حديث :
93 - عن اميرالمؤمنين عليه السلام انه
قال : كم من شهوه ساعه اورثت حزنا طويلا.
ترجمه :
93 - اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: چه بسيار خواهش نفسانى لحظه اى كه اندوه
طولانى و درازى را در پى دارد.
حديث :
94 - و قال عليه السلام : كم من اكله منعت اكلات .
ترجمه :
94 - و نيز فرمود: چه بسيار يك بار خوردن كه آدمى را از خوردن ها باز مى دارد.
حديث :
95 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال :
قال الله تعالى : انما اقبل الصلاه لمن تواضع لعظمتى و يكف نفسه عن الشهوات من اجلى
و يقطع نهاره بذكرى و لايتعاظم على خلقى و يطعم الجائع و يكسو العارى و يرحم
المصاب و يووى الغريب فذلك يشرق نوره مثل الشمس
اجعل له فى الظلمات نورا و فى الجهاله حلما اكلوه بعزتى و استحفظه ملائكتى يدعونى
فالبيه و يسالنى فاعطيه فمثل ذلك عندى كمثل جنات عدن لايسمو ثمرها و لاتتغير عن
حالها.
ترجمه :
95 - امام صادق عليه السلام فرمود: خداى تعالى فرموده است : من نماز را از كسى
مى پذيرم كه در برابر عظمت من فروتنى كند و به خاطر من نفس خود را از شهوات باز
دارد و روز خود را به ياد من سپرى كند و بر خلق من خودنمايى و بزرگى نكند و
گرسنه را طعام دهد و برهنه را بپوشاند و بر مصيبت زده ترحم آورد و غريب را جاى دهد
چنين كسى نورش همانند نور خورشيد مى تابد و من در تاريكى ها نور و در وقت نادانى
حلم و بردبارى برايش قرار مى دهم ، به عزتم او را نگهدارى مى نمايم و به وسيله
فرشتگانم او را خفظ مى كنم ، چنين بندگانى مرا مى خوانند و من اجابت مى كنم و از من در
خواست مى كنند و من عطا مى كنم مثل آنان در نزد مانند
مثل بهشت جاودان است كه ميوه هايش علو و ارتفاع ندارد (اشاره است به تواضع و فروتنى
آنان ) و دگرگونى در حالت آن راه ندارد.
10 - باب وجوب الاعتصام بالله
10 - باب وجوب چنگ زدن به ريسمان الهى
حديث :
96 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال : ايما عبد
اقبل قبل ما يحب الله عزوجل اقبل الله قبل ما يحب و من اعتصم بالله عصمه الله و من
اقبل الله قبله و عصمه لم يبال لو سقطت السماء على الارض او كانت نازله نزلت على
اهل الارض فشملتهم بليه كان فى حزب الله بالتقوى من
كل بليه اليس الله يقول : (ان المتقين فى مقام امين )
ترجمه :
96 - امام صادق عليه السلام فرمود: هر بنده اى كه به سوى چيزى كه خداى
عزوجل دوست مى دارد روى بياورد خداوند نيز به سوى چيزى كه او دوست مى دارد روى مى
آورد و كسى كه چنگ زند خداوند او را حفظ مى كند و كسى كه خداوند به سوى او روى آورد
و او را نگاهدارى كند باكى ندارد اگر آسمان بر زمين افتاد يا بلاى سختى بر
اهل زمين فرود آيد و همگى را در برگيرد چنين كسى به سبب پرهيزگارى اش در حزب خدا
جاى دارد و از هر بلايى در امان است ، آيا خداوند نمى گويد: (همانا پرهيزگاران در مقام
امن الهى جاى دارند.) (55)
حديث :
97 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال : او حى الله
عزوجل الى داود: ما اعتصم بى عبد من عبادى دون احد من خلقى عرفت ذلك من نيته ثم يكيده
السماوات و الارض و من فيهن الا جعلت له المخرج من بينهن و ما اعتصم عبد من عبادى باحد من
خلقى عرفت ذلك من نيته الا قطعت اسباب السماوات من يديه و اسخت الارض من تحته و لم
ابال باى واد يهلك .
ترجمه :
97 - امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند
عزوجل به سوى داود عليه السلام وحى فرستاد كه : هيچ بنده اى از بندگان من به من
چنگ نزده است كه اين را از نيتش دانسته باشم سپس تمامى آسمانها و زمين و هر كه در
آنهاست به مكر و كيد با او بپردازد، جز اينكه راه خروج از كيد و مكر آنها را برايش قرار
مى دهم و هيچ بنده اى از بندگان من به يكى از مخلوق من چنگ نزده است كه اين را از نيت او
دانسته باشم جزء اينكه همه وسيله هاى آسمانها را از پيش روى او قطع مى كنم و زمين را
از زير پاى او فرو مى برم و باكى ندارم كه او در چه دره اى هلاك گردد.
11 - باب وجوب التوكل على الله و التفويض اليه
11 - باب وجوب توكل بر خدا و سپردن امور به سوى او
حديث :
98 - عن على بن الحسين عليه السلام
قال : خرجت حتى انتهيت الى هذا الحائط فاتكات عليه فاذا
رجل عليه ثوبان ابيضان ينظر فى تجاه وجهى ثم
قال : يا على بن الحسين ما لى اراك كئيبا حزينا؟ - الى ان
قال - ثم قال : يا على بن الحسين عليه السلام
هل رايت احدا دعا الله فلم يجبه ؟ قلت : لا. قال :
فهل رايت احدا توكل على الله فلم يكفه ؟ قلت : لا.
قال : فهل رايت احدا سال الله قلم يعطه ؟ قلت : لاثم غاب غنى .
ترجمه :
98 - امام سجاد عليه السلام فرمود: بيرون آمدم تا اينكه به اين ديوار رسيدم پس
بر آن تكيه زدم ناگاه مردى كه دو جامه سفيد در برداشت در برابر روى من به من مى
نگريست . سپس گفت : اى على به الحسين ! چه شده است مرا كه تو را افسرده و غمگين مى
بينم ؟ - تا آنجا كه گفت : - على بن الحسين ! آيا كسى را ديده اى كه خداى را بخواند و
خدا او را اجابت نكند؟ گفتم : نه ، گفت : آيا كسى را ديده اى كه بر خدا
توكل كند و خدا او را كفايت نكند؟ گفتم : نه ، گفت : آيا كسى را ديده اى كه از خدا
درخواست كند و خداوند به او عطا نكند؟ گفتم : نه . سپس از جلو چشمان من غائب
شد.
حديث :
99 - ابى عبدالله عليه السلام قال : ان العنى و العز يجولان فاذا ظفرا
بموضع التوكل اوطنا.
ترجمه :
99 - امام صادق عليه السلام فرمود: ثروتمندى و عزت سير و گردش مى كنند پس
هرگاه به موضع توكل دست يافتند در همانجا اقامت مى گزينند.
حديث :
100 - عن ابى الحسن الاول عليه السلام
قال : سالته عن قول الله عزوجل : (و من يتوكل على الله فهو حسبه )
فقال : التوكل كل على الله درجات منها ان تتوكل على الله فى امورك كلها فما
فعل بك كنت عنه راضيا تعلم انه لايالوك خيرا و فضلا و تعلم ان الحكم فى ذلك له
فتوكل على الله بتفويض ذلك اليه و ثق به فيها و فى غيرها.
ترجمه :
100 - راوى گويد: از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام در مورد گفتار خداى
عزوجل پرسيدم كه مى فرمايد:
(و كسى كه بر خدا توكل كند پس خدا او را بس است ) (56) حضرت فرمود:
توكل نمودن بر خدا داراى درجاتى است يكى از آنها اين است كه در تمامى كارهايت بر
خدا توكل كنى پس هر چه خداوند با تو كند از او خوشنودى زيرا مى دانى كه او در
رساندن خير و فضل بر تو كوتاهى نمى كند و مى دانى كه حكم در تمامى امور از آن
اوست پس با سپردن تمامى كارهايت به خداوند بر او
توكل كن و در همه امور به او اعتماد كن .
حديث :
101 - عن ابى عبدالله عليه السلام
قال : من اعطى ثلاثا لم يمنع ثلاثا: من اعطى ادعاء اعطى الاجابه و من اعطى الشكر اعطى
الزياده و من اعطى التوكل اعطى الكفايه ثم
قال : اتلوت كتابه الله عزوجل ؟ (و من يتوكل على الله فهو حسبه ) و
قال : (لئن شكرتم لازيدنكم ) و قال : (ادعونى استجب لكم ).
ترجمه :
101 - امام صادق عليه السلام فرمود: كسى كه سه چيز به او داده شده از سه چيز
بى بهره نمانده است : كسى كه به او دعا عطا شده اجابت هم به او عطا گرديده و كسى
كه به او شكر داده شده و زيادت هم به او بخشيده شده و كسى كه
توكل به او عطا گرديده كفايت هم به او عطا شده . سپس فرمود: آيا كتاب خداى
عزوجل را تلاوت كرده اى ؟ (و كسى كه بر خدا
توكل كند پس خداوند او را بس است ) (57)
(اشاره به فقره سوم ) و (اگر شكر كنيد بر شما زيادتى مى بخشيم ) (58) (اشاره
به فقره دوم ) و (مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم ) (59) (اشاره به فقره
اول ).
12 - باب عدم جواز تعلق الرجاء و الامل بغير الله
12 - باب عدم جواز اميد و آرزو داشتن به غير خدا
حديث :
102 - عن ابى عبدالله عليه السلام : انه قرا فى بعض الكتب ان الله تبارك و
تعالى يقول : و عزتى و جلالى و مجدى و ارتفاعى على عرشى لاقطعن
كل مومل من الناس غيرى بالياس و لاكسونه ثوب المذله عند الناس و لانحينه من قربى و
لابعدنه من فضلى . ايومل غيرى فى الشدائد و الشدائد بيدى و يرجو غيرى و يقرع
بالفكر باب غيرى و بيدى مفاتيح الابواب و هى مغلقه و بابى مفتوح لمن دعانى ؟ فمن
ذا الذى املنى لنائبه فقطعته دونها؟ و من الذى رجانى لعظيمه فقطعت رجاءه منى ؟ جعلت
آمال عبادى عندى محفوظه فلم يرضوا بحفظى و ملات سماواتى ممن
لايمل من تسبيحى و امرتهم ان لايغلقوا الابواب بينى و بين عبادى فلم يثقوا بقولى الم
يعلم من طرقته نائبه من نوائبى انه لا يملك كشفها احد غيرى الا من بعد اذنى ؟ فما لى اراه
لاهيا عنى ؟ اعطيته بجودى ما لم يسالنى ثم انتزعته عنه فلم يسالنى رده و
سال غيرى . افترانى ابدا بالعطاء قبل المساله ثم
اسال فلا اجيب سائلى ؟ ابخيل انا فيبخلنى عبدى ؟ او ليس الجود و الكرم لى ؟ او ليس
العفو و الرحمه بيدى ؟ او ليس انا محل الامال ؟ فمن يقطعها دونى ؟ افلا يخشى الموملون
انن يوملوا غيرى ؟ فلو ان اهل سماواتى و اهل ارضى املوا جميعا ثم اعطيت
كل واجد منهم مثل ما امل الجميع ما انتقص من ملكى عضو ذره و كيف ينقص ملك انا قيمه ؟ فيا
بوسا للقانطين من رحمتى و يا بوسا لمن عصانى و لم يراقبنى .
ترجمه :
102 - از امام صادق عليه السلام روايت است كه حضرت در برخى از كتابها چنين
خوانده است كه خداى تبارك و تعالى مى فرمايد: سوگند به عزت و جلالم و
بزرگوارى ام و بلندى من بر عرشم كه آرزوى هر كه را چشم آرزويش به مردم است با
نوميد نمودنش قطع مى كنم و در نزد مردمان جامه ذلت بر او مى پوشانم و او را از
نزديكى خودم به كنار مى زنم و از فضل خود او را دور مى كنم . آيا در سختى ها چشم
آرزويش به غير من دوخته مى شود در حالى كه سختى ها به دست من است و آيا به غير من
اميد دارد و با فكر خود در غير مرا مى كوبد در حالى كه كليد درهاى بسته به دست من
است و درگاه من به روى هر كه مرا بخواند باز است ؟ پس كيست كه در حادثه اى چشم
آرزويش به من دوخته بوده و من او را از آرزويش جدا كرده ام ؟ و كيست آنكه در بلاى سختى
به من اميد بسته و من اميدش را از خود بريده ام ؟ من آرزوهاى بندگانم را در نزد خود نگه
داشته ام و آنان به نگهدارى من راضى نيستند و آسمانهايم را از فرشتگانى كه تسبيح من
خسته نمى شوند پر كرده ام و به آنان امر كرده ام كه درهاى بين من و بندگانم را نبندند
با اين وجود بندگانم به گفتار من اعتماد نمى كنند.
آيا كسى كه مصيبتى از از مصائب من بر او وارد شده نمى داند كه هيچ كس غير من نمى
تواند آن را بر طرف كند مگر بعد از اينكه من اجازه دهم ؟
پس چه شده است كه او را مى بينم كه از من غافل گشته است ؟ با جود و بخشش خودم چيزى
را كه از من درخواست نكرده است به او عطا كرده ام سپس آن را از او گرفته ام پس او
بازگشت آن را از من نخواسته و از غير من آن را درخواست مى كند، آيا در مورد من مى پندارى
كه منى كه پيش از درخواست عطا مى كنم اگر از من درخواست شود
سائل خود را اجابت نمى كنم ؟ آيا من بخيل هستم كه بنده ام مرا
بخيل پندارد؟ آيا جود و كرم از آن من نيست ؟ آيا عفو و رحمت به دست من نيست ؟ آيا من
محل (برآورده شدن ) آرزوها نيستم ؟ پس چه كسى به جز من آرزوها را قطع مى كند؟ آيا من
محل (برآورده شدن ) آرزوها نيستم ؟ پس چه كسى به جز من آرزوها را قطع مى كند؟ آيا
آرزو كنندگان از اينكه به غير من چشم آرزو بسته اند نمى ترسند؟ پس اگر همه
اهل آسمانها و زمين من آرزو كنند و من آرزوى همه را برآورده سازم از ملك من به اندازه ذره اى
كم نمى شو و چگونه ملكى كه من متولى و متصدى آن هستم كم مى شود؟ پس اى تيره
بختى باد بر نوميدان از رحمت من و اى تيره بختى باد بر كسى كه مرا عصيان كند و
مراقبت من نباشد.
حديث :
103 - عن ابى عبدالله عليه السلام فى
قول الله عزوجل : (و ما يومن اكثرهم بالله الا و هم مشركون )
قال : هو قول الرجل لو لا فلان لهلكت و لو لا فلان ما اصبت كذا و كذا و لو لا فلان لضاع
عيالى الاترى انه قد جعل لله شريكا فى ملكه يرزقه و يدفع عنه قلت :
فيقول ما ذا؟ يقول : لو لا ان من الله على بفلان لهلكت
قال : نعم لا باس بهذا او نحوه .
ترجمه :
103 - از امام صادق عليه السلام در مورد
قول خداى عزوجل (و اكثر آنان به خداوند ايمان نمى آورند جز اينكه مشركند) (60)
روايت است كه فرمود: مشرك بودن مومن به اين است كه مردى بگويد: اگر فلانى نبود من
هلاك مى شدم و اگر فلانى نبود به چنين و چنان نمى رسيدم و اگر فلانى نبود خانواده
ام تلف مى شد. آيا در اين سخنان نمى نگرى كه براى خداوند شريك قرار داده است
شريكى كه به او روزى مى دهد و از او دفع بلا مى كند - رواى مى گويد: - عرض كردم
: پس چه بگويد؟ آيا بگويد: اگر خداوند به واسطه فلانى بر من منت نمى نهاد هلاك
مى شدم ؟ حضرت فرمود: آرى باكى نيست اگر اينگونه يا شبيه آن را بگويد.
13 - باب وجوب الجمع بين الخوف و الرجاء
والعمل لما يزجو و يخاف
13 - باب وجوب جمع بين خوف و رجا
وعمل كردن براى آنچه كه به آن اميد يا بيم از آن دارد
حديث :
104 - عن ابى عبدالله عليه السلام
قال : قلت له : ما كان فى وصيه لقمان ؟ قال : كان فيها الاعاجيب و كان اعجب ما كان فيها
ان قال لابنه : خف الله خيفه لو جئته ببر الثقلين لعذبك و ارج الله رجاء لو جئته
بذنوب الثقلين لرحمك : ثم قال ابو عبدالله عليه السلام : كان ابى
يقول : ليس من عبد مومن الا و فى قلبه نوران نو خيفه و نور رجاء لو وزن هذا لم يزد على
هذا و لو وزن هذا لم يزد على هذا.
ترجمه :
104 - راوى گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم : در وصيت لقمان به
فرزندش چه جملاتى هست ؟ حضرت فرمود: در آن جمله هاى عجيبى است و از همه عجيب تر
آن است كه ايشان به فرزندش سفارش كرده : از خداوند چنان بترس كه اگر نيكى جن و
انس را به پيشگاهش ببرى عقوبتت مى كند و به او چنان اميدوار باش كه اگر گناهان جن
و انس را نزدش برى بر تو رحم آورد. سپس امام صادق عليه السلام فرمود: پدرم مى
فرمود:
هيچ بنده مومنى نيست جز اينكه در قلب او دو نور وجود دارد: نور بيم و نور اميد، به
گونه اى كه اگر با آن و آن به اين سنجيده شود هيچيك بر ديگرى زيادتى ندارد.
حديث :
105 - عن ابى عبدالله عليه السلام
قال : قلت له : قوم يعملون بالمعاصى و يقولون : نرجو، فلا يزالون كذلك حتى
ياتيهم الموت فقال : هولاء قوم يترجحون فى الامانى كذبوا اليسوا براجين من رجا شيئا
طلبه و من حاف من شى ء هرب منه .
ترجمه :
105 - راوى گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم : گروهى هستند كه گناه
مى كنند و مى گويند: اميد (به بخشش الهى ) داريم ، پس اينان پيوسته چنين اند تا اينكه
مرگ به سراغشان مى آيد. حضرت فرمود: اينها گروهى هستند كه به آرزوها گرايش
دارند، دروغ مى گويند، اميدوار به رحمت الهى نيستند زيرا كسى كه به چيزى اميد دارد آن
را طلب مى كند و كسى كه از چيزى بيم دارد از آن مى گريزد.
حديث :
106 - عن ابى عبدالله عليه السلام
قال : كان ابى يقول : انه ليس من عبد مومن الا و فى قلبه نوران نور خيفه و نور رجاء
لو وزن هذا لم يزد على هذا و لو وزن هذا لم يزد على هذا.
ترجمه :
106 - امام صادق عليه السلام فرمود: پدرم مى فرمود: هيچ بنده مومنى نيست جز
اينكه در قلب او دو نور وجود دارد: نور بيم و نور اميد، به گونه اى كه اگر اين با آن
و آن با اين سنجيه شود هيچيك بر ديگرى زيادتى ندارد.
حديث :
107 - ابا عبدالله عليه السلام يقول : لايكون المومن مومنا حتى يكون خائفا راجيا
و لايكون خائفا راجيا حتى يكون عاملا لما يخاف و يرجو.
ترجمه :
107 - امام صادق عليه السلام مى فرمود: مومن مومن نيست مگر اينكه ترسان و اميدوار
باشد و ترسان و اميدوار نمى باشد مگر اينكه آنچه را كه از آن مى ترسد و آنچه را
كه به آن اميد دارد در عمل رعايت كند.
حديث :
108 - عن الصادق جعفر بن محمد عليه السلام
قال : كان فيما اوصى به لقمان لابنه ان قال يا بين خف الله خوفا لو جئته ببر
الثقلين خفت ان يعذبك الله و ارج الله رجاء لو جئته بذنوب الثقلين رجوت ان يغفر الله
لك .
ترجمه :
108 - امام صادق عليه السلام فرمود: در وصيت لقمان به پسرش آمده است كه : اى
پسركم ! از خداوند چنان بترس كه اگر نيكى جن و انس را به پيشگاهش ببرى عقوبتت مى
كند و به او چنان اميدوار باش كه اگر گناهان جن و انس را نزدش برى تو را
شامل مغفرت خود گرداند.
حديث :
109 - قال الصادق جعفر بن محمد عليه السلام : ارج الله رجاء لايجرئك على
معصيه و خف الله خوفا لايويسك من رحمته .
ترجمه :
109 - امام صادق عليه السلام فرمود: به خداوند اميدوار باش اميدى كه تو را بر
انجام معصيتش جرات نبخشد و از خداوند بيم داشته باش بيمى كه تو را از رحمتش نااميد
نگرداند.
حديث :
110 - عن اميرالمؤمنين عليه السلام انه
قال : فى خطبه له : يدعى بزعمه انه يرجو الله ، كذب و العظيم ، ما له لا يتبين رجاوه
فى عمله ؟ و كل راج عرف رجاوه فى عمله الا رجاء الله فانه
مدخول و كل خوف محقق الا خوف الله فانه معلول ، برجو الله فى الكبير و يرجو العباد
فى الصغير، فيعطى العبد ما لا يعطى الرب ، فما
بال الله جل ثناوه يقصر به عما يصنع لعباده ؟ اتخاف ان تكون فى رجائك له كاذبا او
يكون لايراه للرجاء موضعا؟ و كذلك ان هو خاف عبدا من عبيده اعطاه من خوفه ما لا يعطى
ربه فجعل خوفه من العباد نقدا و خوفه من خالقه ضمارا و وعدا.
ترجمه :
110 - اميرالمؤمنين عليه السلام در خطبه اى فرمود: كسى به گمان خود ادعا دارد كه
به خداوند اميد دارد، سوگند به خداى بزرگ كه دروغ مى گويد. او را چه شده كه
اميدوارى اش در عملش آشكار نيست ؟! هر اميد دارنده اى اثر اميدش در عملش پيداست مگر
اميدى كه مردم به خداى تعالى دارند كه اين اميد داراى عيب و ناخالص است ، و هر ترسى
(اثرش ) مسلم و ثابت است مگر ترس از خدا كه اين ترس (در بيشتر مردم ) ناقص و
بيمار است ، در كار بزرگ (آخرت ) به خدا اميد دارد و در كار كوچك (دنيا) به بندگان
خدا اميدوار است ، پس با بنده خدا به گونه اى رفتار مى كند كه با خداوند چنين رفتارى
ندارد، پس چگونه است شان خداوند جل ثناثه كه در حق او نسبت به آنچه كه با بندگان
رفتار مى شود كوتاهى مى گردد؟ آيا مى ترسى كه در اميدواريت به خدا دروغگو باشى
يا اينكه او را شايسته اميدوارى نمى بينى ؟ همچنين اگر از بنده اى بترسد چنان از او مى
ترسد كه از پروردگارش به اين اندازه نمى ترسد. پس ترس از بندگان را نقد و
ترس از آفريننده اش را به منزله وامى كه اميد برگشت آن نيست و وعده اى كه به آن
عمل نشود مى پندارند.
14 - باب وجوب الخوف من الله
14 - باب وجوب ترس از خدا
حديث :
111 - عن حمزه بن حمران قال : سمعت ابا عبدالله عليه السلام
يقول : ان مما حفظ من خطب رسول الله صلى الله عليه و آله انه
قال : ايها الناس ان لكم معالم فانتهوا الى معالمكم و ان لكم نهايه فانتهوا الى نهايتكم
. الا ان المومن يعمل بين مخالفتين : بين اجل قد مضى لايدرى ما الله صانع فيه ؟ و بين
اجل قد بقى لا يدرى ما الله قاض فيه فلياخذ العبد المومن من نفسه لنفسه و من دنايه
لآخرته و فى الشبيه قبل الكبر و فى الحياه
قبل الممات فو الذى نفس محمد بيده ما بعد الدنيا من مستعتب و ما بعدها من دار الا الجنه او
النار.
ترجمه :
111 - حمزه بن حمران گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود:
بخشى از خطبه هاى رسول خدا صلى الله عليه و آله كه حفظ شده است اين است كه
حضرت فرمود: اى مردم ! همانا براى شما نشانه هايى است پس از آن نشانه ها باخبر
شويد و همانا براى شما نهايت و پايانى است پس آنجا باز ايستيد (يا پس آن نهايت را
بشناسيد و از آن آگاه باشيد)، آگاه باشيد كه مومن بين دو ترس
عمل مى كند: يكى بين زمانى كه سپرى شده است و او نمى داند كه خداوند درباره زمان
گذشته با او چه مى كند و ديگرى بين زمانى كه باقى مانده است و او نمى داند كه
خداوند چه حكمى در آن روا مى دارد پس بايد بنده مومن از نفس خود براى خود و از دنياى
خود براى آخرتش (توشه ) گيرد و در جوانى پيش از پيرى و در زندگانى پيش از مرگ
(زاد و توشه فراهم كند)، پس سوگند به آن كسى كه جان محمد صلى الله عليه و آله
در دست اوست بعد از اين دنيا باز گشتنى نيست و خانه اى جز بهشت يا دوزخ پس از اين
وجود ندارد.
حديث :
112 - عن ابى عبدالله عليه السلام
قال : المومن بين مخافتين ذنب قد مضى لايدرى ما صنع الله فيه و عمر قد بقى لايدرى ما
يكتسب فيه من المهالك فلا يصبح الا خائفا و لا يصلحه الا الخوف .
ترجمه :
112 - امام صادق عليه السلام فرمود: مومن همواره بين دو ترس گرفتار است : يكى
گناهى كه گذشته است و او نمى داند كه خداوند در مورد آن گناه با او چه مى كند و
ديگرى عمرى كه مانده است و او نمى داند كه چه چيزى از مهالك را در آن كسب مى كند پس
مومن صبح نمى كند مگر با حالت خوف و جز خوف نيز او را اصلاح نخواهد كرد.
حديث :
113 - عن ابى عبدالله عليه السلام فى
قول الله عزوجل : (و لمن خاف مقام ربه جنتان )
قال : من علم ان الله يراه و يسمع ما يقول و يعلم ما يعمله من خير او شر فيحجزه ذلك عن
القبيح من الاعمال فذلك الذى خاف مقام ربه و نهى النفس عن الهوى .
ترجمه :
113 - در مورد قول خداى عزوجل (و براى آن كس كه از مقام و مرتبه الهى ترسان
است دو بهشت خواهد بود) (61). امام صادق عليه السلام فرمود: كسى كه بداند خداوند
او را مى بيند و سخن او را مى شنود و اعمال خير و شر او را مى داند اين آگاهى او را از
ارتكاب اعمال زشت باز مى دارد پس وى همان كسى است كه از مقام پروردگارش ترسان
است و نفس خود را از پيروى خواهش نفسانى از داشته است .
حديث :
114 - عن الهيثم بن واقد قال : سمعت اباعبدالله عليه السلام
يقول : من خاف الله اخاف الله منه كل شى ء و من لم يخف الله اخافه الله من
كل شى ء.
ترجمه :
114 - هيثم بن واقد گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: كسى كه
خدا ترس باشد خداوند خوف و هيبت او را در همه چيز مى افكند و كسى كه از خدا نترسد
خداوند او را از همه چيز مى ترساند.
حديث :
115 - عن جعفر بن محمد عليه السلام عن آبائه عليه السلام فى وصيه النبى
صلى الله عليه و آله لعلى عليه السلام مثله و زاد: يا على ثلاث منجيات خوف الله فى
السر و العلانيه و القصد فى الغنى و الفقر و كلمه
العدل فى الرضا و السخط.
ترجمه :
115 - از امام صادق عليه السلام و ايشان از پدران بزرگوارش عليه السلام شبيه
حديث گذشته در ضمن وصاياى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به على عليه السلام
روايت شده است با اضافه اى كه عبارت است از: اى على ! سه چيز نجات بخش است :
ترس از خداوند در نهان و آشكار، و ميانه روى در هنگام ثروت و تنگدستى ، و سخن
عادلانه در هنگام خوشنودى و خشم .
حديث :
116 - قال ابوعبدالله عليه السلام : يا اسحاق خف الله كانك تراه و ان كنت لا
تراه فانه يراك و ان كنت ترى انه لايراك فقد كفرت و ان كنت تعلم انه يراك ثم
برزت له بالمعصيه فقد جهلته من اهون الناظرين عليك .
ترجمه :
116 - امام صادق عليه السلام فرمود: اى اسحاق ! از خدا چنان بترس كه گوئيا او
را مى بينى و اگر تو را نمى بينى او به طور حتم تو را مى بيند، و اگر معتقدى كه او
تو را نمى بيند پس كافر گشته اى و اگر مى دانى كه تو را مى بيند ولى با اين
وجود باز آشكارا معصيتش را مرتكب مى شوى پس او را حقيرترين و سبك ترين بيننده بر
خود انگاشته اى .
حديث :
117 - قال ابو عبدالله عليه السلام : من عرف الله خاف الله و من خاف الله
سخت نفسه عن الدنيا.
ترجمه :
117 - امام صادق عليه السلام فرمود: هر كه خدا را بشناسد ترس او در دلش مى
افتد و هر كه از خدا ترسان باشد نفسش از دنياطلبى باز مى ماند.
حديث :
118 - قال ابوعبدالله عليه السلام ان من العباده شده الخوف من الله
عزوجل يقول الله عزوجل : (انما يخشى الله من عباده العلماء) و
قال جل ثناوه : (فلا تخشوا الناس و اخشون ) و
قال تبارك و تعالى (و من يتق الله يجعل له مخرجا)
قال : و قال ابو عبدالله عليه السلام : ان حب الشرف و الذكر لايكونان فى قلب الخائف
الراهب .
ترجمه :
118 - امام صادق عليه السلام فرمود: همانا ترس شديد از خداى
عزوجل از عبادت شمرده مى شود، خداى عزوجل گويد: (به راستى كه از بندگان خدا
تنها دانشمندان از خدا خوف و خشيت دارند) (62) و همچنين مى گويد: (از مردمان نترسيد
و از من بيم داشته باشيد) (63) و نيز مى گويد: (هر كه تقواى الهى را پيشه كند
خداوند براى او راه خروج (از دشواريها را) قرار مى دهد) (64) - راوى گويد: - امام
صادق عليه السلام فرمود: همانا حب و دوستى بلند پايگى و فخر در قلب شخص
ترسان بيمناك راه ندارد.
حديث :
119 - عن محمد به على بن الحسين عليه السلام
قال : من الفاظ رسول الله صلى الله عليه و آله : راس الحكمه مخافه الله
عزوجل .
ترجمه :
119 - امام باقر عليه السلام فرمود: يكى از سخنان پيامبر اكرم صلى الله عليه و
آله اين است كه فرمود: ترس از خداى عزوجل سر حكمت و دانايى است .
حديث :
120 - قال الصادق جعفر بن محمد عليه السلام : من خلا بذنب فراقب الله
تعالى فيه و استحيا من الحفظه غفرالله عزوجل له جميع ذنوبه و ان كانت
مثل ذنوب الثقلين .
ترجمه :
120 - امام صادق عليه السلام فرمود: كسى كه در پنهانى مرتكب گناهى شود پس
از خداى تعالى بترسد و از فرشتگان نگهبان و ثبت كننده
اعمال شرم كند خداوند عزوجل تمامى گناهانش را مى بخشايد اگر چه به اندازه گناهان
جن و انس باشد.
حديث :
121 - عن ابى عبدالله عليه السلام
قال : سمعته يقول : الخائف من لم تدع له الرهبه لسانا ينطق به .
ترجمه :
121 - راوى مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: ترسان
كسى است كه ترس براى او زبانى كه با آن سخن گويد وانگذارده است .
حديث :
122 - عن ابى جعفر عليه السلام فى حديث
قال : و اما المنجيات فخوف الله فى السر و العلانيه و القصد فى الغنى و الفقر و
كلمه العدل فى الرضا و السخط.
ترجمه :
122 - امام باقر عليه السلام در ضمن حديثى فرمود: و اما چيزهايى كه مايه نجات و
رستگارى اند: ترس از خدا در نهان و آشكار، و ميانه روى در هنگام ثروت و تنگدستى و
عادلانه رفتار نمودن در هنگام خوشنودى و خشم .
حديث :
123 - عن ابى عبدالله عليه السلام
قال : ان قوما اصابوا ذنوبا فخافوا منها و اشفقوا فجاءهم قوم آخرون فقالوا: ما لكم ؟
فقالوا: انا اصبنا ذنوبا فخفنا منها و اشفقنا فقالوا لهم : نحن نحملها عنكم
فقال الله تعالى : يخافون تجترءون على ؟
فانزل الله عليهم العذاب .
ترجمه :
123 - امام صادق عليه السلام فرمود: همانا گروهى مرتكب گناهانى شدند سپس از
گناه خويش ترسيدند و بيمناك شدند پس از آن گروهى ديگر بر آنان وارد شدند و
گفتند: شما را چه شده است كه چنين بيمناكيد؟ گفتند: ما مرتكب گناهانى شديم و از گناه
خويش ترسانيم . گفتند: ما گناه شما را از شما بر مى داريم و به دوش مى گيريم .
پس خداى تعالى فرمود: آيا مى ترسند كه شما بر من دلير گرديد؟! پس عذاب را بر
آنان فرستاد.
حديث :
124 - عن اميرالمؤمنين عليه السلام قال : ان المومن لايصبح الاخائفا و ان كان
محسنا و لايمسى الا خائفا و ان كان محسنا لانه بين امرين بين وقت قد مضى لايدرى ما الله
صانع به و بين اجل قد اقترب لا يدرى ما يصيبه من الهلكات الا و قولوا خيرا تعرفوا
به و اعملوا به تكونوا من اهله صلوا ارحامكم و ان قطعوكم و عودوا
بالفضل على من حرمكم و ادوا الامانه الى من ائتمنكم و اوفوا بعهد من عاهدتم و اذا حكمتم
فاعدلوا.
ترجمه :
124 - اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: مومن صبح نمى كند مگر با ترس و بيم
اگر چه نيكوكار باشد و شب نمى كند مگر با ترس و بيم اگر چه نيكوكار باشد زيرا
او همواره بين دو چيز است : بين زمانى كه سپرى شده و او نمى داند كه خدا با او چه مى
كند و بين مرگى كه نزديك است و نمى داند كه چه خطراتى (پس از مرگ ) متوجه او مى
شود، آگاه باشيد و سخن خير گوييد تا به خير گويى شناخته شويد و كردار نيكو
داشته باشيد تا از اهل خير شويد، با خويشاوندانتان پيوند برقرار كنيد اگر چه آنان
از شما ببرند، با كسى كه شما را محروم ساخته با
فضل و بزرگوارى رفتار كنيد و درباره كسى كه شما را امين شمرده امانتدار باشيد و
به پيمان كسى كه با شما پيمان بسته پايبند باشيد و هرگاه حكم مى كنيد عادلانه
قضاوت كنيد.
15 - باب استحباب كثره البكا من خشيه الله
15 - باب استحباب زياد گريستن از خوف خدا
حديث :
125 - عن الصادق عن آبائه عن النبى صلى الله عليه و آله فى حديث المناهى
قال : و من ذرفت عيناه من خشيه الله كان له بكل قطره قطرت من دموعه قصر فى الجنه
مكلل بالدر و الجوهر فيه ما لا عين رات و لا اذن سمعت و لاخطر على قلب بشر.
ترجمه :
125 - امام صادق عليه السلام از پدران بزرگوارش و آنان از پيامبر اكرم صلى
الله عليه و آله در حديثى كه مشتمل بر ذكر امور مورد نهى است روايت فرمود: و كسى كه
اشك چشمانش از ترس خدا روان گردد در برابر هر قطره از قطرات اشكش قصرى در
بهشت نصيبش مى گردد كه با در و گوهر پوشانده شده است و در آن چيزهايى است كه
نه چشمى ديده و نه گوشى شنيده و نه بر قلب بشرى خطور كرده .
حديث :
126 - عن ابى عبدالله الصادق جعفر بن محمد عليه السلام
قال : كان فيما وعظ الله به عيسى ابن مريم عليه السلام ان
قال : يا عيسى انا ربك و رب آبائك الاولين - الى ان
قال - يا عيسى بن البكر البتول ابك على نفسك بكاء من قد ودع
الاهل قلى الدنيا و تركها لاهلها و صارت رغبته فيما عندالله .
ترجمه :
126 - امام صادق عليه السلام فرمود: در رازگويى خداوند با عيسى بن مريم عليه
السلام آمده است كه فرمود: اى عيسى ! من پروردگار تو و پروردگار پيشينيان تو ام .
اى عيسى ! اى فرزند آن بانويى كه باكره بود و
ميل و حاجتش را از مردان بريده بود، بر نفس خود گريان باش چونان كسى كه با خانواده
خود در حال وداع است و بى مهرى دنيا را در دل دارد و آن را براى
اهل دنيا واگذارده است و ميل و رغبتش تنها به چيزى است كه در نزد خداست .
حديث :
127 - عن ابى عبدالله عليه السلام
قال : كان اسم نوح عليه السلام عبد الغفار و انما سمى نوحا لانه كان ينوح على نفسه
.
ترجمه :
127 - امام صادق عليه السلام فرمود: نام حضرت نوح عليه السلام عبدالغفار بود
ولى چون بسيار بر نفس خود نوحه و زارى داشت نوح ناميده شد.
حديث :
128 - ابى عبدالله عليه السلام قال : اسم نوح عبدالملك و انما سمى نوحا لانه
بكى خمسمائه سنه .
ترجمه :
128 - امام صادق عليه السلام فرمود: نام نوح عليه السلام عبدالملك بود ولى چون
پانصد سال را به نوحه و زارى گذراند نوح ناميده شد.
حديث :
129 - عن ابى عبدالله عليه السلام
قال : كان اسم نوح عبد الاعلى و انما سمى نوحا لانه بكى خمسمائه عام .
ترجمه :
129 - امام صادق عليه السلام فرمود: نام حضرت نوح عليه السلام عبدالاعلى بود
ولى چون پانصد سال را به نوحه و زارى گذراند نوح ناميده شد. (65)
حديث :
130 - عن ابى جعفر عليه السلام قال :
قال رسول الله صلى الله عليه و آله : ليس شى ء الاوله شى ء يعدله الا الله فانه لا
يعدله شى ء و لا اله الا الله لا يعدله شى ء و دمعه من خوف الله فانه ليس لها
مثقال فان سالت على وجهه لم يرهقه قتر و لاذله بعدها ابدا.
ترجمه :
130 - امام باقر عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت كند: هيچ
چيزى نيست جز اينكه معادلى دارد مگر خداوند كه هيچ چيز
معادل او نيست ، و هيچ سخنى معادل و برابر لا اله الا الله نيست ، و اشكى كه از خوف خدا
ريخته شود هم وزنى ندارد پس اگر بر چهره شخص جارى گردد پس از آن هرگز آن
روى را گرفتگى و تيرگى فرا نمى گيرد.
حديث :
131 - عن جعفر بن محمد عن ابيه عليه السلام
قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله طوبى لصوره نظر الله اليها تبكى على
ذنب من خشيه الله لم يطلع على ذلك الذنب غيره .
ترجمه :
131 - امام صادق عليه السلام از پدر بزرگوارش روايت كند كه فرمود:
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: خوشا به
حال چهره اى كه خداوند به او نظر دارد، آن چهره اى كه بر گناهى كه هيچكس جز خدا بر
آن اطلاعى ندارد از خوف خدا مى گريد.
حديث :
132 - قال رسول الله صلى الله عليه و آله :
كل عين باكيه يوم القيامه الا ثلاثه اعين : عين بكت من خشيه الله و عين غضت عن محارم الله و
عين باتت ساهره فى سبيل الله .
ترجمه :
132 - رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: هر چشمى كه در روز قيامت گريان
است مگر سه چشم : چشمى كه از خوف خدا بگريد و چشمس كه (از ديدن ) حرامهاى الهى
فرو بسته شود و چشمى كه در راه خدا شب زنده دارى كند.
حديث :
133 - عن الرضا عليه السلام قال : كان فيما ناجى الله به موسى عليه
السلام : انه ما تقرب الى المتقربون بمثل البكاء من خشيتى و ما تعبد لى المتعبدون
بمثل الورع عن محارمى و لاتزين لى المتزينون
بمثل الزهد فى الدنيا عما يهم الغنى عنه . فقال موسى : يا اكرم الاكرمين فما اثبتهم على
ذلك ؟ فقال : يا موسى اما المتقربون لى بالبكاء من خشيتى فهم فى الرفيق الاعلى
لايشركهم فيه احد و اما المتعبدون لى بالورع عن محارمى فانى افتش الناس عن اعمالهم و
لاافتشهم حياء منهم و اما المتزينون لى بالزهد فى الدنيا فانى ابيحهم الجنه بحذافيرها
يتبوءون منها حيث يشاءون .
ترجمه :
133 - امام رضا عليه السلام فرمود: در ضمن رازگويى خداوند با حضرت موسى
عليه السلام چنين آمده است : كسانى كه به من نزديك گشته اند به واسطه هيچ عملى
همانند گريستن از خوف من به من نزديك نشده اند و آنانكه طوق بندگى مرا در گردن
دارند به واسطه هيچ عملى همانند باز ايستادن از ارتكاب حرامهاى من مرا بندگى ننموده
اند و آنانكه خود را آراسته اند به واسطه هيچ عملى همانند پيشه نمودن زهد و بى رغبتى
نسبت به آنچه كه بى نيازى از آن در دنيا مورد اهميت است ، خود را براى من نياراسته اند.
حضرت موسى عليه السلام عرض كرد: اى گرامى ترين گراميان ! چه چيزى آنان را در
اين راه ثابت قدم و پابرجا نموده ؟ خداوند فرمود: اى موسى ! اما آنانكه به واسطه
گريستن از خوف من به من نزديك گشته اند آنان در مرتبه همجوارى با رفيق اعلى
(معشوق و دوست برتر) هستند و هيچكس در اين مقام با آنان شريك نيست و اما آنانكه به
واسطه باز ايستادن از ارتكاب حرامهاى من مرا بندگى نموده اند من در قيامت از آن شرم
دارم كه در مورد اعمالشان كنجكاوى و دقت به خرج دهم در حالى كه
اعمال همه مردمان را به دقت وارسى خواهم كرد و اما آنانكه خود را به واسطه بى رغبتى
به دنيا برايم آراسته اند تمامى بهشت را براى آنان مباح و روا مى سازم كه در هر جاى
بهشت خواستند جاى گيرند.
حديث :
134 - قال الصادق عليه السلام : ان
الرجل ليكون بينه و بين الجنه اكثرمما بين الثرى الى العرش لكثره ذنوبه فما هو الا
ان يبكى من خشيه الله عزوجل ندما عليها حتى يصير بينه و بينها اقرب من جفنه الى مقلته
.
ترجمه :
134 - امام صادق عليه السلام فرمود: به درستى كه (گاه باشد) بين آدمى و بهشت
به خاطر گناهان زيادش فاصله اى بيش از فاصله زمين تا عرش باشد پس چنين كسى را
چاره اى نيست جز اينكه از خوف خداى عزوجل بگريد و بر گناهان خويش اشك ندامت بريزد
تا فاصله او و بهشت نزديكتر از فاصله پلك چشم تا مردمك چشم شود.
حديث :
135 - عن ابى عبدالله عليه السلام
قال : ما من شى ء الا و له كيل وزن الا الدموع فان القطره تطفى بحارا من نار فاذا
اغرورقت العين بمائها لم يرهق وجهه قتر و لا ذله فاذا فاضت حرمها الله على النار و لو
ان باكيا بكى فى امه لرحموا.
ترجمه :
135 - امام صادق عليه السلام فرمود: هيچ چيزى نيست جز اينكه پيمانه و وزنى دارد
مگر اشكها زيرا يك قطره اشك درياهايى از آتش را خاموش مى كند پس هرگاه چشم پر آب
شد و در اشك خود غرق گشت چنين چهره اى را كدورت و تيرگى فرا نمى گيرد و هرگاه
اشك آن جارى شود خداوند آن ديده را بر آتش حرام مى گرداند و اگر در بين يك امت يك
نفر (با اخلاص و از خوف خدا) بگريد آن امت همگى مورد رحمت الهى واقع مى شوند.
حديث :
136 - عن ابى عبدالله عليه السلام نحوه و زاد فى اوله : ما من عين الا و هى
باكيه يوم القيامه الا علينا بكت من خوف الله و ما اغرورقت عين بمائها من خشيه الله
عزوجل الا حرم الله سائر جسده على النار.
ترجمه :
136 - از امام صادق عليه السلام مانند حيث گذشته روايت شده است با اين تفاوت كه
در آغاز آن آمده است : هيچ چشمى نيست مگر اينكه در روز قيامت گريان است به جز چشمى كه
از خوف خدا گريسته است و هيچ چشمى از خوف خداى
عزوجل پر آب نشده است مگر اينكه خداوند ساير بدن او را بر آتش حرام مى گرداند.
حديث :
137 - عن ابى جعفر عليه السلام قال : ما من قطره احب الى الله
عزوجل من قطره دموع فى سواد الليل مخافه من الله لايراد بها غيره .
ترجمه :
137 - امام باقر عليه السلام فرمود: هيچ قطره اى در نزد خداوند
عزوجل دوست داشتنى تر و محبوب تر از قطره اشك هايى كه در تاريكى شب و از خوف
خدا با اخلاص كامل ريخته مى شود نيست .
حديث :
138 - عن ابى عبدالله عليه السلام قال :
كل عين باكيه يوم القيامه الا ثلاثه عين غضت عن محارم الله و عين سهرت فى طاعه الله و
عين بكت فى جوف الليل من خشيه الله .
ترجمه :
138 - امام صادق عليه السلام فرمود: هر چشمى در روز قيامت گريان است مگر سه
چشم : يكى چشمى كه از ديدن آنچه خداوند ديدنش را بر او حرام نموده فرو بسته شود و
ديگرى چشمى كه در طاعت خدا بيدار بماند و ديگرى چشمى كه در
دل شب از خوف خدا بگريد.
حديث :
139 - قال ابو عبدالله عليه السلام اوحى الله الى موسى عليه السلام ان
عبادى لم يتقربوا الى بشى ء احب الى من ثلاث
خصال قال موسى : يا رب و ما هى ؟ قال : يا موسى ! الزهد فى الدنيا و الورع عن
معاصى و البكاء من خشيتى قال موسى يا رب فما لمن صنع ذا؟ فاوحى الله اليه يا
موسى اما الزاهدون فى الدنيا ففى الجنه و اما البكاءون من خشيتى ففى الرفيع الاعلى
لايشاركهم فيه احد و اما الورعون عن معاصى فانى افتش الناس و لاافتشهم .
ترجمه :
139 - امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند به موسى عليه السلام وحى فرستاد
كه بندگان من به سوى من تقرب نمى يابند به چيزى كه در نزد من محبوبتر باشد از
سه خصلت ، حضرت موسى عليه السلام عرض كرد: اى پروردگار من آن سه چيست ؟
فرمود: اى موسى ! يكى بى رغبتى به دنيا و ديگرى پرهيز از نافرمانى من و ديگرى
گريستن از خوف من . موسى عرض كرد: اى پروردگار من ! كسى كه چنين باشد چه
چيزى نصيبش خواهد شد؟ خداوند وحى فرستاد كه : اى موسى ! اما بى رغبتان به دنيا در
بهشت جاى خواهند گرفت و اما آنانكه از خوف من گريانند در مقامى رفيع و برترند كه
هيچ كس با آنان در آن مقام شريك نيست و اما آنانكه از نافرمانى من پروا دارند من نيز
مردمان را سخت بازرسى خواهم كرد ولى در كار آنان موشكافى به خرج نمى دهم .
|