46- نتيجه صلوات فرستادن
صلوات بر محمد و آل محمد (صلى الله عليه وآله ) فعلى از
افعال ما است و علم و عمل هر دو جوهرند كه گوهر انسان را مى سازند و عين حقيقت و ذات
انسان مى شوند. و انسان كامل مبراى از امكان استعدادى است كه در
كمال به فعليت رسيده است هر چند عبد شكور است پس بران كه صلوات عائد ما مى شود
كه از نقض به كمال و از قوه به فعليت مى رويم نه عائد آنكه خود عارى از قوت است
.(48)
47- همچون الاغ محشور مى شود
از پيامبر (صلى الله عليه وآله ) روايت شده است كه : هر كس
افعال نمازش جز آنچه باشد كه امام در نماز انجام مى دهد باشد، با سرى چون الاغ
محشور مى شود. (49)
48- تمثل سيماى محمد (ص )
در مبارك سحر ليله چهارشنبه هفدهم ربيع المولود 1402 هجرى قمرى مطابق بيست و
سوم در ماه 1360 هجرى شمسى شب فرخنده ميلاد خاتم انبياء (صلى الله عليه وآله ) و
وصى او صادق آل محمد عليه الصلوه والسلام كه به ترقيم رساله انه الحق -
به عنوان يادنامه استاد علامه طباطبايى كه شب شصتم از رحلت آن جناب بود -
اشتغال داشتم ، ناگهان مثال مباركش با سيماى نورانى كه از سيماهم فى وجوههم من اثر
السجود حكايت مى نمود، برايم متمثل شد - فتمثل لنا بشرا سويا - و تعقدى نمود كه با
لهجه اى شيرين و دلنشين از طيب طوبت و حسن سيرت و سربرتم بشارتم داد تا چند
لحظه اى در حضور انورش مشرف بودم ، و چون به خود آمدم تعبير رفت كه اين تحفه و
هديه انه الحق مرضى خاطر آن متاءله به حق است و بر اين صحيفه
عمل چند روزه ام به رسم عيدى عيد سعيد ميلاد نبى و وصى مهر
قبول خورده است .(50)
49- نماز نور چشم پيامبر (ص )
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود: ان الله
جعل قره عينى فى الصلوه و حببها الى .
همانا خدا نود چشم مرا در نماز قرار داد و آن را محبوب من نمود.(51)
فصل اول : سيماى پيامبر خاتم حضرت محمد (ص )
بخش سوم : اذكار و ادعيه حضرت رسول
(ص )
50- توصيه به ذكر خداوندى
از سخن بسيار، پرهيز كن !شيخ الطايفه در امالى ، به اسنادش از ابو عمر
نقل مى كند كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود: جز به ذكر خدا، زياده
مگوييد؛ چه سخن بسيار كه در آن ذكر خداوند نباشد، قلب را قساوت بخشد و دورترين
مردم از خداوند، شخصى قسى القلب است .
شيخ اين روايت را اولين حديث كتابى امالى خود قرار داده و در اين كار مقصودى خاص
داشته است .(52)
51- به ياد و ذكر خدا باشيد
پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) فرمود: در باغهاى بهشت بخراميد !.
پرسيدند: باغ هاى بهشت چيست ؟
فرمود: ذكر خدا در صبح و شب . پس به ياد و ذكر خدا باشيد. هر كس كه خواهد
بداند، چه قدر و منزلتى نزد خداى دارد، بنگرد كه قدر و منزلت خداى نزد او چقدر است
؟چون خداوند بنده اش را همان اندازه قدر مى نهد، كه بنده او را.
بدانيد كه بهترين و پاكيزه ترين و والاترين اعمالتان نزد خداوند، و بهتر از هر چيزى
كه خورشيد براى آن تابيده است ، ذكر و ياد خداوند سبحان است . خداى تعالى فرموده
است ، من همنشين كسى هستم كه به ذكر و ياد من باشد، و چه منزلت و ارزشى بالاتر
از همنشينى با خداى سبحان است ؟!(53)
52- خوشا به حال قائل لا اله الا الله
ثقه الاسلام كلينى در كتاب دعاى اصول كافى از امام صادق (عليه السلام )
نقل مى نمايد كه جبرييل به رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) گفت : خوشا به
حال كسى از امت تو كه بگويد: لا اله الا الله وحده وحده وحده .
شيخ صدوق نيز اين روايت را در باب ثواب موحدان و عارفان در كتاب توحيد از امام
باقر (عليه السلام ) نقل كرده است .(54)
53- ثواب لا اله الا الله
زيد بن ازقم از پيامبر (صلى الله عليه وآله ) و نيز از امام صادق (عليه السلام ) روايت
مى كند كه فرمود: هر كس لا اله الا الله را با اخلاص بگويد، وارد بهشت شود، و
اخلاص آن است كه لا اله الا الله او را از محرمات خداوند
عزوجل باز دارد.
و ذكر، خروج از ياد و ذكر ما سوى الله ، به واسطه فراموش نمودن غير او كلمه لا
اله الا الله ذكرى است مركب از نفى و اثبات .با نفى ، مواد فاسدى كه از آنها مرض
قلب و قيود روح متولد مى شود، زايل مى گردد و با اثبات الا الله صحت و
سلامتى قلب از رذايل اخلاقى حاصل مى شود.(55)
54- دو عديل و وزان هم
در آداب شب نيمه شعبان ماءثور است كه حضرت خاتم (صلى الله عليه وآله ) در سجده
مى فرمود: سجد لك سوادى و خيالى و آمن بك فؤ ادى آدم و عالم در تكرين وزان
و عديل يكديگرند.(56)
55- ذكر تسبيح سنگريزه
پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) سنگريزه هايى را بر كف دستش گذاشت و همه گفتند:
سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر.(57)
56- عظمت لا اله الا الله
رسول الله (صلى الله عليه وآله ) فرمود كه :
كل حسنه يعملها الرجل توزن يوم القيامه الا شهاده ان لا اله الا الله فانها لا توضع فى
الميزان و وضعت السماوات و الارضون السبع و ما فيهن كان لا اله الا الله ارجح من ذلك
.
به پارسى اين كه : در روز رستاخيز هر كار نيك سنجيده شود جز گواهى دادن به لا
اله الا الله كه آن را در ترازو ننهند؛ چه اگر در ترازو رود، آسمانها و زمين هاى هفتگانه
با وى برابرى نكنند. كنايه از اين كه ثواب اين كلمه را نهايت نبود و به شما
نيايد و هيچ چيز همسنگ او نگردد.(58)
57- آموزش ذكرى سبك
شيخ بهايى (ره )در كتاب نفيسش موسوم به اربعين حديثى از امام باقر (عليه السلام )
نقل كرده كه : شخصى به نام شيبه هذلى نزد پيغمبر (صلى الله عليه وآله ) آمده و گفت
: اى رسول خدا !من پير شده ام و سى من بالا رفته است و مرا توانايى به
عمل نماز و روزه و حج و جهاد كه خود را به آنها عادت داده ام نمانده است ، پس اى
رسول الله !دستور سبك يادم ده تا خداى مرا از آن بهره رساند.
پيغمبر فرمود: گفتارت را دوباره باز گو كن .
شيبه سه باز سخنش را باز گو كرد.
رسول خدا گفت : در گرداگرد تو درخت و كلوخى نيست مگر اين كه از رحمت تو به
گريه افتاد. چون نماز صبح را گزاردى ده باز بگو:
سبحان الله العظيم و بحمده و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظيم .
كه البته خداى عزوجل تو را به گفتن آن از كورى و ديوانگى و بيمارى خوره و
تنگدستى و نادارى و رنج پيرى نگاه مى دارد.
شبيه گفت ، اى رسول خدا !اين از براى دنياى من است ، از براى آخرت چه بايد كرد ؟
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود: بعد از هر نماز مى گويى :
اللهم اهرنى من عندك ، وافض على فضلك ، وانشر على من رحمتك و
انزل على من بركاتك .
شيبه اين كلمات را بگرفت و برفت .
پس رسول الله (صلى الله عليه وآله ) فرمود: اگر بدين دستور
عمل كند و به عمد آن را ترك نگويد، درهاى هشتگانه بهشت به رويش گشوده شود، از هر
كدام كه خواهد داخل بهشت شود.(59)
58- ستايش خداوندى
خطبه حضرت پيامبر (صلى الله عليه وآله ) در حجه الوداع بهترين شاهد بر مدعاى ماست
و آن خطبه اين است :
همه ستايش ها از آن خداست ، ما او را حمد مى كنيم و از وى كمك مى جوييم و به سوى وى
باز مى گرديم و به خدا از شرور نفوس خويش و بدى هاى
اعمال خويش پناه مى بريم ، هر كس را خدا هدايت كند، هيچ كس ، او را نمى تواند گمراه
كند، و هر كس را خدا گمراه كند، هدايتگرى ندارد. (60)
59- نان و آب حاملان عرش
عبدالله سلام به حضور رسول الله (صلى الله عليه وآله ) تشرف
حاصل كرد و از آن جناب سوالاتى بسيار شريف نمود و جواب هاى بسيار بلند و سودمند
شنيد از جمله سؤالاتش اين كه از رسول الله (صلى الله عليه وآله ) درباره عرش
پرسيد، رسول الله در جوابش بياناتى فرمود تا اين كه درباره نان و آب حمله عرش
فرمودند: (61)
طعامكم التسبيح و شرابهم التهليل ؛ طعام آنها تسبيح خداوندى و آشاميدنى شان
تهليل الهى است .(62)
60- اللهم اجعل لى فى قلبى نورا
رسول (صلى الله عليه وآله ) فرمود: اللهم
اجعل لى فى قلبى نورا و فى سمعى نورا و فى بصرى نورا . چون اين نور
حاصل شود، خوشا به حالت . عزيزم !جد و جهد نما تا كاملى را بيابى و او تو را به
راه اندازد و از حضيض نقصان به اوج كمال رساند. اين بيت را هم از اين كم ترين بشنو:
تحفه جان را چو سازى عقر راه قرب دوست
|
دوست را بابى به انواع عطايا و تحف
|
از آبه نور هم غافل مباش كه عددش نور است تا چنانكه خودش نور عين و عين نور است . با
آداب آن نور على نور است .(63)
61- دعاى پيامبر (ص )
هر اسمى از اسماء الله اسم اعظم است ، و اگر برخى از اسماء با برخى ديگر سنجيده
شوند گفته مى شود، اين اسم بزرگ و آن اسم بزرگ تر و اين اسم عظيم و آن اسم
اعظم مى باشد، لذا سيد بشر (صلى الله عليه وآله ) فرمود: اللهم انى اساءلك
بكل اسم سميت به نفسك او انزلته فى كتابك او علمه احد من عبادك او استاءثرت به فى
علم غيبك ؛ يعنى خدايا !به هر نامى كه خود را به آن ناميدى ، و يا آنرا در كتاب
فرو فرستادى ، و يا به بنده اى از بندگانت آموختى و يا آنرا در علم غيب خودت
برگزيدى من از مى خواهم .(64)
62- دعاى شهادت
رسول الله (صلى الله عليه وآله ) نماز صبح بگزارد و بعد از نماز جوانى را در مسجد
ديد كه پينگى مى زد و سرش را فرود مى آورد،
رسول الله (صلى الله عليه وآله ) به او گفت : اى فلان !چگونه صبح كرده اى
؟
گفت : يا رسول الله !صبح كرده ام در حالى كه صاحب يقينم .
رسول الله (صلى الله عليه وآله ) از گفتار وى به شگفت آمد و گفت : هر يقينى را
حقيقتى است ، حقيقت يقين تو چيست ؟
گفت : اى رسول الله !يقينم مرا اندوهگين كرده و شبم را به بيدارى و روزهاى گرمم را
به تشنگى كشانيده است ، تا آن كه گويه من اكنون به عرش پروردگارم نگاه مى كنم
كه براى حساب واداشته شده است و خلايق براى حساب محشورند و من در ميان آنانم و
گويه كه به اهل بهشت مى نگرم كه در بهشت متنعم اند و يكديگر را مى شناسند و بر
اريكه ها تكيه داده اند و گويا كه اهل آتش را مى بينم كه در آنش معذب اند و فرياد بر
مى آورند و گويا كه من اكنون آواز زبانه آنش را مى شنوم كه بر گوش هاى من مى
پيچد.
رسول الله به اصحاب خود فرمود: هذا عبد نور الله قلبه ؛ اين بنده اى است كه
خداوند دل او را به ايمان روشن كرده است .
سپس رسول الله بدو فرمود: الزم ما انت عليه ؛ از اين
حال جدا مشو.
آن جوان گفت ، با رسول الله !براى من از خداوند بخواه كه در خدمت تو شهادت را روزى
من گرداند.
رسول الله بخواست كه طولى نكشيد آن جوان در بعضى از غزوات نبى (صلى الله عليه
وآله ) بعد از نه نفرى كه وى دهمين بود شربت شهادت چشيد.(65)
63- دعاى همه انبياى الهى
شيخ بهائى (ره )در كشكول گويد: پدرم - طاب ثراه - به خط خود نوشت كه از
رسول الله (صلى الله عليه وآله ) روايت است كه : بهترين دعا، دعاى من و دعاى انبياء
قبل از من است .و آن اين است :
لا اله الا الله وحده وحده وحده ، لا شريك له ، له الملك و له الحمد، يحيى و يميت و هو
حى لا يموت بيده الخير و هو على كل شى ء قدير .(66)
64- دعاى معروف در آسمان ها
ابن بابويه - عليه الرحمه - از امام صادق (عليه السلام ) - به سند معتبر روايت كرده
است كه : روزى ابوذر - سلام الله عليه - بر پيغمبر (صلى الله عليه وآله ) گذشت ،
جبرئيل به صورت دحيه كلبى در خدمت آن حضرت به خلوت نشسته و سخنى در ميان داشت
. بگذشت .جبرئيل گفت : يا رسول الله !ابوذر بر ما گذشت و سلام نكرد؛ اگر سلام
مى كرد، ما او را جواب سلام مى گفتيم ، به درستى كه او را دعايى هست كه در ميان
اهل آسمانها معروف است ؛ و چون من عروج كنم ، از وى سؤ
ال كن .
چون جبرئيل برفت ، ابوذر بيامد. حضرت فرمود كه : اى ابوذر !چرا بر ما سلام
نكردى ؟
ابوذر گفت ، چنين يافتم كه دحيه كلبى در حضورت بود و براى امرى او را به خلوت
طلبيده اى ، نخواستم كلام شما را قطع كنم .
حضرت فرمود كه : جبرئيل بود و چنين گفت .
ابوذر بسيار نادم شد. حضرت فرمود كه : چه دعاست كه خدا را به آن مى خوانى كه
جبرئيل خبر داد كه در آسمانها معروف است ؟
گفت : اين دعا را مى خوانم : اللهم انى اسالك الايمان بك و التصديق بنبيك و
العافيه من جميع البلاء و الشكر على العافيه و الغنى عن شرار الناس (67)
65- يا نور السموات و الارض
در دعاى پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) آمده است : فيما نور و يا نور
كل نور...
و در دعاى ديگرى كه جبرئيل به پيامبر آموخته ، آمده است : بسم الله الرحمن الرحيم ،
يا نور السموات و الارض ، يا جمال السموات و الارض .(68)
66- خواندن خدا با اسم اعظم
در باب نوزدهم مصباح الشريعه آمده است كه :
سئل
رسول الله (صلى الله عليه وآله ) عن اسم الله الاعظم
؟فقال : كل اسم من اسماء الله اعظم ، ففرغ قلبك عن
كل ما سواه ، و ادعه باى اسم شئت فليس فى الحقيقه لله اسم دون اسم
بل هو الله الواحد القهار . ترجمه آن به پارسى اين است كه : از
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) از اسم اعظم خدا پرسيدند.
فرمود: هر اسمى از اسماى خداى اعظم است ،
دل خويش را از غير خدا فارغ كن و او را به هر اسمى كه مى خواهى بخوان ؛ زيرا در حقيقت
براى خدا اسمى بدون ديگرى نيست ، بلكه او خداى يگانه قهار است .(69)
67- خواندن خدا با اسماء الهى
از پيامبر (صلى الله عليه وآله ) روايت كرده اند كه : ان لله تسعه و تسعين اسما من
دعا بها استجيب له و من احصاها دخل الجنه ؛
خداى را نود و نه اسم است كه هر كس به آنها وى را بخواند دعايش اجابت مى شود و هر
كس آنها را شمارش كند داخل بهشت مى شود.(70)
68- ذكر قلبى
چه نيكو فرموده است رسول الله (صلى الله عليه وآله ) كه : آيا شما را خبر ندهم
به آنچه كه جهاد و غزوه شما در راه خداست ؟آن ذكر بارى سبحانه است . زيرا قدر
اين نشاءه را نمى داند مگر آن كسى كه خدا را ذكر مى كند به ذكر مطلوب ، چه اينكه حق
تعالى جليس ذاكرش است ، و جليس ، مشهود ذاكر است ، و هرگاه ذاكر حق سبحانه را كه
جليس اوست مشاهده نكند ذاكر نيست .
سعى كن كه ذكر را قلب بگويد كه عمده حضور قلب است و گرنه ذكر با قلب ساهى
پيكر بى روان و كالبد بى جانست .
69- بهترين عبادت
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود: نه من كلمه اى چون لا اله الا الله گفته ام و
نه كسانى كه پيش از من بوده اند. و نيز فرمود: بهترين عبادت ، گفتن لا اله الا
الله است .
70- شكر سايه خاتم (ص )
الهى !مرا در سايه خاتم (صلى الله عليه وآله ) داشتى ، كه تو را يابم و بندگانت را
دريابم ؛ شكر اين موهبت چگونه گذارم . بارالها !ناپاك را به سويت بار نيست و
بابندگانت كار نيست ، دستم را بدار تا در راهت استوار باشم .
بخش چهارم : قرآن و حضرت رسول
(ص )
71- تجلى دو سوره بقره و آل عمران در قيامت
پيغمبر خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود:
سوره بقره و آل عمران را بياموزيد، زيرا روز رستاخيز آنها دو نود تابانند، و همانند
دو قطعه اى ابر سپيد يا دو پرده يا دو صف پرندگان
بال و پر گشاده نگهداشته ، بر بالاى سر آنكه آنها را ياد گرفته است سايه مى
اندازد.(71)
72- ليله القدر حقيقى
مراد از ليله القدر در انا انزلناه فى ليله القدر، انا انزلناه فى ليله
مباركه (72)خود حضرت خاتم (صلى الله عليه وآله ) است كه
منزل فيه و منزل اليه در حقيقت يكى است و منزل فيه ، صدر مشروح آن جناب است .
الم نشرح لك صدرك ، نزل به الروح الامين على قلبك (73)هر چند ظرف زمان
آن به لحاظ نشاءه عنصرى ، يكى از همين ليالى متعارف است . چه اينكه انسان كون جامع
را كه ليله القدر و يوم الله است به لحاظ اين نشاءه مادى متى است كه وجود ظلى عنصرى
او در امتداد ظرف زمان است .
پس منزل فيه در حقيقت و واقع قلب قلب آن حضرت است و بعد از آن به لحاظ ظرف زمان
منزل فيه ليله القدر زمانى است كه منزل فيه ره لحاظى در
منزل فيه است و هر دو وعاى منزل فيه است ، چنانكه هر انسان عنصرى نسبت وعاى علمش
هنگام تلقى معانى با وعاى زمان او چنين است .(74)
73- نزول قرآن در ليله القدر
ليله القدر بنيه انسان كامل است ؛ يعنى قلبى كه عرش رحمان است و وسيع ترين قلبها
است . خداى سبحان فرمود: روح الامين (جبرئيل )قرآن را بر قلب تو فرود آورد. و
فرمود: ما قرآن را در شب مباركى فرو فرستاديم .اين قلب سينه منشرح است ، و
خداى فرمود: آيا ما سينه تو را منشرح نكرديم .
پس ليله قدر، سينه حضرت خاتم ؛ يعنى بنيه خاتم ؛ يعنى بنيه محمدى است و قدر
بزرگى منزلت و جايگاه و شرف آن حضرت صلوات الله و سلامه عليه مى باشد و چنين
سينه اى شايستگى آن را دارد كه در آن نزول قرآن انجام شود و به سوى آن
نزول قرآن صورت گيرد و قابل و حامل حقايق باشد. خداى
جل و علا فرمود: ما سخنى سنگين بر تو القاء مى كنيم .
خلاصه امر آن است كه قرآن كريم در ليله قدر مبارك زمانى ، در ليله قدر مبارك ختمى
كه سينه آقاى ما حضرت محمد رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) است به يكبارگى
نازل شده است ، بخوان و بالا برو.
بدان كه همانگونه كه قلب مثلا بر گوشت صنوبرى
شكل كه در طرف چپ سينه واقع است و نيز بر لطيفه ربانى كه به قلب جسمانى تعلق
دارد اطلاق مى شود، همين سخن در ليله القدر به دو وجه ياد شده مى آيد، نمونه هاى
فراوانى از اين دست تمثل وجود دارد.(75)
74- قرآن در قيامت
رسول الله (صلى الله عليه وآله ) فرمود: قرآن را فرا بگيريد كه قرآن در قيامت
نزد صاحبش ، يعنى كسى كه آن را ياد گرفته و بدان كار بسته ، در چهره جوانى نيكو
روى رنگ برگشته مى آيد، پس بدو مى گويد: من بودم آن كه شبت را بيدار مى داشتم ، و
روزهايت را تشنه مى داشتم ، و آب دهانت را خشك مى داشتم ، و اشكت را روان مى داشتم ، هر
كجا باشى من با تو ام ، هر بازرگانى در پى بازرگانى خود است ، و من امروز براى
تو در پى بازرگانى و سوداگرى ام . مژده درياب كه كرامتى از خداى
عزوجل برايت خواهد بود؛ پس تاجى آوردند و بر سرش نهند، و امان به دست داست او عطا
شود و جاودانى در بهشت ها به دست چپ او. و به دو حله خلعت پوشانده شوند. پس از آن
بدانان گويند: اين پاداش شماست كه به فرزند خود قرآن تعليم داده ايد .(76)
75-انذار پيامبر (ص )
خداوند مى فرمايد: انى فى خلق السموات و الارض و اختلاف
الليل و النهار و الفلك التى تجرى فى البحر تما بنفع الناس و ما
انزل الله من السماء من ماء فاحيا به الارض بعد موتها و بث فيها من
كل دابه و تصريف الرياح و السحاب المسخر بين السماء و الارض لايات لقوم يعقلون
؛ محققا در خلقت آسمانها و زمين و رفت و آمد شب و روز و كشتى ها كه بر روى آب
براى انتقاع خلق در حركتند و بارانى كه خدا از آسمان فرو فرستاد تا به آن آب زمين
را بعد از مردن (و نابود شدن گياه )زنده كرد، سبز و خرم گرداند و در برانگيختن انواع
حيوانات در زمين و در وزيدن بادها به هر طرف و در خلقت ابر مع ميان زمين و آسمان مسخر
است ، در همه اين امور (عالم چون همه با نظم و حكمت است )براى عاقلان ، ادله اى واضح
بر علم و قدرت آفريننده است .(77)
وقتى كه اين آيات نازل شد، مشهور است كه پيامبر فرمود: واى بر كسى كه اين آيات
را ميان فكين خود بجود و در معناى آن تاءمل نكند.(78)
76- كثرت نامهاى خدا
از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) روايت است كه ، خداوند
متعال را چهار هزار نام است ، از هزار نام ، جز او مس خبر ندارد، و هزار ديگر را خدا و
فرشتگان مى دانند، هزار نام را خدا و ملايكه و پيامبران مى دانند، و هزار ديگر را مؤمنان ،
كه سيصد نام از آن در تورات است و سيصد نام در
انجيل و سيصد نام ديگر در زبور، و صد نام در قرآن ؛ كه نود نه نام از آن ظاهر است و
يكى مكتوم ؛ هر كس آنها را بتواند بشمارد وارد بهشت مى شود.(79)
77- فضيلت قل هو الله احد
پيامبر (صلى الله عليه وآله ) بر جنازه سعد بن معاذ نماز خواند و فرمود: نود هزار
فرشته كه در ميان شان جبرييل حاضر بود در نماز او شركت جستند. از
جبرييل پرسيدم : به چه علت استحقاق يافته است كه شما بر او نماز گزاريد ؟
گفت : او سوره قل هو الله را دايم ، چه ايستاده و چه نشسته و چه پياده و چه سواره و
در حال رفتن و آمدن مى خواند.(80)
78- وجه تسميه سوره معرفت
جابر گويد، شخصى نماز گزار، سوره قل هو الله احدرا خواند؛ پيامبر اكرم
(صلى الله عليه وآله ) فرمود: اين بنده اى است كه خدايش را شناخته است . از اين رو
اين سوره ، معرفت ناميده شد.(81)
79- بهترين پناهگاه
روايت شده است كه : پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) بر عثمان بن مظعون وارد شد، و
او را به اين سوره قل هو الله احدو دو سوره بعد از آن تعويذ فرمود، و بدو گفت
: به اين سوره ها پناه جو !كه پناهى بهتر از اين ها نخواهى يافت !(82)
80-اساس بناى آسمان و زمين
از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) روايت شده است : هفت آسمان و هفت زمين بر
قل هو الله احدبنا شده اند .
81- پيرى زودرس پيامبر (ص )
به پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله ) عرض شد: پيرى زودرس اثرش را در شما نمايان
كرده است فرمود: سوره هود و هم مانند آن پيرم كردند.
و در حديث ديگر از انس گويد كه : در پاسخ ابوبكر پس از اين جمله فرمود: سوره
الحلقه و سوره واقعه و سوره النباء و سوره غاشيه .
82- توصيه هاى پيامبر (ص )
پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) نا زنده بود
كمال مراقبت در حفظ و پاسدارى از دستاوردهاى قرآن را داشت و به مسلمين توصيه مى
فرمود: به اين ريسمان محكم الهى چنگ بزنيد و خود را از چاه ضلالت
برهانيد.(83)
83- نزول آيه تطهير در شاءن اله بيت (ع )
آيه كريمه انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس
اهل البيت و يطهركم تطهيرا بر پيامبر (صلى الله عليه وآله ) در خانه ام سلمه ،
نازل شده و سپس پيامبر (صلى الله عليه وآله ) و فاطمه (عليها سلام )و حسن و حسين
(عليه السلام ) و فرا خواند و عبا را بر روى خود و آنان انداخته و فرموده است : هؤ
لاء اهل بيتى ، فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا .
در اين هنگام ام سلمه مى گويد: آيا من نيز با ايشان هستم ، اى
رسول خدا ؟ !
پيامبر (صلى الله عليه وآله ) مى فرمايد: تو بر مكان خودى و به سوى خير.
ابن اثير، از ريد بن ازقم نقل مى كند كه : رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرموده است
: من دو چيز را در ميان شما باقى مى گذارم كه اگر بدانها تمسك جوييد، هيچ گاه
گمراه نشويد، يكى از آن دو، عظيم تر از ديگرى است ؛ كتاب خدا كه ريسمانى است از
آسمان به زمين ؛ و ديگرى ، اهل بيت من است ، و (اين دو )از يكديگر جدا نشوند تا آن كه در
حوض بر من وارد شوند، پس بنگريد كه پس از من با آنها چه مى كنيد !.
و همچنين در همان كتاب است كه البراء گفته است :
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) را ديدم كه حسن بن على را بر شانه خويش نهاده ،
مى گفت : خداوندا ! من او را دوست دارم ؛ تو نيز او را دوست بدار !
و نيز رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود: حسين از من است و من از حسين ام ؛
خداوندا !مسى را كه حسين را دوست بدارد، دوستدار، حسين ، سبطى از اسباط است .
همچنين آمده است ، رسول خدا (صلى الله عليه وآله )، حسن و حسين و محسن را به اسامى
پسران هارون ، يعنى شبر و شبير و مبشر، نامگذارى فرمود.
گويم : اين حديث ، اشاره اى است به فرمايش ديگر
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) كه به امير مؤمنان (عليه السلام ) فرمود: تو
نسبت به من چون هارونى براى موسى .
و شيعيان به تواتر، از رسول خدا (ص )نقل كرده اند: اين پسرم (حسين (ع ) )
امام است و پسر امام ، و او برادر امام و پدر هفت امام است ، كه نهميهن آنها قائم شان است
.(84)
84- شاءن نزول بسم الله الرحمن الرحيم
يك وقت پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود:
هم اكنون سوره اى بر من نازل گرديد و (هنگامى كه شروع به خواند كرد ابتدا
فرمود ): بسم الله الرحمن الرحيم
ابو داود به اسناد صحيح از اين عباس روايت كرده كه ، پيامبر خدا، جدا شدن سوده اس از
سوره ديگر را نمى شناخت - و در روايتى پايان يافتن سوره اى را نمى دانست - تا اينكه
بسم الله الرحمن الرحيم بر او نازل گشت .(85)
85- ضرورت تلاوت بسم الله
پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود:
هرگاه خواستيد (سوره الحمد لله )را بخوانيد بسم الله الرحمن الرحيم را هم
بخوانيد؛ زيرا سوره حمد ام القرآن و سبع المثانى و بسم الله
الرحمن الرحيم يكى از آيات آن مى باشد.(86)
86- آخرين آيه
مرحوم طبرسى در مجمع و ديگر مفسران ، ماخذ و مصادر بسيارى آورده اند
كه وقتى آيه كريمه 280 سوره بقره نازل شد: و اتقوا يوما ترجعون فيه الى
الله ثم توفى كل نفس ما كسبت و هم لا يظلمون (يعنى آخرين آيه اى كه بر پيغمبر
اكرم (صلى الله عليه وآله ) نازل شد ) حضرت
جبرئيل به رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) و جناب
رسول الله (صلى الله عليه وآله ) به مردم فرمود كه : اين آيه را پس از آيه 280
سوره بقره قرار بدهيد.اين مطلب را مجمع و تفاسير ديگر از حضرت عامه و خاصه
نقل كرده اند .
وقتى اين حديث را از مجمع البيان محضر مبارك جناب استاد شعرانى مى خوانديم ، فرمود:
رسول الله (صلى الله عليه وآله ) به فرمان
جبرئيل فرمود كه اين آيه را، آيه 281 سوره بقره قرار بدهيد و
حال آنكه اين آخرين آيه است كه بر پيغمبر (صلى الله عليه وآله )
نازل شد و در اين آيه ، چند روز جناب رسول الله (صلى الله عليه وآله ) حيات
داشتند.
بعضى ها گفته اند: چند روزى ، بعضى ها گفته اند چند ساعت . اختلافى كه دارند فقط
در بيان مدت حيات رسول الله (صلى الله عليه وآله ) است ، بعد از
نزول اين آيه . اين تنزيلى را بر وفق انزالى قرار دادن است . (87)
87- قبول يا رد روايات
شيخ ابو الفتوح رازى در تفسير خود از حضرت
رسول (صلى الله عليه وآله ) نقل مى كند كه : هر گاه روايتى از من به دستتان رسيد،
آن را با كتاب خدا و ادله عقلى خود مقايسه كنيد؛ اگر با آنها موافق بود، آن را بپذيريد و
گرنه آن را به ديوار بزنيد.(88)
88- ماءدبه الله
جناب رسول الله (صلى الله عليه وآله ) فرموده است : ان هذا القرآن ماءدبه الله
فتعلموا ماءدبته ما استطعتم ، و ان اصفر البيوت لبيت اصفر من كتاب الله (89)
ماءدبه به فتح دال و ضم آن اطعام مهمانى است . يعنى قرآن سفره الهى است ، هيچ كس از
كنار اين سفره ، بى بهره بر نمى خيزد.
و نيز ماءدبه به فتح دال ادبستان است ، قرآن براى ادب و تقويم خلق است . ادب
نگاهداشت حد هر چيز است ، قرآن ادب و دستور الهى است ، از اين ماءدبه الله ادب
فرابگيريد و حد انسانى خودتان را حفظ كنيد و نگاه بداريد، و بدين دستور خودتان را
راست و درست باز بياوريد و به فعليت برسانيد،
رسول الله (صلى الله عليه وآله ) فرموده است : ادبى ربى فاحسن باءديبى .
و نيز فرمود: ادبنى ربى بمكارم الاخلاق . حديث
اول را سيوطى در جامع صغير روايت كرده است ، و دوم را ديلمى در باب
چهل و نه ارشاد القلوب .(90)
89- مراد از اولى الامر در قرآن
از جابر بن عبدالله روايت است كه مى گويد: چون اين آيه
نازل شد: يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا
الرسول و اولى الامر منكم ، به پيامبر (صلى الله عليه وآله ) عرض كردم : اى
رسول خدا !براى ما خدا و رسول را شناساندى ؛ ولى اولوالامر كه خداوند اطاعت شان را
قرين اطاعت تو كرده است ، كيانند ؟
پيامبر (صلى الله عليه وآله ) فرمود: اى جابر !آنان جانشينان من و امام مسلمين ، پس از
من مى باشند كه اولشان على بن ابى طالب (عليه السلام ) است و سپس حسن (ع )و سپس
نه نفر از فرزندان حسين (عليه السلام ) . (91)
90- تقرب به حقيقت خاتم (ص )
قرآن كه به صورى كتيبه انسان كامل - اءعنى حقيقت محمديه - است ، به اندازه اى كه از آن
بهره بردارى به حقيقت خاتم (صلى الله عليه وآله ) تقرب يافته اى ، اقرا وارقه -
رسول الله (ص )فرمود: ان هذا القرآن ماءدبه فتعلموا ماءدبه ما استطعتم و ان
اصفر البيوت لجوف اصفر من كتاب الله تعالى پس اى اخوان صفا و خلان وفا
!به ماءدبه اى آييد كه : فيها ما تشتهى الانفس و تلذ الاعين .(92)
91- اهل بيت طهارت
مفسران در تفسير آيه مباهله از عايشه روايت كرده اند:
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) در خالى كه بر دوش مباركش عبايى موئين مشكين قرار
داشت خارج شد، پس حسن (ع )آمد آن حضرت وى را به
داخل كساء كرد، آنگاه فاطمه و سپس على آمد، آن حضرت فرمود: خداوند اراده كرده ،
ناپليدى را از اهل بيت پاك نمايد...(93)
92- معجزات واضح
پوشيده نيست كه اين گونه معجزات قولى را بعد از قرآن و پيغمبر خاتم (صلى الله
عليه وآله ) از هيچ صحابه و تابعين و بعد از آن ، به جز از ائمه اثنى عشر ما (عليه
السلام ) نمى توان بيابى ، و تنها همين معجزات قولى در حقانيت امامت آنان كافى است
.(94)
93- تقدم حافظ قرآن بر ديگران
در جنگ احد، بر اثر بى احتياطى و گوش به فرمان نبردن چند نفر، تعدادى از
سلحشوران اسلام به درجه رفيعه شهادت رسيدند، مدينه ، منطقه كوهستانى است ، مردم در
زمان جنگ خسته و جراحت ديده اند، علاوه بر اين كه عدد مسلمانها هم كم بود قبر كندن در
زمين كوهستانى دشوار است ، رسول الله (صلى الله عليه وآله ) فرمود: هر چند شهيد
را در يك قبر بسپارند.
و فرمود: هر يك از آنها علم و آگاهى اش به قرآن بيشتر است و بيشتر آن را حافظ
است ، بدن او را جلوى ديگرى قرار دهند.
آرى !هر كه عالم تر و آگاه تر و قرآنى تر است ، حتى بدنش هم بايد قبله آن ديگرى
باشد فخيرها اءوعاها.(95)
94- فضيلت سوره واقعه
عبدالله بن مسعود؛ از اصحاب بزرگ پيغمبر اكرم (ص )بود، وقتى مريض شد كه در
همان مريضى رحلت كرد، عثمان بن عفان بر او وارد شد كه از او عيادت كند.
عثمان از او پرسيد: شكايت تو چيست ؟
گفت : گناهان من .
گفت : رحمت رب خودم را.
گفت : آيا طبيب را دعوت نمى كنى ؟
گفت : طبيب مريضم كرد.
گفت : آيا امر ندهيم كه تو را عطايى كنند ؟
گفت : آن وقت كه بدان محتاج بودم ، مرا از آهن بازداشتى و الان به من عطا مى كنى كه از
آن مستغنى ام ؟
گفت : عطا براى دخترانت باشد.
گفت : آنان را حاجت به عطا نيست ؛ چه اين كه من آنان را امر كرده ام كه سوره واقعه
بخوانند؛ فانى سمعت رسول الله (ص )يقول : من قراء سوره الواقعه ،
كل ليله ، لم تصبه فاقه ابدا.
رسول الله (ص )فرمود: هر كس سوره واقعه را هر شب بخواند، هيچ گاه تنگدستى
به او روى نمى آورد.(96)
95- نقش بستن وحى بر قلب پيامبر
پيغمبر (ص )سوره انعام و امثال آن را در حال وحى مى شنيد و پس از صحو بر مردم مى
خواند، چون نفس آن الفاظ در قلب مباركش نقش مى بست و نوشته مى شد نه صورت
كتابت ، بلكه الفاظ آن ، و اين خود معجزه است و هميشه در خاطر مباركش بود، هيچ گاه در
هيچ موضع قرآن كمك از كاتبان وحى نخواست ، و هيچ كس نديد او نشسته و سوره هاى
قرآن را حفظ مى كند.
فرمود آيه واتقوا يوما ترجعون فيه الى الله را پس از دويست و هشتاد از سوره
بقره قرار دهيد. و لا تعجل بالقرآن من قبل اءن يقضى اليك وحيه .
96- آرى نور نبوه
جبرئيل (ع )چون قرآن بر قلب پيغمبر (ص )نازل مى شد، بى تجافى از مقامش ، كه
اگر كسى ديگر با پيغمبر اكرم (ص )بود جبرئيل را نمى ديد؛ چون
نزول جسمانى نبود تا با ديدگان ديدار شود، و اگر كسى ديگر احيانا
جبرئيل را مشاهده مى كرد يا به تصرف رسول الله (صلى الله عليه وآله ) بر جان وى
بود، يا قدرت روحى رائى . چنانكه در خطبه قاصعه نهج البلاغه كه خطبه يكصد و
نود آن است مى خوانى كه :
امام (عليه السلام ) فرمود: اءرى نور الوحى و الرساله و اشم ريح النبوه ، و لقد
سمعت رنه الشيطان حين نزل الوحى عليه (صلى الله عليه وآله ) فقلت : يا
رسول الله !ما هذه الرنه ؟
فقال : هذا الشيطان قد ايس من عبادته ، انك تسمع ما اسمع وترى ما ارى ، الا انك لست
بنبى ؛ و لكنك وزير و انك لعلى خير .
اين جان علوى بود كه مى شنيد. حال در كريمه
فتمثل لها بشرا سويا(97)
و در كريمه قل من كان عدوا لجبريل ، فانه نزله على قلبك (98) و در كريمه
و انه لتنزيل رب العالمين نزل به الروح الامين على قلبك لتكون من المنذرين
.(99)به دقت تدبر بسزا و شايسته بفرما.(100)
97- درجات بهشت
قال رسول الله (صلى الله عليه وآله ) لعلى بن ابى طالب : يا على ! انا مدينه
الحكمه و هى الجنه و انت يا على ! بابها .
و امام (ع )فرمود: درجات بهشت بر عدد آيات قرآن ؛ و بر قدر آيات قرآن است .و
فرمود: هر مقامى از مقامات قرآن را قرائت كرده اى توقف نكن و بالا برو كه آن را
مقامات ديگر است و خبر هايى است .(101)
98- قرآن نا متناهى است !
جناب طريحى ، در كتاب مجمع البحرين ، در ماده جمع (ج - م - ع )از جناب
رسول الله (صلى الله عليه وآله ) اين حديث را
نقل كرده است : مامن حرف من حروف القرآن الا و له سبعون الف معنى ؛ هر حرف و
كلمه قرآن داراى هفتاد هزار معنى مى باشد.
كه اين هفتاد هزار هم ، بيان حد و تحديد نيست . پس همان طور كه در طليعه گفتار به
عرض رساندم : اثر هر كس نمودار دارايى اوست . همانطور كه خداوند سبحان ، غير متناهى
است ، قرآن هم غير متناهى است .(102)
99- هدف از درس و بحث
جوامع روايى ما مرتبه نازله قرآن هستند و به حكم محكم خود قرآن حكيم كه ،
قل كل يعمل على شاكلته (103)
هر كس مطابق آن چه را كه دارد، آن قدر كه هست
عمل مى كند، اثر او، نمودار دارايى اوست . قرآن نمودار دارايى خاتم الانبياء (ص )و
نمودار دارايى حقيقت عالم حق سبحان مى باشد. يعنى همان طورى كه خداوند غير متناهى است
، صمد است الصمد ما لا جوف له (104)كتابش هم صمد است لا جوف له .
و خاتم انبياء، در نبوت صمد است ، يعنى ديگر جاى خالى ندارد كه كسى بيايد نبوتش
را پر كند. انبياى قبلى نبوت صمدانى نداشتند، كتاب ايشان كتاب صمدانى نبود كه پر
باشد.
در نبوت ، حضرت خاتم انبياء صمد است . جاى خالى ندارد كه كسى نبوتش را پر كند،
قرآن صمد است و نبوت خاتم انبياء، صمد است و همان طور كه حق (سبحان )صمد است ،
قرآن هم صمد است . قل كل يعمل على شاكلته و قرآن ، نمودار دارايى گوينده اش
است . لذا آن را نهايتى نيست . و ما اين همه را مى خوانيم تا به مطالب شامخه معارف
انسانى ، يعنى كتاب و سنت آگاه شويم ، اگر عارفى ، حكيمى ، عالمى ،
اهل قلمى ، فرمايشاتى دارد، حقيقتش اين است كه :
هر بوى از مشك و قرنفل شنوى
|
از دولت آن زلف چو سنبل شنوى
|
گر نغمه بلبل از پى گل شنوى
|
گل گفته بود، گر چه ز بلبل شنوى
|
اگر ديگران حرفى - به نظم و نثر - دارند، از اين منطق وحى منشعب شده است و اگر
طلبه بخواهد درسش طورى باشد كه عوامل لفظى و معنوى را ياد بگيرد و از قرآن و
رواياب بى خبر باشد، پس براى چه دارد درس مى خواند ؟در راه
تكامل خودش به كجا مى خواهد برسد ؟و هدف چيست .(105)
100- خوراك جان و روان
در عرفان نظرى و عرفان عملى گفتارى بالاتر و ارزشمندتر از گفتار پيغمبر خاتم
(صلى الله عليه وآله ) پيدا نمى كنيم ، آنچه را كه يك فرد انسان در خوراك جان و روان
خود و روان خود براى قرب الى الله نياز دارد، در قرآن و كلام معصومين (عليه السلام )
نهفته است .(106)
101- اهميت علم
مختصرى راجع به روايت ذيل ، توضيح بفرماييد: امام كاظم (عليه السلام ) فى حديث
طويل قال : لا نجاه الا بالطاعه و...(الحياه ، ج 1 ص 38 )و بفرماييد اين كه
بعضى مى گويند، اين درس و بحث و تحصيل علم ، انسان را به جايى نمى رساند و
فايده اى ندارد، علم نورى است كه خداوند آن را در
دل افرادى مى اندازد، العلم نور يقذفه الله فى قلب من يشاءتا چه حد صحيح
است ؟
استاد: نه آقا، هرگز چنين نيست !انسان تا علم به حق پيدا نكند، نمى تواند بندگى كند،
العلم امام العمل آقا بايد درس خواند، ره چنان رو كه رهروان رفتند.جوامع
روايى ما مانند بحار الانوار و كافى و ديگر كتب و همچنين آيات قرآن كريم ، اينها همه
روزنه هايى هستند به سوى نور و اينها رانهاى الم ما براى آشنايى با حق هستند. اگر
چنين است كه اينها مى گويند، اين همه ارزش و منزلت حتى براى مجالست با علما براى
چيست ؟اصلا سنت پيامبر (صلى الله عليه وآله ) را نگاه كنيد، پيغمبر اسلام (ص )در آغاز
دعوت ، نمايندگانى به بلاد مختلف گسيل داشت كه براى مردم ، معارف قرآنى بگويد و
تفسير آيات كنند و خود آن حضرت نيز جلسه درس و بحث داشت .(107)
102- حكايت ابى بن خلف
ابى بن حلف به خدمت پيامبر آمد، و استخوان پوسيده اى را از باغى برداشت ، پس آن را
نرم كرد، آنگاه گفت : اى محمد !وقتى ما استخوان و خاك شده ايم ، آيا ما به خلق تازه اى
بر انگيخته مى شويم . پس اين آيه نازل شد: (108)
قل يحييها الذى انشاءها اول مره .(109)
103- آغازگر وحى
از رسول خدا (ص )روايت شده كه آن حضرت فرمود: لم يبق من النبوه الا المبشرات
يعنى از پيامبرى جز خواب ها (مبشرات )نمانده است .و حديث
اول از جامع بخارى اين است : او لما بدى به
رسول الله ، فكان لا يرى الا جاءت به مثل فلق الصبح يعنى اولين چيزى از
وحى كه براى رسول خدا شروع شد، روياى صالحه در خواب بود، به طورى كه خواب
نميديد مگر اين كه همانند فلق صبح متحقق مى شد.(110)
104- توصيه هاى پيامبر (ص )
پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) تا زنده بود
كمال مراقبت در حفظ و پاسدارى از دستاوردهاى قرآن را داشت و به مسلمين توصيه مى
فرمود: به اين ديسمان محكم الهى چنگ بزنيد و خود را از چاه ضلالت برهانيد.
بخش پنجم : عشق به عبادت
105- برترين بخش عبادت
امام باقر (عليه السلام ) فرمود كه : رسوب الله (صلى الله عليه وآله ) فرمود:
العباده سبعون جزءاء اءفضلها طلب الحلال ؛ يعنى عبادت هفتاد بخش است ، برترين
بخش آن طلب حلال است .(111)
106- قلب المؤمن عرش الله الاعظم
حضرت خاتم (صلى الله عليه وآله ) فرمود: لى مع الله وقت لا يسعنى فيه ملك
مقرب و لانبى مرسل . يعنى مرا با خداوند وقتى است كه در آن وقت هيچ ملك مقرب و
هيچ پيغمبر مرسل نمى گنجد.و از اين پيغمبران
مرسل يكى خود آن حضرت است ، سبحان الله از حلاوت گفتار. به حكم حديث شريف قدسى
: لا يسعنى ارضى و سمائى ، و لكن يسعنى قلب عبدى المومن
دل محل ظهور تجليات انوار الهى است .
آرى !در حديث ديگر است كه : قلب المؤمن عرش الله الاعظم يعنى
دل مؤمن عرش اعظم خداوند است .
107- عشق ورزى به عبادت
در كافى از امام صادق (عليه السلام ) نقل است كه :
رسول خدا (ص )فرمود: برترين مردم كسى است كه به عبادت عشق ورزد و آن را در
آغوش گيرد و در قلبش دوست بدارد و براى آن فراغت و وقت آماده كند و با جسم خود بدان
مباشرت ورزد. چنين شخصى باكى از دنيا، كه بر او سخت شود و يا آسان و فراخ
ندارد.(112)
108- همراهان لبيك مؤمن
از سهل بن سعد رض روايت شده كه گفت : پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله )
فرمود: مسلمانى لبيك نمى گويد، مگر آنكه تمام آنچه در چپ و راست از سنگ گرفته
تا درخت و شن ها همگى لبيك مى گويند تا آن كه زمين از اينجا و اينجا منقطع گردد.
و به همين دليل بدن هايى را كه نبى اكرم (صلى الله عليه وآله ) به عنوان قربانى
قرار داد، هر كدام به سمت او سبقت مى گرفتند تا اولين كسى باشند كه در پيشگاه او
تقرب مى يابند.(113)
109- معدن تقوى
ارشاد القلوب ديلمى از جناب رسول الله (صلى الله عليه وآله )
نقل كرده است كه :
حضرت فرمود: قال (صلى الله عليه وآله ):
لكل شى ء معدن و معدن التقوى قلوب العارفين ؛ براى هر چيز معدنى است ، و معدن
تقوى دل عارفان است .
بخش ششم : حديث معراج نبوى
110-فرمايش الهى در شب معراج به پيامبر
در شب معراج خداوند متعال به پيامبر فرمود: اى احمد !صورت زاهدان از خستگى شب و روزه
روز زرد است و زبانشان از ذكر خدا ناتوان ، و قلبشان از كثرت خاموشى ، مطعون است .
در عبادت بسيار كوشش كنند؛ ولى نه از ترس آتش و نه از شوق بهشت ؛ بلكه ملكوت
آسمانها و زمين را نظاره گرند، و خدا را اهل عبادت يافته اند . اى احمد !اين ، درجه انبيا و
صديقان امت تو و غير تو و اقوامى از شهداست . (114)
111- پيامبر (ص )در شب معراج
از پيامبر اكرم (ص )نقل است كه فرمود: همان طور كه زندگى مى كنيد مى ميريد و
همان گونه كه مى خوابيد محشور مى شويد. و نيز مى فرمود: شب معراج مردمى را
ديدم كه لبانشان بريده شد و دوباره به شكل
اول باز مى گشت و دوباره بريده مى شد. جبرييل مرا گفت : اينان خطيبان امت تو هستند كه
لبان شان بريده مى شود؛ چون به آنچه كه مى گويند
عمل نمى كنند.(115)
112- حلاوت ذكر الهى
چون حلاوت ذكر خداى تعالى را چشيدى و بدان انس گرفتى و به بهشت لقا رسيدى ، از
خداوند جز خودش را مخواه و جز او را به فراموشى سپار !چنانكه امام صادق (ع )فرمود:
خدا را يك مرتبه خواندم ؛ اجابت فرمود و حاجتم را فراموش كردم ؛ چه اجابتش به
اقبال ، بر بنده اش ، چون او را مى خواند، اعظم و
اجل از حاجتى است كه بنده از او خواسته است ؛ گر چه حاجت ، بهشت و نعمت هاى ابدى آن
باشد؛ و اين را كس ، جز عاملان محب و عارفان صفه الله و خواص درگاهش
نداند.(116)
113- با خدا باش و پادشاهى كن !
از رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) روايت است كه : خداى تعالى مى فرمايد:
قسم به عزت و جلال و عظمت و كبريا و نور و علو و رفعت مكانم ، چون بنده اى هواى
خود را بر خواست من ترجيح دهد. لباس دنيا بر تنش كنم و قلبش را بدان
مشغول سازم و جز، به قدرى كه برايش مقدور نموده ام ، به او ندهم . ولى آن كس كه ،
خواست مرا بر هواى خود ترجيح دهد، با ملايكه ام حفظش كنم . و زمين و آسمان ، روزى او را
كفالت كنند و خود برايش تجارت نمايم و دنيا به سويش آيد در حالى كه او، از آن روى
گردان است .(117)
114- اين است صفات محبين
در خاتمه ارشاد القلوب در زمره پرسشهاى خداوند، در معراج از
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) آمده است : اى احمد !آيا مى دانى كدام عيش
گواراتر، و كدام حيات باقى تر است ؟.
پيامبر (ص )گفت : نمى دانم ، اى پروردگار من !
خداى تعالى فرمود: امام زندگى گوارا، عيشى است كه صاحبش را از ياد من باز ندارد
و آن شخص ، نعمت هايم را از ياد نبرد و حقم را انكار ننمايد، شب و روز در طلب رضاى من
باشد
اما حيات جاودان ، آن است كه شخص ، با خود چنان كند كه دنيا در نظرش ، خوار و حقير
شود و آخرت بزرگ و عظيم جلوه نمايد. خواست مرا بر خواست خود ترجيح دهد. در طلب
رضاى من باشد و به حق ، مرا تعظيم نمايد به ياد داشته باشد كه من به او عالمم و شب
روز، مراقب هر گناه و معصيتى باشد و قلب خود را از هر چيزى كه من خوش ندارم ، پاك
گرداند.
شيطان و وسوسه هاى او را دشمن بدارد و سلطه اى براى ابليس ، در قلب و فراغت و
اشتغال و هم و حديث او را براى خود قرار دهم ، و اين نعمتى است كه به
اهل محبت و عشقم ارزانى كنم . چشم و گوش قلبش را باز نمايم ، تا با آن ،
جلال و عظمت مرا بنگرد و بشنود و دنيا را تنگ و آنچه از لذايذ، كه در آن است ، بر او
مغضوب نمايم و او را از دنيا چنان بر حذر دارم كه چوپان ، گوسفندانش را از مراتع
مهلك (و مسموم )بر حذر مى دارد.
پس چون چنين گشت ، از مردم فرار كند از دار فنا به دار بقا، و از دار شيطان ، به دار
رحمن ره جويد.
اى احمد !همانا او را به هيبت و عظمت زينب دهم . اين عيش گوارا و حيات جاودان است و مقام
اهل رضا.
پس هر كس طبق رضاى من عمل كند، سه خصلت بدو دهم : شكرى كه آلوده به
جهل نباشد، و ذكرى كه با نسيان همراه نباشد، و محبتى كه محبت خلق را بر آن رجهان ندهد.
وقتى كه مرا دوست بدارد، من نيز او را دوست خواهم داشت و ديده قلبش را بگشايم ، تا
جلالم را نظاره كند. هيچ چيز را بر او مخفى نگذارم و در ظلمت شب و روشنايى روز با او
نجوا كنم ، تا اين كه از سخن با خلق و همنشينى با آنها منقطع شود. كلام خود و ملايكه ام
را به گوشش رسانم تا خلق از او حيا كند و بر روى زمين گام بردارد، در حالى كه
مغفور درگاه من است ، قلبش را آگاه و بينا قرار دهم كه هيچ چيز از بهشت و جهنم بر او
مخفى نماند و آنچه كه در روز قيامت او هول و وحشت بر مردم مى گذرد و نيز، آنچه كه با
آن ، اغنيا و فقرا و علما و جهلا، محاسبه شوند، بدو نشان دهم . قبرش را روشن كنم و نكير
و منكر را به سوى او فرستم تا از او سؤال كنند و غم مرگ و تاريكى قبر و وحشتش را
نبيند و ميزان را نصب كنم و ديوان را نگشايم . نامه اعمالش را به دست راستش دهم كه آن
را باز كند و بخواند، و ميان او و خودم ترجمانى قرار ندهم . پس اين است صفات محبين
...
|