عناصراصلى برنامه ريزى قيام و ظهور
بر همين اساس بايد براى تحقيق آن يك برنامه ريزى حساب شده و جامع در سطح
كل جهان صورت گيرد.
با توجه به اهميت فوق العاده آن بايد در اين برنامه ريزى ، امور بسيار به طور عملى
و جدى و حساب شده تعقيب شود كه ما در اينجا امور نهگانه زير را كه پايه هاى اصلى
اين برنامه ريزى است و بايد به همت مسلمانان تحقق يابد تا زمينه ساز ظهور خاطرنشان
مى كنيم :
1- هدفدارى :
يكى از عوامل پيروزى ، داشتن هدف است به ويژه هدفى عالى و تاءمين كننده تمام ابعاد
سعادت بشر در مورد مصلح آينده حضرت مهدى (عج ) تمام پيامبران و امامان و كتب آسمانى
و اديان حقيقى ، خبر از ظهور او را در آخرالزمان داده اند، و اين عقيده در اسلام جزء بافت و
اركان اسلام است ، بر همين اساس ، هدف مشخص و غير مبهم است ، و بروز نهضتها و قيامها
براى رسيدن به اين هدف ، كوركورانه و مبهم نيست .
امام خمينى قدس سره در يكى از سخنان خود كه در روز نيمه شعبان 1360 شمسى ايراد
نمود فرمود: ((بايد خودمان را مهيا كنيم از براى آمدن آن حضرت ، من نمى دانم اسم رهبر
روى ايشان بگذارم ، بزرگتر از اين است ، نمى دانم بگويم كه شخص
اول است ، براى ان كه دومى در كار نيست ايشان را نمى توانم ما با هيچ تعبيرى تعبير
كنيم ، الا همين كه (مهدى موعود ((عج )) ) هدف دار بودن اين عقيده را مشخص مى كند، و هدف
است كه قيامها را خط و جهت داده و از سرنگونى در مى آورد و به راه صاف و راست رهنمون
مى نمايد، بنابراين بايد در اين برنامه ريزى به اين هدف توجه گردد.
2- توجه به جهانى بودن ظهور:
پايه دوم اين برنامه ريزى اين است كه ظهور و امامت امام زمان عليه السلام مربوط به
كل جهان است ، و پس از ظهور اسلام حقيقى با تمام ابعادش در همه جهان بدست با كفايت آن
حضرت در سطح جهان حاكم و پياده مى شود.
امام صادق عليه السلام فرمود:
(( اذا قام القائم لا يبقى ارض الا نودى فيها شهادة لا اله الا اللّه و ان محمدا
رسول اللّه ؛))
((وقتى كه قائم (عج ) قيام كرد، هيچ نقطه اى از زمين نيست مگر اين كه آواى توحيد و
پذيرش رسالت پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم در آن بلند است .)) (365)
بنابراين در اين برنامه ريزى بايد همه جهان با انواع فرهنگ ها و سنتها و انحرافات و
عقايد گوناگون را در نظر گرفت و طرحى جامع براى براندازى همه فسادها و
انحرافات همه جهان ، كه از آن گاهى تعبير به صدور انقلاب اسلامى مى شود ارائه داد.
با توجه به اين كه جهان همچون حلقه هاى زنجير در شؤ ون مختلف به هم ارتباط دارد و
همين ارتباطات تاءثيرات مثبت و منفى نسبت به همديگر دارند، اگر ما نقطه اى را از
انحراف بيرون آورديم كافى نيست چرا كه خواه ناخواه تاءثيرات اطراف اين نقطه ، مانع
وصول به هدف در آن نقطه خواهد شد.
3- جهش و انقلاب :
همان گونه كه از نام انقلاب جهانى حضرت مهدى (عج ) پيدا است بايد براى
وصول به اين انقلاب به صورت انقلابى كار كرد، با ميانه روى و محافظه كارى و
خط ليبرالى نمى توان به اين هدف بزرگ رسيد، چرا كه پر واضح است براى
برنامه ريزى يك چنين انقلاب عظيمى كه موانع بسيارى سر راه دارد، بايد جهاد كرد،
جهادى پى گير و بزرگ ، و تبديل انحرافات عقلى و عملى و اخلاقى به
اعتدال و صراط مستقيم ، كه يك تحول بى نظير و عظيمى است چنين تحولى با ميانه روى
و محافظه كارى ، به دست نمى آيد.
بنابراين بايد حركتهاى اين نهضت ، اسلامى و مكتبى باشد، و از حركتهاى غيرمكتبى چنين
تحولى ميسر نيست .
چنانكه در روش انبياء و پيامبران الهى عليهم السلام از جمله پيامبر اسلام صلى اللّه
عليه و آله و سلم به خوبى اين انقلاب و جهش را در سطح محدود خودشان مى بينيم ،
البته چنانكه خواهيم گفت اين مطلب به اين معنا نيست كه ما در اين كار عجله كنيم و سطحى
به پيش رويم .
قابل توجه اينكه طبق بعضى از روايات ، آن حضرت در روز عاشورا قيام مى كند.
(366)
و به فرموده امام صادق عليه السلام در شب بيست و سوم ماه رمضان بنام آن حضرت ندا
شود و روز عاشورا قيام كند. (367)
دقت در اين نكته كه در روايات اسلامى وارد شده در شب تولد امام زمان عليه السلام
زيارت امام حسين عليه السلام را بخوايند، با توجه به محتواى اين زيارت و ارتباط اين
دو، نتيجه مى گيريم ، كه مساءله راحت طلبى در كار نيست بلكه مساءله قيام و انقلاب و
شهادت طلبى و جهاد تا سر حد شهادت و نفرت شديد از دشمن است و بايد با چنين
روشى خود را به امام زمان عليه السلام نزديك كنيم ، در اينجا
نقل اين روايت بجا است ، امام صادق عليه السلام در ضمن حديثى فرمود:
(( اذا قام قائمنا سقطت التقية و جرد السيف و لم ياءخذ من الناس و لم يعطهم الا بالسيف
؛))
((وقتى كه قائم (عج ) ما قيام كند تقيه برداشته شود و شمشير كشيده گردد و با مردم
(متمرد) در داد و ستد جز شمشير (حكومت ) در ميان نباشد.)) (368)
4- پيشرفت عميق و استوار:
در برنامه ريزى لازم است ، توجه كامل شود كه در تمام ابعاد به طور صحيح و عميق و
استوار به پيش رفت و واحدهاى اين بناى عظيم را از اساس و شالوده درست و محكم و
خلل ناپذير ساخت و به همين ترتيب رگه هاى ديگر اين بنا با استوارى به پيش رود و
گرنه كوچكترين طوفانى آن بنا را ويران خواهد كرد، بنابراين نبايد در اين كار عظيم ،
عجله كرد و به عبارت ديگر بايد هر چه مى توانيم بر كيفيت كار توجه كنيم ، نه كميت
بدون كيفيت .
در اينجا بد نيست به يك فراز تاريخى عجيب ((كه مى توان از آن درس نيكى گرفت
گر چه از بيگانگان است )) اشاره كنيم .
در جنگ جهانى دوم وقتى قواى متحدين (آلمان ، ايتاليا، ژاپن ) فرانسه را كه جزء قواى
متفقين (انگليس ، آمريكا، شوروى ) بود شكست دادند، و در جولاى
سال 1940 ميلادى انگلستان در ميدان نبرد جهانى با دشمن پيروزمند، تنها ماند، در
پاريس كنفرانس سرى بين سه نفر از سران جنگ جهانى يعنى
چرچيل (رهبر انگلستان )، هيتلر (رهبر آلمان ) و موسولينى (رهبر ايتاليا) در قصر
((فونتن بلوى )) به وجود آمد. در اين كنفرانس هيتلر به
چرچيل گفت : حال كه سرنوشت جنگ معلوم است و بزرگترين نيروى اروپا و متفق انگليس
يعنى فرانسه شكست خورده است ، براى جلوگيرى از كشتار بيشتر، بهتر است انگلستان
قرارداد شكست و تسليم را امضاء كند تا جنگ متوقف شود و صلح به جهان بازگردد.
چرچيل در جواب گفت : بسيار متاءسفم كه من نمى توانم چنين قراردادى را امضاء كنم ، زيرا
هنوز انگلستان شكست نخورده است و شما را فاتح نمى شناسم .
هيتلر و موسولينى از اين گفتار چرچيل عصبانى مى شوند، به تندى با او برخورد مى
كنند، چرچيل با خون سردى مى گويد: عصبانى نشويد، انگليس به شرطبندى ، خيلى
اعتقاد دارد، آيا حاضريد براى حل قضيه با هم شرط ببنديم ؟ در اين شرط هر كه برنده
شد بايد بپذيرد كه فتح با او است .
سران فاشيست (هيتلر و موسولينى ) با خوشروئى اين پيشنهاد را
قبول كردند، در آن لحظه هر سه نفر در جلو استخر بزرگ كاخ نشسته بودند.
چرچيل گفت : آن ماهى بزرگ را در استخر مى بينيد هر كس آن ماهى را تصاحب كند برنده
جنگ است ، هيتلر فورا پارابلوم خود را از كمر كشيد به اين سو و آن سوى استخر پريد و
شروع به تيراندازى هاى پياپى به ماهى كرد ولى سرانجام بى نتيجه و خسته و
درمانده بر صندلى خود نشست ، و به موسولينى گفت حالا نوبت تو است .
موسولينى لخت شد و به استخر پريد، ساعتى تلاش و تقلا كرد، او نيز بى نتيجه و
درمانده بيرون آمد و بر صندلى خود نشست .
همين كه نوبت به چرچيل رسيد، صندلى راحت خود را كنار استخر گذاشت ليوانى به دست
گرفت ، در حالى كه با تبسم سيگار برگ خود را دود مى كرد شروع به خالى كردن آن
استخر نمود.
رهبر آلمان و ايتاليا كه مى خواستند ببينيد نخست وزير سالخورده و چاق و سنگين
انگلستان در برابر آنان چه تاكتيكى جهت صيد ماهى پيش خواهد گرفت ، وقتى او را در
چنين وضعى ديدند با تعجب پرسيدند: چه مى كنى ؟
چرچيل گفت : من عجله براى شكست ندارم با حوصله ، اين روش مطمئن خود را ادامه مى دهم ،
سرانجام پس از تمام شدن آب استخر، بى آنكه صدمه اى به ماهى بخورد صيد از من
خواهد بود. (369)
اين واقعه عجيب گر چه از بيگانگان است ولى مى توان از آن اين درس را آموخت كه :
براى وصول به هدف آن هم هدف بزرگ نبايد عجله كرد و سطحى به پيش رفت ، بلكه
بايد با برنامه ريزى عميق و اطمينان بخش هر چند دراز مدت و در عين
حال با كمترين ضايعات كار را ادامه داد، و اين كار نياز به طرح هاى بسيار استوار و
محكم خواهد داشت . البته تحقق چنين امر مهمى نياز به
طول زمان دارد، از اين رو خداوند متعال به حضرت مهدى عليه السلام
طول عمر عنايت فرموده است (دقت كنيد) تا آمادگى در مردم جهان پيدا شود. (370)
5- اخلاص :
براى پيشروى و دست يازى به مقدمات ظهور، هيچ عاملى در كاربرد امور، و پيمودن پله ها
و پشت سرگذاشتن موانع مانند ((اخلاص )) در كار نيست ، اخلاص ، در كارها روح و نشاط
مى بخشد، و به طور اتوماتيك بدون دردسر، چرخهاى عظيم موتورهاى انقلاب را به
حركت در مى آورد، اخلاص انسان را به آخرين درجه آمادگى و اراده قاطع و طبيعى بودن
بدون منت كه همان انتظار ظهور است سوق مى دهد، خداوند
متعال پشتيبان افراد مخلص است ، شيطان و هوسهاى نفسانى كه ضررها و ضربات
سختى بر رشد انسانها وارد مى آورند از افراد مخلص دورند. (371)
آزاد انديشى واقعى در سايه اخلاص به دست مى آيد،
توكل به خدا و اعتماد به نفس ، و عزت و شرافت كه هر يك عاملى براى دستيابى به
مقدمات ظهور حضرت بقية اللّه (عج ) است در پرتو اخلاص ، جان مى گيرند و تحقق مى
يابند. در روايتى از امام باقر عليه السلام مى خوانيم :
((هر بنده اى چهل روز در راه خدا مخلصانه قدم برداشت خداوند درد و درمان را به او نشان
مى دهد و ريشه هاى حكمت و دانش را در دلش استوار مى سازد.)) (372)
امام صادق عليه السلام در سخنى فرمود:
(( اذا كان مخلصا لله اخاف اللّه منه كل شيئى حتى هوام الاءرض و سباعها و طير
السماء؛))
((هر گاه مؤ منى كارها را تنها براى خدا انجام دهد، خدا همه چيز حتى جنبدگان و درندگان
زمين و پرندگان آسمان را از او مى ترساند.)) (373)
بنابراين در اين برنامه ريزى بايد اخلاص در كارها سرلوحه برنامه ها قرار گيرد.
6- تخصص و تعهد:
تخصص و تعهد و به عبارت ديگر علم و ايمان ، و توسعه دادن به اين دو در همه ابعاد
زندگى ، بهترين زمينه ساز براى فراهم شدن ظهور امام زمان عليه السلام است ، و اين
دو همچون دو بال پرنده اند كه آن پرنده با آن دو
بال به پرواز در مى آيد، اگر هيچيك از اين دو نباشد، پروازى نيست و اگر يكى باشد
و ديگرى نباشد باز نتيجه بخش نيست چرا كه با يك
بال نمى توان پرواز كرد.
تخصص بدون تعهد، مثالش در اين شعر مثنوى مولوى آمده :
به كه آيد علم ، ناكس را بدست
|
تعهد بدن تخصص نيز در بسيارى اوقات به جاى پيشرفت بر مشكلات كار مى افزايد
و احيانا خسارت ناپذيرى بر انسان وارد مى سازد و مثالش همچون ماشينى است كه بدون
چراغ در بيابان هولناك و پر فراز و نشيبى حركت مى كند كه جز سقوط و سرگردانى
نتيجه اى ندارد.
پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود:
(( من عمل على غير علم كان ، ما يفسد اكثر مما يصلحه ؛))
((كسى كه بدون علم و دانش كارى انجام مى دهد، ضرر و زيان آن بيش از نفع آن است .))
(374)
از سخنان اميرمؤ منان على عليه السلام است كه فرمود:
((كمر مرا دو گروه شكستند:
1 دانشمندان منحرف
2 مردم نادان )) (375)
قرآن مجيد در يك آيه ، پيشروى و پيمودن درجات عالى و پيروزى را در سايه تخصص و
تعهد (علم و ايمان ) هر دو دانسته و مى فرمايد:
(( يرفع اللّه الذين آمنوا منكم و الذين اوتوا العلم درجات ؛))
((خداوند از شما، آنان را كه ايمان آوردند و تحصيل علم و دانش كردند، چندين درجه بر
ديگران برترى مى بخشد.)) (376)
با توجه به اينكه علم و شناخت ، انسان را به
عوامل رشد و ترقى و دستورات حياتبخش و سازنده مكتب حركت آفرين و غنى اسلام آگاه مى
سازد، و تعهد و ايمان ، آن عوامل را اجراء مى نمايد.
7- مانع شناسى :
اكثرا حركت فراهم مى شود، ولى موانع سر راه ، چرخهاى آن
عوامل را از حركت باز مى دارد، بايد موانع را بشناسيم تا آنرا از سر راه برداريم ، مثلا
انحطاط مذهبى و اخلاقى ، عدم استفاده از علوم گوناگون و عفلت از وضع زمان ، اختلاف و
تفرق ، كارهاى اساسى و اصلى را فداى امور جزئى و فرعى كردن ، مقدم داشتن منافع
شخصى بر منافع عمومى و... از موانع سر راه است ، حتما به اين جهت نيز بايد در
برنامه ريزى توجه گردد، همه پيامبران و اولياء خدا عليه السلام آرزو داشتند كه به
هدف برسند ولى موانع سر راه مانع وصول آنها به هدف عاليشان شد، شايد يك
فلسفه اينكه خداوند عمر حضرت مهدى (عج ) را طولانى كرده اين باشد كه در اين مدت
موانع شناخته گردند و از سر راه برداشته شوند.
بر همين اساس است كه امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
(( العامل على غير بصيرة كالسائر على غير طريق و لا تزيد سرعة الا بعدا؛))
((عمل و حركت بدون بصيرت و شناخت مانند حركت در غير راه اصلى است و سرعت در اين راه
جز دورى بيشتر از هدف ، نتيجه ديگرى ندارد.)) (377)
8- هشيارى و هوشمندى :
يك فرد با ايمان بايد ((كيس )) و هوشيار باشد و به جاى دو چشم با چهار چشم اطراف
خود را ببيند و كاملا مراقب باشد، كه از ناحيه دشمن غافلگير نگردد، و به طور خلاصه
مؤ من در اين دنيا بايد خود را همواره در جبهه مقدم جنگ با دشمن ببيند و مواظب باشد كه
اگر دشمن از در رفت ، از پنچره وارد نشود، اگر در جبهه نظامى شكست خورد در جبهه
اقتصادى پيروز نشود و...
به عنوان مثال ؛ حكومت عثمانى يك حكومت مقتدر اسلامى بود، هيچ قدرتى را ياراى مقابله با
آن نبود ولى بر اثر عدم هشيارى و به خاطر غفلت و غوطه ور شدن در امور گذرا و مادى ،
آنچنان غافلگير شد كه با يك پيش آمد يعنى جنگ جهانى دوم از هم پاشيد و به چندين
قسمت تجزيه شد و در نتيجه در مارس 1925 ميلادى اسلام به معنى يك قدرت آشكار
سياسى و اجتماعى و كانون مشتعل از انديشه ها و احساسهاى نو و نيرومند زائيده از صحنه
حوادث جهان رخت بر بست و از ميدانهاى گرم كار و پيكار به گوشه سرد و آرام خزيد و
رفته رفته راه سقوط و تفرق را پيش گرفته ، نه تنها در جبهه نظامى و سياسى
شكست خورد بلكه اسلام جوشان و خروشان و حركتزا و جنبش آفرين در ميانشان به اسلام
فرسوده و بى روح در آمد، دشمنان از فرصت استفاده كرده و به پيش تاختند. (378)
در اين راه بايد از عوامل بازدارنده و غافل كننده مانند سنت گرائى و گذشته نگرى غلط،
شخصيت گرائى ، پيشداورى و گم بودن ، عجب و خودبينى كه پيروى از هوس هاى
نفسانى ، تكيه بر حدس و گمان ، وابستگى ها و...، به شدت پرهيز كرد.
اين مطلب مهم را رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم در يك عبارت كوتاهى فرموده
است :
(( و لو لا كثير كلامكم و تمريج فى قلوبكم لراءيتم و ارى و سمعتم ما اسمع ؛))
((اگر زياده روى در سخن شما (شعار تو خالى )، هرزه چرانى در
دل شما (پر كردن ذهن از امور واهى ) نبود هر چه من مى بينم شما هم مى ديديد و هر چه من
مى شنوم شما هم مى شنيديد.)) (379)
9- دورنمايى از امكانات عظيم دنياى اسلامى و نتيجه بحث :
در اينجا با توجه به مطالب ياد شده درباره امكانات مسلمانان فعلى دنيا به طور
فشرده ، سخنى به ميان مى آوريم كه اگر به راستى اين امكانات براى يك برنامه
ريزى جامع و حساب شده در جهت اجراى اسلام كه زمينه سازى ظهور حضرت مهدى (عج )
است به كار گرفته مى شد چقدر مثمر ثمر و نتيجه بخش بود!
امكانات مسلمانان را از چند جهت مى توان بررسى كرد:
الف : از جهت نيروى انسانى و اتحاد:
امروز حدود يك ميليارد نفر مسلمانان در دنيا زندگى مى كنند و يك چهارم جمعيت كرده زمين را
تشكيل مى دهند و حدود 47 كشور مستقل دراند، و در بسيار از كشورها هم داراى نيروى عظيم
مى باشند، مثلا هندوستان يك كشور اسلامى نيست ولى داراى يكصد و پنجاه ميليون مسلمان
است و در شورويى (سايق ) شصت تا هفتاد ميليون مسلمان وجود داشت و در ساير كشورها
نيز تعدادشان بسيار زياد است . اگر اينها متحد شوند، هيچ قدرتى در دنيا بدون جلب
رضاى اينها نمى تواند حاكم باشد، با توجه به اينكه اگر نفوس يك ميليارد مسلمان
بوسيله عقيده به اسلام ، مرتبط گردد چه قدرت عظيمى به وجود خواهد آمد!
و با توجه به اينكه در دنياى امروز قدرتهايى كه وجود دارد، يكى از آن قدرتهاى
ماركسيسم است كه در كشورهاى ماركسيستى هستند، كه با فروپاشى آن در شوروى ، از هم
پاشيدند، و آنها كه باقى مانده اند، اگر تحت اين عنوان با هم متحد شوند، چه مى
توانند بكنند، با اينكه بين آنها نيز تفرقه شديد است ، كمونيستهاى چين و كمونيستهاى
شوروى سابق را تكفير مى كنند و به عكس ...
يكى از قدرتهاى ، قدرت مسيحيت است ، مى گويند در دنيا بيش از يك ميليارد مسيحى وجود
دارد، اما مسيحى ها هم با هم اختلاف شديد دارند، نيروى عظيم پروتستان ، اصلا
كاتوليكها را قبول ندارند، به علاوه مكتبشان يك مكتب زاينده و حركت بخش نيست ، يهوديها
در دنيا حدود ده ميليون يا پانزده ميليون نفر مى باشند كه از تفرقه شديدى
برخوردارند.
بودائيها زياد هستند، ولى يك تيپ خاصى مى باشند و داعيه اجتماعى و سياسى ندارند،
سيكها نيز چيزى نيستند، تنها قدرت عظيمى كه تحت پوشش آئين حركت آفرين اسلام بى
بديل و رقيب مى ماند، مسلمانان هستند، اگر اينها يك جريان خوب اجتماعى براى خود درست
كنند، از ساخت حساسترين اسلحه هاى اتمى و سفينه هاى فضانوردى تا ساخت سوزن
سنجاق براى خوشان امكان متخصص داشتن و تكنيك در سطح عالى وجود دارد...
بسيارى از همين مغزهاى اسلامى ، مراكز صنعتى اروپا و آمريكا را مى گردانند، به آنجا
رفته اند و مانده اند و فسيل شده اند.
و در مجامع بين المللى ، مسلمانان 45 46 راءى
مستقل دارند، كه اگر هر نفرشان بتوانند يك راءى از كشورهاى ديگر را به دست آورند
داراى 90 راءى خواهند شد هيچ بلوكى در دنيا نيست كه آن همه راءى داشته باشد.
قدرتهاى غير اسلامى ، به عنوان يك قدرت نيرومند وجه مشتركى ندارند كه آنها را به
هم پيوند دهد، ولى اسلام با عنوان ((حبل اللّه )) (رابط دينى خدا) همه را به هم پيوند
مى دهد، و از قطرات باران سيل بنيان كن جارى مى سازد.
ب : امكانات جغرافيائى دنياى اسلام :
اسلام داراى امكانات جغرافيايى عظيمى است كه با هيچ قدرتى در دنيا
قابل مقايسه نمى باشد، خليج فارس و تنگه هرمز، دو طرفش در دست مسلمانان است ، دو
طرف كانال سوئز، در دست مسلمانان است ، يك طرف
جبل الطارق در دست مسلمانان است ، عبور از اقيانوس هند بدون جلب رضايت مسلمانان ممكن
نيست ، اقيانوسيه در دست مسلمانان است ، و در جنوب آفريقا مهمترين خط كشتيرانى دنيا
وجود دارد، اگر مسلمانان مايل نباشند، عبور در آن ممكن نيست ، يك طرف دريا استراتژيكى
مديترانه در دست مسلمانان است ، تنگه دارانل و بسفور هم در دست مسلمانان است و...
ج : امكانات اقتصادى دنياى اسلام :
وضع اقتصادى مسلمانان در حدى است كه تنها در اوپك
حداقل 40سوخت دنيا از ناحيه مسلمانان تاءمين مى شود، و اگر اين امر نباشد دنيا خاموش
مى گردد، قاره آفريقا (كه 70 آن مسلمانان هستند) انبار باروت اروپاست ، اگر اين انبار
را ببندند اروپا خفه مى شود و نمى تواند ادامه زندگى دهد.
مثلا ژاپن يكپارچه به دنياى اسلام وابسته است و اگر دو ماه رابطه اش را با دنياى
اسلام قطع كند به يك جزيره سرد و خاموش
تبديل مى شود. (380)
كوتاه سخن اينكه : دنياى اسلام بدون نياز اقتصادى به دنياهاى ديگر مى تواند ادامه
زندگى دهد اما دنياهاى ديگر بدون نياز به دنياى اسلام نمى توانند ادامه زندگى دهند.
ما با سران حكومتهاى اسلامى كه خود را فروخته اند حرفى نداريم ، با ملتهاى مسلمان
حرف مى زنيم ، اگر براستى آنها با نهضت خود و با
تشكيل كنفرانسهاى جدى و عميق آن همه امكانان را براى تحقق آرمان اسلامى بكار گيرند و
با تشكيل كنفرانسهاى جدى و عميق و برنامه ريزيهاى دقيق در جهت حكومت جهانى تحت
رهبرى يك مصلح عادل و عالم حركت كنند، آن وقت است كه دنيا آماده ظهور حضرت مهدى (عج )
خواهد شد و همه آن چيزهايى كه ناممكن تصور مى كرديم ، ممكن مى شود و تحقق مى يابد.
به اميد يك چنين تحول عظيم و به كارگيرى امكانات دنياى اسلام تحت فرماندهى عظيم و
وسيع اسلام .
نشانه هاى عالى انتظار
دوازده نشانه
بعضى از علماى بزرگ براى درجه عالى انتظار با استفاده از روايات ، دوازده نشانه
ذكر كرده و نشانه دوازدهم را چنين شرح مى دهند.
از علامات انتظار مهيا بودن براى ورود محبوب است و مهيا بودن به چند چيز است .
1- عزم حقيقى بر يارى و متابعت آن حضرت
2- متصف شدن به صفات نيك اخلاقى و دورى از هر گونه آلودگى اخلاقى
آئينه شو جمال پرى طلعتان طلب
|
جاروب كن تو خانه و پس ميهمان طلب
|
3- مواظبت در اطاعات و انجام واجبات و مستحبات و ترك محرمات و مكروهات
4- تهيه سلاح
5- مرابطه و مرزدارى
6- مواظبت در خواندن عهدنامه بزرگ و كوچك (كه در كتاب زادالمعاد مذكور است ) (381)
ظلم نكردن و اعانت به ظلم نكردن و هشيارى و توجه و شناخت افراد نيرنگ باز و توطئه
نيز از جمله امورى است كه بايد به آن توجه داشت .
رعايت حقوق برادران
از مهمترين امور در زندگى محبان و منتظران قائم (عج ) رعايت حقوق برادران و مسلمانان
است .
در اين باره بهتر است پاى سخن پر مغز و دلنشين حضرت امام صادق عليه السلام و امام
باقر بنشينيم .
امام باقر عليه السلام به جابر جعفى رحمة اللّه فرمود:
((اى جابر آيا كسى كه ادعاى تشيع مى كند، براى او اين
قول كه دوست اهل بيت عليهم السلام هستم كافى است ؟
سوگند به خدا شيعه ما نيست مگر كسى كه پرهيزكار بوده و اطاعت از خداوند كند، شيعيان
ما را به اين صفات بشناسيد: تواضع ، خشوع امانت دارى ، بسيار در ياد خدا بودن
،اهل نماز و روزه بودن ، احترام به پدر و مادر كردن ، مهربانى كردن به همسايگان مستمند
و بدهكار و يتيمان ، راستگو بودن ، آنها تلاوت قرآن مى كنند، و زبانشان را
كنترل مى نمايند، و براى خودشان در همه چيز امين هستند...))
(( اى جابر! ((ما نتال و لا يتنا الا بالعمل و الورع ؛))
به ولايت و دوستى ما جز از راه عمل و پرهيزكرى نمى توانى برسى .)) (382)
امام باقر عليه السلام روزى به يكى از يارانش به نام سعيد بن حسن رحمة اللّه فرمود:
((آيا در ميان شما اين روش هست كه كسى از شما به حضور برادر دينى اش برود دست
در جيب او كند و به اندازه احتياج خود از آن ، پول بردارد و صاحب
پول از آن جلوگيرى نكند؟
سعيد عرض كرد: نه چنين كسى را سراغ ندارم .
امام باقر عليه السلام فرمود: بنابراين اخوت و برادرى در كار نيست .
سعيد عرض كرد: آيا در اين صورت ما در هلاكت هستيم ؟
امام عليه السلام فرمود: عقل اين مردم هنوز تكميل نشده است . (383)
(يعنى تكليف به حساب اختلاف درجات عقل ، مختلف مى شود.)
امام صادق عليه السلام در ضمن گفتار مى فرمايد:
(( ما اقل و اللّه من يتبع جعفرا منكم ، انما اصحابى من اشتد ورعه و
عمل لخالقه و رجا ثوابه فهؤ لاء اصحابى ؛))
((سوگند به خدا چقدر پيروان جعفر از شما كم شده اند، بدانيد كه ياران من كسانى هستند
كه در پاكى و پرهيزكارى محكم باشند، و كارهايشان را براى خدا انجام دهند و اميد به
پاداش خدا داشته باشند، اينها اصحاب و ياران من هستند.)) (384)
در مورد حقوق برادران دينى به حديث جالب و جامع
ذيل كه امام صادق عليه السلام براى يكى از يارانش (معلى بن خنيس ) در موارد هفتگانه
زير شرح داده اند توجه كنيد:
معلى بن خنيس رحمة اللّه مى گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم حق مسلمان
چيست ؟
فرمود:
((هفت حق واجب است كه اگر يكى از آنها را تباه كند از ولايت و اطاعت خداوند خارج شده و
خداوند از او بهره (طاعت و بندگى ) ندارد.
عرض كردم آنها چيسيت ؟
فرمود: من بر تو نگرانم ، مى ترسم آنها را تباه سازى و بدانى و
عمل نكنى .
عرض كردم : (( لا قوة الا باللّه )) (نيرويى جز از خدا نيست ) فرمود: آشانترين آنها
اين است كه :
1- آنچه را براى بردار مسلمانت دوست بدارى كه خود دوست مى دارى ، و نپسندى براى او
آنچه را كه براى خود نمى پسندى .
2- از خشمگين كردن برادر مسلمانت (يا از خشم ) دورى كنى ، و آنچه را كه مورد رضايتش
است انجام دهى و او امرش را اطاعت كنى .
3- با جان و مال و زبان و دوست و پاى خود او را يارى كنى .
4-چشم و راهنما و آئينه او باشى .
5- تو سير نباشى و او گرسنه ، تو سيراب نباشى و او تشنه و تو پوشيده نباشى و
او برهنه .
6- اگر داراى خدمتكار باشى و بردار مسلمانت خدمتكار نداشته باشد، بر تو واجب است كه
خدمتكارت را بفرستى تا لباسهاى او را بويد و غذايش را آماده كند و فرشش را
بگستراند.
7- او را از مسئوليتهاى سوگندهايش رهاسازى ، دعوتش را اجابت كنى ، در بيمارى او را
عيادت نمائى ، بر جنازه اش حاضر شوى ، اگ دانستى كه او حاجتى دارد در اداى حاجب او
شتاب كنى ، تاءخير در رواى حاجت او نكنى كه او اظها آن كند، بلكه زودتر به رفع
نيازش بپردازى ، سپس امام صادق عليه السلام گفتارشان را با اين جملات پايان دادند.
(( فاذا فعلت ذلك و صلت ولايتك بولايته و ولايته بولايتك ؛))
((وقتى كه چنين كردى دوستى او و دوستى او را به دوستى خود پيوند داده اى .)) (385)
در اينجا اين فصل را با حديث عرفانى ذيل پايان مى بريم .
حضرت موسى بن عمران عليه السلام به خدا عرض كرد:
((پروردگارا آيا كسى را مثل من گرامى داشته اى آنجا كه سخن خود را به من شنوانده اى
؟
خداوند فرمود: ((بدانكه براى من بندگانى هست كه در آخرالزمان مى آيند، آنها به من از
نسبت به تو نزديكترند، زيرا من با او با واسطه بودن هفتاد هزار پرده حجاب سخن مى
گويم ولى هر گاه (بنده من در آخرالزمان ) روزه بگيرد، و بر اثر روزه لبهايش سفيد و
رنگش زرد گردد اين هفتاد هزار پرده را هنگام افطار آنها برمى دارم .)) (و اين چنين به
آنها نزديك مى شوم ).)) (386)
روزى كه سر از پرده برون خواهى كرد
|
دانم كه زمانه را زبون خواهى كرد
|
گر زيب و جمال از اين فزون خواهى كرد
|
يا رب چه جگرها است كه خون خواهى كرد
|
نتيجه اينكه علاقمندان و ياران امام مهدى (عج ) بايد كاملا خود را وظيفه شناس و پايبند
به اسلام و متعهد و مسؤ ول بدانند، و همواره مراقب
احوال و كارهاى خود باشند، و از انحرافات دورى جسته و پناه به خداوند ببرند و مو به
مو احكام اسلام را عمل نمايند، تا شايستگى سربازى آن حضرت را پيدا كنند.
مبارزه و جهاد و ياد خدا و رسول
خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم
ياران و منتظران مهدى (عج ) به خصوص بايد به امر به معروف و نهى از منكر و جهاد و
مبارزه با انحرافات و دشمنان و آگاهى از جريانات جهان ، اهميت خاصى بدهند و همواره در
صحنه حضور داشته باشند.
بدانند كه بزرگترين و مهمترين عامل نهضت امام حسين عليه السلام
عامل امر به معروف و نهى از منكر بوده است .
و بدانند كه در بررسى جهاد و جنگهاى پيامبر اسلام صلى اللّه عليه و آله و سلم چنين
به دست مى آيد كه در طول تاريخ بشر هيچكس و هيچ ژنرالى مانند پيامبر اسلام صلى
اللّه عليه و آله و سلم با دشمن نجنگيده است (منظور وسعت و دامنه جنگ نيست بلكه منظور
اشتغال به كار جنگ است ).
در اين بررسى مى بينيم پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم در حدود 5/7
سال كار جنگى (در ده سالى كه در مدينه بود) در اين مدت 64 يا 65 فعاليت جنگى دارد
كه اگر بر روزها تقسيم كنيم هر 45 روز يا 50 روز يك لشكركشى مى كند.
عثمان بن مظعون كه انزوا و عبادت در گوشه و كنار كوهها را اختيار كرده بود، به پيامبر
خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم عرض كرد: دلم مى خواهد بيابان گرد باشم ، و كنار
كوهها به عبادت مشغول شوم ، پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود:
(( لا تفعل فان سياحة امتى الغزوة و الجهاد؛))
((چنين نكن ، سياحت و بيابانگردى امت من جنگ و جهاد است .)) (387)
و پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود:
((كسى كه جنگجوئى را تجهيز كند هر چند به اين اندازه كه نخى در سوراخ سوزن او
كند خداوند گناهان گذشته و آينده او را مى آمرزد.)) (388)
و نيز فرمود: ((نگهبانى يك شب در راه خداوند، بهتر است از عبادت هزار شب ، كه روزش
را انسان روزه بگيرد.)) (389)
علاقمندان و ياوران حضرت مهدى (عج ) هيچگاه نبايد خدا و محمد صلى اللّه عليه و آله و
سلم و آلش عليهم السلام و روش پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم و امامان عليهم
السلام را فراموش كنند، بلكه بايد همواره آنها را در نظر داشته باشند.
در گفتارى پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود:
((هر گروهى كه در مجلسى اجتماع كنند ولى در آن ياد خدا نكنند و درود بر پيامبرش
نفرستند آن مجلس حتما، مايه حسرت ، و زر و وبال (مايه سنگينى برگردن ) آنها خواهد
بود.)) (390)
|