۱۳۹۰/۱۱/۱۶
9:51
بازدید:2436
رویدادها
در آستانه ی سی و سومین سالگرد پیروزی انقلاب و در خطبه های نماز جمعه تهران؛
رهبر معظم انقلاب در بیانات بسیار مهم، تحلیل جامعی از دستاوردهای انقلاب، شرایط منطقه ای و بین المللی ارائه کردند |
|
مشروح خطبه های مهم مقام معظم رهبری در نماز جمعه تهران
|
|
بسماللّهالرّحمنالرّحيم
الحمد للّه ربّ العالمين احمده و اشکره و استعينه و استغفره و اتوکّل عليه و اصلّى و اسلّم على حبيبه و نجيبه و خيرته فى خلقه حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته بشير رحمته و نذير نقمته سيّدنا و نبيّنا و حبيب قلوبنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على ءاله الأطيبين الأطهرين و صحبه المنتجبين و من تبعهم باحسان الى يوم الدّين و صلّ على ائمّة المسلمين و حماة المستضعفين و هداة المؤمنين و صلّ على بقيّةاللّه فى الأرضين. اوصيکم عباداللّه بتقوى اللّه و نظم امرکم.
همهى برادران و خواهران عزيز نمازگزار و خود را دعوت و توصيه ميکنم به حفظ تقواى الهى؛ اين اصلِ حرکت يک انسان به سمت کمال و تعالى است. اگر به توفيق الهى بتوانيم در عمل فردى، در عمل جمعى، در کار سياسى، در کار اجتماعى، رعايت تقواى الهى را بکنيم، همهى خيرات و همهى الطاف الهى شامل حال ما خواهد شد.
ايام مبارک دههى فجر است. در دههى فجر، آنچه که بر اين حقير و امثال اين حقير لازم است، دو تشکر است: اول، شکر الهى. با کمال خشوع، با کمال تواضع، جبههى شکر بر درگاه الهى ميسائيم که اين توفيق را نصيب ملت ايران کرد؛ اين حرکت عظيم، اين کار بزرگ، اين نهضت تاريخساز، به دست ملت ايران و با رهبرى امام بزرگوار انجام گرفت؛ نظام اسلامى تشکيل شد؛ حرکت ملت ايران به سمت خدا، به سمت اهداف الهى، به سمت ارزشهاى الهى آغاز شد. هيچ نعمتى از اين بالاتر نيست و شکر الهى بر اين نعمت بزرگ هميشه لازم است و در ايام دههى فجر، لازمتر. تشکر دوم، تشکر از ملت ايران است؛ وفادارى کردند، جوانمردى بهخرج دادند، گذشت کردند، ايثار کردند، شجاعت نشان دادند، بصيرت بهخرج دادند؛ حضور دائمى خود را در طول اين سى و سه سال آنچنان حفظ کردند که اين نهال با همهى خطرها، با همهى مشکلات، روزبهروز تنومندتر شد، بارورتر شد، بالندهتر شد. امروز مثل همان شجرهى طيبهاى که «اصلها ثابت و فرعها فى السّماء»،(1) در زمين زندگى بشريت ريشه دوانده است و ثمرات و آثار آن بهطور متواتر نائل و واصل ميشود.
امسال بخصوص دههى فجر ما حال و هواى ديگرى دارد. امسال در فضاى انقلابهاى پيروز اين منطقه، چه در تونس، چه در مصر، چه در ليبى، حرکت انقلابى مردم به نتيجه رسيد، کارهاى بزرگى انجام گرفت؛ اين براى ما ملت ايران مژدهى بزرگى است، حادثهى شيرين و مبارکى است. امسال ما دههى فجر و بيست و دوى بهمن را در يک چنين فضائى برگزار ميکنيم. بايد گفت ملت ايران با پيروزى اين انقلابها، بهطور نسبى از غربت در آمد؛ که حالا امروز من انشاءاللَّه يک مختصرى در اين زمينه عرض خواهم کرد.
در اين خطبه، سه سرفصل را براى برادران و خواهران عزيز نمازگزار و براى ملت ايران مطرح ميکنم؛ در خطبهى دوم با برادران عرب بيشتر سخن خواهم گفت. اين سه مطلب، يکى دربارهى انقلاب خود ماست؛ مسيرى که در اين سه دهه طى کرديم، دستاوردهائى که داشتيم، و آيندهاى که در انتظار ماست. مطلب دوم، نگاهى به مسائل منطقه و مسائل جهان است. مطلب سوم هم دو سه نکتهى کوتاه در باب انتخاباتِ پيش رو است.
دربارهى مطلب اول، کتابها حرف وجود دارد براى گفتن. آنچه که من به عنوان خطوط اساسى انقلابمان عرض ميکنم، فقط يک دو سه جمله است، که شرح و تفصيل آن بسيار طولانى و مفصل است. اين خصوصيات در انقلاب ما وجود داشت. انقلاب ما رژيم ضد اسلام را از بين برد، رژيم اسلامى بر سر کار آورد؛ رژيم ديکتاتور و مستبد را از بين برد، رژيم مردمسالار به جاى آن نشاند؛ وابستگىاى که کشور ما در طول سالهاى متمادى گرفتار آن بود و در دوران پهلوىها به فجيعترين و فضيحترين وضع خود رسيده بود، از بين برد و استقلال همهجانبه را به ملت ما داد؛ اختناق نفسگيرى که بر ملت ما حاکم بود، از بين برد، آزادى به اين ملت داد - آراء خودشان را، حرفهاى خودشان را بتوانند آزادانه ابراز کنند؛ فضا، فضاى آزادى شد - تحقيرشدگى تاريخىِ ملت ما را از بين برد، عزت ملى داد. دهها سال ملت ما تحقير شد. اين ملت بزرگ، با اين سابقهى تاريخى، با اين مواريث عظيم فرهنگى و علمى و تاريخى، در مقابل حکام زورگو و فاسد، و پشت سر آنها در مقابل مستعمران و سلطهگران بينالمللى تحقير شد. انقلاب ما اين را از بين برد، تبديل کرد به عزت ملى. امروز ملت ايران احساس عزت ميکنند، احساس تشخص ميکنند. انقلاب، ضعف نفس و خودکمبينى را در ملت ما از بين برد؛ به جاى آن، اعتماد به نفس ملى را به ملت داد. ما خودکمبينى داشتيم؛ فکر ميکرديم نه کار علمى از ما برمىآيد، نه کار سياسى از ما برمىآيد، نه کار عظيم نظامى از ما برمىآيد. ما فکر ميکرديم يک ملت ضعيفى هستيم؛ اين را به ما تلقين کرده بودند، تزريق کرده بودند. انقلاب اين را از ملت گرفت، به جاى آن، اعتماد به نفس ملى به ما داد. ما امروز در همهى ميدانها اعتماد به نفس داريم؛ ميدانيم که ميتوانيم، و دنبال اين توانستن حرکت ميکنيم، و همه جا هم بحمداللّه به مقاصدمان ميرسيم.
ملت ما از مسائل سياسى منزوى بود، روگردان بود، حوادث کشور را مورد توجه قرار نميداد. انقلاب اين حالت را از ملت ما گرفت، ما را تبديل کرد به يک ملت آگاه و سياسى. امروز نوجوانهاى ما هم در دورترين نقاط کشور تحليل سياسى ميکنند، حوادث سياسى را درک ميکنند، روى هر مسئلهاى تحليل ميگذارند. قبل از انقلاب اينجور نبود. سياستگرائى و سياستفهمى مخصوص يک عدهى انگشتشمار در اين کشور بود. مردم عموماً دور از حوادث کشور بودند؛ دولتها مىآمدند و ميرفتند، قراردادهاى بينالمللى بسته ميشد، کارهاى بزرگ در دنيا انجام ميگرفت، ملت خبر هم نميشد. اينها خطوط اصلى اين انقلاب است که اين حوادث را در اين کشور به وجود آورد. اين اصول، نهادينه شده است؛ تثبيت شده است. اين تحولات، سطحى نيست؛ مقطعى نيست. شعارهاى انقلاب، امروز همان شعارهاى روز اول است؛ که اين نشاندهندهى سلامت انقلاب است. شعارها مثل انگشت اشارهاى هستند که به هدفها اشاره ميکنند، هدفها را ترسيم ميکنند. وقتى شعارها تثبيتشده در يک نظامى، در يک انقلابى باقى ماند، معنايش اين است که هدفها در اين نظام به شکل اول است؛ هدفها تغيير پيدا نکرده است؛ دستاندرکاران و مردم از صراط مستقيم و هدفهاى اصلى منحرف نشدهاند. امروز شعارهاى ملت ايران، همان شعارهاى اول انقلاب است.
خب، در اين دوره، در اين سى و چند سال، زندگى ما تحت تأثير همين خطوط اساسى قرار گرفته است. ما پيشرفتهائى داشتيم، ضعفها و نقصهائى هم داشتيم. پيشرفتهامان را بايد بشناسيم، ضعفهامان را هم بايد بشناسيم. اگر ضعفهاى خودمان را پنهان کنيم، نشناسيم، تجاهل کنيم، اين ضعفها خواهد ماند، نهادينه خواهد شد؛ برطرف نخواهد شد. همهى نقاط قوّت و ضعف را بايد بدانيم.
نقاط مثبت و منفى هر دو هست، افت و خيز هست، اما حرکت ادامه داشته است؛ اين مهم است. جوانهاى عزيز ما بدانند؛ در طول اين سى و دو سه سال مواردى شده است که ما ضعف نشان داديم، اين حرکت افت و خيز داشته است. هميشه يک جور نبوده است؛ گاهى سرعت و شتاب، گاهى کمتر، اما حرکت هرگز متوقف نشده است و ما در همان جهت اصلى پيش رفتيم؛ که امروز محصول آن را داريم مشاهده ميکنيم.
من چند تا از نقاط قوّتى را که در اين مدت داشتهايم، عرض کنم، چند تا هم از نقاط ضعف را عرض کنم. مهمترين نقطهى قوّت ما در اين سى و دو سه سال عبارت است از غلبهى بر چالشها؛ اين خيلى مهم است. ما يک ملتى نبوديم که سرمان را پائين بيندازيم، راهمان را برويم، کسى به ما کارى نداشته باشد؛ نه، از روز اول قدرتهاى مجهز جهانى، مسلطين جهانى با ما کار داشتند؛ بناى بر اذيت گذاشتند، بناى بر مانعتراشى گذاشتند: عليه ما جنگ تحميل کردند، صدام را به جان ما انداختند، هشت سال ما را گرفتار کردند، تروريست آوردند، تحريم کردند. ما تا امروز بر همهى اين چالشها غلبه پيدا کردهايم؛ يعنى هيچکدام از اين چالشها نتوانسته است ملت ما و انقلاب ما را پشيمان کند، به زانو دربياورد؛ ما بحمداللّه راهمان را با قامت استوار ادامه دادهايم. اين مهمترين نقطهى قوّت ماست.
يک نقطهى قوّت ديگر در اين مدت، گسترش خدمات به ملت است، کماً و کيفاً. اين خدمات نه با گذشتهى نزديک قبل از انقلاب، بلکه با گذشتههاى دوردست هم قابل مقايسه نيست. خدمات عظيمى که در سراسر کشور گسترش پيدا کرده است، هم کيفيتهاى اين خدمات بالاست، خدمات درجهى اول است - مادى و معنوى - هم کميت و گسترش آنها زياد است. اين يک نقطهى قوّت مهمى است.
نقطهى قوّت ديگر، پيشرفت علمى است. عزيزان من! اين پيشرفت علمى را دستکم نگيريد. اين پيشرفتها خيلى مهم است. علم، پايهى پيشرفت همهجانبهى يک کشور است. اين حديث را من يک وقتى خواندم: «العلم سلطان»؛(2) علم، اقتدار است. هر کس اين اقتدار را داشته باشد، ميتواند به همهى مقاصد خود دست پيدا کند. اين مستکبران جهانى به برکت علمى که به آن دست پيدا کردند، توانستند به همهى دنيا زور بگويند. البته ما هرگز زور نخواهيم گفت، اما علم براى ما به عنوان يک پيشرفت حتماً لازم است.
پيشرفتهاى علمى ما در اين مدت سى و چند سال، پيشرفتهاى حيرتآورى است. حالا فناورى هستهاى تصادفاً معروف شده است و همه توجه دارند - هم در کشور، هم در دنيا - ليکن فقط اين نيست؛ فناورى هستهاى هست، علوم هوافضا هست، علوم پزشکى هست - خوشبختانه امروز کشور ما حائز رشتههاى بسيار مهم و دستنيافتنى پزشکى است و کارهاى بزرگ پزشکى در اين کشور انجام ميگيرد - زيستفناورى هست، نانوفناورى که از علوم جديد و دانشهاى نوى دنياست، هست؛ سلولهاى بنيادى که يکى از بزرگترين کارها در عرصهى علم است، هست؛ شبيهسازى، ساخت ابررايانهها، فناورى انرژىهاى نو، راديوداروهاى مهم و داروهاى ضد سرطان هست؛ و اين فهرست ادامه دارد.
اينهائى که من عرض ميکنم، رجزخوانى نيست؛ اين گواهىِ مراکز علمى معتبر دنياست. آنها ميگويند سريعترين رشد علمى در همهى دنيا در اين سالها، در ايران اتفاق افتاده است. اين گزارش سال 2011 است که ميگويد سريعترين رشد علمى در همهى دنيا در ايران اتفاق افتاده است. طبق گزارشى که مراکز علمى معتبر دنيا دادهاند، رتبهى علمى اول منطقه، ايران است. ما اين رتبهى اول علمى را براى سال 1404 در نظر گرفتيم؛ هنوز چهارده سال باقى است. همين سال ميلادىِ گذشته گفتند ايران از لحاظ رتبهى علمى در منطقه اول است، در دنيا هفدهم. در سطح دنيا رتبهى علمى کشور ما هفدهم است؛ اينها خيلى مهم است. پس يکى از نقاط قوّت ما، پيشرفت علمى است.
يکى ديگر از نقاط قوّت ما، پيشرفتهاى کشور در ايجاد زيرساختهاى فنى و مهندسى و صنعتى است؛ که هر وقت بينندگان خارجى آمدند ديدند و بازديد کردند، آنها را به تحسين وادار کرده است. اين کارهاى عظيمى که در زمينهى ارتباطات، راهها، ارتباطات مخابراتى و زيرساختهاى گوناگون فنى و مهندسى و صنعتى و امثال اينها انجام گرفته است، يک داستان جداگانه است. من واقعاً متأسف ميشوم وقتى مىبينم اين گزارشهاى روشن و خوب، آنچنان که بايد و شايد، به مردم داده نميشود که مردم خوشحال بشوند؛ بفهمند در کشور چه اتفاقى دارد مىافتد.
يکى ديگر از نقاط قوّت ما در اين مدت، انتقال ارزشهاى انقلاب به نسل دوم و سوم بود. امروز شما جوانها را نگاه ميکنيد، مىبينيد اين ارزشها را دريافت کردهاند. همين شهيد عزيز اخير ما، مصطفى احمدى روشن - شهيدى که شهادتش دل ما را سوزاند - يا آن شهيد جوان قبلى، شهيد رضائىنژاد، که اوائل امسال به شهادت رسيد، اينها دو تا جوان، دانشمند، سى و دو سه ساله بودند؛ امام را درک نکردند، جنگ را درک نکردند، دوران انقلاب را درک نکردند، اما اينجور با شجاعت، با شهامت درس ميخوانند، تحصيلات ميکنند، مقامات عالى را طى ميکنند؛ ميدانند و ميفهمند هم که مورد تهديدند، اما ميروند؛ اين خيلى مهم است، اين ارزش است؛ اين ارزشهاى انقلاب است در نسل سوم. احمدى روشن و رضائىنژاد و امثال اينها نسل سوم انقلابند. همين حرکت عظيم اين جوانها که بعد از شهادت احمدى روشن اعلام کردند ما حاضريم بيائيم کار کنيم، خيلى مهم است؛ اينها را نبايد دستکم گرفت. يکى از نقاط قوّت و مثبت ما همين است که اين ارزشها به نسلهاى دوم و سوم منتقل شد. البته ريزش داشتهايم، توبهکار از انقلاب و پشيمان از انقلاب داشتهايم، اما رويشهاى ما بيشتر از ريزشهاى ما بوده است. نيروهاى فرسوده ريزش پيدا کردند، اما نيروهاى جوان و باطراوت بالا آمدند و رويش پيدا کردند.
يکى ديگر از نقاط مثبت ما در اين مدت، ارتقاء جهشوار در اثرگذارى در مسائل عمدهى منطقه و مسائل جهان است. امروز نظام جمهورى اسلامى، يک کشور اثرگذار است؛ «آرى» و «نه» او در مسائل منطقه، حتّى در مسائل جهانى اثر ميگذارد؛ اين براى کشور خيلى مهم است.
يکى ديگر از نقاط قوّت ما، بنيهى قوى و ساخت محکم کشور و نظام در مواجههى با دشمنىهاست. ما در مقابل دشمنىها مضطرب نميشويم، نگران نميشويم، دغدغه پيدا نميکنيم. بنيهى نظام و بنيهى کشور، بنيهى مستحکمى است.
يکى ديگر از نقاط قوّت ما، ارتقاء کمّى و کيفى مراکز علمى ماست؛ يعنى دانشگاهها و حوزههاى علميه. هم حوزههاى علميهى ما از لحاظ کمّى و از لحاظ کيفى ارتقاء پيدا کرده است، هم دانشگاههاى ما. اينها نقاط قوّت ماست، و هر کدام از اينها شرحهاى طولانى ميطلبد، آمارهائى دنبالش هست، و غير از اينها هم نقاط قوّت زيادى داريم.
من اين جمله را در ادامهى نقاط قوّت عرض بکنم که ملت ايران توجه داشته باشند همهى اين پيشرفتهاى علمى و اجتماعى و فنى در شرائط تحريم اتفاق افتاده است؛ اين خيلى مهم است. دروازههاى علم را، دروازههاى فناورى را بر روى ما بستند، راهها را مسدود کردند، محصولات مورد نياز ما را به ما نفروختند و ما اينجور پيشرفت کرديم. اين اتفاقها در شرائط تحريم افتاده است؛ اين است که اميدها افزايش پيدا ميکند.
ما البته ضعفهائى هم داريم؛ اين ضعفها را بايستى از بين ببريم. من بعد برميگردم به اين مسئلهى تحريم و شرائطى که تحميل شده است و يک جملهاى عرض خواهم کرد. ضعفهاى ما خطرهائى است که در سر راه ماست و در اين مدت وجود داشته است و بايد بعدها جلوى اينها را بگيريم. اولين ضعف ما گرايش به دنياطلبى بود که گريبان بعضى از ماها را گرفت. بعضى از ما مسئولين دچار دنياطلبى شديم، دچار ماديگرائى شديم؛ براى ما ثروت، تجمل، آرايش، تشريفات و اشرافيگرى يواش يواش از قبح افتاد. وقتى ما اينجور شديم، اين سرريز ميشود به مردم. ميل به اشرافيگرى، ميل به تجمل، ميل به جمع ثروت و استفادهى از ثروت به شکل نامشروع و نامطلوب، به طور طبيعى در خيلى از انسانها هست. وقتى ما خودمان را رها کرديم، ول کرديم، دچار شديم، اين سرريز ميشود به مردم؛ در مردم هم اين مسئله پيدا ميشود.
ما امروز متأسفانه دچار اسراف و مصرفزدگى هستيم. من بارها اين را عرض کردهام، باز هم عرض ميکنم؛ اين خطر است در راه ما. مصرفزدگى را بايد کم کنيم، حرص به متاع و کالاى دنيا را بايد کم کنيم. تا يک شايعهاى درست ميشود که فلان چيز کم است، مردم هجوم مىآورند براى اينکه بيشتر آن را جمع کنند، که نبادا دچار کمبود آن شوند؛ در حالى که آن شىء ممکن است جزو چيزهاى لازم زندگى هم نباشد. خب، اگر آن جنس کم هم نيست، همين هجوم مردم آن را کم ميکند. ما به اين مسئله توجه نميکنيم. اين يکى از ضعفهاى ماست؛ ما اين ضعف را بايد برطرف کنيم.
يکى ديگر از ضعفهاى ما اين است که ما به موازات علم، به موازات پيشرفتهاى علمى، پيشرفت اخلاقى و تزکيهى اخلاقى و نفسى پيدا نکردهايم؛ اين عقبماندگى است. البته امروز در مقايسهى با قبل از انقلاب، بمراتب و مراتب بهتر است - در اين هيچ شکى نيست - اما بايد پيشرفت ميکرديم. در علم پيشرفت کرديم، در سياست پيشرفت کرديم؛ بايد در معنويت و در تزکيهى نفس هم پيشرفت ميکرديم. در قرآن هر جا تزکيه و تعليم از زبان پروردگار است، تزکيه مقدم است بر تعليم؛ آن هم تعليم کتاب و حکمت - «يزکّيهم و يعلّمهم الکتاب و الحکمة»(3) - فقط يک جا از زبان حضرت ابراهيم، تعليم مقدم است. بنابراين ما از تزکيهى اخلاقى و نفسى غفلت کرديم.
در عدالت اجتماعى هنوز به نقطهى مورد نظر اسلام - که آرزوى خود ما بوده است - نرسيدهايم؛ اين هم از نقطهضعفهاى ماست. اين ضعفها را بايستى جبران کنيم. اينها ضعفهائى است که نميشود از آنها گذشت. هم مسئولين، هم آحاد مردم بايد احساس کنند وظيفه دارند اين ضعفها را برطرف کنند. انشاءاللّه بايد از خداى متعال کمک بخواهيم و اين ضعفها را برطرف کنيم. و البته ميشود برطرف کرد؛ اينها بدون ترديد برطرفکردنى است.
خب، به نظر من کارهائى که بايد انجام بگيرد براى اينکه اين ضعفها برطرف شود، در درجهى اول اين نگاه به آينده است؛ در درجهى اول مسئوليتپذيرى ماهاست. همهى ما بايد احساس مسئوليت کنيم؛ بخصوص مسئولين کشور و خدمتگزاران مردم بايد احساس مسئوليت کنند. تقصيرها را گردن هم نيندازيم. اينجور نباشد که اگر يک جا يک نقصى پيدا شد، مجلس بگويد تقصير دولت است، دولت بگويد تقصير مجلس است، آن يکى بگويد تقصير قوهى قضائيه است؛ نه، حدود مشخص است. قانون اساسى خطوط را مشخص کرده است. وظائف همه معلوم است. رهبرى مسئوليت دارد، دولت مسئوليت دارد، مجلس مسئوليت دارد، قوهى قضائيه مسئوليت دارد، نيروهاى نظامى مسئوليت دارند، دستگاههاى اجرائى هر کدام مسئوليتهائى دارند؛ به گردن هم نيندازيم. اشکالى به وجود مىآيد، متوجه رهبرى است؛ رهبرى متواضعانه قبول کند که اين اشکال متوجه اوست و سعى کند آن را برطرف کند. اين يکى از اساسىترين کارهاست.
کار اصلى ديگر اين است که از ارزشهاى اصولى نبايد غافل شد. سرگرم مسائل فرعى و فروع نشويم، از اصول غافل بمانيم. اين هم شرح مفصلى دارد.
حفظ اتحاد و همدلى، يکى ديگر از وظائف ماست. بارها عرض کردهايم که بين مسئولين بايد اتحاد و همدلى باشد. سه قوه و ديگران بايد با هم همدل باشند، همگام باشند، همدست باشند؛ ولو يک جاهائى اختلاف نظرهائى دارند. اختلاف نظر اشکالى ندارد؛ اما بايستى در جهتگيرىهاى نظام و کشور و انقلاب پشت به پشت يکديگر بدهند، دست يکديگر را محکم بفشرند و به پيش بروند؛ هم اينها، هم مردم با هم، هم مردم با مسئولين. اين اتحاد و همدلى، علاج قطعى بسيارى از مشکلاتى است که در کشور وجود دارد.
يکى از کارهاى اصلى که بايد انجام بدهيم و همه بايد به آن توجه داشته باشيم، اين است که فريب لبخند دشمن و وعدههاى دروغ جبههى دشمن را نخوريم. در اين سى سال، تجربه هم پيدا کردهايم. گاهى به روى ما لبخند زدند. اوائل گاهى بعضى از ما باور ميکرديم. يواش يواش فهميديم پشت صحنه چيست. فريب لبخند دشمن را، فريب وعدههاى دروغ دشمن را نخوريم. جبههى قدرت مادىاى که امروز بر دنيا مسلط است، راحت عهد ميشکند. بدون هيچ دغدغهاى عهدشکنى ميکنند، زير قولشان ميزنند، زير حرفشان ميزنند، نه از خدا خجالت ميکشند، نه از خلق خجالت ميکشند، نه از طرف مذاکره خجالت ميکشند؛ راحت دروغ ميگويند! من نمونههاى زنده دارم - که حالا در اينجا جاى بحثش نيست؛ شايد آن وقتى که لازم باشد، عرض بکنم - همين اظهاراتى که آمريکائىها کردند، رئيس جمهور آمريکا کرد؛ نامهاى که به ما نوشت، جوابى که ما داديم؛ بعد عکسالعمل و اقدامى که آنها با مضمون آن نامهها کردند. اينها يک روزى در اختيار افکار عمومى دنيا - آن وقتى که لازم باشد - قرار خواهد گرفت؛ خواهند ديد که اينها چه جورىاند، حرفشان چقدر اهميت و ارزش دارد، وعدهشان چقدر ارزش دارد. بنابراين يکى از کارهاى اساسى ما اين است که فريب لبخند و وعدهى دروغ اينها را نخوريم.
يکى هم پرهيز از تنبلى و کمکارى است. کسالت، کمکارى و تنبلى، يک انسان را، يک خانواده را، يک کشور و يک ملت را تباه ميکند. همه بايد کار کنند؛ کار جهادى. اين که ما امسال گفتيم جهاد اقتصادى، يعنى تحرک اقتصادى بايد جهادگونه باشد. خب، اين راجع به مسائل انقلاب. حرف زياد است، اما وقت کم است؛ به آن مسائل بعدى هم بايد برسم.
اما مسائل منطقه و جهان. در اين يک سالى که بين دههى فجر گذشته و امسال هست، ملتهاى منطقه در به زير کشيدن چهار طاغوت موفق شدند؛ اين خيلى مهم است. براى اينکه يک ملتى يکى از اين طاغوتها را به زير بکشد، تلاشهاى زيادى لازم است. در اين سالى که فاصلهى بين آن دههى فجر و اين دههى فجر است، چهار طاغوت خطرناکِ خبيثِ اين منطقه به زير کشيده شدند؛ اين خيلى حادثهى مهمى است.
يک حادثهى مهم ديگر اين است که در تونس و مصر، مردم به اسلام رأى دادند. در مصر حدود هفتاد و پنج درصدِ مردم رفتند پاى صندوقهاى رأى و به گروههاى اسلامى رأى دادند؛ در تونس هم شبيه همين؛ اينها خيلى مهم است. اين معنايش اين است که همهى تلاشى که آمريکائىها و غربىها و دستگاههاى تبليغاتى و هاليوود و غيره و غيره از لج جمهورى اسلامى در اين سالها انجام دادند براى اينکه اسلامهراسى کنند و حکومت اسلامى هراسى کنند، نقش بر آب شده است؛ مردم طرفدار اسلامند.
يکى از آثار اين حرکتها، ضعف و انزواى رژيم صهيونيستى است؛ که اين هم خيلى مهم است. چون رژيم صهيونيستى در اين منطقه حقيقتاً غدهى سرطانى است و بايد قطع بشود و قطع خواهد شد، بنابراين بر اثر اين حرکتها دچار ضعف و انزواى بيشتر از هميشه شد. جوانان فلسطينى نشاط پيدا کردند، اميد پيدا کردند، به مبارزات خودشان و آيندهى خودشان اميدوار شدند. ملتها اميدوار شدند.
البته در بين اين ملتها، ملت بحرين از همه مظلومترند؛ چون متأسفانه مورد سکوت و بايکوت همهى رسانههاى دنيا قرار دارند. در هيچ منطق انسانى و جهانى، درخواست آنها مردود نيست، بلکه درخواست بحقى است، ليکن مظلوم واقع شدهاند؛ بکلى اينها را از دائرهى تبليغ و ترويج خارج کردهاند، بلکه عليه آنها مرتباً تبليغ ميکنند. البته اثر هم ندارد. آن ملت هم به توفيق الهى پيروز خواهد شد.
من همين جا به اين مناسبت، اين جمله را عرض بکنم: حکام بحرين ادعا کردند که ايران در قضاياى بحرين دخالت ميکند. اين دروغ است. نه، ما دخالت نميکنيم. ما آنجائى که دخالت کنيم، صريح ميگوئيم. ما در قضاياى ضديت با اسرائيل دخالت کرديم؛ نتيجهاش هم پيروزى جنگ سى و سه روزه و پيروزى جنگ بيست و دو روزه بود. بعد از اين هم هر جا هر ملتى، هر گروهى با رژيم صهيونيستى مبارزه کند، مقابله کند، ما پشت سرش هستيم و کمکش ميکنيم و هيچ ابائى هم از گفتن اين حرف نداريم. اين حقيقت و واقعيت است. اما اينکه حالا حاکم جزيرهى بحرين بيايد بگويد ايران در قضاياى بحرين دخالت ميکند، نه، اين حرف درستى نيست؛ حرف خلاف واقعى است. ما اگر در بحرين دخالت ميکرديم، اوضاع در بحرين جور ديگرى ميشد!
در جهان هم اوضاع، اوضاع غريبى است. آمريکا دچار ضعف شده است - هم ضعف اقتصادى و مالى، هم ضعف سياسى - اين هم يک واقعيتى است. آمريکا در سياست خاورميانهاى خودش شکست خورد، در قضيهى فلسطين شکست خورد، در قضيهى عراق شکست خورد. آمريکائىها ميخواستند عراق را مستقيماً خودشان اداره کنند، نتوانستند - ملت عراق ايستاد و نگذاشت - خواستند دولتى دستنشانده بياورند، نتوانستند؛ خواستند با کاپيتولاسيون بمانند، دولت و ملت عراق اجازه ندادند. امروز دولت عراق يک دولت مردمى است، ملت عراق يک ملت زنده و بيدار است؛ و همين موجب شد که آمريکائىها بدون هيچ دستاوردى، آنچه که ميخواستند، نشد، از عراق خارج بشوند. البته دخالتهاى نفتى دارند، دخالتهاى امنيتى دارند؛ که لابد ملت و دولت عراق انشاءاللَّه در آينده براى آن هم فکرى خواهند کرد.
در قضاياى داخلى هم - که آمريکائىها سعى ميکنند اين را پنهان کنند - آمريکا دچار ضعف است. نميخواهند اقرار کنند که دچار ضعفند. اوباما در سخنرانى چند روز پيش در کنگره، کمترين اشارهاى به اين نکرد که ملت آمريکا بيش از چهار ماه است که توى خيابانهايند! توى اين هواى سرد، در سرتاسر آمريکا، در ايالتهاى مختلف، اين همه مردم بيايند توى خيابانها بايستند، در مقابل فشار پليس و ضربههاى سخت پليس ايستادگى کنند، اين قابل اشاره کردن نبود؟! اصلاً اشارهاى نکردند. ميخواهند پنهان کنند. اين هم حقوق بشرشان است. اروپا هم همين جور است. اروپا هم دچار ضعف است. غير از مسائل اقتصادى و مالى و پولى - که اينها ضعفهاى عجيبى است و مردم را خشمگين کرده است - از لحاظ سياسى هم اروپا امروز دچار ضعف است.
من براى شما يک مثال بزنم. دولت فرانسه در دوران ژنرال دوگل که رئيس جمهور فرانسه بود، اجازه نداد که انگليس وارد اتحاديهى اروپا بشود. چرا؟ گفتند انگليس وابستهى به آمريکاست؛ نوع ارتباطات انگليس و آمريکا، اتحاديهى اروپا را از استقلال مىاندازد. دوگل نگذاشت که انگليس وارد اتحاديهى اروپا شود، به خاطر ارتباط و اتصال و وابستگى به آمريکا. اين مربوط به آن روز فرانسه است. اين آقائى که امروز در فرانسه سر کار است، حرفهاى آمريکا را رله ميکند؛ همان حرفهائى را که آنها ميخواهند، آنچه که در دل آنهاست، تکرار ميکند؛ شده تابع محض! خب، اين ضعف است. کار اروپا به اينجا رسيده است. اين فرانسه است؛ کشورهاى ديگر اروپائى هم به طريق اولى همين طورند. اين ضعف اين دستگاههاست.
امروز غربىها در مسائل اقتصادى دچار ضعفند، در مسائل سياسى دچار ضعفند، در تصميمات بينالمللى دچار ضعفند؛ از جمله همين تصميم به تحريم ما. اينها خواستند در واقع جمهورى اسلامى را، ملت ايران را به خاطر اسلام مجازات کنند. تهديد کردند: تحريمهاى فلجکننده، تحريمهاى دردآور! هى گفتند، گفتند. اين تحريمها از دو جهت به نفع ماست: اولاً وقتى ما تحريم بشويم، به استعداد و ظرفيت داخلى رو مىآوريم، از داخل رشد ميکنيم؛ همچنان که در اين سى سال اين مسئله اتفاق افتاده است. اگر در زمينهى سلاح تحريم نميشديم، امروز اين پيشرفتهاى عجيب را نداشتيم؛ اگر در قضيهى اتمى، اينها نيروگاه بوشهر را خودشان ساخته بودند، ما در غنىسازى پيشرفت نميکرديم؛ اگر درهاى علم را به روى ما نبسته بودند، ما در سلولهاى بنيادى و هوافضا و فرستادن ماهواره به آسمان، به اينجاها نميرسيديم. پس هرچه ما را تحريم ميکنند، ما به ظرفيت داخلى خودمان متوجه ميشويم و رو مىآوريم و اين ظرفيت و استعداد روزبهروز مثل چشمهى جوشانى شکوفا ميشود. پس اين تحريم به نفع ماست.
جهت دومى که اين تحريمها به نفع ماست، اين است که اينها همين طور مرتباً در تبليغاتشان ميگويند ما اين تحريمها را ميخواهيم بر ايران اعمال کنيم تا ايران را وادار به عقبنشينى کنيم؛ حالا مثلاً در قضيهى هستهاى. پس همهى دنيا فهميدند که اين تحريمها براى فشار بر ايران، براى عقبنشينى در قضيهى هستهاى و قضاياى ديگر است. خب، وقتى ما عقبنشينى نکرديم، چه اتفاقى مىافتد؟ اين تحريمها براى اين است که ايران را وادار به عقبنشينى کنند، ايران هم که عقبنشينى نخواهد کرد؛ نتيجه اين ميشود که هيبت غرب و هيبت تهديدهاى غرب در چشم اين ملتهاى منطقه که قيام کردند، ميشکند و عزت ملت ايران و قدرت ملت ايران در چشم اينها زياد ميشود؛ و اين به نفع ماست. بنابراين، اين تحريمها براى ضربه زدن به ماست، اما از اين دو جهتى که عرض کردم، در واقع خدمت به ماست.
اين وضع اروپاست. اروپا دچار مشکلات لاينحل اقتصادى است. مردم در اروپا خشمگينند، به مسائل اقتصادى معترضند. من قبلاً هم اين را گفتهام؛ آن روزى که ملتهاى اروپا بدانند که اين وضعيت ضعفى که دچارش شدهاند، به خاطر دخالت آمريکا و دخالت شبکهى صهيونيستى جهانى است، اين اعتراضهاى به خاطر اهداف اقتصادى، تبديل خواهد شد به يک نهضت عظيم اجتماعى؛ آن وقت است که ديگر بايد منتظر دنياى جديدى بود و دنياى جديدى به وجود خواهد آمد.
يک جمله هم راجع به اين تهديدهاى آمريکا عرض بکنيم. مرتباً تهديد ميکنند؛ تهديد به اين زبان: همهى گزينهها روى ميز است! يعنى حتّى گزينهى جنگ. اين، تهديد به جنگ است با اين زبان. خب، اين تهديد به جنگ، به ضرر آمريکاست؛ خود جنگ، ده برابر به ضرر آمريکاست. چرا اين تهديدها به ضرر آمريکاست؟ به خاطر اينکه خود اين تهديدها نشاندهندهى عجز آمريکا از مقابلهى منطقى و مقابلهى گفتمانى است؛ يک گفتمانى در مقابل گفتمان جمهورى اسلامى ندارند؛ نميتوانند در ميدان مقابلهى فکرى و منطقى، براى خودشان غلبهاى ايجاد کنند؛ مجبور ميشوند توسل به زور و تشبث به زور بکنند. اين معنايش اين است که آمريکا جز زور، هيچ منطقى ندارد؛ جز خونريزى، هيچ راهى براى پيشبرد خود ندارد. اين، اعتبار آمريکا را بيش از آنچه که تاکنون شکسته است، در چشم ملتها و در چشم ملت خودش خواهد شکست؛ اين همان چيزى است که سرنوشت رژيمها را معين ميکند. آن رژيمى، آن نظامى که اعتبارش در چشم مردم خودش بشکند، سرنوشتش معلوم است؛ مثل رژيم شوروى سابق. اتفاقاً بعضى از صاحبنظران غربى همين چند روز قبل گفتند که امروز وضع آمريکا و غرب شبيه وضع شوروى سابق در سالهاى اواخر دههى 80 ميلادى است که منجر به سقوط شد. يعنى وقتى يک رژيمى، يک نظامى از لحاظ گفتمان، از لحاظ منطق، در چشم مردم خودش ساقط بشود، ديگر اميدى به بقاى اين رژيم نيست. لذا هرچه تهديد کنند، به ضررشان است. البته آنها و ديگران بدانند - ميدانند هم - که ما هم در برابر تهديد به جنگ و تهديد به تحريم نفتى، تهديدهائى داريم که در وقت خودش، آن وقتى که لازم باشد، انشاءاللَّه اعمال خواهد شد.
دربارهى انتخابات هم من چند جملهاى عرض بکنم. برادران و خواهران عزيز! ملت عزيز ايران! انتخابات مصونيتبخش به کشور است. آن چيزى که هيبت اين ملت را حفظ ميکند، قدرت معنوى او را به رخ دشمنان ميکشاند و آنها را از تعرض منع ميکند و ميترساند، حضور مردمى است؛ که يکى از مظاهرش همين انتخابات است، يکى از مظاهرش هم همين بيست و دوى بهمنى است که شما در مقابل داريد. هرچه حضور پررنگتر باشد، اعتبار و ارزش ملى بالاتر خواهد رفت. انتخابات هم همين جور است. هرچه صندوقهاى رأى شلوغتر باشد، گسترش شرکت مردم بيشتر باشد، اعتبار کشور بالا خواهد رفت، مصونيت کشور بيشتر خواهد شد. مشارکت مردم ميتواند آيندهى کشور را تأمين و تضمين کند. يک مجلس صالح و سالم و قوى ميتواند بر عملکرد همهى دستگاههاى کشور اثر بگذارد؛ بر عملکرد دولت، بر عملکرد قوهى قضائيه، حتّى بر عملکرد نيروهاى مسلح ميتواند اثر بگذارد. مجلس قوى، مجلس صالح، مجلس سالم، يک چنين وضعى دارد. خب، اين مجلس را کى ميتواند تشکيل بدهد، جز مردم؟ دشمن اين را نميخواهد. الان دو سه ماه است بوقهاى تبليغاتى دشمن دارند تلاش ميکنند که مردم را نااميد و مأيوس کنند تا در انتخابات شرکت نکنند؛ بعضى هم در داخل بدون اينکه بفهمند چه کار دارند ميکنند، متأسفانه با آنها همصدا ميشوند! آنها مغرضند، اينها غافلند.
مسائل کوچک را نبايد بزرگ کرد. نبايد القاء بحران کرد. سعى ميکنند با هزار وسيله اثبات کنند که در ايران بحران هست. چه بحرانى؟ کدام بحران؟ کشورِ آرام، ملتِ قوى، بانشاط؛ اين همه کار از سوى دستگاههاى گوناگون، از سوى آحاد مردم در اين کشور دارد انجام ميگيرد. به توفيق پروردگار، امنيت کامل برقرار است. دستگاهها با همديگر همکارى داشته باشند. اگر همکارى بکنند، کارها خيلى بهتر هم خواهد شد. دشمن اين را نميخواهد.
آنچه در انتخابات لازم است، رقابت سالم است؛ رقابتِ بدون تهمتزنى و بدگوئى به يکديگر است. فضاى انتخابات بايد سالم باشد. مردم اگر خودشان نامزدهاى انتخاباتى را ميشناسند، طبق تشخيص خودشان حتماً عمل کنند؛ اگر نميشناسند، از افراد بصير و متدين در گزينشهاى انتخاباتى استفاده کنند. مجريان انتخابات در اجراى درست انتخابات، دقت کامل را به کار ببرند. اينها چيزهائى است که ميتواند يک انتخابات خوب را براى کشور به ارمغان بياورد. اين سى و دو سه انتخاباتى که از اول انقلاب تا امروز داشتيم، خوشبختانه همهى اينها سالم بوده. البته در همهى اينها کسانى معترض بودهاند، اعتراضها رسيدگى هم شده، احياناً تخلفات بوده است، اما هرگز عدم سلامت در انتخابات وجود نداشته است. بعد از اين هم بايد همين جور باشد.
من دو سه جمله راجع به اين مسئلهى صلاحيتها عرض بکنم. شوراى محترم نگهبان صلاحيتهاى افرادى را احراز ميکند، بعضى را هم احراز نميکند. من اينجا سه تا نکته عرض بکنم: نکتهى اول اين است که شوراى نگهبان از لحاظ قانونى موظف است صلاحيتها را احراز کند؛ بايد تشخيص بدهد، بايد برسد به اين که اين صلاحيت وجود دارد. البته توصيهى هميشگى ما اين بوده است که سطح صلاحيتها را آنقدر بالا نبرند که يک عدهى معدودى ته آن بمانند. آنچه که موجب صلاحيت است، يک قدرى سطح آن را باسماحتتر نگاه کنند.
نکتهى دوم اين که بعضىها به اين نظارتهاى شوراى نگهبان و عوامل نظارتى معترضند. ممکن است اعتراضشان بجا و واقعاً درست هم باشد؛ منتها توجه کنيم که وقتى يک مقام مسئول قانونىِ مورد اعتماد تصميمى گرفت، ما تسليم باشيم. همهمان بايد تبعيت کنيم. مثلاً مجلس يک قانونى را ميگذراند؛ ممکن است من به آن قانون اعتراض داشته باشم، بگويم اين قانون معيوب است؛ اما قانون است، بايد بر طبقش عمل کنم. وقتى يک مقام مسئولى که مورد اعتماد هم هست - مثل شوراى نگهبان - تصميمى گرفت، بايستى تسليم آن شد، بايد تبعيت کرد.
نکتهى سوم: اين را من اعلام ميکنم، همهى افراد بدانند؛ اينهائى که رد صلاحيت ميشوند، لزوماً آدمهاى بىصلاحيتى نيستند. اينجور خيال نشود که حالا چون فلانى در انتخابات رد صلاحيت شد، پس ديگر بکلى از صلاحيت ساقط است؛ نه، طبق قانون، در انتخابات نميتواند به عنوان نامزد شرکت کند، اما ممکن است مقامى که او را رد صلاحيت کرده، اشتباه کرده باشد. ممکن است براى اين کار صلاحيت نداشته باشد، اما صلاحيتهاى فراوان ديگرى داشته باشد. اينجور نباشد که اگر کسى رد صلاحيت شد، اين معنايش اين باشد که او ديگر از هستى ساقط شد؛ نه، صلاحيتهاى گوناگون ديگرى وجود دارد.
آخرين مطلب در باب انتخابات اين که: مسئولان از توطئهى دشمن در کار انتخابات غافل نشوند. آن کسانى هم که در انتخابات رأى نمىآورند، مواظب باشند آن کلاهى که بر سر رأىنياوردگان سال 88 رفت، بر سر آنها نرود؛ فريب نخورند. همهى نامزدهاى انتخابات و همهى هوادارانشان، خودشان را در مقابل توطئهى احتمالى دشمن مسئول امنيت بدانند. انتخابات را متهم نکنند؛ کسى آب به آسياب دشمن نريزد؛ در تبليغات، القاء فضاى اختلاف و نااميدى نشود، تا انشاءاللَّه انتخابات خوبى داشته باشيم.
بسماللّهالرّحمنالرّحيم
والعصر. انّ الانسان لفى خسر.
الّا الّذين ءامنوا و عملوا الصّالحات و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر.
خطبهى دوم
بسماللّهالرّحمنالرّحيم
الحمد للّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على ءاله الأطيبين الأطهرين سيّما بقيّةاللّه فى الأرضين و صلّ على علىّ اميرالمؤمنين و فاطمة الزّهراء سيّدة نساءالعالمين و صلّ على الحسن و الحسين سيّدى شباب اهل الجنّة و على علىّبنالحسين و محمّدبنعلىّ و جعفربنمحمّد و موسىبنجعفر و علىّبنموسى و محمّدبنعلىّ و علىّبنمحمّد و الحسنبنعلىّ و الخلف القائم المهدىّ حججک على عبادک و امنائک فى بلادک و صلّ على ائمّة المسلمين و حماة المستضعفين و هداة المؤمنين.
بار ديگر همهى برادران و خواهران عزيز نمازگزار را دعوت ميکنم به تقواى الهى. آنچه را که در خطبهى دوم به طور معمول عرض ميکنيم، در خطبهى اول به عرض شما برادران و خواهران رساندم. در اين خطبه، با معذرت از همهى نمازگزاران عزيز، خطاب من به برادران عرب ماست که دوران حساسى را ميگذرانند. خطبه را عربى خواهم خواند.
ترجمهى خطبهى عربى [متن خطبه عربی]
بسماللّهالرّحمنالرّحيم
الحمد للّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا محمّد و ءاله الطّاهرين و صحبه المنتجبين و من تبعهم باحسان الى يوم الدّين.
برادران مسلمان ما در هر جا که باشيد! سلام عليکم و رحمةاللّه و برکاته
ميخواهم در ماه ربيع و در آستانهى ميلاد رسول خاتم(ص)، نخستين سالگرد بهار بيدارى اسلامى و برانگيختگى برادران و خواهران عرب را از مصر و تونس و ليبى تا بحرين و يمن و بعضى از سرزمينهاى اسلامى ديگر، از سوى ملت ايران و همهى مسلمين جهان تبريک بگويم.
يک سال پُرماجرا گذشت. در تونس و مصر، رأى ملتها براى نخستينبار محترم شمرده شد و در هر دو کشور به جريانهاى اسلامگرا تعلق گرفت. در ليبى نيز چنين خواهد شد و اين اسلامگرائى با صفاتى چون ضد صهيونيستى بودن، ضد ديکتاتورى بودن، استقلالطلبى، آزاديخواهى و پيشرفتطلبى در سايهى قرآن، مسير محتوم و ارادهى قاطع همهى ملتهاى مسلمان خواهد بود. اين موج که سه دهه پيش سرنوشت ايران اسلامى را نيز در چنين ايامى (مصادف با 22 بهمن) رقم زد و نخستين ضربهى سنگين را بر جبههى آمريکا، ناتو و صهيونيزم فرود آورد و بزرگترين ديکتاتورى سکولار و دستنشاندهى منطقه را فروپاشاند، در همين ايام و با همان سبک و همان مطالبات، کل خاورميانهى اسلامى و عربى را در برگرفته است.
ارادهى خداوند به بيدارى ملتها تعلق گرفته است و قرن اسلام و عصر ملتها فرا رسيده و در آينده، سرنوشت کل بشريت را تحت تأثير قرار خواهد داد. و مگر جوانان و روشنفکران در واشنگتن و لندن و مادريد و رُم و آتن، با الهام از ميدان تحرير، به خيابانها نيامدند؟
حساسترين بخشهاى جهان اسلام را نهضت بازگشت به اسلام و اعاده عزت و هويت و رهائى فراگرفته است و همه جا شعار «اللّه اکبر» به گوش ميرسد. ملتهاى عرب، ديکتاتورهايشان را نميخواهند؛ سيطره دستنشاندگان و طواغيت را بر خود، ديگر تاب نمىآورند؛ از فقر و عقبماندگى و تحقير و وابستگى به ستوه آمدهاند؛ سکولاريزم را در سايهى سوسياليزم و ليبراليزم و ناسيوناليزم قومى آزمودند و همگى را بنبست يافتند؛ و البته ملتهاى عرب به دنبال افراطىگرى، خشونت مذهبى، بازگشت به عقب، تعصبات فرقهاى و قشريگرى با برچسب اسلامگرائى نيز نيستند.
انتخابات تونس و مصر و شعارها و رويکردهاى مردم يمن و بحرين و ساير سرزمينهاى عربى، علامت ميدهد که همه ميخواهند «مسلمان معاصر» بدون افراط خشکسرانه و تفريط غربگرايانه باشند و با شعار «اللّه اکبر» ميخواهند مسلمانانه، با ترکيب «معنويت»، «عدالت» و «عقلانيت»، و با روش «مردمسالارى دينى»، از پسِ تحقير و استبداد و عقبماندگى و استعمار و فساد و فقر و تبعيضِ صد ساله رهائى يابند؛ و اين، درستترين راه است.
رژيمهاى عربى که در معرض خشم مردمشان قرار گرفتهاند، چه خصوصياتى داشتهاند؟ دينستيزى، سرسپردگى و دستنشاندگى غرب (آمريکا، انگليس و ...) همکارى با صهيونيستها و خيانت به فلسطين، ديکتاتورىهاى خانوادگى و وراثتى، فقر مردم و عقبماندگى کشور در کنار ثروتهاى انبوه خانوادههاى حاکم، تبعيض و بىعدالتى و فقدان آزادى قانونى و پاسخگوئى قانونى، از خصوصيات مشترک آنها بوده است. حتّى تظاهر به اسلام يا جمهوريت در برخى موارد نيز نتوانسته مردم را فريب دهد. اينها واضحترين علائم براى شناخت ماهيت خيزش ملتهاى عرب است؛ اعم از آنها که پيروزىهاى بزرگى به دست آوردند، يا آنان که انشاءاللّه به دست خواهند آورد.
هر ادعاى ديگرى در مورد ماهيت اين جنبشها که با شعار «اللّه اکبر» صورت گرفته، ناديده گرفتن واقعيت در جهت بهرهبردارىهاى ديگر و تحميلها و انحرافات بعدى است. آيندهى اين انقلابها با همين اصول سنجيده خواهد شد و معيار اصالت يا انحراف انقلابها همين آرمانها خواهد بود. ضد را به ضد ميتوان شناخت و انقلابها را به ضديت با صفات رژيمهائى که به لرزه افتادهاند. انقلابيون همچنان بايد مراقب هدفتراشىها و تلاشهائى که براى تغيير شعارها صورت ميگيرد، باشند.
بىشک غرب ميکوشد انقلابها را تبديل به ضد انقلاب کرده و نهايتاً با بازسازى رژيمهاى قديمى به شيوهى جديد و تخليهى احساسات تودهها و جابهجائى اصول و فروع و تغيير مهرههاى خود و اصلاحات صورى و تصنعى و ظاهرسازى دموکراتيک، دوباره براى دهها سال ديگر سيطرهى خود را بر جهان عرب حفظ کند.
غرب در دهههاى بيدارى اسلامى و بويژه سالهاى اخير پس از شکستهاى پياپى از ايران و افغانستان تا عراق و لبنان و فلسطين و اينک مصر و تونس و ... کوشيده است پس از شکست تاکتيک اسلامستيزى و خشونت علنى، به تاکتيک بدلسازى و توليد نمونههاى تقلبى دست بزند، تا عمليات تروريزم ضد مردمى را به جاى «شهادتطلبى»، «تعصب و تحجر و خشونت» را به جاى «اسلامگرائى و جهاد»، «قوميتگرائى و قبيلهبازى» را به جاى «اسلامخواهى و امتگرائى»، «غربزدگى و وابستگى اقتصادى و فرهنگى» را به جاى «پيشرفت مستقل»، سکولاريزم» را به جاى «علمگرائى»، «سازشکارى» را به جاى «عقلانيت»، «فساد و هرج و مرج» اخلاقى را به جاى «آزادى»، «ديکتاتورى» را به نام «نظم و امنيت»، «مصرفزدگى، دنياگرائى و اشرافيگرى» را به نام «توسعه و ترقى»، «فقر و عقبماندگى» را به نام «معنويتگرائى و زهد» قلمداد کند.
دو قطبىِ سرمايهدارى و کمونيزم که جنگ بر سر قدرت و ثروت بود، پايان يافت و امروز دو قطبى ميان مستضعفين جهان به رهبرى جنبش مسلمين با مستکبران به رهبرى آمريکا و ناتو و صهيونيزم است. دو اردوگاه اصلى تشکيل شده است و اردوگاه سومى وجود ندارد.
اين فرصت کوتاه را نميخواهم با بازخوانى گذشته و تقدير از ملتهاى عرب بگذرانم. بىشک همهى ما و جهانيان چشم به منطقه دوختهايم و ملتهاى برخاسته از جزيرةالعرب تا شمال آفريقا را تحسين ميکنيم؛ ولى اينک مايلم از امروز و فردا بگويم.
سال گذشته در همين نماز جمعه با مردم شريف مصر، در حالى که هنوز سايهى نامبارک حسنى مبارک بر سرشان بود، سخن گفتم و امروز که دوران جديد آغاز شده و ديکتاتور در حال محاکمه است، همهى ما اميدوارانهتر به آيندهى جنبش مصر عزيز و ساير اعراب مىانديشيم.
مؤلفههائى که از اطراف گوناگون در صحنهى انقلابها حضور دارند، چه کسانىاند؟
1) آمريکا، ناتو، رژيم صهيونيستى و متحدين و وابستگانشان در برخى رژيمهاى عربى
2) ملتها و جوانان
3) احزاب و فعالان سياسىِ اسلامى و غير اسلامى
هر يک در چه موقعيتى و با چه اهدافىاند؟
گروه اول، بازندگان اصلى در مصر و تونس و ساير نهضتها بوده و خواهند بود. مشروعيت و اينک موجوديت قطب سرمايهدارى و الگوى ليبرال دموکراسى غرب، حتّى در خود اروپا و آمريکا نيز با خطر اضمحلال روبهرو شده و در شرائطى شبيه شرائط بلوک شرق کمونيستى در دهه 80 ميلادى قرار گرفتهاند. فروپاشى اخلاقى و اجتماعى، بحرانهاى بىسابقهى اقتصادى، شکستهاى بزرگ نظامى در عراق و افغانستان و لبنان و غزه، سقوط يا تزلزل اکثر ديکتاتورهاى وابسته و دستنشاندهى آنان در کشورهاى مسلمان و عربى و بويژه از دست دادن مصر، به خطر افتادن رژيم صهيونيستى از شمال و غرب و از درون به نحوى بىسابقه، افشاء شدن ماهيت وابستهى سازمانهاى بينالمللى و برخوردهاى گزينشى و سياسى با مسئلهى دموکراسى و حقوق بشر، تناقضگوئى و پريشانگوئى در موضعگيرى دوگانه در برابر مسائل ليبى، مصر، بحرين، يمن و ...
اينها دستهى اول را در بحران اعتماد جهانى و بحران تصميمگيرى عميقى فرو برده است و اينک بزرگترين هدفشان پس از ناتوانى از مهار و سرکوب ملتها، تلاش در جهت تسلط بر اتاق فرمان انقلابها و نفوذ به درون احزاب مؤثر، حفظ حداکثرى ساختارهاى قبلى رژيمهاى فاسد و اکتفاء به رفرمهاى سطحى و نمايشى، بازسازى نيروهاى بومىِ خود در کشورهاى انقلاب کرده، تطميع، تهديد و احتمالاً در آينده، ترور و يا تلاش براى خريدن برخى افراد و گروهها در جهت متوقف ساختن يا ارتجاع در انقلابها و سرد کردن، مأيوس کردن يا درگير کردن مردم با مسائل فرعى و با يکديگر، دامن زدن به تضادهاى قومى و قبيلهاى يا مذهبى و يا حزبى، جعل شعارهاى انحرافى در جهت تغيير ماهيت جنبشها، کنترل مستقيم يا غيرمستقيم بر ذهن و زبان انقلابيون و کشاندن آنان به درون بازىهاى سياسى و يا تفرقهاندازى ميان آنان و از طريق آنان، ميان گروههاى مردمى، تلاش براى سازش پشت پرده با برخى خواص با وعدههائى دروغ همچون کمک مالى و... و دهها ترفند ديگر است که به نمونههائى از آنها در کنگرهى بينالمللى بيدارى اسلامى در تهران قبلاً اشاره کردم.
برخى رژيمهاى وابسته و محافظهکار عرب نيز در کنار آمريکا و ناتو، براى حفظ خود هم که شده، با تمام قوا ميکوشند عقربههاى زمان را متوقف کرده و انقلابهاى منطقه را به عقب برگردانده و يا به ناکجاآباد بکشانند و تنها سرمايهشان براى اين اثرگذارى، دلارهاى نفتى است و هدف اصلى ايشان، شکست مردم مصر، تونس، يمن، ليبى و بحرين و ... و حفظ ثبات و تضمين بقاء رژيم صهيونيستى و ضربه به جبههى مقاومت در منطقه است.
اما گروه دوم و اصلى، ملتهايند. ملتها چه ميخواهند؟ نظرسنجىهاى مکرر آمريکائىها در مصر و اکثر کشورهاى اسلامى، واقعيت را به آنها گفته است. از 2003 تا 2008 ميزان گرايش به مسجد و شعائر اسلامى، از جمله حجاب و پوشش زنان، بين 40% تا 75% در ملتها از مصر و اردن تا ترکيه و مالزى و... افزايش يافته و ميزان نفرت از آمريکا با ميانگين 85% در کشورهاى اسلامى و عربى بالا رفته و بويژه پس از ديدن پيروزى جوانان حزباللّه و حماس در جنگهاى 33 روزه و 22 روزه و شکست و خروج آمريکا بدون هيچ دستاوردى در عراق، اميد به پيروزى و آينده، در جوانان عرب مضاعف شده است.
شخصيتهاى محبوب ميان جوانان مصر، مجاهدان ضد صهيونيستىِ مسلمان بودهاند. نفرت از صهيونيزم، توجه به قضيهى فلسطين و عزتطلبى اسلامى، از شاخصهاى اصلى ملتهاست. در انتخابات اخير 75% مردم مصر به شعارهاى اسلامى رأى دادند. در تونس نيز اکثريت، همين پرچم را بالا بردند. در ليبى، اين درصد اگر بالاتر نباشد، پائينتر نيست. مردم از نمايندگانشان و از حکومتهاى جديد، براى آينده نيز همينها را ميخواهند. مردم، مصر عزيز و محترم و آزاد را ميخواهند؛ مصرِ کمپديويد را نميخواهند، مصرِ فقير و وابسته را نميخواهند، مصرِ تحت فرمان آمريکا و متحد اسرائيل را نميخواهند، مصرِ متحجر و افراطى و نيز مصر غربگرا و لائيک و وابسته را نميخواهند. مصر آزاد، عزيز، اسلامى و مترقى، مطالبهى اصلى مردم و جوانان است و به دنبال درگيرى نيستند. بدنهى ارتش مصر با مردم است و کسانى در داخل و خارج مصر ميخواهند ارتش را در آينده با مردم درگير کنند و همه بايد مراقب باشند. بدنهى ارتش مصر، نفوذ آمريکا و دوستان اسرائيل را برنخواهد تابيد.
همچنين وقتى از اسلامگرائى در مصر يا تونس و ليبى سخن ميرود، اسلام رسولاللّه (ص) است که در مدينه سايهى رحمت و امنيت بر سر اهل ذمّه از مسيحى و يهودى گسترد. سخن از اسلام، به معنى دعوت به جنگ دينى ميان خداپرستان و يا جنگ مذهبى و فرقهاى ميان مسلمانان نيست. مصر، مصر مجمع تقريب مذاهب اسلامى و شيخ شلتوت است.
مردم مصر و تونس و ليبى بدانند که آنچه اينک دارند، هنوز يک انقلاب ناتمام است و گرچه گامهاى بلندى برداشتند، ولى ماجرا تازه آغاز شده است. مسائلى که پس از پيروزى انقلاب اسلامى در ايران و براى ما پيش آوردند و هنوز ادامه دارد و به فضل الهى در همهى آنها شکست خوردهاند و خواهند خورد، صدها برابر مشکلاتى بود که انقلاب تا پيش از سرنگونى شاه داشت. بايد هوشيار باشيد و انقلابهايتان را گامبهگام تا آخرين مراحل و در يک برنامهى ميانمدت و بلندمدت پيش ببريد.
رژيم طاغوتهاى مصر، اولين حکومت عربى بود که به آرمان فلسطين خيانت کرد و راه سازش اعراب را گشود، تا آنجا که به جز يک رژيم عربى - که همان سوريه است - بقيه همگى فلسطين را فروختند و با صهيونيزم از درِ آشتى درآمدند. رژيم مصر، يکى از دو رژيم اصلى عربى مورد اعتماد آمريکا و اسرائيل بود و رئيس جمهور رياکار کنونى آمريکا براى ارسال پيام فريب و نفاق به مسلمانان، سفر به مصرِ حسنى مبارک را برگزيد؛ اما مردم مصر در انقلابشان نظر خود را گفتند و همه را از توهم بيرون آوردند.
امروز مصر بايد دوباره در صف اول دفاع از آرمان فلسطين قرار گيرد و پيمان خيانت کمپديويد را زير پا بگذارد و بسوزاند. مصر انقلابى، ديگر نميتواند انرژى و گازِ رژيم رو به زوال صهيونيستى را از جيب ملت فقير و گرفتار خود بدهد.
مخاطب سوم ما، احزاب و نخبگان سياسى در مصر و ساير کشورهاى به پا خاستهاند. متفکران و مبارزان اسلامى در شمال آفريقا، از مصر و تونس تا الجزائر و مغرب، و بويژه مصر، از پدران فکر بيدارى اسلامى و داعيان به وحدت و عزت امت و سپس رهائى قدس بودهاند. امروز شما وارثان خون هزاران شهيد و دهها هزار زندانکشيدگان و تبعيدديدگان و شکنجهشدگان و مجاهدان و مبارزانى هستيد که ظرف دهههاى متوالى براى چنين روزها و پيروزىهائى فداکارى کردند.
برادران و خواهرانم! مراقب اين امانت بزرگ باشيد. غرور و نيز سادهانگارى، دو آفت بزرگ پس از نخستين پيروزىهايند. شما مسئولترين افراد در عرصهى نظامسازى، حفظ دستاوردهاى مردم و حل مشکلات جنبش هستيد. قدرتهاى ضربه خوردهى جهان و منطقه، بىشک در افکار شيطانى به سر ميبرند؛ از فکر حذف و انتقام، تا طرح فريب دادن و متزلزل کردن و ترساندن و به طمع انداختن شما و سپس به نابود کردن انقلابها و پديد آوردن اوضاع - و العياذ باللّه - بدتر از گذشته مىانديشند. تصميمات، مواضع و اقدامات شما، ابعاد تاريخى خواهد يافت و اين دوره، «شب قدر» تاريخ کشورهاى شماست.
به آمريکا و ناتو اعتماد نکنيد. آنان هرگز به مصالح شما و منافع ملت شما نمىانديشند. همچنين از آنان نترسيد. آنان پوشالىاند و بسرعت ضعيفتر نيز شدهاند. حاکميت آنان بر جهان اسلام، صرفاً محصول ترس و جهل ما در 150 سال گذشته بوده است. به آنان اميد نبنديد و از آنان حساب نبريد. تنها به خداى متعال اعتماد کنيد و فقط مردم خود را باور کنيد. آنان در عراق شکست خوردند و با دستهاى خالى خارج شدند؛ در افغانستان چيزى به دست نياوردهاند؛ در لبنان از حزباللّه، و در غزه از حماس شکست خوردند و اينک در مصر و تونس به دست مردم، به پائين کشيده شدهاند. هيچ چيز طبق برنامهى آنان پيش نرفته است، بت غرب نيز چون بت کمونيزم شکست و ترس ملتها ريخت. مراقب آينده باشيد که شما را نترسانند.
مراقب بازىهاى آنها باشيد. همچنين وارد بازى دلارهاى نفتىِ وابستگان و متحدان غرب در ميان اعراب نشويد، که در آينده از اين بازىها سالم بيرون نخواهيد آمد. اسرائيل رفتنى است، نبايد بماند و نخواهد ماند. شروع انحراف در نهضتهاى کنونى، تن دادن به بقاء رژيم صهيونيستى است و ادامهى مذاکرات سازش و تسليم که رژيمهاى ساقط شده آن را پايهگذارى کردند.
خواست عمومى ملتهايتان بازگشت به اسلام است؛ که البته به مفهوم «بازگشت به گذشته» نيست. اگر انقلابها باذناللّه واقعى بمانند و ادامه يابند و دچار توطئه يا استحاله نگردند، مسئلهى اصلى شما، چگونگى نظامسازى، قانوننويسى و مديريت کشور و انقلابها خواهد بود؛ اين همان مسئلهى مهم تمدنسازىِ اسلامى مجدد در عصر جديد است.
در اين جهاد بزرگ، کار اصلى شما اين خواهد بود که چگونه يک تاريخِ عقبماندگى و استبداد و بىدينى و فقر و وابستگى حاکم بر کشورهايتان را در کوتاهترين زمانها انشاءاللّه جبران کنيد و چگونه با رويکرد اسلامى و به شيوهاى مردمسالارانه و رعايت عقلانيت و علم، جامعهسازى کنيد و تهديدهاى داخلى و خارجى را يک به يک از سر بگذرانيد؛ چگونه «آزادى و حقوق اجتماعى» منهاى «ليبراليزم»، و «برابرى» منهاى «مارکسيزم»، و «نظم» منهاى «فاشيزم غرب» را نهادينه کنيد؛ چگونه تقيد خويش به شريعت مترقى اسلام را حفظ کنيد، بىآنکه گرفتار جمود و تحجر شويد؛ چگونه مستقل شويد، بىآنکه منزوى شويد؛ چگونه پيشرفت کنيد، بىآنکه وابسته شويد؛ چگونه مديريت علمى کنيد، بىآنکه سکولاريزه و محافظهکار شويد.
تعريفها بايد بازخوانى و اصلاح شوند. دو الگوى «اسلام تکفيرى» و «اسلام لائيک» از سوى غرب به شما پيشنهاد شده و خواهد شد تا الگوى «اسلام اصولگراى معتدل و عقلانى» در ميان انقلابهاى منطقه تقويت نشود. کلمات را دوباره و بدقت تعريف کنيد.
«دموکرات بودن» اگر به معناى مردمى بودن و انتخابات آزاد در چارچوب اصول انقلابهاست، همه دموکرات باشيد؛ و اگر به معناى افتادن به دام ليبرال دموکراسى درجهى دوم و تقليدى باشد، هيچ يک دموکرات نباشيد.
«سلفىگرى» اگر به معناى اصولگرائى در کتاب و سنت و وفادارى به ارزشهاى اصيل و مبارزه با خرافات و انحرافات و احياء شريعت و نفى غربزدگى باشد، همگى سلفى باشيد؛ و اگر به معناى تعصب و تحجر و خشونت ميان اديان يا مذاهب اسلامى ترجمه شود، با نوگرائى و سماحت و عقلانيت - که ارکان تفکر و تمدن اسلامىاند - سازگار نخواهد بود و خود باعث ترويج سکولاريزم و بىدينى خواهد شد.
به اسلام مطلوب واشنگتن و لندن و پاريس بدبين باشيد؛ چه از نوع لائيک و غربگرا، و چه از نوع متحجر و خشن آن. به اسلامى که رژيم صهيونيستى را تحمل ميکند، ولى با مذاهب اسلامىِ ديگر بيرحمانه مواجه ميشود، دست آشتى به سوى آمريکا و ناتو دراز ميکند، ولى در داخل به جنگهاى قبيلهاى و مذهبى دامن ميزند و اشدّاء با مؤمنين و رحماء با کفار است، اعتماد نکنيد. به اسلام آمريکائى و انگليسى بدبين باشيد، که شما را به دام سرمايهدارى غرب و مصرفزدگى و انحطاط اخلاقى ميکشانند. در دهههاى گذشته، هم نخبگان و هم حاکمان، به وابستگى بيشتر خود به فرانسه و انگليس و آمريکا و يا شوروى افتخار ميکردند و از سمبلهاى اسلامى ميگريختند؛ و امروز همه چيز برعکس شده است.
بدانيد که غرب در صدد انتقام بر خواهد آمد؛ انتقام اقتصادى، نظامى، سياسى و تبليغاتى! اگر ملتهاى مصر و تونس و ليبى و ... انشاءاللّه در مسير خدا ادامه دهند، ممکن است به تحريمها تهديد شوند.
و اما کلام آخر: اعلام آمادگى جمهورى اسلامى و ملت بزرگ ايران براى همکارى و خدمت به شماست، و خدمت ما و شما به همديگر. انقلاب اسلامى ايران موفقترين تجربهى اسلامى عصر جديد بود در عرصهى خودباورى ملتها و مردمباورى نخبگان، در عرصهى نفى اسطورهى شکستناپذيرى رژيمهاى طاغوتى و اربابشان، در عرصهى شکستن غرور کمونيزم و سرمايهدارى، ارائه مدلهاى کارآمد در پيشرفتهاى بزرگ کشور، با حفظ مردمسالارى و دفاع از ارزشهاى اساسى.
برادران و خواهران! سالهاست که عليه برادران ايرانىتان به شما دروغ ميگويند، و اينک حقيقت در مورد ايران اسلامى همين است که به شما عرض ميکنم:
انقلاب ما پيروزىها و البته ضعفهائى در مجاهدات سه دههى خود داشته است؛ اما هيچ جنبش اسلامى در جهان پس از تسلط غرب و شرق بر مسلمين در قرن گذشته، تا اين حد جلو نيامده بود و اين همه موانع را از سر نگذرانده بوده است.
انشاءاللّه گفتگوهاى بسيارى ميان ما و شما برادران در پيش است. در رسانههاى سرمايهدارى و صهيونيزم جهانى، ايران متهم به «تروريزم» ميشود؛ تنها بدان علت که حاضر نشد برادران عرب خود را در فلسطين و لبنان و عراق و ... تنها بگذارد و اشغالگران را به رسميت بشناسد؛ حال آنکه ما خود بزرگترين قربانى تروريزم در جهان هستيم و اين ترورها همچنان ادامه دارد.
اگر انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى، برادران مظلوم افغانى و بوسنيائى و لبنانى و عراقى و فلسطينى خود را همچون ساير حکومتهاى بظاهر مسلمان، تنها ميگذارد، و اگر همچون بيشتر رژيمهاى عربى که به فلسطين خيانت کردند، ما هم ساکت ميمانديم و از پشت خنجر ميزديم، هرگز ما را پشتيبان تروريزم و مداخلهگرى معرفى نميکردند. ما به آزادى قدس شريف و تمامى سرزمين فلسطين مىانديشيم؛ اين است آن جرم بزرگ ملت ايران و جمهورى اسلامى.
از امپرياليزم ايرانى يا شيعى ميگويند؛ حال آنکه همه ميدانند ما هرگز انقلاب اسلامى را، انقلابى صرفاً شيعى يا ملىگرا و ايرانى ندانسته و نخواندهايم و در اين سى سال هرچه هزينه داده و تهديد شدهايم، به علت اسلامگرائى و امتگرائى و شعار وحدت و تقريب مذاهب و آزادى و عزت برادران مسلمان از شرق آسيا تا عمق آفريقا و اروپا بوده است.
ايران اسلامى در عرصهى علم، تکنولوژى، حقوق اجتماعى، عدالت اجتماعى، توسعه، بهداشت، تأمين کرامت زنان و حقوق اقليتهاى دينى و ... گامهاى بزرگ و بىنظيرى برداشت. ما ضعفهاى خود را نيز ميشناسيم و بعوناللّه درمان ميکنيم انشاءاللّه.
معادلهى مقاومت در منطقه با کمک جمهورى اسلامى تغيير يافت. تبديل و ارتقاء سنگ در دست فلسطينيان به «موشک جواب موشک» در غزه و ساير مقاومتهاى اسلامى در برابر اشغالگران، الهام از انقلاب اسلامى بود.
ايران به دنبال ايرانى کردن اعراب يا شيعى کردن ساير مسلمين نيست؛ ايران به دنبال دفاع از قرآن و سنت پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) و احياء امت اسلامى است. براى انقلاب اسلامى، کمک به مجاهدان اهل سنت سازمانهاى حماس و جهاد و مجاهدان شيعى حزباللّه و امل، به يک اندازه واجب شرعى است و احساس تکليف ميکند. ملت و حکومت ايران با صداى بلند و قاطع اعلام ميکند که به قيام ملتها (و نه به ترور)، به وحدت اسلامى (نه غلبه و تضاد مذاهب)، به برادرى مسلمين (نه به برترى قومى و نژادى)، به جهاد اسلامى (نه خشونت عليه بىگناهان)، انشاءاللّه معتقد و ملتزم است.
براى سعادت همهى ملتهاى مسلمان دعا کنيم و در کنار آن، وظيفهى سنگين خود را بشناسيم و به آن عمل کنيم و بدانيم که «و اللّه غالب على امره».(4)
عباد اللّه اتّقوا اللّه و کونوا للظّالم خصما و للمظلوم عونا. اقول قولى هذا و استغفر اللّه لى و لکم.
بسماللّهالرّحمنالرّحيم
اذا جاء نصر اللّه و الفتح. و رأيت النّاس يدخلون فى دين اللّه افواجا.
فسبّح بحمد ربّک و استغفره انّه کان توّابا.
والسّلام عليکم و رحمةاللّه و برکاته
1) ابراهيم: 24
2) شرح نهجالبلاغه، ج 20، ص 319
3) آل عمران: 164
4) يوسف: 21
دریافت نسخه صوتی خطبه ها
عکس فیلم صوت
در همین رابطه :
انتهای پیام |
|