۱۳۹۰/۱۲/۱۸
7:29
بازدید:1855
رویدادها
سخنان مقام معظم رهبری
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار دانشمندان هسته ای |
|
دیدار با دانشمندان هسته ای
|
|
بیانات در دیدار دانشمندان هستهای
بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
خيلى خوشحالم از اينکه شما عزيزان را، برادران و خواهران ارزشمندِ فعال در يک عرصهى افتخارآفرينِ ملى و تاريخى را امروز اينجا زيارت ميکنم. البته پشت سر شماها ما، هم خيلى از شماها ذکر خير کرديم، هم خيلى قلباً به شماها علاقه و ارادت داريم. امروز هم يک فرصتى است که شفاهاً و روبهرو به شماها اظهار اخلاص و ارادت کنيم. خدا را شکر ميکنيم. البته اين نعمتها از خداست. همهى نعمتها از سوى پروردگار عالم است؛ «ما بکم من نعمة فمن اللَّه».(1) نعمتِ داشتن نيروهاى انسانىِ کارآمد و هوشمند و دانشمند و خوشفکر و پرانگيزه هم يک نعمتى است؛ اين هم از نعمتهاى الهى است. از شما که تشکر ميکنيم، به جاى خود محفوظ؛ اما به خاطر اينکه خداى متعال شما را به اين ملت و به اين نظام داد، از خداى متعال هم خيلى تشکر ميکنيم.
يک نکته اين است که هر انسانى در هر منطقه و قلمروئى که مشغول خدمت است، قدر آن خدمت را درست بداند. اگر قدر اين خدمت به وسيلهى خود آن انسان خدوم دانسته شد، اين کار و اين خدمت به بهترين وجهى ادامه پيدا خواهد کرد؛ اما اگر نه، آن کسى که دارد اين سنگر را نگهبانى ميکند، روى اين برج ايستاده، دارد اطراف اين حصار را ديدهبانى ميکند، در اين نقطه ايستاده، دارد اين کار مهم را انجام ميدهد، ندانست اهميت اين کار چقدر است، طبيعى است که غفلت کند، چرت بزند و رها کند. پس اولين مسئله اين است که ما بدانيم چه کار بزرگى را در قلمرو کار خودمان داريم انجام ميدهيم.
من فقط يک جمله عرض بکنم. البته کار شماها خيلى ابعاد مختلفى دارد؛ يک بعدش اين است که احساس عزت ملى را به اين ملت و به اين کشور داد؛ اين چيزِ خيلى مهمى است. ملتها آن وقتى گرفتار ميشوند که عزت نفس خودشان را از دست بدهند؛ آن وقتى بهرايگان نوکرى ديگران را قبول ميکنند که ارزش خودشان را فراموش کنند. عزت نفس اين است. يک ملت مظلوم آن وقتى به پا ميخيزد - مثل همين ملتهاى شمال آفريقا و بعضى کشورهاى ديگر - که احساس کند عزتى دارد که در طول زمان پايمال شده؛ آن وقت ديگر برميخيزد و هيچ نيروئى نميتواند او را بنشاند؛ که داريد مشاهده ميکنيد؛ اين اتفاق افتاده. عزت نفس اين است. انقلاب به ملت ما، به کشور ما عزت نفس داد. بارها و بارها سعى کردند توى سر فکر و روحيهى اين ملت بزنند، بگويند شماها نميتوانيد؛ بله، انقلاب کرديد، اما نميتوانيد خودتان را اداره کنيد؛ نميتوانيد پيش برويد؛ نميتوانيد پا به پاى دنيا حرکت کنيد. هر پيشرفت علمىاى، يک حرکت بزرگ و يک بشارت بزرگ به اين ملت است که ميتواند؛ و اين کار شماها - مسئلهى هستهاى - توانست به اين ملت عزت نفس بدهد. اين يکى از ابعاد اهميت کار شماست.
اين ارزشها را نميشود با محاسبهى مادى سنجيد. البته دنياى مادى همهى اين چيزها را با پول ميسنجد؛ همه ارزشهاى بشرى هم در نهايت منتهى ميشود به پول؛ گرفتارى دنياى مادى هم اين است، و همين است که قطعاً اينها را زمين خواهد زد. ليکن حقيقت قضيه اين است که يک چيزهائى اصلاً با پول قابل سنجش نيست. حالا ممکن است انسان در مقام مقايسه، مسامحتاً اسم پول را هم بياورد. من رفته بودم به يکى از اين استانهاى کشور. جزو ديدارهائى که داشتيم، ديدار با دانشگاهىها و دانشجوها و اساتيد و اينها بود؛ ديدار خيلى پرشورِ قشنگى بود. يکى از اساتيد آنجا که دانشمندى است - من او را ميشناختم و هست - سخنرانى کرد. چند نفر سخنرانى کردند؛ از جمله اين مرد دانشمند سخنرانى کرد. براى اينکه توجه اين بندهى حقير و مجموعهى دستگاه را به اين استان جلب کند، امتيازات اين استان را ميگفت؛ که مثلاً اين امتياز را دارد، اين امتياز را دارد، اينها مثلاً اينقدر ميليارد مىارزد و جا دارد که اينقدر خرج بشود. مضمون حرفى که آن وقت زدم - حالا الفاظش را دقيق نميتوانم به ياد بياورم - اين بود که گفتم شما اين چيزهائى را که ذکر کرديد، مادى است؛ خود شما چند ميليارد بيشتر از اينها مىارزيد. يک دانشمند و استادى توى يک شهرى، توى يک مرکز استانى، مگر قابل مقايسه است با امتيازات مادى يک استان؟ فکر اين است، انسان اين است، شخصيت اين است. بايد بدانيد کارى که ميکنيد، مهم است.
البته ابعاد کار - همينطور که گفتم - خيلى متعدد است. در تبليغات سعى کردند و ميکنند که وانمود کنند اين يک کار صرفاً ايدئولوژيک است؛ يعنى به منافع ملت و منافع کشور ارتباط ندارد؛ در حالى که کار شما يک کارى است که مستقيماً به منافع ملى ارتباط دارد. کار انرژى هستهاى اين است؛ مستقيماً به منافع ملى ارتباط پيدا ميکند. در گزارشى که الان آقاى دکتر عباسى دادند، بخشى از جوانب ارتباطش به منافع ملى ذکر شده. انرژى هستهاى کارى است براى ملت، براى کشور، براى آينده.
مستکبران عالم و کسانى که حکمرانى دنيا را حق خودشان ميدانند - که همين کشورهاى مستکبرند - اسم خودشان را ميگذارند جامعهى جهانى؛ در حالى که جامعهى جهانى اينها نيستند؛ جامعهى جهانى ملتهايند و دولتهاى آنها. چند تا کشور اسم خودشان را ميگذارند جامعهى جهانى، و به نام جامعهى جهانى حکم صادر ميکنند، حرف ميزنند، رد ميکنند، اظهار توقع ميکنند! اين چند کشور تسلطشان بر دنيا را به واسطهى انحصار علم و انحصار فناورى تعريف کردند. بخشى از اين هياهوئى که اينها ميکنند، به خاطر اين است که اين انحصار شکسته نشود. اگر چنانچه ملتها بتوانند در قضيهى هستهاى، در قضيهى فضا، در مسائل الکترونيک، در مسائل گوناگون صنعتى، فناورى و علمى پيش بروند، راهى براى سيادت زورگويانه و قلدرانهى اينها بر دنيا باقى نخواهد ماند.
يکى از بزرگترين جنايتهائى که به بشريت شد، اين بود که در انقلاب صنعتى در دنيا در اين دو سه قرن، علم وسيلهاى شد براى زورگوئى. انگليسها که جزو پيشروان انقلاب صنعتى بودند، از اين امکانِ خودشان استفاده کردند براى راه افتادن در اطراف دنيا و به زنجير کشيدن ملتها. شما ميدانيد در دوران حاکميت انگليسها در شبهقاره، در اين صحنهى بزرگ و ثروتمند چه گذشت؟ فقط هم شبهقاره نبوده؛ تمام منطقهى شرق آسيا سالهاى متمادى - بيش از يک قرن - زير چکمهى اينها بوده و با ابزار علم که اينها داشتند، بر مردم مسلط شدند؛ مردم به جان آمدند، چه انسانهائى نابود شدند، چه آرزوهائى نابود شد، چه ملتهائى عقب افتادند، چه کشورهائى خراب شدند. اينها از ابزار علم يک چنين استفادهاى کردند. اين بزرگترين خيانت به علم است؛ همچنان که بزرگترين خيانت به بشريت است. اينها ميخواهند اين انحصار شکسته نشود. هر ملتى که بتواند با استقلال - نه زير بليط آنها و با مجوز آنها و در اختيار آنها و در مشت آنها - روى پاى خود بايستد، يک ضربه به اين انحصار زده؛ و اين کار امروز خوشبختانه در ايران راه افتاده.
بايد با جديتِ تمام اين رشتهى مهم و اين کار اساسى و بزرگ را پيگيرى کنيد، دنبال کنيد. به خدا توکل کنيد و خداى متعال هم به شما کمک خواهد کرد. استعداد هست، ظرفيت انسانى هست، ظرفيت طبيعى هست؛ خوشبختانه امروز ظرفيت سياسى هم به طور کامل وجود دارد. گاهى ظرفيتهاى طبيعى و انسانى هست، اما ظرفيتهاى سياسى وجود ندارد؛ تسلط دشمن اجازه نميدهد که اين ملت نفس بکشد و اين ظرفيتهاى انسانى و طبيعى به عرصه بيايند. انقلاب آمده، اين ظرفيت سياسى را هم به وجود آورده؛ ميتوانيد پيش برويد و بايد پيش برويد.
جنجالى که راه مىاندازند، با هدف اين است که ما را متوقف کنند. ميدانند که ما دنبال سلاح هستهاى نيستيم؛ اين را فهميدهاند، دانستهاند. من شک ندارم که دستگاههاى تصميمگير و تصميمساز در اين کشورهائى که جلوى ما ايستادهاند، اطلاع دارند و ميدانند که ما دنبال سلاح هستهاى نيستيم. واقعاً سلاح هستهاى به صرفهى ما نيست؛ علاوه بر اينکه از لحاظ فکرى و نظرى و فقهى، ما اين کار را خلاف ميدانيم و اين حرکت را حرکت خلافى ميدانيم. ما استفادهى از اين تسليحات را گناه بزرگ ميدانيم و نگهداشتنش را يک کار بيهودهى پرضررِ پرخطر ميدانيم و هرگز دنبالش هم نميرويم. آنها هم اين را ميدانند، اما روى اين نقطه فشار مىآورند براى اينکه اين حرکت را متوقف کنند.
ما ميخواهيم به دنيا اثبات کنيم که داشتن سلاح هستهاى، قدرتآفرين نيست؛ به دليل اينکه قدرتهائى که سلاح هستهاى دارند، امروز داراى سختترين مشکلاتند. آنها با تهديد هستهاى بر دنيا مسلط شدند، اما امروز اين تهديد ديگر کاربرد ندارد. ما ميخواهيم بگوئيم ما دنبال سلاح هستهاى نيستيم و اقتدار را در سلاح هستهاى نميدانيم و اقتدار متکى به سلاح هستهاى را هم ميتوانيم بشکنيم. انشاءاللَّه اين ملت اين کار را خواهد کرد.
البته من اين را به شما عرض بکنم؛ شماها ميدانيد، اين فشارهائى که اينها مىآورند - فشار تحريم و تهديد و ترور و اينها - نشانهى ضعف اينهاست؛ اين نشان ميدهد که هرچه آنها ميکنند، ملت ما را مستحکمتر و پايدارتر ميکند. ملت ميفهمد که درست به خال زده، ميفهمد که هدف را درست انتخاب کرده، حرکت را خوب پيش برده؛ لذا دشمن را عصبانى و خشمگين کرده.
اين حرکت هم فقط حرکت هستهاى نيست. خب، امروز بهانهى آنها بهانهى هستهاى است؛ تحريم ميکنند، به بهانهى هستهاى. مگر چند سال مسئلهى هستهاى در کشور ما مطرح است؟ سى سال است که تحريمها وجود دارد. آن وقتى که مسئلهى هستهاى نبود، چرا تحريم ميکردند؟ مسئله، مسئلهى مقابله و معارضهى با ملتى است که خواسته است مستقل باشد، خواسته زير بار ظلم نرود، خواسته ظالم را افشاء کند و در مقابل ظلمِ ظالم بايستد و اين پيام را به همهى دنيا بدهد؛ دادهايم، انشاءاللَّه بيشتر هم خواهيم داد. تحريم و فشار سياسى و اينها هم اثرى نخواهد کرد. وقتى که يک ملت تصميم ميگيرد بايستد، وقتى که به حمايت الهى و به قدرت درونى خود و استعداد درونى خود باور داشت و باور کرد، چيزى نميتواند جلوى او را بگيرد.
من توصيهام اين است: همتهاتان را بالا ببريد. در مجموعهى سازمانتان، در بين همهى افرادى که اين مهم را بر عهده گرفتهاند، انگيزه را براى ادامهى اين راه افزايش بدهيد. کارتان کار بزرگى است، کار مهمى است و انشاءاللَّه براى اين کشور آيندهساز است. مسئله اين نيست که ما خواهيم توانست از صنعت هستهاى براى مصارفى که به سود منافع ملى است، استفاده کنيم؛ مسئله اين است که اين حرکت، به جوانهاى اين کشور، دانشمندان اين کشور، آحاد مردم اين کشور، عزم و تصميم راسخ ميبخشد و آنها را در اين راه ثابتقدم ميدارد؛ اين مهم است. اين ايستاده نگهداشتن ملت و پرانگيزه نگهداشتن آحاد ملت، منافع و استفادههايش از خود اين صنعت مهمتر است؛ اين کار را شما داريد انجام ميدهيد و انشاءاللَّه خداى متعال هم کمکتان خواهد کرد.
ما هم شما را دعا ميکنيم. هر جا هم که لازم باشد ما پشتيبانى کنيم، بنده کمکى بکنم، قطعاً اين کار را خواهيم کرد. ما معتقديم که انشاءاللَّه شما هم موانع را يکى پس از ديگرى از سر راهتان برميداريد و پيش خواهيد رفت. انشاءاللَّه فرداى شما از امروز شما بمراتب بهتر خواهد بود.
والسّلام عليکم و رحمةاللَّه و برکاته
1)نحل: 53
انتهای پیام |
|