۱۳۹۵/۱۰/۲   7:40  بازدید:3246     فرهنگی ، اعتقادی


اخلاق و سيره پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله وسلم)

 


 اخلاق و سيره پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله وسلم)

رسول اکرم(صلى الله عليه وآله وسلم) کاملترين انسان و بزرگ و سالار تمام پيامبران است.
در عظمت آن حضرت همين بس که خداوند متعال در قرآن مجيد او را با تعبير «يا ايّها الرّسول» و «يا ايّها النّبى» مورد خطاب قرار مىدهد و او را به عنوان انسانى الگو براى تمام جهانيان معرّفى مىنمايد: «لَقَدْ کانَ لَکُم في رَسُول اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»; «در] سيره و سخن[ پيامبر خدا براى شما الگوى نيکويى است.»او به حقّ داراى اخلاقى کامل و جامعِ تمام فضايل و کمالات انسانى بود.
خدايش او را چنين مىستايد: «إِنّک لَعَلى خُلُق عَظيم»; «اى پيامبر تو داراى بهترين اخلاق هستى.» «وَلَوْ کُنْتَ فَظّاً غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ»; «اگر تندخو و سخت دل مىبودى مردم از اطرافت پراکنده مىشدند.» از اين رو، يکى از مهمترين عوامل پيشرفت اسلام، اخلاق نيکو و برخورد متين و ملايم آن حضرت با مردم بود.
در طول زندگانى او هرگز ديده نشد وقتش را به بطالت بگذراند.
در مقام نيايش هميشه مىگفت: «خدايا از بيکارگى و تنبلى و زبونى به تو پناه مىبرم.»، و مسلمانان را به کار کردن تحريض مىنمود.
او هميشه جانب عدل و انصاف را رعايت مىکرد و در تجارت به دروغ و تدليس، متوسّل نمىشد و هيچ گاه در معامله سختگيرى نمىکرد و با کسى مجادله و لجاجت نمىنمود و کار خود را به گردن ديگرى نمىانداخت.
او صدق گفتار و اداى امانت را قوام زندگى مىدانست و مىفرمود: اين دو در همه تعاليم پيغمبران تأکيد و تأييد شده است.
در نظر او همه افراد جامعه، موظّف به مقاومت در برابر ستمکاران هستند و نبايد نقش تماشاگر داشته باشند.
مىفرمود: برادرت را چه ظالم باشد و چه مظلوم، يارى نما! اصحاب گفتند: معنى يارى کردن مظلوم را دانستيم، ولى ظالم را چگونه يارى کنيم؟ فرمود: دستش را بگيريد تا نتواند به کسى ستم کند!خواننده گرامى! از آنجا که ما در روزگار تباهى اخلاق و غلبه شهوات و آفات به سر مىبريم، مناسب است که در اينجا سيماىِ صميمى پيامبرانِ الهى را عموماً و چهره تابناک و حقيقتِ انسانىِ محمّد پيامبر اسلام را خصوصاً در تابلوىِ تاريخىِ مستند و شکوهمندى بيابيم که به حقّ در عصر ما برترين تصوير انسانىِ نزديک به حقيقت از آن حضرات است.
منشور سه بُعدى تاريخ، سه چهره را نشان مىدهد: قيصران، فيلسوفان و پيامبران.
پيامبران «سيمايى دوست داشتنى دارند، در رفتارشان صداقت و صميميّت بيشتر از اُبّهت و قدرت پيداست، از پيشانيشان پرتو مرموزى که چشمها را خيره مىدارد ساطع است ، پرتويى که همچون «لبخندِ سپيده دم» محسوس است امّا همچون راز غيب مجهول.
ساده ترين نگاهها آن را به سادگى مىبينند امّا پيچيده ترين نبوغها به دشوارى مىتوانند يافت.
روحهايى که در برابر زيبايى و معنا و راز حسّاسند، گرما و روشنايى و رمز شگفت آن را همچون گرماى يک «عشق»، برق يک «امّيد» و لطيفه پيدا و پنهان زيبايى حس مىکنند و آن را در پرتو مرموز سيمايشان، راز پرجذبه نگاهشان و طنين دامن گستر آوايشان، عطر مستىبخش انديشه شان ، راه رفتنشان، نشستنشان، سخنشان، سکوتشان و زندگى کردنشان مىبينند، مىيابند و لمس مىکنند.
و به روانى و شگفتى، «الهام» در درونشان جريان مىيابد و از آن پُر، سرشار و لبريز مىشوند.
و اين است که هر گاه بر بلندى قلّه تاريخ برآييم انسانها را هميشه و همه جا در پى اين چهره هاى ساده امّا شگفت مىبينيم که «عاشقانه چشم به آنان دوخته اند.» ابراهيم، نوح، موسى و عيسى، پيامبران بزرگِ تاريخ اين چنين بوده اند ، امّا محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم)که خاتم الانبيا است چگونه است؟«در برابر کسانى که با وى به مشاجره برمىخاستند وى تنها به خواندن آياتى از قرآن اکتفا مىکرد و يا عقيده خويش را با سبکى ساده و طبيعى بيان مىکرد و به جدل نمىپرداخت.
زندگىاش، پارسايان و زاهدان را به ياد مىآورد.
گرسنگى را بسيار دوست مىداشت و شکيباييش را بر آن مىآزمود.
گاه خود را چندان گرسنه مىداشت که بر شکمش سنگ مىبست تا آزارِ آن را اندکى تخفيف دهد.
در برابر کسانى که او را مىآزردند چنان گذشت مىکرد و بدى را به مِهر پاسخ مىداد که آنان را شرمنده مىساخت.
هر روز، از کنار کوچه اى که مىگذشت، يهودىاى طشت خاکسترى گرم از بام خانه بر سرش مىريخت و او بىآنکه خشمگين شود، به آرامى رد مىشد و گوشه اى مىايستاد و پس از پاک کردن سر و رو و لباسش به راه مىافتاد.
روز ديگر با آنکه مىدانست باز اين کار تکرار خواهد شد مسير خود را عوض نمىکرد.
يک روز که از آنجا مىگذشت با کمال تعجّب از طشت خاکستر خبرى نشد! محمّد با لبخند بزرگوارانه اى گفت: رفيق ما امروز به سراغ ما نيامد! گفتند: بيمار است.
گفت: بايد به عيادتش رفت.
بيمار در چهره محمّد که به عيادتش آمده بود چنان صميميّت و محبّت صادقانه اى احساس کرد که گويى سالها است با وى سابقه ديرين دوستى و آشنايى دارد.
مرد يهودى در برابر چنين چشمه زلال و جوشانى از صفا و مهربانى و خير، يکباره احساس کرد که روحش شسته شد و لکّه هاى شومِ بدپسندى و آزارپرستى و ميل به کجى و خيانت از ضميرش پاک گرديد.
چنان متواضع بود که عرب خودخواه و مغرور و متکبّر را به اعجاب وامىداشت.
زندگىاش، رفتارش و خصوصيّات اخلاقىاش محبّت، قدرت، خلوص، استقامت و بلندى انديشه و زيبايى روح را الهام مىداد.
سادگى رفتارش و نرمخويى و فروتنىاش از صلابت شخصيّت و جذبه معنويتش نمىکاست.
هر دلى در برابرش به خضوع مىنشست و هر غرورى از شکستن در پاى عظمتِ زيبا و خوبِ او سيراب مىشد.
در هر جمعى برترى او بر همه نمايان بود.»

انتهای پیام