next page

fehrest page

back page

(((الحمدلله )))
الحمدلله : يعنى حمد مختص خدا است و هيچ كس غير از خدا مستحق حمد و لايق ستايش و سزاوار ثناء نمى باشد: زيرا حمد و ثناء در ازاء كمال و فضيلت است و اصل كمالات و فضائل همه از خدا است .
چه وجود ذاتى مختص اوست و نيز كمالات وجودى از علم و قدرت و حيات و اراده و غيرها همه بالذات و بالاصالته مختص اوست : و هر كمال و فضيلتى كه در ماسواء است پرتوى از شعشعه جمال ربانى و رشحه اى از كمال و ظل و سابه اى از فروغ حضرت سبحانى است و اشياء و موجودات از خود هيچ كمال و فضيلتى ندارند تا سزاوار حمد و ثنا باشند پس از اين جهت است كه مستحق حمد و ثناء منحصرا ذات كل الكمال صمدى الوهى است و لذا فرمود (الحمدلله ) كه لام (لله ) لام اختصاص است و الف و لام (الحمد) را اگر استفراقى بدانيم يعنى كل الحمد و اگر جنسى بگيريم يعى طبيعت حمد مختص خدا است زيرا كامل مطلق بالذات و بالاصالته خدا است :
و اگر حمد و ثناء و تعظيم به جهت برائت از نقص باشد نيز حمد مختص ‍ خدا است زيرا موجودى كه مبراى و منزه از جميع نقائص باشد منحصرا خدا است كه وجود محض است و از خلط با عدم مبرى است و نور صرف است و از شوب با ظلمت معرى است و هيچ موجودى غير از خدا مبرى و منزه از كل نواقص و عيوب نمى باشد كه مشوب به هيچ عدمى و ظلمتى و نقصى نباشد زيرا ممكن الوجود اگر فرضا برائت از هر نقص داشته باشد ولى برائت از نقص امكان و تعلق بغير نخواهد داشت و الا ممكن الوجود بالذات نخواهد بود و حال آنكه ممكن الوجود فقر صرفت است .
پس ثابت و مبرهن است كه مستحقق حمد و سزاوار ثنا و تعظيم از اين جهت هم ذات يكتاى صمدى الوهى است و بس : (يا ايها الناس انتم الفقراء الى الله و الله هو الغنى الحميد) آيه 16 سوره فاطر:
و همانطوريكه محموديتها و ثناها مختص خدا است و عائد به اوست كما فى الحديث (اليه يرجع عواقب الثناء) همين طور حامديت هر حامدى براى هر محمودى نيز مرجعش خدا است و عائد به او است و مخصو(ص )اوست كما اينكه بحول و قوه اوست چون هستى بخش اوست و نعمت از آن اسو است و منعم حقيقى و واهب كل نعم و بخشنده كل كمالات و فيوضات و بركات على الاطلاق او است : پس از اين لحاظ هم كه حمد و شكر در برابر نعمت باشد نيز مستحق حمد و شكر بالحقيقته جز خدا كسى نيست چه او هست متفرد بالانعام و او است جواد مطلق كه جود و بخشش او بر سبيل فيض و عنايت است به بجهت عوض و غرض زيرا كامل مطلق را غرض زائد بر ذات نيست :
فالحمد كل لله و منه و اليه : و در دعا مى خوانيم (اللهم لك الحمد سرمدا ابدا لا انقطاع له و لا نفاد له و لك ينبغى و اليك ينتهى ): از عادى عشرات در مفاتيح الجنان حاج شيخ عباس قمى رحمته الله عليه :
( للحكيم المتاله الحاج ملاهادى السبزوارى قدس الله سره السبحانى )
محامد من اى حامد بدت
ظاهرها لاى محمود ثبت
فقى الحقيقته اليه آئل
اذ لله فواضل فضائل
فالحمد كل الحمد مخصو(ص )به
بل كل حامديته بحوله
يا واهب العقل لك الحامد
الى جنابك انتهى المقاصد
بنور وجهه استنار كل شى ء
و عند نور وجهن سواره فى ء
يا من هو اختفى لفرط نوره
الظاهر الباطن فى ظهوره
و لنعم ما قيل :
حمد بى حد را سزد ذاتى كه بى همتاستى
واحد و يكتاپرستى هم خالق اشياستى
در حقيقت ماسوائى نبود اندر ماسوا
كل شى ء هالك الا وجهه پيداستى
داخل فى كل شى ء خارج عن كل شى ء
وز ظهور خويش هم پيدا و ناپيداستى
اوست دارا و مراتب از وجود واحد است
كل موجودات راگر اسفل و اعلاستى
عكس و عاكس و ظل و ذى ظل متحد نبود يقين
كى توان گفتن كه شمس و پرتوش يكتاستى
نسبت واجب به ممكن نسبت شمس است و ضوء
نى به مانند بنا و نسبت بناستى
ذات ممكن با صفاتش گرچه غير از واجب است
از قبيل فى و شى نى رشح درياستى
كثرت اندر وحدت است و وحدت اندر كثر تيست
اين در آن پنهان بود و آن اندرين پيداستى
حق حق است و خلق خلق و اول از ثانى برى
ثانى از اول معرى نزد هر داناستى
در توهم هرچه ايد نيست واجب ممكن است
( كل ما ميز تموا) شاهد بر اين دعواستى
بيت اخير متخذ است از كلام معجز نظام حضرت باقر العلوم عليه اسلام مى باشد كه فرموده است ( كل ما ميز تموه باوهامكم فى ادق معانيه فهو مخلوق لكم مصنوع مثلكم مردود اليكم ):
(هر چه انديشى پذيراى فنا است
آنكه اندر وهم نايد او خدا است ):
(((سبحانه الله )))
در كتاب شريف توحيد صدوق در باب 44 در معنى (سبحان الله ) چنين نقل شده است كه از حضرت امير المؤ منين و سلطان العارفين رئيس ‍ الموحدين مولى الموالى على بى ابيطالب عليه الصلوه و السلام سئوال شد با اباالحسن (ما تفسير سبحان الله ) قال عليه السلام (هو تعظيم جلال الله عزوجل و تنزيهه عما قال فيه كل مشرك فاذا قالها العبد صلى عليه كل ملك : از ولى الله اعظم على عليه السلام از معنى و تفسير (سبحان الله ) سئوال گرديد ولى ذوالجلال فرمود (سبحان الله ) در مقام تعظيم و تنزيه ذات خداوند متعال استعمال مى شود و هرگاه عبد قائل به اين كلمه شود و سبحان الله بر زبان جارى سازد كل ملائك و همه فرشتگان بر آن عبد و بنده خدا صلوات فرستند:
و نيز در همان كتاب توحيد در همين باب 44 حديث ديگر از هشام جوالليقى نقل شده كه گفته است از حضرت امام صادق كاشف حقايق عليه السلام سئوال كردم از قول خداى عزوجل (سبحان الله ) چه قصد مى شود از آن حضرت فرمود (سبحان الله ) دلالت دارد بر تنزيه خدا كه خداى متعال منزه و مبرى است از هر عيب و نقص :
ناگفته نماند بنا بر قرائت مشهور در تسبيح حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها ترتيب گفتن آن اول گفتن (الله ) اكبر و بعد گفتن (الحمدلله ) و سپس ‍ ذكر (سبحان الله ) است .
نگارنده گويد شايد گفتن (سبحان الله ) در آخر اين اذكار اعتذار بنده است در نزد پروردگار و پيشگاه الوهى كه مبادا ذكر و تسبيح او نواقصى داشته باشد لفظا يا معنا لذا بگفتن (سبحان الله ) تنزيه مى كند حق را از گفتن آن نواقص و يا خطرات اوهامى كه در اثناى تكبير يا حمد عارض او مى شود چه تسبيح در واقع عبارتست از سلب جميع نواقص :
بار خدايا مهيمنى و مدبر
وز همه عيبى منزهى و مبرى
ما نتوانيم حق حمد تو گفتن
با همه كروبيان عالم بالا
قال سيد الساجدين و زين العابدين مولانا على بن الحسين فى مناجاته (الهى قصرت الالسن عن بلوغ ثنائك كما يلق بجلالك ) از مفاتيح قمى حكيم سنائى گويد
ملكا ذكر تو گويم كه تو پاكى و خدائى
نروم جز به همان راه كه توئم راهنمائى
همه درگاه تو جويم همه از فيض تو پويم
همه توحيد تو گويم كه بتوحيد سزائى
تو رحيمى تو حكيمى تو عظيمى تو كريمى
تو نماينده فضلى تو سزاوار ثنائى
نتوان وصف تو گفتن كه تو در فهم نگنجى
نتوان شبه تو جستن كه تو در وهم نيائى
لب و دندان سنائى همه توحيد تو گويد
مگر از آتش دوزح بودش روى رهائى
لمولفه
تو سزاوار ستايش صفتت رحمت و بخشش
تو مربى همه عالم تو خداوند جهانى
همه علمى همه قدرت همه حلمى همه حكمت
همه فيضى و كمالى همه نورى و بهائى
احدى تو صمدى تو غنى از يار وزيرى
برى از شبه و نظيرى متفرد به بقائى
همه تكبير تو گويم همه تحميد تو گويم
همه تسبيح تو گويم كه به تحميد سزائى
تكبير گفتن (الله اكبر): تحميد گفتن (الحمدلله ): تسبيح گفتن ففاطمه زهرا سلام الله عليها بعدد سابق الذكر ناميده شده است .
تعليم اين اذكار از ناحيه پدر بزرگوار بدخترش فاطمه زهرا است و در واقع عطيه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و اله و سلم به آن حضرت است مداومت امت را بر اين تسبيح كه يادگار حضرت فاطمه زهرا دختر والاگهر پيغمبر خاتم حضرت محمد مصطفى عليهما آلاف التحيته و الثنا است فضيلت و ثواب بسيار براى آن در اخبار صادره از مقام عصمت و معادن حكمت عليهم السلام وارد است كه به شمه از آن اجمالا اشاره مى شود:
بيان فضيلت تسبيح حضرت فاطمه زهرا صلوات الله عليها
احاديث معتبره صادره از مقام عصمت و معادن حكمت نسبت به فضيلت تسبيح حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها دختر والاگهر پيغمبر حضرت محمد مصطفى عليه و آله افضل التحيته و الثناء بسيار است :
و ما در اين مقام اكتفاء مى كنيم بذكر چند حديث مختصر تيمنا و تبركا باشد كه با دانستن فضيلت آن قدر اين اذكار در ربار يادگار دختر پيغمبر بزرگوار موجب مداومت آن بعد از هر نماز در پيشگاه پروردگار باشد و بدين وسيله خدا را بسيار ياد كرده و به آيه كريمه (و اذكر و الله ذكرا كثيرا) عمل نموده باشيم : و از آن جمله است حديث اول : قال رسول الله (ص )لبنته فاطمه الزهرا (ع ) يا فاطمته اعطيك ما هو خير لك من الدنيا بما فيه تكبرين الله بعد كل صلاه اربعا و ثلاثين تكبيرتا و تتحمدين الله ثلاثا و ثلاثين تحميدتا و تسبحين الله ثلاثا و ثلاثين تسبيحتا ثم تتحتمين ذالك بالله الا الله و ذالك خير لك من الذى اردت و من الدنيا و ما فيها فلزمت صلوات الله عليها هذا التسبيح بعد كل صلواه و نسبت اليها: البحار ج 85
فرمود پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم بدخترش حضرت فاطمه عليهاالسلام
اى فاطمه من عطا مى كنم تو را چيزى كه آن چيز بهتر است از دنيا و آنچه در آن است و آن چيز عبارت از گفتن بعد از هر نماز سى و چار مرتبه تكبير (الله اكبر) و سى و سه مرتبه تحميد (الحمدلله ) و سيو سه مرتبه تسبيح (سبحان الله ) و ختم كن آنرا بذكر تهليل (لا اله الا الله ) و اين تسبيح بهتر است از براى تو از آنچه اراده دارى بوصول آن و نيز بهتر است از دنيا و آنچه در آن است پس حضرت فاطمه صلوات الله عليها طبق دستور پدر بزرگوار مداومت باين اذكار فرمود لذا اين تسبيح بآن حضرت نسبت داده شده است : چنانچه مشهور شده به تسبيح الزهرا سلام الله عليها خداوند توفيق مداومت گفتن اين اذكار در ربار را بعد از هر نماز بقاطبه مسلمين و مومين على الاطلاق عطا فرمايد.
و نيز از جمله احاديثى كه در فضيلت تسبيح الزهرا ع نقل شده همانا احاديث نورانيه است كه محدث قمى رضوان الله تعالى آنرا در مفاتيح آورده است .
از امام پنجم مولانا امام محمد باقر علوم اولين و آخرين عليه الصلوه والسلام روايت شده كه فرموده است عبادت كرده نشده است ذات اقدس ‍ الوهى به چيزى كه افضل و بهتر از تسبيح حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها باشد و اگر چيزى بهتر مى بود حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم آنرا بدختر گراميش فاطمه عليهاالسلام عطا مى فرمود:
و نيز بسند معتبر آنحضرت مروى است كه هر كه تسبيح حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها را بگويد و بعد از آن استغفار كند خداى غفار او را بيامرزد و آن بر زبان صداست و در ميزان عمل هزار و شيطان را دور مى كند و خدا را خوشنود مى گرداند و نيز بسندهاى صحيح از حضرت امام صادق كاشف حقايق صلوات الله و سلامه عليه منقول است كه هر كه بعد از نماز تسبيح حضرت فاطمه عليهاالسلام را بگويد پيش از آنكه پاها را الز هيئت نماز بگرداند آمرزيده شود و بهشت بر او واجب گردد.
و در حديق معتر ديگر از آن حضرت روايت شده كه فرموده است تسبيح حضرت فاطمه سلام الله عليها را بعد از هر نماز خواندن بهتر است نزد من از آنكه هزار ركعت نماز نگذارد در هر روزى : و نيز از آن حضرت منقول است كه فرموده ما امر مى كنيم كودكان خود را به تسبيح حضرت فاطمه عليهاالسلام چنانچه امر مى كنيم ايشان را به به نماز پس آنرا ترك مكن كه هر كه داومت نمايد بر آنن شقى و بدبخت نمى شود.
بارى احاديث در فضيلت تسبيح الزهرا (ع )زياده از آن است كه در اين رساله مختصره ايراد توان كرد:
و كيفيت آن بنابر اشهر آن است كه سى و چهار مرتبه (الله اكبر) و سى و سه مرتبه (الحمدالله ) و سيو سيه مرتبه (سبحان الله ) بگويد و مجموعا عدد آن صد است و نبايد آنرا كم و زياد نمود چه در اذكار و تسبيحات اسرارى نفهته است كه هر كسى را آگهى به آن نيست و همان به كه ما بدان متعبد باشيم و چون و چرا نمايئم : زيرا از نتيجه مطلوبه دور مى مانيم : مخصوصا كه اگر در تعداد آن دستورى از لسان معصوم صادر شده باشد مثلا اگر بما بگويند سر صد قدم گنجى است پنهان شده و شما بايد صد قدم برداريد تا به آن گنج برسيد بديهى است ما نمى توانيم يك قدم جلو و يا دنبال برداريم چه در غير اين صورت بگنج نمى رسيم پس در اذكار وارده و تعداد آن بهر چه دستور داده شده بايد عمل نمائيم :
خداوند توفيق اذكار الهى از تكبيرات و تحميدات و تسبيحات را بما و كافه خداپرستان عطا و مرحمت فرمايد مخصصوصا مداومت بر تسبيح حضرت زهر سلام الله عليها را كه اعطائى و يادگار حضرت ختمى مرتبت محمد مصطفى صلى الله عليه و آله و سلم است بدختر والاگهرش فاطمه الزهرا (ع )و نظر به اينكه اين خاندان جليل توجهشان بمعنويات است نه بماديات لذا بهترين عطيه و هديه پيغمبر اكرم اكرم بدخترش فاطمه اين عطيه و موهبت الهيه مى باشد كه نزد فاطمه عليهاالسلام ارزش آن بالاتر از تمام عالم ملك و ملكوت است آيا چيزى بهتر و بالاتر و نفيستر از ذكر تسبيح جلال و تحميد جمال و تكبير كمال خداى متعال هست نه بخدا قسم چيزى براى انسان بهتر و با فضيلت تر از ايمان و محبت خدا و معرفت بخدا و ذكر تسبيح او نيست : الذ لذات معنوى و روحى و ذكر الله است و در مناجات زينت الهيون و اسوه ربانيون سيد سجاد عليه السلام آمده است :
الهى استغفرك من كل لذه بغير ذكرك و من كل شغل بغير طاعتك الهى انت قلت و و قولك الحق : يا ايها الذين آنوا اذكر و الله ذكرا كثيرا (و سبحوه بكره و اصيلا) ( مفاتيح الجنان محدث قمى )
علامه ربانى ملامحسن فيض كاشانى گويد:
بجز از ذكر يار استغفرالله
ز بود مستعار استغفر الله
زبان كان تو بذكر دوست نبود
ز شرش الحذر استغفر الله
استاد عالى مقام حكيم الهى قمشه اى گويد:
از هر چه جز عشق رخت اى يار توبه
وز هر سخن جز ذكرت اى دلدار توبه
تا جان بود كوشيم در راه وصالت
كز هر چه غير از لذت ديدار توبه
صد لن ترانى گوئى از ره بر نگرديم
ما و وصالت ديگر از هر كار توبه
در باغ عالم از نظر بر سنبل و گل
با يار سنبل موى گل رخسار توبه
هستى ما خار گلستان وجود است
با رويت اى گل آفرين از خار توبه
تا جلوه حسنت در اين گلزار ديديم
كرديم از خار و گل اين دار توبه
از هر نظر جز بر رخت استغفر الله
وز هر عمل جز طاعتت صد بار توبه
با خلق احسان با خدا تسليم و اخلاص
زين هر دو بگذشتى ز هر كردار توبه
جز عاشقى از هر گناهى چون الهى
كرديم بر درگاهت اى غفار توبه
(دستور خاتم انبيا (ص )بدخترش فاطمه زهرا (ع )قبل از خواب )
عن فاطمه الزهرا صلوات الله عليها قالت : دخل على رسول الله صلى الله عليه و آله و قد افترشت فراشى للنوم فقال يا فاطمه لا تنامى الا و قد عملت اربعته : ختمت القرآن و جعلت الانبياء شفعائك و ارضيت المومنين عن نفسك و حجبت و اعتمرت : قال هذا و اخذ فى الصلاه فصبرت حتى اتم صلاته : قلت يا رسول الله امرت باربعته لا اقدر عليها فى هذا الحال فتبسم صلى الله عليه و قال اذا قراءت قل هو الله احد ثلاث مرات فكانك ختمت القرآن و اذا صليت على و على الانبياء قبلى كنا شفعانك يوم القيامته و اذا استغفرت للمومنين رضوا كلهم عنك و اذا قلت سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا لله اكبر فقد حججت و اعتمرت : از (خلاصه الاذكار):
اين حديث شريف نورانى تا از ملكه ملك و ملكوت حضرت فاطمه لاهوتى صفات نقل شده است كه فرموده هنگاميكه بستر خوابم را گسترده بودم پدر بزرگوارم حضرت رسول الله صلى الله عليه و آله بر من وارد شده و سپس ‍ چنين به من دستور فرمود اى فاطمه دختر والا گهرم سر به بستر خواب مگذار مگر اينكه اين چهار عمل را انجام بدهى نخست اينكه يكدوره قرآن ختم نمائى دوم اينكه انبياء و پيغمبران را شفيع خود قرار بدهى سوم اسنكه اهل ايمان از خود راضى و خوشنود سازى چهارم اينكه يك حج و عمره انجام بدهى :
پدر بزرگوارم اين اعمال چهارگانه را بمن دستور داد و امر فرمود و بنماز مشغول گرديد من در حال فكر كه چگونه برايم ميسر است اين فرمان پدرم را اجرا كنم با اينكه كار بسيار مشكلى است پس صبر و تامل نمودم تا پدر بزرگوارم نمازش را به اتمام رسانيد آنگاه عرض كردم يا رسول الله شما چنين دستورى به من داديد كه انجام آن در نظرم دشوار مى آيد و من با اين وقت كم قدرت و توان انجام اين چهار عمل مورد دستور شما ندارم :
پس در اين حال پدرم تبسم فرمد و خنديد و آنگاه بمن چنين فرمود تو اگر سوره مباركه (((قل هو الله احد))) را سه مرتبه قرآئت نمائى مثل اين است كه يك ختم قرآن انجام داده اى و اگر بر من و بر پيغمبران قبل از من صلوات بفرستى ما در روز قيامت كبرى همه شفعا تو هستيم و اگر براى اهل ايمان استغفار و طلب آمرزش از پروردگار بنمائى همه آنان از تو رضايتمند و خرسند خواهند شد و اگر اين اذكار در ربار را بر زبان خود جارى سازى و بگوئى (سبحان الله و الحمدلله لا اله الا الله و اله اكبر مثل اين است كه عمل حج و عمره را انجام داده اى :
مولف گويد الحق چه دسترو نفيس و گرانبهائى حضرت ختمى مرتبت محمد مصطفى عليه آلاف التحيته والثناء بدختر گراميش حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها عطا و مرحمت فرموده است : چهار عمل باين سهل و ايسانى اما اينقدر ثواب و پاداش بسيار در قبال اين دستور منظور و به انجام دهنده آن عطا مى شود:
و اين نيست مگر از جهت اهميت محتواى اين اعمال چهار گانه پس بايد دانست و بايد فهميد چرا قرائت سه مرتبه سوره توحيد برابر يكدوره ختم قرآن است شبهه نيست كه معرفته الله اعلى المعارف است و اين سوره مباركه محتوى عاليترين درس عرفان و معرفت در شناختن حق تعالى است چه شناسنامه كامل خدا است و اين سوره مباركه است كه محتوى اعلى مرتبه توحيد است و اختصاص دارد بدانشگاه عالى و نهايى خاتم انبيا و سرور اصفياء حضرت محمد مصطفى عليه و آله افضل التحيته و الثناء: و مختص امت عالى رتبه آنحضرت است : هيچ يك از انبيا و رسل سالفه نتوانسته اند باين مرتبه عاليه از توحيد دعوت نمايند بدو جهت يكى آنكه مرتبه آنان مقتضى اين دعوت در افق اعلى نبوده است چه هر پيغمبرى را مقام و مرتبه و موقفى است كه واقف در آن مقام و مرتبه مخصو(ص )به خود است بطورى كه نمى تواند در مقام دعوت بخلق از موطن و موقف عرفان خاص خود تجاوز نمايد و جهت آنكه اقوام و امم ايشان استعداد و قابليت ادراك و فهم اين مرتبه عاليه را در توحيد نداشته اند
ولى مرتبه خاتميت مقتضى ايت دعوت بوده چه حضرت ختمى مرتبت واجد اين مرتبه است كه مظهريت مقام احديت و صمديت را داراست و اين مقام و مرتبه مختص آن حضرت است لذا دعوت بموقف و موطن عرفان خود نموده است و مويد اين نكته همانا كلام معجز نظام امام سجاد زين العابدين زينت الهيون است قال السجاد عليه السلام (ان الله قل هو الله عزوجل علم انه يكون فى آخر الزمان اقوام متعمقون فانزل الله قل هو الله احد و الايات من سوره الحديد الى قوله (و هو عليم بذات الصدور) فمن رام ورائ ذلك فقد هلك : اصول كافى : مفاد كلام امام سجاد عليه السلام اين است كه ذات خداى متعال در ازل مى دانست كه در آخر الزمان اقوامى متعمق و متفكر كه داراى فكر دقيق و عميق در فهم معارف الهيه و حقايق ربانيه و آيات قرآنيه هستند بوجود مى آيند بدين جهت (قل هو الله احد) و آيات اول سوره حديد را نازل فرمود و هر كس غير از اين جويد هلاك است زيرا براى خداشناسى و توحيد حقتعالى ملاك عرفان واقعى و ميزان حقيقى محتواى سوره توحيد و آيات مباركات اول سوره حديد است پس ‍ بايد بر آن تكيه كرد و از اقوال و افكارى كه مخالف آن است و آدمى را بضلالت و هلاكت و صراط غير مستقيم توحيد سوق مى دهد پرهيز نمود زيرا وراء مسلك توحيد نيست مگر كفر و شركت و تعطيل و تشبيه و اباطيل و بس در اهميت محتواى سوره توحيد كه حضرت باقر شكافنده علوم اولين و آخرين پنجمين نير برج ولايت و امامت عليه السلام فرموده است (لو وجدت لعلمى الذى اتانى الله عزوجل حملته لنشرت التوحيد و الاسلام و الايمان و الدين و الشرايع من الصمد): توحيد صدوق :
يعنى اگر من بيابم از براى علمى كه خداى عزوجل بمن عطا و افاضه فرموده حاملانى را كه مى توان فهم آنرا داشته باشند هر آينه تمام حقايق توحيد و اسلام و ايمان و دين و شرايع را از كلمه مباركه (الصمد) نشر مى دهم از كلام معجز نظام امام باقر علم النبين چنين مستفاد مى گردد كه مخزن تمام حقايق الهيه مقام صمدى الوهى است :
(لمولفه )
گفت با قرآن امام پنجمين
آن شكافنده علوم اولين و آخرين
گربيابم حاملى اندر جهان
بهر حمل علم خويش اينك در زمان
مى دهم نشر علوم اولين و آخرين
از صمد جمله شرايع علم دين
داد مفتاحى بدستم زين كليد
شرح آن در آتيه دارم اميد
گر مرا توفيق باشد از خدا
شامل حالم شود لطف خدا
شئون الصمد من تا ابد
گر بگويم از صمد گيرم مدد
لطف آن يار صمد يار من است
ذكر آن فرد صمد كار من است
ما را محور تفسير سوره مباركه توحيد رساله ايست بنام (توحيد ربانى ) كه ضمن اشراق چهلم آن به برخى از معانى و شئون صمديت اشاره اجمالى نموده ائيم و بحمدالله بخش اول اين كتاب به چاپ رسيده است و اميد است بخشهاى ديگر آن در آتيه نزديكى بطبع برسد و در دسترس ‍ علاقه مندان و عشق حقايق قرآن و معارف ربانيه قرار گيرد انشاء الله :
و نيز فرستادن صلوات قبل از خواب كه مورد دستور پيغمبر اكرم بدخترش ‍ مى باشد حائز اهميت بسيار و فضيلت بى شمار و فوائدى است كه از جمله آن فوائد موضوع شفاعت در قيامت است و حضرت ختمى مرتبت فقط متذكر همين قسمت گرديده اند وگرنه مطابق مستفاد از اخبار صادره از مقام عصمت
صلوات بر محمد و آل محمد معادل با تسبيح و تحميد و تهليل و تكبير است
صلوات بر محمد و آل محمد موجب استجابت دعا مى باشد
صلوات بر محمد و آل محمد موجب حصول رضاى حقتعالى است
صلوات بر محمد و آل محمد موجب آمرزش گناهان است
صلوات بر محمد و آل محمد موجب محو گناهان است
صلوات بر محمد و آل محمد موجب راحتى جان كندن است
صلوات بر محمد و آل محمد موجب ايمنى از عذاب دنيوى است
صلوات بر محمد و آل محمد موجب ايمنى از عذاب اخروى است
صلوات بر محمد و آل محمد موجب ثقل ميزان يوم القيامه است
صلوات بر محمد و آل محمد موجب نورانيت صراط آخرت است
صلوات بر محمد و آل محمد موجب نجات از دورخ و عذاب آن است
صلوات بر محمد و آل محمد موجب دخول در دارالسلام و جنت است صلوات بر محمد و آل محمد موجب ايمنى از هول قيامت است
صلوات بر محمد و آل محمد موجب محشوريت با محمد و آل محمد است
صلوات بر محمد و آل محمد موجب وجوب شفاعت است
آنچه اشاره شد نمونه ائيست ماءخوذ از اخبار (تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل ): ما را رساله ائيست تحت عنوان (صلوات ربانى )
از نظر قرآن و برهان و عرفان اكه بحمدالله بچاب رسيده است اين رساله مختصره سر وجوب صلوات با ده وجه استدلالى و اينكه ثمره صلوات هم عائد امت و هم عائد حضرت ختمى مرتبت مى شود با تحقيق برهانى گرديده و اينكه صلوات فرستادن با صوت جلى دستور خود رسول الله است و ما آنرا صلوات عرضى نام گذارده ائيم لقوله (ص ) (ارفعوا اصواتكم بالصلوه على فانها مذهب النفاق ): اصول كافى :
نام احمد كيمياى جان بود
جان احمد ما را جان بود
نام او آرد شما را اتفاق
مى برد از جانتان زنگ نفاق
نام احمد صيقل هر دل بود
زينت هر بزم و هر محفل بود
(ارفعوا اصواتكم ) با اين درود
عرضى آوا خوشتر آمد اين سرود
جان (ربانى ) ثناگو تا ابد
بر محمد مظهر ذات صمد
و با استغفار براى اهل ايمان رضايت و خوشنودى آنان حاصل و با ذكر تسبيح و تحميد و تهليل و تكبير و گفتن سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر بثواب عمل يك حج و عمره نائل مى گردد.
از خداوند متعال توفيق انجام اين اعمال چهارگانه مورد دستور حضرت خاتم محمد مصطفى صلى الله عليه و آله را بدخترش حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها را قبل از خواب براى خود و قاطبه اهل ايمان و معرفت مسئلت دارم :
اشراق هشتم : (بيان اشرفيت و افضليت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها ازكل نساء عالمين :)
هر چند در جهان هستى نساء و بانوان با شرافت و با فضيلت وجود داشته اند مانند حضرت مريم و حضرت هاجر و حضرت حورا و مانند آنها ولى هيچ يك از آنان در شرافت و فضيلت و كرامت بدرجه و مرتبه حضرت فاطمه زهراى اطهر سلام الله عليها نمى رسند.
زيرا شرافت و فضيلت يا نسبى و يا حسبى و يا قائم بشخص و صفات ملكوتى خود انسان است و حضرت فاطمه (ع ) در تمام مراحل جهات مزبور گوى سبقت را از قاطبه نساء عالمين من الاولين و الاخرين ربوده است :
و چگونه چنين نباشد و حل آنكه روحانيت او مقام نفس كليه الهيه است : و نيز حضرت فاطمه زهرا دختر اول شخص عالم امكان است : فاطمه زهرا سلام الله عليها صادره نخستين و اولين جلوه رب العالمين است .
خداى متعال نور فاطمه زهرا را قبل از عالم و آدم آفريده است و نور او و پدرش و شوهرش نور واحد است چنانچه در روايت معتبر آمده است .
ان الله تفرد فى وحدانيته ثم تكلم بكلمته (اى اجاد بجود و اشرق بشروق ) فصارت نورا ثم خلق من ذالك النور محمدا و عليا و فاطمته :
پس در واقع حقيقت محمديه و حقيقت علويه و حقيقت فاطميه هر سه از نور واحد خلق شده اند و برهان امكان اشرف كه قاعده عقليه ائيست برهان اشرفيت صادر نخستين است :
و نيز برهان ديگر بر اشرفيت و افضليت حضرت فاطمه رهراى اطهر دختر والاگهر پيغمبر پيغمبر خاتم از باب قاعده تشاكل معلول با علت و اثر با موثر باشد بحكم (كل يعمل على شاكلته ) و مفاد (الولد سر ابيه ) و اين برهان در كمال قوت است چه آنچه در والد است ظهورو بروزش در روح ولد و خون ولداست :
و شكى نيست كه حضرت ختمى مرتبت عقل كل محمد مصطفى عليه و آله و افضل التحيته و الثناء افضل و اشرف از كل ماسوى الله است و نيزولد هم كه از هر حيث مشابه با آب است پس بديهى است كه مشابه اكمل - اكمل از غير اكمل خواهد بود: بنابراين قادعده : حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها كه خلقا و خلقا از هر جهت و هر باب شباهت تامه به حضرت ختمى مرتبت پدر بزرگوارش دارد اشرف و افضل از تمام نساء عالمين اولاد غيراكمل و مشابه غير اكملند ولى حضرت فاطمه زهرا (ع ) ولد اكمل و مشابه اكمل و اشرف ما فى الوجود است و بحكم مشابه الاكمل اكمل اكمليت و اشرفيت و افضليت آن حضرت از قاطبه نساء عالمين من الاولين و الاخرين ثابت و مبرهن و محرزاست و اين قاعده كليه برهانيه درتمام اولاد فاطمه زهرا يعنى ائمه اطهار (ع ) سارى و جارى است كه اشرفيت و افضليت آنها ازتمام خلايق ثابت و محرزاست عقلا و نقلا:
و نيز در تائيد و تثبيت اشرفيت و افضليت حضرت خير النساء فاطمه زهرا سلام الله عليها از كل نساء جهان واينكه او مختار و برگزيده خدا است از ميان نساء عالمين همانا روايتى است كه از لسان حضرت ختمى مرتبت محمد صليالله عليه و آله صادر شده است و بسيار قابل اهميت است قال رسول الله (ص ) لعلى (ع ): ان الله عزوجل اشرف على الدنيا فاختارنى منها على رجال العالمين ثم اطلع الثالثه فختار الائمته من ولدك على رجال العالمين ثم اطلع الرابعته فاختار فاطمه على نساء العالمين : (عن كتاب فاطمته الزهرا(ع )للعلامه الامينى ) (ص )43 طبع امير كبير:
و ايضا عن النبى الختمى (ص ) فى حديث طويل : على ساق العرش مكتوب (لا اله الا الله ) محمد رسول الله و على و فاطمته و الحسن و الحسين خير خلق الله : فقال جبرئيل يارب فانى اسئلك بحقهم عليك لجعلتنى خادمهم قال الله تعالى قد جعلت فجبرئيل عليه السلام خادمنا: (عن كتاببحر المعارف للعاف الصمد انى ملا عبد الصمد الهمدانى كه صفحه 428):
مستفاد از اين حديث شريف نورانى اين است كه حضرت ختمى مرتبت محمد پيغمبرخاتم و حضرت ولى الله الاعظم على و حضرت ملكه ملك و ملكوت وليته الله العظمى فاطمته الزهرا (ع ) و دو فرزند دلبند آنها امامين همامين حضرت امام حسن و حضرت امام حسين عليهم الصلوه و السلام اشرف خلق الله و بهترين خلق الله در ارض عالم امكان هستند و جبرئيل خود از خداى متعال خواست كه افتحار خدمت و خادميت دربار اين بزرگواران را داشته باشد و خداى متعال درخواست جبرئيل را پذيرفت ملك مقرب دربار خود را خدامتگذار آنها قرار داد.
(گواهى پيغمبر (ص ) درباره دختر والاگهر فاطمه زهراى اطهر (ع )):
فى حديث طويل عن النبى الختمى صلى الله عليه و آله : و اما ابنتى فاطمته سلام الله عليها فانها سسيده نساء العالمين من الاولين و الاخرين و هيبضعته منى و هى نور عينى و هى ثمره فوادى و هى روحى التى بين جنبى و هى الحوراء الانسيته : متى قامت فيمحرابها بين يدى ربها جل جلاله زهر نورها لملائكته السماء كما يزهر نور الكواكب لاهل الارض و يقول الله عزوجل يا ملائكتى انظروا الى امتى فاطمته سيده امائى قائمته بين يدى ترتعد فرائصها من خيفتى وقد اقبلت بقلبها على عبادتى اشهد كم انى قد آمنت شيعتها من النار: از مالى صدوق
در حديث طويلى از حضرت نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم روايت شده كه درباره دختر والاگهرش فاطمه زهراى اطهر سلام الله عليها چنين بيانى فرموده است :
و اما دختر من فاطمه سيدهنساء عالمين من الاولين والاخرين است همانا اين دختر گرامى پاره تن من است و اونور چشم من و او ميوه دل من است و او روح من است كه ميان دو پهلوى من است : فاطمه انسيه حورا است هرگاه درمحراب عبادت درپيشگاه رب با عظمت وجلال خود مى ايستد نور او مى درخشد از براى ملائكه عالم علوى همچنانيكه مى درخشد نور كواكب براى اهل زمين : ذات اقدس الوهى ميفرمايد بملائكه و فرشتگان اى فرشته گان دربار من بنگريد بسوى فاطمه ومنظره نماز و عبادت او را در برابرسلطان عظمت ما كه چگونه لرزه بر اندامش افتاده و با توجه قلب خود اقبال بعبادت من نموده است :
من شما را شاهد و گواه ميگيرم كه شيعيان حضرت از آتش دوزخ در قيامت ايمن خواهند بود (و آنان روى دوزخ نخواهند ديد چه تمام شيعيان و محبان آنحضرت همه اهل جنت ابد مدت باشند) ونيز در حديث معتبر ديگر از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم روايت شده كه فرموده است : فاطمه سيده نساء العالمين من الاولين والاخرين و آنهالتقوم فى محرابها فيسلم عليها سبعون الف ملك من المقربين و ينادونها بما نادت به الملائكته مريم : فيقولون يا فاطمته (ان الله اصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساء العالمين ): از بحار مجلسى : يعنى فاطمه سيده نساء عالمين من الاولين و الاخرين است هرگاه در محراب خود مى ايستد پس سلام مى كنند هفتاد هزارملك از ملائكه مقربين و ندا مى كنند او را بمانند آنچه ملائكه مريم را ندا نمودند پس مقاله شان خطاب بحضرت فاطمه اين است :
اى فاطمه : بدرستى كه ذات الوهى تو را برگزيده و مطهر قرار داده و بر تمام نساء و بانون عالمين برترى داده است :
نا گفته نماند كه اصطفاى عليها سلام مربوط بعالم و زمان دوران خود او بوده است فقط ولى اصطفاى ملكه ملك و ملكوت فاطمه زهرا سلام الله عليها مربوط بعالم و زمان دوران خود نيست بلكه آنحضرت مصطفاه و برگزيده خداى متعال است از جميع نساء عالمين من الاولين و الاخرين :
در تائيد وتثبيت اين واقعيت سند معتبر روايتى است كه ازقول كاشف حقايق حضرت امام صادق عليه الصلوه والسلام نقل گرديده : عن محمدبن سنان عن المفضل قال : قلت لابى عبدالله عليه السلام اخبرنى عن قول رسول الله (ص ) فى فاطمته آنها( سيده نساء العالمين ) اهى سيده عالمها: (فقال ذاك لمريم كانت سيده عالمها): و فاطمته سيده نساء العالمين من الاولين و الاخرين مفضل گويد محضر امام صادق عليه السلام از حضرتش ‍ سئوال كردم اينكه حضرت رسول الله درباره فاطمه فرموده كه او سيده نساء عالمين است آيا آنحضرت سيده عالم خودش است ؟ امام فرمود اين مربوط بمريم است كه سيده نساء عالم خوداست ولى حضرت فاطمه سيده نساء عالمين من الاولين و الاخرين است (نظر باينكه سيادت حضرت فاطمه شمولش كلى استو نسبت به تمام عوالم است ) اما حضرت مريم سيده نساء و بانوان عالم خودو دوران حيات خود اوست و اينجا تفاوت در سيادت و اصطفا و فضيلت از زمين تاآسمان است بكله بعقيده نگارنده جاى مقايسه در سيادت مريم با فاطمه نيست : چه
مريم عليهاالسلام از نظر نسب دختر عمران است ولى فاطمه سلام الله دختر اول شخص عالم امكان در رتبه است كه پدرش عقل كل خاتم الانبياء والرسل است : ديگر آنكه مريم عليهاالسلام هر چند داراى مقام طهارت است ولى فاطمه طاهر و مطهره از تمام ارجاس است و نسبت بمريم ملائكه گواهى بطهارتش داده اند امانسبت بحضرت فاطمه ذات الوهى خود گواهى بطهارت او داده است كما اشار اليه نص الكتاب الالهى (انما يريدالله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا) آيه 33 سوره احزاب و شكى نيست كه فاطمه (ع ) مصداق اهل البيت است و اين آيه مباركه درباره اهل البيت عصمت نازل شده است و اراده خدا هم در اين مقام اراده تكونيه است كه تخلف از مراد ندارد و اين آيه مثبت مقام عصمت حضرت فاطمه سلام الله عليها نيز مى باشد و اگر چنانچه ظرف وجود مريم عليهاالسلام فقط يك عيسى عليه السلام پرورانده ولى صدف در ربار وجود فاطمه زهرا سلام الله عليها جواهر و گوهرهاى ائمه اطهار پديدار گرديدند كه هر يك باذن الله عيسى آفرينند و عيسى (ع ) ولايتش جزئيه و مقيد است اما ولايت ائمه اطهار عليهم السلام ولايت كليه مطلقه است :
اگر عيسى عليه السلام مويد بتائيد روح القدس بوده است لقوله تعالى (وايدناه بروح القد(س ) حافظ قرآن گويد:
(فيض روح القدس اربار مدد فرمايد:
دگران هم بكنند آنچه مسيحا مى كرد)
اما فرزند فاطمه زهرا حضرت امام حسن عسگرى (ع )يازدهمين نير برج امامت مى فرمايد (روح القدس فى جنان الصاغوره ذاق من حدائقنا الباكوره ) از دستخط شريف و نورانى آنحضرت متخذ است مدرك اين جمله مذبوره از كتاب بحار النوار علامه مجلسى : و نيز كتاب علامه فيض كاشانى است اگر فضيلت و مقام مريم عليهاالسلام دراين است كه برايش مائده آسمانى آمده است در فضيلت و مقام حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها نه تنها آمدن مائده آسمانى سهل است كه براى كنيزش فضه نيز مائده آسمانى نازل مى شده است بنابراين مقام مريم كجامقام فاطمه كجا.
(ميان ماه من با ماه گردون
تفاوت از زمين تا آسمان است :)
يك دهان خواهم به پهناى فلك
تابگويم وصف آن رشك ملك :
و عن الحسن بن زياد العطار قال قلت لابى عبدالله (ع )قول رسول الله (ص ) فاطمته سيده نساء اهل الجنته اسيده نساء عالمها: قال عليه السلام : ذاك مريم (و فاطمته سيده نساء اهل الجنته من الاولين و آلاخرين ): راوى ميگويد پرسيدم از حضرت فاطمه كه سيده اهل الجنته است آى در منطقه و جهان خودش چنين است امام عليه السلام فرمود است مربوط بمريم است : چه حضرت فاطمه سيده اهل الجنته است من الاولين والاخرين : (از كتاب عوالم ج 11) فاين مريم قياسها مع الفاطمته الزهرا سلام الله عليها كه در واقع قياس مع الفارق است چه مريم فقط اما آنكه سيادت در دنيا و آخرت و در جنت ابدمدت و در ملك و ملكوت و در تمام عوالم على الاطلاق نسبت بجميع نساء عالمين من الاولين و الاخرين بدون استثناء واجد و دار است او منحصرا حضرت فاطمه زهرا است كه اشرفيت و افضيلت و برترى آن بانوى عظمى و ملكه دو سرا بعد از پدرش حضرت محمد خاتم انبياء و بعد از شوهرش حضرت على مرتضى صلوات الله عليهم از كل ماسوى على الاطلاق عقلا و نقلا ثابت و مبرهن است وجاى هيچ شك و شبهه نيست : و هر كس غير از اين بگويد او قاصر در شناخت حضرت فاطمه است و چنين كس فاطمه زهرا سلام الله عليها را بمقام نورانيت نشناخته است : خداوند ما را عارف بحق فاطمه و پدر فاطمه و شوهر فاطمه و فرزندان او يعنى ائمه اطهار عليهم الصلوه والسلام بفرمايد زيرا عمده معرفت بمقام نورانيت ايشان است (و من عرفهم عرف الله ) و من احبهم فقد احب الله و من اطاعهم فقط اطاع الله ):
قال الصادق عليهم السلام : نحن و الله الاسماء الحسنى التى لايقبل الله من العباد عملا الا بمعرفتنا: و قالو عليهم السلام بنا عرف الله : اى بمظهريتنا لجميع اسمائه و صفاته .
حضرت امام صادق كاشف حقايق الذى انكشف له الملك و الملكوت فرمود (مائيم اسماء حسناى الهى و مظاهر تامه صفات علياى الوهى عمل و عبادت عباد و بندگان نزد پروردگار عالميان مورد قبول و پذيرش واقع نمى شد مگر بمعرفت ما خاندان عصمت (اهل بيت طهارت ) (چه روح و جان عبادت ولايت است آنهم فقط ولايت كليه مطلقه سلسله جليله محمد و آل محمد كه شامل چهارده معصوم است ) زيرا ايشانند كه مجالى و مظاهر كامله اسماء حسنى و صفات علياى خدايند ذات صمدى الوهى بتمام اسماء و صفات خود در اين هياكل توحيد تجلى و ظهور نموده و آنان را بالفعل مظاهر اسماء خود قرار داده است : آرى ايشانند كه مظاهر تامه علم خدايند و مظاهر تامه حلم خدايند و مظاهر تامه قدرت خدايند و ايشانند كه مظاهر تامه جمال و جلال حقند و همين طور مظاهر ساير اسماء الهيه و صفات ربانيه : و قيل عن لسانهم عليهم السلام :
(ما جام جهان نماى ذاتيم
ما مظهر جمله صفاتيم )
(ما نسخه نامه الهيم
ما گنج طلسم كائناتيم )
(هم مظهر واجب الوجوديم
هم معنى جام ممكناتيم )
(هر چند كه مجمل دو كونيم
تفصيل جميع مجملاتيم )
(برتر زم مكان و در مكانيم
بيرون ز جهات و در جهاتيم )
(ما هادى جمله علوميم
كشاف جميع مشكلاتيم )
(بيمار و ضعيف را شفائيم
محبوس و نحيف را نجاتيم )
(گو مرده بيا كه روح بخشيم
گو تشنه بيا كه ما فراتيم )
(اى درد كشيده دوا جرى
از ما مگذر كه ما دواتيم )
در زيارت جامعه كبيره كه بلاشك از لسان معجزه بيان دهمين نير برج امامت و اختر فروزان ولايت حضرت امام على النقى الهادى صلوات الله و سلامه عليه صادر شده است در برخى از فرازهاى آن آمده است :
موالى لا احصى ثنائكم و لا ابلغ من المدح كنهكم و من الوصف قدركم وانتم نور الاخيار و هداه الابرار وحجج الجبار بكم فتح الله و بكم يختم الله يعنى شماسلسله جليله موالى من هستيد صفات كماليه شما بيرون از حيطه احصاء و شمار است و ثناى شما از عهده احدى ساخته نيست و بكنه مدح و توصيف شما نتوانم رسيد.
شمائيد نور جان خوبان جهان و شمائيد هدايت كنندگان نكوكاران و شمائيد حجت هاى مقتدر خداى جبار و بوجود شما آفريدگار افتتاح ايجاد و آفرينش نمود و در فراز ديگر اين زيارت كامله جامعه عرشيه آمده است .
(و ارواحكم فى الارواح و انفسكم فى النفوس الخ ) مولف را نسبت باين جملات توجيهات بسيارى است كه ضمن ترجمه و تفسير اين كلمات نورانى در بيان تفصيلى زيارت جامعه در جزوه مربوط بحضرت امام دهم عليه السلام به تحقيق عرشى و عرفانى آن اشاره نموده ائيم و يكى از آن توجيهات اين است كه روح اعظم ولايتى و نفس كليه و الهيه احاطه و معيت قيوميه ظليه دارد بر جميع ارواح و نفوس و بر تمام اجسام و اجساد و نيز ابدان و آثار و قبور آنان همين احاطه را دارد لذا در هر جا آنها را سلام نمائيم جواب سلام ما را رد نموده و سئوال ما را پاسخ مى دهند و اجسام و اجساد و قبور ايشان محكوم بحكم ارواح و نفوس آنان است و در حقيقت آنها جان جان عالميانند: و لنعم ما قيل : خطاب بهر يك از ارواح آنها
روح جان و جان جان اى جان توئى
عقل و جان خلق را سلطان توئى
جمله ارواح در تدبير تست
سجده اشباح از تاثير تست
عقل جمله واله و حيران تست
كل موجوات در فرمان تست
صد هزاران بحر و ماهى در وجود
سجده آرى پيش آن درياى جود
و نيز در زيارت جامعه كبيره آمده است :
بابى انتم و امى و نفسى بموالاتكم علمنا الله معالم ديننا و اصلح ما كان فسد من دنيانا و بموالاتكم تمت الكلمته و عظمت النعمته و اتلفت الفرقه و بموالاتكم تقبل الطاعته المفترضته و لكم الموده الواجبته و الدرجات الرفيعته و المقام المحمود عندالله عزوجل و الجاه العظيم و الشان الكبير و الشفاعته المقبولته : پدر و مادر جانم فداى شما كه بلحاظ ولايت شما خدا معالم دين و معارف ربانيه را بحد كمال نهائى رسانيد و حقايق الهيه دينيه را بما تعليم داد و هر آنچه از امور دنيوى ما فاسد بود اصلاح نمود و بواسطه موالات شما كلمه تامه توحيد و معارف الهيه به اعلى مرتبه رسيد و نعمت عظماى دين حق بخلق عطا گرديد و تفرقه در امت مبدل بالفت و اتحاد گشت و بواسطه ولايت شما طاعت فريضه خلق مورد قبول خدا واقع مى گردد خداوند محبت و دوستى شما را بر بندگان خود واجب نمود خداوند بشما درجات رفيعه و مقامات و منزلت عاليه داد و مقام محمود نزد خداى عزوجل مخصو(ص )شماست و شما را نزد خدا جاه و عزت بزرگ و عظيم و شان و مرتبه بزرگ مى باشد و مقام شفاعت مقبوله را عندالله داريد (چه شما داراى مقام ولايت كليه مطلقه هستيد و در مقام قرب بخلق و تحقق اقرب الى الله مى باشيد) و در فراز آخر از اين زيارت آمده است :
(اللهم انى لو وجدت شفعاء اقرب اليك من محمد و اهل بيته الاخيار الائمته الابرار لجعلتهم شفعائى فبحقهم الذى اوجبت لهم عليك اسئلك ان تدخلنى فى جملته العارفين بهم و بحقهم و فى زمره المرحومين بشفاعتهم انك ارحم الراحمين و صلى الله على محمد و آله الطاهرين و سلم تسليما كثيرا و حسبنا الله و نعم الوكيل ): از كتاب مفاتيح الجنان قمى :
الها پروردگارا من اگر شفيعانى از حيث قرب و منزلت بتو نزديكتر از حضرت ختمى مرتبت محمد (ص ) و آل اطهارش كه همه اخيار و ابرار و مقربان دربار تو هستند در صفحه جهان هستى و نظام حق پرستى مى يافتم هر آينه آنها را بدرگاه تو شفيع خود قرار مى دادم ولى دانستم كه هيچ كس مقربتر و محبوبتر و شريفتر از ايشان در ملك وجود از غيب و شهود در نزد تو نيست :
لذا تو را قسم مى دهم بحق آنه كه آنرا تو بر خود لازم گردانيدى و از تو درخواست مى كنم كه مرا داخل در جمله عارفين بمقام نورانيت آنان و شناسا بحق ايشان نموده و در زمره رحمت شدگان به شفاعت آنها قرار دهى كه توئى ارحم الراحمين و صلوات و درود و تحيت بى نهايت بر ايشان باد ازلا و ابدا و سرمدا و حسبنا الله و نعم الوكيل :

next page

fehrest page

back page