۱۳۹۲/۴/۳۰   4:46  بازدید:1470     شبهات و پاسخ ها


چرا علي بن ابـي طـالب ( عليه السلام ) وصـيّ و جـانشين پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) است ؟

 


                      "بسم الله الرحمن الرحیم"
چرا
علي بن ابـي طـالب ( عليه السلام ) وصـيّ و جـانشين پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) است ؟
پاسخ : همانطور که يادآور شديم ، شيعه بر تنصيصي بودن مقام خلافت اعتقاد راسخ دارد و بر اين باور است که امامت پس از پيامبر گرامي ، از جهاتي بسان نبوت است ؛ همانگونه که پيامبر را بايد خدا معرفي فرمايد ، وصي وي نيز بايد از جانب او ـ جلّ و علا ـ تعيين گردد .
تاريخ زندگاني رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بر اين اصل گواهي مي دهد ؛ زيرا ايشان در موارد متعددي علي ( عليه السلام ) را به عنوان خليفه خويش ، تعيين نموده اند که اکنون ما تنها سه مورد از آن را مي آوريم :
1 ـ در آغاز بعثت ؛ آنگاه که پيامبر از طرف خدا مأموريت يافت تا خويشانش را به مقتضاي آيه « وَأنْذرِْ عَشِيْرَتَکَ اَلاْقْرَبِيْنَ » ( 1 ) به آيين توحيد دعوت کند ، خطاب به آن جمع فرمود : « هرکس مرا در اين راه ياري کند ، او وصي و وزير و جانشين من خواهد بود . » تعبير آن حضرت چنين بود :
« فَأيّکم يوازرني في هذالأمر علي ان يکون اخي و وزيري و خليفتي و وصيّي فيکم » .
ـ کداميک از شما در اين امر مرا ياري مي نمايد تا برادر و وزير و وصي و جانشين من در ميان شما باشد ؟
تنها کسي که به اين نداي ملکوتي پاسخ مثبت داد ، علي ( عليه السلام ) فرزند ابوطالب بود . در اين هنگام ، رسول خدا رو به خويشاوندان خود کرده ، فرمود :
« إنّ هذا أخي و وصيّي و خليفتي فيکم فاسمعوا له و أطيعوه » . ( 2 )
ـ اين ( علي ) ، برادر ، وصي و جانشين من است در ميان شما ، به سخنان وي گوش فرا دهيد و از او پيروي نماييد .
2 ـ در غزوه تبوک ؛ پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به علي ( عليه السلام ) فرمود :
« أما ترضي أن تکون منّي بمنزلة هارون من موسي إلاّ أنه لانبيَّ بعدي » . 3
ـ آيا خشنود نمي شوي که تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسي باشي ، جز اين که پس از من پيامبري نيست .
يعني همانگونه که هارون وصي و جانشين بلافصل حضرت موسي بود ، تو نيز خليفه و جانشين من هستي .
3 ـ در سال دهم هجرت ؛ رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به هنگام بازگشت از حجة الوداع ، در سرزميني به نام « غدير خم » علي ( عليه السلام ) را در ميان جمعيّتي انبوه به عنوان ولي مسلمانان و مؤمنان معرفي کرد و فرمود :
« مَنْ کنت مؤلاه فهذا عليّ مولاه » .
ـ هرکس را تاکنون من سرپرست و صاحب اختيار بودم ، از اين پس ، اين علي مولي و سرپرست او است » .
نکته مهم و قابل توجه اين است که پيامبر ( صلي الله عليه وآله ) در آغاز سخن فرمود : « أَلستُ أولي لکم من أنفسکم ؟ » « آيا من بر شما ، بيش از خود شما برتر نيستم ؟ » و مسلمانان همگي به تصديق او برخاستند ، بنابراين بايد گفت که مراد آن حضرت از واژه « مولي » در اين حديث ، همان مقام اولويت بر مؤمنان و سرپرستي و صاحب اختياري تام بر آنان است و مي توان نتيجه گرفت که حضرت ، همان مقامِ اولويتي که خود داشت ، براي علي ( عليه السلام ) نيز ثابت فرمود . و در همان روز بود که حسّان بن ثابت جريان تاريخي « غدير » را به نظم درآورد و اشعاري سرود که در ذيل مي آوريم :
يناديهم يوم الغدير نبيّهم * * * بخمّ واسمع بالرّسول مناديا
فقال فمن مولاکم و نبيّکم ؟ * * * فقالوا و لم يبدوا أهناک التّعاميا
إلهکَ مولانا و أنت نبيّنا * * * و لم تلق منّا في الولاية عاصيا
فقال له : قم يا عليّ فإنّني * * * رضيتک من بعدي إماماً و هاديا
فمن کنت مولاه فهذا وليّه * * * فکُونوا له اتباع صدق مواليا
هناک دعا : اللّهم وال وليّه * * * و کن للذي عادي عليّاً معاديا ( 4 )
حديث غدير ، از احاديث متواتر اسلامي است که علاوه بر علماي شيعه ، حدود سيصد و شصت دانشمند سني نيز آن را نقل کرده اند ( 5 ) که اسناد آنها به يکصد و ده تن صحابي مي رسد و بيست و شش تن از علماي بزرگ اسلام درباره اسناد و طريق اين حديث ، کتاب مستقل نوشته اند .
ابوجعفر طبري ، تاريخ نويس معروف مسلمان ، اسناد و طريق اين حديث را در دو جلد بزرگ جمع آوري نموده است . براي اطلاع بيشتر به کتاب « الغدير » مراجعه شود .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ شعرا : 214
2 ـ تاريخ طبري ، ج 2 ، ص 62 ـ 63 . و تاريخ کامل ، ج 2 ، ص 40 ـ 41 . و مسند احمد ، ج 1 ، ص 111 و شرح نهج البلاغه ( ابن ابي الحديد ) ، ج 13 ، ص 212 ـ 210 .
3ـ سيره ابن هشام ، ج 2 ، ص 520 . و « الصواعق المحرقه » ( ابن حجر ) ، طبع دوّم در مصر ، باب 9 ، فصل 2 ، ص 121 .
4 ـ المناقب ( خوارزمي مالکي ) ، ص 80 و تذکرة خواص الأمّه ( سبط ابن جوزي حنفي ) ص 20 و کفاية الطالب ، ص 17 . ( نگارش گنجي شافعي ) و . . .
5 ـ به عنوان نمونه به کتاب « الصواعق المحرقه » ( ابن حجر ) ، طبع دوم ـ مصر ، باب 9 ، فصل 2 ، صفحه 122 مراجعه فرماييد
 


انتهای پیام