۱۳۹۰/۷/۱۰   10:42  بازدید:1449     رویدادها


بيانات مقام معظم رهبری در کنفرانس حمايت از انتفاضه فلسطين‌

 


 بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم‌

السّلام عليکم و رحمةالله‌

الحمد لله ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا محمّد و ءاله الطّاهرين‌
و صحبه المنتجبين و على من تبعهم باحسان الى يوم الدّين‌.

قال الله الحکيم: «اذن للّذين يقاتلون بأنّهم ظلموا و انّ الله على نصرهم لقدير. الّذين اخرجوا من ديارهم بغير حقّ الّا ان يقولوا ربّنا الله و لو لا دفع الله النّاس بعضهم ببعض لهدّمت صوامع و بيع و صلوات و مساجد يذکر فيها اسم الله کثيرا و لينصرنّ الله من ينصره انّ الله لقوىّ عزيز»(1)

 به ميهمانان عزيز و همه‌ى حضار گرامى خوشامد ميگويم. در ميان همه‌ى موضوعاتى که شايسته است نخبگان دينى و سياسى از سراسر جهان اسلام به آن بپردازند، مسئله‌ى فلسطين داراى برجستگى ويژه‌اى است. فلسطين، مسئله‌ى اول در ميان همه‌ى موضوعات مشترک کشورهاى اسلامى است. مشخصات منحصر به فردى در اين مسئله وجود دارد:

 اول اين که يک کشور مسلمان از ملت آن، غصب و به بيگانگانى که از کشورهاى گوناگون گردآورى شده و جامعه‌اى جعلى و موزائيکى تشکيل داده‌اند، سپرده شده است.

 دوم اين که اين حادثه‌ى بى‌سابقه در تاريخ، با کشتار و جنايت و ظلم و اهانت مستمر انجام گرفته است.

 سوم آن که قبله‌ى اول مسلمانان و بسيارى از مراکز محترم دينى که در اين کشور قرار دارد، به تخريب و توهين و زوال تهديد شده است.

 چهارم آن که اين دولت و جامعه‌ى جعلى در حساسترين نقطه‌ى جهان اسلام، از آغاز تاکنون، نقش يک پايگاه نظامى و امنيتى و سياسى را براى دولتهاى استکبارى بازى کرده و محور غرب استعمارى که به علل گوناگون، دشمن اتحاد و اعتلاء و پيشرفت کشورهاى اسلامى است، از آن همواره چون خنجرى در پهلوى امت اسلامى استفاده کرده است.

 پنجم آن که صهيونيسم که خطر اخلاقى و سياسى و اقتصادى بزرگى براى جامعه‌ى بشرى است، اين جاى پا را وسيله‌اى و نقطه‌ى اتکائى براى گسترش نفوذ و سلطه‌ى خود در جهان قرار داده است.

 نکات ديگرى را هم ميتوان بر اينها افزود: هزينه‌ى مالى و انسانىِ سنگينى که کشورهاى اسلامى تاکنون پرداخته‌اند. اشتغال ذهنى دولتها و ملتهاى مسلمان. رنج ميليونها آواره‌ى فلسطينى، که بسيارى از آنان پس از شش دهه هنوز در اردوگاه‌ها زندگى ميکنند. انقطاع تاريخ يک کانون مهمِ تمدنى در جهان اسلام و الى غير ذلک.

 امروزه بر اين دلائل، يک نکته‌ى کليدى و اساسى ديگر افزوده شده است و آن، نهضت بيدارى اسلامى است که سراسر منطقه را فرا گرفته و فصل تازه و تعيين‌کننده‌اى در سرگذشت امت اسلامى گشوده است. اين حرکت عظيم که بى‌گمان ميتواند به ايجاد يک مجموعه‌ى مقتدر و پيشرفته و منسجم اسلامى در اين نقطه‌ى حساس جهان منتهى شود و به حول و قوه‌ى الهى و با عزم راسخ پيشروان اين نهضت، نقطه‌ى پايان بر دوران عقب‌ماندگى و ضعف و حقارت ملتهاى مسلمان بگذارد، بخش مهمى از نيرو و حماسه‌ى خود را از قضيه‌ى فلسطين گرفته است.

 ظلم و زورگوئى روزافزون رژيم صهيونيستى و همراهى برخى حکام مستبد و فاسد و مزدور آمريکا با آن از يک سو، و سر برآوردن مقاومت جانانه‌ى فلسطينى و لبنانى و پيروزى‌هاى معجزآساى جوانان مؤمن در جنگهاى سى و سه روزه‌ى لبنان و بيست و دو روزه‌ى غزه از سوى ديگر، از جمله‌ى عوامل مهمى بودند که اقيانوس بظاهر آرام ملتهاى مصر و تونس و ليبى و ديگر کشورهاى منطقه را به تلاطم در آوردند.

 اين يک واقعيت است که رژيم سراپا مسلح صهيونيست و مدعى شکست‌ناپذيرى، در لبنان در جنگى نابرابر، از مشت گره‌شده‌ى مجاهدان مؤمن و دلاور، شکست سخت و ذلتبارى خورد؛ و پس از آن، در برابر مقاومت مظلومانه و پولادين غزه، بار ديگر شمشير کُند خود را آزمود و ناکام ماند.

 اينها بايد در تحليل اوضاع کنونى منطقه مورد ملاحظه‌ى جدى قرار گيرد و درستىِ هر تصميمى که گرفته ميشود، با آن سنجيده شود.

 پس اين، قضاوت دقيقى است که مسئله‌ى فلسطين، امروز اهميت و فوريت مضاعف يافته است و ملت فلسطين حق دارد که در اوضاع کنونى منطقه، انتظار بيشترى از کشورهاى مسلمان داشته باشد.

 نگاهى به گذشته و حال بيندازيم و براى آينده، نقشه‌ى راهى ترسيم کنيم. من رئوس مطالبى را در ميان ميگذارم.

 بيش از شش دهه از فاجعه‌ى غصب فلسطين ميگذرد. عوامل اصلى اين فاجعه‌ى خونين، همه شناخته‌شده‌اند و دولت استعمارگر انگليس در رأس آنهاست، که سياست و سلاح و نيروى نظامى و امنيتى و اقتصادى و فرهنگى آن و سپس ديگر دولتهاى مستکبر غربى و شرقى، در خدمت اين ظلم بزرگ به کار افتاد. ملت بى‌پناه فلسطين در زير چنگال بى‌رحم اشغالگران، قتل‌عام و از خانه و کاشانه‌ى خود رانده شد. تا امروز هنوز يک‌صدم فاجعه‌ى انسانى و مدنى‌اى که به دست مدعيان تمدن و اخلاق، در آن روزگار اتفاق افتاد، به تصوير کشيده نشده و بهره‌اى از هنرهاى رسانه‌اى و تصويرى نيافته است. اربابان عمده‌ى هنرهاى تصويرى و سينما و تلويزيون و مافياهاى فيلمسازىِ غربى اين را نخواسته و اجازه‌ى آن را نداده‌اند. يک ملت در سکوت، قتل‌عام و آواره و بى‌خانمان شد.

 مقاومتهائى در آغاز کار پديد آمد که با شدت و قساوت سرکوب شد. از بيرون مرزهاى فلسطين و عمدتاً از مصر، مردانى با انگيزه‌ى اسلامى تلاشهائى کردند که از حمايت لازم برخوردار نشد و نتوانست تأثيرى در صحنه بگذارد.

 پس از آن، نوبت به جنگهاى رسمى و کلاسيک ميان چند کشور عرب با ارتش صهيونيست رسيد. مصر و سوريه و اردن نيروهاى نظامى خود را وارد صحنه کردند، ولى کمک بى‌دريغ و انبوه و روزافزون نظامى و تدارکاتى و مالى از سوى آمريکا و انگليس و فرانسه به رژيم غاصب، ارتشهاى عربى را ناکام کرد. آنها نه فقط نتوانستند به ملت فلسطين کمک کنند، که بخشهاى مهمى از سرزمينهاى خود را هم در اين جنگها از دست دادند.

 با آشکار شدن ناتوانى دولتهاى عرب همسايه با فلسطين، بتدريج هسته‌هاى مقاومتِ سازمان‌يافته در قالب گروه‌هاى مسلح فلسطينى شکل گرفت و پس از چندى از گرد آمدن آنها، «سازمان آزاديبخش فلسطين» تشکيل يافت. اين برق اميدى بود که خوش درخشيد، ولى طولى نکشيد که خاموش شد. اين ناکامى را ميتوان به علل متعددى منسوب کرد، ولى علت اساسى، دورى آنان از مردم و از عقيده و ايمان اسلامى آنان بود. ايدئولوژى چپ و يا صرفاً احساسات ناسيوناليستى، آن چيزى نبود که مسئله‌ى پيچيده و دشوار فلسطين به آن نياز داشت. آنچه ميتوانست ملتى را به ميدان مقاومت وارد کند و نيروئى شکست‌ناپذير از آنان فراهم آورد، اسلام و جهاد و شهادت بود. آنها اين را بدرستى درک نکردند. من در ماه‌هاى اول انقلاب کبير اسلامى که سران سازمان آزاديبخش روحيه‌ى تازه‌اى يافته و به تهران مکرراً آمد و شد ميکردند، از يکى از ارکان آن سازمان پرسيدم: چرا پرچم اسلام را در مبارزه‌ى بحق خود بلند نميکنيد؟ پاسخ او اين بود که در ميان ما، بعضى هم مسيحى‌اند. اين شخص بعدها در يک کشور عربى به دست صهيونيستها ترور و کشته شد و ان‌شاءالله مشمول مغفرت الهى قرار گرفته باشد؛ ولى اين استدلال او ناقص و نارسا بود. به گمان من، يک مبارز مسيحىِ مؤمن در کنار يک جمع مجاهد فداکارى که خالصانه، با ايمان به خدا و قيامت و با اميد به کمک الهى ميجنگد و از حمايت مادى و معنوى مردمش برخوردار است، انگيزه‌ى بيشترى براى مبارزه مى‌يابد تا در کنار گروه بى‌ايمان و متکى به احساسات ناپايدار و دور از پشتيبانىِ وفادارانه‌ى مردمى.

 نبود ايمان راسخ دينى و انقطاع از مردم، بتدريج آنان را خنثى و بى‌تأثير کرد. البته در ميان آنان، مردان شريف و پرانگيزه و غيور بودند، ولى مجموعه و سازمان به راه ديگرى رفت. انحراف آنان، به مسئله‌ى فلسطين ضربه زد و هنوز هم ميزند. آنها هم مانند برخى دولتهاى خائن عربى، به آرمان مقاومت - که تنها راه نجات فلسطين بوده و هست - پشت کردند؛ و البته نه فقط به فلسطين، که به خود هم ضربه‌ى سختى وارد کردند. به قول شاعر مسيحى عرب:

لئن اضعتم فلسطيناً فعيشکم‌
طول الحياة مضاضات و ءالام‌

 سى و دو سال از عمر نکبت، بدين ترتيب سپرى شد؛ ولى ناگهان دست قدرت خداوند ورق را برگردانيد. پيروزى انقلاب اسلامى در ايران در سال 1979 - 1357 هجرى شمسى - اوضاع اين منطقه را زير و رو کرد و صفحه‌ى جديدى را گشود. در ميان تأثيرات شگرف جهانىِ اين انقلاب و ضربه‌هاى شديد و عميقى که بر سياستهاى استکبارى وارد ساخت، از همه سريع‌تر و آشکارتر، ضربه به دولت صهيونيست بود. اظهارات سران آن رژيم در آن روزها، خواندنى و حاکى از حال و روز سياه و پر اضطراب آنهاست. در اولين هفته‌هاى پيروزى، سفارت دولت جعلى اسرائيل در تهران تعطيل و کارکنان آن اخراج شدند و محل آن رسماً به نمايندگى سازمان آزاديبخش فلسطين داده شد؛ که تا امروز هم در آنجا مستقرند.

 امام بزرگوار ما اعلام کردند که يکى از هدفهاى اين انقلاب، آزادى سرزمين فلسطين و قطع غده‌ى سرطانى اسرائيل است. امواج پرقدرت اين انقلاب، که آن روز همه‌ى دنيا را فرا گرفت، هر جا رفت - با اين پيام رفت که «فلسطين بايد آزاد شود». گرفتارى‌هاى پياپى و بزرگى که دشمنان انقلاب بر نظام جمهورى اسلامى ايران تحميل کردند - که يک قلم آن، جنگ هشت ساله‌ى رژيم صدام حسين به تحريک آمريکا و انگليس و پشتيبانى رژيمهاى مرتجع عرب بود - نيز نتوانست انگيزه‌ى دفاع از فلسطين را از جمهورى اسلامى بگيرد.

 بدينگونه خون تازه‌اى در رگهاى فلسطين دميده شد. گروه‌هاى مجاهد فلسطينىِ مسلمان سر برآوردند. مقاومت لبنان، جبهه‌ى نيرومند و تازه‌اى در برابر دشمن و حاميانش گشود. فلسطين به جاى تکيه به دولتهاى عربى و بدون دست دراز کردن به سوى مجامع جهانى، از قبيل سازمان ملل - که شريک جرم دولتهاى استکبارى بودند - به خود، به جوانان خود، به ايمان عميق اسلامى خود و به مردان و زنان فداکار خود تکيه کرد. اين، کليد همه‌ى فتوحات و موفقيتهاست.

 در سه دهه‌ى گذشته، اين روند روزبه‌روز پيشرفت و افزايش داشته است. شکست ذلتبار رژيم صهيونيستى در لبنان در سال 2006 - 1385 هجرى شمسى - ناکامى فضاحتبار آن ارتش پر مدعا در غزه در سال 2008 - 1387 هجرى شمسى - فرار از جنوب لبنان و عقب‌نشينى از غزه، تشکيل دولت مقاومت در غزه، و در يک جمله، تبديل ملت فلسطين از مجموعه‌اى از انسانهاى درمانده و نااميد، به ملت اميدوار و مقاوم و داراى اعتماد به نفس، مشخصه‌هاى بارز سى سال اخير است.

 اين تصوير کلى و اجمالى آنگاه کامل خواهد شد که تحرکات سازشکارانه و خيانتبارى که هدف از آن، خاموش کردن مقاومت و اعتراف‌گيرى از گروههاى فلسطينى و دولتهاى عرب به مشروعيت اسرائيل بود، نيز بدرستى ديده شود. اين تحرکات که آغاز آن به دست جانشين خائن و ناخلف جمال عبدالناصر در پيمان ننگين «کمپ ديويد» اتفاق افتاد، همواره خواسته است نقش سوهان را در عزم پولادين مقاومت ايفاء کند. در قرارداد کمپ ديويد، براى نخستين بار، يک دولت عرب، رسماً به صهيونيستى بودن سرزمين اسلامى فلسطين اعتراف کرد و پاى نوشته‌اى را که در آن، اسرائيل خانه‌ى ملى يهوديان شناخته شده است، امضاى خود را گذاشت.

 از آن پس تا قرارداد «اسلو» در سال 1993 - 1372 هجرى شمسى - و پس از آن در طرحهاى تکميلى که با ميداندارى آمريکا و همراهى کشورهاى استعمارگر اروپائى، پى‌درپى بر دوش گروه‌هاى سازشکار و بى‌همتى از فلسطينيان گذاشته شد، همه‌ى سعى دشمن بر آن بود که با وعده‌هاى پوچ و فريب‌آميز، ملت و گروه‌هاى فلسطينى را از گزينه‌ى «مقاومت» منصرف کنند و به بازى ناشيانه در ميدان سياست سرگرم سازند. بى‌اعتبارى همه‌ى اين معاهدات، بسيار زود آشکار شد و صهيونيستها و حاميان آنها بارها نشان دادند که به آنچه نوشته شده است، به چشم ورق پاره‌هاى بى‌ارزشى مينگرند. هدف از اين طرحها، پديد آوردن دودلى در فلسطينيان، و به طمع انداختن افراد بى‌ايمان و دنياطلبِ آنان، و زمينگير نمودن حرکت مقاومت اسلامى بوده است و بس.

 پادزهر همه‌ى اين بازى‌هاى خيانت‌آميز تاکنون، روحيه‌ى مقاومت در گروه‌هاى اسلامى و ملت فلسطين بوده است. آنها به اذن خدا در برابر دشمن ايستادند و همان طور که خداوند وعده داده است که: «و لينصرنّ الله من ينصره انّ الله لقوىّ عزيز»، از کمک و نصرت الهى برخوردار شدند. ايستادگى غزه با وجود محاصره‌ى کامل، نصرت الهى بود. سقوط رژيم خائن و فاسد حسنى مبارک، نصرت الهى بود. پديد آمدن موج پرقدرت بيدارى اسلامى در منطقه، نصرت الهى است. برافتادن پرده‌ى نفاق و تزوير از چهره‌ى آمريکا و انگليس و فرانسه و تنفر روزافزون ملتهاى منطقه از آنان، نصرت الهى است. گرفتارى‌هاى پى‌درپى و بيشمار رژيم صهيونيست، از مشکلات سياسى و اقتصادى و اجتماعى داخلى‌اش گرفته تا انزواى جهانى و انزجار عمومى و حتّى دانشگاه‌هاى اروپائى از آن، همه و همه مظاهر نصرت الهى است. امروز رژيم صهيونيستى از هميشه منفورتر و ضعيف‌تر و منزوى‌تر، و حامى اصلى‌اش آمريکا از هميشه گرفتارتر و سردرگم‌تر است.

 اکنون صفحه‌ى کلى و اجمالى فلسطين در شصت و چند سال گذشته، پيش روى ماست. آينده را بايد با نگاه به آن و درس‌گيرى از آن تنظيم کرد.

 دو نکته را پيشاپيش بايد روشن کرد:

 اول اين که مدعاى ما آزادى فلسطين است، نه آزادىِ بخشى از فلسطين. هر طرحى که بخواهد فلسطين را تقسيم کند، يکسره مردود است. طرح دو دولت که لباس حق‌به‌جانبِ «پذيرش دولت فلسطين به عضويت سازمان ملل» را بر آن پوشانده‌اند، چيزى جز تن دادن به خواسته‌ى صهيونيستها، يعنى «پذيرش دولت صهيونيستى در سرزمين فلسطين» نيست. اين به معناى پايمال کردن حق ملت فلسطين، ناديده گرفتن حق تاريخى آوارگان فلسطينى، و حتّى تهديد حق فلسطينيانِ ساکن سرزمينهاى 1948 است؛ به معناى باقى ماندن غده‌ى سرطانى و تهديد دائمى پيکره‌ى امت اسلامى، مخصوصاً ملتهاى منطقه است؛ به معناى تکرار رنجهاى ده‌ها ساله و پايمال کردن خون شهداست.

 هر طرح عملياتى بايد بر مبناى اصلِ «همه‌ى فلسطين براى همه‌ى مردم فلسطين» باشد. فلسطين، فلسطينِ «از نهر تا بحر» است، نه حتّى يک وجب کمتر. البته اين نکته نبايد ناديده بماند که ملت فلسطين همان طور که در غزه عمل کردند، هر بخش از خاک فلسطين را که بتوانند آزاد کنند، به وسيله‌ى دولت برگزيده‌ى خود، اداره‌ى امور آن را بر عهده خواهند گرفت، ولى هرگز هدف نهائى را از ياد نخواهند برد.

 نکته‌ى دوم آن است که براى دستيابى به اين هدف والا، کار لازم است، نه حرف؛ جدى بودن لازم است، نه کارهاى نمايشى؛ صبر و تدبير لازم است، نه رفتارهاى بيصبرانه و دچار تلوّن. بايد به افقهاى دور نگريست و قدم به قدم با عزم و توکل و اميد به پيش رفت. دولتها و ملتهاى مسلمان، گروه‌هاى مقاومت در فلسطين و لبنان و ديگر کشورها، هر يک ميتوانند نقش و سهم خود از اين مجاهدت همگانى را بشناسند و باذن الله جدول مقاومت را پر کنند.

 طرح جمهورى اسلامى براى حل قضيه‌ى فلسطين و التيام اين زخم کهنه، طرحى روشن، منطقى و منطبق بر معارف سياسىِ پذيرفته شده‌ى افکار عمومىِ جهانى است که قبلاً به تفصيل ارائه شده است. ما نه جنگ کلاسيکِ ارتشهاى کشورهاى اسلامى را پيشنهاد ميکنيم، و نه به دريا ريختن يهوديان مهاجر را، و نه البته حکميت سازمان ملل و ديگر سازمانهاى بين‌المللى را؛ ما همه‌پرسى از ملت فلسطين را پيشنهاد ميکنيم. ملت فلسطين نيز مانند هر ملت ديگر حق دارد سرنوشت خود را تعيين کند و نظام حاکم بر کشورش را برگزيند. همه‌ى مردم اصلى فلسطين، از مسلمان و مسيحى و يهودى - نه مهاجران بيگانه - در هر جا هستند؛ در داخل فلسطين، در اردوگاه‌ها و در هر نقطه‌ى ديگر، در يک همه‌پرسىِ عمومى و منضبط شرکت کنند و نظام آينده‌ى فلسطين را تعيين کنند. آن نظام و دولتِ برآمده‌ى از آن، پس از استقرار، تکليف مهاجران غير فلسطينى را که در ساليان گذشته به اين کشور کوچ کرده‌اند، معين خواهد کرد. اين يک طرح عادلانه و منطقى است که افکار عمومى جهانى آن را بدرستى درک ميکند و ميتواند از حمايت ملتها و دولتهاى مستقل برخوردار شود. البته انتظار نداريم که صهيونيستهاى غاصب به‌آسانى به آن تن در دهند، و اينجاست که نقش دولتها و ملتها و سازمانهاى مقاومت شکل ميگيرد و معنى مى‌يابد. مهمترين رکن حمايت از ملت فلسطين، قطع پشتيبانى از دشمن غاصب است؛ و اين وظيفه‌ى بزرگ دولتهاى اسلامى است.

 اکنون پس از به ميدان آمدن ملتها و شعارهاى قدرتمندانه‌ى آنان بر ضد رژيم صهيونيست، دولتهاى مسلمان با چه منطقى روابط خود با رژيم غاصب را ادامه ميدهند؟ سند صداقت دولتهاى مسلمان در جانبدارى‌شان از ملت فلسطين، قطع روابط آشکار و پنهان سياسى و اقتصادى با آن رژيم است. دولتهائى که ميزبان سفارتخانه‌ها يا دفاتر اقتصادى صهيونيستهايند، نميتوانند مدعى دفاع از فلسطين باشند و هيچ شعار ضد صهيونيستى از سوى آنان، جدى و واقعى تلقى نخواهد شد.

 سازمانهاى مقاومت اسلامى که بار سنگين جهاد را در سالهاى گذشته بر دوش داشته‌اند، امروز نيز با همان تکليف بزرگ روبه‌رويند. مقاومت سازمان‌يافته‌ى آنان، بازوى فعالى است که ميتواند ملت فلسطين را به سوى اين هدف نهائى به پيش ببرد. مقاومت شجاعانه از سوى مردمى که خانه و کشورشان اشغال شده، در همه‌ى ميثاقهاى بين‌المللى به رسميت شناخته شده و مورد تحسين و تجليل قرار گرفته است. تهمت تروريزم از سوى شبکه‌ى سياسى و رسانه‌اىِ وابسته به صهيونيزم، سخن پوچ و بى‌ارزشى است. تروريست آشکار، رژيم صهيونيستى و حاميان غربى آنهايند؛ و مقاومت فلسطينى، حرکتى ضد تروريستهاى جرّار و حرکتى انسانى و مقدس است.

 در اين ميان، کشورهاى غربى نيز شايسته است صحنه را با نگاهى واقع‌بينانه بنگرند. غرب امروز بر سر دوراهى است. يا بايد دست از زورگوئى طولانى‌مدت خود بردارد و حق ملت فلسطين را بشناسد و بيش از اين از نقشه‌ى صهيونيستهاى زورگو و ضد بشر پيروى نکند، و يا در انتظار ضربه‌هاى سخت‌تر در آينده‌ى نه چندان دور باشد. اين ضربه‌هاى فلج کننده فقط سقوط پى‌درپى حکومتهاى گوش به فرمان آنان در منطقه‌ى اسلامى نيست، بلکه آن روزى که ملتهاى اروپا و آمريکا دريابند که بيشترين گرفتارى‌هاى اقتصادى و اجتماعى و اخلاقى آنان منشأ گرفته از سلطه‌ى اختاپوسى صهيونيزم بين‌الملل بر دولتهاى آنهاست، و دولتمردان آنان به خاطر منافع شخصى و حزبى خود، مطيع و تسليم در برابر زورگوئى‌هاى کمپانى‌داران زالوصفت صهيونيست در آمريکا و اروپايند، آنچنان جهنمى براى آنان به وجود خواهند آورد که هيچ راه خلاصى از آن متصور نيست.

 رئيس جمهور آمريکا ميگويد که امنيت اسرائيل خط قرمز اوست. اين خط قرمز را چه عاملى ترسيم کرده است؟ منافع ملت آمريکا، يا نياز شخص اوباما به پول و پشتيبانى کمپانى‌هاى صهيونيستى براى به دست آوردن کرسى دومين دوره‌ى رياست جمهورى؟ تا کى شماها خواهيد توانست ملتهاى خود را فريب دهيد؟ آن روزى که ملت آمريکا بدرستى دريابد که شماها براى چند صباح بيشتر باقى ماندن در قدرت، تن به ذلت و تبعيت و خاکسارى در برابر زرسالاران صهيونيست داده‌ايد و مصالح ملت بزرگى را در پاى آنان قربانى کرده‌ايد با شما چه خواهند کرد؟

 حضار گرامى و برادران و خواهران عزيز! بدانيد اين خط قرمزِ اوباما و امثال او به دست ملتهاى به‌پاخاسته‌ى مسلمان شکسته خواهد شد. آنچه رژيم صهيونيست را تهديد ميکند، موشکهاى ايران يا گروه‌هاى مقاومت نيست، تا در برابر آن سپر موشکى در اينجا و آنجا به پا کنند؛ تهديد حقيقى و بدون علاج، عزم راسخ مردان و زنان و جوانانى در کشورهاى اسلامى است که ديگر نميخواهند آمريکا و اروپا و عوامل دست‌نشانده‌شان بر آنان حکومت و تحکم و آنان را تحقير کنند. البته آن موشکها هم هرگاه تهديدى از سوى دشمن بروز کند، وظيفه‌ى خود را انجام خواهند داد.

«فاصبر انّ وعد الله حقّ و لا يستخفّنّک الّذين لا يوقنون».(2)

والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته‌

1) حج: 39 و 40
2) روم: 60

انتهای پیام