۱۳۹۶/۱/۲۴   3:48  بازدید:3178     فرهنگی ، اعتقادی


نگاهی گذرا به: پیوند زناشویی در اسلام(2)

 


معیارهای انتخاب همسر

 

اسلام از زن و مرد خواسته است در گزینش همسر معیارهایی را مراعات کنند. این معیارها و ضوابط به ترتیب اولویت به شرح زیر است:

 

1ـ ایمان و اعتقاد

 

همسر را باید در چارچوب اعتقاد به مذهب و مکتبِ موردِ قبولِ خود جست و جو کرد؛ تا سنخیت و تجانس و امکان جلب و جذب باشد.

هم چنین توصیه این است که در انتخاب همسر برای دینداری او اصالت قایل باشیم، که در چنان صورتی مال و جمال هم نصیب انسان خواهد شد. پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ می فرماید:

«عَلَیْکَ بِذَواتِ الدّین.»(7)

«با همسر دیندار ازدواج کنید.»

بی گمان کسی که به خاطر دین و ایمان زنی با او ازدواج کند، خداوند نیکی های دیگری را نیز نصیب او خواهد کرد. امور زیر را باید از آثار تدین به شمار آورد:

الف ـ عفت؛ ب ـ حجاب؛ ج ـ نجابت؛ د ـ حیا.

 

2ـ اخلاق نیک

 

پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ درباره ویژگی های همسر شایسته می فرماید:

«اِذا جاءکُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلْقَهُ وَ دینَهُ فَزَوِّجُوهُ. وَ اِنْ لا تَفْعَلُوا تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الاَْرْضِ وَ فَسادٌ کَبیرٌ.»(8)

«با کسی که اخلاق و دینش مورد پسند شما باشد ازدواج کنید، اگر چنین نکنید فتنه و فساد بزرگی در زمین به وجود خواهد آمد.»

 

نمونه هایی از اخلاق خوب و بد:

 

الف ـ خوش زبانی و بدزبانی؛

بدزبانی، زبان درازی، نیش زدن، بی ادبانه و بی پروا سخن گفتن از نمونه های برجسته «بداخلاقی» و خوش زبانی، نرم خویی در سخن و مؤدبانه سخن گفتن از نشانه های بارز «خوش اخلاقی» است. حقیقت این است که «زبان» بیانگر احوال درون است، از این رو گفته اند: از کوزه همان برون تراود که در اوست.

ب ـ بزرگواری و حسادت؛

ج ـ خوش خُلقی و کج خُلقی؛

د ـ حق پذیری و لجاجت؛

ح ـ تواضع عاقلانه و تکبر و غرور احمقانه؛

ل ـ راستگویی و دروغگویی؛

ر ـ وقار و متانت و سَبُکی و هرزگی؛

ز ـ بُردباری و کم ظرفیتی و بی تابی؛

خ ـ حُسن ظن و سوء ظن؛

پ ـ با محبت و عاطفه بودن و بی محبتی و بی عاطفگی؛

چ ـ گذشت و کینه توزی؛

ن ـ شجاعت و ترس؛

ذ ـ نرمخویی و خشونت؛

م ـ وفاداری و بی وفایی؛

س ـ سخاوت و بُخل؛

ی ـ قناعت و حرص و طمع ... .

 

3ـ شرافت خانوادگی

 

منظور از شرافت خانوادگی، شهرت، ثروت و موقعیت اجتماعی نیست. بلکه نجابت و پاکی و تدین و تقواست.

پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در این باره می فرماید:

«تَزَوَّجُوا فی الْحِجْرِ الصّالِحِ، فَاِنَّ الْعِرْقَ دَسّاسٌ.»(9)

«از خانواده شایسته همسر اختیار کنید؛ زیرا عِرق (نطفه و ژن ها) تأثیرگذار است.»

 

4ـ عقل

 

حضرت امیرمؤمنان ـ درود خدا بر او باد ـ از ازدواج با انسان احمق به شدت نهی فرموده است:

«اِیّاکُمْ وَ تَزْویجَ الْحَمْقاءَ! فَإِنَّ صُحْبَتَها بَلاءٌ وَ وَلَدَها ضِیاعٌ.»(10)

«از ازدواج با احمق بپرهیزید؛ زیرا مصاحبت و زندگی با او رنج زا و فرزندانش تباه است.»

 

5ـ سلامت جسم و روح

 

سلامت جسمی و روحی در موفقیت زندگی و سعادت زن و مرد نقش مهمی دارد.

 

6ـ زیبایی

 

زیبایی یک امتیاز است و در شیرینی و سعادت «زندگی زناشویی» تأثیر به سزایی دارد.

«زیبایی» باید در کنار دیگر صفات و معیارها بررسی شود، نه به طور مستقل. «زیبایی» بدون تدین و عفت و اخلاق نه تنها امتیازی محسوب نمی شود، بلکه «آفتی» خطرناک است. اگر کسی دین، اخلاق، عفت، شرافت خانوادگی، عقل و صفات پسندیده دیگری داشته باشد، زیبایی نیز برایش کمال، ارزش و امتیاز به حساب می آید وگرنه بلایی است رسواگر.

 

7ـ علم و دانش

 

«علم» در سعادت انسان تأثیر بسیار دارد و طلب دانش بر هر زن و مرد مسلمان واجب است.

 

8ـ کُفو (همتایی)

 

کفوِ هم بودن، به معنای تناسب، همتایی، هماهنگی، هم شأنی، سنخیت و همطرازی است. «ازدواج» نوعی ترکیب بین دو انسان و دو خانواده است.

زندگی مشترک، یک پدیده «مرکّب» است که زن و مرد از اجزای اصلی و اساسی آن شمرده می شوند. هر قدر بین این دو عضو هماهنگی، هم فکری، تناسب و سنخیت روحی و اخلاقی و جسمی بیشتر باشد، این «ترکیب» استوارتر، پرثمرتر، شیرین تر، لذتبخش تر و جاودانه تر خواهد بود، و هر چه این تناسب و هماهنگی کمتر باشد زندگی سست تر، تلخ تر، کم ثمرتر و ناپایدارتر می شود.

البته باید بدین نکته توجه داشت که هماهنگی و تناسب صددرصد هیچ گاه بین دو انسان امکان پذیر نیست؛ زیرا هر انسانی دارای مغز، روح، اخلاق، تربیت، محیط و خانواده مخصوص به خود است و با دیگری فرق و فاصله دارد. اما باید کوشید تا آن جا که ممکن است این «فاصله» کمتر و «دو همسر» به هم نزدیک تر شوند.

 

عشق و مودت، محور زندگی

 

همان گونه که «جسم» انسان برای ادامه حیات به «روح» نیاز دارد و جسم بی روح سرد و پژمرده است، زندگی زناشویی نیز برای سعادت، شادابی و پویایی به روح نیاز دارد و روح آن «عشق و محبت» است.

«عشق» کیمیای سعادت است که به دل های افسرده و ناامید، نشاط و امید می دهد و سردی ها را به گرمی و حرارت تبدیل می کند.

 

از محبت خارها گل می شود از محبت سرکه ها مُل می شود

 

در این باره به سخن ارزنده ای از استاد شهید مطهری توجه کنید:

«پسر و دختری که هیچ کدام آن ها در زمان تجردشان در هیچ چیزی نمی اندیشیدند، مگر در آن چه مستقیماً به شخص خودشان ارتباط داشت، همین که به هم دل بستند و کانون خانوادگی تشکیل دادند، برای اولین بار خود را به سرنوشت موجودی دیگر علاقه مند می بینند. شعاع خواسته هایشان وسیع تر می شود، و چون صاحب فرزند شدند، به کلی روحشان عوض می شود. آن پسرک تنبل و سنگین، اکنون چالاک و پرتحرک شده است، و آن دخترکی که [جز] به زور از رختخواب بر نمی خاست، اکنون تا صدای کودک گهواره نشین را می شنود همچون برق می جهد. کدام نیروست که لَختی و رِخوت را بُرد و جوان را این چنین حساس ساخت؟ آن جز عشق و محبت نیست. عشق قوای خفته را بیدار و نیروهای بسته و مهار شده را آزاد می کند؛ نظیر شکافتن اتم ها و آزاد شدن نیروهای اتمی. الهام بخش است و قهرمان ساز ... . عشق، نَفْس را تکمیل و استعدادات حیرت انگیزِ باطنی را ظاهر می سازد. از نظر قوای ادراکی، الهام بخش و از نظر قوای احساسی، اراده و همت را تقویت می کند.»(11) آری، در پرتو نشاط آور «عشق و محبت» سردی ها به گرمی تبدیل می شود؛ تلخی ها به شیرینی و سختی ها به آسانی و در این فضای عطرآگین فرزندانی شاداب و شایسته پرورش می یابند.

باز سخنی از شهید مطهری:

«مودت و مهربانیِ قلبیِ مرد آن قدر برای زن ارزش دارد که ازدواج بدون آن برای زن قابل تحمل نیست. وجود زن باید از وجود مرد عطوفت و احساسات بگیرد تا بتواند فرزندان را از سرچشمه فیاض عواطف خود سیراب کند. مرد مانند کوهسار است و زن به منزله چشمه و فرزندان به منزله گُل ها و گیاهان. چشمه باید باران کوهساران را دریافت و جذب کند تا بتواند آن را به صورت آب صاف و زلال بیرون دهد و گل ها و گیاهان و سبزه ها را شاداب و خرم نماید. اگر باران به کوهساران نبارد، یا وضع کوهسار طوری باشد که چیزی جذب زمین نشود، چشمه خشک و گُل ها و گیاهان، می میرند. پس همان طوری که رُکن حیاتِ دشت و صحرا باران و بالاخص باران کوهستانی است، رکن حیات خانوادگی، احساسات و عواطف مرد نسبت به زن است. از این عواطف است که هم زندگی زن و هم زندگی فرزندان صفا و جلا و خرمی می گیرد.»(12)







انتهای پیام