۱۳۹۲/۶/۲   2:29  بازدید:2141     شبهات و پاسخ ها


اگر شيعه حق است، چرا در اقليّت است و اکثر مسلمانان جهان، آن را نپذيرفته اند؟

 


"بسم الله الرحمن الرحیم"
اگر شيعه حق است، چرا در اقليّت است و اکثر مسلمانان جهان، آن را نپذيرفته اند؟
پاسخ: شناخت حق و باطل، در گرو کمى پيروان و يا فزونى آنها نيست. در جهان امروز، نسبت مسلمانان به منکران اسلام، در حدود يک پنجم يا يک ششم است. اکثريت ساکنان خاور دور را بت پرستان و گاوپرستان و ساير منکران ماوراء طبيعت تشکيل مى دهند.
چين با جمعيت متجاوز از يک ميليارد، جزء اردوگاه الحادى کمونيسم است و اکثريت مردم هندوستان را، که نزديک يک ميليارد جمعيت دارد، گاوپرستان و بت پرستان تشکيل مى دهند.
و از سويى چنين نيست که اکثريت، نشانه حقانيت باشد. قرآن مجيد غالباً اکثريت ها را نکوهش نموده و به ستايش از برخى اقليتها مى پردازد، که در اين مورد به عنوان نمونه، به برخى از آيات اشاره مى نماييم:
1 ـ «وَلا تَجِدُ أکْثَرَهُمْ شاکِرِيْنَ».(1)
ـ اکثر آنان را سپاسگزار نخواهى يافت.
2 ـ «إنْ أوْليائُهُ اِلاَّ الْمُتَّقُونَ وَ لکِنَّ أکْثَرَهُمْ لايَعْلَمُونَ».(2)
ـ اولياى وى نيستند مگر پرهيزکاران، وليکن اکثر آنان نمى دانند.
3 ـ «وَ قَلِيْلُ مِنْ عِبادِىَ الْشَّکُورُ».(3)
ـ و اندکى از بندگان من سپاسگزارند.
بنابراين، انسان واقع گرا، هيچگاه نبايد از اقليت پيروان آيين خود بهراسد و نيز نبايد به خاطر اکثريت آنان مباهات کند. بلکه شايسته است چراغ عقل را روشن سازد و از نور و فروغ آن بهره مند گردد.
مردى به امير مؤمنان على(عليه السلام) عرض کرد: چگونه ممکن است که مخالفان تو در جنگ جمل، که اکثريت نسبى را تشکيل مى دهند، بر باطل باشند؟
امام(عليه السلام)فرمودند:
«انَّ الحقَّ و الباطل لايعرفان بأقدار الرجال، إعرف الحقَّ تعرف أهله، إعرف الْباطل تعرف أهله».
ـ حق و باطل، با مقدار پيروان، شناخته نمى شوند، حق را بشناس، اهل آن را خواهى شناخت. باطل را بشناس، اهل آن را خواهى شناخت.
بر يک فرد مسلمان لازم است که اين مسأله را از طريق علمى و منطقى تحليل نمايد و آيه «وَلا تَقْفُ ما لَيْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ»(4) را بسان چراغى فرا راه خود قرار دهد.
گذشته از اين، هر چند شيعه از نظر جمعيت به پايه اهل تسنن
نمى رسد، اما اگر سرشمارى دقيقى صورت گيرد، معلوم خواهد شد که يک چهارم مسلمانان جهان را شيعيان تشکيل مى دهند، و آنان در نوع مناطق مسلمان نشين دنيا زندگى مى کنند(5) و در تمام برهه هاى تاريخ، در ميان آنان دانشمندان و نويسندگان نام آور و صاحبان تصانيف و آثار مى زيسته اند. شايسته است روشن گردد که پايه گذاران علوم اسلامى نيز غالباً شيعه بوده اند که در ميان آنان:
ابوالأسود دئلى، پايه گذار علم «نحو»
خليل بن احمد، پايه گذار علم «عروض»
معاذ بن مسلم بن ابى ساره کوفى، پايه گذار علم «صرف»
و ابوعبدالله محمد بن عمران کاتب خراسانى (مرزبانى) يکى از پيشتازان علم بلاغت به چشم مى خورند.(6)
براى آگاهى بيشتر بر تأليفات انبوه علما و دانشمندان شيعه، که شمارش همه آنها بسيار دشوار است، مى توانيد به کتاب ارزشمند «الذريعه إلى تصانيف الشيعه» مراجعه کنيد و نيز جهت آشنايى با شخصيتهاى بزرگ شيعه، کتاب «اعيان الشيعه» و براى کسب اطلاع از تاريخچه شيعيان «تاريخ الشيعه» را ملاحظه فرماييد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ اعراف: 18
2 ـ انفال: 34
3 ـ سبأ: 13
4 ـ اسراء: 36
5 ـ براى توضيح بيشتر، به کتاب «اعيان الشيعه، ج 1، بحث 12، ص 194 مراجعه شود.
6 ـ در اين مورد، مى توانيد به کتاب «تأسيس الشيعه»، به نگارش سيد حسن صدر مراجعه فرماييد.
 


انتهای پیام