيه اى كه خداى تبارك و تعالى نسبت به عبادش دارد و
(انه لطيف على العباد) و اطلاع بر آن مسائل داشتيم ، در اينطور چيزهايى كه جزئى
است و مهم نيست ، آنقدر بى طاقت نبوديم ، مى فهميديم كه يك مصالحى در كار است ، يك
الطافى در كار است ، يك تربيت هايى در كار است . اين دنيا، دنيايى است كه عبور از آن
بايد بكنيم ما، دنيايى نيست كه در اينجا ما زيست كنيم ، اين راه است ، اين صراط است كه
اگر توانستيم مستقيما اين صراط را طى كنيم همانطورى كه اولياى خدا طى كردند
(جزنا و هى الخامده ) اگر توانستيم كه از اين صراط به طور سلامت عبور بكنيم
سعادتمنديم و اگر خداى نخواسته در اينجا، در اين راه لغزش داشته باشيم ، در آنجا هم
همين لغزش ظهور پيدا مى كند، در آنجا هم موجب لغزش ها مى شود، موجب گرفتارى ها مى
شود. از خداى تبارك و تعالى مسالت مى كنم كه ما را بيدار كند،
ما رابه آن الطافى كه خفى است و ما مطلع بر آ ن نيستيم ، ما را بر آنها مطلع بفرمايد تا
اينكه ما هم مثل اشخاصى كه معرفت دارند به مقام ربوبيت ، معرفت دارند به مدارج
انسانيت و دنيا را مد نظرشان نمى آورند، استقلال به آن نمى دهند، مآرب دنيايى شان تحت
نظرشان نيست مستقلا و اينجا را طريق مى دانند از براى جاهاى ديگر، از براى سعادت هاى
بزرگ ديگر، اگر ما هم ان شاء الله توفيق خدا بدهد و ما هم برسيم به يك همچو مرتبه
اى ، آن مرتبه هايى كه ما نمى توانيم ادراكش بكنيم نمى توانيم در اين عالم كه هستيم -
نمى توانيم - بفهميم چه مدارجى است ، چه عوالمى است ، چه بساطى است ، اين بساط
دنيا- را- چشم مان را همه اش را باز كرديم و اين دنيايى كه (ما نظر الله اليه
منذخلقه ) (به حسب روايت )، به عالم اجسام در روايت هست كه نظر لطف خداى تبارك و
تعالى نكرده است منذخلقه . (از آغاز خلقت ) با اينكه اين عالم اجسام و اين عالم طبيعت ،
اينطورى كه تا حالا ادراك كرده اند، تا حالا كشف كرده اند
محيرالعقول است ، عقول ماها به آن نمى رسد، آنقدرى كه تا حالا فهميده اند و ماعدايش هم
الى ما شاء الله هست كه كسى دستش به نورش نمى رسد، ستاره هايى هست كه -
نورشان 6 بيليون سال - 6 بيليون سال نورشان به زمين مى رسد، اين عدد را تفهيم
آنرا نمى توانيم بكنيم . در بعضى نوشته ها هست كه بعضى از ستاره ها اگر جوفش را
باز كنند 500 ميليون شمس در آنجا جايش مى شود و بعضى از ستاره ها هست كه اگر در
مركز شمس بگذارند تا زمين مى آيد، بزرگيش هست ،اين پهناورى كه
عقول به آن نمى رسد، كسى نمى تواند بر آن اطلاع پيدا كند، اينها همه اش عالم دنياست
عالم پست است . بعضى از اهل معرفت مى گفتند اينكه اين عالم را دنيا گذاشته است اسمش
را، براى اينكه خجالت مى كشد واقع اين قضيه را، واقع دنيا را بفرمايد، از اين جهت -
همين - با همين اسم به دنيا تعبير كرده است . اين عالم با اين پهناورى ، با اين بساط،
عالم دنياست . اين آسمان ها با همه چيزهايى كه تا حالا كشف شده است ، (به حسب لسان
قرآن (زينا السماء الدنيا بزينة الكواكب ))، آسمان پايين ، پايين ، اينكه همه تا حالا
كشفش كرده اند اينها همه در لسان قرآن ، آسمان پايين است ، آن آسمان هاى بالا را باز
كشف نكرده اند كه چه خبر است ، در عين حال بر حسب روايت (مانظر اليه نظر لطف منذ
خلقه ) و بر حسب قرآن هم كه متاع اسمش باشد حيات دنيا. حيات آخرت ، حيات است ،
زنده است ، اينجا زندگى نيست ، مردگى است اينجا، حيات آخرت ، حيات است (دارالاخرة
لهى الحيوان ) ما اطلاع نداريم در آن .
از تكاليف الهيه كه الطافى الهى است ، غفلت نكنيد.
در عين حال ما در اينجا كه هستيم ، از قبل خداى تبارك و تعالى ماءموريت ها داريم . ما تا
دراين حيات دنيوى هستيم ، تا در اينجا هستيم ، ماءموريت ها از طرف خداى تبارك و تعالى
داريم و بايد قيام كنيم به اين ماءموريت ها، بايد غفلت نكنيم از تكاليف الهيه ، تمام
تكاليف الهيه الطافى است الهى و ما خيال مى كنيم تكاليفى است ، همه اش الطاف است ،
چه تكاليف فردى كه براى هر نفرى هست براى تربيت او، براى
تكميل او، براى اينكه غير از اين راه ، راه تكميل و راه ترقى نبوده است ، درجاتى هست كه
بدون اين راه نمى شود به آن درجات رسيد و چه تكاليف اجتماعى كه ما مكلف هستيم ، در
اجتماع تكاليفى داريم و بايد به آن تكاليف
عمل كنيم براى تنظيم اين اجتماع . انبيا هم ، همه چيزهايى كه مربوط به روح و مربوط
به مقامات عقليه و مربوط به مراكز فيضيه است براى ما بيان كرده اند و قرآن هم بيان
كرده است و اهلش مى دانند و هم آن چيزهايى كه وظايف شخصيه است و
دخيل در ترقيات انسان و تكامل انسان است در سنت و در كتاب بيان شده است و هم آن
چيزهايى كه مربوط به اجتماع است و امور سياسى است و امور اجتماعى است و راجع به
تنظيم وتربيت اجتماع است ، بيان فرموده است و ما همه و همه بشر مكلفند بر اينكه همه
اين مراتب را، همه اين مقامات را مواظبت كنند و منحصر به يك طرف نكنند.
به همه جناح هاى خادم اسلام علاقه دارم .
من با تمام اين جناح هايى كه هستند و براى اسلام خدمت مى كنند، چه جناح هاى روحانى كه
از اول تا حالا خدمت كرده اند و چه جناح ديگر از سياسيون ، از روشنفكران كه براى اسلام
خدمت مى كنند، من به همه اينها علاقه دارم و از همه اينها هم گلايه دارم اما علاقه ، بايد هر
مسلمى ، اشخاصى كه گروه هايى كه براى اسلام خدمت مى كنند، قلما، قدما، براى اسلام
خدمت مى كنند، بايد هر مسلمى ، بايد هر انسانى كه ببيند اينها براى انسانيت ، براى
اسلام يعنى براى انسانيت - اسلام مكتب انسان سازى است - وقتى كه انسان ببيند كه
گروه هايى در خدمت انسان هستند، در خدمت انسانيت هستند، در خدمت اسلام كه انسان ساز است
هستند، چاره ندارد الا اينكه علاقه داشته باشد به آن ، اين
اشكال نيست كه علاقه مند است .
علما حافظ اسلام در همه ابعادش بوده اند.
از آن طرف گلايه هم هست از همه گروه ها، گلايه ارادتمندانه . اما آن گروههاى روشنفكر
و دانشگاهى و محصلين جديد و آنها (ايدهم الله )، آنهايى كه خدمتگزارند براى اسلام ،
خداوند تاءييدشان كند، من از آنها گلايه دارم براى اينكه مى بينم كه در نوشته هايشان
، بعضى نوشته هايشان ، اينها راجع به فقها، راجع به فقه ، راجع به علماى اسلام ،
راجع به فقه اسلام ، اينها يك قدرى زياده روى كرده اند، يك قدرى حرفهايى زده اند كه
مناسب نبوده است بزنند، اينها غرض ندارند، من مى دانم كه غالبا اينها براى اسلام مى
خواهند خدمت كنند، نه اين است كه مغرض باشند و از روى سوء نيت حرفى بزنند، اينها
اطلاعشان كم است . من هم اطلاعم از تاريخ كم است لكن من هشتاد سالم است و قريب 60
سال در جوامع علمى بوده ام و قريب سى سال در مجارى امور، من يك مشاهداتى خودم دارم و
در اين صد و چند سالى كه ديگر نزديك است به ما، ما از آن سوابق - سوابق - كم
اطلاع ، يعنى بنده كم اطلاع هستم ، اينقدرى كه اطلاع داريم از سوابق ، از زمان
اول ، عصرهاى اول اسلام تا حالا اطلاعات اجمالى است . ما مى بينيم كه اين اسلام را به
همه ابعادش روحانيون حفظ كرده اند،
به همه ابعادش يعنى معارضش را روحانى حفظ كرده است ، فلسفه را روحانى حفظ كرده
است ، اخلاقش را روحانى حفظ كرده است ، فقه اش را روحانى حفظ كرده است ، احكام
سياسيش را روحانى حفظ كرده است ، همه اينها با زحمت هاى طاقت فرساى روحانيين محفوظ
شده . الان كه شما يك همچو فقه غنى اى مى بينيد كه فقه شيعه غنى ترين فقهى است
كه در دنيا هست ، اين قانونى است كه با زحمت هاى علماى شيعه توضيح و تصريح شده
است ، غنى ترين فقه است . غنى ترين قوانين است در دنيا، قوانينى در دنيا به اين غنا
نيست ، قوانين ديگر، آنهايى كه آسمانى است البته غنى بوده اما ديگر به ما نرسيده ،
آنهايى كه زمينى است و اهل زمين درست كرده اند اينها به اندازه همان ادراركات ضعيفى كه
اگر چنانچه مغز انسان (روايت است ) يك گنجشك بخورد سير نمى شود با اين مغزها درست
شده است ، آنهايى كه مغزهايشان درست كار مى كند (آنهايى كه درست كار نمى كند كه
اطلاع ندارند) همه اينهايى كه اينها درست كرده اند ناقص است ، در هر جايى كه اين
قوانين درست شده است يك قوانين ناقصى است ، آن هم براى يك محيط خاصى ، آن هم براى
يك وضع خاصى ، براى مثلا تمشيت امور يك مملكتى ، براى سياست بين مملكت و مملكت
ديگر، اما ديگر، قوانين ديگرى ندارد، آنى كه دارد اسلام است و در اسلام آن فقهى كه
غنى ترين فقه هاست ، فقه شيعه است ، همچو فقهى در دنيا نيست ، نه در بين مسلمين هست
(الى كثرتهم ) و نه بين غير مسلمين و اين با زحمات طاقت فرسا از علماى شيعه درست
شده است ، از اول كه زمان پيغمبر بوده است و دنبالش زمان ائمه ، اين علماى شيعه بودند
كه جمع مى شدند دور ائمه (ع ) و احكام را از آنها اخذ مى كردند و در اصولى كه چهار
صد تا كتاب بوده است ، نوشته اند و آن اصول بعد در
اصول ديگرى كه اين كتب اربعه ما و ساير كتب است ، تدوين شده است و اينها همه با
زحمت علماى شيعه و فقهاى شيعه درست شده است . تمام ابعادى كه اسلام دارد و قرآن دارد،
آن مقدارى كه در خور فهم بشر است ، تمام اينها را اين جماعت عمامه به سر به
قول اين آقايان ، عمامه به سر و ريش دار، اينها درست كرده اند، تا اينجا اسلام را اينها
رسانده اند و كتابهايى كه اينها نوشته اند، در هر رشته اى از رشته ها كه شما ملاحظه
كنيد، كتابها نوشته شده است ، زحمت ها كشيده شده است ، تا حالا رسيده است به اين طبقه .
اين در رشته علم ، علم اسلام . در رشته علوم اسلامى است .
هدف علما از نزديك شدن به سلاطين ، ترويج مذهب تشيع بوده است .
در باب امور سياسى ، آن مقدارى كه من ، عرض كردم كه تاريخ نمى دانم و اگر ديده
باشم يادم نمانده است ديگر حالا، اما خوب اين تاريخ صد ساله ، صد و چند ساله اخير
در دست است ، ما يك خرده جلوترش مى رويم مى بينيم كه يك طايفه از علما، اينها گذشت
كرده اند از يك مقاماتى و متصل شده اند به يك سلاطين ، با اينكه مى ديدند كه مردم
مخالفند لكن براى ترويج ديانت و ترويج تشيع اسلامى و ترويج مذهب حق ، اينها
متصل شده اند به يك سلاطينى و اين سلاطين را وادار كرده اند خواهى نخواهى براى
ترويج مذهب ، مذهب تشيع . اينها آخوند دربارى نبودند، اين اشتباهى است كه بعضى
نويسندگان ما مى كنند، اطرافيان سلاطين اين آقايان بودند، اينها اغراض سياسى
داشتند، اغراض دينى داشتند.
نبايد يك كسى تا به گوشش خورد كه مثلا مجلسى رضوان الله عليه ، محقق ثانى
رضوان الله عليه ، نمى دانم شيخ بهايى رضوان الله عليه ، با اينها روابط داشتند و
مى رفتند سراغ اينها، همراهى شان مى كردند،
خيال كند كه اينها مانده بودند براى جاه و - عرض مى كنم - عزت و احتياج داشتند به
اينكه سلطان حسين و شاه عباس به آنها عنايتى بكنند، اين حرف ها نبوده در كار، آنها
گذشت كردند، يك گذشت ، يك مجاهده نفسانى كرده اند براى اينكه اين مذهب را به وسيله
آنها، به دست آنها ترويج كنند. در يك محيطى كه اجازه مى گرفتند كه شش ماه ديگر
اجازه بدهيد ما حضرت امير را سب كنيم ، وقتى جلوگيرى از سب حضرت امير مى خواستند
بكنند (در يكى از بلاد ايران شنيدم اجازه خواستند كه خوب شش ماه ديگر صبر كنيد ما سب
اش بكنيم ) اينها در يك همچو محيطى كه سب حضرت امير اينطورها بوده و رايج بوده و از
مذهب تشيع هيچ خبرى نبود و هيچ اسمى نبوده ، اينها رفته اند مجاهده كرده اند - خودشان
را پيش مردم - مردم آن عصر شايد اشكال به آنها داشتند از باب نفهمى ، چنانچه حالا هم
اگر كسى اشكال كند نمى داند قضيه را، غرض ندارد، نمى داند قضيه را، زمان ائمه هم
- خوب - بودند، على بن يقطين از وزرا بود، در زمان ائمه هم بودند، حضرت امير
بيست و چند سال به واسطه مصالح عاليه اسلام در نماز اينها رفت - عرض بكنم كه
- تبعيت از اينها كرد براى اينكه يك مصلحتى بود كه فوق اين
مسائل بود، سايرائمه (ع ) هم گاهى مسالمت مى كردند، يك وقتى نمى شد آنوقت چه مى
كردند. مصالح اسلام فوق اين مسائلى است كه ما
خيال مى كنيم ، اين دسته از علمائى كه جانفشانى كردند و خودشان را جورى كردند كه
حالا شما به آنها اشكال مى كنيد از باب اينكه اطلاع بر واقعه نداريد، نه اينكه سوء
قصد داريد، نه اينكه سوء نيت داريد، اطلاع از واقعيات نداريد، اين آدم سازى است ، نه
اين است كه اينها دربارى شدند، اينها مى خواهند آدم بسازند، من گله دارم .
علما پرچمدار نهضت هاى ضد استبدادى .
اين راجع به فقه شان و راجع به اين جهات و آن مقدارى كه من حالا اطلاع داشتم . راجع
به جهت سياسى كه اينها داشتند، آن مقدارى كه من مطلعم و نزديك بوده به ما، نهضت هايى
كه واقع شده است بر خلاف چيزهايى كه مخالف مصالح اسلام بوده ، در اين صد و چند
سال يكى از آنها قضيه تنباكو بود كه همه مطلع هستيد، ميرزا(رضوان الله عليه )
ميرزاى شيرازى بزرگ (رضوان الله عليه ) امر فرمود و علماى ايران ، علماى بلاد ايران
(رضوان الله عليهم ) كه در راءسشان ميرزاى آشتيانى بود در تهران ، اجرا كردند اين
مطلب را و دولت ساقط شده ايران را زنده كردند. ساقط كرده بودند اينها براى يك
مقدار كمى كه مى خواستند بروند تعيش كنند و دوره گردى كنند، اينها فروخته بودند
ايران را به خارجى ها و ميرزاى شيرازى (رضوان الله عليه ) امر فرمود و ساير علماى
ايران جانفشانى كردند و زجر كشيدند، زحمت كشيدند، قيام كردند، مردم را به قيام وا
داشتند تا اينكه لغو شد. اين نهضت در مقابل استبداد و مشروطيت ، اين نهضت از نجف شروع
شد به دست علما، در ايران هم با دست علما بود
كه اين استبداد سخت كه هر كارى مى خواهد بكند، هر كس را بكشد، كشته نتيجه اين كار،
اين سربازهاى بيچاره از اطراف آورده بودند، به آنها نان نمى دادند، كالسكه
اعليحضرت همايونى از طرف حضرت عبدالعظيم مى رفت ، اينها جمع شده بودند آنجا
شكايت كنند، يكى هم سنگى زده بود، فرستاد اينها را - از قرارى كه در تاريخ هست -
آوردند و جمع كردند اينها را و گفت اينها را خفه كنيد، عده كثير اينها را خفه كردند تا يكى
از مستوفى الممالك بود، او بود رفت فرياد كرد آخر اين چه كارى است ، شفاعت كرد. يك
همچو مردمى بودند، يك همچو مستبدهايى بودند. آن محمد على ميرزايش را همه مى شناسند
چه آدم ، چه جانورى بوده است ديگرانش هم همين طور. در
مقابل اين مشت استبداد، علما قيام كردند و يك نهضتى به وجود آوردند و در صف
اول علما بودند كه مى خواستند بشود، نشد، نه اينكه شد، اگر شده بود خوب بود،
نتوانستند، خوب وقتى نتوانستند، چه بكنند؟ (وضع ) آنها از ما بهتر شده بود آنوقت ، از
آنوقت كه يك مرديكه اى هر كارى بكند (لا يسئل
عمايفعل ) از آنوقت بهتر شد، منتهى نه مثل آنچيزى كه مى خواستند. خوب متمم قانون
اساسى با زحمت علما درست شد لكن عمل نكردند به متمم قانون . الآن اين دولت ايران
رسمى نيست ، دولت رسمى نيست قانونى نيست . الآن اين وكلاى ايران قانونى نيستند،
اينها رسمى نيستند به حسب قوانين اساسى ، اين مجلس ايران الآن رسمى نيست ، مجلس
ايران به حسب قانون اساسى بايد پنج نفر از فقها ناظر بر آن باشند، حالا يك نفرش
هم هست ؟ اصلا نظارتى در كار هست ؟ اصلا وكالتى در كار هست ؟ يا نصب است ؟ ديگر
نصب است ، نخواستيد، خواستند بشود، نشد. خوب باز هم تا آن اندازه اى كه بود باز
نهضت روحانيون بود، باز همت روحانيون بود و ديگران هم تبعيت مى كردند، البته
ديگران هم سهم داشتند اما روحانيون هم در صف
اول بودند. در قضيه عراق اگر چنانچه اين مجاهدات علماى عراق نبود از دست مى رفت .
پسر سيد در جنگ كشته شد، پسر مرحوم آسيد محمد كاظم در جنگ كشته شد، علماى اينجا
تفنگ به دوش گرفتند رفتند مقابله ، مرحوم آقاى خوانسارى ، آقاى آسيد محمد تقى
خوانسارى (رضوان الله عليه ) به حبس رفت يعنى گرفتند اسيرش كردند، با يك عده
ديگرى اسير كردند و بردند در خارج كه ايشان فرمودند كه ما را مى شمردند، يك ، دو،
سه ، چهار تحويل يك كسى مى دادند آنوقت مى گفتند اينها آدم مى خورند، اينكه مى
شماريم براى اين است كه اينها آدم خورند، رعايايى بودند كه آدم مى خورند و ما مى
شماريم كه مبادا شما را بخورند.
|